responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 185

موضوع بحث: افطاري و مهماني – 1

تاريخ پخش: 28/12/69

بسم الله الرحمن الرحيم‌

«الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى‌»

بحث ما به عنوان ماه رمضان و ايام عيد راجع به آداب مهمانى افطارى است.

1- آداب و مستحبات اسلامي

در اسلام هر چيزى آدابى دارد و آداب اسلامى، مستحبات آن عددش بيش‌تر از واجبات است. در بنايى مى‌گويند: خانه، آجر و سيمان آن اگر صد تومان بشود، بعد از آجر و سيمان سى صد و چهار صد هزار تومان خرج شيشه و گچ و رنگ و پرده و بخارى و شوفاژ و برق و آب و تلفن و. . . مى‌شود.
در اسلام هم همين طور است واجباتش خيلى ارزان است. در صدر اسلام مردم در هواى داغ روزه مى‌گرفتند و خندق هم مى‌كندند. ما كه در ماه رمضان نبوديم. روزه و باقى واجبات كم است و آسان است. اما مستحبات سخت است.
مثلاً آداب نماز 1- انگشتر عقيق ثواب را زياد مى‌كند. خاك كربلا، لباس خوب، نه لباس قيمتى. زن‌ها دقت هايى دارند كه از مردها بيش‌تر است. خانم‌ها يك چادر مخصوص نماز دارند.
حديث داريم: حضرت لباس نماز داشت و داريم كه در خانه هايتان يك جا باشد هميشه در همان جا نماز بخوانيد. يعنى يك اتاق باشد به نام مصلى. عطر بزند. قبل از نماز يك پارچه روى دوشش بيندازد. يك چيز سفيدى. نماز را با جماعت بخواند. آداب ركوع يعنى بايد چنان خم شود كه اگر يك قطره آب چكيده روى كمرش، قطره آب وسط كمرش بماند. وقتى مى‌ايستد دست هايش را به بغل بگذارد. نگاه به جاى سجده بكند. كلمات را آرام بگويد.
هر چيز يك آدابى دارد. غذا خوردن، وضو، سجود، ركوع، جلسه عقد، آب خوردن، غذا خوردن، مسافرت، عقد و عروسي.
من چند روز پيش در مورد لباس داشتم مطالعه مى‌كردم، يك مرتبه ماندم در بحث لباس. رفتيم در لباس نوزاد چقدر حديث! بعد لباس جنگ! بعد لباس كار، لباس سفره، لباس خواب، لباس كفن، واقعاً دين اسلام چقدر ريشه دارد. هيچ چيز جا نگذاشته است.
يك جا ديدم كه مى‌گويد: اگر حيوان آرام است، منگوله به سرش بكن. اگر حيوان چموش است زنگوله بر آن بكن. دين ما از بس دين جامعى است از هيچ چيز فرو گذار نكرده است.
در مورد نشستن سر نماز، سر غذا، پهلوى پدر و مادر، پهلوى معلم، تمام حركات، قدم برمى دارى همه‌اش برنامه دارد. به اين مى‌گويند دين جامع.

2- آداب افطاري

حالا آداب افطارى و مهمانى را مى‌خواهم بگويم.
اگر كسى از كسب حلال به يك مؤمنى افطارى بدهد، كل روزهاى طول رمضان فرشته‌هاى خدا بر او درود مى‌گويند.
يك برنامه ى خوبى چند تا بچه دخترهاى نه ساله داشتند. اين‌ها نه ساله شده بودند و روزه مى‌گرفتند. اين دختر نه ساله افطارى مى‌داد به آن پنج تا دختر. آن دختر هم همين طور و ما از ديدن اين كه چند تا دختر يكى ميزبان ديگرى است، اصلاً از ديدن اين مسئله لذت برديم. بايد وادار كنيم تا بچه‌ها در جريان بيفتند. حديث داريم پدر هميشه خودش خرج نكند، گاهي هم به بچه‌ها بدهد تا خرج كنند.
امام كاظم (ع) فرمود: «فِطْرُكَ أَخَاكَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِيَامِكَ»(كافي/ ج‌4/ ص‌68) ثواب افطارى دادن بيش‌تر از ثواب روزه ى خودت است.
امام باقر فرمود: ميل دارى هر شب ماه رمضان يك برده آزاد كنى؟ گفت: من كه پول ندارم. فرمود: يك نفر را افطار بده. راجع به افطارى روايات زيادى داريم. آداب آن:
1- افطارى هم عبادت است و هم تربيت است و هم ادخال سرور است. صله ى رحم است. كينه زدايى است و تأليف قلوب است. اين‌ها بركات مهمانى است به شرط اين كه هدف افطارى تفاخر نباشد. مى‌خواهند پز دهند. به همين خاطر وقتى مى‌خواهند سور بدهند به آدم گمنام نمى‌دهند. همه‌اش آدم معروف را دعوت مى‌كند.
عبادت است و تربيت است. چون در روايت انفاق داريم كه وقتى شما انفاق مى‌كنيد (ثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (بقره /265) شما وقتى پول دادى نفست را متمركز مى‌كنى. آدمى كه چيزى به كسى نمى‌دهد، پول خرج نمى‌كند، شخصيت ولى دارد. وقتى پول خرج كرد، شخصيت خودش را ثابت مى‌كند. فرق است بين كسى كه خانه برايش بسازند و به او بدهند يا اين كه خودش بنايى كند. قرآن مى‌گويد: پول خرج كن، خودت به شخصيت خودت قوام مى‌دهى.
يا تزكيه (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها) (توبه /103) خداوند به پيغمبر مى‌فرمايد: از مردم ماليات بگير تا مردم پاك شوند. چون مردم اگر ماليات ندهند دنيا گرا مى‌شوند (أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض) (اعراف /176) به زمين مى‌چسبند. مادى مى‌شوند. همين دل كندن از دنيا ارزش است.
خداوند متعال به حاجى‌ها مى‌گويد: گوسفند بكشيد نه فقط براى اين كه شكم‌ها سير شود (لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها) (حج /37) خون و گوشتش به خدا نمى‌رسد. همين كه دل كندى، دل كندن تو ارزش است. خداوند به ابراهيم مى‌گويد: سر اسماعيل را جدا كن. تا مى‌خواهد سر اسماعيل را ببرد، خدا مى‌گويد: دست بكش. من نم يخواهم سر جدا بشود. م يخواهم تو دل از اسماعيل بكنى. خود دل كندن ارزش دارد.
همين كه دل كنده شود، اين تربيت است. يعنى انسان مادى نباش، گذشت كن.
جبهه ارزش است. چون رزمنده دل از همه چيز مى‌كند.
پس تربيت است، چون دل كندن است.
ادخال سرور است، چون آدم هم خوشحال مى‌شود. صله ى رحم است، چون فاميل است. گاهى وقت‌ها پول خرج كردن عقل مى‌خواهد. آن قدر كار مى‌شود كرد، كارهاى كليدى، كارهايى كه براى نظام مى‌تواند سرمايه گذارى كند. و كينه زدايى است. گاهى وقت‌ها يك سفره‌اى كه پهن مى‌شود افرادى با هم آشتى مى‌كنند. زشت است ماه رمضان يا ايام عيد فاميل با هم قهر باشند. مى‌گويد: آقا فحش داد. عيب نداره، فحش بدهد، عزت تو دست خداست. فلانى كه پشت سر تو بد گفت كه نمى‌تواند تو را ذليل كند.
تو «الَّذينَ آمَنُوا» هستى يا نه؟ مؤمن هستى يا نه؟ قرآن مى‌گويد(إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا) (حج /38) خدا دفاع مى‌كند، تو برو آشتى كن، بر گذشته‌ها صلوات.

3- آداب مهماني

حالا آداب مهمان:
1- بى دعوت جايى نرود. چون قرآن مى‌گويد: (إِذا دُعيتُمْ) (احزاب /53) نماز هم تا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة» نگويند نماز نمى‌خوانيم. خانه ى خدا هم بى دعوت نمى‌رويم. البته اين مبالغه است. پس بى دعوت نرود. (حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ) (نور /28)
يك روايت داريم كه چند جا بزن توى سر خودت. يكى از جاها آن جايى است كه بى دعوت رفته‌اى و مى‌گويند: جناب عالى؟ اين جا مى‌گويد امام صادق (ع): «فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» كسي را ملامت نكند جز خودش را.
امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ أَكَلَ طَعَاماً لَمْ يُدْعَ إِلَيْهِ فَإِنَّمَا أَكَلَ قِطْعَةً مِنَ النَّار»(كافي/ ج‌6/ ص‌270) اگر بى دعوت رفتى و خوردى، آن چه مى‌خورى آتش است.
2- همراه نبرد. گربه هر جا مى‌رود بچه هايش را با خودش مى‌برد. ولى آدم هر جا مى‌رود بايد همراه با خودش نبرد. مگر اين كه صاحب خانه بنويسد با بچه هايت. فيض كاشانى مى‌گويد: اگر جايى رفتى بچه‌ات را با خودت بردى، آن چه بچه مى‌خورد حرام است، اگر صاحب خانه راضى نباشد.
3- دعوت را اجابت كند، قبول كند. پيغمبر را وقتى دعوت مى‌كردند مى‌رفت. البته گاهى يك مسائل سياسى. و عوارضى است كه آدم نبايد برود. من يك جا افطارى دعوت شدم، رفتم ديدم همه يك خط خاصى هستند. گفتم: آقا من با اين‌ها نيستم. پيدا بود كه سفره، سفره ى سياسى است. گاهى آدم حساب مى‌كند كه رنگى مى‌شود. اگر مسئله مسئله ى اطعام مؤمن است قبول كن. و لذا پيغمبر فرمود: من دعوت را قبول مى‌كنم چه برده باشد چه ارباب.
4- قبل از وقت ورود نرود. چون قرآن مى‌گويد: (غَيْرَ ناظِرينَ) (احزاب /53) منتظر وقت نباشيد. زود نرويد ولى زود برگرديد. مى‌آمدم خانه ى پيغمبر، غذا مى‌خوردند نمى‌رفتند پيغمبر دلش شور مى‌زد كار داشت با خانم صاحب خانه خودمانى نشويد. مى‌آمدند خانه ى حضرت مهمانى، گاهى لازم بود كه بين مردم و همسران پيغمبر تماسى برقرار شود و گفت و گو بشود، آيه نازل مى‌شود (وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) (احزاب /53) خيلى اصطكاك زن و مرد نباشد.
و من خواهش مى‌كنم هم از همه‌ى مردم و هم از همه‌ى مهندسين معمارى‌هاى خانه را و معمارى‌هاى بيرونى و اندرونى بسازيد. بسيار ساختمان بدى است ساختمانى كه وقتى مهمان مى‌آيد همه‌ى جاى آدم معلوم مى‌شود.
قديمى‌هاى ما بسيار خوب بودند از اين جهت‌ها. خلاصه خانه مسلمان بايد «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» و هر كجا كه صاحب خانه گفت بنشيند.
حديث داريم هر جا صاحب خانه گفت همان جا بنشين. غذايى كه صاحب خانه آورد كم نشمار.

4- آداب پذيرايي و ميزباني

اخلاق ميزبان: صاحب خانه خودش را به زحمت نيندازد. يك كسى به اميرالمؤمنين گفت: امشب به منزل ما مى‌آييد؟ گفت: به يك شرط كه خودت را به درد سر نيندازى.
صاحب خانه از مهمان نپرسد كه غذا خوردى يا نه؟ نپرس مى‌خواهى يا نه؟
يك كسى آمد منزل ما، پدرم گفت: غذا خوردى؟ گفت: بله. گفت: راست مى‌گويى يا دروغ؟ گفت: دروغ. ه رچه غذا مصرف مهمان شد اسراف نيست. ابوذر كه خودش نان خشك مى‌خورد و زاهد بود مهمان كه آمد فرمود: برويد شتر ذبح كنيد. فرمود: شتر چاق ذبح كنيد (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) (آل عمران /92) فقط اغنيا را دعوت نكند. مساوات را برقرار كند. به يكى نگويد مشرف، به كسى بگويد: بفرماييد. به همه يك جور حرف بزن. همه ى مهمان‌ها بزرگ و كوچك و بچه همه يك جا بنشينند. ما داشتيم كه حضرت يك هشتاد ساله يك طرف آن نشسته بود و يك بچه هم يك طرف ديگر حضرت.
فقط اغنيا را دعوت نكنيد. تا لب در خانه بدرقه كنيد.
كلمه ى قابل نيست نگوييد. همسرتان را مجبور به پذيرايى نكنيد. از يك قشر خاصى هم دعوت نكنيد.
حضرت امام مهمان دار شد آيت الله العظمى بروجردى آمد خانه‌شان. امام پرتقال گذاشت برايشان، پرتقال نخورد. امام پرتقال را قاچ كرد، باز هم نخورد. قاچ را برداشت گذاشت لب دهانشان، آقا ى بروجردى مجبور شدند و خوردند. هسته‌اش را در پيش دستى نگذاشت. گرفت دستش، زير عبايش. وقتى آمد بيرون انداخت توى سطل و اين حركت براى امام آن قدر ارزش داشت كه به آقاى سبحانى گفته بود و آقاى سبحانى به من مى‌گفت.
خدايا ما را با آداب اسلامى و اخلاق اسلامى هر چه بيش‌تر آشنا و توفيق عمل عنايت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست