رمضان امسال برنامهی ما این بود که نگاهی به سیرهی اهل بیت داشته باشیم از پیامبر اکرم قسمتهایی را گفتیم چون تمام قسمتها نمیتوانیم بگوییم یک سال طول میکشد از امیرالمؤمنین یک تکهها و فرازهایی گفتیم از زهرا هم یک فرازهایی را بگوییم در این چند تا مسألهی حضرت زهرا را از چند زاویه یعنی از بحثهایی را راجع به آن یکی کار در خانه پس موضوع بحث، سیرهی فاطمی روش زندگی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سیره یعنی روش زندگی زهرا چه جوری زندگی میکرد فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) و کار روایت داریم که «طتحاً تأجن، تخیز» فاطمه زهرا آسیا میکرد گندم را آرد میکرد خمیر میکرد نان میپخت وصله میکرد در خانه کار میکرد کار عیب نیست انبیاء کار میکردند اکثر انبیاء چوپان بودند و من دیدم یادم نیست این را که دیدم در تاریخ دیدم یا در حدیث که دلیل اینکه اکثر انبیاء چوپان بودند چون برای تمرین حوصله بود چون یک چوپان باید ساعتها بایستد برای اینکه یک بز سیر شود برای اینان بایستد برای اینکه این گوسفندها سیر شوند این تمرین حوصله است و چون سر و کله زدن با افراد رنگارنگ حوصلهی زیادی میخواهد اینکه خداوند آنها را یک تمرینی داده به نام این بعضی از انبیاء ما نیز شغلیهای دیگری داشتند تا انبیاء خیاط داشتیم نجار داشتیم ولی اکثر آنها چوپان بودند دختران شعیب را اگر از من شنیده باشید در سورهی قصص در تلویزیون بحث مفصّلی داشتم که کار میکردند.
بیکاری عار است، نه کار
اصولاً کار خیلی ارزش دارد نقش کار را برایتان میدانید حالا من یک تذکری بدهم ارزش کار، ارزش کار، کار برای سلامتی خوب است برای سلامتی افراد بیکار بیشتر مریض میشوند کار برای پر کردن ایّام فراغت، پر کردن ایام فراغت بهترین کار برای ایام فراغت، برای توسعهی زندگی، توسعه و گسترش اقتصاد زندگی، برای شکوفایی ابتکار، آدمی که کار میکند هی هر یک چند مدتی نوع کارش را عوض میکند به هر حال کار نیکو کردن از پر کردن است خودکفایی و عزّت حالا ببینید افراد بیکار چقدر ضربه میزنند حالا این کارهایی که معروف است کارهایی که این برکات شناخته شده است یک برکات شناخته نشدهای هم داریم که آدم بیکار عمرش چراگاه شیطان است یعنی قشنگ شیطان میآید همینطور راه میرود در فکرش، فکرش شیطانی میشود، چشماش شیطانی میشود زبانش شیطانی میشود گوشش شیطانی میشود اصلاً وجود انسان میشود چراگاه. امام سجاد (علیه السلام) یک دعا دارد میگوید: خدایا اگر عمرم به درد میخورد عمرم بده امّا اگر عمرم چراگاه شیطان است «ان کان عمری» و اگر «ان کان عمری» امّا اگر عمر من «و ان کان عمری مرتعاً للشیطان مرتعاً» یعنی مراتع چراگاه «مرتعاً للشیطان» اگر عمرم چراگاه شیطان است «فأَقبضنی» من را قبض روح کن قبل از «سبق مقتک الّی او یتحکم غضبک علی» قبل از آن که جرم من زیاد شود غضب تو بر من زیاد شود زودتر کلک من را بکن من میخواهم عمرم زیاد باشد «عمرّنی ما کان عمری بذلةً فی طاعتک» من میخواهم عمرم برای کارم باشد «بذلةً» یعنی لباس کار میخواهم عمرم یک جوری باشد که قدم قدم به سوی تو بیایم اما اگر هرچه بیشتر میشود به قول مناجات مناجات میگوید که: «کل مازاد عمری زاد معصیتی» هرچه عمرم بیشتر باشد گناهم بیشتر است میخواهم چه کنم این عمر را یک کسی به یک کسی گفت یک دعایی به ما کن گفت خدا انشاءالله مرگت بدهد گفت اِ گفت آخه تو هرچه بیشتر باشی گناهت بیشتر میشود بهتر است که بروی اگر عمر عمری است که هرچه آدم بیشتر میشود، بعضیها روز به روز ترّقی میکنند آیات ترقی این است میگوید: «زدنی علما» یعنی علم آن زیاد میشود «زادهم هدی» هدایتش زیاد میشود بعضی علمشان زیاد میشود هدایتشان زیاد میشود ایمانها زیاد میشود «بلغ بایمانی الی اکمل الایمان» ایمانشان کامل میشود «واجعل یقینی افضل الیقین» دینشان زیاد میشود «نیّتی احسن البیّنات» افکار و نیاتش زیاد میشود اگر علم زیاد شود هدایت زیاد شود که ایمان و یقین نیت و فکر.
رشد عمر مهم است، نه طول عمر
به هر حال اگر رشد در آن باشد به قول قرآن میگوید: «یهدی الی الرشد»، «رشد»«هل اتبعک علی ان علمنّی مّما علّمت رشداً» خلاصه اگر عمر نور در آن است چه بهتر و اگر عمر نور توش نباشد عمر زیادی میخواهیم چه کار کنیم حالا گیرم دو تا کامیون دیگر هم برنج خوردیم دو تا کامیون هم سیبزمینی خوردیم دو تا کامیون هم سبزی و گندم و جو خوردیم یک چند هزار لیتر هم آب خوردیم چه خاصیتی داشت بچه بودیم نمیدانستیم اللّه الصمد یعنی چه حالا هم که بزرگ شدیم نمیدانیم یعنی چه بچه بودیم غذای خوشمزه آنقدری میخوردهایم تا به معده ما فشار بیاید حالا ریشمان سفید شده باز هم نمیتوانیم به غذای خوشمزه خودمان را نگه داریم آنقدر میخورم که شکمم باد بکند یعنی فرقی نکرده بچه بودم سر نماز حواسم پرت بود حالا هم که بزرگ شدم حالا هم حواسم پرت است یک رکعت نماز با حال نخواندهام یک روزهی بیمعصیت نداشتهام. این مسأله مهم است که انسان گاهی بنشیند بالاخره چی شد چند تا ماه رمضان از ما گذشت نکند مثلاً شب قدر دستمان خالی باشد نکند خیلیها گرفتند و خیلیها نگرفتند حدیث داریم روز عید مثل روز قیامت است روز قیامت مردم که محشور میشوند. عدّهای بهشتی هستند عدهای جهّنمی عدهای روزیشان را گرفتهاند از ماه رمضان استفاده کردهاند حالا آمدهاند نماز عید میخوانند عدهای هم روزهشان را خوردند روز عید چون نماز زیر آسمان میخوانند و نماز را میروند روی تپهی روی کوهی زیر آسمان بخوانند در این تشبیه شده روز عید که از خانهها میآیند بیرون میآیند مصّلا برای نماز عید مثل روزی است که قیامت افراد از قبرها میآیند بیرون در صحنهی محشر میخواهند حاضر شوند آن روز یک عده رو سفید هستند یک عده رو سیاه بله حالا به هر حال تا دقیقهی آخر قابل جبران است اگر چند روز از ماه رمضان مانده است میشود جبران کرد اگر کم قرآن خواندهایم اگر هنوز در دلمان کینهی کسی است.
پاکسازی روح در رمضان، برای دریافت نور قرآن
البته خداوند ماه رمضان درها را باز کرده منتها ما باید ظرف را بشوریم آب هست منتها باید استخر را تمیز کنیم که آب را بگیرد اگر یکی سگ مرده یا گربهی مردهای توی استخر باشد حالا گیرم که آب بیاید این لاشهی بدبو هست هرچی هم آب بیاید آن آبها بدبو میشود ما یک کینهی مسلمانی در دلمان هست کینهی مسلمان مثل گربهی مرده نباید در قلبمان کینهی کسی باشد قلب سلیم توی قرآن داریم «قلب منیب» در قرآن داریم قلب مریض در قرآن داریم سه تا قلب در قرآن است قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض «فی قلوبهم مرض»، «و جاء تقلب سلیمً»، «الّا من اتی الله بقلب منیب»، «الّا من اتی الله بقلب سلیم»، «و جاء بقلب منیب» روح پاک، چشم پاک، لقمهی پاک، عنایت داشته باشیم که اگر تا حالا با افطاری که غذا میکنیم با چیزی افطار کردیم که خمس نداده است زکات نداده است بابا خدا داده میتواند ندهد. قرآن میگوید فکر نکنید که من گیر شما هستم اصلاً همهی شما را میتوانم پودر کنم یک مشت دیگری بیاورم «یذهبکم» همهی شما را از بین ببرم «و یأت بحلق جدید» یک مشت نو درست کنم این برگی که میریزد برگ نو است میتوانم همهی شما را پودر کنم ما اصلاً میتوانیم نباشیم میتواند مالمان نباشد «وخشقنا به وبداره» مگر ندیدی همهی گنجهای قارون را در زمین فرو کردیم هی چی هم کندند به آن نرسیدند دقت در عمق زمین میتوانم روح را بگیرم میتوانم جان را بگیرم میتوانم وحی را از پیغمبر بگیرم «لنذهبّن بالذی اوحیا الیک» بخواهیم وحی را قطع میکنیم پیغمبر تو هم دستت تو هم ریشت، دست ما گرو است ما همهی ما گرو هستیم یک آن لختهی خون خلاص یک آن قطع نفس، خلاص کار خیلی خوب است برای زن برای مرد منتهی کار که میگوییم همش فکر کار بیرون نکنیم اسلام نظرش اینکه زن در خانه کار بکند و این نظر اسلام هم نظر فنی است چرا برای اینکه زن یک گرفتاریهایی دارد با شعار هم حل نمیشود، یعنی نعلبکی هی راهپیمایی کند بگوید ما استکان هستیم میگویم نه خیر نعلبکی هستند با راهپیمایی و هارت و هورت هم.
تفاوت زن و مرد در نوع کار
زن یک جوری است مردی یک جور دیگر ساختمانشان دو تا است یک جایی مشترک است یک جایی با هم تفاوت دارند. زن بالاخره مشکلات زن مشکلات زنان یکی مسألهی مشکلات قبل از حمل قبل از اینکه حالا حامله بشوند مشکلاتی دارند شرائط ویار و حالات مختلفی دارند بعد دوران حاملگی دوران حاملگی مشکل برای زن بالاخره قرآن این مشکل را توی قرآن مطرح کرده «حملته امروهناً علی وهن» روز به روز سنگینتر و به هر حال حمل یک مرد یک سنگ چند کیلویی دستش باشد اذیّت میشود خوب زن هم مشکلات زایمان خوب اینها که با شعار حل نمیشود مشکلات شیر دادن نیاز به استراحتی که زن دارد نیاز به استراحت زن یک مقدار ساختمانی است که گرایش زن به گرایش طبیعت است همهی زنها به آرایش گرایش دارند یعنی به خود رسیدن مشکلات شخصی مشکلاتی زنها دارند که ماهی چند روز گرفتار هستند این مشکلات را دارد ما وقتی میگوییم کار بکن هم باید سلامتی زن ایام فراغت زن نقش زن در توسعه و گسترش اقتصاد شکوفایی استعدادی زن خودکفایی نقش زنان در خودکفایی و عزت این ارزشها باید باشد توجه به این مشکلات هم باید باشد پس اینها را زن باید اینها را جمع کنیم ببینیم جمعش چی میشود حاملگی و دوران زایمان به علاوهی شیر دادن به علاوهی استراحت به علاوه دیگر مساوی است با زن گرفتار است این را هم جمع بزنیم جمع این هم این است سلامتی به علاوه پر کردن ایام فراغت به علاوه توسعه به علاوه ابتکار به علاوه مساوی است با کار خوب است پس ما دو تا جمع داریم یک جمعی داریم که نتیجهاش این است که کار خوب است یک جمع داریم که زن گرفتار است میآییم این دو تا را جمع میکنیم اسلام میگوید بسمالله زن کار بکند اما کار خوب است زن گرفتار است پس چی شد شرائط ویژه شرائط ویژه چه شرائط ویژه یک: کار زن آزادی باشد، کار زن با اجباری نباشد کار زن اختیاری کار زن اختیاری باشد یعنی چه سر ساعت 8 نباشد 8 خوابش میآید بگیرد بخوابد 10 حال دارد پا شود کار کند 5/10 بچهاش جیغ شود پا شود کار را بگذارد کنار باید یک کاری باشد اختیاری همه لحظه بخواهد کارش را انجام بدهد هر لحظه بخواهد کارش را تعطیل کند کار زن باید اختیاری باشد در محیط آرام باشد محیط آرام باشد گرفتاریها یک تصادف و ترافیک و رنگارنگ و هیجانهای بیرون از زن دور باشد یک کاری باشد اختیاری باشد محیط آرام باشد سوم: سبک باشد که با حمل و حاملگی و شیر دادن کارهایی مانند رانندگی کامیون و نمیدانم کارهای خشن نباشد کار سبک اختیاری در محیط آرام این را اسلام گفته پس بالاخره نظر اسلام چی است نظر اسلام این است که زن کار بکند یا نه میگوییم چون کار یک فوایدی دارد. یک: زن هم یک گرفتاریهایی دارد. دو: جمع بیتش که بگوییم که خانمها کار بکنند منتهی کارهایی که اجبار تویش نباشد شرایط پر هیجان بیرون هم در آن باشد سبک هم باشد کار سبک در محیط آرام و اختیاری که هم از آن منافع استفاده کند هم این مشکلات مزاحمش نباشد این نظر اسلام است حالا کی بهتر از نظر اسلام دارد بسمالله حالا یک حدیثی داریم من دیشب این را نوشتم «تقاضی علّی و فاطمه الی رسول الله» زندگی زهرا را میگوییم.
تقسیم کارهای داخل و خارج منزل
حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) با هم آمدند پیش پیغمبر گفتند یارسول الله تو قاضی بگو ببینم چه جوری کارها را تقسیم کنیم اختیار با شماست شما مدیریت کن که ما چه جوری «فی الخدمة» در خدمات تو بگو چه کنیم «فقضی علی فاطمه» قضاوت کرد پیغمبر نسبت به فاطمه فرمود: «خدمت ما دون الباب» کارهای در خانه مال تو حضرت علی دخالت نکند این فرش را از آن وَر بیانداز این پرده را کجا وصل کن این کاسه را آنجا بگذار نمیدانم بگذار خانم دخالت نکن حتماً نمیدانم غذا چی باشد نمیدانم بگذار زن مدیریت داخلی مال زن باشد مرد دخالت نکند و «و قضی علی علی بما خلفه» پشت دیوار هم کارهای توی خیابان و کوچه مال تو «فقالت فاطمه» فاطمه فرمود: «فلایعلم ما دخلنی من السرور الّا الله» جز خدا هیچ کس نمیداند چقدر خوشحال شدم که این قضاوت چقدر خوب شد که به نفع من شد چون فاطمه هم آموزش زنان را داشت یعنی معلم بود هم تربیت بچه داشت همه کارهای داخلی داشت هم عبادت داشت آموزش، عبادت، تعلیم و تربیت کارهای داخلی خانه، بچه داری گفت خیلی خوشحال شدم که بار بیرون خانه را از ما گرفت «بإکفایی رسول الله تحمل رقاب الرجال» چقدر خوب شد که پیغمبر بیرون رفتن را و سر و کله زدن با مردهای رنگارنگ را به من نسپرده است این به نفع زن است که محیط آن از مرد جدا باشد به نفع زن است که مخلوط با زنها نشود به نفع دانشجو است که از هم جدا باشند بله اسلام گفته که ازدواج را آسان کنید قید و بندها آداب و رسومها حذف کنید ازدواج را آسان کنید اما تا وقتی که ازدواج نکردهاند این اختلالها جز ایجاد فشار روی مغز درگیرهای خیابانی ترافیکها اتلاف وقت زن توی خانه با یک لباس ساده به نفع مردها هم استها ببینید چه جوری بگویم یک صلوات بفرسید (صلوات حضار) یک زن اگر مرد چشمچران نباشد خوب زن هم نمیخواهیم بگوییم بیرون نرود لازم است برود بیرون مثلاً آموزش و پرورش خوب بدون زن نمیشود پزشکی بدون زن نمیشود آن جاهایی که زن عنصر مفیدتر نیست زن بیاید جلو این کارهایی را میتواند زن بکند که مرد نمیتواند بکند. خوب آرایش هست آموزش هست پزشکی هست خیلی کارها ولی یکسری از کارها را مردها میتوانند انجام بدهند دلیل ندارد که حالا من بروم آنجا مثلاً عرض کنم به حضور شما که یک جاهایی تخصص زن میباید باشد یک جاهایی بدون زن و مرد نمیشود حتی پیغمبر در جبههها زنهایش را میبرد امام حسین (علیه السلام)، زینب کبری را به کربلا برد حضرت ابراهیم هاجر را مکه برد زن و مرد همیشه در طول تاریخ به دنبال هم راه میافتادند اما با هم کار کردن معنای آن اینکه که کارهایشان یک جور باشد یعنی زینب کبری در کربلا یک کار میکرد امام حسین یک کار دیگر با هم بودن معنایش اینکه همکار هم باشند هر دو با هم باشند رویه کارهای آنها جدا باشد ما نمیگوییم زن و مرد از هم جدا شوند ما میگوییم زن و مرد نوع کار با ساختمان بدنش تطبیق داشته باشد ما عضوهای بدنمان چشم چون ظریف خدا پنج تا محافظ برایش گذاشته اول با آب شور قاطی کرده چون چشم ما از پی، پی زود فاسد میشود با آب نمک و اشک شور قاطی کرده این برای حفاظت دوم: درپوش گذاشته پلک، سوم: لب پلک مژه گذاشته، چهار یک ابروی سیاه گذاشته که خورشید به چشم فشار نیاورد چهارم گودی گذاشته که یکبار دست خورد به چشم نخورد حالا نباید گفت که آقا من را چرا گذاشتی تو بابا برای اینکه تو ظریفی یک خورده برو تو تَه. چرا دفاع آمده بیرون این خاصیتی ندارد این سلول دفاع با سلول چشم فرق میکند اینکه نه خیر دماغ آمده بیرون من هم میخواهم بیایم بیرون خوب بیایی بیرون آسیبپذیری اینها را شعار شوخی نمیشود درست کرد.
کار زن، بر اساس فطرت و عفّت
دین ما دین فطری یعنی براساس واقعیت چی؟ برنامهریزی کرده براساس واقعیت یکسری کارهای خشن را باید مرد بکند مثل کامیون و پیکان نباید پیکان بگوید نه خیر ما چه جوری از کامیون بابا جون ساختمان تو یک فایدهای دارد ساختمان آن یک فایدهای دارد هر انگشتی یک جوری است هر انگشتی برای یک چیزی است اِدای غربیها را غربیها. خودشان هم الان توی غلطشان ماندهاند که حتی بسیاری از برنامههای ما با فطرتسازی سازگار نبوده پس داده دین دین فطری است دین فطری همیشه میماند این قوانین ضّد فطری یک موجی میاندازد با تحمیل مثل رضاشاهی که بیحجابی را تحمیل کرد بالاخره وقتی زن عفتش میخواهد خودش را نشان دهد با چوب هم بزنی چادرش را برداری یقیناً تا فشار رضا شاه میرود کنار خودش را میپوشاند او برای خودش احساس میکند که پوشش یک ارزش چیز تحمیلی نباید باشد از هر طرفش منتهی باید فکر و فرهنگ را برد بالا که این عیب شما نیست. فاطمهی زهرا و امیرالمؤمنین رفتند تقسیم کار. پیغمبر فرمود کارهای داخل توی خانه مال زهرا کارهای بیرون مال امیرالمؤمنین فاطمهی زهرا گفت: خیلی خوشحال شدم اما زن و مرد باید در خانه کمک کنند حدیث میخوانم این حدیث را هم دیشب گفتم دیدم: «من لم یأنف من خدمة العیال دخل الجنّه بغیر حساب» به به، کسی اگر در خانه کمک زنش بکند نه از ترس زنشها آخر زنش میگوید نه با ترس، نه اگر روی محبت کمک زنش بکند بدون تحمیل به بهشت میرود مرد بهشتی مردی است که در خانه کمک زنش بکند «خدمت العیال کفّارة لکبائر و یطفی غضب الرّب» و اگر مردی گناه کبیره کرده باشد توی خانه کمک خانمش کند خدا به خاطر کمک خانم گناه کبیره مرد را میبخشید این خدمت به، مسألهی دیگر فاطمهی زهرا گفتیم چند تا کار داشت یکی کار بود حالا برویم سراغ عبادت آموزش بعضی وقتها میآمدند چیزهایی از پیغمبر از فاطمهی زهرا سؤال میکردند یک خانمی آمد چند تا سوال پرسید «ثم خجلت» بعد دیگر خجالت کشید: «من الکثرة» گفت ببخشید پر حرفی کردم فرمود چرا؟ گفت: برای اینکه «اشق علیک یا بنت رسول الله» من زحمت دارم خیلی سؤال کردم وقت شما را گرفتم فرمود: «قالت فاطمه هاتی وسلی» بیا هرچه میخواهی از من بپرس «اما بدی لک» هرچی دل تنگت میخواهد بپرس من جواب میدهم «اکریت انا بکل مسئلة باکثر ملیء السری الی العرش لؤلؤاً» هر سؤالی که تو میکنی من جواب میدهم از تو فضا را پر از لؤلؤ کنند بیشتر خدا به من ثواب میدهد فکر نکن شما یک قالی روی دوش یک نفر میگذارند دومی، سومی بله چون هر قالی یک پول اضافه میشود. این آقایی که قالی روی دوشش است احساس خستگی نمیکند چون میبیند هر یک قالی یک مبلغ اضافه میشود هر سؤال که شما از من میکنید اجر من بیشتر میشود من احساس خستگی نمیکنم عبادت زهرا (سلام الله علیها) رسول خدا فرمود: «کان یحب فاطمه لانها کانت زاهدتاً عابدة» خیلی عبادت میکرد خیلی ساده زندگی میکرد «کانت تذکرة له من الخدیجه» چون یادگار خدیجه بود پیغمبر خدیجه را خیلی دوست داشت و چون این تنها یادگار خدیجه بود یک خاطره برایتان بگویم شب عروسی فاطمهی زهرا حالا برای عروسی آن هم یک چیزی بگویم شب عروسیش هم من اینجا نوشتهام وقتی عروس را میخواستند ببرند خانهی داماد «امر النبی بنات عبدالمطلب و نساء المهاجرین والانصار» فرمود دختران عبدالمطلب، دخترهای فامیل جمع شوند خانمهای مهاجرین و انصار مردم مکه که هجرت کردهاند به مدینه مردم مکه که آمدند مهاجرین بودند و مردم مدینه انصار، زنان مهاجرین انصار و دخترهای فامیل همه جمع شوند «یمزین فی صحبة فاطمه» همه عروس را ببرنند و عروس نباید تنهایی برود جمعیت ببردش «و ان یفرحن» شادی کنید «و یرجزه» رجز بخوانید و یک چیز هم بخوانید «ویکبّرن» الله اکبر بگویید «ولایقلن ما لایرضی الله» حرف چرت و پرت نزنید یا یک رجزی بخوانید یا یک شعر شادی بخوانید یا تکبیر بگویید اما حرف دریوری نزنید ما گاهی وقتها در عروسیها اصلاً شعر فتنه دارد من آمدم رد شوم یک جایی این صدا را شنیدم که عروسها و دامادها دست میزدند و داریه میگفتند عروسها به خود ننازید دامادها بهتر است اینها میگفتند نه خیر عروس ما بهتر است بابا مگر اصلاً فتنه تویش بود ما وصّیت داریم که وصیت فتنه در آن است میگوید اگر من مردم راضی نیستم فلانی بیاید ختم من ای بابا حالا گیرم با هم بد بودید حالا این وصیت تو فتنه را بیشتر میکند بعضیها جنس آنها خراب است یعنی هم وصیت اش و عروسیشان مثل مار میگزند فرمود که رجز بخوانید شادی هم بکنید دسته جمعی هم با عروس حرکت کنیم، اللّه اکبر هم بگویید اما حرف زشت نزنید.
ماجرای عروسی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
«قال جابر فأرکبها علی ناقه» جابر میگوید که فاطمه سوار شتر شد «وأخذ سلمان زمامها» حضرت سلمان سه شتر را داشت میگرفت و میرفت و نبی پیغمبر هم با عروس رفت و حمزه عموی پیغمبر هم بود و عقیل هم بود جعفر هم بود عقیل و جعفر برادر حضرت علی هم بودند چون برادر داماد هستند برادرهای داماد همه جلو میرفتند باز که جلو میرفتند یعنی نگاهشان به عروسها نخورد، آنها جلو میرفتند اهل بیت هم بودند اهل بیت هم عقب عروس بودند مردها جلو میرفتند «مشهریّن سیوفهم» شمشیرشان هم درآورده بودند که حالا یک جلال و جبروتی باشد «و نساء النبی قدّامها» زنهای پیغمبر هم جلو بودند «یرجون» آن وقت سه نفر هم شعر گفتند یکیام السلمه شعر گفت یک عایشه شعر گفت یکی خفیصه شعر گفت یکی مادر سعدبن معاد شعر گفت اشعارشان هم در تاریخ و حدیث آمده خوب این عروس را بردند بعد پیغمبر چون خانهی پیغمبر ولی وصل به مسجد بود «ثم انقض الی علی انفذ الی علی و دعاه الی مسجد» گفت علی بیا ببینیم علی آمد در مسجد و فاطمه گفت فاطمه بیا «فأخذ یدیها و وضع فی یده» دو تا دست زهرا را گرفت گذاشت در دست علی فرمود: «بارک الله فی عزة رسول الله» مبارک باشد این ازدواج یعنی ببینید از شعر استفاده کردند فامیلها را دعوت کردند مردها هم بودند مردها جلو میرفتند شعر بود سرود بود مسجد بود دعا بود بارک الله بود پدر عروس هم بود پدر داماد بود برادرهای داماد هم بودند و این عروس حالا راجع به تربیت بچه وقت نداریم و تمام شد. پس تمام شد هیچی. دین ما دینی است که شادیاش سرجایش است گریهاش سرجایش است دعایش سرجایش است تفریح سرجایش است اسلام هیچی را کمبود نگذاشته گاهی وقتها ما اسلام را جوری معرفی میکنیم ببینید شما حساب کن در همین ماجرا در مسجد موعظه بود در مسجد دست عروس هم در دست داماد گذاشتند یعنی هم مراسم سفارش عروس و داماد در مسجد بود و هم موعظه در مسجد بود ما باید مساجدمان یک جوری باشد که غمکده نباشد جوری مسجد طراحی شود که فقط گناه در آن نباشد شأن مسجد هم فقط شود اما اینکه فقط فاتحه اربعین تابوت محل غمکده نباید باشد مسجد باید یک جوری باشد که همهی نیازهای مردم در مسجد تأمین شود به سمت انشاءالله این سو برویم. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد ما را روز به روز با اسلام آشناتر و توفیق پیروی از اهل بیتش بفرما (آمین). زیارت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را با معرفت در همین دنیا نصیب همهی ما بفرما (آمین). شفاعت زهرا (سلام الله علیها) را در روز قیامت نصیب همهی ما بفرما (آمین). کشور و دولت و رهبر و امّت و ناموس و نسل و دین و عزت و انقلاب ما، مرز و بوم ما هرچه که به ما دادی در پناه مهدی زهرا (ع)حفظ بفرما (آمین). قلب فرزند زهرا امام هادی از ما راضی بدار (آمین). آنچه در ماه رمضان به خوبها دادی به خاطر لیاقت آنها به غیر خوبها هم از فضل کرمت مرحمت بفرما (آمین). دشمنان اسلام توطئهگران ناهل نابود بفرما (آمین). «والسلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1824