نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 182
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اللهم صّل علی محمّد و آل محمّد الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
مدتهاست که بحثمان درباره این است که راه مستقیم چی است، چقدر راه مستقیم مهم است که ما در هر نماز واجب و مستحب که سوره حمد باید بخوانیم، «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن، این چه دعایی است که باید بگوئیم، تنها دعای واجب همین است، همه دعاها مستحب است، تنها دعایی که واجب است این است، چون نماز واجب است، توی نماز هم حمد واجب است، توی حمد هم «اهدنا الصراط المستقیم» واجب است، این چیسیت، مگر ما همهاش در راه مستقیم نیستیم، ما در ماه رمضان 82 در این زمینه یک یکماهی تقریباً صحبت کردیم، حرفهایمان تقریباً تمام نشد، بعد از ماه رمضان هم میگوئیم تا تمام بشود، این جلسه میخواهم افراط و تفریط بگویم، راجع به علاقه به اهل بیت، بعضیها در علاقه به اهل بیت (علیهم السلام) افراط میکنند، بعضیها تفریط میکنند، خود اهل بیت گفتند چه جور، پس موضوع بحثمان، راه مستقیم یا شناخت، شناخت راه مستقیم درباره اهل بیت (علیهم السلام)، خوب.
معرفت، مودّت، اطاعت، لازمه ولایت
ما راجع به اهل بیت سه تا مسئله داریم، یک، معرفت، دو، مودت، سه، اطاعت، اخلاص، حرف چهارم را هم هرکس بزند افراطی است، ما باید اهل بیت را بشناسیم امام صادق (علیه السلام) را که حالا بینندههای عزیز در استانه شهادت این بزرگوار هم این بحث را گوش میدهید، امام صادق را بشناسید، کسی اگر بمیرد و امامش را نشناسد انگار زمان جاهلی مرده است، حدیث داریم، «مَن» کسی که «ماتَ» میت، بمیرد «من مات و لم یعرف»، هرکس بمیرد و معرفت نداشته باشد «ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه»، هرکس بمیرد امام زمان خودش را نشناسد، انگار در زمان جاهلیت مرده است، ما باید معرفت داشته باشیم، نه یعنی امام صادق پدرش، امام باقر (علیه السلام) قبر مطهرش در بقیع، مادرش چی، سنش این، تاریخ امامت چی، این که شناسنامه شد. شناخت امام، میخواهید امام را بشناسید. خداوند قدرتی به امام داده است. البته امامها هرچه دارند از طرف خداست. خداوند قدرتی به امامان داده که ما برای شناخت امام باید به زیارت جامعه مراجعه کنیم. «بکم» امام یک همچین قدرتی، خدا به آن داد، «بکم» «بکم یمسک السّماء ان تقع علی الارض» میگوید ای امام، به واسطه شما آسمانها سرجاش و کرات آسمانی سرجاش مستقر است. حالا چی است قصّه، نمیدانم. ما وقتی خوابمان میگیرد، پلک چشممان را نمیتوانیم نگه داریم. میافتد پائین. گردنمان، هی چرت میزنیم، میافتد پائین، یعنی وقتی خوابمان گرفت قدرت حفظ پلک و گردن نداریم. چه قدرتی خداوند به اینها داد نمیدانم. اینها علم غیب را خداوند به آنها داده است. البته علم غیب بعضی قسمتهاشان داده است. چون دوتا علم غیب داریم، یک علم غیب هم مخصوص خداست، به هیچکس نمیدهد. «و بحقّ علمک الذی استأثرت به نفسک» در دعا داریم، خدایا به حق علم غیبی علمی که به احدی ندادهای، یک چیزهایی خدا دارد که به احدی نداده است. حالا شناخت امام صفات امام، معجزات امام، سیره امام، همین امام صادق (علیه السلام) داشت میرفت، بند کفشش پاره شد اصحاب دویدند، گفتند: آقا، کفش ما را پاکن، امام فرمود: نه، بند کفش من پاره شده، پابرهنگیاش را هم خودم باید راه بروم. یعنی ما نباید در یک کار تعاونی و دسته جمعی، لوس بار بیائیم. مشکلی پیش آمد خودت جورش را بکش. ما الان حق در مراکز فرهنگیمان، غذا را تقسیم میکنند. اگر به آقایون بگویند که، امروز آشپز مریض شده و غذا را نپخته، دلش درد گرفته، رفت منزل، خودت برس سر غذا، بهترین، حالا نمیگویم همه آنها، بعضی از آدمهای خیلی خوب هم، اگر ملاقه، دستش بدهی. هرچه گوشت است برای خودش برمیدارد و آبش را میگذارد برای بقیه. یعنی در تقسیم یک بزغاله و یا آبگوشت، عادل نیستیم ولی پایه تحصیلات بالا، بگویند: آبگوشت برای خودتان، اینکه انسان بتواند، من کفشم پاره شده دلیل ندارد که شما پابرهنه بیائی، شناخت امام صادق (علیه السلام)، گفت: آمدم خانه، امام صادق (علیه السلام) رنگش پریده بود. گفتم: آقا، رنگتان پریده، ناراحت هستید؟ گفتند: بله، من بارها به خانمم گفتم که به زنهایم گفتهام که پشت بام نروند، مکرر گفتم، ولی این زن گوش نداد، وارد خانه شدم دیدم بچه بغلش است و دارد میرود پشت بام، تا من وارد خانه شدم، همسرم ترسید، و بچه از دستش افتاد و مُرد. ولی من از این ناراحت هستم که چرا، همسرم را ترساندم. این بشناسیم که امام صادق (علیه السلام) زنش را نمیترساند ما ممکن است برویم روضه، سفت هم سینه بزنیم، ولی زنمان از ما بترسد. شناختی که امام صادق چطوری زن داری میکردند، چطور بچه داری میکرد. یک روز میگفت: امام صادق (علیه السلام) را دیدم که پیراهن سرخ پوشیده البته سرخ کمرنگ، ما میگوئیم، سرخ، صورتی. نه سرخ خونی، گفتیم. آخه شما امام هستی، آخه این لباس در شأن شما نیست. فرمود: آخه تازه داماد شدم، ماه عسل است. یعنی مثلاً امام دارد، یعنی رو ماه عسل یه حساب دیگه باز میکرد. عدالت امام، علم امام، یک روز، یه کسی آمد و از امام، یک مسئلهای پرسید، امام جوابش را داد، فرمود: شما چقدر سواد دارید. گفت: بیست سال است راجع به مکه و کعبه از شما سؤال میکنم، هر وقت سؤال میکنم، حرف تازه میزنی، تمام نمیشود حرفت، فرمود: میدانی مکه کجاست دو هزار سال قبل از آدم به دنیا آمده است، خلق شده است و خانهای که دو هزار سال قبل از حضرت آدم است، میخواهی با بیست سال تمام شود. حالا یک چیزی هم برایت بگم. بعنوان اینکه حالا ما رئیس ستاد نماز هم هستیم کعبهای که بیست سال امام صادق راجع به ان حرف میزند، این کعبه و این قبله و این مکه، قبله نماز است، یعنی نماز به قدری مهم است، یکی از شرایطش قبله است، کعبه با عظمت تازه قبله نماز است. میگفت: آب رود نیل، قرص من است، خواب اصحاب کهف چرت من است. کعبه با همه عظمتش تازه قبله نماز است.
مودِت، همراه با اعتدال، نه افراط
معرفت امام، بعد از معرفت، مودت، علاقه داشته باشیم، علاقه از کلاس اول شروع میشود، که آدم اسم بچه هایش را بگذارد صادق، ما در کوچه هایمان چند تا صادق است، چند تا کاظم است، باقر، کاظم، صادق اسم اهل بیت را بگذاریم، علاقه داشته باشیم، مودت داشته باشیم، مودت مزد رسالت است. پیغمبر فرمود: من هیچ چیز از شما نمیخواهم جز اینکه مزد زحمات من این باشد که، اهل بیت من را دوست داشته باشید، البته اگر آدم اهل بیت را دوست داشته باشد، گوش به حرفش هم میدهد. یعنی میرود در خط اهل بیت، بعد هم اطاعت، هرچه میگوید گوش دهیم. ما چیزی در اسلام به نام «کلب» نداریم، میگویم «کلب علی»، «سگ علی»، «کلب قاسم»، سگ حضرت قاسم، اینها افراطی است. یعنی از خود حضرت علی (علیه السلام) بپرسی من میخواهم اسمم را بگذارم سگ تو، خود علی (علیه السلام) اجازه نمیدهد بعضی از عزادارها مثلاً دیوانگان امام حسین، امام حسین معرفت میخواهد، عارف میخواهد. مودت میخواهد، امام حسین (علیه السلام) دیوانه نیاز ندارد. بعضیها وارد کربلا میشوند یا وارد بعضی از حرمهای دیگر، یک جوری وارد میشوند که این نه در قرآن آمده و نه در حدیث. بعضیها در روز عاشورا میخواهند زیادی آدم خوب باشند، قمه میزنند. من فقط دلم میخواهد همه اینها که پای تلویزیون هستند، این چند دقیقه را جوری گوش کنند که بتوانند تا آخر عمرشان از ان استدلال کنند، زیادی گوش بدهید، با هم بخوانیم «اهدنا الصراط المستقیم» راه مستقیم در عزاداری چیست.
مراقب سوءاستفاده دشمن باشیم
یک آیه داریم در قرآن، میگوید «یا ایها الذین آمنوا» ترجمه این را همه بلد هستند. یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید. «لا» یعنی چه؟ «لا تقولوا راعنا» راعنا نگوئید «و قولوا» بگوئید «انظرنا» این یعنی چه. تفسیر این را برایتان بگویم. ای مؤمنین «راعنا» نگوئید «انظرنا» بگوئید یعنی چه، پیغمبر سخنرانی میکرد، یک نفر از پائین منبر گفت: که یا رسول اللّه، «راعنا» این «راعنا» مثل کوکو است. خانمها میدانید دیگه، کوکو را هم میشود از سیب زمینی درست کرد هم میشود از سبزی درست کرد، این «راعنا» را هم میشود از ریشه «رعی» گرفت، هم میشود از ریشه «رعن» گرفت، «رعی» یعنی مراعات، راعنا یعنی مراعات ما را هم بکن. یعنی یا رسول اللّه، یکخورده حرفهایت را شمرده شمردهتر بگو، آرامتر، کلمه، کلمه بگو، بعضیها هم به ما گفتهاند و بخصوص از آذربایجان بعضی از خانوادههای آذربایجانی که مدرسه نرفتهاند، گفتهاند، آقای قرائتی ما چون مدرسه نرفتهایم، ترکی ما قوی و فارسی ما ضعیف است. راعنا، یعنی یا شمرده بگو یا به ما نگاه کن. یعنی «رعی» یعنی مراعاتمان بکن از «رعی» یعنی مراعات کن. این معنای راعنا به شرطی که از چی باشد، به چه شرطی که راعنا برای مراعات است، به شرطی که ریشهاش «رعی» باشد منتهی یهودیها میگفتند «راعنا» از «رعن» است «رعن» احمقمان کن پیغمبر سخنرانی میکرد، یک کسی پای منبرش گفت «راعنا» یعنی کوکو سبزی میخواست او گفت: کوکو سیب زمینی است. او گفت «راعنا» یعنی مراعات ما را بکن، یهودیها گفتند: فهمیدی چه شد، خبر تازه، گفتند چی، گفت: پیغمبر سخنرانی میکرد، اصحاب پیغمبر گفتند خر کن، خرمان کن، یعنی یک کلمهای گفتند مسلمانان، نیت شان خوب بود، اما یهودیها استفاده بد داشتند. فوری آیه نازل شد «یا ایها الذین آمنوا» ای کسانی که ایمان آوردهاید «لا تقولوا راعنا» این کلمه را بکار نبرید، چرا؟ برای اینکه یهودیها سوء استفاده میکنند «وقولوا» و بگوئید «انظرنا» نظر کنید به ما، بگو یا رسول اللّه نظر کن به ما، یعنی همچین همچین کن. شما یک کلمهای را به کار نبر، که دشمن گرفتی چه شد، این چی میگوید. به همه روزنامه چیها پیام می دهد، روزنامه چیها، نویسندهها، گویندگان یک کلمهای به کار نبرید که دشمن، یک تیتری در روزنامه هایتان ندهید، در مجلس یک جوری حرف نزنید، مصاحبه جوری نکنید، شعاری، مقالهای، جوری حرف نزنید که دشمن از این حرف شما سوء استفاده کند «لا تقولو راعنا و قولوا انظرنا» آن کلمه را نگو، این کلمه را بگو، یعنی ما باید حتی در ادبیات، مواظب الفاظ باشیم فکر میکنم آیه را متوجه شدید، حالا قمه، آقایونی که قمه میزنند، عشق به امام حسین میزنند، آنها راعنا، به معنای درست است، قمه میزنند از عشق، این برای قمه زنان. تلویزیون یکی از کشورهای غربی حالا اسمش را نمیبرم، از قمه زدن فیلمبرداری کرد، دوازده بار در کشورش نشان داد، بعد هم یک دکتر روانشناس نشست گفت گروهی هستند بنام شیعه اصول گرا، این شیعهها، یک مرضی دارند روانی، خودآزاری، یعنی خودشان را آزار میدهند، این مریض است، یعنی ما روی عشق قمه زدیم، او از راعنا استفاده بد کرد. نگو مراجع تقلید، مراجع عظام، رو چشم، اما مراجع عظام آ زمانی که گفتند: قمه بزنید، آن تلویزیون اروپا، دوازده بار، نشان نمیدهد. شما ممکن است بگوئید مراجع تقلید دکمه قباش را نبسته است، خوب بله دکمه قباش را نبسته، پیراهنش هم پیدا بود، اما دوربین جلوش نبوده است، وقتی دوربین آوردند جلوی من، من باید دگمهام را ببندم. شما وقتی الان دیدهاید آنهایی که در تلویزیون اخبار میگویند، اگر یک مرتبه بگوید عطسه کند، میگوید: معذرت میخواهم. بگو: آقا هیچکدام از مراجع تقلید معذرت نخواستن. بابا مراجع تقلید پشت دوربین عطسه نمیکنند، کسی که پشت دوربین عطسه میکند، باید از بینندهها معذرت بخواهد. حسابش جداست، آخه همه چیز را که نباید گفت مراجع تقلید، مراجع تقلید در یک شرایطی ممکن است یک فتوای را بدهند، شرایط عوض میشود، آقا صلوات فرستادن مستحب است یا نه، بله، امام حالا یکی، هی صلوات بفرستد که منبر من را خراب کند، خوب این صلوات حرام میشود، صلوات مستحب است، اما گاهی وقتها یکجوری صلوات میفرستند که نگذارند من صحبت کنم. صلوات مستحب، باید حساب کرد، تمام مراجعی که گفتند قمه حلال است، با کانال یک گفتند حلال است، یعنی گفتند عشق به امام حسین حالا چند قطره خون هم از سر میآید، اگر ضرر نزند خوب، الان مقابل دشمن، اگر دشمن از این کار استفاده کند، که توهین به شیعه باشد، هیچ مرجع تقلیدی، توهین به شیعه را جایز نمیداند. پس سؤال، اگر در مسجد رفتید بیرون، گفتند: آقا قمه زدن چطور است، بگو قمه زدن روی عشق و بدون دوربین یک حکمی دارد و قمه زدن در مقابل وضع موجود، یک حکم دیگهای دارد. آیه قمه زدن این است «لا تقولوا راعنا» این راعنا نگوئید، چرا؟ چون دشمن سوء استفاده میکند، بگوئید «انظرنا». در عزاداریها افراط و تفریط پیش میآید ما باید یکجوری کنیم که هم تولدها را، در عید افراط و تفریط میشود. یک مرتبه عید نوروز، سیزده روز تعطیل است و یک روز و دو روز هم قبلش تعطیل است و یکی و دو روز هم به پنجشنبه و جمعه میخورد یکوقت تو میبینی هفده روز، هجده روز همه کشور تعطیل است، بعد میبینی دو تا عید عزیز در کنار هم، عید قربان و عید غدیر، که حالا خوب، یه پنجشنبه و جمعه هم افتاد اگر سه روز دیگه هم تعطیل کنند، مثلاً یه، یک هفته هم این وسط تعطیل کنند، آن هفده روز بشود 10 روز یا لااقل دو وقتی بگذارند، آنوقت کارمندهای دولت میآیند، بچههاشان را میخواهند تعطیل کنند، اجمالاً عرض کردم افراط و تفریط است، یکوقت برای چیزی یکروز تعطیل میکنیم، یکبار برای چیزی، هجده روز تعطیل میکنیم، یکبار همهشان را حرف خاصی نمیزنند، ایام عید، همه شبکهها طنز میگوید، این تعادل نیست آقا، تعادل نیست. بعضیها هرچه پول دارند، انواع سیگارها را مصرف کرده، نگاه میکنید، کتاب ندارد، مثلاً میگوید نود و چهار رقم سیگار جمع کرده است، تمبر جمع کرده، بد نیست تمبر جمع کرده، بد نیست تمبر جمع کردند، نمیخواهم بگویم حرام است و یا بد است، اتفاقاً یک اثر مثبت هم میتواند در آن باشد، من یکوقت رفتم مخابرات سخنرانی کنم، یه چیز به ما داد، اینها که تمبر رویش است، «آلبوم» اول فکر کردم یک چیزی است که بود و نبودش، بعد دیدم نه، این اصلاً پیام دارد، که بعد از انقلاب، تمبرهای ما چقدر پیام دارد. مثلاً ما تمبر حسین فهمیده را داریم، یعنی در جمهوری اسلامی سن مطرح نیست، زنده باد سیزده سالهها، بعد دیدیم تمبر، بیت الهدی را داریم، یعنی در جمهوری اسلامی زن هم مطرح نیست. زن و مرد فرقی نمیکند بعد دیدیم، تمبر سید قطب هم داریم، دیدیم شیعه و سنی هم فرقی نمیکند، بعد دیدیم، شهید محراب هم داریم، یعنی ما دیدیم کارگر هم داریم، بعد دیدیم نیروی دریایی هم داریم، یعنی از تمبرهای مختلف وقتی نگاه کردم، دیدم در جمهوری اسلامی، ملاک این است، ایمان، اعتقاد، نه زن، نه مرد، نه بزرگ و نه بچه و نه مثلاً بعضی از برگان لبنان، بعضی بزرگان فلسطین، بعضی از بزرگان آفریقا، ما از این تمبرها نگاه کردیم، دیدیم که اصل پهلوی ما، دین ما است، اصل پهلوی ما نژاد ما، زبان ما، مرز ما نیست، در اینکه ما خوب، ایران را هم دوست داریم، ضمن اینکه ایران را هم دوست داریم، اگر یک کمالی جای دیگر بود، کمال او را هم قبول داریم، بسیار خوب.
یاد امام زمان (ع) در هر روز
گروهی به طور کلی از امام زمان، غافل هستند. بحثمان چی است «اهدنا الصراط المستقیم» بعضی از امام زمان غافل هستند، در حالی که امام زمان میفرمایند «واللّه ما کنا ناسین بذکرکم» به خدا قسم من شما را فراموش نکردهام، آنوقت وقتی که آقا ما را فراموش نمیکند، حیف نیست که ما آقا را فراموش کنیم «اذکرونی اذکرکم» اگر یاد من باشید، من هم یاد شما هستم. وقتی خدا یاد ما است، آنوقت ما یاد خدا نباشیم، بعضی نسبت به آقا امام زمان (علیه السلام) غافل هستند. بعضیها هم برای هر چیزی تام امام زمان را قسم میخورند به ابوالفضل به ابوالفضل، یعنی یا با حالا میخواهد بازی کند، دو هزار باز میگوید به ابوالفضل، هی حرف میزند قسم میخورد در یک ماجرایی گفتند قسم بخور، امام صادق (علیه السلام) فرمود من قسم نمیخورم، گفتند: چهار هزار دینار یا درهم باید بدهی گفت نمیدهم، گفتند: آقا، شما که راست میگوئید راجع به حرف راست قسم بخور، گفت من برای قسم آنقدر ارزش قائلم که حتی حاضر نیستم حتی قسم راست بخروم چهار هزار دینار یا درهم میدهم اما قسم راست هم نمیخورم. ما راحت قسم میخوریم به ابوالفضل نه بخدا به پیغمبر به قرآن، همینطور پیغمبر و قرآن را، انگار که آدامس میخوریم و یا شکلات، تصمیم بگیریم قسم نخوریم. پول داری، نه. قبول کنیم. بعضی به هر چیزی، اهل بیت را یدک میکشند. بعضی، قرآنی شدهاند. مثلاً الان در قاری القران، البته امیدوارم که بدشان نیاید، بنده مخلص قاریها هستم، ارادتمند قاریها هستم، دستشان را هم میبوسم، اما میگویم: قرائت و شبی با قرآن و نمیدانم این تجوید و ترتیل و تواشیح و اینها، اینها همه عبورگاه است، توقفگاه نیست، ما بعد از اینکه قاری شدیم، باید ببینیم قرآن چه میگوید. قرآن یک ایه دارد میگوید که، وقتی مست هستید نماز نخوانید «لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری» یعنی حتی وقتی مست هستید سر نماز «حتی تعلمون ما تقولون» بدانید چه میگوئید، آخه قاری آورده از مصر «اذا الشمس کوّرت» «کوّرت» یعنی با شش بیان میخوانیم، اما معنایش را، صمد یعنی چه «اللّه الصمد» نمیدانم یعنی جه، خوب فرق شما که صمد را نمیدانی با تحصیل کرده با آن آقا که عوام است هشتاد سال در مسجد گفت، میگوئیم آمین یعنی چه، میگوید نمیدانم پدر بزرگ تو آمین را نمیدانست، شما هم که تحصیل کردهای صمد را نمیدانی. زشت است دیگه. بعضیها به قرائت، قرائت خوب است.
یک ماه روزه، برای نزول قرآن در شب قدر
قرائت قرآن، حدیث داریم، صبحها، روزها، شبها، شبانه روز، پنجاه تا آیه بخوانید و اصلاً داریم که قرآن، حدیث داریم که اصلاً نماز واجب شد که قرآن از مهجوریت بیاید بیرون، اصلاً نماز واجب شد، مثل اینکه به یک نفر میگویند، آقا این چیز را بشور، برو مثلاً استکانها را بشور، میگوید غرض از اینکه گفتم استکانها را بشور، برای اینکه آب به دست خودت بریزی. گفتم لباس را بشور چون میخواستم دست خودت پاک شود. چون آدمی که میرود لباس بشورد، دست خودش هم پاک میشود. حدیث داریم: علت اینکه خدا گفت نماز بخوان، اینکه قرآن از مهجوریت بیاید بیرون اصلاً یک حدیث دیگر، این حدیث را حتماً شنیدهاید، زیادی گوش دهید، حدیث داریم علت اینکه میگویند روزه بگیر، چون قرآن میخواهد شب قدر نازل شود. چون قرآن هم یک همچین چیزی هم دارد، قرآن میفرماید «واعدنا موسی ثلاثین لیلة» به موسی گفتیم برو سی شب روزه بگیر و عبادت کن. حالا روزه نیست، عبادت کن، سی شب برو روزه بگیر، بعد گفت: سی شب، شد چهل شب «بالعشر»، چهل شبانه روز در کوه طور موسی باید عبادت کند، میخواهد تورات نازل شود. اگر برای تورات پیغمبر باید سی روز، پس ما هم برای نازل شدن قرآن، میارزد که سی روز، روزه بگیریم، قرآن چی است، قرآن چیزی است که نماز هم واجب شد بخاطر از مهجوریت در آوردن قرآن بود. روزه هم که واجب شد بخاطر حضور قرآن بود. منتهی بعضی رو حفظ قرآن میایستند. رو تجوید و تلاوت میایستند. قاریها هریک از اینها در محلهشان، باید یک جلسه تفسیر بگذارد. بعضی اهل بیتی هستند برای عزاداری امام حسین (علیه السلام) چند میلیون خرج میکند ولی یک جلسه تفسیر در مسجد نمیگذارد. پدر جان، رئیس هیئت دستت را بوسیدم، قربانت بروم، ولی شما که چند میلیون برای امام حسین (علیه السلام) خرج میکنی، خوب یک پنجمش را هم برای قرآن و این جوان رسم کن، این جوان که میآید، روی عشقبازی سینه میزند، همین جوان را هم در جلسات مذهبی هم بکشانش. منتهی جلسات مذهبی هم باید روی آهنگی باشد، که جوان بپسندد. من از مسجدها و از منبرها حمایت نمیکنم، چون همه منبرها، همه مسجدها، درست نیست کارشان، من خودم به یک آقا گفتم واللّه، باللّه. این منبری که رفتی حرام است. باید حرف حسابی زد خواب نگوئید منبر رفته، چهل دقیقه، سی و پنج دقیقهاش خواب است، بابا خوابها یا دروغ است و یا راست، اگر راست باشد، یک هفتادم وحی است. خود قرآن همهاش وحی است. اگر همه قرآن وحی است شما همه قرآن در منبرت نبود، اما رفته یک خوابی نقل میکنی، که تازه اگر راست باشد، یک هفتادم است، تازه اگر راست باشد، اگر دروغ باشد که دیگه هیچی. ما باید قرآن محوری، اهل بیت محوری، اهل سنت بیشتر به قرآن چسبیدهاند، شیعه به اهل بیت بیشتر چسبیده است. او سینه میزند قرآن بلد نیست. او قرآن حفظ است، امام صادق (علیه السلام) را نمیشناسد. افراط و تفریط، «اهدنا الصراط المستقیم» این حضرت عبدالعظیم حسنی که زیارت آن ثواب زیارت کربلا را دارد، عقایدش را به امام عرضه کرد، گفت امام ببین که درست میفهمم، عقیده من راجع به توحید، معاد، یعنی جد، یعنی حتی حضرت عبدالعظیم حسنی که نوه امام است و از علمای برجسته است، روایات زیادی را ما از طریق حضرت عبدالعظیم یاد گرفتهایم، ایشان در زمان امام زنده بود، گفت من عقایدم را عرضه میکنم شما هم عقایدتان را عرضه کنید.
تقلید آگاهانه، نه کورکورانه
یک مرتبه به قدری تقلید میکنیم که حتی وقتی میخواهد زلفش را درست کند، از خودش اراده ندارد، میرود آرایشگاه، میگوید که آقا این زیر چانهام را… صلواتی بفرستید. زیر چانهام را ژاپنی درست کن، سبیل هایم را شوروی درست کن، پشت گوشم را آلمانی، یعنی اختیار پشم و موی صورتش را ندارد، اینقدر خودباخته، اختیار موی خودش را ندارد، بابا همان جور که قشنگتر هستی درست کن، چکار داری به ژاپن و شرق و غرب. بعضیها اینقدر مقلد هستند که پاچه شلوارشان، کفشهایشان، بند کفششان، تقلیدی است. بعضی میگوئیم تقلید کن، میگوید که ما باید، عاقل هستیم چرا تقلید کنیم. تقلید کار میمون، آقا جون، مراجع تقلید هم وقتی مریض میشوند میروند دکتر، از دکترها تقلید میکنند. نه آقا، تا اسرار چیزی را نفهمیم، تقلید نمیکنی. خوب اگر تا اصرار چیزی را نفهمی، عمل نمیکنی، همه مریضها باید بمیرند. چون مریض میرود دکتر و دکتر میگوید این نسخه را بخور، آن کپسول را شش ساعت، آن شربت را دو ساعت، میگوید نه تا اسرارش را نفهمم، نمیخورم، خوب پس برو بمیر، مگر میشود به دکتر گفت تا اسرار را نفهمم نمیخورم. بعضیها در مرجع تقلید، در تقلید گیر میکنند، بعضی برای موی چانه شان تقلید میکنند، افراط و تفریط «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا خیلی دسته گل به آب دادیم هرچه تند رفتیم و هرچه کند رفتیم، راهمان، از راه مستقیم، پرت شدیم، خدایا انحرافات گذشته ما را ببخش، و از این به بعد ما را در همه کارها، افکار، گفتار، رفتار، ما را در راه مستقیم قرار بده. «والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 182