نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1868
1- نقش زمان، در کار فرهنگی 2- عوام بفهمد، خواص بپسندد 3- تنوع موضوعات دینی و فرهنگی 4- مشارکت در فعالیتهای فرهنگی 5- بهرهگیری از تجربیات دیگران در کارهای فرهنگی 6- حیات جامعه در گرو کارهای فرهنگی 7- برنامهریزی تدریجی، در کارهای فرهنگی 8- فهم درست اصطلاحات دینی
موضوع: شرایط و شیوههای کار فرهنگی(4) تاريخ پخش: 19/06/94
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
جلسه چهارم، نیم ساعت چهارم درباره مسئولین فرهنگی و کار فرهنگی. ارشادی ها، سازمان تبلیغاتی ها، طلبه ها، حوزه ها، آموزش و پرورشی ها، امور تربیتی ها، سیاسی و عقیدتی ها، همه آنهایی که سر و کار دارند و حتی آنهایی که هیچی ندارند، کلاس رسمی برخوردشان با دیگران برخورد فرهنگی چگونه باشد؟ بچه شان را چطور تربیت کنند؟ تذکراتی را من دویست آیه و دویست نکته نوشتم، پنجاه تا شصت مورد را گفتم. در این جلسه هم ده، بیست مورد دیگر هم بگوییم. عمری بود باقی اش را هم خواهم گفت.
1- نقش زمان، در کار فرهنگی
* کسی که میخواهد کار فرهنگی کند، انتخاب زمان مناسب مهم است. بعضی وقت ها، وقت خشن است. در وقت خشن کار نمیگیرد. طرف خواب آلود است. اگر سرباز را بردند در پادگان آموزش بدهند، دیگر خسته است. رس او را کشیده اند. اینجا دیگر حالا آخوند عقیدتی، سیاسی هرچه هم بگوید، سرباز خواب است. باید طرف نشاط داشته باشد. گاهی وقتها یک برنامه ریزی میکنیم صبح که بچه صبحانه خورده و به مدرسه آمده، این را میدوانیم نقاشی و طراحی و جست و خیز. دم ظهر که این بچه ضعف میگیرد و خسته میشود میگوییم: ریاضی! آنوقت نتیجه اش چه میشود؟ آخر سال صدها هزار بچه در درس کم میآورد؟ چرا؟ برای اینکه وقت خشن را به ریاضی دادید. وقتی که سر کیف بود، گفتی: ورزش کن. ما برنامه ریزی مان باید زمان بندی و زمان خوبی باشد. از خدا یاد گیرید. از امامان یاد بگیرید. امام وقتی طرف گرسنه است. میگوید: گرسنه ات است. دم افطار یک سطر دعا بس است. «اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت» بس است گرسنه است. بعد از افطار میگوید: دعای افتتاح را بخوان. آن هم یک ربع بیشتر نمیشود. بعد میگوید: بگیر بخواب. یک مقدار که خوابیدی و بلند شدی، حالا دعای ابوحمزه ثمالی را بخوان. اگر طرف زیر آفتاب است. اگر طرف زیر باران است. اگر زن حامله است. مثلاً مسجدها را قسمت بالا را به زنها میدهند. حضرت عباسی هیچ عقلی اجازه این کار را نمیدهد. برای اینکه زنها بچه به بغل هستند و مردها بچه به بغل نیستند. بعضی زنها حامله هستند. مردها حامله نیستند. زنها درد پایشان کمتر از مردها نیست. آخر زنی که یا ویار دارد، یا حامله است، یا بچه به بغل است، یا درد پا دارد، این را میگوییم، شش تا پله بالا برو. آنوقت مرد میگوییم: طبقه پایین باش. این بی انصافی است. ما خیلی وقتها بد عمل میکنیم. مراعات زمان را بکنید. چه زمانی است. ممکن است این آقا مثلاً دو جلسه نشسته و جلسه سوم دیگر خسته شود. خسته هست او را رها کن! سال اولش است. اصرار نکن چون سال اول است حتماً نمازش را اول بخواند و بعد افطار کند. ضعف او را میگیرد. اول افطار کند و بعد نماز بخواند. خاطره تلخی نداشته باشند. انتخاب زمان مهم است. زمان شاد! بیست دقیقه بیشتر کار فرهنگی نکنید. خیلی میخواهید زحمت بکشید، نیم ساعت. بعضیها کار فرهنگی شان دو سه ساعت طول میکشید. بابا مخ بیست دقیقه بیشتر نمیکشد. بیست دقیقه دوم خسته میشود. اگر توانستید مردم را بخندانید، طوری نیست طول بدهید. اما اگر کسی نمیتواند بخنداند، سر نیم ساعت جمعش کن. اینها مدیریت زمان، مدیریت برنامه ریزی، سال اول چه آیاتی نازل شد؟ سال دوم چه آیاتی؟ سال سوم چه آیاتی؟ اینهایی که دکترای برنامه ریزی دارند، چقدر زیباست که سراغ قرآن بیایند و ببینند خدا چطور برنامه ریزی کرده است؟وقت خشن نباشد.
2- عوام بفهمد، خواص بپسندد
* مسأله روان گویی، کلاس باید طوری باشد که یک عوام بفهمد. حرف من وقتی در تلویزیون خوب است که بچه ده ساله هم بفهمد. عوام بفهمد و خواص هم بپسندد. اگر عوام فهمید ولی خواص نپسندید و گفت: حرف مبنا ندارد. پنجاه درصد غلط است. اگر خواص پسندید و گفت: حرفها علمی است. اما عوام نفهمید، باز آنجا یک تایش لنگ است. شرط کار فرهنگی این است که عوام بفهمند و خواص بگویید… بگویید… بپسندد! * یکی از شیوههای کارهای فرهنگی این است که حرف هایتان را ناقص بزنید. همه حرف را خودت نزن! امتحان کنید! سعدیا مرد نکونام… شما بگو… نمیرد هرگز! چرا؟ برای اینکه شما میگویی: نمیرد هرگز، من این وسط یک نفس راحت میکشم. دوم وقتی مشارکتی عمل شد، طرف حضور ذهن دارد. اما اگر من گفتم: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز! مرده آن است که نامش… هم خودم خسته میشوم، هم طرف وقتی بنشیند خسته میشود. حرف هایتان را طوری بزنید که نصفش را شاگرد شما بزند. جلسه مشارکتی باشد. گاهی میگوییم: آقا تو بگو ببینم. تو بگو ببینم. مردم احساس نکنند که شما… سر کلاس داد نزن. ملت قهرمان ما!!! بیا ببینم. در خانه با خانمت هم اینطور حرف میزنی؟هرطوری در خانه با عمه ات پشت کرسی حرف میزنی با مردم هم حرف بزن. مردم گناهی نکردند که سرشان داد میزنید، داد نزنید. خیلی خودمانی باشید. ژست عوض نکنید، روان بگویید. قرآن بخوانم. ( وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ) (قمر /17) یَسَّر یعنی یُسر. روان بگویید. در روند تکاملی تاریخ، چی چی! در روند تکاملی… بگو: همینطور که پیش میرویم. اصطلاحات خلق نکنید. (قَوْلًا مَّعْرُوفًا) (بقره /235) همان اصطلاحاتی که معروف است را بگویید. شما دیگر اصطلاحات جدید خلق نکن. گاهی وقتها یک اصطلاح همه را گیج میکند. آقا جهان بینی الهی، جهان بینی مادی. خود اصطلاح جهان بینی مادی آدم را گیج میکند. آقا این هستی صاحب دارد یا ندارد؟ اگر صاحب دارد، میشود جهان بینی الهی. صاحب ندارد میشود جهان بینی بگویید… مادی. روان بگو. وقتی میگویی: جهان بینی طرف گیج میشود. ایدئولوژی! گاهی ما یک اصطلاحاتی را میگوییم، خود شاگرد ما تا برود ایدئولوژی را بفهمد کار از کار گذشته است. اگر مردم میفهمند ایدئولوژی و جهان بینی را بگویید، اما اگر طرف شما هنوز آب بندی نشده است، روزهای اولش است، تنوع صحبت کنیم.
3- تنوع موضوعات دینی و فرهنگی
بعضیها افتخار میکنند، که من ده شب در مورد این مسأله صحبت کردم. باسمه تعالی بیخود کردی صحبت کردی. مثل اینکه آدم میگوید: تمام پول هایم را پتو خریدم. خوب بیخود کردی. او هم میگوید: تمام پول هایم را استکان خریدم. مردم نه فقط پتو و نه فقط استکان میخواهند. کار فرهنگی باید یک جوری باشد که اخلاق خانوادگی، مصرفش، اخلاق شخصی اش، عبادتش، درس خواندنش، تنوع داشته باشد. ببینید قرآن چه تنوعی درونش است؟ شتر را میگوید، آسمان را هم میگوید. «أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ، وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/17 و 18) میگوید: به شتر و به آسمان نگاه کن. شتر و آسمان را کنار هم گذاشته است. کهکشان و مغازه میوه فروش را کنار هم چسبانده است. (وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ) (الرحمن /7) خداوند در کهکشانها توازن برقرار کرد. بعد میگوید: (أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ) (الرحمن /8) تو میوه فروش هم در کشیدن سیب زمینی مراعات میزان باش. کهکشان میزان دارد، سیب زمینی هم میزان دارد. خدا سیب زمینی و کهکشان را کنار هم میگذارد. تنوع در… از امام پرسیدند: چرا نماز جمعه دو رکعت است؟حضرت فرمود: چون دو خطبه دارد. حالا که دو خطبه روز جمعه اضافه شد، دو رکعت به جای دو خطبه کم میشود. از امام سوال کردند چرا خطبههای نماز جمعه قبل از نماز جمعه است و خطبههای نماز عید بعد از نماز عید است؟گفت: نماز جمعه هر هفته هست. اگر نماز را بخوانند و خطبهها بعد باشد، مردم جیم میشوند. اما سالی دو بار عید را مینشینند. (وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا) (انفال /66) *هر حرفی را هرکسی نباید بزند. ممکن است یک حرفی را یک پیرمرد بزند طوری نباشد، یک جوان بزند، طوری است. مثلاً یک آیت الله العظمی نود ساله به یک دختر بگوید: عزیزم، آیت الله بهجت به دختری بگوید: عزیزم، هم دختر خوشحال میشود و هم همه فامیل. آقا به من گفت: عزیزم! اما اگر یک طلبه جوان به دختری بگوید: عزیزم! هیچی… دادگاه ویژه روحانیت او را میگیرد و هرکجا هم باشد او را بیرون میکنند. بابا عزیزم، عزیزم است. از حلقوم چه کسی؟ نود ساله یا بیست و پنج ساله؟ خیلی از حرفها را ممکن است من بزنم، شما بزنی تو را میگیرند. (خنده حضار) مواظب باشید سواد شما، سن شما، جایگاه شما، «رحم الله من عرف قدره» حدیث داریم درود بر کسی که بفهمد چند کیلو است. اگر سه کیلو است، حرف چهار کیلویی نزند. اینها کارهای مهم است.
4- تنوع موضوعات دینی و فرهنگی
* بعضی وقتها باید کارهای شریکی کرد. خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو. گفت: تنهایی نمیتوانم. (هَارُونَ أَخِي) (طه /30) (وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي) (طه /32) شریکی، اصلاً بعضی چیزها را باید با نخ دولا دوخت. بعضیها را باید با نخ دولا دوخت. یعنی یک نخ میپرد. شریکی شویم. ممکن است شما با یک فوتبالیست شریک شوی. ممکن است با یک استاد دانشگاه، با یک ریاضی، با یک پهلوان، با یک حاجی، با یک خانواده شهید، با یک نابغه، اگر فکر میکنید در کار فرهنگی شریک شوید، کارتان بهتر میشود، الآن فلسفه این جلسه چیست؟ به من گفتند: از یک گروه صالحین در سپاه تأسیس شده و افرادی کار فرهنگی میکنند. گفتم: خوب شما کار فرهنگی میکنید، من هم کار فرهنگی میکنم. به مسئولینشان گفتم: ببینیم اینها چه کسی هستند؟ چه هستند؟ همین جلسه اثرش این است که میخواستم شریک شویم. نه شریک پولی، من کار به پول ندارم. شریک فکری، بالاخره من یک آدمی هستم که چهل سال معلمی کردم. 34 سالش در تلویزیون بوده است. یک معلم چهل ساله، خوب در ایران چند تا از این چهل سالهها هستند؟ آنها را دعوت کنند. آنهایی که کار فرهنگی میکنند قانع به این جلسه هم نباشند. هر ماهی، دو ماهی یک مرتبه همه مسئولین فرهنگی جمع شوند یک بحثی شود و آن بحث تکثیر شود و سی دی اش به هم مسئولین داده شود. ما باید آخرین تجربهها دستمان باشد. به لیسانس و فوق لیسانس و حجت الاسلامی قانع نباشید. در تجربهها یک چیزهایی هست که آدم باید این را یاد بگیرد و اگر نباشد شما شکست میخورید. ما یکجایی میخواستیم عقد بخوانیم، بنده و حاج مهدی آقای طباطبایی بودیم. یکی وکیل عروس و یکی وکیل داماد. خوب عروس اگر دختر باکره هست باید پدرش هم اجازه بدهد. آقای طباطبایی گفت: پدر دختر کیست؟ گفت: من. گفت: شما اجازه میدهید عقد را بخوانم؟ بعد گفت: شما که هستی؟ گفت: دایی دخترم. گفت: شما اجازه میدهی عقد را بخوانم؟ شما که هستی؟ شوهرخاله عروس هستم. من دیدم آقای طباطبایی از همه اجازه گرفت. گفتم: بابا این همه اجازه نمیخواهد. فقط دختر باکره پدرش باید اجازه بدهد. شما چرا اینقدر اجازه میگیری؟ گفت: قرائتی هیچی نگو. گفتم: چرا؟ گفت: وقتی گفتم: با اجازه شوهر خاله، با اجازه شوهر عمه، او میرود پتو میآورد و او میرود سماور میآورد، جهیزیه دختر درست میشود. (خنده حضار) گفتم: خوب اینها دیگر در کتابها نیست.
5- بهرهگیری از تجربیات دیگران در کارهای فرهنگی
هرکسی در یک رشته ای باید تجربه پیدا کند. مگر لیسانس و مگر درسهای حوزه، به تنهایی کافی است. باید دوره ببینیم. این دندان یازده تخصص درونش است. من اخیراً این را فهمیدم. ما فکر کردیم دندانپزشک یک رقم است. گفتند: یازده رقم دندانپزشک داریم. خوب دین خدا به اندازه یک دندان که میارزد. استغفرالله! به دین خدا توهین کردیم. مسأله گفتن هنر میخواهد. قصه گفتن هنر میخواهد. حدیث گفتن هنر میخواهد. گاهی وقتها یک مسئول فرهنگی میگوید: «الغیبه اشد من الزنا» غیبت از زنا بدتر است. جوان نگاه میکند و میگوید: پس برویم با یک دختری آشنا شویم. (خنده حضار) ما که غیبت میکنیم، او خوشمزه تر است و گناهش هم کمتر است. این «الغیبه اشد من الزنا» حدیث است ولی شما حق نداشتی این حدیث را بخوانی. این حدیث قبل و بعدش چیست؟ جایگاهش چیست و معنای حدیث چیست؟ خیلی از حدیثها مثل شکر است. شکر را در حلق طرف بریزی، خفه میشود. این شکر باید این طرفش آب و یخ و آبلیمو باشد. وگرنه خود شکر را در حلق طرف بریزی خفه میشود. خیلی از حدیثها را بخوانی، ضرر میزند و طرف بی دین میشود. یا همینطور یک مسأله ای را بی مقدمه میگویید. اگر کسی دزدی کرد، قرآن میفرماید: (وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ) (مائده /38) چهار انگشت دزد را قطع کن. این بچه نشسته،چقدر خشن! چه دین خشنی است؟ حالا یک بدبختی یک قالیچه ای را دزدید. دستش را قطع میکنند. دیگر کسی به پسرش زن نمیدهد. جلوی زنش این دزد خجالت میکشد. حالا این دزد یک غلطی کرد، یک سکه دزدید، اینقدر اسلام باید برخورد تلخ کند. هیچی… باید این را قبلش بگویی. آقاجان هرکس دزدی کرد دستش را قطع نمیکنند. 26 شرط دارد. باید حتماً دیوار را خراب کند. از پادگان و دانشگاه و حمام و حسینیه و بازار و مسجد و تیمچه و کیف زنی و هرجا بدزدد، دزد هست و او را میگیرند. اما دستش را قطع نمیکنند، باید دیوار را خراب کنند. باید دو شاهد عادل هم ببیند. خوب تو اگر عادل هستی نهی از منکر کن. چطور دو شاهد عادل میبینند و نهی نمیکنند؟ پیداست دزد مسلح است و جامعه خفقان است. یعنی بیچارهها جرأت نهی از منکر ندارند. با اینکه عادل هستند. باید حکم خدا به گوشش رسیده باشد. اگر دزد بگوید: من این آیه «السارق» به گوشم نرسیده، دستش را قطع نمیکنند. 26 شرط دارد. شما بدون این 26 شرط… اسلام گفته: هرکس دزدی کند چهار انگشت او را قطع میکنند. اوه… بعضی حدیثها این طرفش مقدمه میخواهد. آن طرفش مقدمه میخواهد. من نمیدانم. میخواهم یک شوخی کنم رویم نمیشود. اگر اجازه میدهد آن شوخی را بکنم دست بلند کنید. بگویم… نگویم… یک کسی دیوانه شده بود. روز اول دیوانگی اش یک پرچم دوش گرفت. شروع به خواندن کرد.های هایهای های! کربلا میروم… یک دیوانه دیگر به او رسید. گفت: کی دیوانه شدی؟ گفت: امروز صبح. گفت: تو روز اول دیوانگی ات میخواهی کربلا بروی؟ من چهل سال قبل از تو دیوانه شدم، هنوز امامزاده شهر نرفتم. حالا ما چهل، پنجاه سال است کار فرهنگی میکنیم و هنوز دسته گل آب میدهیم. خوشا به حال شما که روز اول دیوانگی تان… (خنده حضار) روز اول دیوانگی تان میخواهید کربلا بروید. کار فرهنگی مشکل است. نوهام را مهد قرآن فرستادیم که قرآن یاد بگیرد. دیدم یک آیه مربی که کارشناس نیست این است. مربی یک آیه ای به این دختر سه، چهار ساله یاد داده که مراجع تقلید هم حفظ نیستند. یک آیه در سوره مائده داریم که سخت ترین آیات قرآن است. (وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ) (مائده /3) (خنده حضار) من دیدم آخر… مربی متوجه نیست. بابا دختر سه ساله میخواهد قرآن یاد بگیرد، بگویید: (وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا) (بقره /83) با مردم خوب حرف بزنید. «و بالوالدین احسانا» آخر دختر چهار ساله دو کلمه، آیات دو کلمه ای و سه کلمه ای… آیه چهار سطری را که مراجع هم حفظ نیستند، یاد بچه داده است. یک مربی دیگر بچهها را آورده بود کار فرهنگی کند. بچهها را جمکران آورده بود. بچههای کلاس دوم ابتدایی بودند. هرکدام یک نواری بسته بودند… «و قلبی معیوب، و نفسی محجوب» گفتم: بابا تو نفس نداری، برو نخود و کشمش بخور. (خنده حضار) مناجات عارفین را به بچه پنج ساله یاد داده است. ما بعضی هایمان خل هستیم. یک چیز دیگر… کار فرهنگی کار مهمی است. خیلی دوره میخواهد. اول دامادی بود. خانواده را قم برده بودیم. یک اتاق اجاره کرده بودیم. موزاییک هم نبود، گچ و خاک بود. یک زیلو و فرش کوچکی داشتیم، نصف اتاق فرش شد، آن نصف دیگر گچ و خاک بود. ابوی منزل ما آمد و گفتم: آقاجان! اگر شش، هفت متر برای من زیلو بخری، این اتاق را هم زیلو کنیم. زندگی من کامل میشود! خندید. گفتم: خنده داشت؟ گفت: آره. گفتم: چه خنده ای داشت؟ گفت: من هشتاد سال دارم، هنوز زندگیام کامل نشده است. خوشا بحالت که با شش متر زیلو میخواهی زندگی ات کامل شود. کار، کار سختی است. میگوییم: «الغیبه اشد من الزنا» حواسمان جمع نیست. میگوییم: دست دزد را قطع کن، حواسمان جمع نیست. «وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ» آیه سنگین یاد میدهیم، حواسمان جمع نیست. مناجات عارفین را به بچه دو ساله میگوییم، حواسمان جمع نیست. اگر بدانید چقدر سخت است، پول میدهید التماس میکنید که یک دوره کامل دو سه ماهه ببینید. ولی اگر ندانید، منتظر هستید جلسه تمام شود، جیم شوید. کار، کار سختی است. * شماره یک اسلام شناس در جیب شما باشد. ممکن است شاگرد شما یک سوالی کند شما بلد نباشید. شب خانه آمدید، زنگ بزن آقاجون، یکی از شاگردهای ما یک چنین سوالی کرده است. جوابش چیست؟ واجب است یک شماره تلفن اسلام شناس را داشته باشید.
6- حیات جامعه در گرو کارهای فرهنگی
* فقرا را طرد نکنید. به پیغمبرها میگفتند که شما این گداها را کنار کن. ما اشراف دورت میآییم. فرمود: (وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا) (هود /29) من فقرا را رها نمیکنم. قرآن یک آیه دارد، میگوید: اگر کسی یک نفر را بکشد، انگار همه مردم را کشته است. چون یک نفر هم میتواند منشأ یک نسلی باشد. حضرت آدم هم یک نفر بود. ما همه از نسل او هستیم. یک نفر را بکشی انگار همه را کشتی، یک نفر را هدایت کنی، یک نفر را زنده کنی انگار همه مردم دنیا را زنده کردی. ( فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا) (مائده /32) آیه قرآن است. یک نفر را بکشی، انگار بشریت را کشتی. یک نفر را زنده کنی، انگار بشریت را زنده کردی. آنوقت امام میگوید: زنده کردن، معنایش این است. گمراه است، او را هدایت کنیم. اگر یک نفر را با کار فرهنگی هدایت کنیم، از آنچه خورشید بر او میتابد، بهتر است. کار انبیا کار فرهنگی بود. * گاهی باید با مردم مماشات کرد. حضرت ابراهیم دید عده ای ستاره پرست هستند، او هم گفت: بله همین خوب است. خدا باشد. «هَـٰذَا رَبِّي» ستاره نورش تمام شد. گفت: ماه باشد. این بهتر است. دانه درشت تر است. بعد ماه هم تمام شد، گفت: این از همه بهتر است. ولی دید خورشید هم غروب کرد، فرمود: (لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ) (الأنعام /٧٦) آنهایی که پیدا و ناپیدا هستند، غروب و طلوع دارند، اینها تحت عوارض قرار میگیرند و به درد خدایی نمیخورد. (إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي) (انعام /79) من باید بروم کسی را عبادت کنم که اینقدر تغییر و تنوع در او وجود نداشته باشد. ایمان به یک ثابت بیاورم نه ایمان به یک متغیر. یعنی گاهی مماشات میکنند. * باید با مراکز انحرافی برخورد شود. افرادی هستند کار فرهنگی غلط میکنند. شما فکر نکن کار فرهنگی میکنی… یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) لب مرز میآیند کامیون شکلات میآورند ماشین برمی گردد. شکلات را باز میکنی میبینی یک آدامسی درونش هست، شکلات درونش است و بعد عکس یک انسان لخت. دختر و پسر لخت. از آن طرف دنیا بچههای ما را با شکلات. یک مرتبه امسال معلوم شد که تمام ابزار کاردستی و خط کش و دفترچههای ما یک عکسهایی رویش است که اینها همه سفارشهای خارج است. آنها کار میکنند. یک مثل از نهضت سواد آموزی بزنم. نهضت سواد آموزی میخواهد لام درس بدهد. میگوید: لام بزرگ، لام کوچک! آنوقت برای آموزش میگوید: رسول، لام بزرگ. سلمان، لام کوچک! سلمان فارسی یار رسول خدا بود. سلمان، لام کوچک، رسول لام بزرگ. زمان شاه کتابها اینطور بود. میخواستند بگویند: لام بزرگ، لام کوچک! جمله این بود. سارا بازار رفت و با پول، لام بزرگ، لباس، لام کوچک خرید. این جمله بود و این هم عکس سارا خانوم بود که یک زن بد حجاب بد حجاب بود. دختر بد حجاب کیف دستش بود آمده بود لباس بخرد. لام را درس میداد اما بی حجابی هم بود، تربیت دختر هم بود که بی حجابش کن. مصرف هم بود. زنها در خیابان و بازار هم بروند و با مردم هم صحبت کنند. لباس هم ببینند، بخرند، بپوشند. در قالب لام بزرگ و کوچک، تمام جملاتی که بود، الآن هم هنوز هست. الآن در عربی دبیرستان ما مینویسند، «العصفور طار» گنجشک پرید. عصفور به معنی گنجشک و طار هم به معنی طیران و پریدن. این عربی که در دبیرستان است، فارغ التحصیلش دیپلم است و نمیتواند قرآن بخواند. چون کلمه ای نبوده، کلمه قرآن نیست. گنجشک پرید، خیلی مشکل مملکت حل شد؟ در دانشگاه ما یک درسی به نام متون عربی است. چیزی میگویند که لیسانس و فوق لیسانس ما هم نتواند قرآن بخواند. یک دستی حالا یا خیانت است یا غفلت است. یک دستی در کار است که دیپلم ما فلج شود. لیسانس ما فلج شود. کار فرهنگی خیانت… در قرآن به جنایت کار، ظالم میگوید. اما به کسی که کار فرهنگی اش را خراب انجام بدهد، اظلم میگوید. (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ) (انعام /21) «و من اظلم من منع مساجد الله» خدا به جنایتکارها، ظالم گفته است. به کسی که در کار فرهنگی خیانت کند، چه گفته است؟ بگویید… اظلم. کار مهمی است. خیلی کار مهمی است.
7- برنامهریزی تدریجی، در کارهای فرهنگی
* کار فرهنگی باید تدریجی باشد. میخواهی نماز شب یاد بدهی، اول بگو: نماز شب یازده رکعت است. پنج تا دو رکعت و یک یک رکعتی. بی قل هو الله هم میشود خواند. نماز شب ده دقیقه ای! بعد کم کم، کم کم اگر انشاءالله به نماز شب معتاد شد، بعد بگو: سیصد العفو بگو و چهل مومن را هم دعا کن. ساعت اول چهل مومن و سیصد العفو مثل این است که لحاف کرسی را روی بچه شیرخواره بیاندازی، خفه میشود. بچه اول باید شیر بخورد و بعد فرنی بخورد. میگفتند: چرا قرآن یک مرتبه نازل نشد؟ خدا گفت: من اصلاً تدریجاً نازل میکنم که (لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ) (اسراء /106) یعنی من آیه آیه فرستادم که ذره ذره این را تربیت کنی. حفظ قرآن اگر آسان است، اما اگر مشکل است حفظ قرآن هم نباشد. چون خدا میگوید: (فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ) (مزمل /20) تیسر، یُسر یعنی قرآن بخوان، اگر روانت است. اگر بچه است و سخت است، او را وادار به حفظ قرآن نکنید. هرچه آسان است. حفظ قرآن یک ارزش است. توفیقی است. منتهی به شرطی که به بچه فشار نیاید. تحمیل نباشد. مقام معظم رهبری فرمودند: ما ده میلیون حافظ قرآن میخواهیم. بله حافظ قرآن میخواهید، با حفظ قرآن. قرآن میگوید: « فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ» یعنی اگر میشود. می آیند به من میگویند: قرآن را حفظ کنیم؟ میگویم: اگر تیزهوش هستی و خیلی اذیت نمیشوی، حفظ قرآن یک توفیقی است. توفیق مهمی هم هست. اما اگر تیزهوش نیستی و ذهن تو متوسط است و میخواهی با زجر قرآن را حفظ کنی، خوب شما حفظ نکن. «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ» آیه قرآن یادتان نرود. ملاک همه کارهای ما قرآن و روایات باشد. به من گفتند: راجع به کنترل نسل صحبت کن. گفتم: قرآن ضدش را میگوید. قرآن میگوید: بچه دار شوید. آیه اش کدام است. (إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا) (اعراف /86) یعنی شما کم بودید. «فَكَثَّرَكُمْ» جمعیت شما را کثیر کرد. «إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ» خیلی آمدند گفتند: فلانی فلانی فلانی گفته: کنترل نسل، گفتم: هرکس میخواهد بگوید بگوید.گفتم: من با این آیه چه کنم، من معلم قرآن هستم. قرآن میگوید: یادتان نرود، کم بودید، آمار شما را زیاد کردیم. کثرت جمعیت و زیادی جمعیت را خداوند به عنوان یک منت سر ما میگذارد. در دعا که ناله میکنیم، میگوییم: خدایا شکایت میکنم، از «فقد نبینا»، پیغمبر که نیست. امام زمان هم که غایب است، بعد میگوییم: گله میکنم از چه؟ یکی این است که «و قلة عددنا» عدد ما کم است. یعنی کمی عدد ناله دارد. زیادی عدد منت دارد. پیداست زیادی عدد یک نعمت است. ما از قرآن جدا میشویم، سالها کج میرویم، بعد برمی گردیم و میگوییم: اشتباه کردیم. توقع نداشته باشید، هرچه انجام میدهید، عمل شود. ممکن است یک زحمتی هم بکشید. نتیجه هم ندهید. پیغمبر ما این همه زحمت کشید، بعد از رحلتش، چند نفر به حرف پیغمبر گوش دادند. (وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا) (اعراف /58) قرآن میگوید: بعضی از زمینها یک دانه بکاری، هفت خوشه بیرون میآید. از هر خوشه ای صد دانه، یعنی یک دانه هفتصد تا میشود. آدمهایی هم هستند که هرچه آب و دانه بدهی، چیزی سبز نمیشود. کسانی که کار فرهنگی میکنند، توقع نداشته باشید که اوه… چقدر در قرآن داریم «و ان تولوا» یعنی چه؟ یعنی پیغمبر تو حرف هایت را میزنی اما یک عده گوش نمیدهند. (وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا) (قمر /2) هزار معجزه هم ببینند، میگوید: نه! دلسرد نشوید که بگویید: بله من زحمت کشیدم، نشد. اذان گفتم و کسی مسجد نیامد. شما ثوابش را داری. امر به معروف کردم، گوش ندادند، شما ثوابش را داری. قرآن میگوید: (أَأَنذَرْتَهُمْام لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ) (بقره /6) بعضیها را انذار بدهی، انذار ندهی، این گوش به حرف نمیدهد.پس این را هم پیش بینی بکنید که ممکن است شما حرف بزنید، روضه بخوانید، کسی گریه نمیکند.
8- فهم درست اصطلاحات دینی
* یکی دیگر اینکه کار فرهنگی میخواهید بکنید، لغتها را درست معنا کنید. ما اولین کار فرهنگی این است که لغت را معنا کنیم. ایمان یعنی چه؟ تقوا یعنی چه؟ زهد یعنی چه؟ انقلابی یعنی چه؟ شجاع یعنی چه؟ اخلاص یعنی چه؟ ما گاهی لغتها را بد معنا میکنیم. اول انقلاب منزل بزرگواری رفتم. بزرگوار در اندرونی بود، ما در بیرونی نشسته بودیم. یک ظرف سوپی آوردند سر کشیدیم. سینی را بردند. آقا تشریف آورد بلند شدیم، سلام کردیم. گفت: غذا خوردید؟ گفتم: یک سوپ سر کشیدیم. گفت: غذا همان بود. گفتم: خوب میگفتی با نان میخوردیم. من فکر کردم این سوپ قبل از غذا است. ایشان گفت: ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی را پیاده کنیم. گفتم: معنی زهد چیست؟ زهد یعنی خودت نخور. نه اینکه به مهمانت نده. این بخل اسلامی است. حضرت امیر خودش نان خالی میخورد. حدیث نداریم که حضرت امیر به مهمان هایش نان خالی میداد. من دیدم آقایی به این بزرگواری هنور معنی لغت زهد را نمیداند. فکر میکند زهد این است که به مهمانت نده. زهد یعنی نخور. نه اینکه به دیگران نده. میگویند: فلانی انقلابی است. خوب حالا انقلاب یعنی چه؟ گاهی وقتها خدا میگوید: ایست! نمیخواهم بجنگی، (كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ) (نساء /77) عربیهایی که میخوانم قرآن است. شمشیر نزنید. «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» برو نماز! نه حالا ما بگذار داغ شدیم، کلک را بکنیم. بابا گاهی میگوید: ایست. آدم متعبد یعنی هرچه خدا گفته است، همان را گوش بدهید. شورش را درنیاورید. به ما گفتند: اذان بگو. ما یک خرده جلوتر میرویم، سحرخوانی میکنیم. به چه دلیل مردم را از خواب بیدار میکنی؟ از جمله کارهای فرهنگی غلط ما سحرخوانی است. به اسم مناجات! آقا یک مرجع تقلید به شما اجازه نمیدهد که قبل از اذان داد بزنی. حالا اگر اسمش را سحرخوانی گذاشتی، حرام خدا حلال میشود؟ به یک جوانی گفتند: حلقه طلا حرام است. گفت: نامزدی است. گفتم: بگویی نامزدی است، حرام خدا حلال میشود؟ یک کسی جگر روی منقل گذاشت و شروع به باد زدن کرد. گربهها جمع شدند، یک مرتبه به گربهها گفت: بلاله، بلال! (خنده حضار) فکر کرد مثلاً اگر به جگر بگوید: بلال، گربهها میروند. حالا اگر به انگشتر، نامزدی گفتیم، حرام خدا حلال میشود؟ مردم آزاری را اسمش را مناجات گذاشتیم. هفته بسیج است. هفته دفاع مقدس است. میخواهید بلندگو بگذارید، وقتی نگذارید که وقت خواب مردم باشد. مردم رویشان نمیشود بگویند: بابا مردم آزاری میکنی. همه هم میگویند: آقا این گروه فرهنگی. اصلاً کار هنر یعنی چه؟ الآن در جامعه ما اگر کسی ماتیک بزند، لاک بزند و تنبک بزند، میگویند: گروه هنری است. کسی الآن به کسی که قالی ابریشم تولید کند هنرمند نمیگویند. به مطرب هنرمند میگویند. معنای هنر چیست؟ معنای زهد چیست؟ معنای تقوا چیست؟ گاهی وقتها تقوا برای این است که بزنی. نه ایشان آدم با تقوایی است. باتقوایی که وا رفته است، مگر میشود به وارفته، متقی گفت؟ متقی یعنی وارسته، نه وارفته. این بچه مودبی است. همینطور دو زانو که مینشیند، دو ساعت مینشیند. خوب این گونی پنبه است. بچه باید از سر و کول آدم بالا برود. بچه شر خوب است. ما اصلاً بلد نیستیم به وارفته، متقی میگوییم. لغتها را درست معنا کنید. زهد چیست، تقوا چیست، صبر چیست، عبادت چیست. سعدی میگوید: عبادت، به جز خدمت خلق نیست. خوب دروغ است. خدمت خلق یکی از عبادات است. به جز آن دروغ است. گاهی وقتها یک کار فرهنگی غلط که سالهاست در مملکت ما هست و همه شما هم حفظ هستید.
دید موسی آن شبانی را به راه *** ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و … قصه را بلد هستید. صد در صد این شعر مذهبی ضد قرآن است. چون قرآن تند ترین لحنش این است. میگوید: آسمان بشکاف، زمین بشکاف، کوه بشکاف. میگوییم: چه خبر است؟ میگوید: (تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ) (مریم /90) نزدیک است آسمانها بشکافند. «وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ» زمین هم شقه شقه شود. «وَتَخِرُّ الْجِبَالُ» کوه هم تکه تکه شود. میگوییم: چه خبر است؟ میگوید: (أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَـٰنِ وَلَدًا) (مریم /91) گفتند: خدا جسم است، اولاد دارد. اگر کسی چرت و پرت بگوید، زمین و آسمان بشکافد جا دارد. حالا یک چوپان دارد چرت و پرت میگوید. موسی بایستی بگوید: این چرت و پرتها را نگو. خدا باید بگوید: موسی احسنت! نهی از منکر کردی. چوپان دارد چرت و پرت میگوید. موسی رفته گفته: این حرفها را نزن. حالا خدا به موسی دعوا میکند که برو بگو: هرچه میخواهد دل تنگت بگو. خوب اگر دل تنگت هرچه میخواهد بگوید، خوب پس من بوق هستم اینجا ایستادم. مثل اینکه به پلیس بگوییم: اینجا بایست، هر ماشین هرجا دلش میخواهد برود. خوب پس پلیس بی خاصیت است. موسی تو پیغمبر هستی ولی هرکس هرچه میخواهد بگوید، بگوید. یعنی چه؟ یعنی نبوت تو کشک! ببین چطور فرهنگ کج میشود. یک چیزی که صد در صد ضد قرآن است، این به عنوان فرهنگ در کتابهای آموزش و پرورش هم هست. اینطور نیست کار فرهنگ خیلی کار مهمی است. خدایا دست ما را بگیر. همه دعاها مستحب است جز یک دعا. «اهدنا الصراط المستقیم». تمام دعاها مستحب است و فقط یک دعای واجب داریم. خدایا همه ما را در فهمیدن، گفتن، نوشتن، گوش دادن، هرچه برای مردم میگویید: چهار شرط داشته باشد. وگرنه گفتن در قیامت گیر است. حتی اگر در سپاه و بسیج و ارتش هم، آموزش و پرورش هم به شما بخشنامه کرد، بخشنامه اینها روز قیامت جواب شما را نمیدهد. هرکار فرهنگی که میکنید چهار شرط داشته باشد. وگرنه قیامت گیر هستید. 1- یا باید واجب باشد. یا مستحب باشد. یا نیاز فرد باشد، یا نیاز جامعه. خیلی از چیزهایی که ما سر کلاس میگوییم، نه واجب است. نه مستحب است. نه مشکل فرد را حل میکند نه جامعه را. فقط یک اطلاعات است. شیخ مفید خواهرم داشت یا نه؟ خواجه اباصلت مشهد سنی است یا شیعه؟ مثل اینکه آدم بگوید: بوعلی سینا چند کیلو است؟ لوسترهای حرم امام رضا چند میارزد؟ هر اطلاعاتی که فرهنگی و مفید نیست. باید مواظب باشیم، کار شما خیلی کار سختی است. ولی کار مهمی هم هست. خدا انشاءالله در این کار مهم دست شما را بگیرد، درست فکر کنید و درست بگویید، و کارهایتان ذخیره قیامت باشد، انشاءالله.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 17 سوره قمر به چه امری اشاره دارد؟ 1) روانگویی در بیان معارف دینی 2) مستدل بودن معارف دینی 3) کوتاه بودن جلسات دینی 2- آیه 29 سوره هود از چه کاری نهی میکند؟ 1) جذب ثروتمندان 2) طرد مؤمنان فقیر 3) طرد کافران فقیر 3- در روایات، چه کاری مایه حیات جامعه شمرده شده است؟ 1) عبادت خدا 2) هدایت مردم 3) نصرت محرومان 4- آیه 106 سوره اسراء، بر کدام شیوه در کار فرهنگی تأکید میکند؟ 1) عمومی بودن 2) علنی بودن 3) تدریجی بودن 5- آیه 6 سوره بقره، به کدام ویژگی کافران اشاره دارد؟ 1) لجاجت با حق 2) مبارزه با حق 3) حق جلوه دادن باطل
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1868