نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1793
1- نكات و پيامهاي آيه 12 سوره حجرات 2- سوء ظن به خدا، مايه يأس و نااميدي 3- سوء ظن به مردم، عامل اختلاف و تفرقه 4- سوء ظن به خود، عامل دوري از غرور و تكبر 5- سوء ظن به مردم، زمينه تجسس و غيبت 6- تربيت فرزند، نه توهين و تحقير او 7- خاطرهاي از يك جوان لاابالي و خوش عاقبتي 8- غيبت، خوردن گوشت برادر مرده
موضوع: سوء ظن، تجسس، غيبت
تاريخ پخش: 27/06/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در اين جلسه ميخواهم يك آيهاي كه سه سطر است، و مورد نياز همه هست، همهي ما به اين آيه نياز داريم، مثل باقي آيهها گرفتارش هستيم، گناه بدبيني، سوءظن،گناه تجسس، وارد زندگي شخصي افراد ميشويم. تجسس ميكنيم و گناه غيبت، در سورهي حجرات آيهي 12 موضوع بحث سوءظن، تجسس، غيبت، («بسم الله الرحمن الرحيم»). («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») اي كساني كه ايمان آوردهايد. («اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّن» «اجْتَنِبُوا» «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّن») خوب، بعد ميفرمايد كه: («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم»)، («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم») بعد ميفرمايد كه: («وَ لا تَجَسَّسُوا») تجسس نكنيد. بعد ميفرمايد كه: («وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا») بعضي غيبت همديگر را نكنيد. («وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا») بعد ميفرمايد:«أَيُحِب» خوب («أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن…» «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً»)، («أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» «فَكَرِهْتُمُوه») (حجرات/12) خوب، حالا آيه طولاني است، بيش از اين فعلاً…
1- نكات و پيامهاي آيه 12 سوره حجرات
در اين آيه چند كلمهاش را ميشناسيد. تقريباً بسياري از مردم، اكثريت مردم اين كلمهي اول را ميفهمند. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») يعني چه؟ اي كساني كه ايمان آوردهايد. («اجْتَنِبُوا») اجتناب، معنايش را ميدانيد. ميگويند: از فلان كار اجتناب كن. يعني چه؟ («كَثيراً») هم ميدانيد يعني چه؟ زياد. («الظَّن») هم ميدانيد يعني چه؟ («بَعْضَ الظَّنِّ») هم ميدانيد يعني چه؟ («تَجَسَّسُ») هم ميدانيد يعني چه؟ («بَعْضَ») هم ميدانيد يعني چه؟ ميگوييد: بعضيها، خودمان هم ميگوييم: بعضيها. خوب، دو تا سه تا كلمهاش را نميدانيد. («يَأْكُلَ») از («أْكُلَ») يعني خوردن. («لَحْمَ») يعني؟ گوشت. («أَخيهِ») يعني برادر. خوب پس ميدانيد ديگر هيچ! اگر ميدانيد پس من ريزهكاريهايش را بگويم.
ترجمهاش اين است. اي كساني كه ايمان آوردهايد، («اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّن») از بسياري از سوءظنها اجتناب كنيد. («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم») بعضي از ظنها گناه است. چه اشكال دارد؟ چون ماه رمضان بينندهها بحث را روز به نظرم شانزدهم، بله روز شانزدهم ماه رمضان بحث را ميبينند، يك آيه قرآن خواندن هم ثواب يك ختم قرآن دارد، همهي اينها كه پاي تلويزيون هستند، جمله جمله با هم، من ميخوانم شما عقب من بخوانيد كه يك آيه را هم خوانده باشيم. گرچه خيليها قرآن ميخوانند. ولي حالا يك آيه هم پاي تلويزيون با هم بخوانيم. بسم الله الرحمن الرحيم، («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») (حضار هم تكرار ميكنند) («اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّن»)، («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم»)، («وَ لا تَجَسَّسُوا»)، («وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا»)، («أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ»)، («أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً»)، («فَكَرِهْتُمُوه» «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم») (حضار هم آيات را تكرار كردند)
خوب هم خوانديد هم لغتهايش را بلد هستيد. حالا ريزهكاريهايش. اول گفته: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») نگفته: («يا أَيُّهَا النّاس»)(«يا أَيُّهَا النّاس») كلاسش معمولي است. اما («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») كلاسش بالا است. از يك كسي كه ميخواهيد كار بكشيد قشنگ صدايش بزنيد. بگو: عزيزم يك ليوان آب بده. نگو: پسر! آب بياور. بگو: عزيزم! خدا جاهايي كه ميخواهد بار روي دوش ما بگذارد قشنگ، با كلاس ما را صدا زده است. مثلاً ميخواهد روزه بگيريد نميگويد: («يا أَيُّهَا الناس كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيام») ميگويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيام») (بقره/183) اين خودش يك درس است كه هر وقت ميخواهيد از مردم مسئوليت بخواهيد اول به آنها كمال بدهيد. بگوييد: تو ايمان داري. يك سوال داري بگو: جناب استاد! اينكه ميگويي: جناب استاد! يعني حواست را جمع كن بايد جواب بدهي. تو استاد هستي. شما كه آدم خيري هستي، پس يك وامي به ما بده. نميگويد: آقا بيا! احمد آقا بيا! يك وام به من بده. اول صدا بزن بگو: بيا! شما يك آدم خيري هستي. خيلي كار خير كردي يك وامي هم به ما بده. يعني كمالاتش را بگو تا او آمادگي كار پيدا كند. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّن» )
2- سوء ظن به خدا، مايه يأس و نااميدي
ما سه تا سوءظن داريم. سوءظن سه رقم است. انواع سوءظن، انواع سوءظن. يك وقت سوءظن به خدا داريم. يك وقت سوءظن به مردم داريم. يك وقت سوءظن به خودمان داريم. سوءظن به خدا بد است. اينهايي كه ازدواج نميكنند از ترس خرجي، ميگوييم: داماد شو، ميگويد: خوب، خرجي را چه كنم؟ مي داند چه ميگويد؟ اين به خدا سوءظن دارد. در دلش اين است. ميگويد: خدايا ببين، حواست را جمع كن چه ميگويم؟ اگر يكي باشم، تو زور داري خرجي من را بدهي. دو تا كه شدم ديگر طاقت نداري. آدمهايي كه از ترس خرجي ازدواج نميكنند اينها قدرت خدا را محدود ميدانند. مي گويند: اگر يك باشيم خدا قادر است. دو تا شويم خدا قادر نيست. آدم كه ازدواج ميكند دختر خانهي پدرش است حالا ميآيد خانهي شوهرش. جاي دختر عوض ميشود. روزياش كه قطع نميشود. عقل هم خوب چيزي است. شما كنار خيابان و كوچه بايست، از نود و نه نفر از صد نفر كه سوال كني كه قبل از ازدواج وضعت بهتر بوده يا بعد از ازدواج؟ 99 نفرشان ميگويند: بعد از ازدواج! قبل از ازدواج انسان چيزي ندارد. صدقه سر زن و بچه آدم چيزي بدست ميآورد. شما كه يك آدم معمولي هستي، اگر يك سيني غذا راست من آوردي، حالا فرض كن يك كسي آمده اين سيني غذا را راست من آورده است. تلويزيون اين كاغذ را نشان بدهد. يكي سيني غذا ميآوريد. مثلاً سيني چاي ميآوريد. اگر من يك چاي را برداشتم به خودم دادم، اين آقايي كه چاي دستش است از پهلوي من ميگذرد به او ميدهد. اما اگر اين سيني چاي پهلوي من است. برداشتم به اين دادم. به او دادم. تا مادامي كه به اين و آن ميدهم اين هم سيني چاي را پهلوي من نگه ميدارد. يعني اگر به ديگران دادي، راستت نگه ميدارند، اگر براي خودت برداشتي، از راستت ميبرند. گرفتيد چه ميگويم؟ خدا همينطور است. اگر به زن و بچه دادي خدا هم به تو ميدهد. اگر گفتي: خودم، كتم، شلوارم، زلفم، كيفم، دائم خودم، خودم كردي هيچ نگفتي خودم و زنم و مادر زنم و بچهام و… يعني از خودم بايد بيرون برويم. سوءظن به خدا بد است. ميگويند: دعا كه ميكنيد حالا اين بحث را وقتي هم گوش ميدهيد كه كم كم بينندهها به شبهاي قدر نزديك مي شوند، يكي از شرايط دعا، من مفصل راجع به دعا صحبت خواهم كرد، انشاالله، يكي از… داريم كه وقتي دعا ميكنيد مطمئن باش كه دعايت مستجاب ميشود. حديث داريم دستي كه بالا ميآيد، خدا ميگويد: دست بالا آمده من خالي برنميگردانم. حالا اگر اين كه ميگويد: صلاح نباشد به او بدهم لااقل چون دستش بالا آمد يك بلا از جانش دور ميكنم. ممكن است آنچه كه ميخواهي صلاحت نباشد. اما حالا كه صلاحت نيست، ميگويد: يا همان كه ميخواهي به تو ميدهم يا مشابه آن را، يا يك بلا از جانت دور ميكنم. دست كه بالا آمد دست خالي برنميگردد. سوءظن به خدا نبريد. سوءظن به خدا نبريد. ميگويند: يك كسي از يك كسي پرسيد كه خرج شما را چه كسي ميدهد؟ گفت: خدا ميرساند. گفت: ببين مرتب نگو: خدا ميرساند. راستش را بگو، چه كسي به تو ميدهد؟ گفت: بابا حالا خدا ميرساند. دائم گفت، گفت، گفت، او هم قبول نكرد. آخرش گفت: ببين!يك تاجر يهودي خرج من را ميدهد. گفت: هان! بگو! گفت: خاك بر سرت كنند! كه سي بار گفتم: خدا! دلت آرام نشد. تا گفتم: يك يهودي «الا بذكر يهودي تطمئن القلوب» تو گير ايماني داري. سوءظن به خدا بد است. نه خدا براي ما نخواهد رساند. از كجا؟ ما چيزي نميشويم. از كجا چيزي نشدي؟ اينقدر آدمهايي كه هيچ باور نميكرديم به جايي برسند به جايي رسيدند. و اينقدر آدمهايي كه خيلي روي آنها حساب كرده بوديم،… اينطور سوءظن به خدا بد است. خوب، يك مادر بود چهار تا بچههايش دكتر بودند. همهي زنها به اين مادر غبطه ميخوردند. خوشا به حالت! ما بچههايمان بد بخت! تو چهار تا دكتر! براي پيري و كوري، به دردت خواهند خورد. بالاخره چهار تا بچهات دكتر! همهي مردم منطقه به اين خانم حسرت ميخوردند. غبطه ميخوردند. اين مادر از اين خانهي دكتر ميآيد خانه ي آن دكتر برود، ماشين به او ميزند، ميافتد و در كما ميرود و بعد هم ميميرد. بعد از چند روز نميدانند اين چه كسي است، او را در سردخانه ميگذارند. اين داداش زنگ ميزند مادر آنجاست؟ گفت: نه! گفت: خانهي شما آمد؟ گفت: لابد خانهي آن داداش رفته است. به آن داداش زنگ زد. مادر آنجاست؟ گفت: نه! گفت: لابد خانهي آن داداش رفته است. هيچ، چهارتايي به هم تلفن كردند ديدند مادر نيست. اي بابا! اين طرف، آن طرف بالاخره معلوم شد مادرشان دو،سه روز پيش مرده در سردخانه است. يعني كسي كه همهي زنها ميگفتند: براي پيري و كوري چهار تا بچهها به دردت ميخورند، به اندازهي قرص آسپرين هم به دردش نخوردند. و آدم هست كه چنين كارهايش درست ميشود كه آدم ميگويد: («ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَه») (عبس/20) اصلاً همينطور كارها تابش باز مي شود. («فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى») (ليل/7) ميگويد: بعضي آدمها را ما دائم آسانش ميكنيم. آسانش ميكنيم. يعني گاهي مرتب تابش ميدهيم. گاهي مرتب تابش را باز ميكنيم. سوءظن به خدا ممنوع است.
3- سوء ظن به مردم، عامل اختلاف و تفرقه
سوءظن به مردم هم بد است. البته روايت داريم اگر عموم جامعه فاسد بودند سوءظن عيب ندارد. در جامعهي صالح نبايد آدم سوءظن ببرد. بسياري از اختلافات خانوادگي براي اين است كه اين زن به شوهرش ميگويد: كجا بودي؟ با چه كسي تلفن كردي؟ سوءظن به شوهرش دارد. يا شوهرش به زن سوءظن دارد. يا هردو به يك كس ديگر سوءظن دارند. سوءظن بد است. يكي از رفقا ميگفت: شش ماه است خانم ما با ما قهر است. ميگويد: من خواب ديدم تو يك زن ديگر گرفتي. ميگويد: من چه خاكي برسرم كنم تو خواب ديدي؟
سوءظن به مردم بد، سوءظن به خدا. اما سوءظن به خودت خوب است. در خطبهي همام، همام يكي از ياران اميرالمومنين است يك روز پرسيد يا علي! آدم متقي چه كسي است؟ بعد حضرت امير مفصل گفت: متقي كسي است كه، كسي است كه، كسي است كه، از جمله فرمود: («اَنفُسَهُم») به خودشان سوءظن دارند. هيچ وقت نميگويد: من آدم خوبي هستم. ميگويد: گير در من است. حتي سليمان به هدهد نگفت: تو نيستي! گفت: («ما لِيَ» «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُد») گفت: من يك مشكلي دارم كه تو را نميبينم. ميگويد: من خدمت شما نميرسم. نميگويد: كجا بودي؟ ميگويد: من شما را نديدم. يعني گير در من است.
4- سوء ظن به خود، عامل دوري از غرور و تكبر
پس سوءظن به خدا بد، سوءظن به خلق خدا بد. سوءظن به خود… يك چيزي هم به مديرها بگويم، ممكن است نزديك افطار بعضيها مدير هم باشند پاي تلويزيون، ميگويند: مدير خوب كسي نيست كه مرتب به پشت سرش نگاه كند، غرور او را بگيرد. مرتب بگويد: هو…! چند تا پروژه عمل كرديم؟ اوه! كتابخانهها، جادهها، پلها، پتروشيمي، انرژي هستهاي، هو…! (خنده حضار) ميگويند: اگر مرتب نگاه به عقب كردي ديدي كار كردي، غرور تو را ميگيرد. به جلو نگاه كن كه چقدر راه نرفتهاي؟ به نرفتهها نگاه كن كه خيز بگيري بروي. به رفتهها نگاه نكن كه فكر كني خيلي درجه يك هستي. مدير خوب كسي است كه به نرفتهها نگاه كند. يك ليسانس بگويد: من! فارغ التحصيل هستم. اوه! اوه! (خنده حضار) صد تا كتاب خواندي. برو در كتابخانه ميليونها كتاب است كه هنوز… به خواندهها نگاه نكنيد كه فكر كنيد باسواد هستيد. به نخواندهها نگاه كنيد كه بدانيد بيسواد هستيد. سوءظن به خود خوب است. خوب، («يا يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم») بعضي سوءظنها گناه است. («وَ لا تَجَسَّسُوا») اول گفته: سوءظن، بعد گفته: تجسس! چرا؟ براي اينكه سوءظن مادر تجسس است. اول آدم بدبين ميشود، اين چه كسي است؟ كجا رفتند؟ چه كسي بود سوار ماشين چه كسي شد؟ چيست؟
5- سوء ظن به مردم، زمينه تجسس و غيبت
اول سوءظن دارد، بعد از سوءظن تجسس ميكند. يعني سوءظن پيدا ميشود، دنبال سوءظن ميرود، ببينيم چه كسي بود؟ ببينيم چه گفت؟ وقتي تجسس كرد، عيب را پيدا ميكند. حالا كه عيب را پيدا كرد آنوقت غيبت ميكند. پس اينها هركدام زاد و ولد ميكنند. سوءظن مادر تجسس، تجسس زمينهي غيبت است. مثل سيگار. سيگار مادر ترياك است. ترياك مادر هروئين. زنگ دوچرخه ميدزدد. كم كم دوچرخه ميدزدد. بعد موتور ميدزدد. بعد ماشين ميدزدد. بعد كشتي نفت را در دريا ميدزدد. يعني مرتب گناهان زنجيرهاي! يعني گناه، گناه ميآورد. («وَ لا تَجَسَّسُوا») تجسس نكنيد.
خوب، يك چيزي به شما بگويم. دنيا الآن دانشكدههاي حقوق، زياد است. دكتراي حقوق، فوق ليسانس، در دنياي حقوق هنوز براي سوءظن و غيبت قانون وضع نشده است. اگر ميخواهيد ببينيد اسلام چه ديني است، اين است كه من اين را پرسيدم. از دكتراي حقوق پرسيدم. حقوق شرق، حقوقدانان شرق، و حقوقدانان غرب هنوز براي سوءظن هيچ حقوقداني فكر نكرده است. و براي غيبت هم هيچ حقوقداني تبصره و قانون وضع نكرده است. دين ما يك ديني است كه بعد از هزار و چهارصد سال هنوز مخ حقوقدانها به خيلي چيزها نرسيدند. خوب، اينكه مي گويد: سوءظن نبريد معنايش اين نيست كه آدمهاي ساده باشيد. زود باور باشيد. سطحي نگر باشيد. از توطئهها غافل نباشيد. سوءظن نبريد اما تيز هم باشيد. «المؤمن كيّس» حديث داريم مومن زرنگ است. اينكه ميگويم: سوءظن نبر. نگو: همه آدم خوبي هستند. همه آدمهاي خوبي هستند. يعني يك طوري هم نباشد كه يك آدمهاي زودباور و سطحي و غافل از توطئهها باشيم. همان ديني كه ميگويد: سوءظن نبر، پيغمبر ما راجع به تيزبيني هم صحبت دارد.
6- تربيت فرزند، نه توهين و تحقير او
خوب، اين گناه را ميگويد كه: («وَ لا يَغْتَبْ») اينكه ميگويد: («بَعْضُكُمْ بَعْضا») يعني زن از مرد، مرد از مرد، زن از زن، مرد از مرد، مادر ازبچه. حالا سوال: گاهي مادرها فكر ميكنند چون مادر است حق دارد غيبت بچهاش را بكند. به همسايه ميگويد: ببين آبجي! فاطمه خانم! اين دخترم خيلي من را اذيت ميكند. حالا دخترش نيست. مادر حق دارد غيبت دخترش را بكند؟ اصلاً پدر حق دارد بچه را اذيت كند؟ يك بچهاي در هيئت چاي ميداد. پدرش گفت: پسر! گفت: بله! گفت: آن را جا گذاشتي. گفت: خيلي خوب تنگ گوشم ميگفتي. چرا داد زدي؟ سيني را گذاشت و رفت. قهر كرد. گفتم: بابا! پدرت است. گفت: پدر من حق ادب من را دارد. حق آبرو ريختن من را ندارد. تنگ گوشم ميگفت: آقاجان تو كه چاي ميدهي آن را فراموش كردي. بايد تنگ گوشم بگويد. روبروي مردم سر من داد زد آبروي مرا ريخت. پدر هم حق ندارد سر بچهاش داد بزند. مادر هم حق ندارد شيون كند. حق تربيت داريم. يك جاهايي هم حق تنبيه هم داريم. يك جاهايي هم حق تنبيه داريم. اما اينكه چون مادر هستم راحت بتوانم بعضيها فكر ميكنند كه مثلاً فرض كنيد كه حتي در… متأسفانه در روحانيون ما هم پيدا ميشوند. مثلاً يك روحاني وارد مي شود، بلند شو، بلند شو، بلند شو، بلند شو، آقا آمد. او را بلند ميكنند آقا را مينشانند. آقا! اگر آيت الله العظمي جاي يك بچه ي دو ساله بنشيند نماز آيت الله العظمي هم باطل است. كسي حق ندارد كسي را از سر جايش بلند كند، به خصوص در مسجد. بله! قرآن يك آيه داريم ميگويد: عالم كه وارد شد برپا. («انْشُزُوا» «انْشُزُ») آيهي قرآن است. («انْشُزُوا») يعني برپا. عالم وارد شد. براي عالم برپا. اما اگر كسي نخواست برپا، نشست. رئيس هيئت و باني هيئت و اُمنا حق ندارند اين را بلند كنند. خودش اگر برپا، ادب است. قرآن سفارش كرده احترام عالم را بگيريد. اما اگر كسي يادش رفت ياعالم را نشناخت، يا حال نداشت يا نخواست احترام بگيرد، شما حق نداري او را بلند كني. اينها بايد مواظب باشيم. چون عالم هستم. چون استاد دانشگاه هستم. چون مادر هستم. چون پدر هستم. چون كدخدا هستم. حق نداريم.
خوب، غيبت چيست؟ غيبت اين است كه يك گناه مخفي را بگويي صاحبش هم بفهمد ناراحت بشود. يك وقت شما ميگويي: اين شيخ، قد بلند است، كاشاني است، كه شبهاي جمعه در تلويزيون ميآيد، خوب اين غيبت نيست.چون همه ميدانند من شيخ هستم. همه ميدانند من كاشاني هستم. همه ميدانند قد من بلند است. البته بعضيها بيرون ميبينند ميگويند: آقاي قرائتي، در تلويزيون كوچك هستي. ميگويم: آخر با اين هيكل بروم شيشهاش ميشكند. كوچك ميشوم كه نشكند. (خنده حضار) خوب يك شيخ، قد بلند كاشاني! اينها غيبت نيست. چون همه ميدانند. اما غيبت اين است كه يك عيبي را از من نقل كني كه ديگران نميدانند، اگر هم بشنوم ناراحت ميشوم. غيبت معنايش اين است. به خصوص دست از مردهها برداريد. ميگويد: مرده عيب هم دارد، حتماً نگوييد. «اذكروا موتاكم بالخير» حالا، اگر غيبت كننده توبه هم بكند باز هم آخرين نفري است كه بهشت مي رود، غيبت كننده است. اينقدر غيبت بد است. حفظ آبرو سبب حذف لغزشها در قيامت ميشود. اگر كسي آبروي كسي را حفظ كند، باعث ميشود كه لغزشهايش حفظ شود. سعي كنيم عيب همديگر را بپوشانيم.
7- خاطرهاي از يك جوان لاابالي و خوش عاقبتي
يك آدم هرزهاي بود همه گناهي كرده بود. يك روز خدمت امام صادق گفتند: آقا اين خيلي هرزه است. دست به هر غلطي زده است. گناهي نيست كه نكرده باشد. امام صادق فرمود: ايشان اهل بهشت است. اِ! آقا! فلاني! گفت: اهل بهشت است. به هم نگاه كردند و گفتند: آقا ببخشيد، ما هرچه ديديم از اين فسق و فجور ديديم. چطور شما امام صادق مي گوييد، گفت: ايشان يك مردي كنار كوچه خوابيده بود، يك لنگي دور پايش بسته بود. پارچهاي دور پايش بسته بود. اين همينطور كه خوابيده بود، غلتيده بود، اين لنگ پس رفته بود. اين مرد، همين آدم هرزه آمد بگذرد ديد بدن اين پيداست. فوري خانه رفت يك چادر شب، يك پارچهي بزرگي آورد، روي پاي اين انداخت كه اگر هم غلت خورد پايش پيدا نباشد. اين بندهي خدايي كه خواب بود از خواب بلند شد ديد يك پارچهاي روي پايش است، گفت: نميدانم پارچه را چه كسي انداخته است؟ خدايا! هركس آبروي من را حفظ كرد، گناهانش را ببخش! به خاطر آن دعا مستجاب شد. خدا همهي جنايتهاي اين را بخشيد. چون آبروي او را حفظ كرد. ازدواج ميكند شب اول عروسي مثلاً ميفهمد دختر باكره نيست. نه برويم بگوييم صد تا سكه كم كنيم. برويم بگوييم فاميل عروس را تحقير كنيم. اولاً از كجا خداي نكرده دختر مشكلي داشته است؟ ممكن است به دلايلي مريض بوده، از جايي پرشي كرده.ممكن است به هر دليل ديگري مثلاً دختر باكره نباشد. شما حق نداري آبروي او را بريزي. گفت: به خاطر اينكه آبروي او را حفظ كرد، خدا همهي گناهانش را بخشيد. بلند شدند از پهلوي امام صادق پهلوي آن لات رفتند! گفتند: آقا! ذكر شر تو بود. همه گفتيم: جنايتكار است. امام صادق فرمود: اهل بهشت است. ما تعجب كرديم، گفتيم: به چه دليل؟ امام صادق دليلش را گفت كه پارچه انداختي روي پاي كسي؟ اين لات گفت: الله اكبر! الله اكبر! در كوچه هيچكس نبود. هيچكس نبود كه من اينكار را كردم. آنوقت ما چه خدايي داريم؟ يك كار خوب ميكني، به خاطر يك كار خوب همهي گناهان را ميبخشد. امام صادق علم غيب دارد؟ آخر روايت داريم همهي كارهاي شما را حضرت مهدي ميبيند. هر هفته كارهاي ما را امام زمان ميبيند. پيغمبر ميداند. … امام صادق كارهايي را كه احدي نبود ميداند. پس هم امامها خبر دارند هم خدا چقدر ارحم الراحمين است؟ بعد گفت: عجب! اگر واقعاً يك كار خير اينقدر خدا مهربان است، پس چرا من همهي كارهايم خير نباشد؟ اصلاً من عوض شدم. شروع كرد خودش را عوض كرد و بالاخره اهل نجات شد.
آبروي كسي را نريزيد. اگر كسي به شما گفت: من شما را امسال مجاني مكه ميبرم، به يك شرط! من شما را مجاني مكه ميبرم به يك شرط. وارد مكه و مسجد الحرام كه شدي، يك خرده لجن به كعبه بمالي. ميگويد: نه، نه،نه! ميگويم: آقا مكه الان چند ميليون تمام ميشود. با رفت و آمد و نميدانم سوغاتيهايش. چند ميليون مفت! ميگويد: باشد مفت، ولي به كعبه لجن نميمالم. امام صادق فرمود: اي كعبه عزيزي! بعد فرمود: مومن از تو هم عزيزتر است. اگر به كعبه لجن نميمالي پس چرا به آبروي مومن لجن ميريزي؟
ماه رمضان است از خدا بخواهيد… حالا اگر غيبت كرديم چه كنيم؟ اگر شنيده و به او بگويي ناراحت ميشود،ميخواهد به او بگويي. آخر گاهي وقتها ميگويند: حاج آقا! ما غيبت تو را كرديم. اگر به طرف ميگويي: غيبت تو را كرديم ما را حلال كن ناراحت ميشود، نميخواهد به او بگويي. من اين را از آيت الله العظمي گلپايگاني پرسيدم، ميگفت: به او نگوييد. چون غيبت كردي يك گناه كردي. حالا ميروي حلاليت بطلبي دومرتبه اذيتش ميكني، ناراحتش ميكني. اگر بشنود غيبتش را كردي ناراحت ميشود به او نگو. همينطور بگو: خدايا! او را ببخش. من هم ببخش. او را هم ببخش. اما اگر ناراحت نميشود، از او حلاليت بطلب.
خوب، اگر كسي غيبت بكند، خوبيهايش را برميدارند در پروندهي آن كسي مينويسند كه غيبت شده است. لذا روز قيامت پرونده را دست ميدهند، ميگويد: اِ! حج من كجاست؟ عمرهي من؟ جبههي من؟ كتابخانه؟ درمانگاه؟ قرض الحسنه؟ هيچ كدام نيست. آقا اشتباه شده. ميگويد: نه! اشتباه نشده. شما غيبت كردي خوبيهايت را گذاشتيم در پروندهي ديگري. آن كسي كه غيبت شده ميگويد: نوشتند كه هفت دفعه عمره، دوازده دفعه مشهد، چند تا جهازيه، چند تا پسر را داماد كرديم. ميگويد: من اين كارها را نكردم. ميگويند: نه تو اين كارها را نكردي، يك كسي كه اين كارها را كرده بود غيبت تو را كرد، خوبيهاي او را در پروندهي تو گذاشتيم. الآن كه اين كامپيوترها آمده خيلي راحت ميشود. يعني فوري ميشود يك سري اطلاعات را در يك دقيقه به يك كامپيوتر ديگر، ايميل كه ميزنند يك وقت ميبيني همهي علوم آنجا رفت. خيلي مهم است.
خوب، يكبار ديگر بخوانيد ببينم. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ») پيغمبر در سال آخر عمرش در حجة الوداع فرمود: همينطور كه ماه ذيالحجه حرام است، آبرو و خون و مال مردم حرام است. اسم غيبت كننده را در روايت كنار كسي گذاشتند كه دائماً شراب ميخورد. «مدمن الخمر» يعني غيبت مثل شراب خوري است. كسي كه عيب ديگران را پيگيري كند، خدا عيوبش را آشكار ميكند. ور مي رويم عيب مردم را لو بدهيم، يك كسي هم ور خواهد رفت، عيب ما را لو خواهد داد. غيبت اثر روزه را از بين ميبرد. شما روزه هستي، غيبت ميكني. روزه هستي از نظر فتواي مراجع روزه ات درست است اما اين روزه ديگر مثل اين انگور پلاستيكيها است كه شوفرهاي تاكسي كنار آينه آويزان ميكنند. انگور است ولي آب ندارد. اصلاً مجسمه آدم است نفس ندارد. غيبت اثر روزه را از بين ميبرد. خوب عرض كنم به حضور شما كه از گناهان احتمالي هم دوري كنيم. ميگويد: («كَثيراً مِنَ الظَّنِّ») از گناهان احتمالي هم دوري كنيد. اصل بر كرامت انسان است. اصل بر برائت انسان است. يعني انسان كرامت دارد. مرده انسان كرامت دارد. شما حق نداريد مرده انسان را قبرش را بشكافيد. نبش قبر حرام است. چرا؟ براي اينكه توهين به مرده است. مرده انسان كرامت دارد. در قبرستان خوب نيست تُف بياندازي. قبر مسلمانها احترام دارد. تا چه رسد به زندهاش! بعد ميگويد:
8- غيبت، خوردن گوشت برادر مرده
غيبت مثل خوردن گوشت مرده است. چرا گفتند: گوشت مرده؟ گوشت زنده را بكني جايش پر ميشود. اما گوشت مرده ديگر جايش پر نميشود. غيبت هم چون آبروي طرف ميرود، آبروي طرف ديگر جايش پر نميشود. بله خانه خراب شود آدم بنا ميآورد. قالي بسوزد رفو ميكند. قالي ميبافيم. چيزهاي ديگر را ميشود جابه جا كرد اما آبروي طرف ديگر جايش پر نمي شود و لذا قرآن گفته: غيبت مثل گوشت مرده است. گوشت مرده جايش پر نمي شود، غيبت هم آبروي طرف رفت ديگر جاي آبرو پر نمي شود. اين يكي. يكي هم مرده چون جان ندارد از خودش دفاع كند، آن كسي هم كه غيبتش را ميكنيم نيست كه از خودش دفاع كند. پس سوال: چرا در اسلام گفتند: غيبت مثل گوشت مرده است؟ به دو دليل شايد باشد. 1- مرده از خودش دفاع نميكند. غيبت كننده هم، غيبت شونده نيست كه از خودش دفاع كند. يا در اينكه نميتواند از خودش دفاع كند، مرده جان ندارد. غيبت شونده حضور ندارد. يا به خاطر اينكه غيبت آبرو ميريزد، آبرو كه رفت جايش پر نمي شود. در نهي از منكر از عواطف استفاده كن. ميگويد: «لَحْمَ أَخيهِ» گوشت برادر تو است. يعني آن كسي هم كه غيبت ميكني باز هم برادرت است. خواهرت است. آدم اگر گوشت مرده هم ميخواهد بخورد، گوشت برادر خودش را كه نميخورد. گرگ، گرگ را نميخورد. ولي انسانها، انسانها را ميخورند. يعني غيبت همديگر را ميكنند.
خوب، مومن هم نياز به موعظه دارد. ميگويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») بعد موعظه ميكند. غيبت عوامل محبت را به هم ميزند. هرچيزي كه وحدت را به هم بزند حرام است. من و شما همديگر را دوست داريم. يك كسي ميآيد غيبت مرا پهلوي شما ميكند. علاقهي شما از من كم ميشود. غيبت شما را هم پهلوي من ميكند، علاقهي من از شما كم ميشود. هرچيزي كه علاقهها را به هم بزند، در اسلام حرام است. هرچيزي كه علاقهها را شديد كند سفارش شده است. مثل سلام كردن، هديه دادن، سوغاتي، افطاري، مهماني، آنچه باعث ايجاد محبت است، در اسلام سفارش شده است. آنچه حتي داريم اگر كسي را دوست داري به او بگو: دوستت دارم. حديث داريم مرد به خانمش بگويد: دوستت دارم. و اگر به كسي هم دعا كردي بگو: من به تو دعا ميكنم. چون اين علاقه را زياد ميكند. خيلي خوب، بياييد يك كار بكنيم. خوب ما هم يك مردانگي از خودمان داشته باشيم. يك بزرگواري، بالاخره افرادي غيبت ما را كردند. بنده در تلويزيون حرف ميزنم. يك كسي اَه…! حرف نزن بيخود! حالا چهار نفر ميگويند: خدا پدرت را، مادرت را بيامرزد. خدا حفظت كند. چهار نفر هم ميگويند: برو دنبال كارت! الآن نيت كنيد. هركس پاي تلويزيون نشسته است نيت كند. بسم الله الرحمن الرحيم. خدايا، هركس غيبت مرا كرده است، به من ظلمي كرده، تحقير، مسخره، توهين، هركس به من ظلمي كرده به خاطر اينكه ميخواهم وارد آستانهي شب قدر شوم ميخواهم ظرفم را بشويم. اگر ظرف را شستي، شيرش ميكنند. با ظرفي كه سوسك و پشه در آن است، شما هم شربت و چاي و شيريني نميريزي. قلبي كه در آن كينه است. خدايا هركس به من ظلم كرده او را ببخش. نيت كنيد، آنوقت قرآن ميگويد: ميدانيد فايدهاش چست؟ ميگويد: («وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا») همديگر را ببخشند. («أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ») (نور/22) مگر نميخواهي تو را ببخشم؟ خوب اگر ميخواهي تو را ببخشم تو هم مردم را ببخش. ببخش تا تو را ببخشند.
خدايا! تو را به حق مولود اين ماه امام حسن مجتبي، تو را به حق شهيد اين ماه اميرالمومنين، تو را به حق كساني كه در طول تاريخ، در ماه رمضان عبادت كردند، الآن زير خاك هستند همه آنها را ببخش و بيامرز. همهي اينها كه الآن زنده هستند، كينه و حقد و سوءظن و غيبت و تمام اين عوارض امراض داخلي را همه را از بين ببر و بين امت اسلامي مودت و رحمت قرار بده. قلب ما را از همهي آلودگيها پاك كن تا ظرفيت گرفتن الطاف تو را داشته باشد. خدايا اگر كسي هم غيبت ما را كرده است ببخش و او را بيامرز. ما هم اگر غيبت كسي را كرديم آنها را و خود ما را ببخش و بيامرز. سعي كنيم غيبت نكنيم. جريمه كنيم. ديروز يك كسي امد گفت: آقاي قرائتي من نمي توانم جلوي زبانم را بگيرم. گفتم: خودت را هزار تومان جريمه كن. پنج هزار تومان، ده هزار تومان، بگو: اگر يك حرف زشت زدم هزار تومان جريمه. دو تا دو هزار تومان خودت را جريمه كني، م… م… م… لال ميشوي. چون كسي پول از تو نگرفته زبانت باز است. تمرين كنيم كه حرف بد پشت سر كسي نزنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1793