responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1814
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

رمضان امسال یه خورده می‏خواهیم مسائلی را درباره سیره و روش پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام) بگوئیم راجع به حضرت رسول مطالبی را گفتیم جلساتی درباره حضرت امیر (علیه السلام) داریم صحبت می‏کنیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) هفتاد کمال داشت که هیچ کس نداشت، هفتاد کمال منحصر بفرد. یک روز جلسه‏ای بود و جمعیّتی نشسته بودند می‏گفتند فلانی کمالات را بشماریم از بهترین آدم‏ها هرچه به مغزشان فشار آوردند، ده تا کمال بیشتر پیدا نکردند ولی درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) هفتاد کمال پیدا کردند که در هر کمالی سرآمد همه کمال‏ها بود البته بعضی از این کمال‏ها هم سوء استفاده می‏کردند مثلاً حیای حضرت علی (علیه السلام) که خیلی حیا داشت، ما الان شیعیان و دوستدارانش متأسفانه بعضی‏ها کم بود حیا دارند راحت توی خیابان حرفهای بد می‏زنند و حرفهای زشت، از نظر حقوقی اگر کسی حرف زشت بزند و از نظر فقهی باید شلاق بخورد. مثلاً یه کسی به دیگری بگوید الاغ شلاق و احمق، شلاق دارد و خاک توی سرت توبیخ دارد. جسارت حتی به آدم زناکار نباید داد. مثلاً کسی ثابت شده که خلافکار رسمی است علناً روبروی افراد عادل خلاف کرده حکمش هم شلاق است اسلام می‏گوید اگر کسی می‏برد شلاقش بزند توی راه حق ندارد بگوید خاک توی سرت. آقا چرا گفتی، بنده خلاف کرده‏ام شلاقم بزن چرا گفتی خاک توی سرت؟

دوری از بدزبانی، حتی در جنگ

حیا، حتی در جنگ می‏گویند فحش ندهید لشکر صفین یکی از یاران حضرت علی (علیه السلام) به معاویه یا طرفدارانش فحش داد. فرمود، چرا فحش دادی. گفت: آمده تو را بکشد، یاران معاویه آمده‏اند ما را بکشند فرمود خیلی خوب جنگ است جنگ می‏کنیم فحش چرا؟ «انّی اکره ان تکونوإ سبّابین» من بدم می‏آید که شما فحش بدهید. به قدری راحت به هم می‏گویند نکبت نمی‏شود گفت ما اگر شیعه علی (علیه السلام) هستیم که هستیم جسارت، حتی توی فیلم‏های تلویزیون کلماتی است که پخش هم می‏شود. کلماتی که جسارت توش هست نباید، حتی نسبت به بد، بت پرستها را بتش را بشکن خودش را هم دعوت کن اما حق نداری به بت پرست فحش بدهی تا چه رسد ما نسبت به یک شهر و منطقه جسارت کنیم و این اصلاً توی بورس است خیلی راحت یک استانی را می‏گوئیم ترسو هستند و یک شهر و استانی را می‏گوئیم ساده هستند، یک استانی را از نظر فکر کمبود دارند، اینطور هم نیست ولی ممکن است در هر شهری چهار تا آدم ساده پیدا شود، خوب بله یه کسی می‏خواست به دیوار بکوبه سر میخ اینطرف بود یه خورده فکر کرد گفت به نظرم این میخ مال این دیوار است این سادگی‏اش هست میخ را از آنور بگیر مال آن دیوار است منتهی میخ از اینور بود، یا یه کسی آمد دکان لیوان فروشی لیوان‏ها را دَمَر گذاشته بود دست مالید گفت چرا درِ لیوانت بسته است بلند کرد گفت تهش هم که سوراخ است گفت آقا لیوان را از اینور بگیر دو اشکالت، آدم ساده پیدا می‏شود اما مثلاً باید بگوئیم که فلان منطقه، گروه و استان خیلی باید مواظب باشید برادرها، ماه رمضان است بحث را گوش می‏دهید خیلی استغفار کنید. خیلی خلاف کرده‏ایم که نفهمیده‏ایم، «عصیتک بجهلی» ولی بعد از گفته‏های من دیگه اتمام حجت می‏شود بر شما دیگه «عصیتک بجهلی» نیست «عصیتک بعلمی» می‏شود، شما یه کسی مثلاً در کاشان یه آدمی بوده کذا به آن یه کاشانی چرا کاشانی‏ها؟ اگر یه کاشونی گفت خوب یه کاشونی، یه تبریزی، یه رشتی، یه اصفهانی و یه شیرازی فلان است چون یک آدم بدیه جا پیدا می‏شود. اسمش را هم که شما نمی‏بری اما وقتی می‏گویی اصفهانی‏ها، کاشانی‏ها، تبریزی‏ها، مشهدی‏ها، این‏ها خیلی خطرناک می‏شود. اجمالاً حیای زبان و قلم و نامه هایی که بهم داده می‏شود بدی است وقتی دوستش دارد نامه بی‏حیایی می‏نویسد وقتی عصبانی است نامه‏ها بی حیایی می‏شود، حیا در قلم و چشم و نگاه. داریم: نگاه به پدر و مادر می‏کنی تمام چشمت را باز نکن، خیره نشو، چشمهایت را به آنها پیش کش، نیم باز نگاه کن، بله، چشمهایش را باز می‏کند که با چشمها می‏خواهد آنها را بخورد، حیا در چشم، در کلام در ساختمان در لباس ممکن است بگوئید مد است اصلاً چرا ما فرهنگ دیگران را بپذیریم؟

غیرت دینی در حفظ ارزشها

آیا حاضرند یه آمریکائیها کلاه نمدی سر گیرند اگر یه آمریکائی حاضر نیست نمد سرگیرد، ما چرا شاپو. اینکه ما کلاه او را سر می‏گیریم یعنی خودم را باختم نسبت به تو، و او که لباس ما را نمی‏پوشد یعنی تو ارزش نداری، او ما را تحقیر می‏کند و خودمان به دست خودمان داریم به او عزت می‏دهیم. الانی هم که با همه هارت و هورتی که آمریکا دارد یک هفته مسلمان‏ها تصمیم بگیرند جنس آمریکائی نخرند، آمریکا فلج می‏شود. ما راحت می‏توانیم آمریکا را بشکنیم منتهی باید یه مقداری شیعه‏تر بشویم و مسلمان‏تر، غیرت دینی ما کمرنگ شده، می‏گوید گفتم به راننده نماز صبح نگه دارد نگه نداشت نماز قضا… گفتم چه جوری گفتی، گفت رفتم گفتم نگه دار گفت خوب بنشین نگه می‏دارم، بعد هم رفت نگه نداشت یا دیر شد، اگر شما ساکت می‏افتاد، چه جوری می‏گفتی، نگه دار، نگه دار، نگه دار، ساکم افتاد، غیرتی که به ساکمان داریم برای نماز نداریم، ساکمان را نعره می‏کشیم، نماز را می‏گوئیم نگه دار، شد، شد، نشد، نشد، صدای اذان می‏شنویم دلمان تو نمی‏ریزد، غیرت دینی ما کمرنگ شده. اما اگر تلفن صدا کند می‏دویم، یعنی اگر یه خانمی دو تا استکان می‏شوید صدای تلفن می‏آید نمی‏گوید باشد من استکان‏ها را بشویم بعد فوری شیر را می‏بندد و ممکن است بعضی شهرها هم شیر را نبندد، شیر را می‏بندد می‏دود می‏گوید: بله ولی اذان که آمد یک زن پیدا کنید (!؟) در جمهوری اسلامی که من دو تا استکان، استکان سوم شیر را بستم رفتم نماز خواندم بعد شستم، یه زن پیدا کنید، چطور شد تلفن فلانی که از ترس پشه می‏رود توی پشه بند و نه دنیا و نه آخرت تو را می‏تواند آباد کند. گاهی هم می‏گوید اشتباه شده. چطور شد برای یک تلفن شیر را می‏بندیم ولی برای نماز نه، اگر بگویند اگر یک جا غذا کمرنگ و یه جا بهتر ما سعی می‏کنیم برویم آنجا که غذا، ساندویچ و میوه‏اش بهتر است اگر یه جا چیزش بهتر و ارزان‏تر است یه خیابان دو خیابان می‏رویم، اما می‏گویند توی خانه نماز می‏خوانی یکی است اما مسجد جمعیت از ده تا بیشتر شود، فرشته‏ها هم ثوابش را ندارند، ولی باز هم توی خانه نماز می‏خوانی. یه کسی از این وزرای موجود یه مثلی می‏زد، خیلی قشنگ بود من از او یاد گرفتم برای اینکه نماز جماعت ده تا که شد ثوابش را فرشته‏ها هم نمی‏دانند، مثل می‏زد به انگشتهای دست اگر آدم یه انگشت داشته باشد بیانش از من دست یک انگشت داشته باشیم تلفن می‏گیریم دو انگشت داشته باشیم سطل ماست بر می‏داریم سه انگشت سیب زمینی و پرتقال، چهار تا سطل آب سنگین برمی‏داریم، پنج تا داشته باشیم آمپول هم می‏زنیم انبر دست و پیچ گوشتی، همینطور هر انگشتی اضافه شود یه کاری تا ده تا، ده تا که شد تا بی نهایت کار از آن می‏کشیم یعنی کسی نیست که بگوید آقا یه کاری پیدا شد در اداره کار یازده تا انگشت می‏خواستند ده تا انگشت داشتم متأسفانه استخدام نکردند. یعنی هیچ کاری برای هیچ بشری در هیچ زمانی و در هیچ مکانی پیدا نشده که نیاز داشته باشیم به 11 انگشت یعنی به ده تا که رسید تا بی نهایت می‏توانیم کار بکشیم پس همینطور که انگشت‏ها به ده تا که رسید می‏شود تا بینهایت ازش کار کرد نماز جماعت هم به ده تا که رسید تا بی نهایت می‏توانیم، بنابراین اگر بدانیم یک خیابان جنسش بهتر است یا ارزان‏تر از این طرف به آن طرف خیابان می‏رویم، گاهی هم از منطقه به منطقه دیگر مثلا جنسش بهتر یا ارزان‏تر است. ولی بغل منزل هی می‏گویند: «قد قامت الصلوة» باورمان نمی‏آید، خیلی ارزش دارد، حیاء خیلی ارزش دارد.

حیای علی (علیه السلام)، در برابر دشمن

یکی از کمالات امیرالمؤمنین (علیه السلام) حیا بود. و لذا دشمن هم بعضی وقتها از این سوء استفاده می‏کرد. یه بار توی فیلم امام علی (علیه السلام) هم دیدید، عمروعاص وقتی نزدیک بود که شمشیر علی بگیردش فوری لخت شد مادر زاد تا حضرت علی (علیه السلام) دید بخواهد او را بزند باید نگاه به بدن او کند رویش را آنور کرد او هم رفت، مراحلی دیگر هم بوده دیده‏اند که حضرت علی (علیه السلام) می‏کشد لخت شده. می‏دیدند که این آدم با حیائی است از حیای او سوءاستفاده می‏کردند در عین حال عمروعاص کشته نشود یا علی حیائش شکسته شود. حضرت علی (علیه السلام) برای حیاء ارزش بیشتری قایل است حیا من حفظ شود اگرچه دشمن از دست من در رود، گاهی وقتها مثلاً فکر می‏کنیم که، چی بگویم، حالا، یه دونه گوجه یا توپی یا چیزی مثلاً از خانه دوید بیرون که ممکن است اگر من چادرم را سر کنم یا روسری سر کنم بگیرم توپ را ممکن است ببرند لخت خانم یا دختر خانم می‏دود که آن را در پیاده‏رو بگیرد. می‏گوئیم….می‏گوید آخه از دستم می‏رفت، حیاءت از دستت رفت، بگذار یه توپ پلاستی را ببرد، یا مثلاً برای اینکه یه چیزی را بگیرد قشنگ پاچه هایش را بالا می‏کند، دستش، کتفش. ما برای حفظ حیا خیلی باید ارزش قایل بشویم، حیا مربوط به خانم‏ها (فقط) نیست، پدرها باید در خانه حیا داشته باشند خانه‏ای که دختر بزرگ است پدر چرا شرت پا می‏کند و برادر بزرگ چرا رکابی می‏پوشد همانطور که خواهر پیراهن رکابی بپوشد برای تو زشت و در حیای تو اثر می‏گذارد، شما هم با این لباس تنگ و چیز یه چیزی را تا حالا چند بار گفته‏ام چند بار کسی گوش نداده، ولی آخوندم باید حرف خودش را بزند و روز قیامت هم یقه شان را خواهم گرفت، 6،5 بار گفته‏ام در تلویزیون، مسئولین ورزش ما شهامت اینکه از خودشان اراده داشته باشند برای لباس ورزش ندارند. من به سران ورزش ایران گفتم آقا که می‏خواهد وزنه بلند کند صد کیلو، یه ده گرم هم لباسش اضافه باشد، یک 5 گرم هم تنبان خودش را، صد کیلو را برای کف بلند می‏کند اما لباسش طوری است که هر دختری نشسته در حیای او اثر می‏گذارد مثلاً این آقایی که کشتی می‏گیرد اگر 5 سانت لباسش بزرگتر باشد نه لباسهای بین المللی یه خورده از اسرائیل یاد بگیرید، اسرائیل تمام قوانین بین المللی را زیر پا می‏گذارد ولی شما حیائتان را زیر پا می‏گذارید. یه خورده غیرت دینی کم شده. چند بار در تلویزیون و به خودشان هم گفته‏ام. این‏ها حاضرند دختر و پسر ما بی حیا بشوند که لباس بین الملل. این بین الملل کجا تا حالا از ایران دفاع کرده، مگر 8 سال بمباران نشدید، بین الملل چه غلطی کرد؟ چطور اسرائیل قوانین بین المللی را زیر پا می‏گذارد. ولی برای ورزش شهامت دو سانت تغییر، باید گفت اسرائیل جگر دارد ولی شما بزدل هستید وزنه بلند می‏کنید اما بزدل هستید ما برای ما حیا اصل است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از عمروعاص می‏گذرد، بزرگترین دشمن اسلام به خاطر حیا. غیرت دینی مهم است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) توی سخنرانی اش به خودش سیلی زد «فضرب علی خدّه» محکم زد توی گوش خودش در آستانه شهادت حضرت علی (علیه السلام) ما شیعه علی (علیه السلام) هستیم امیرالمؤمنین روی غیرت جیغ می‏زد: «او… این ابن التیهان» آنقدر روی سخنرانی آه کشید، ناله زد به خودش کتک می‏زد گریه می‏کرد، زار می‏زد جیغ می‏زد گاهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏گفت دلم پر از خون است گاهی می‏گفت «یا اشباه بلا ارواح» لاشه‏های بی روح «یا اشباه الرجال و لارجال» ای مرد نماهای بزدل، امیرالمؤمنین (علیه السلام) روی غیرت دینی خیلی حساس بود و روی حیا ما همینطور بین الملل، بین الملل، هر جوری می‏زنند می‏رقصیم، نه خیر بین الملل نیست. همین هستم که هستم خلاص، هر چه هر چی می‏خواهد بگوید، بگوید، من همین هستم، لفظها را عوض می‏کنیم، آیا او حاضر است یک کلمات عربی را بگوید مثلاً بگوید: «وفقکم اللّه»، «شکراً»، تشکر، او تشکر نمی‏گوید ما راحت می‏گوییم مرسی، حالا بار سلامت باشید بیشتر است یا مرسی، شما کلمه مرسی را ترجمه کنید یا سلامت باشید، بهم مقایسه کنید هر کدام بارش بیشتر است اصلاً فرض کنیم مسلمان هم نیستیم، اصلاً الفاظ ما بارش از الفاظ آنها بیشتر است ما بارمان بیشتر است از نظر ادبیات لغتهای ما پرمایه‏تر است منتهی یه رقم خودباختگی داریم ما را تحقیر می‏کنند و ما هم عملاً می‏پذیریم. حیاء در لباس، در چشم، فروشگاهها، لباس هایی که نباید پشت ویترین باشد هست، فروشگاهها، فیلم و لباس‏های ورزش و الی آخر.

مواسات علی (علیه السلام) با پیامبر (ص)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) عنصر حیا بود. یکی از کلمات دیگر:
– مواسات: علی بن ابیطالب (علیه السلام) جان خودش را فدا می‏کرد آخه ما می‏گوئیم قربان تو، خیلی به هم می‏گوئیم، ولی از دم دروغ می‏گویند، الا بگویم برای اینکه یک راستگو هم پیدا می‏شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) واقعاً جای پیغمبر خوابید اینها ریختند و از هر فامیلی یک ‏تروریست پیدا شد گفتند دسته جمعی بریزیم که اگر پیامبر هم کشته شد فامیل پیامبر با همه قبیله‏ها که نمی‏توانند در بیافتند از هر قبیله‏ای دستش توی این کار باشد از هر قبیله‏ای یک تروریست از سر دیوار ریختند لحاف را من می‏گویم لحاف، پارچه را پس کردند دیدند علی بن ابیطالب است. چه کسی حاضر است جایش بخوابد. این را می‏گویند مواسات. دردت به جونم، جانم فدات، پیش مرگ، عالی درجه‏اش را حضرت امیر داشت. اصلاً خدا کند انشاءاللّه بروید مکه، بروید مدینه، کنار قبر پیامبر یک ستون است نوشته «استوانة الحرس» یعنی ستون محافظین، اواخر عمر پیامبر محافظ داشت و یکی از محافظانش شخص علی بن ابیطالب بود مثل شیر ایستاده بود تا کسی نگاه چپ به علی نکند مواسات.
– حفاظت از خانواده: تقریبا که باید بگویم تحقیقاً نقشی که اباالفضل در کربلا داشت که از زن و بچه امام حسین (علیه السلام) پاسداری می‏کرد، نقش حفاظت.
– در هجرت: بستگان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) را سوار می‏کرد و خودش پا برهنه می‏رفت وقتی رسید مدینه پیامبر دید پاهایش خون می‏آید، ورم کرده و طاول زده، گفت: بله من برای خاطر اینکه دختران شما لطمه نبینند بچه‏های شما را سوار کردم و خودم. اینها کم پیدا می‏شود خدا رحمت کند نواب صفوی را نشسته بود و دستش روی زمین داشت حرف می‏زد یک نفر کنارش با کفش ایستاده بود نفهمید پایش را گذاشت روی دست شهید نواب صفوی. دستش زیر کفش له شد دید حالا اگر بگوید آخ اینکه ایستاده خجالت می‏کشد. حرفهایش را زد و رفت یک وقت دیدند خون سر کرد گوشت له شده بود، گفتند، گفت دستم زیر پای بنده خدا بود دیدم جیغ بزنم خجالت خواهد کشید و برای اینکه چنین نشود من ترجیح دادم دستم خون و له شود که خجالت نکشد توی هر شهری چند تا آدم این جوری داریم. این‏ها در دانشگاهها و حوزه‏ها و بازارها و خیابان‏ها نیستند، کمالات انسانی توی این کتاب‏های درس نیست یه کسی ممکن است دو هزار تا کتاب هم مطالعه کند اما صدقه می‏خواهد بدهد 2 تا 5 تومانی یکی سیاه و یکی سفید، سیاه را می‏دهد به فقیر و لو سفید را دو دقیقه بعد به بقال می‏دهد. همین دلش خوش است که 7 دقیقه پولی را که توی کیسه‏اش است پول سفید است. گاهی وقت‏ها این رقمی که جانشان را فدا می‏کنند. جای پیامبر خوابیدن یک و پا طاول زدن و بچه‏های پیامبر را سوار کردن به مدینه رسانیدن دو، این نمونه‏های آن وقت آیه نازل شد «فاستجاب لهم ربّهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکرٍ او انثی» این آیه در آخر سوره آل عمران است. خوب.

صالح گزینی در حکومت، نه مصلحت اندیشی

یکی از کارهایی که سیاسیون می‏کنند، وعده‏های دروغ است بعضی هاشون، وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حکومت رسید گفتند ببین تو امروز روز اول حکومتت هست فعلاً با این‏ها بساز کم کم برشان دار، اول حکومت است خواسته باشی معاویه را عزل کنی این‏ها از اول باهات بد می‏شوند بگذار یه خورده که حکومتت سفت شد قدرت پیدا کنی، یکی یکی حذفشان کنی، فرمود این حیله است من وقتی معاویه را برای کاری صالح نمی‏بینم چرا بهش بگویم صالح است رو در بایستی با کسی ندارم صالح نیست چه اشکالی دارد مسئولین مملکتی ما هر یه دو سه سالی یکبار استعفا بدهند خودشان، خیلی وقت‏ها من سراغ دارم بزرگان ما به کسی حکم داده‏اند بعد توش مانده‏اند گیر افتاده‏اند، از آن ور خودش می‏خواهد استعفا بدهد، بابا بنده توی نهضت سواد آموزیم ممکن است مقام معظم رهبری از من ناراحت باشد یا بی حال، یا پیر، یا بی عرضه، یا کار دیگر داشته، یا مریضی باشم، به هر دلیلی ممکن است من لایق مسئولیت نباشم. مقام معظم رهبری هم بگوید بالاخره حالا قرائتی هم 20 سال است توی نهضت بوده، باریش سیاه آمده حالا ریشش سفید شده ورش داریم ممکن است آبرویش بریزد یک ملاحظاتی مثلاً بکند برای اینکه آقا را در اذیت قرار ندهیم یا وزیر یا وکیلی یا هر کسی که این آقا نصب کرده، اون آقایی که مرا نصب کرده بگویم آقا جون آماده هستم می‏خواهید عوض کنید من بدم نمی‏آید الان بعضی آقایون را می‏خواهی برداری مثل کندن کوه هیمالیاست نه می‏تواند کار کند و نه می‏شود او را برداشت، بابا ماه دو تا شد، شما هم دو تا شو. یه چوپان آمد پهلوی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) گفت: اگر می‏خواهی من ایمان بیاورم ماه را دو تا کن گفت: خیلی خوب خدایا این می‏خواهد ماه دو تا شود؛ «اقتربت الساعة وانشق القمر» قرآن می‏گوید: ماه دو تا شد تا یک چوپان ایمان بیاورد، حالا بنده هم اگر رفتم یکی بهتر از من آمد اداره کرد «بسم اللّه» چه اشکالی دارد ماه دو تا شد برای یک نفر بنده بروم کنار برای صد نفر، دویست نفر چه اشکالی دارد، آقا نان من قطع می‏شود، مگر رازق من این پست من است، مگر این‏ها که پست من را ندارند گرسنگی می‏خورند، خدا به سوسکهای سوراخ‏ها روزی می‏دهد، به سگ‏های ولگرد روزی می‏دهد. اگر خدای نکرده این باشد که نان من قطع می‏شود که شرک است. ما یه وقتی دیدیم یه کاری از ما بر نمی‏آید خودمان برویم کنار. به هر حال من واقعاً نمی‏دانم گفته‏ام یا نه، البته چون من روزی چند تا سخنرانی می‏کنم، نمی‏دونم چی چی را کجا گفته‏ام، گاهی هم یه چیزی را دو، سه بار در تلویزیون می‏گویم یادم نیست، گاهی هم نمی‏گویم فکر می‏کنم توی تلویزیون گفته‏ام. حمّالی بود صدایش زدند گفتند بیائید این فرش را ببرید آنجا، این حمّال گفت: به این حمال بده، چرا؟ گفت: من صبح تا به حال چند فرش برده و درآمدی داشته‏ام، این را صبح تا به حال هیچ کس صدایش نزده، تو این کاری که من می‏خواهی انجام بدهم ایشان انجام بدهد، اضافه هم بدهید به من برسد. صفت این حمال خدا این را می‏خواهد که ایثار، می‏گوید من تا به حال 5 قالی برده‏ام پنج تا مبلغی گرفته‏ام این بنده خدا را هیچ کس، چه اشکالی دارد یک بازاری بگوید این جنسی که می‏خواهی بخری از دکان روبرو بخر من صبح تا حالا چند مشتری راه انداخته‏ام و این بنده خدا هیچ مشتری نداشته، اصلاً گاهی وقت‏ها ما علمایی را داشته‏ایم در نجف، کاهو خراب، و برگ زرد می‏خرید، چونه هم نمی‏زد، می‏گفتند این‏ها خوردنی نیست می‏گفت می‏دانم، می‏دهم به مرغ‏ها من می‏خواهم یه چیزی به این بقال برسد. گاهی وقت‏ها باید انسان پولی بدهد که شکمی سیر کند، کار ندارم که من به جایی می‏رسم یا نه، مسئولیت هایی که هست. خدا رحمت کند آیة اللّه فکور، طلبه جوانی بودیم قم از علمای بزرگ نیرد بود، استخاره که می‏کرد میگفت می‏خواهی‏ چکار کنی آیةاللّه رضوانی که الان جزء شورای نگهبان است، ایشان شاگرد آیةاللّه فکور بود. یه قصه نقل می‏کرد که؛ ما رفتیم درب خانه آیةاللّه فکور گفتیم بیا درس بده چند روز آمد سه، چهار تا طلبه بودیم، درس می‏گرفتیم، چند روز آمد یک روز آمد دیدیم نیامده هی به هم نگاه کردیم که چرا نیامده؟ گفتیم لابد مریض است فردا، پس فردا، برویم ببینیم چی شده استاد، رفتیم دیدیم خوش و خرم، سالم، گفتیم آقا چرا نمی‏آیی، گفت می‏آیم، گفتیم چند روزه نیامدی، مریض بودی؟ نه، پس چرا نیامدی؟ چون شما سه، چهار تا طلبه آمدید گفتید بیا درس بده من هم آمدم، یک مدتی که آمدم گفتم نکند شما طلبه‏ها درس مرا نمی‏پسندید ولی چون آمده‏اید درب خانه و از من دعوت کرده‏اید توی رو در بایستی گیر کرده‏اید، گفتم نمی‏روم اگر این‏ها نیامدند، می‏گویند از خدا می‏خواستیم که استاد نیاید، و اگر واقعاً درس مرا پسندیده‏اید یکبار دیگه می‏آیند، می‏گویند، من ترجیح دادم سه روز درست تعطیل باشد که در طول سال با رو در بایستی نباشد، مسئولینی که حکم دارند، یکی از راههای خودسازی این است، بگو حضرت عباسی می‏خواهی ورم داری، ورم دار بدم نمی‏آید، نان من هم قطع نمی‏شود، خالق و رازق من کس دیگری است؛
خدا گر ز حکمت ببند دری      ز رحمت گشاید در دیگری‏
از همه گذشته کی گفت هرکس نماینده مقام معظم رهبری عزیز است ممکن هم عزیز نباشد، وزیر هم باشد دوستش خیلی نداشته باشند، ما داریم مسئولینی که محبوبیت در حد خودش را ندارند، شما عزت را از خدا بخواه، مگر یادمان رفت دعای، مناجات شعبانیه را؛ «الیه بیدک لا بید عزک زیادتی و نقصی»: خدایا زیادی و نقص من دست توست. اگر بنا باشد خدا عزت بدهد جوری دیگر هم عزت می‏دهد بنابراین گاهی ما باید هم مسئله حیا و عزت دینی برایمان خیلی مهم است و هم مسئله اینکه گفتند حالا این را نگهش دار فرمود من اینکار را نمی‏کنم؛ «اجتمع الناس علیه» دور امیرالمؤمنین (علیه السلام) جمع شدند «وقالوا اکتب الی من خالفک بولایته» بنویس حکمش را تثبیت کن «ثم اعزله» بعد از یک مدتی کم کم ورش دارد. فرمودند: اونی را که لایق نمی‏دانم از روز اول می‏گویم «بسمه تعالی»، تو لایق نیستی. من بیایم حالا با امثال معاویه، عمروعاص، مثلاً مماشات کنم، بخاطر اینکه، مثلاً حالا این و این را نگهش داریم این حکم به درد رئیس جمهور هم می‏خورد اگر ایشان لایق نیست «بسمه تعالی» برو کنار، حالا بالاخره از دوستان ماست، هیچ، رهبری، رئیس جمهور، وزیر، وکیل، خیلی راحت حکومت اسلامیمان یعنی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود، با کسی رو در بایستی نداشت. ما هم امام خمینی (ره) فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، جمهوری را نباید خدا نکرده بگذاریم بیافته، زمانیکه بعضی از مسئولین بشوند، جمهوری رو دربایستی اسلامی. این هم یه خورده مسئولین خودشان کمک کنند. البته خبر خوش هم بهتون بدهم افرادی خیلی سرشناس هم داریم که هر یک چند وقت می‏روند می‏گویند: آقا اگر می‏خواهی کسی را جای ما بگذاری گیر ما نباش، ما هم یه همچنین مردانگی‏هایی از افراد زیادی سراغ داریم الان توی ذهن من هست. ولی خوب افرادی هم هستند که همه توش گیر کرده‏اند، خودش هم استعفا نمی‏دهد، چسبیده مثل اینکه کلید فتح هندوستان است. ول کن دیگه نمی‏کشد، وقتی نمی‏کشد ول کن، نگو نه اگر کسی بخواهد مرا بر می‏دارد. ممکن است به خاطر سنّ و سابقه، خانواده شهید و محبوبیت پدر، یک محاسباتی برای شما حریم نگه داشته‏اند، شما خودت اگر می‏دانی یه کسی قوی‏تر است. آخرین حرفم امیرالمؤمنین (علیه السلام) آخ آخ حدیث داغ و تلخی است. خدایا ما را بیامرز خود بنده هم خدا همه ما را بیامرز. حدیث داریم در الغدیر که: «من تقدّم علی قوم» اگر کسی پستی را اشغال کند و مسئولیتی را اشغال کند «و هو یری فیهم من هو افضل» بداند توی جامعه یه کسی از او بهتر هست ولی برای نان و آب و موقعیت خودش پست را نگه داشته «خان اللّه» به خدا خیانت کرده «و رسوله» به رسول اللّه خیانت کرده، «والمؤمنین». اگر کسی جایی را اشغال کرده و می‏داند که اگر برود کنار، وضع از این بهتر می‏شود اگر پست را برای موقعیت خودش حفظ کند، به خدا و رسول و همه مؤمنین خیانت کرده، این مال همه ماست.
خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد ایمانی به ما بده که جز رضای تو به هیچ چی فکر نکنیم.
خدایا! گفتار و رفتار و افکار و نیّات، و نظام ما را به سمت نظام علوی روز به روز سرعتش را بیشتر بفرما.
خدایا! ما گیر و اسیر القاب، عناوین، حقوق‏ها، مقام‏ها، مدال‏ها، نام‏ها، هارت و هورت‏ها ما را اسیر هیچ یک از این چیزها قرار نده.
خدایا از آن روحیه علوی، اخلاصهایش، اشکهایش، ناله و مناجات و از آن چیزهایی که به علی (علیه السلام) دادی در حق ما هم نسیم بچشان.
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1814
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست