responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1821
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و للهمنی التقوی

بحث ماه رمضان امسال سیره پیغمبر بود چون قرآن می‏فرماید ببینید پیغمبر چه طوری بود الگو و مدل شما پیغمبر است «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوة» سیره سیره یعنی روش سیره پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت (علیها السلام) او «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوة» برخورد پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با دوست با دشمن با بچه با جوان با زن با همسایه جلسه قبل راجب زنها صحبت کردیم و گفتیم که پیغمبر ما اول چرا چند تا زن داشت (گفتیم این زنهایش به دلیل مسائل شهوتی و جنسی نبود زیرا از 25 سالگی که ازدواج کرد بازنی به نام خدیجه 40 ساله که خانمش 15 سال بزرگتر بود تا 53 سالگی هم یک همسر داشت از 53 سالگی تا 63 سالگی ده سالگی بودکه حضرت در مدینه بود در مدینه هم 50، 60 رقم جنگ پیش آمد که بعضی جا حضرت بود بعضی جاها نبود و زنهایی هم که گرفت زنهایی بود از قبیله‏های مختلف که این یک طرحی بود که برای اینکه آن زمان مردم از دامادهایشان حمایت می‏کردند قبیله‏ها حضرت می‏خواست داماد قبیله‏های مختلف شود تا به حمایت از دامادشان به اسلام ایمان بیاورند یعنی یک بستر سازی بود که هم از شر قبیله‏ها محفوظ بماند و هم از تعصب چون اگر یک پیغمبر داماد یک قبیله بود باقی قبیله‏ها چون با هم بد بودند روی تعصب ایمان نمی‏آوردند این یک طرحی بود طرح ارزان و ساده و طبیعی و زنهایی که پیغمبر گرفت بعضی از آنها را اصلاً ندید مثل خواهر معاویه که باشوهرش رفتند حبشه که شوهر مسیحی شد ابوسفیان معاویه هم هنوز شرک هستند این زن فکری بود که چه کار کند فامیل‏هایش بت پرستند خودش هم مسیحی شده یک زن غریب در یک شهر غریب بعد پیغام داد زن خودم باش این به خاطر جبران ضربه فنی‏ها که شده بود بعضی زنها عیال وار بودند بیوه بودند متروکه بودند مطلقه بودند شوهر مرده بودند اینها زنهایی بودندکه کسی دیگر سراغشان نمی‏آمد منتهی هر کدامی بند به یک فامیل بودند این بند به فامیل بودن بستری بود برای تبلیغات پیامبر والا یک آدم 53 ساله که 50 رقم جنگ توی این 10 ساله داره و لذا از هیچ کدام هم بچه دار نشد جز یکی اگر انسان قصه شهوت بود و مسائل جنسی هم جوانی‏اش زن می‏گیرد هم دختر جوان می‏گرفت نه زن پیر بیوه عیال وار نه در بعد از 53 سالگی نه در ایام جبهه و جنگ این نسبت‏ها به پیغمبر نمی‏شود منتهی می‏خواستیم برخوردش را بگوییم اینها را در جلسه قبل گفتیم برخوردش راجع به به برخورد می‏خواهم یک صحبتی بکنم برایتان یک صلوات بفرستید (صلوات حضار)

عدالت میان همسران

اول اینکه مهریه همه یکی بود امام صادق (علیه السلام) می‏فرماید که «ما تزوج» رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) «شیأ من نسائه و تزوج من نباته علی اکثر من اثنه عشوة اوقیه الا یقه اربعون» تقریباً حدود 400 و خورده‏ای در هم تمام خانمهایش مهریه یکی بود همه مساوی بودن مهریه نشانری آیین همسرداری است همسرهایش را هم با یک چشم سفید مهریه همه یک جور بود مسأله دوم هزینه همه خانمها یک جور بود این طور نبود که به یک خانم پول بیشتری بدهد به یک خانم کمتر مسأله سوم بعد از نماز صبح به هر سر می‏زد مسأله چهارم احدی از این زنها تقاضای طلاق نمی‏کردند شبهابین زنها تقسیم می‏کرد و هر وقت عرض کنم به حضور جنابعالی که چون قرآن می‏گوید «فان خفتم الا تعدلو فواحدة» کسی که نمی‏تواند عادل باشد یک زن باید بگیرد و ملاک زن داری هم در جلسه قبل یک جمله گفتم که می‏ارزد که همه زن و مرد ایران حفظ کنند که… ملاک آیین همسرداری سه تا جمله است که می‏فرماید که: «ذلک اذنی ان تقر اعیهن» این تکراری است من این را با عنایت تکرار می‏کنم «ان تقر اعیهنن» «قرة عین» یعنی باید آیین همسرداری جوری باشد که زنها نور چمششان یعنی چشمشان نورانی شود «ولا یحزن» حزن نداشته باشند «ویرضین» راضی باشند اصول زن داری است کسی اگر چند تا زن دارد یک باید عدالت باشد اصل عدالت زندگی آنها «وعاشرو هن بالمعروف» زندگی با خانمها باید طبیعی باشد کارهای ناهنجاری در آن نباشد این آیاتی است راجع به همسرداری عدالت خانم چمشش روشن شد غمی نداشته راضی باشد زندگی با خانم توش هیچ گونه ناهنجاری نباشد این 5 کلمه از آیین همسرداری است منتهی گفتیم بعضی از زنها تندروی کنند راضی نمی‏شویم مگر اینکه نه این رضایت و نور چشمی در چهار چوب دستورات الهی باید باشد یعنی اگر می‏خواهم درس نخوانی می‏خواهم نمی‏دانم چه نکنی یعنی نه این می‏خواهم می‏خواهم‏ها را باید بگذاری کنار رضایت و غم نداشتن در چهار چوب اینکه حکم خدا از بین نرود بگویید نرود محدوده شادی تا مادامی است که خلاصه حکم الهی ضربه ببیند و لذا یک بار هم پیغمبر برای رضای خانمشان تصمیم گرفت عسل نخورد آیه نازل شد چرا؟ حالا خانمت گفته عسل نخور تو هم نباید بخوری؟ «یا ایها النبی لم تحرم» 12 تا یا «ایها النبی» توی قرآن است 4 تا از آن مال مسائل خانوادگی است «لم تحرم» چرا حرام کردی؟ «ما احل الله لک» عسل خدا حرام کردی حالا خانمت گفته نخور تو نباید بخوری؟ شما حق نداری برای رضای خانم نه حلالی را حرام کنی و نه حرامی را حلال کنی؟ این حرفهای بل….

 قناعت پیامبر در زندگی

دنباله این راجع به یک تقاضاهایی است که در سوره احزاب هست این آیه را من از تفسیر نور برایتان می‏خوانم این 9 است که هنوز از چاپ بیرون نیامده است راجع به همسرداری جنگ‏ها وقتی پیروز می‏شوند غنیمت جنگی می‏گیرند زنها دیدند پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) غنیمت جنگی گرفته گفتند یک خورده هم برای ما طلا بگیر خوب تو وضعت خوب شده به ما هم برس دیگر آیه نازل شد که وضع من خوب شده اما غنیمت جنگی مال زن پیغمبر نیست غنیمت جنگی مال همه مسلمان‏ها است من هم یکی از آن مسلمان‏ها هستم این که حالا من رهبر و فرمانده جنگ و نظامی هستم فکر می‏کنید شما کیسه بدوزید کیسه ندوزید قرآن می‏فرماید که: برخورد با توقعات همسر تازه پیامبر، پیامبر و برخورد با توقعات همسر سوره احزاب آیه 28 می‏فرماید که «یا ایها النبی یا ایها النبی» ای پیامبر «قل لازواجک» به خانمهایت بگو «قل لازواجک» زوج به خانمت بگو «ان کنت لتردن الحیات الدنیا» «امن کنت لتردن الحیات الدنیا» شما واقعاً هدفتان رسیدن به دنیا است و می‏گویند حالا که جبهه پیروز شده از غنیمت جنگی من جیب شما پر کنم این خبرها نیست «زینتها» اگر حرفتان زینتهای دنیا است «فتعالین» تشریف بیاورید «فتعالین» بیایید «و متکعین» بیایید تا شما را با مهربانی بهره‏مند سازم «امتعکن» یعنی کامیابتان کنم یعنی پولتان بدهم بروید «و اسرههن» «سراحاً جمیلاً» بدون اینکه قهر کنیم قهر نمی‏کنیم اگر من نمی‏توانم رهبر مسلمانها باشم ولی خانم کامیاب از طلا و نقره باشد زن پیغمبر هم باید همین طور باشد حالا اگر یک زمان من استاندار شدم مغاندار شدم امام جمعه شدم قاضی شدم وکیل شدم رئیس جمهور شدم رهبر شدم اگر یک جا به جایی رسیدم فکر نکنید باید زنم باید فرق بکند زنم باید مثل باقی زنها باشد.

 مبارزه با اشرافیّت

نکاتی که دراین آیات نوشتم برایتان بخوانم 1-زندگی رهبر مسلمین باید ساده باشد ما خدارا شکر می‏کنیم که تو مسئولین که حالا بعضی‏ها هم وضعشان متأسفانه آن طور که باید باشد نیست اما رهبرمان زندگی ایشان ساده است کسی تا حالا راجع به رهبر ما چیزی نگفته است چون من با ایشان رابطه خانوادگی دارم یعنی یک نسبی هم با اخوی ایشان داریم زندگی ایشان انصافاً بچه هایش خودش دامادش خیلی ساده زندگی می‏کند مثل یک آدم صد در صد عادی رهبر مسلمان باید زندگی‏اش ساده باشد باز هم نمی‏خواهم بگویم مسئولین ما پیغمبر نیستند با پیغمبر فاصله ما زیاد است منتهی در خط پیغمبر باشیم بس است ضد پیغمبر نباشیم ما که نمی‏توانیم عالی باشیم یعنی باید عبای من گران‏تر از کت شما نباشد کفش من نباید گرون‏تر باشد یعنی الان آخه بعضی‏ها یک جوری زندگی می‏کنند که هر کس نگاهش می‏کند صوت می‏کشد سوسوسو…. زندگی شما نباید یک جوری باشد که صوت بکشد بازاریها یکی پژو دارد یکی ندارد یکی خانه‏اش 100 متر است یکی 200 متر یکی نمی‏دانم به هر حال همه مردم یک جور یکی یخچالش 9 فوت و 12 فوت یکی 4 تا پتو دارد یکی 5 تا پتو دارد یک کمی زندگی قابل تحمل است زندگی نباید این رقمی باشد زندگی باید طبیعی باشد باید مسئولین تحت تأثیر تقاضای همسر خود قرار نگیرند همسر نیازهای طبیعی باید تأمین شود اما توقعاتش که توق توقعاتش باقیات باید کنترل شود کسب غنائم نباید توقع انسان را بالا ببرد حالا کسب غنائم توقع را بالا ببرد مرجع تقلید ممکن است مثلاً فرض کنید که به ما 100 میلیون خمس بگیرد حالا زنش 100 میلیون هو…. 5 میلیون را بده به ما مثل سد است سد هر چه آب بیاید پشت سد باید بایستد باید به مقدار مصرف جلو برود بیت المال مثل آب سد است هر که کم باشد زیاد باید پشت سد بایستید مقدار مصرفی خوب زن آزاد است می‏تواند زندگی سالم با تقوای را انتخاب کند یا رفاه زود گذر همراه با بی‏تقوایی یا زندگی ساده همراه با تقوای یا اصلاً قصه سوره کهف یعنی زندگی در کوه با تقوای بهترین اینکه زندگی کنی در شهر ولی خوب شرک و کفر شدیم چند تا خداپرست بودند در یک شهری که همه منحرف بودند اینها گفتند ما در این شهر حذف می‏شویم ما چند تا حزب اللهی برویم در غار زندگی کنیم ولی از جامعه فاسد حذف نشدیم غارنشینی با حفظ دین شرف دارد بر شهرنشینی که آدم دینش از بین برود.

ساده زیستی مراجع دینی

بله به هر حال کسب غنائم دلیل این نیست که زندگی را تغییر دهیم با دسترسی به بیت المال و غنائم اول کسی که تقاضای تغییر زندگی می‏کنند همسرها هستند همین که وضع آدم خوب شد اول همسر می‏گوید خیلی خوب یالا بده ببینم می‏گوید باید خودت را نگه داری مال، مال بیت المال است غنائم جنگی مال کل مسلمان‏ها است و باید رهبر مراقب تمایلات و گرایشات افراطی باشد اگر زنی حاضر نیست با رسول خدا و کمالات زندگی کند باید زندگی عادی این را با رضایت مجبور به ادامه زندگی‏اش نکند بگو اختیار با خودت است اگر می‏خواهی با من زندگی کنی شرایط این است عادی بودی اگر می‏خواهی بلند پرواز می‏کنی اختیار باشماست زن آزاد است خوب این برخورد پیغمبر با خانمهایش است بیت المال هست در جنگ هم پیروز شدیم غنایم جنگی هم گرفتیم اما زندگی شماها باید زندگی عادی باشد حالا چون اینجا خرم آباد است از استان شما یک خاطره بگویم آیت الله العظمی بروجردی در بروجرد در قم مرجع تقلید مهمی بود یعنی تقریباً باید گفت مهم مرجع تقلید تاریخ شاید بشود گفت او بود ایشان مریض می‏شود شاه هم برای خود شیرینی پزشک متخصص از غرب می‏آورد ایشان وقتی وارد ایران می‏شود فکر می‏کند رهبر مسلمین هم رهبر مسیحی‏ها است آخه رهبر مسیحی‏ها خوب من رفتم ایتالیا و آتکان خیلی شرائطشان اشرافی است خیلی شرائط آنها اشرافی است آنجا که می‏ایستند سان می‏بینند از مردم چه مشکلاتی دارد چه بودجه او فکر می‏کرد چون دکتر مسیحی بود رهبر مسلمانها مثل رهبر مسیحی‏ها آمد قم هی به دیوارهای قم نگاه کرد دید دیوارهای قم هم مثل دیوارهای باقی شهرها است آمد رفت توی کوچه آقای بروجردی باز هی نگاه به کوچه می‏کرد رفت در خانه رفت در اتاق گفتند این است جا خورد پیر مرد مثل نور ریش‏ها سفید آقای بروجردی قیافه خیلی جذبه داشت قیافه خیلی جذبه داشت وقتی این را دیدش برق او را گرفت پیر مرد 100 ساله آنقدر خوش تیپ اینجایش گل زده بود سرخ ریش‏ها مثل برق صورتش سرخ خیلی پاک و با جلال و عظمت بود گفتند ایشان است هی نگاه کرد به لحاف دید لحاف پنبه است کرسی چوب است اصلاً گیج شد وقتی ایشان را معاینه کرده بود و رفته بود معنویت یعنی این دین یعنی این جا خورده بود هر کسانی که می‏آیند حسینیه جماران چون امام وصیت کرد و گفت تا زنده هستم راضی نیستم حسینیه جماران را سفید کنید من وقتی آمدم گچ و خاک بوده است حالا هم باید گچ و خاک باشد آنکه تکان می‏دهد مردم را مهمان‏های خارجی که می‏آیند خیلی جا را دیدند در ایران آنجا که تحت تأثیر قرار می‏گیرند و بعضی از آنها منقلب می‏شوند و بعضی از آنها گریه می‏کنند خانه حضرت امام هستند عزت ما به سادگی ما است از زمانی که بلال ساده اذان می‏گفت اسلام در اروپا رفت از وقتی که ما به جای بلال منار را ساختیم و منار را کاشی کردیم دیگر بلالی وجود… هر چی منار درازتر شد بلال کوتاهتر شد و پیغمبر بگو خلاصه عظمت ما به صفای ما است.

توجّه به اولویّت های برای جوانان

ما یک چیزهایی داریم که نمی‏دانیم فقط باید تلویزیون نشان بدهد به دنیای عرب صادر کنیم حیف که ارزشهای خودمان را نمی‏دانیم چی است همین الان قبل از این تقریباً یک ربع پیش که من بیایم اینجا برادر پاسداری آمد پهلوی من گفت یک بیسواد بود تو جبهه رفتم الان دیپلم گرفتم 10 تا بچه دارم یک ماه سه تا دخترهایم را شوهر دادم یکی از دخترهایم را دادم به کسی که چشمش را در جبهه داده یک دخترهایم را دادم به کسی که دستش را در جبهه داده یک دخترهایم را دادم به کسی که پایش را در جبهه داده از هر کدام از اینها خدا یک نوه پسر به من داده اصلاً یک خورده حرف زد من ما شدم گفتم این را باید بگذاریم جزء دیدنیها یعنی کیست روی کره زمین یک سه تا دخترش را شوهر بدهد مهریه حداقل انتخاب پسر حزب اللهی می‏گفت چون این در خدا چیزی داده من هم گفتم دختر رفعت بردار برو تو جونت جوانیت را دادی من هم دخترم را می‏دهم اینها در اروپا نیست در آمریکا نیست گاهی وقتها زنها می‏روند شکایت می‏کنند از اینکه چرا شوهرش آرغ می‏زند یعنی یک آرغ را تحمل نمی‏کند طلاق گرفتن در آمریکا مثل تاکسی گرفتن در ایران است سر چیز جزئی یک همه پرسی کرده بودند در اتریش 85 درصد از مردم گفته بودند ما مشکلمان این است که زن و شوهرها نظام زنها گسسته شده نظام خانواده از هم پاشیده شده قدر خودمان را داشته باشیم.ارزشهایی داریم سادگی حالا پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‏گوید زندگی من ساده بود می‏نشست کسی که وارد می‏شد می‏گفت «ایکم رسول الله» کدامیک از شما پیغمبر است این طور نبود که صندلی پیغمبر یا تشک پیغمبر طوری باشد که سوسو… آن طوری نه طبیعی بود ما فکر می‏کنیم اگر مدیر هستیم باید اتاقمان چند متر باشد باید چراغمان چنین باشد انسان متأسفانه از اول انقلاب هر چی رد می‏شویم تجملات هی اضافه می‏شود و دل ما هم الکی خوش است که نون نداریم بخوریم کاشانی‏ها یک مثلی می‏زنند نمی دانم شهرهای دیگر هم می‏زنند این مثل رایانه می‏گوید نون ندارد بخورد ترب می‏خورد اشتها بیاید شما هم می‏گوید نون ندارد بخورد ولی ترب می‏خورد اشتهایش زیاد شود حالا توی استان دهها هزار گرسنه بیکار فلان، فلان ما می‏آییم بودجه هایمان را خرج یک چیزهایی می‏کنیم الک و دولک مثل یک بچه‏ای که گرسنه است شیر می‏خواهد هی مادرش راست آن برقصد خوب حالا گیرم وایستادی راستش رقصیدی یک برنامه‏ای هم برایش پیاده کردی و دو سه دقیقه‏ای هم بچه سیر بود اما باز دوباره وقتی گرسنه شود ببینید واقعیات را نمی‏بینیم که الان مشکل چیست مشکل جوانان کشور دو مسأله است غفلت، شهوت خلاص بیشترین مشکل آنها این است غفلت از خودشان یعنی نمی‏داند جوانی چه سرمایه‏ای است همین طور نشسته الکی عمرش را تلف می‏کند غفلت از جوانی غفلت از رسالت غفلت از این که این دیپلم لیسانس‏ها در دنیای امروز دیگر کافی نیست یک زمانی لیسانس و دیپلم بس بود یک زمان حجة الاسلام بس بود امروز حجة الاسلام دبیر ریاضی دبیر فیزیک دبیر شیمی دبیر تعلیمات دینی الان دبیر لیسانس سر کلاس کم می‏آورد یعنی بچه‏ها بقدری اطلاعاتشان رفته بالا که گاهی معلم باقی می‏آورد الان من روی منبر کم می‏آورم چون رفتم مسجد یک مشت پیر مرد بی سواد بودند الان هم تحصیل کرده‏اند این لیسانسه‏ها و حجة الاسلام‏ها امروز کافی نیست خیلی مطالعه کنیم، نشسته چهار ساعت یک چیزی می‏بینید که هیچ خاصیتی ندارد غفلت از جوانی غفلت از مسئولیت غفلت از قیامت غفلت از خدا غفلت از فقرا غفلت از آینده خودش غفلت مهم است یکی هم شهوت داروی غفلت تحصیل و نماز است و دارای شهوت ازدواج است و ما باید همه ما بسیج شویم مشکل غفلت و شهوت را حل کنیم ازدواج غیرها و آداب و رسوم را باید برداریم ازدواج هارا می‏شود، آسمان کرد خیلی می‏شود ازدواج‏ها را آسمان کرد خیلی راحت می‏شود زندگی را انجام داد ما تراشیده‏ای «تعبدون ما تنحتون» با دست خودت تراشیدی اشک می‏ریزی ما با دست خودمان آداب و رسوم را تراشیدیم خودمان توی آداب و رسوم گیر کرده‏ایم یک ابراهیمی می‏خواهد که تمام این بتها و خرافات را بشکند اول انقلاب این دخترها و پسرها پیدا می‏شدند همه قیدها را بر می‏داشتند ساده ساده.

دوری از تجمّلات در خانه و اداره

آیه دوم «ان کنتن تردن الله و رسوله» آیه 29 به خانمهایش می‏گفت اگر اراده کنی خدا ورسول داری «والدار الاخره» اگر هدفتان «ان کنتن» آیه اون اون «ان کنتن تردن الحیات الدنیا» اینجا ان کنتن «تردن الله و رسوله والدار الاخره» اگر خدا و رسول و قیامت را می‏خواهی بسم الله «فان اردن اجراً اعد لکل المحصنات اجراً عظیما» خداوند برای خوبهایتان اجر قرار داده اجباراً زندگی من زندگی ساده خواهد بود فکر نکنید اگر در جبهه‏ها پیروز شدید غنائم جنگی گرفتید من بساط شما را غنیمت می‏شمردم شیخ انصاری آمد دکان سلمانی، آرایشگاهی اصلاح کند 10 شاهی داد این سلمانی این آرایشگاهی ناراحت شد گفت آقا کلبه بودی 10 شاهی با سواد شدی حجة الاسلام 10 شاهی با سوادتر شدی شدی حجة الاسلام باز ده شاهی شبی حجة الاسلام و المسلمین باز هم 10 شاهی شدی آیت الله باز هم 10 شاهی شدی آیت الله العظمی باز هم 10 شاهی شدی مرجع تقلید باز هم 10 شاهی می‏دهی شیخ انصاری گفت بابا سوادم زیاد شده مساحت سوم که زیاد نشده حالا این آقا آن برادر دیروزی بوده حالا مثلاً قم، قم دیروزی بود حالا شد استان حالا اگر شد استان نه حالا که استان نه حالا که استان شده باید چنین من عرض کردم آن روزی که قم استان شد دوستان ما در نهضت سواد آموزی، گفتند آقا قم استان شده گفتم شده که شده به ما چه گفت بدو گفت آش می‏پزند گفتم هرچی می‏خواهند بپزند گفت برای تو می‏پزند به تو چه هیجانی شده‏ای اگر آش می‏پزند به من چه برای من می‏پزند به تو چه قم استان شده باید چه خاکی برسرمان کنیم نه نهضت سواد آموزی 11 نیرو باید اضافه کند گفتم ببینم قم دیوارهایش دراز شده بی سوادهایش زیاد شدند چی چی زیاد شدند (دیروز چغندر بوده امروز گفته‏اند لبو پخته‏اند گوشت نپخته بود حالا گفته گوشت پخته پخته گوشت همان گوشت است حالا این چی چی شده مثلاً مگر یک چیزی استان شدند گفتند نه سطحش می‏رود بالا خلاصه‏اش نشستم حساب کردم دیدم ماهی چند میلیون تومان چول بیت المال را در نهضت سواد آموزی آتش می‏زنند گفتم من نیستم گفتند نمی‏شود گفتم من نیستم گفتند همه هستند گفتم من نیستم من خودم آدم هستم یک نفر هم نباید به آنها اضافه کنید) چون بی سوادهای قم اضافه شده‏اند معلمها هم اضافه نشدند همان بی سوادها همان معلمها حالا تابلوشان است که عوض شهرستان قم بنویسید استان قم تابلوشان را عوض کنید در حدی که تابلو من حرفی ندارم ما گاهی وقتها تا فکر می‏کنیم رئیس شدیم باید یک راننده‏ای یک ماشین یک سکلتر نمی‏دانم یک خیلی پولهایمان آتش می‏گیرد خیلی از پولها حرام می‏شود اگر یک نهضتی شود در ایران نهضت صرفه جویی هروزات خانه‏ای پول خرج نکند خرج نکند همین آموزش و پرورش این کتابهای درسی آنها معاون وزیر آموزش پرورش می‏گفت که ما نه بار کتابهایشان را می‏خوانند چون تولید کننده و صادر کننده کاغذ در دنیا هستند یعنی کاغذ تولید می‏کنند به دنیا صادر می‏کنند اما کتاب درسی شان را نه بار می‏خوانند شهرهایی هم که داریم بچه‏ها حالا نمی‏گویم آن شهر کجاست خودتان می‏دانید شهرهایی داریم که بچه‏ها روز آخر که از مدرسه می‏آیند بیرون کتابهایشان را در خیابان دور می‏ریزد اصلاً جر می‏زنند کاغذ را یک سال اگر بچه‏ها کتاب داشته باشند و کتاب را تمیز نگه دارند سال بعد هم بچه بخواند 40, 30 تا شهرک آموزش و پرورش می‏توانند بسازند هزاران مدیر بی خانه می‏توانند یک 5, 6 میلیون وام بدهند نمی‏خواهند حل کنیم نمی‏خواهیم حل کنیم اینقدر پول ولخرجی می‏شود) اگر کاشیکاری مساجد را قطع کنیم آن بعد همه روستاها مسجد داریم اگر تجملات را حذف کنیم همه مردم خانه دار هستند منتهی وقتی سفت کاری تمام شد تازه ما می‏آییم به اندازه پول سفت کاری پول تجملات میدهیم ولخرجی‏ها باید عده‏ای خانه ندارند عده‏ای مسجد ندارد عده‏ای کفش ندارد عده‏ای وام ندارند یک نهضتی لازم است که جلو این بریز و بپاش‏ها را بگیریم زنهای پیغمبر آمدند گفتند یا رسول الله جنگ پیروزشد غنائم گرفتی یالا وضع ما را خوب کنی فرمود وضع بی وضع همین طور که بودی زندگی عادی هر که می‏خواهد بماند هر که می‏خواهد برود من مقاومت می‏کنم در مقابل تمایلات همسر این برخورد اگر آن طوری که پیغمبر به خانمهایش را گفت برخورد کرد ما هم این رقمی با بیت المال برخورد کنیم 70، 80 درصد مشکلات جمهوری اسلامی حل می‏شود منتهی نمی‏خواهیم برخورد کنیم رسم، رسم خوب می‏روی خارج خدا می‏داند که من بودم 30 تا کشور خارج تقریباً رفته‏ام هیئت هایی که می‏روند خارج می‏توانند در همان سفارت خانه بخوانند می‏روند در هتل 5 ستاره هر شبی هم که می‏خوابند 100 دلار 200 دلار می‏دهند خوب بابا جون توی همین اتاق بخواب دیگر نه خیر من مدیر کل اداره سه گنج هستم باید بروم هتل فلانی همین طوری ولخرجی ولخرجی بیت المال را نباید توپ در آن انداخت به پیغمبر گفتند یا رسول الله حالا که پیروز شدی بیت المال دستت آمده است وضع ما را خوب کن فرمود زندگی زندگی عادی هر چی هم پول اضافه باشد باید خرج کل مسلمان‏ها شود من به شما نمی‏دهم.
 خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ولخرجی‏های ما اسرافهای مت توقع‏های نابجای ما که در بعضی از ما هست اینها را خودت حفظ بفرما. (آمین)
 ما را با پیغمبر و راه و روش او آشنا و توفیق رفتن در راه او بفرما. (آمین)
 «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1821
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست