نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1820
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
گاهی انسان میرود روبروی آینه میایستد ببیند چه طوری است یک نگاه توی آینه میکند بعد عیبهای خودش را میبیند آینهای را که میگویم امسال ماه رمضان ترسیم کنیم پیغمبر و اهل بیتش است کارهای این عزیزان را میگوییم سیدهی پیغمبر، یعنی اینها چه طوری زندگی میکردند ما روبروی اینها میایستیم ببینیم فاصله ی ما چقدر است تا 30 تایش را جلسات قبل گفتیم 31 را میخواهیم بگوییم. بسم الله الرحمن الرحیم، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (صلوات حضار) وقتی مینشست گرد نشست قیافهاش هم عادی بود یک غریبه که وارد میشد میگفت «ایکم رسول الله» کدامهایتان پیغمبرید این خیلی مهم است که مردمی بودن موضوع: سیدهی پیامبر اکرم و اهل بیت او، آیهاش «و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة» پیغمبر اسوهی شماست الگوی شماست ببنیم چه جوری بود است لباس، نشستن، خوردن، حرکت همه باید یک جوری عادی باشد اگر من نیستم معیوبام بله گاهی باید آدم شناخته شده باشد مثلاً باید لباس پلیس بپوشد که بفهمد این پلیس است وقتی میگوید وایسا، نگوییم به تو چه خوب پلیس است باید معلوم شود که این اتاق عمل جراحی این لباس را میپوشد این خلبان است این آخوند است معلوم بشود که ما دینمان را از این بپرسیم این ماشین آتش نشانی است یعنی گاهی برای شناسایی لباس لازم است قرآن هم آیه داریم نمیدانم چه میگویند، یونیفرم میگویند یعنی گاهی باید لباس جوری باشد که آدم شناخته بشود منتهی شناخته بشود نه بخاطر اینکه این شناسایی یک شناسایی است اما طبیعی زندگی کردن یک چیز دیگری است یعنی ممکن است یک نفر سرهنگ است، یک نفر آخوند است، یک نفر خلبان است یک نفر کارگر است هر کس لباس خودش را لباس کارش را بپوشد اما هیچ کدام بر دیگران پز، ندهند جوری حضرت مینشست که یک غریبه وارد میشد میگفت «ایکم رسول الله» کدامهایتان پیغمبرید؟ این یک.
مردمی بودن پیامبر
مسألهی دیگر لوس نباشیم بعضی آدمها لوساند در یک سفر دسته جمعی امروزیها میگویند چی یک اردو حالا، یک گروهی داشتند با پیغمبر سفر میرفتند وقت غذا شد یکی گفت من مثلاً گوسفندی ذبح میکنم، یکی گفت من پوست میکنم، یکی گفت من آشپزی میکنم، یکی گفت من ظرفها را میشویم، یکی گفت من نان تهیه میکنم، یکی گفت من سبزی پاک میکنم پیغمبر هم فرمود سپس من هم هیزم جمع میکنم. گفتند آقا یا رسول الله شما حیفید گفت حیفم چیه؟ مگه نمیگذارید من آبگوشت بخورم خوب کسی که میخواهد بخورد باید کار هم بکند اگر نکنم پس غذا هم نخورم یعنی لوس نبود. گروهی داشتند میرفتند بند کفش امام صادق (علیه السلام) پاره شد فوری دویدند کفش بیاورند فرمود خوب بند کفش من پاره شده شما پیاده بروید هر کس بند کفشش پاره شده پابرهنهگیاش هم مال خودش گفتند آقا شما اما صادق هستید کفش ما را بگیرید، خیلی ما فاصله داریم تا اینها، منتهی ببینیم اینها چی چنینند حالا اگر هم یک وقت دیدیم خلاف است این است بد است آن خوب است آخه گاهی وقتها میگویید اگر اسلام این است من نمیخواهم بله اگر اسلام من است شما اسلام را کنار بگذار اما آن است اسلام ما پیغمبر را بگوییم حالا لازم هم نیست مثل پیغمبر باشیم خود امیرالمؤمنین فرمود شما مثل ما نمیتوانید باشید منتهی ضد ماهم نباشید همین توی راه باشید بس است والا نه زن ما میتواند فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) باشد نه مرد ما میتواند امام باشد این محال است منتهی حالا یک جوری باشیم که ضد زهرا (سلام الله علیها) هم نباشیم.
حرکت در مسیر خوبیها
در مسیر باشیم یعنی علاقمند باشیم دوست داشته باشیم یعنی کمالات را دوست داشته باشیم دوست داشتن کمال هم خودش یک کاری است ببینید قرآن میگوید که بعضیها در «یحبون ان یطقهروا»، «یحبون» دوست دارند محبت دارند «ان ینظهروا» دوست دارند آدم خوبی باشند خودش باتقوا نیست اما با تقوا را دوست دارد خودش دین ندارد ولی دین را دوست دارند خودش افطاری نمیدهد ولی هر کس افطاری میدهد میگوید خدا پدرش را بیامرزد خودش افطاری نمیدهد ولی به آن که افطاری میدهد میگوید باریکلاه خودش جبهه نمیرود ولی میگوید درود بر شهدا، درود بر رزمندگان، اینها کشور ما را حفظ کردند اجمالا دوست داشتن خوبها هم یک کاری است چون آدم یک چیزی را دوست داشت یک ذره یک ذره به سمتش کشیده میشود «یحبون ان ینظهروا» کسی بگوید آقای قرائتی چیچی میگویی تو، تو خودت مثل امام صادق (علیه السلام) هستی. «بسم الله الرحمن الرحیم» نه ولی امام صادق را دوست دارم گاهی این کارهایی هم که آسان است انجام میدهیم و شما هم توقع نداشته باشید همه ی اینها که گفته میشود عمل بشود. عرض کردم اون را خود امیر المؤمنین(علیه السلام) باید عمل کند ولی اجمالا آخه یک کسی بود یک آخوندی بود گفت آقا شما همه ی حرفهایی که میزنی عمل میکنی، آخوند بهش گفت شغل شما چیه؟ گفت کفاش. گفت شما همهی کفشهایی که میدوزی خودت پا میکنی لازم نیست همه ی کفشها، مگر نانوا همه ی نانها را میخورد همین که بالاخره یک تکهاش را بخورد که خودش هم عالم بی عمل نباشد همین قدمی است پس ببینید چند مرحله است: 1-میل به خوبی 2-در راه بودن 3-دوست داشتن 4-عمل اجمالی، اون عمل اجمالی هم که انجام دادید انشاالله باقی اش را کمک میکند لوس نباشد برای لوسی دو تا حدیث خواندم، هیزم جمع کردن پیغمبر، برهنه رفتن امام صادق، برویم سراغ بعد. حضرت وقتی میخوابید میگفت «اللهم باسمک الاحیی و باسمک عمود» خدایا به نام تو زنده میشوم به نام تو میمیرم پیداست مردن، خوابیدن هم یک نوع مردن است قرآن میگوید که: «الاینمنف انفس بعد موتها» یعنی خدا وقتی میمیرید جونتان را میگیرد بعد میگوید «والذی لم یمت» اونی هم که نمیمیرد «من منابها» «مناب» یعنی خواب آنی هم که نمیمیرد توی خواب جانش را میگیرد پیداست ما یک بار جونمان موقع مرگ گرفته میشود یک بار جونمان در خواب گرفته میشود منتهی توی خواب، بگذار بگذار من سه تا ماشین بکشم فرض کنید این سه تا ماشین است ما وقتی بیداریم هم چراغهای ماشین روشن است هم راننده زنده است وقتی میمیرید وقتی میخوابیم چراغها روشن است ولی راننده رفته است بیرون، وقتی میمیریم هم چراغها خاموش میشود هم راننده. الان که هستیم هم روح در بدنمان است، روح یعنی راننده هم روح در بدن است هم قلب کار میکند کلید، جگر همه کار میکند هم چراغها روشن است هم روح وقتی میخوابیم قلب کار میکند کلیه کار میکند چراغها روشن است اما رانندهاش میرود بیرون وقتی میمیریم هم چراغها خاموش میشود هم راننده میرود قرآن میفرماید که «الله یتوقف انفس» یعنی خداوند جانها را میگیرد «حسین موتها» یعنی وقت موت، وقت خداوند جانها را میگیرد «ولم لم تحوت» آنی که نمیمیرد «خی مفاخها» «مناب» یعنی خواب آنی هم که نمیمیرد در وقت خواب جانش را میگیرد منتهی وقتی میخواهد بیدار شود دو مرتبه برمی گردد این راننده برمی گردد توی ماشین مینشیند یکی میرود یکی میآید همینطور که میخوابیم میمیریم همینطور که بیدار میشویم زنده میشویم و لذا حضرت وقتی میخواهد بخوابد میگوید خدایا به نام تو زنده میشوم و به نام تو میمیرم، خوب، باید وقتی بیدار میشویم بگوییم «الحمدالله الذی احیانی بعد مااماتنی» خدا را شکر که زندهام کردی بعد از آنی که من را جانم را گرفت یعنی خدایا پس هر کسی از خواب بلند میشود احساس کند امروز دو مرتبه زنده شده چه دستورهایی.
رعایت بهداشت در آشامیدن
خوب حضرت که آب میخورد یک مرتبه لب را نمیگذاشت لب لیوان یا تند برود تا آخر آب را سه بار میخورد با سه نفس آب میخورد یعنی مثلاً یک استکان آب هم میل میکرد سه بار میخورد و بعد هم آب را در حالتی میخورد که مثلاً دارد میمکد مثل شکلات حالا این را از نظر دکترها، و دنیای پزشکی چون معده در یک حرارتی است در یک شرایطی است یک مرتبه مقدار زیادی آب یخ ریختن روش، آثار سویی ممکن است داشته باشد، یعنی گفتند آب خیلی یخ نباشد آب سه مرتبه باشد یک ذره یک ذره بمکید یک مقدار بوی دهنتان فضایش با فضای معده هماهنگ بشود. حمامهای قدیم همینطوری بود، حمامهای قدیم از توی خیابان تا توی خزینه دو سه تا پیچ میخورد این طور نبود که یک مرتبه در حمام را باز کنی یک دفعه برف باشد یعنی جوری بدن را عادت میدادی به گرم شدن و جوری بدن را عادت میدادند به اون وقتی میرود تو یک جا سر حمام بود لباس را میکندند بعد دو سه تا پیچ میخورد تا برود توی حمام همینطور قدم به قدم آب با بدن آشنا میشد میخواست بیاید بیرون قدم به قدم با سرمای بیرون آشنا میشد اینهایی که یک مرتبه خیس عرقاند یک مرتبه آب یخ میخورند سخنرانیها، مداحها اینهایی که با حنجره هایش کار دارند اینها وسط گرما آب میخورند صدایشان میگیرد طبیعی بینی هم همین نقشها را دارد بینی ما فایدهاش این است که هوا سرد را توی لولهها یک خورده گرمش میکند تا با گرما بسوزد هوای خشک را توی لولهها یک خورده غنا کامی کند که با رطوبت تو بخورد هوای غبار را یک خورده تصفیه میکند لولههای بینی تا با فضای ریه بخورد سرد را گرم میکند خشک را تر میکند غبار را تصفیه میکند این ساختمان بدن این رقمی است. حدیث داریم: حضرت وقتی آب میخورد حیف حیف این حدیثها که عمل نمیشود چه امراضی در آینده معلوم خواهد شد ماه رمضان ماه قرآن یک دو سه تا نکته بگویم قرآن میگوید ایوب پوست بدنش مشکل داشت خدا بهش گفت «اضرب یربح» پایت را بزن به زمین «هذا مغتسل بارد و شراب» «مغتسل» غسل «بارد» یعنی سرد با آب سرد خودت را بشور آب تنی با آب سرد برای پوست بدن چه کارهای میکند این ممکن است در آینده بفهمند شاید هم کشف شده من خبر ندارم یا مثلاً حضرت یونس را وقتی بدنش زخمی بود قرآن میگوید «شجرة من یقتین» بوته کدو، حالا بوته کدو روی سوختگی چه نقشی دارد این ممکن است در آینده کشف بشود صدها آیه توی قرآن هست و توی روایات هست نگاهی که هر یک جملهاش در آینده کشف میشود. اصلاً دین ما دینی است که هر چه صنعت پیش میرود عجب یک خاطره گفتم بگذار تکرار کنم علمای قدیم این آیه را میخواندند، در حج میفرماید «کم من آیة فی السموات» «فی السموات» که میدانید چیه؟ آیه را هم میدانید چیه آیه، یعنی «کم» یعنی بسیار «کم» در عربی یعنی بسیار «کم من آیة فی السموات» چه بسیار نشانههایی توی آسمانهاست که «یمرون علیها» انسانها از کمالش «یمرون» یعنی مروری کنند ولی «بها» آنها «غافلون» نشانههای آسمانها که بشر زمینی از کنارش رد میشود ولی غافل است. قدیم که همواپیما نبود این آیه را نمیفهمیدند یعنی چه میگفتند آخه بشر اینجا «عیه» آنجا آخه چه جوری انسان اینجا «یمه» آنجا میگفتند حالا «یمرون» مراد یعنی «ینظرون» مثل شما میگویید کتاب را مرور کردم، کتاب را مرور کردم یعنی کتاب را نگاه کردم پس «یمرون» یعنی نگاه کردن هواپیما که ساخته شد یکی از مراجع تقلید میگوید سوار هواپیما که شدم رفتم بالا بعد هواپیما رفت توی ابرها و رفت بالای ابرها دیدم اِ «یمرون» یعنی «عیرون» منتهی باید 1400 سال بگویید صبر کرد یک سری چیزها است نمیفهمیم خوب بعد میفهمیم اسلام وقتی میگوید شیر مادر تبلیغات میکنند برای شیر خشک بعد از دهها سال دو مرتبه کنگره میگیرند بهترین غذای بچه، حالا این ده صد سال چقدر دلارها رفت حالا میگویند شیر خشک برای چشم شیر خشک برای اعصاب شیر خشک برای لثه شیر خشک… اصلاً به سینه چسبیدن یک آثار روحی دارد و لذا اگر مادر شیرش را بدوشد توی یک زنی شیرش را بدوشد توی شیشه کند بدهد بچه بخورد، اون بچه به آن زن محرم نمیشود یعنی دایه به شرطی محرم است که این بچه به سینه دایه چسبیده اگر به سرشیر است محرم نمیشود گرچه شیر دایه است اما توی شیشه کنند بدهند این معلوم میشود این چسبیدن بچه به سینههای دایه خودش یک اثری است اسلام همان طوری که هست باید عمل کرد همانطوری که هست باید عمل کرد خوب) اصلاح صورت، لبهای حضرت رسول پیدا بود این آقایانی که موهای روی لبشان میآید پایین لبشان پیدا نیست، بدانند پیغمبر این طوری نبود پیغمبر ما موی لب را جوری میزد که تمام دو تا لب پیدا باشد حالا به مناسبت موهای روی لب یک چیزهای بهتان بگویم آرایشگاهی پیرایش گاهی به قول امروزیها به قول امروزیها سلمانیها آمدند بالاخره آمدند صورت حضرت علی را اصلاح کنند این لب تکان میخورد. گفتند یا علی این لبت را نگهدار من این مو را بزنم. گفت آخه لبم را نگه دارم یک «سبحان الله» عقب میافتم، من میخواهم از دقیقههای عمرم استفاده کنم حالا جوانهای ما یک زنجیر دست میگیرد 40 سانت کنار خیابان همچین میکند تمام که شد همچین میکند همینطور دقیقههای عمر را استفاده کنیم.
سه مرتبه مسواک در روز
سه بار مسواک میکرد حضرت یک قبل از خواب، بعد از خواب هنگام نماز شب یکی هم نماز صبح یک چیزی هم برای مسواک بگویم اگر کسی مسواک بزند، در مسواک و شانه و حوله گفتند هیچ کس شریک نشود یک دوم مسواک را میگویند عرضی بزنید یعنی این وقتی حدیث داریم سوم: گویند که کسی اگر مسواک بزند دو رکعت نمازش میشود هفتاد برابر در نمازش اثر دارد. دوری از وسواس در عبادت سوار مرکب که میشد این آیه را میخواند «سبحان الذی سخرنا هذا و ماکناله مونس لا الالنا مغلنون» خدا منزه است تسخیر کرد این حیوانها را به ما تسخیر کرد یعنی اگر واقعاً شترها وحشی بودند چی میشد این حکمت خداست که بزرگترین حیوان را صد تایش را به طناب ببند دست یک بچهی یک ساله بود. بچه یک ساله میرود آنها هم میروند بزرگترین حیوان رامترین حیوان یک بچه گربه وحشی باشد، آدم یک خانه را عذاب میدهد خدا را شکر که اینها وحشی نیستند خدا را شکر که این امکانات در اختیار، (اگر این فرمول آهن جوری دیگر بود، فرمول دریا، فرمول چوب، اگر این موادی که ازش هواپیما کشتی ساخته میشد فرمولها این خاصیت را نداشتند، تنظیم اینها و ترکیب اینها برای بهره برداری مشکل بود منتهی ما از بس توی نعمت هستیم نمیدانیم چیه شما تا حالا گفتید الحمدالله گوشم چین و چروک است. الحمدالله گوشم چین و چروک است نه اگر گوش شما مثل پیشانی صاف بود صدا را میفهمیدیم اما نمیفهمیم کدام طرف است تا میگفتند آقای قرائتی باید به شش طرف نگاه کنم اما این چین و چروکها با امواج جوری تنظیم شده است که جهت صدا را تشخیص میدهیم شما تا حالا گفتی الحمدالله دستم از این طرف خم میشود احدی نیست که دستش از این طرف خم بشود چون از این طرف هیچ ماری روی کرهی زمین پیدا نشده که نیاز داشته باشیم انگشتها از آنطرف خم بشود در کل دنیا هیچ نیازی نداریم که زانویمان از اینور خم بشود تا حالا گفتی الحمدالله چانهام میجنبد اگر چانه نمیجنبید در وقت غذا کله میجنبید چی میشد اذیت میشدیم. تا حالا گفتی الحمدالله. دندانهایمان از هم تفکیک است اگر همهی دندانها مثلاً یک قطعه استخوان دراز یکی اش خراب میشد کل دندانها را باید میکشیدی یک دندان میکشی چی میشود تا همه دندآنها را خواسته باشی بکشی امیرالمؤمنین (علیه السلام) دندانش درد گرفت. خدا را شکر یکذره استخوانم درد گرفت حالا اگر همه استخوانهای بدنم درد میگرفت چی میشد این زلزلهای که قرآن میگوید «ان الزلزلة ساعة سو شیئاً عظیم» یک گوشه زمین زلزله میشود این همه اوقات تلخی میشود. قرآن میگوید «اذا زلة الارض ذالزالها»، نمیگوید «بعد الارض» «ذالزالت الارض»، نمیگوید «زلزالا»، «زلزالة» اون زلزلهای که مخصوص خودش است کل کره زمین مو زلزله میشود آن هم زلزله مخصوص و لذا قرآن میگوید «ان الزلة ساعة شیئاً عظیم» آنوقت خدایی که به زلزله قیامت میگوید عظیم به خلق پیغمبر هم میگوید عظیم «انک لعلی خلق عظیم» این پیداست خلق پیغمبر هم وزن زلزله قیامت است چی خلق پیغمبر چه خلقی است) خوب در خانه حضرت یک پردهای داشت نقش داشت. فرمود این پرده را بردار حواسم پرت میشود من را یاد دنیا میاندازد ما گاهی وقتها توی کل عمرمان که حواسمان پرت است یک نمازی میخوانیم یک ده دقیقه 5 دقیقه هم آنقدر به محراب و به سجاده و این سجادهها را گل و بلبل میسازیم که حتی برای یک لحظه حواسمان جمع، یعنی آنجایی هم که پرت نیست خودمان مصنوعی پرت میکنیم ساده باید باشیم هم رو به قبله باید ساده باشد هم سجاده باید ساده باشد پیغمبر با 10 سیر آب وضو میگرفت و با سه کیلو آب غسل میکرد، «صاع» مد یعنی تقریباً ده سیر که وضو میگرفت «صاع» یعنی تقریباً سه کیلو. کدام زن و مرد را شما سراغ دارید البته ولیاش میشود با ده سیر میشود وضو گرفت اما با سه کیلو آب کی است که با سه کیلو آب غسل کند، سه کیلو آب یعنی یک آفتابه، کی با یک آفتابه، همه مان آب زیادی میریزیم آنوقت این مسأله وسواس متأسفانه کم هم نیست بلای عمومی است در فقه چند تا اصل است این اصلها یعنی وسواسی نباش اصالة طهارة یعنی هر چی هست پاک است انشاالله پاک است یقین که نداری نجس است پاک است. پیغمبر وقتی میگوید پاک شد، من چرا بگویم پاک نشد. میگوید من در مقابل پیغمبر باید بایستم وسواسی گاهی که به افرادی میگفتند فلانی همچین کرده است فلانی همچین کرده روی منبر خرابش نمیکرد میگفت چرا بعضیها همچنیناند مثلاً سه نفر بودند یک نفر گفت من دیگر با خانمم زندگی نمیکنم. یکی گفت من دیگر غذای، من روزه میگیرم. یکی گفت مثلاً فرض کنید که من هر شب تا صبح عبادت میکنم، اصلاً این حرفها چیه یک مقدار عبادت بکن برو بخواب چرا هر روز روزه میگیرید فوقش ماهی سه روز روزه میگیرد همه چیز بخور غیر ماه رمضان. چرا پهلوی خانم نمیروی. بعد فهمید بعضیها دارند بیخودی مقدس بازی میکنند رفت بالای منبر فرمود «مابال اقوام ینعلون» «ما بال اقوام» چرا یک گروهی این طوری شدند به این گفت بیا تو همچین کردی تو همچین کردی یعنی کسی را استیضاح نمیکرد مثلاً میگفت چرا بعضیها این طورند (آخه خیلی مهم است توی مملکت ما گاهی وقتها توی تلویزیون میخوانیم که آقای فلانی چنین کرده بعد هم ثابت نمیشود فقط آبروی طرف میرود حتی) توی جمهوری اسلامی چقدر آدم داریم که عزیزند عادلاند، عالماند، محترماند، حالا چه کت شلواری چه آخوند و همین طور با موج اینها را از گردانه از علمشان استفاده میشود نه از تخصص و مدیریت شان هیچ جرمی هم برایشان ثابت نمیشود، بله اگر یکی جرمش ثابت شد خوب هر کس خربزه خورده پا لرزش هم بنشینه، اما کسی که ثابت نشده روی موج کسی را از گردانه خارج نکنید به چه دلیل خیلی چیزها شایع است فلانی از چه طریقی چی چی شده، ثابت نشده خوشش میآید میگوید آزاد باید گردد، بدش میآید میگوید اعدام باید گردد. هیچی نباید گردد تا ببینم چی چی باید گردد. حرفها سؤال گردد جوابها گوش گردد حتی قضاوت گردد، مواظب باشیم حضرت آب دهانی را در مسجد مشاهده کرد دید یک جای مسجد آب دهن افتاده است، سریع رفت لیف خرمایی آورد و تمیز کرد مسجد باید ذرهای چیزی که دلیل تنفر و اشمئزاز و بدی باشد که آدم چندشش بشود در مسجد نباید باشد.
نظافت و زینت در موی سر
«یحب الدهن و یکلف الشمس» پیغمبر از موی پریشان ناراحت بود. میگفت آقا اگر زلف داری قشنگ شانه کن و روغن بزن. یکی از اشکالهایی که به جوانها میگیرند میگویند زلفش را روغن زده، روغن زدن حدیث داریم آنی که بد است خود باختگی است. ببین گاهی وقتها میگوییم آقا چون اون روغن زده من هم میزنم چون اروپا این طوری است من هم این طوریام آخه ما یک خورده خودباختگی است میرود. دکان آرایشگاهی میگوید چطوری. میگوید این زیر چانهام را آلمانی، سبیل را اتریشی، اینجایم را فرانسوی این آدمی که اینقدر خودش را پست احساس میکند که فکر میکند ضعیف است و زلف و ریشش هم در اختیار خودش نباشد این خودباختگیاش بد است والا شما برو روبروی آینه هر جوری خوشت میآید همانجوری درست کن به شرطی که خودت انتخاب کنی گیر ما این است که مدهایمان در اختیار خودمان نیست. همینطور میگوییم اون این کار را کرد، پس ما هم بکنیم و گرنه اگر منطق داشته باشیم اگر ثابت کردی کروات خاصیش چیه من دو تایش را روی هم میگذارم، با امامه چون لباس یا باید گرم کند یا باید سرد کند، یا باید زینت باشد یا باید علامت شغل باشد، یا باید علامت سن باشد یا باید علامت تخصص و روز باشد. بی خاصیتترین لباسها که هیچ علامتی درش نیست چون پیر میزند هم بچه هم باسواد میزند هم بی سواد، هم غنی هم غیر غنی، هم متخصص هم غیر متخصص، یعنی علامتی توی این نیست. بله بگو این لباس علامت خلبان است این علامت پزشکی است این علامت این علامت. یعنی باید یا این لباس معرف علم باشد یا معرف فن و حرفه باشد یا زیبایی باشد یا گرم کند یا سرد کند یک خاصیتی داشته باشد این که میگوییم بی خاصیترین مقالهای است در اتریش پخش شده است من اتریش بودم یک مقاله آوردند گفتند یکی از، هیچ لباسی بیخاصیتتر از کروات نیست این حرف من نیست خیلی هم جالب بود یک چیزهایی که ما میبینیم میگوییم که فکر میکنید حرف ما است. بله شما برو روبروی آینه هر جوری قشنگی بگو آقا من این رقمی خوشم میآید. خوب «بسم الله» کسی نگفته موی سر دو سانت باشد یا سه سانت منتهی به شرطی که خودت، خودت باشی اگر خودت یک انسانی هستی که خودت تصمیم گرفتی ارزش است و ما در اسلام میگویند مرجع تقلید هم خودت باید انتخاب کنی اگر نمیتوانی باز یک نفرکه خودت میپسندی یعنی خبرگانی که خودت بهش رای دادی پیش نماز را آقا من این آقا را دوستش ندارم، هیچ مانعی ندارد برو یک مسجدی که آقایش را دوست داری. من پولهایم را به این نمیدهم، مانعی ندارد برو به کسی بده که دوستش داری به هر حال خودت باید انتخاب کنی «یحب الدهن و تلبرف اشمس» از روغن خوشش میآمد و از ژولیدگی مو متنفر بود وقت تمام شد خیلی حرفهایم ماند (خوب تمام شد که تمام شد توی ماشین میرفتم به بغل دستیام غیض کردم که آخر چرا همچین شد نباید همچین بشود هی حرص میخوردم که چرا همچین شد یک اتوبوس گازش داد از بغل ماشین ما رفت جلو دیدیم پشت اتوبوس نوشته است شد شد، نشد نشد. یک مرتبه گفتم خوب این میخواهد بگوید یعنی غیض نکن یک خورده آرام باش شد شد نشد نشد. شما کوتاهی نکن منتهی همه مقدرات هم دست شما نیست یک رفت ممکن است همه کارها را بکنی بعد خراب بشود. میگفت تصمیم گرفتم یک خواب راحت بکنم بچهها را بیرون کردم نوهها را بیرون کردم نمیدانم دو شاخ تلفن را کشیدم، تلویزیون را خاموش کردم، برقها را خاموش کردم، پشه بند بستم که پشه نیاید، خوب که برنامه ریزی کردم دو تا گربه از سر دیوار آمد روی پشه بند. دو تا به هم پریدند که نیم متر پریدم بالا و اون شبی که میخواستم خواب راحت بکنم یک متر پریدم بالا این دیگر خیلی دست ما نیست بسیار خوب اگر برادرها و خواهرها ماه رمضان امسال با هم باشیم یک خورده ببینیم پیغمبر چه طوری بوده لباسش، خوراکش، جنگش، صلحش، بچه داریاش با مردم با دوست با بازاریها اصلاً یک خورده با سیره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امیرالؤمنین (علیه السلام) یکی یک تا آخر ماه رمضان این سیده را امسال گوش بدهیم و انشاالله اگر هم توفیق باشد بعد به صورت یک کتاب در بیاید حالا فعلاً بگوییم و اینها را که میگویم حرفهایی است که هم از شیعه نقل میکنم هم از سنی قبلاً مطالعه کردیم بعد تکمیل کردیم این ایام هم که میخواهیم بگوییم تمام کتابهای شیعه و سنی را از طریق کامپیوتر استفاده میکنیم که یک چیزی باشدکه شیعه و سنی سرش اختلاف نداشته باشد از قطعیات و مسلمات باشد امیدوارم هر روز این 25 دقیقه را با ما باشید. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1820