نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1814
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان امسال یه خورده میخواهیم مسائلی را درباره سیره و روش پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام) بگوئیم راجع به حضرت رسول مطالبی را گفتیم جلساتی درباره حضرت امیر (علیه السلام) داریم صحبت میکنیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) هفتاد کمال داشت که هیچ کس نداشت، هفتاد کمال منحصر بفرد. یک روز جلسهای بود و جمعیّتی نشسته بودند میگفتند فلانی کمالات را بشماریم از بهترین آدمها هرچه به مغزشان فشار آوردند، ده تا کمال بیشتر پیدا نکردند ولی درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) هفتاد کمال پیدا کردند که در هر کمالی سرآمد همه کمالها بود البته بعضی از این کمالها هم سوء استفاده میکردند مثلاً حیای حضرت علی (علیه السلام) که خیلی حیا داشت، ما الان شیعیان و دوستدارانش متأسفانه بعضیها کم بود حیا دارند راحت توی خیابان حرفهای بد میزنند و حرفهای زشت، از نظر حقوقی اگر کسی حرف زشت بزند و از نظر فقهی باید شلاق بخورد. مثلاً یه کسی به دیگری بگوید الاغ شلاق و احمق، شلاق دارد و خاک توی سرت توبیخ دارد. جسارت حتی به آدم زناکار نباید داد. مثلاً کسی ثابت شده که خلافکار رسمی است علناً روبروی افراد عادل خلاف کرده حکمش هم شلاق است اسلام میگوید اگر کسی میبرد شلاقش بزند توی راه حق ندارد بگوید خاک توی سرت. آقا چرا گفتی، بنده خلاف کردهام شلاقم بزن چرا گفتی خاک توی سرت؟
دوری از بدزبانی، حتی در جنگ
حیا، حتی در جنگ میگویند فحش ندهید لشکر صفین یکی از یاران حضرت علی (علیه السلام) به معاویه یا طرفدارانش فحش داد. فرمود، چرا فحش دادی. گفت: آمده تو را بکشد، یاران معاویه آمدهاند ما را بکشند فرمود خیلی خوب جنگ است جنگ میکنیم فحش چرا؟ «انّی اکره ان تکونوإ سبّابین» من بدم میآید که شما فحش بدهید. به قدری راحت به هم میگویند نکبت نمیشود گفت ما اگر شیعه علی (علیه السلام) هستیم که هستیم جسارت، حتی توی فیلمهای تلویزیون کلماتی است که پخش هم میشود. کلماتی که جسارت توش هست نباید، حتی نسبت به بد، بت پرستها را بتش را بشکن خودش را هم دعوت کن اما حق نداری به بت پرست فحش بدهی تا چه رسد ما نسبت به یک شهر و منطقه جسارت کنیم و این اصلاً توی بورس است خیلی راحت یک استانی را میگوئیم ترسو هستند و یک شهر و استانی را میگوئیم ساده هستند، یک استانی را از نظر فکر کمبود دارند، اینطور هم نیست ولی ممکن است در هر شهری چهار تا آدم ساده پیدا شود، خوب بله یه کسی میخواست به دیوار بکوبه سر میخ اینطرف بود یه خورده فکر کرد گفت به نظرم این میخ مال این دیوار است این سادگیاش هست میخ را از آنور بگیر مال آن دیوار است منتهی میخ از اینور بود، یا یه کسی آمد دکان لیوان فروشی لیوانها را دَمَر گذاشته بود دست مالید گفت چرا درِ لیوانت بسته است بلند کرد گفت تهش هم که سوراخ است گفت آقا لیوان را از اینور بگیر دو اشکالت، آدم ساده پیدا میشود اما مثلاً باید بگوئیم که فلان منطقه، گروه و استان خیلی باید مواظب باشید برادرها، ماه رمضان است بحث را گوش میدهید خیلی استغفار کنید. خیلی خلاف کردهایم که نفهمیدهایم، «عصیتک بجهلی» ولی بعد از گفتههای من دیگه اتمام حجت میشود بر شما دیگه «عصیتک بجهلی» نیست «عصیتک بعلمی» میشود، شما یه کسی مثلاً در کاشان یه آدمی بوده کذا به آن یه کاشانی چرا کاشانیها؟ اگر یه کاشونی گفت خوب یه کاشونی، یه تبریزی، یه رشتی، یه اصفهانی و یه شیرازی فلان است چون یک آدم بدیه جا پیدا میشود. اسمش را هم که شما نمیبری اما وقتی میگویی اصفهانیها، کاشانیها، تبریزیها، مشهدیها، اینها خیلی خطرناک میشود. اجمالاً حیای زبان و قلم و نامه هایی که بهم داده میشود بدی است وقتی دوستش دارد نامه بیحیایی مینویسد وقتی عصبانی است نامهها بی حیایی میشود، حیا در قلم و چشم و نگاه. داریم: نگاه به پدر و مادر میکنی تمام چشمت را باز نکن، خیره نشو، چشمهایت را به آنها پیش کش، نیم باز نگاه کن، بله، چشمهایش را باز میکند که با چشمها میخواهد آنها را بخورد، حیا در چشم، در کلام در ساختمان در لباس ممکن است بگوئید مد است اصلاً چرا ما فرهنگ دیگران را بپذیریم؟
غیرت دینی در حفظ ارزشها
آیا حاضرند یه آمریکائیها کلاه نمدی سر گیرند اگر یه آمریکائی حاضر نیست نمد سرگیرد، ما چرا شاپو. اینکه ما کلاه او را سر میگیریم یعنی خودم را باختم نسبت به تو، و او که لباس ما را نمیپوشد یعنی تو ارزش نداری، او ما را تحقیر میکند و خودمان به دست خودمان داریم به او عزت میدهیم. الانی هم که با همه هارت و هورتی که آمریکا دارد یک هفته مسلمانها تصمیم بگیرند جنس آمریکائی نخرند، آمریکا فلج میشود. ما راحت میتوانیم آمریکا را بشکنیم منتهی باید یه مقداری شیعهتر بشویم و مسلمانتر، غیرت دینی ما کمرنگ شده، میگوید گفتم به راننده نماز صبح نگه دارد نگه نداشت نماز قضا… گفتم چه جوری گفتی، گفت رفتم گفتم نگه دار گفت خوب بنشین نگه میدارم، بعد هم رفت نگه نداشت یا دیر شد، اگر شما ساکت میافتاد، چه جوری میگفتی، نگه دار، نگه دار، نگه دار، ساکم افتاد، غیرتی که به ساکمان داریم برای نماز نداریم، ساکمان را نعره میکشیم، نماز را میگوئیم نگه دار، شد، شد، نشد، نشد، صدای اذان میشنویم دلمان تو نمیریزد، غیرت دینی ما کمرنگ شده. اما اگر تلفن صدا کند میدویم، یعنی اگر یه خانمی دو تا استکان میشوید صدای تلفن میآید نمیگوید باشد من استکانها را بشویم بعد فوری شیر را میبندد و ممکن است بعضی شهرها هم شیر را نبندد، شیر را میبندد میدود میگوید: بله ولی اذان که آمد یک زن پیدا کنید (!؟) در جمهوری اسلامی که من دو تا استکان، استکان سوم شیر را بستم رفتم نماز خواندم بعد شستم، یه زن پیدا کنید، چطور شد تلفن فلانی که از ترس پشه میرود توی پشه بند و نه دنیا و نه آخرت تو را میتواند آباد کند. گاهی هم میگوید اشتباه شده. چطور شد برای یک تلفن شیر را میبندیم ولی برای نماز نه، اگر بگویند اگر یک جا غذا کمرنگ و یه جا بهتر ما سعی میکنیم برویم آنجا که غذا، ساندویچ و میوهاش بهتر است اگر یه جا چیزش بهتر و ارزانتر است یه خیابان دو خیابان میرویم، اما میگویند توی خانه نماز میخوانی یکی است اما مسجد جمعیت از ده تا بیشتر شود، فرشتهها هم ثوابش را ندارند، ولی باز هم توی خانه نماز میخوانی. یه کسی از این وزرای موجود یه مثلی میزد، خیلی قشنگ بود من از او یاد گرفتم برای اینکه نماز جماعت ده تا که شد ثوابش را فرشتهها هم نمیدانند، مثل میزد به انگشتهای دست اگر آدم یه انگشت داشته باشد بیانش از من دست یک انگشت داشته باشیم تلفن میگیریم دو انگشت داشته باشیم سطل ماست بر میداریم سه انگشت سیب زمینی و پرتقال، چهار تا سطل آب سنگین برمیداریم، پنج تا داشته باشیم آمپول هم میزنیم انبر دست و پیچ گوشتی، همینطور هر انگشتی اضافه شود یه کاری تا ده تا، ده تا که شد تا بی نهایت کار از آن میکشیم یعنی کسی نیست که بگوید آقا یه کاری پیدا شد در اداره کار یازده تا انگشت میخواستند ده تا انگشت داشتم متأسفانه استخدام نکردند. یعنی هیچ کاری برای هیچ بشری در هیچ زمانی و در هیچ مکانی پیدا نشده که نیاز داشته باشیم به 11 انگشت یعنی به ده تا که رسید تا بی نهایت میتوانیم کار بکشیم پس همینطور که انگشتها به ده تا که رسید میشود تا بینهایت ازش کار کرد نماز جماعت هم به ده تا که رسید تا بی نهایت میتوانیم، بنابراین اگر بدانیم یک خیابان جنسش بهتر است یا ارزانتر از این طرف به آن طرف خیابان میرویم، گاهی هم از منطقه به منطقه دیگر مثلا جنسش بهتر یا ارزانتر است. ولی بغل منزل هی میگویند: «قد قامت الصلوة» باورمان نمیآید، خیلی ارزش دارد، حیاء خیلی ارزش دارد.
حیای علی (علیه السلام)، در برابر دشمن
یکی از کمالات امیرالمؤمنین (علیه السلام) حیا بود. و لذا دشمن هم بعضی وقتها از این سوء استفاده میکرد. یه بار توی فیلم امام علی (علیه السلام) هم دیدید، عمروعاص وقتی نزدیک بود که شمشیر علی بگیردش فوری لخت شد مادر زاد تا حضرت علی (علیه السلام) دید بخواهد او را بزند باید نگاه به بدن او کند رویش را آنور کرد او هم رفت، مراحلی دیگر هم بوده دیدهاند که حضرت علی (علیه السلام) میکشد لخت شده. میدیدند که این آدم با حیائی است از حیای او سوءاستفاده میکردند در عین حال عمروعاص کشته نشود یا علی حیائش شکسته شود. حضرت علی (علیه السلام) برای حیاء ارزش بیشتری قایل است حیا من حفظ شود اگرچه دشمن از دست من در رود، گاهی وقتها مثلاً فکر میکنیم که، چی بگویم، حالا، یه دونه گوجه یا توپی یا چیزی مثلاً از خانه دوید بیرون که ممکن است اگر من چادرم را سر کنم یا روسری سر کنم بگیرم توپ را ممکن است ببرند لخت خانم یا دختر خانم میدود که آن را در پیادهرو بگیرد. میگوئیم….میگوید آخه از دستم میرفت، حیاءت از دستت رفت، بگذار یه توپ پلاستی را ببرد، یا مثلاً برای اینکه یه چیزی را بگیرد قشنگ پاچه هایش را بالا میکند، دستش، کتفش. ما برای حفظ حیا خیلی باید ارزش قایل بشویم، حیا مربوط به خانمها (فقط) نیست، پدرها باید در خانه حیا داشته باشند خانهای که دختر بزرگ است پدر چرا شرت پا میکند و برادر بزرگ چرا رکابی میپوشد همانطور که خواهر پیراهن رکابی بپوشد برای تو زشت و در حیای تو اثر میگذارد، شما هم با این لباس تنگ و چیز یه چیزی را تا حالا چند بار گفتهام چند بار کسی گوش نداده، ولی آخوندم باید حرف خودش را بزند و روز قیامت هم یقه شان را خواهم گرفت، 6،5 بار گفتهام در تلویزیون، مسئولین ورزش ما شهامت اینکه از خودشان اراده داشته باشند برای لباس ورزش ندارند. من به سران ورزش ایران گفتم آقا که میخواهد وزنه بلند کند صد کیلو، یه ده گرم هم لباسش اضافه باشد، یک 5 گرم هم تنبان خودش را، صد کیلو را برای کف بلند میکند اما لباسش طوری است که هر دختری نشسته در حیای او اثر میگذارد مثلاً این آقایی که کشتی میگیرد اگر 5 سانت لباسش بزرگتر باشد نه لباسهای بین المللی یه خورده از اسرائیل یاد بگیرید، اسرائیل تمام قوانین بین المللی را زیر پا میگذارد ولی شما حیائتان را زیر پا میگذارید. یه خورده غیرت دینی کم شده. چند بار در تلویزیون و به خودشان هم گفتهام. اینها حاضرند دختر و پسر ما بی حیا بشوند که لباس بین الملل. این بین الملل کجا تا حالا از ایران دفاع کرده، مگر 8 سال بمباران نشدید، بین الملل چه غلطی کرد؟ چطور اسرائیل قوانین بین المللی را زیر پا میگذارد. ولی برای ورزش شهامت دو سانت تغییر، باید گفت اسرائیل جگر دارد ولی شما بزدل هستید وزنه بلند میکنید اما بزدل هستید ما برای ما حیا اصل است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از عمروعاص میگذرد، بزرگترین دشمن اسلام به خاطر حیا. غیرت دینی مهم است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) توی سخنرانی اش به خودش سیلی زد «فضرب علی خدّه» محکم زد توی گوش خودش در آستانه شهادت حضرت علی (علیه السلام) ما شیعه علی (علیه السلام) هستیم امیرالمؤمنین روی غیرت جیغ میزد: «او… این ابن التیهان» آنقدر روی سخنرانی آه کشید، ناله زد به خودش کتک میزد گریه میکرد، زار میزد جیغ میزد گاهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) میگفت دلم پر از خون است گاهی میگفت «یا اشباه بلا ارواح» لاشههای بی روح «یا اشباه الرجال و لارجال» ای مرد نماهای بزدل، امیرالمؤمنین (علیه السلام) روی غیرت دینی خیلی حساس بود و روی حیا ما همینطور بین الملل، بین الملل، هر جوری میزنند میرقصیم، نه خیر بین الملل نیست. همین هستم که هستم خلاص، هر چه هر چی میخواهد بگوید، بگوید، من همین هستم، لفظها را عوض میکنیم، آیا او حاضر است یک کلمات عربی را بگوید مثلاً بگوید: «وفقکم اللّه»، «شکراً»، تشکر، او تشکر نمیگوید ما راحت میگوییم مرسی، حالا بار سلامت باشید بیشتر است یا مرسی، شما کلمه مرسی را ترجمه کنید یا سلامت باشید، بهم مقایسه کنید هر کدام بارش بیشتر است اصلاً فرض کنیم مسلمان هم نیستیم، اصلاً الفاظ ما بارش از الفاظ آنها بیشتر است ما بارمان بیشتر است از نظر ادبیات لغتهای ما پرمایهتر است منتهی یه رقم خودباختگی داریم ما را تحقیر میکنند و ما هم عملاً میپذیریم. حیاء در لباس، در چشم، فروشگاهها، لباس هایی که نباید پشت ویترین باشد هست، فروشگاهها، فیلم و لباسهای ورزش و الی آخر.
مواسات علی (علیه السلام) با پیامبر (ص)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) عنصر حیا بود. یکی از کلمات دیگر: – مواسات: علی بن ابیطالب (علیه السلام) جان خودش را فدا میکرد آخه ما میگوئیم قربان تو، خیلی به هم میگوئیم، ولی از دم دروغ میگویند، الا بگویم برای اینکه یک راستگو هم پیدا میشود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) واقعاً جای پیغمبر خوابید اینها ریختند و از هر فامیلی یک تروریست پیدا شد گفتند دسته جمعی بریزیم که اگر پیامبر هم کشته شد فامیل پیامبر با همه قبیلهها که نمیتوانند در بیافتند از هر قبیلهای دستش توی این کار باشد از هر قبیلهای یک تروریست از سر دیوار ریختند لحاف را من میگویم لحاف، پارچه را پس کردند دیدند علی بن ابیطالب است. چه کسی حاضر است جایش بخوابد. این را میگویند مواسات. دردت به جونم، جانم فدات، پیش مرگ، عالی درجهاش را حضرت امیر داشت. اصلاً خدا کند انشاءاللّه بروید مکه، بروید مدینه، کنار قبر پیامبر یک ستون است نوشته «استوانة الحرس» یعنی ستون محافظین، اواخر عمر پیامبر محافظ داشت و یکی از محافظانش شخص علی بن ابیطالب بود مثل شیر ایستاده بود تا کسی نگاه چپ به علی نکند مواسات. – حفاظت از خانواده: تقریبا که باید بگویم تحقیقاً نقشی که اباالفضل در کربلا داشت که از زن و بچه امام حسین (علیه السلام) پاسداری میکرد، نقش حفاظت. – در هجرت: بستگان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) را سوار میکرد و خودش پا برهنه میرفت وقتی رسید مدینه پیامبر دید پاهایش خون میآید، ورم کرده و طاول زده، گفت: بله من برای خاطر اینکه دختران شما لطمه نبینند بچههای شما را سوار کردم و خودم. اینها کم پیدا میشود خدا رحمت کند نواب صفوی را نشسته بود و دستش روی زمین داشت حرف میزد یک نفر کنارش با کفش ایستاده بود نفهمید پایش را گذاشت روی دست شهید نواب صفوی. دستش زیر کفش له شد دید حالا اگر بگوید آخ اینکه ایستاده خجالت میکشد. حرفهایش را زد و رفت یک وقت دیدند خون سر کرد گوشت له شده بود، گفتند، گفت دستم زیر پای بنده خدا بود دیدم جیغ بزنم خجالت خواهد کشید و برای اینکه چنین نشود من ترجیح دادم دستم خون و له شود که خجالت نکشد توی هر شهری چند تا آدم این جوری داریم. اینها در دانشگاهها و حوزهها و بازارها و خیابانها نیستند، کمالات انسانی توی این کتابهای درس نیست یه کسی ممکن است دو هزار تا کتاب هم مطالعه کند اما صدقه میخواهد بدهد 2 تا 5 تومانی یکی سیاه و یکی سفید، سیاه را میدهد به فقیر و لو سفید را دو دقیقه بعد به بقال میدهد. همین دلش خوش است که 7 دقیقه پولی را که توی کیسهاش است پول سفید است. گاهی وقتها این رقمی که جانشان را فدا میکنند. جای پیامبر خوابیدن یک و پا طاول زدن و بچههای پیامبر را سوار کردن به مدینه رسانیدن دو، این نمونههای آن وقت آیه نازل شد «فاستجاب لهم ربّهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکرٍ او انثی» این آیه در آخر سوره آل عمران است. خوب.
صالح گزینی در حکومت، نه مصلحت اندیشی
یکی از کارهایی که سیاسیون میکنند، وعدههای دروغ است بعضی هاشون، وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حکومت رسید گفتند ببین تو امروز روز اول حکومتت هست فعلاً با اینها بساز کم کم برشان دار، اول حکومت است خواسته باشی معاویه را عزل کنی اینها از اول باهات بد میشوند بگذار یه خورده که حکومتت سفت شد قدرت پیدا کنی، یکی یکی حذفشان کنی، فرمود این حیله است من وقتی معاویه را برای کاری صالح نمیبینم چرا بهش بگویم صالح است رو در بایستی با کسی ندارم صالح نیست چه اشکالی دارد مسئولین مملکتی ما هر یه دو سه سالی یکبار استعفا بدهند خودشان، خیلی وقتها من سراغ دارم بزرگان ما به کسی حکم دادهاند بعد توش ماندهاند گیر افتادهاند، از آن ور خودش میخواهد استعفا بدهد، بابا بنده توی نهضت سواد آموزیم ممکن است مقام معظم رهبری از من ناراحت باشد یا بی حال، یا پیر، یا بی عرضه، یا کار دیگر داشته، یا مریضی باشم، به هر دلیلی ممکن است من لایق مسئولیت نباشم. مقام معظم رهبری هم بگوید بالاخره حالا قرائتی هم 20 سال است توی نهضت بوده، باریش سیاه آمده حالا ریشش سفید شده ورش داریم ممکن است آبرویش بریزد یک ملاحظاتی مثلاً بکند برای اینکه آقا را در اذیت قرار ندهیم یا وزیر یا وکیلی یا هر کسی که این آقا نصب کرده، اون آقایی که مرا نصب کرده بگویم آقا جون آماده هستم میخواهید عوض کنید من بدم نمیآید الان بعضی آقایون را میخواهی برداری مثل کندن کوه هیمالیاست نه میتواند کار کند و نه میشود او را برداشت، بابا ماه دو تا شد، شما هم دو تا شو. یه چوپان آمد پهلوی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) گفت: اگر میخواهی من ایمان بیاورم ماه را دو تا کن گفت: خیلی خوب خدایا این میخواهد ماه دو تا شود؛ «اقتربت الساعة وانشق القمر» قرآن میگوید: ماه دو تا شد تا یک چوپان ایمان بیاورد، حالا بنده هم اگر رفتم یکی بهتر از من آمد اداره کرد «بسم اللّه» چه اشکالی دارد ماه دو تا شد برای یک نفر بنده بروم کنار برای صد نفر، دویست نفر چه اشکالی دارد، آقا نان من قطع میشود، مگر رازق من این پست من است، مگر اینها که پست من را ندارند گرسنگی میخورند، خدا به سوسکهای سوراخها روزی میدهد، به سگهای ولگرد روزی میدهد. اگر خدای نکرده این باشد که نان من قطع میشود که شرک است. ما یه وقتی دیدیم یه کاری از ما بر نمیآید خودمان برویم کنار. به هر حال من واقعاً نمیدانم گفتهام یا نه، البته چون من روزی چند تا سخنرانی میکنم، نمیدونم چی چی را کجا گفتهام، گاهی هم یه چیزی را دو، سه بار در تلویزیون میگویم یادم نیست، گاهی هم نمیگویم فکر میکنم توی تلویزیون گفتهام. حمّالی بود صدایش زدند گفتند بیائید این فرش را ببرید آنجا، این حمّال گفت: به این حمال بده، چرا؟ گفت: من صبح تا به حال چند فرش برده و درآمدی داشتهام، این را صبح تا به حال هیچ کس صدایش نزده، تو این کاری که من میخواهی انجام بدهم ایشان انجام بدهد، اضافه هم بدهید به من برسد. صفت این حمال خدا این را میخواهد که ایثار، میگوید من تا به حال 5 قالی بردهام پنج تا مبلغی گرفتهام این بنده خدا را هیچ کس، چه اشکالی دارد یک بازاری بگوید این جنسی که میخواهی بخری از دکان روبرو بخر من صبح تا حالا چند مشتری راه انداختهام و این بنده خدا هیچ مشتری نداشته، اصلاً گاهی وقتها ما علمایی را داشتهایم در نجف، کاهو خراب، و برگ زرد میخرید، چونه هم نمیزد، میگفتند اینها خوردنی نیست میگفت میدانم، میدهم به مرغها من میخواهم یه چیزی به این بقال برسد. گاهی وقتها باید انسان پولی بدهد که شکمی سیر کند، کار ندارم که من به جایی میرسم یا نه، مسئولیت هایی که هست. خدا رحمت کند آیة اللّه فکور، طلبه جوانی بودیم قم از علمای بزرگ نیرد بود، استخاره که میکرد میگفت میخواهی چکار کنی آیةاللّه رضوانی که الان جزء شورای نگهبان است، ایشان شاگرد آیةاللّه فکور بود. یه قصه نقل میکرد که؛ ما رفتیم درب خانه آیةاللّه فکور گفتیم بیا درس بده چند روز آمد سه، چهار تا طلبه بودیم، درس میگرفتیم، چند روز آمد یک روز آمد دیدیم نیامده هی به هم نگاه کردیم که چرا نیامده؟ گفتیم لابد مریض است فردا، پس فردا، برویم ببینیم چی شده استاد، رفتیم دیدیم خوش و خرم، سالم، گفتیم آقا چرا نمیآیی، گفت میآیم، گفتیم چند روزه نیامدی، مریض بودی؟ نه، پس چرا نیامدی؟ چون شما سه، چهار تا طلبه آمدید گفتید بیا درس بده من هم آمدم، یک مدتی که آمدم گفتم نکند شما طلبهها درس مرا نمیپسندید ولی چون آمدهاید درب خانه و از من دعوت کردهاید توی رو در بایستی گیر کردهاید، گفتم نمیروم اگر اینها نیامدند، میگویند از خدا میخواستیم که استاد نیاید، و اگر واقعاً درس مرا پسندیدهاید یکبار دیگه میآیند، میگویند، من ترجیح دادم سه روز درست تعطیل باشد که در طول سال با رو در بایستی نباشد، مسئولینی که حکم دارند، یکی از راههای خودسازی این است، بگو حضرت عباسی میخواهی ورم داری، ورم دار بدم نمیآید، نان من هم قطع نمیشود، خالق و رازق من کس دیگری است؛ خدا گر ز حکمت ببند دری ز رحمت گشاید در دیگری از همه گذشته کی گفت هرکس نماینده مقام معظم رهبری عزیز است ممکن هم عزیز نباشد، وزیر هم باشد دوستش خیلی نداشته باشند، ما داریم مسئولینی که محبوبیت در حد خودش را ندارند، شما عزت را از خدا بخواه، مگر یادمان رفت دعای، مناجات شعبانیه را؛ «الیه بیدک لا بید عزک زیادتی و نقصی»: خدایا زیادی و نقص من دست توست. اگر بنا باشد خدا عزت بدهد جوری دیگر هم عزت میدهد بنابراین گاهی ما باید هم مسئله حیا و عزت دینی برایمان خیلی مهم است و هم مسئله اینکه گفتند حالا این را نگهش دار فرمود من اینکار را نمیکنم؛ «اجتمع الناس علیه» دور امیرالمؤمنین (علیه السلام) جمع شدند «وقالوا اکتب الی من خالفک بولایته» بنویس حکمش را تثبیت کن «ثم اعزله» بعد از یک مدتی کم کم ورش دارد. فرمودند: اونی را که لایق نمیدانم از روز اول میگویم «بسمه تعالی»، تو لایق نیستی. من بیایم حالا با امثال معاویه، عمروعاص، مثلاً مماشات کنم، بخاطر اینکه، مثلاً حالا این و این را نگهش داریم این حکم به درد رئیس جمهور هم میخورد اگر ایشان لایق نیست «بسمه تعالی» برو کنار، حالا بالاخره از دوستان ماست، هیچ، رهبری، رئیس جمهور، وزیر، وکیل، خیلی راحت حکومت اسلامیمان یعنی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود، با کسی رو در بایستی نداشت. ما هم امام خمینی (ره) فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، جمهوری را نباید خدا نکرده بگذاریم بیافته، زمانیکه بعضی از مسئولین بشوند، جمهوری رو دربایستی اسلامی. این هم یه خورده مسئولین خودشان کمک کنند. البته خبر خوش هم بهتون بدهم افرادی خیلی سرشناس هم داریم که هر یک چند وقت میروند میگویند: آقا اگر میخواهی کسی را جای ما بگذاری گیر ما نباش، ما هم یه همچنین مردانگیهایی از افراد زیادی سراغ داریم الان توی ذهن من هست. ولی خوب افرادی هم هستند که همه توش گیر کردهاند، خودش هم استعفا نمیدهد، چسبیده مثل اینکه کلید فتح هندوستان است. ول کن دیگه نمیکشد، وقتی نمیکشد ول کن، نگو نه اگر کسی بخواهد مرا بر میدارد. ممکن است به خاطر سنّ و سابقه، خانواده شهید و محبوبیت پدر، یک محاسباتی برای شما حریم نگه داشتهاند، شما خودت اگر میدانی یه کسی قویتر است. آخرین حرفم امیرالمؤمنین (علیه السلام) آخ آخ حدیث داغ و تلخی است. خدایا ما را بیامرز خود بنده هم خدا همه ما را بیامرز. حدیث داریم در الغدیر که: «من تقدّم علی قوم» اگر کسی پستی را اشغال کند و مسئولیتی را اشغال کند «و هو یری فیهم من هو افضل» بداند توی جامعه یه کسی از او بهتر هست ولی برای نان و آب و موقعیت خودش پست را نگه داشته «خان اللّه» به خدا خیانت کرده «و رسوله» به رسول اللّه خیانت کرده، «والمؤمنین». اگر کسی جایی را اشغال کرده و میداند که اگر برود کنار، وضع از این بهتر میشود اگر پست را برای موقعیت خودش حفظ کند، به خدا و رسول و همه مؤمنین خیانت کرده، این مال همه ماست. خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد ایمانی به ما بده که جز رضای تو به هیچ چی فکر نکنیم. خدایا! گفتار و رفتار و افکار و نیّات، و نظام ما را به سمت نظام علوی روز به روز سرعتش را بیشتر بفرما. خدایا! ما گیر و اسیر القاب، عناوین، حقوقها، مقامها، مدالها، نامها، هارت و هورتها ما را اسیر هیچ یک از این چیزها قرار نده. خدایا از آن روحیه علوی، اخلاصهایش، اشکهایش، ناله و مناجات و از آن چیزهایی که به علی (علیه السلام) دادی در حق ما هم نسیم بچشان. «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1814