نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1865
موضوع: شرایط کار و تولید در اسلام
تاريخ پخش: 01/03/99
1- خطر نابودی طبیعت و حیوانات
2- توان دفاعی، در حدّ اعلی
3- هجرت برای کسب معیشت
4- نمونهای از کارآفرینی رسول خدا
5- آمادگی برای شرایط سخت و دشوار
6- نشانههای بندگان صالح خدا
7- مسئولیت اجتماعی همه افراد جامعه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلساتی را در مورد اخلاق بازار، اقتصاد، تولید و توزیع و مصرف، مسائل اقتصادی، تذکرات قرآنیاش را گفتیم. چون یک چیزی دارم تهیه میکنم و آماده چای میشود و آن اینکه پیامهای اقتصادی قرآن، قبل از چاپ گفتیم چند جلسه در میان بگذاریم و گفتگو کنیم. در بحث تولید، تولید باید کاربردی و مفید باشد و لغو نباشد. خیلی چیزهایی را تولید میکنند، لغو است. مثلاً قاب درست میکند هرچه نگاه میکنی نمیتوانی بخوانی، چه چیزی میخواهد بگوید. در خانهها میروی میبینی خانم برای پذیرایی مهمان یک ترب برداشته و از این ترب گل درست کرده است. خوب این تربی که یک دقیقه دیگر زیر دندان له میشود، شما برای یک دقیقه عمرت را صرف میکنی که از این ترب گل درست کنی. یک چیزهای دکوری و مصرفی، آن هم تولید و اشتغال است ولی اشتغالات لغو… من یادم رفت امشب بپرسم صدای بلندگو خوب است؟ الحمدلله… قرآن میفرماید: بعضیها ساختمان میسازند و ساختمان سازی هم تولید است، ساختمان نبود و بود شد، به هرچه که نبود و درست شد تولید میگویند. ولی میگوید: این ساختمان براساس عیاشی است. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» قاری: (أَ تَبْنُونَ بِكُلِ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ) (شعرا /128) تَبنون یعنی بنا میکنید و میسازید، ریع یعنی دامنه کوه، «بکل ریعٍ» یعنی به هر دامنه کوهی یک خانه دبی دارد، یک خانه شمال دارد، یک خانه شیراز دارد، یک خانه تهران دارد، یک خانه چه دارد، هرجا رسیده یک برجک درست کرده. آیه، یعنی برجک، ساختمان بلند، نشان، یعنی از دور آدم میبیند این ساختمان فلانی است. در دامنه هر کوهی برجکی ساخته ولی به هدف چیست؟ تَعبثون، عبث، لغو، رفته بودیم بعد از انقلاب کاخ شاه را ببینیم. دیدیم یک پای فیل را از ران قطع کردند. درون پایش، چاق هم بود. یک چیز به عنوان یک جاسیگاری درست کردند اسمش را جاسیگاری اعلی حضرت گذاشتند. یعنی برای خاکستر سیگار اعلی حضرت یک فیل را پایش را قطع میکنند.
1- خطر نابودی طبیعت و حیوانات
یا مثلاً برای اینکه کلاه ایشان قشنگ باشد، از این بچه برههایی که میتواند دهها کیلو گوشت داشته باشد، اینکه بچه بره است این را میکشند که از پوستش کلاه درست کنند یا از جلد فلان، این تولید است اما تولیدهایی که از آن آتش درمیآید. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» یک قرارداد را بعضی میخواستند امضاء کنند که من متوجه شدم در تلویزیون گفتم که بعد هم لغو شد الحمدلله، شاید به خاطر حرف ما نبوده و شاید بوده نمیدانم. گفتند: یک قرآنی بنویسیم که هر سورهاش از یک چوب باشد مثلاً سوره قل هو الله با چوب انار، سوره والعصر با چوب عناب، سوره تبت یدا با چوب… گفتیم: این چقدر هزینه دارد؟ گفتند: مثلاً ده میلیارد آن زمان، ده میلیارد تومان خرج این قرآن میشود، گفتیم: هر قرآنی هر کلمه اش با یک چوبی است، چه فایده دارد؟ چه کسی میخواهد سر کند؟ گفتند: این را میبریم در یونسکو ثبت میکنیم. جزء آثار ماندگار ایران، گفتیم: یک چیزی ثبت در یونسکو شد چه میشود؟ قرآن آمده ما را هدایت کند ما با چوب انار میخواهیم در یونسکو ثبت کنیم. به بعضی نمیشود الاغ گفت، واقعاً نمیشود. چون الاغ یقه ما را میگیرد و میگوید: من یک خر خر بودم و این چند تا خر، خر است. هر کلمهاش با یک چوبی برای ثبت در یونسکو، خدا میداند چقدر آدم مشغول تولید است منتهی تولیدهای هرز، «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» قاری: (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) (مؤمنون /3) البته چیزی که تولیدش میخواهد خوب باشد باید زمینه هم باشد. «وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ» قاری: (وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً) (اعراف /58) «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ» قاری: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً) (اعراف /58) میگوید: در یک منطقه طیب و خوب، گیاهانش هم خوب میشود. منطقه خبیث گیاهش هم بد میشود. این… شما اگر خواستی تولید اولاد کنی، تولید یک اولاد مسلمان و با اخلاق اسلامی، باید فضای خانه اسلامی باشد. زن حرف زشت نزند و مرد حرف زشت نزند. با اسم بد همدیگر را صدا نزنیم. ادب، احترام، بچه در این خانهها تربیت میشود. اما خانههایی که در آن درگیری است بچه هم یک آدم درگیر بار میآید. پس اگر میخواهید چیزی تولید کنید باید زمین، برج اگر خواستید بسازید باید خاکش خوب باشد. اگر خاکش سست باشد، برج هم بسازی پایین میافتد. در تولید باید ظرفیتها را در نظر گرفت.
2- توان دفاعی، در حدّ اعلی
در مواردی تولید باید در حد اعلی باشد، کم نگذارید. قرآن در مورد قوای مسلح میگوید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» قاری: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ) (انفال /60) شما هرجا نفست ایستاد نفس بکش… آخر ما ایرانیها یکوقت یک کسی را از خارج آورده بودند، گفتند: ایشان آیت الکرسی را با یک نفس میخواند. گفتیم: این چه کمالی است، هرجا خسته شدی نفس بکش. یکبار دیگر«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» تا اینجا… قاری: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» یعنی قوای نظامی کمش نگذارید. درباره اسلحه، موشک، هواپیما، یعنی در دفاع از خودتان، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» آماده کنید، «مَا اسْتَطَعْتُمْ» هرچه استطاعت داری. هرچه توان داری. «مِنْ قُوَّةٍ» هر قوتی که داری. از… یعنی یکجایی باید تولید در حد اعلی باشد. حالا اگر در یک منطقه کارت نمیگیرد، میگوید: جایت را عوض کن. خیلیها در یک شهر نمیتوانند کار کنند، خوب بلند شو جای دیگر بنشین. آقا در یک شهر نمیتواند درس بخواند، خوب یک شهر دیگر برود. مگر نمیگویی خوزستان داغ است؟ خوب اراک بروند. اراک در راه خوزستان است و قطار هم دارد. اول تابستان بروند و آخر تابستان برگردند. سه ماه دانشگاه و حوزه تعطیل است برای اینکه هوا داغ است. خوب بلند شو برو آن طرف تر، (لِإِيلافِ قُرَيْش) (قریش /1) بخاطر همین است. یعنی جایت را عوض کن. چرا درست را تعطیل میکنی؟ زمانش را عوض کن. چه کسی گفت: ما تابستان درس بخوانیم؟ اشکال دارد تابستان که هوا داغ است شبها درس بخوانیم؟ مگر خمیرگیرها در طول سال سحرخیز نیستند؟ شما دانشجو و طلبه هم ساعت ده شب تا ساعت دو بعد از نصف شب، آن چهار ساعتی که روز میخواهی درس بخوانی، هوا داغ است نمیتوانی، زمان و مکانش را عوض کن. قرآن میفرماید: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» قاری: (وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً) (نساء /100) [کمی مکث…. طوری نیست… اینها هم برای خودشان یک قوانینی دارند… کجا بخوانند و کجا وقف کنند…]
3- هجرت برای کسب معیشت
میگوید: اگر در شهری کارت نمیگیرد بلند شو جای دیگر برو. برو جای دیگر، لازم نیست. یک آقا روی منبر رفت سخنرانی کند، حرفهایش یادش رفت. همینطور نشست، گفتند: آقا چرا صحبت نمیکنی؟ گفت: حرفهایم یادم رفته است. آخرش دیدند نشسته هیچی نمیگوید. گفتند: حرفهایت یادت رفته است. پلههای منبر که یادت نرفته، پایین بیا. ممکن است در این شهر، حدیث داریم اگر در یک رشته شغلت نگرفت، شغلت را عوض کن. ممکن است انسان در این رشته شکست بخورد، شغلش را عوض کند و نگوید: من بدبخت هستم و شانس ندارم. هجرت کنید «وَ مَنْ يُهاجِرْ» اگر وضعتان خوب نیست، هجرت کنید، «فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً» گشایشهای زیادی برای شما باز میشود. یک روایت داریم که در تولید است که اگر چیزی روی دستت ماند و کسی نخرید و شغلت قفل شد، یک خرده تأمل کن باز میشود، بخاطر… عجله نکنید و به حرام ناخنک بزنید. حدیث این است «لا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِشَيْءٍ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ» (كافي، ج 5، ص 80) اگر راه حلال بسته شد، تحمل کن و دست به حرام نزن. ازدواجت عقب افتاد. دست به حرام نزن، شغلت، رزقت، این به خصوص سفارش شده که گاهی به دلایلی رزق آدم عقب میافتد، ولی میگوید: تحمل کنید و دست به حرام نزنید. یکی از مسائل در تولید کار آفرینی است. یک حدیثی را بارها گفتم. اگر شنیدید دو بار بشنوید و اگر نشنوید بار اولتان باشد. ولی من خودم این را چند جا گفتم.
4- نمونهای از کارآفرینی رسول خدا
شخصی خدمت پیغمبر آمد و گفت: من پول میخواهم. گفت: برو کار کن. گفت: ابزار کار ندارم. کار یک وسیلهای میخواهد. گفت: برو خانهات هرچه هست بیاور. گفت: خانه ما فقیر است، هیچی نیست. گفت: نگو چیزی نیست، این قابل نیست. پستترین چیزی که هست را بردار و بیاور. رفت خانه و یک پلاسی، موکتی، نمدی یک پلاسی آورد و گفت: در خانه ما این است. حضرت نگاهی کرد و گفت: این را چند میخرند؟ گفت: این ارزشی ندارد. کسی این را نمیخرد. گفت: هیچ ارزشی ندارد. یکی گفت: یک درهم، گفت: دیگر کی؟ مزایده، یکی گفت: آقا من دو درهم میخرم. گفت: به تو فروختم. خود پیغمبر مزایده برقرار کرد و دو درهم فروخت و به صاحب این پلاس داد، گفت: یک درهمش را برو نان و گوشت بخر و به خانمت بده، یک درهمش را یک سر تبر بیاور. نه دسته، چوب تبر نه، کلهاش را بیاور. رفت و یک درهم را به خانواده داد و یک درهم یک کله تبر آورد. پیغمبر فرمود: این کله تبر، حالا دسته میخواهد. چه کسی در خانهاش یک دسته بی خودی دارد؟ در انبار خانه و باغچهتان، اگر کسی یک چیزی، چوبی اندازه نصف دسته بیل، یک دسته تبر، گفت: آقا یک دسته تبر خانه ما هست، بیکار است. گفت: برو بیاور. او هم رفت دسته تبر را آورد، خود پیغمبر این دسته تبر را در کله تبر جا کرد و بغلهایش را محکم کرد و گفت: این تبر، این ابزار تولید. برو با این تبر هیزم بکن و گدایی نکن. این را کارآفرینی میگویند. این خیلی مهم است. از این نکاتی را من اینجا نوشتم. 1- انبیاء به فکر زندگی مردم بودند، 2- ضعیفترین افراد میتواند با شخص اول جامعه پیغمبر ملاقات کند و مشکلاتش را بگوید. 3- جامعه نیاز به تعاون و همکاری دارد. تبر از یکی، آوردن فرش از یکی و فروش با پیغمبر و مزایده با پیغمبر، کمک کردند. برای مبارزه با فقر و تولید باید ابزار تولید را در اختیار کسی گذاشت. از این حدیث چه میفهمیم؟ یعنی میشود از هیچ، چیزی ساخت. پیغمبر هنرش این بود که از هیچ چیزی میساخت، مشابه این در آموزش هم هست. در یکی از جنگها مسلمانها پیروز شدند، داشتند برمیگشتند، به کویری رسیدند، پیغمبر فرمود: همه شما بروید هیزم جمع کنید، گفتند: کویر است هیزم نیست. گفت: بروید هرچه هست جمع کنید. گفتند: کویر است. گفت: حتی یک چوب کوچک، گفتند: چشم. هرکدام از اصحاب پخش شدند و چند دانه چوب کوچک آوردند و روی هم ریختند. یک چیزی شد، بعد پیغمبر گفت: گناه هم همینطور است. میگویی: من که گناه نکردم. مگر آدم کشتم و دزدی کردم؟ ولی اگر دقت کنید انواع گناهها را کردید و متوجه نیستید. مثل این چوب در کویر، چوب پیداست نیست ولی وقتی گشتی و تحقیق کردی پیدا میشود. پیغمبر بدون کامپیوتر و کلاس، بدون آمپیلی فایر، بدون تخته سیاه، در بیابان، در زمین کویر، از هیچ کلاس درست کرد. میخواست بگوید: گناهان شما جمع میشود با این نمایش، این خاطرات در ذهن میماند. سر کلاس اینهایی که آدم میشنود، بسیاری پاک میشود و از ذهن میپرد اما این جلساتی که با خاطره دنبال است در ذهن میماند. معلم خوب کسی است که بتواند با هر حرفی که میزند یک خاطره نقل کند. پیغمبر از هیچ تولید درست کرد. تبر، از هیچ کلاس درست کرد در کویر، ما یک خرده خودمان بی عرضه هستیم. قرآن یک آیه دارد میگوید: مشکل ابزار تولید نیست. مشکل خودت هستی و گیر در خودت است.
5- آمادگی برای شرایط سخت و دشوار
سوره فاطر یک آیه هست، (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ) (فاطر /12) جمله جمله بخوان که من میخواهم معنا کنم. قاری: «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ» بحر یعنی دریا، بحران یعنی دو دریا،«وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ» یعنی دو تا دریا مثل هم نیستند. «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» این یکی آبش شیرین است. فرات یعنی شیرین، «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» دریای دیگر آبش تلخ و شور است. یک دریا شیرین است و یک دریا شور است. ولی میگوید: گیر در دریا نیست، گیر در خودت است. تو بی عرضه هستی، «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا» تو اگر صیاد شوی در دو دریا ماهی پیدا میکنی، تو صیاد نیستی. قاری: «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً» تو اگر غواص باشی در دو دریای شیرین و شور لؤلؤ و مرجان هست. تو غواص نیستی. «وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ» تو اگر ناخدا باشی در دو دریای شیرین و شور میتوانی قایقرانی کنی. این آیه میخواهد بگوید: گیر در شخص شماست. بارها این را گفتم، حضرت امام دویست کتاب بیشتر ندارد. حاج احمد آقا میگفت. ایشان گفت: امام هیچوقت کتابهایش از دویست تا بیشتر نشد. دنیا را تکان داد، چون خود امام جوهر داشت. قرائتی جوهر ندارد پنج هزار کتاب با کم و زیادش دارم و یک مزرعه را هم تکان ندادم. تو باید اهل مطالعه باشی. آیت الله سبحانی میگفت: الغدیر یازده جلد که چاپ شد، امام پول نداشت بخرد. یک جلد یک جلد از آیت الله شبیری، پدر همین آیت الله شبیری قم، یک جلد یک جلد الغدیر گرفت، مطالعه کرد و پس داد، جلد پنجم. جلد ششم، یک جلد یک جلد میگرفت، مطالعه میکرد و میداد. امام خمینی پول کتاب نداشت اما یازده جلد الغدیر مطالعه کرد. ولی قرضی چون جوهر داشت. بنده یازده جلد غدیر را پنجاه سال پیش خریدم. سالها قبل از انقلاب ولی هنوز یک جلدش را هم نخواندم. بابا ما بی عرضه هستیم. دو تا دریا مثل هم نیست، یکی شور و یکی شیرین است. تو صیاد باش در هردو ماهی است. تو غواص باش در هردو مروارید است. تو ناخدا باش در هردو میتوانی قایقرانی کنی. «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ» اینکه میگویند…. قضیه چیست؟ حواس مرا پرت میکنید… خیلی خوب باشد… صلواتی بفرستید (صلوات حضار) گیر در ما هست. بی عرضه هستیم. گاهی وقتها کتاب روی طاقچه هست، حال نداریم ببینیم. قرآن میگوید: اگر جوهر داشته باشید، بیست تا از شما در مقابل دویست تا میایستید. یک آیه در قرآن داریم این آیه را لااقل حفظ کنید، آیه فارسی است. بیست بر دویست پیروز است. آیهاش کدام است؟ بیست یعنی «عشرون» دویست یعنی «مائتَین»، (عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ) (انفال /65) قاری: «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» بیست نفر مقاوم بر دویست نفر پیروز است. وقتی به امام میگویند: آمریکا دویست میلیون جمعیت دارد، میگوید: باشد. دویست میلیون داشته باشد. ما یک ارتش بیست میلیونی درست میکنیم، بسیج، قرآن قول داده که بیست بر دویست پیروز است، سالهای اول که بچههای فلسطین سنگ پرتاب میکردند، هرکس پای تلویزیون میدید، میگفت: آقا سنگ در برابر تانک و توپ، الآن دیدی که آنها با تانک و توپشان از موشکهای بچهها میترسند. جوهر چیز دیگر است. آدم اگر جوهر داشته باشد با برگ درخت نماز با حال میخواند اما اگر جوهر نداشته باشد، سجاده درست میکند به اندازه یک بقچه حمام، یک پارچه از مکه، یک پارچه از چی و یک پارچه از چی، سجاده بزرگ اما دو رکعت نماز خوب نمیخواند. آدم اگر جوهر داشته باشد، کم هم داشته باشد انفاق میکند. اما اگر سخاوت نداشته باشد زیاد هم داشته باشد بخل میکند. مشکل جوهر است. این راهپیمایی را که روز قدس هست من این را گفتم. هرسال من این را میگویم و امسال هم میگویم. شما در نماز سلام میدهی به عباد الله الصالحین، همه میگوییم: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، حالا اگر مصاحبه کنید این عباد الله الصالحین چه کسی هستند؟ بندگان صالح خدا چه کسی هستند که شما در هر نماز سلام میکنی؟ در قرآن اسم چند نفر را برده و گفته اینها بندگان صالح هستند.
6- نشانههای بندگان صالح خدا
1- یاران حضرت مهدی، چطور؟ (أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) (انبیاء /105) قاری: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» آخرالزمان حکومت دست عباد الله الصالحین است. یعنی یاران حضرت مهدی، «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» یعنی السلام علینا و علی یاران حضرت مهدی. دیگر؟ یک آیه داریم سوره توبه، میگوید: هرکاری که «یغیظ الکفار» هرکاری که دشمن را عصبانی کنی عمل صالح است. مقاومت، اسرائیل را عصبانی کرده است. سید حسن نصر الله یک استخوان در گلوی اسرائیل است. راهپیمایی قدس اسرائیل را عصبانی میکند. میگوید: هرکاری کردید که عصبانی شد این برای شما عمل صالح است. «يَغِيظُ الْكُفَّارَ» قاری: (يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ) (توبه /120) «يَطَؤُن» یعنی قدم زدن دسته جمعی، «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً» مانورهای دسته جمعی که میکنید که «يَغِيظُ الْكُفَّارَ» کفار عصبانی شوند، برای شما عمل صالح مینویسند. ما میتوانیم پشتیبان بچهها باشیم. آقا به ما ربطی دارد فلسطین؟ بله، بچه مسلمان هستی ربط دارد. قرآن میگوید: هرجای کره زمین، نه فلسطین، آن طرف آفریقا، هرجای کره زمین مستضعف بود، باید شما به نفع او قیام کنید. آیهاش این است «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ» قاری: [ «ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ»] «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ» این «ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ» هم هست ولی این… «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ» قاری: (وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ) (نساء /75) «وَ ما لَكُمْ» یعنی چه مشکلی دارید؟ « لا تُقاتِلُونَ» بلند نمیشوید بجنگید. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در راه خدا، «وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» در راه مستضعفین، هرجای کره زمین مستضعف بود، ناله کرد، ما اگر میتوانیم باید کمکش کنیم. ما اگر مسلمان هستیم همه جا به ما ربط دارد. قرآن یک آیه دارد میگوید: تو و من نداریم. من از تو هستم و تو از من هستی. آیهای که من از تو هستم و تو از من هستی، یک آیه هست (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض) (آلعمران /195) من از تو هستم و تو از من هستی.
7- مسئولیت اجتماعی همه افراد جامعه
یکبار یک جایی میرفتیم، دیدیم این کله پاچهای مقداری استخوانهای کله پاچه را در جوی ریخت، ما رد شدیم و صحنه را دیدیم. برگشتیم گفتیم: آقا چرا این استخوانها را در جوی ریختی؟ گفت: مگر شما شهردار هستی؟ گفتم: بله من شهردار هستم. حالا شهردار که نیست وقتی استخوانها را در جوی میریزی، باران میآید، جویها پر میشود و خیابان روی آب میافتد و روی گل میافتد و مشکل ایجاد میکند. وقتی شما دیدید یک کسی آب نمک پای درخت میریزد، بابا آب پنیر شور است. آب شور درخت را خشک میکند. این درخت بیت المال است، شما آب پنیر پای درخت میریزی، درخت خشک میشود. به من نرسید، چرا به او رسید؟ همه ما نسبت به همه چیز مسئول هستیم. «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ» چرا بلند نمیشوید؟ راهپیمایی 22 بهمن آمریکا را عصبانی میکند پس عمل صالح است. هر راهپیمایی که دشمن را عصبانی کرد عمل صالح است. این عبادت است، گاهی باید تظاهر کنیم. یعنی باید خودمان را جلوی دوربینها نشان بدهیم که ببینند جمعیت چقدر است. اصلاً بعضی وقتها ریاکاری مستحب است. خانمهایی که خودشان را آرایش میکنند برای شوهرانشان یا برعکس زن و شوهری که خودشان را آرایش میکنند، این ریا است. آرایش میکند که شوهرش ببیند و خوشش بیاید. اما همین ریا ثواب دارد. پس هر ریایی حرام نیست. یکوقت از این قهرمانهای دنیا، قهرمانهای ایران، کشتیگیرهایش میخواست آمریکا برود کشتی بگیرد. به او گفتند: اگر قهرمان شدی با همان لباس کشتی یک سجده کن، سجده را هم طول بده که ماهوارهها نشان بدهند. در دنیا فیلمت پخش میشود و بعد میگویند: این چه کرد؟ بگویید این مسلمان است. مسلمان خدا به او نعمت داد سجده میکند. شما هم محسن قرائتی با قرآن و حدیث نمیتواند سجده شکر را در فرانسه و بلژیک و اتریش ببرد، اما شما که قهرمان دنیا شدی و سجده کردی، سجده تو را ماهوارهها نشان میدهد، دنیا متوجه اسلام و مسلمانها و عمل مسلمانها میشود. انشاءالله در راهپیمایی شرکت کنیم و نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نباشیم. به من چه! آدم گاهی بی تفاوتی را میبیند. در اتوبوس جوان نشسته میبیند این خانم حامله است، این پیرمرد پیر است بلند نمیشود جایش را بدهد. بی خیال انگار یک… بی خیال است. سیل آمد خیلیها کمک کردند. خدا خیرشان بدهد. آنهایی که سیل آمد و هیچ کمکی نکردند چطور به خدا میتوانند بگویند: خدایا تمام خیرات و برکاتت را به من بده اما من یک تومان به سیل زدهها نمیدهم. من نمیدهم، تو بده. چه رویی میخواهد؟ ما باید به سیل و زلزله و فلسطین و آفریقا، هرجای کره زمین مظلومی بود با عشق کمک کنیم. دعا کنیم… خدایا انواع نکبتها را بر اسرائیل نازل بفرما. انواع نکبتها را بر آمریکا و مرعوب شدگان آمریکا نازل بفرما. بچههای فلسطین و حزب الله را قدرتی عطا کن که اینها باعث عزت اسلام شوند. هرجا ما بی تفاوت بودیم، از خود احساس نشان ندادیم، دریا بوده، غواص نبودیم. ناخدا نبودیم، بی جوهری و بی عرضگی خودمان بوده و امکانات بوده و بی عرضه بودیم، هرجا تقصیر و قصوری بوده ببخش و بیامرز.