responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 186

موضوع بحث: افطاري و مهماني – 2

تاريخ پخش: 69/12/29

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

چيزى كه مناسبت داشته باشد به ماه رمضان و افطار و عيد از مسائل ديد و بازديد، رفت و آمد و افطارى است. جلسه‌ى قبل در باره ى مهمانى صحبت كردم اما نكاتى مانده بود، اين جلسه هم دنباله ى آن نكات را مى‌خواهم برايتان بگويم.

1- اهميت مهماني

اما اهميت مهمانى: آياتى و رواياتى داريم كه مهمانى دادن به افرادى لازم است، گاهى مهمانى‌ها در آن خودنمايى است. هر چيزى آفتى دارد، آفات مهمانى‌ها و شيوه‌ي مهمانى‌ها و اهميت مهمانى. از اهميت مهمانى همين بس كه روايتى داريم. پيغمبر اسلام ص يك مجرمى را كه لازم بود اعدام بشود فرمان اعدام دادند. جبرئيل نازل شد كه آن را نكشيد. گفتند: چرا؟ گفت: او به مردم زياد سور مى‌دهد. مهمانى زياد مى‌دهد. به خاطر اين خصلت مردانگى ما او را عفو كرديم. آن فرد هم بسيار منقلب شد و مسلمان شد. (وسايل الشيعه/ ج6/ ص329)
منتها در مهمانى گاهى بايد مواظب باشيم غفلت نشود. يكى از علما كه خدمت امام زمان(ع) مى‌رسيده، جد آقاى بروجردى بوده است. حدود دويست سال پيش آيت الله بروجردى كه مرجع تقليد بود چند جد قبل از آن سيد بحرالعلوم، فورى پيغام مى‌دهد به يكى از علما كه بلند شو و بيا. آن عالم آمد و سيد بحرالعلوم به او گفت: دارى غذا مى‌خورى و هفت روز است كه همسايه‌ات هيچ ندارد بخورد. تو آيت الله هستى؟ گفت: آقا من نمى‌دانستم. گفت: اگر مى‌دانستى و كارى نمي‌كردى كه كافر بودى. سريع يك ظرف طبق غذا درست كن و يك نفر همراهت تا لب خانه‌ي آن فرد بياورد. و در را بزن و غذا را ببر آن جا و بگو مى‌خواهيم امشب شام را با هم بخوريم. وقتى رفت پيش صاحب خانه يعنى آن فقير، گفت: احدى روى كره‌ي زمين از فقر من خبر نداشت كه ماجرا چيست. بعد گفت: سيد بحر العلوم خبر داشت. مرد گفت: پس حتماً سيد بحرالعلوم يك رابطه‌ي معنوى دارد، چون هيچ كس از اين مسائل خبر نداشت.
گاهى شب عيد بايد جمع بشوند و محله‌ها را بكسل كنند. چطور يك ماشين قوى يك ماشين ديگر را بكسل مى‌كند؟ يك محله‌خوب، محله‌ي فقير را. دبيرستاني، دبيرستاني را. فاميلي، فاميلي را. حديث داريم اگر خدا مى‌دانست كه بيش از سهم زكات فقرا را سير مى‌كرد، بيش از سهم زكات تعيين مى‌كرد.
پيغمبر سر نماز بود. يك قبيله‌اى آمدند بروند. گفتند: احوال رسول الله چطور است؟ گفتند: آقا سر نماز است. چند دقيقه‌اى ايستادند، گفتند: ما عجله داريم. ما مى‌رويم شما سلام آقا را برسانيد. گفتند: باشه قافله رفت. حضرت نمازش تمام شد. اصحاب گفتند: يك قبيله آمد و سلام رساند و رفت. حضرت فرمود: چرا پذيرايى نكرديد. بعد فرمود: اى كاش جعفر طيار بود. او مرد بود. احدى را نم يگذاشت از كنارش رد شود مگر اين كه پذيرايي مي‌كرد.
يك پيرمردى بود در كاشان، در جيبش شكلات و شيرينى مى‌گذاشت. ايشون پسر نداشت. بچه‌ها را كه مى‌ديد شيرينى به آن‌ها مى‌داد. الآن سال هاست كه از دنيا رفته ولى آن بچه كوچولوهايى كه از او شيرينى گرفته‌اند، شب جمعه مقدارى شيرينى مى‌خرند و ميروند سر قبرش و شيرينى پخش مى‌كنند. اين‌ها در تاريخ مى‌ماند و در روح اثر مى‌گذارد. يكى از مسئولين مملكتى كه الان پست بسيار مهمى دارد يك زمانى در جزيره‌ي خارك، در زمان طاغوت مريض شد، اپانديس و آوردند او را اهواز، در بيمارستان جندى شاپور خواباندنش. عالمى رفت سفارش آن عالم را بكند. رئيس بيمارستان گفت: آقا، من اگر احترام گذاشتم. نه به خاطر سفارش شما من ايشان را كمك مى‌كنم به خاطر يك مسئله. پسر 13 ساله بودم. لوزتين داشتم و بسيار فقير رفتم بيمارستان فيروز آبادى خوابيدم. شب آيت الله فيروز آبادى آمد احوال پرسى كرد و يك شيرينى و يك يك قرانى به من داد. مى‌گفت: من الان ماهى 16 هزار تومان حقوق دارم. اما مزه‌ي آن يك قران از كامم بيرون نرفته.
(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ) (الرحمن /60) يكى از كارهاى نياكان ما اين بود كه قدم به قدم اب سرد در اختيار مى‌گذاشتند. خانه هايشان در كنار كوچه يك تخته گاه يا نشستن گاهى قرار مى‌دادند كه يك پير زن يا پيرمردى كه رد مى‌شد مى‌نشست و يك نفسى مى‌كشيد.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِذَا دَخَلَ عَلَيْكَ أَخُوكَ فَاعْرِضْ عَلَيْهِ الطَّعَامَ فَإِنْ لَمْ يَأْكُلْ فَاعْرِضْ عَلَيْهِ الْمَاءَ فَإِنْ لَمْ يَشْرَبْ فَاعْرِضْ عَلَيْهِ الْوَضُوءَ»(كافي/ ج‌6/ ص‌275) داريم كه هر كس پهلوى شما آمد به يك نحوى از آن‌ها پذيرايى كن. يا به آن غذا بده فان لم يأكل اگر غذا نخورد، آب و شربت به او بده. بالب خشك نگذارد بشود. رواياتى داريم كه مى‌فرمايد: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّ الضَّيْفَ إِذَا جَاءَ فَنَزَلَ بِالْقَوْمِ جَاءَ بِرِزْقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا أَكَلَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ بِنُزُولِهِ عَلَيْهِمْ»(كافي/ ج‌6/ ص‌284) وقتى دعوت مى‌كنيد مهمان كه آمد رزقش را با خودش مى‌آورد. و وقتى مهمان از خانه بيرون مى‌رود گناهان از خانه بيرون مى‌رود و خدا مى‌بخشد. در يك حديث به اميرالمؤمنين گفت و در يك حديث به فاطمه‌ي زهرا گفت، فرمود: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ»(كافي/ ج‌2/ ص‌667) اگر مهمان داريد حتماً پذيرايى كنيد.
حديث داريم حضرت رسول كه مهمان داشت، اول خودش مى‌نشست سر سفره تا مهمان‌ها رويشان بشود بخورند و تا آخرين نفر همراهى مى‌كرد.

2- آداب و شيوه مهماني

شيوه‌ي مهمانى:
غذا سريع، غذا لذيذ، غذا زياد، اما سريع. قرآن مى‌گويد: (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ) (هود /69) يعنى سريع. گاهى مى‌رويم مهمانى، خيلى طول مى‌كشد. من رفتم يك جايى مهمانى خانه‌ي يك امام جمعه‌اى تا ساعت 11 نشستيم و خبرى نشد. يك ماژيك برداشتم به ديوار خانه نماز جمعه نوشتم، برنامه‌ي پذيرايى خانه‌ي آقا 1 صبح مثل صبح قيامت، 2 ظهر مثل ظهر عاشورا، 3 شام مثل شام غريبان. امام جمعه آمد و گفت: بابا آبروى من را بردى. گفتم: آقا آخر اين چه پذيرايى است.
(لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ) (نساء /148) يعنى خدا از غيبت بدش مى‌آيد مگر اين كه مظلوم. داريم كه مظلوم حق دارد غيبت كند و داريم يكى از آدم هايى كه مظلوم هستند مهمانى كه بد از او پذيرايى بشود حق دارد بيايد بيرون بگويد عجب صاحب خانه‌اى.
(فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ) (هود /69) قرآن در باره‌ي طعم غذا مى‌گويد: حنيذ مثلاً اگر خودت آبگوشت مى‌خورى، براى او لذيذتر درست كن. به شرط اين كه اسراف نشود.
باز درباره‌ي شيوه‌ي پذيرايى: داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَا يَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا تَأْكُلْ طَعَامَ الْفَاسِقِينَ»(مكارم‌الأخلاق/ ص‌465) سعى كن، آدم‌هاى با تقوا را دعوت بكنى. و خودت هم كه مى‌روى خانه‌ي آدم با تقوا مهمانى برو.

3- آفات مهماني

آفات مهمانى: به حساب مهمانى جمع مى‌شوند: 1- چشم چرانى مى‌كنند 2- اسراف 3- رقابت 4- تفاخر 5- ريا
حديث ديدم امروز كه اگر كسى مهمانى مى‌دهد فقط براى اين باشد كه بيايند بروند و تعريف كنند عجب غذاى خوبى بود، روايت داريم كسى كه پول خرج كند براى اين كه خودش را مطرح كند در جامعه، اگر كسى روى ريا غذا بدهد، اين غذاها روز قيامت برايش آتش مى‌شود.
راجع به بنايى هم داريم كه اگر كسى خانه‌اش را يك جورى بسازد كه بگويد مى‌خواهم خانه در منطقه نمونه باشد تمام اين‌ها آتش مى‌شود.
عوض اين كه مردم را به خدا هل بدهد به خودش هل مى‌دهد. اين طاغوت است.
اگر در ايران هر خانه‌اى روزى يك سير غذا دور بريزد ببينيد چند تن غذا مى‌شود.
نماينده‌ي حضرت امام (ره) در هلال احمر مى‌گفت: رفتم كشورى از كشورهاى آفريقايى، يك استخوان چرب را كه كنار خيابان افتاده بود گربه‌ها و سگ‌ها و آدم‌ها به آن حمله كردند.
اسراف، گناه كبيره است. روايت داريم اگر كسى با لباس بيرون در خانه زندگى كند اسراف است. بايد لباس بيرون با لباس خانه فرق داشته باشد.

4- از چه كساني دعوت كنيم و چگونه پذيرايي كنيم؟

از چه كسى دعوت كنيم؟
از محرومين. امام حسن مجتبى داشت مى‌رفت. يك عده آدم‌هاى محروم كنار كوچه نشسته بودند داشتند غذا مى‌خوردند. گفتند: بسم الله حضرت پياده شد كنار اين‌ها روى خاك نشست و شروع كرد به غذا خوردن. بعد گفت: حالا كه من دعوت شما را قبول كردم شما هم دعوت من را قبول مى‌كنيد؟ گفتند: باشد. گفت: بفرما منزل.
چند سفره گى: شخصيت‌ها را مى‌گويم. يك سفره مى‌اندازند براى پاسدارها، يك سفره مى‌اندازند براى شخصيت‌ها، يك سفره براى خانم‌ها، بايد همه با هم بنشينيد.
سفره بايد يك جورى باشد كه كسى كه مى‌نشيند احساس نكند كه سفره صدقه است.
تاجر، پول دار، فقير، بى پول، بچه، همه با هم گرد بنشينيد.
يك روز يكى از برادرها به من گفت: آقاى قرائتى تو به من ظلم مى‌كنى. اول غذا براى تو مى‌آورند تا غذا به ما برسد 20 دقيقه طول مى‌كشد. آن وقت تو مى‌خورى و زود بلند مى‌شوى و غذاى ما نصفه كاره مى‌ماند.
خدا مى‌داند اگر يك مهمانى بر اساس احاديث و اسلام باشد، اين يك مهمانى همه را تغيير مى‌دهد. از مهمان كار نكشيد. حديث داريم علامت نامرد اين است كه از مهمان كار بكشد.
عربى آمد خانه‌ي پيغمبر مهمانى. شب خوابيد و در رختخوابش ادرار كرد. سحر بلند شد ديد كه رختخواب خراب شده از خجالت در رفت و فرار كرد. شدى متوجه شد كه عصايش را جا گذاشته. هم عصايش را دوست داشت و هم روش نمى‌شد برگردد. خلاصه برگشت از لاى پنجره ديد كه تعدادى ايستاده‌اند و مى‌گويند بدهيد به ما بشوييم. پيغمبر مى‌گفت: مهمان خودم است. عزيزم است مى‌خواهم خودم بشويم. اين عرب چنان تكان خورد كه. . .
اين خادم پيغمبر بود. مى‌گويد: حضرت هر شب مى‌آمد افطارى. بعضى شب‌ها هم دير مى‌آمد. يك شب حضرت دير آمد. ما نشستيم سهم پيغمبر را خورديم و شكمى از عزا در آورديم. فكر كرديم حضرت رفته مهمانى. خوب كه غذا خورديم، حضرت آمد و رفت خوابيد. فردا هم بى سحرى روزه گرفت. بعداً فهميديم كه نه بابا مهمان نبوده و حضرت گرسنه بوده و پيغمبر آمد هيچ به روى خودش نياورد. هم فقير و هم غنى را دعوت كنيم.
بين مهمان‌ها فرق گذاشته نشود. همه يك جور باشند. براى بچه قبل از بزرگ غذا بريزيد و ظرف بچه و بزرگ را فرق نگذاريد.
خدايا در ماه رمضان ما مهمان تو هستيم، ما مهمان‌هاى بدى هستيم، اما تو ميزبان خوبى هستى.
خدايا ما را با ايمان كامل، امنيت، سلامتى، توفيق عبادت و الطاف خاصت از ما پذيرايى كن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 186
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست