responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1824
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی‏

رمضان امسال برنامه‏ی ما این بود که نگاهی به سیره‏ی اهل بیت داشته باشیم از پیامبر اکرم قسمتهایی را گفتیم چون تمام قسمتها نمی‏توانیم بگوییم یک سال طول می‏کشد از امیرالمؤمنین یک تکه‏ها و فرازهایی گفتیم از زهرا هم یک فرازهایی را بگوییم در این چند تا مسأله‏ی حضرت زهرا را از چند زاویه یعنی از بحث‏هایی را راجع به آن یکی کار در خانه پس موضوع بحث، سیره‏ی فاطمی روش زندگی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سیره یعنی روش زندگی زهرا چه جوری زندگی می‏کرد فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) و کار روایت داریم که «طتحاً تأجن، تخیز» فاطمه زهرا آسیا می‏کرد گندم را آرد می‏کرد خمیر می‏کرد نان می‏پخت وصله می‏کرد در خانه کار می‏کرد کار عیب نیست انبیاء کار می‏کردند اکثر انبیاء چوپان بودند و من دیدم یادم نیست این را که دیدم در تاریخ دیدم یا در حدیث که دلیل اینکه اکثر انبیاء چوپان بودند چون برای تمرین حوصله بود چون یک چوپان باید ساعتها بایستد برای اینکه یک بز سیر شود برای اینان بایستد برای اینکه این گوسفندها سیر شوند این تمرین حوصله است و چون سر و کله زدن با افراد رنگارنگ حوصله‏ی زیادی می‏خواهد اینکه خداوند آنها را یک تمرینی داده به نام این بعضی از انبیاء ما نیز شغلی‏های دیگری داشتند تا انبیاء خیاط داشتیم نجار داشتیم ولی اکثر آنها چوپان بودند دختران شعیب را اگر از من شنیده باشید در سوره‏ی قصص در تلویزیون بحث مفصّلی داشتم که کار می‏کردند.

بیکاری عار است، نه کار

 اصولاً کار خیلی ارزش دارد نقش کار را برایتان می‏دانید حالا من یک تذکری بدهم ارزش کار، ارزش کار، کار برای سلامتی خوب است برای سلامتی افراد بیکار بیشتر مریض می‏شوند کار برای پر کردن ایّام فراغت، پر کردن ایام فراغت بهترین کار برای ایام فراغت، برای توسعه‏ی زندگی، توسعه و گسترش اقتصاد زندگی، برای شکوفایی ابتکار، آدمی که کار می‏کند هی هر یک چند مدتی نوع کارش را عوض می‏کند به هر حال کار نیکو کردن از پر کردن است خودکفایی و عزّت حالا ببینید افراد بیکار چقدر ضربه می‏زنند حالا این کارهایی که معروف است کارهایی که این برکات شناخته شده است یک برکات شناخته نشده‏ای هم داریم که آدم بیکار عمرش چراگاه شیطان است یعنی قشنگ شیطان می‏آید همین‏طور راه می‏رود در فکرش، فکرش شیطانی می‏شود، چشماش شیطانی می‏شود زبانش شیطانی می‏شود گوشش شیطانی می‏شود اصلاً وجود انسان می‏شود چراگاه. امام سجاد (علیه السلام) یک دعا دارد می‏گوید: خدایا اگر عمرم به درد می‏خورد عمرم بده امّا اگر عمرم چراگاه شیطان است «ان کان عمری» و اگر «ان کان عمری» امّا اگر عمر من «و ان کان عمری مرتعاً للشیطان مرتعاً» یعنی مراتع چراگاه «مرتعاً للشیطان» اگر عمرم چراگاه شیطان است «فأَقبضنی» من را قبض روح کن قبل از «سبق مقتک الّی او یتحکم غضبک علی» قبل از آن که جرم من زیاد شود غضب تو بر من زیاد شود زودتر کلک من را بکن من می‏خواهم عمرم زیاد باشد «عمرّنی ما کان عمری بذلةً فی طاعتک» من می‏خواهم عمرم برای کارم باشد «بذلةً» یعنی لباس کار می‏خواهم عمرم یک جوری باشد که قدم قدم به سوی تو بیایم اما اگر هرچه بیشتر می‏شود به قول مناجات مناجات می‏گوید که: «کل مازاد عمری زاد معصیتی» هرچه عمرم بیشتر باشد گناهم بیشتر است می‏خواهم چه کنم این عمر را یک کسی به یک کسی گفت یک دعایی به ما کن گفت خدا انشاءالله مرگت بدهد گفت اِ گفت آخه تو هرچه بیشتر باشی گناهت بیشتر می‏شود بهتر است که بروی اگر عمر عمری است که هرچه آدم بیشتر می‏شود، بعضی‏ها روز به روز ترّقی می‏کنند آیات ترقی این است می‏گوید: «زدنی علما» یعنی علم آن زیاد می‏شود «زادهم هدی» هدایتش زیاد می‏شود بعضی علمشان زیاد می‏شود هدایتشان زیاد می‏شود ایمان‏ها زیاد می‏شود «بلغ بایمانی الی اکمل الایمان» ایمانشان کامل می‏شود «واجعل یقینی افضل الیقین» دینشان زیاد می‏شود «نیّتی احسن البیّنات» افکار و نیاتش زیاد می‏شود اگر علم زیاد شود هدایت زیاد شود که ایمان و یقین نیت و فکر.

رشد عمر مهم است، نه طول عمر

به هر حال اگر رشد در آن باشد به قول قرآن می‏گوید: «یهدی الی الرشد»، «رشد»«هل اتبعک علی ان علمنّی مّما علّمت رشداً» خلاصه اگر عمر نور در آن است چه بهتر و اگر عمر نور توش نباشد عمر زیادی می‏خواهیم چه کار کنیم حالا گیرم دو تا کامیون دیگر هم برنج خوردیم دو تا کامیون هم سیب‏زمینی خوردیم دو تا کامیون هم سبزی و گندم و جو خوردیم یک چند هزار لیتر هم آب خوردیم چه خاصیتی داشت بچه بودیم نمی‏دانستیم اللّه الصمد یعنی چه حالا هم که بزرگ شدیم نمی‏دانیم یعنی چه بچه بودیم غذای خوشمزه آنقدری می‏خورده‏ایم تا به معده ما فشار بیاید حالا ریشمان سفید شده باز هم نمی‏توانیم به غذای خوشمزه خودمان را نگه داریم آنقدر می‏خورم که شکمم باد بکند یعنی فرقی نکرده بچه بودم سر نماز حواسم پرت بود حالا هم که بزرگ شدم حالا هم حواسم پرت است یک رکعت نماز با حال نخوانده‏ام یک روزه‏ی بی‏معصیت نداشته‏ام. این مسأله مهم است که انسان گاهی بنشیند بالاخره چی شد چند تا ماه رمضان از ما گذشت نکند مثلاً شب قدر دستمان خالی باشد نکند خیلی‏ها گرفتند و خیلی‏ها نگرفتند حدیث داریم روز عید مثل روز قیامت است روز قیامت مردم که محشور می‏شوند. عدّه‏ای بهشتی هستند عده‏ای جهّنمی عده‏ای روزیشان را گرفته‏اند از ماه رمضان استفاده کرده‏اند حالا آمده‏اند نماز عید می‏خوانند عده‏ای هم روزه‏شان را خوردند روز عید چون نماز زیر آسمان می‏خوانند و نماز را می‏روند روی تپه‏ی روی کوهی زیر آسمان بخوانند در این تشبیه شده روز عید که از خانه‏ها می‏آیند بیرون می‏آیند مصّلا برای نماز عید مثل روزی است که قیامت افراد از قبرها می‏آیند بیرون در صحنه‏ی محشر می‏خواهند حاضر شوند آن روز یک عده رو سفید هستند یک عده رو سیاه بله حالا به هر حال تا دقیقه‏ی آخر قابل جبران است اگر چند روز از ماه رمضان مانده است می‏شود جبران کرد اگر کم قرآن خوانده‏ایم اگر هنوز در دلمان کینه‏ی کسی است.

پاکسازی روح در رمضان، برای دریافت نور قرآن

البته خداوند ماه رمضان درها را باز کرده منتها ما باید ظرف را بشوریم آب هست منتها باید استخر را تمیز کنیم که آب را بگیرد اگر یکی سگ مرده یا گربه‏ی مرده‏ای توی استخر باشد حالا گیرم که آب بیاید این لاشه‏ی بدبو هست هرچی هم آب بیاید آن آبها بدبو می‏شود ما یک کینه‏ی مسلمانی در دلمان هست کینه‏ی مسلمان مثل گربه‏ی مرده نباید در قلبمان کینه‏ی کسی باشد قلب سلیم توی قرآن داریم «قلب منیب» در قرآن داریم قلب مریض در قرآن داریم سه تا قلب در قرآن است قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض «فی قلوبهم مرض»، «و جاء تقلب سلیمً»، «الّا من اتی الله بقلب منیب»، «الّا من اتی الله بقلب سلیم»، «و جاء بقلب منیب» روح پاک، چشم پاک، لقمه‏ی پاک، عنایت داشته باشیم که اگر تا حالا با افطاری که غذا می‏کنیم با چیزی افطار کردیم که خمس نداده است زکات نداده است بابا خدا داده می‏تواند ندهد. قرآن می‏گوید فکر نکنید که من گیر شما هستم اصلاً همه‏ی شما را می‏توانم پودر کنم یک مشت دیگری بیاورم «یذهبکم» همه‏ی شما را از بین ببرم «و یأت بحلق جدید» یک مشت نو درست کنم این برگی که می‏ریزد برگ نو است می‏توانم همه‏ی شما را پودر کنم ما اصلاً می‏توانیم نباشیم می‏تواند مالمان نباشد «وخشقنا به وبداره» مگر ندیدی همه‏ی گنج‏های قارون را در زمین فرو کردیم هی چی هم کندند به آن نرسیدند دقت در عمق زمین می‏توانم روح را بگیرم می‏توانم جان را بگیرم می‏توانم وحی را از پیغمبر بگیرم «لنذهبّن بالذی اوحیا الیک» بخواهیم وحی را قطع می‏کنیم پیغمبر تو هم دستت تو هم ریشت، دست ما گرو است ما همه‏ی ما گرو هستیم یک آن لخته‏ی خون خلاص یک آن قطع نفس، خلاص کار خیلی خوب است برای زن برای مرد منتهی کار که می‏گوییم همش فکر کار بیرون نکنیم اسلام نظرش اینکه زن در خانه کار بکند و این نظر اسلام هم نظر فنی است چرا برای اینکه زن یک گرفتاری‏هایی دارد با شعار هم حل نمی‏شود، یعنی نعلبکی هی راهپیمایی کند بگوید ما استکان هستیم می‏گویم نه خیر نعلبکی هستند با راهپیمایی و هارت و هورت هم.

تفاوت زن و مرد در نوع کار

زن یک جوری است مردی یک جور دیگر ساختمانشان دو تا است یک جایی مشترک است یک جایی با هم تفاوت دارند. زن بالاخره مشکلات زن مشکلات زنان یکی مسأله‏ی مشکلات قبل از حمل قبل از اینکه حالا حامله بشوند مشکلاتی دارند شرائط ویار و حالات مختلفی دارند بعد دوران حاملگی دوران حاملگی مشکل برای زن بالاخره قرآن این مشکل را توی قرآن مطرح کرده «حملته امروهناً علی وهن» روز به روز سنگین‏تر و به هر حال حمل یک مرد یک سنگ چند کیلویی دستش باشد اذیّت می‏شود خوب زن هم مشکلات زایمان خوب اینها که با شعار حل نمی‏شود مشکلات شیر دادن نیاز به استراحتی که زن دارد نیاز به استراحت زن یک مقدار ساختمانی است که گرایش زن به گرایش طبیعت است همه‏ی زنها به آرایش گرایش دارند یعنی به خود رسیدن مشکلات شخصی مشکلاتی زنها دارند که ماهی چند روز گرفتار هستند این مشکلات را دارد ما وقتی می‏گوییم کار بکن هم باید سلامتی زن ایام فراغت زن نقش زن در توسعه و گسترش اقتصاد شکوفایی استعدادی زن خودکفایی نقش زنان در خودکفایی و عزت این ارزش‏ها باید باشد توجه به این مشکلات هم باید باشد پس اینها را زن باید اینها را جمع کنیم ببینیم جمعش چی می‏شود حاملگی و دوران زایمان به علاوه‏ی شیر دادن به علاوه‏ی استراحت به علاوه دیگر مساوی است با زن گرفتار است این را هم جمع بزنیم جمع این هم این است سلامتی به علاوه پر کردن ایام فراغت به علاوه توسعه به علاوه ابتکار به علاوه مساوی است با کار خوب است پس ما دو تا جمع داریم یک جمعی داریم که نتیجه‏اش این است که کار خوب است یک جمع داریم که زن گرفتار است می‏آییم این دو تا را جمع می‏کنیم اسلام می‏گوید بسم‏الله زن کار بکند اما کار خوب است زن گرفتار است پس چی شد شرائط ویژه شرائط ویژه چه شرائط ویژه یک: کار زن آزادی باشد، کار زن با اجباری نباشد کار زن اختیاری کار زن اختیاری باشد یعنی چه سر ساعت 8 نباشد 8 خوابش می‏آید بگیرد بخوابد 10 حال دارد پا شود کار کند 5/10 بچه‏اش جیغ شود پا شود کار را بگذارد کنار باید یک کاری باشد اختیاری همه لحظه بخواهد کارش را انجام بدهد هر لحظه بخواهد کارش را تعطیل کند کار زن باید اختیاری باشد در محیط آرام باشد محیط آرام باشد گرفتاری‏ها یک تصادف و ترافیک و رنگارنگ و هیجان‏های بیرون از زن دور باشد یک کاری باشد اختیاری باشد محیط آرام باشد سوم: سبک باشد که با حمل و حاملگی و شیر دادن کارهایی مانند رانندگی کامیون و نمی‏دانم کارهای خشن نباشد کار سبک اختیاری در محیط آرام این را اسلام گفته پس بالاخره نظر اسلام چی است نظر اسلام این است که زن کار بکند یا نه می‏گوییم چون کار یک فوایدی دارد. یک: زن هم یک گرفتاری‏هایی دارد. دو: جمع بیتش که بگوییم که خانمها کار بکنند منتهی کارهایی که اجبار تویش نباشد شرایط پر هیجان بیرون هم در آن باشد سبک هم باشد کار سبک در محیط آرام و اختیاری که هم از آن منافع استفاده کند هم این مشکلات مزاحمش نباشد این نظر اسلام است حالا کی بهتر از نظر اسلام دارد بسم‏الله حالا یک حدیثی داریم من دیشب این را نوشتم «تقاضی علّی و فاطمه الی رسول الله» زندگی زهرا را می‏گوییم.

تقسیم کارهای داخل و خارج منزل

حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) با هم آمدند پیش پیغمبر گفتند یارسول الله تو قاضی بگو ببینم چه جوری کارها را تقسیم کنیم اختیار با شماست شما مدیریت کن که ما چه جوری «فی الخدمة» در خدمات تو بگو چه کنیم «فقضی علی فاطمه» قضاوت کرد پیغمبر نسبت به فاطمه فرمود: «خدمت ما دون الباب» کارهای در خانه مال تو حضرت علی دخالت نکند این فرش را از آن وَر بیانداز این پرده را کجا وصل کن این کاسه را آنجا بگذار نمی‏دانم بگذار خانم دخالت نکن حتماً نمی‏دانم غذا چی باشد نمی‏دانم بگذار زن مدیریت داخلی مال زن باشد مرد دخالت نکند و «و قضی علی علی بما خلفه» پشت دیوار هم کارهای توی خیابان و کوچه مال تو «فقالت فاطمه» فاطمه فرمود: «فلایعلم ما دخلنی من السرور الّا الله» جز خدا هیچ کس نمی‏داند چقدر خوشحال شدم که این قضاوت چقدر خوب شد که به نفع من شد چون فاطمه هم آموزش زنان را داشت یعنی معلم بود هم تربیت بچه داشت همه کارهای داخلی داشت هم عبادت داشت آموزش، عبادت، تعلیم و تربیت کارهای داخلی خانه، بچه داری گفت خیلی خوشحال شدم که بار بیرون خانه را از ما گرفت «بإکفایی رسول الله تحمل رقاب الرجال» چقدر خوب شد که پیغمبر بیرون رفتن را و سر و کله زدن با مردهای رنگارنگ را به من نسپرده است این به نفع زن است که محیط آن از مرد جدا باشد به نفع زن است که مخلوط با زنها نشود به نفع دانشجو است که از هم جدا باشند بله اسلام گفته که ازدواج را آسان کنید قید و بندها آداب و رسوم‏ها حذف کنید ازدواج را آسان کنید اما تا وقتی که ازدواج نکرده‏اند این اختلالها جز ایجاد فشار روی مغز درگیرهای خیابانی ترافیک‏ها اتلاف وقت زن توی خانه با یک لباس ساده به نفع مردها هم استها ببینید چه جوری بگویم یک صلوات بفرسید (صلوات حضار) یک زن اگر مرد چشم‏چران نباشد خوب زن هم نمی‏خواهیم بگوییم بیرون نرود لازم است برود بیرون مثلاً آموزش و پرورش خوب بدون زن نمی‏شود پزشکی بدون زن نمی‏شود آن جاهایی که زن عنصر مفیدتر نیست زن بیاید جلو این کارهایی را می‏تواند زن بکند که مرد نمی‏تواند بکند. خوب آرایش هست آموزش هست پزشکی هست خیلی کارها ولی یک‏سری از کارها را مردها می‏توانند انجام بدهند دلیل ندارد که حالا من بروم آنجا مثلاً عرض کنم به حضور شما که یک جاهایی تخصص زن می‏باید باشد یک جاهایی بدون زن و مرد نمی‏شود حتی پیغمبر در جبهه‏ها زنهایش را می‏برد امام حسین (علیه السلام)، زینب کبری‏ را به کربلا برد حضرت ابراهیم هاجر را مکه برد زن و مرد همیشه در طول تاریخ به دنبال هم راه می‏افتادند اما با هم کار کردن معنای آن اینکه که کارهایشان یک جور باشد یعنی زینب کبری‏ در کربلا یک کار می‏کرد امام حسین یک کار دیگر با هم بودن معنایش اینکه همکار هم باشند هر دو با هم باشند رویه کارهای آنها جدا باشد ما نمی‏گوییم زن و مرد از هم جدا شوند ما می‏گوییم زن و مرد نوع کار با ساختمان بدنش تطبیق داشته باشد ما عضوهای بدنمان چشم چون ظریف خدا پنج تا محافظ برایش گذاشته اول با آب شور قاطی کرده چون چشم ما از پی، پی زود فاسد می‏شود با آب نمک و اشک شور قاطی کرده این برای حفاظت دوم: درپوش گذاشته پلک، سوم: لب پلک مژه گذاشته، چهار یک ابروی سیاه گذاشته که خورشید به چشم فشار نیاورد چهارم گودی گذاشته که یک‏بار دست خورد به چشم نخورد حالا نباید گفت که آقا من را چرا گذاشتی تو بابا برای اینکه تو ظریفی یک خورده برو تو تَه. چرا دفاع آمده بیرون این خاصیتی ندارد این سلول دفاع با سلول چشم فرق می‏کند اینکه نه خیر دماغ آمده بیرون من هم می‏خواهم بیایم بیرون خوب بیایی بیرون آسیب‏پذیری اینها را شعار شوخی نمی‏شود درست کرد.

کار زن، بر اساس فطرت و عفّت

دین ما دین فطری یعنی براساس واقعیت چی؟ برنامه‏ریزی کرده براساس واقعیت یک‏سری کارهای خشن را باید مرد بکند مثل کامیون و پیکان نباید پیکان بگوید نه خیر ما چه جوری از کامیون بابا جون ساختمان تو یک فایده‏ای دارد ساختمان آن یک فایده‏ای دارد هر انگشتی یک جوری است هر انگشتی برای یک چیزی است اِدای غربی‏ها را غربی‏ها. خودشان هم الان توی غلطشان مانده‏اند که حتی بسیاری از برنامه‏های ما با فطرت‏سازی سازگار نبوده پس داده دین دین فطری است دین فطری همیشه می‏ماند این قوانین ضّد فطری یک موجی می‏اندازد با تحمیل مثل رضاشاهی که بی‏حجابی را تحمیل کرد بالاخره وقتی زن عفتش می‏خواهد خودش را نشان دهد با چوب هم بزنی چادرش را برداری یقیناً تا فشار رضا شاه می‏رود کنار خودش را می‏پوشاند او برای خودش احساس می‏کند که پوشش یک ارزش چیز تحمیلی نباید باشد از هر طرفش منتهی باید فکر و فرهنگ را برد بالا که این عیب شما نیست. فاطمه‏ی زهرا و امیرالمؤمنین رفتند تقسیم کار. پیغمبر فرمود کارهای داخل توی خانه مال زهرا کارهای بیرون مال امیرالمؤمنین فاطمه‏ی زهرا گفت: خیلی خوشحال شدم اما زن و مرد باید در خانه کمک کنند حدیث می‏خوانم این حدیث را هم دیشب گفتم دیدم: «من لم یأنف من خدمة العیال دخل الجنّه بغیر حساب» به به، کسی اگر در خانه کمک زنش بکند نه از ترس زنش‏ها آخر زنش می‏گوید نه با ترس، نه اگر روی محبت کمک زنش بکند بدون تحمیل به بهشت می‏رود مرد بهشتی مردی است که در خانه کمک زنش بکند «خدمت العیال کفّارة لکبائر و یطفی غضب الرّب» و اگر مردی گناه کبیره کرده باشد توی خانه کمک خانمش کند خدا به خاطر کمک خانم گناه کبیره مرد را می‏بخشید این خدمت به، مسأله‏ی دیگر فاطمه‏ی زهرا گفتیم چند تا کار داشت یکی کار بود حالا برویم سراغ عبادت آموزش بعضی وقتها می‏آمدند چیزهایی از پیغمبر از فاطمه‏ی زهرا سؤال می‏کردند یک خانمی آمد چند تا سوال پرسید «ثم خجلت» بعد دیگر خجالت کشید: «من الکثرة» گفت ببخشید پر حرفی کردم فرمود چرا؟ گفت: برای اینکه «اشق علیک یا بنت رسول الله» من زحمت دارم خیلی سؤال کردم وقت شما را گرفتم فرمود: «قالت فاطمه هاتی وسلی» بیا هرچه می‏خواهی از من بپرس «اما بدی لک» هرچی دل تنگت می‏خواهد بپرس من جواب می‏دهم «اکریت انا بکل مسئلة باکثر ملی‏ء السری الی العرش لؤلؤاً» هر سؤالی که تو می‏کنی من جواب می‏دهم از تو فضا را پر از لؤلؤ کنند بیشتر خدا به من ثواب می‏دهد فکر نکن شما یک قالی روی دوش یک نفر می‏گذارند دومی، سومی بله چون هر قالی یک پول اضافه می‏شود. این آقایی که قالی روی دوشش است احساس خستگی نمی‏کند چون می‏بیند هر یک قالی یک مبلغ اضافه می‏شود هر سؤال که شما از من می‏کنید اجر من بیشتر می‏شود من احساس خستگی نمی‏کنم عبادت زهرا (سلام الله علیها) رسول خدا فرمود: «کان یحب فاطمه لانها کانت زاهدتاً عابدة» خیلی عبادت می‏کرد خیلی ساده زندگی می‏کرد «کانت تذکرة له من الخدیجه» چون یادگار خدیجه بود پیغمبر خدیجه را خیلی دوست داشت و چون این تنها یادگار خدیجه بود یک خاطره برایتان بگویم شب عروسی فاطمه‏ی زهرا حالا برای عروسی آن هم یک چیزی بگویم شب عروسیش هم من اینجا نوشته‏ام وقتی عروس را می‏خواستند ببرند خانه‏ی داماد «امر النبی بنات عبدالمطلب و نساء المهاجرین والانصار» فرمود دختران عبدالمطلب، دخترهای فامیل جمع شوند خانمهای مهاجرین و انصار مردم مکه که هجرت کرده‏اند به مدینه مردم مکه که آمدند مهاجرین بودند و مردم مدینه انصار، زنان مهاجرین انصار و دخترهای فامیل همه جمع شوند «یمزین فی صحبة فاطمه» همه عروس را ببرنند و عروس نباید تنهایی برود جمعیت ببردش «و ان یفرحن» شادی کنید «و یرجزه» رجز بخوانید و یک چیز هم بخوانید «ویکبّرن» الله اکبر بگویید «ولایقلن ما لایرضی الله» حرف چرت و پرت نزنید یا یک رجزی بخوانید یا یک شعر شادی بخوانید یا تکبیر بگویید اما حرف دری‏وری نزنید ما گاهی وقتها در عروسی‏ها اصلاً شعر فتنه دارد من آمدم رد شوم یک جایی این صدا را شنیدم که عروسها و دامادها دست می‏زدند و داریه می‏گفتند عروسها به خود ننازید دامادها بهتر است اینها می‏گفتند نه خیر عروس ما بهتر است بابا مگر اصلاً فتنه تویش بود ما وصّیت داریم که وصیت فتنه در آن است می‏گوید اگر من مردم راضی نیستم فلانی بیاید ختم من ای بابا حالا گیرم با هم بد بودید حالا این وصیت تو فتنه را بیشتر می‏کند بعضی‏ها جنس آنها خراب است یعنی هم وصیت اش و عروسی‏شان مثل مار می‏گزند فرمود که رجز بخوانید شادی هم بکنید دسته جمعی هم با عروس حرکت کنیم، اللّه اکبر هم بگویید اما حرف زشت نزنید.

ماجرای عروسی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)

«قال جابر فأرکبها علی ناقه» جابر می‏گوید که فاطمه سوار شتر شد «وأخذ سلمان زمامها» حضرت سلمان سه شتر را داشت می‏گرفت و می‏رفت و نبی پیغمبر هم با عروس رفت و حمزه عموی پیغمبر هم بود و عقیل هم بود جعفر هم بود عقیل و جعفر برادر حضرت علی هم بودند چون برادر داماد هستند برادرهای داماد همه جلو می‏رفتند باز که جلو می‏رفتند یعنی نگاهشان به عروسها نخورد، آنها جلو می‏رفتند اهل بیت هم بودند اهل بیت هم عقب عروس بودند مردها جلو می‏رفتند «مشهریّن سیوفهم» شمشیرشان هم درآورده بودند که حالا یک جلال و جبروتی باشد «و نساء النبی قدّامها» زنهای پیغمبر هم جلو بودند «یرجون» آن وقت سه نفر هم شعر گفتند یکیام السلمه شعر گفت یک عایشه شعر گفت یکی خفیصه شعر گفت یکی مادر سعدبن معاد شعر گفت اشعارشان هم در تاریخ و حدیث آمده خوب این عروس را بردند بعد پیغمبر چون خانه‏ی پیغمبر ولی وصل به مسجد بود «ثم انقض الی علی انفذ الی علی و دعاه الی مسجد» گفت علی بیا ببینیم علی آمد در مسجد و فاطمه گفت فاطمه بیا «فأخذ یدیها و وضع فی یده» دو تا دست زهرا را گرفت گذاشت در دست علی فرمود: «بارک الله فی عزة رسول الله» مبارک باشد این ازدواج یعنی ببینید از شعر استفاده کردند فامیل‏ها را دعوت کردند مردها هم بودند مردها جلو می‏رفتند شعر بود سرود بود مسجد بود دعا بود بارک الله بود پدر عروس هم بود پدر داماد بود برادرهای داماد هم بودند و این عروس حالا راجع به تربیت بچه وقت نداریم و تمام شد. پس تمام شد هیچی. دین ما دینی است که شادی‏اش سرجایش است گریه‏اش سرجایش است دعایش سرجایش است تفریح سرجایش است اسلام هیچی را کمبود نگذاشته گاهی وقتها ما اسلام را جوری معرفی می‏کنیم ببینید شما حساب کن در همین ماجرا در مسجد موعظه بود در مسجد دست عروس هم در دست داماد گذاشتند یعنی هم مراسم سفارش عروس و داماد در مسجد بود و هم موعظه در مسجد بود ما باید مساجدمان یک جوری باشد که غمکده نباشد جوری مسجد طراحی شود که فقط گناه در آن نباشد شأن مسجد هم فقط شود اما اینکه فقط فاتحه اربعین تابوت محل غمکده نباید باشد مسجد باید یک جوری باشد که همه‏ی نیازهای مردم در مسجد تأمین شود به سمت انشاءالله این سو برویم.
خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد ما را روز به روز با اسلام آشناتر و توفیق پیروی از اهل بیتش بفرما (آمین).
زیارت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را با معرفت در همین دنیا نصیب همه‏ی ما بفرما (آمین).
شفاعت زهرا (سلام الله علیها) را در روز قیامت نصیب همه‏ی ما بفرما (آمین).
کشور و دولت و رهبر و امّت و ناموس و نسل و دین و عزت و انقلاب ما، مرز و بوم ما هرچه که به ما دادی در پناه مهدی زهرا (ع)حفظ بفرما (آمین).
قلب فرزند زهرا امام هادی از ما راضی بدار (آمین).
آنچه در ماه رمضان به خوبها دادی به خاطر لیاقت آنها به غیر خوبها هم از فضل کرمت مرحمت بفرما (آمین‏).
دشمنان اسلام توطئه‏گران ناهل نابود بفرما (آمین).
«والسلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1824
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست