نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1888
1- ترویج ازدواج آسان در بین جوانان 2- پرکردن ایام فراغت جوانان 3- فضاسازی مذهبی در خانواده 4- فضاسازی برای تلاوت قرآن و دعا 5- رنگ الهی به کارهای زندگی 6- تقوا، عامل قبولی عبادات 7- فضاسازی پیامبر در ماجری غدیر خم
موضوع: شناخت بسترهای گناه تاريخ پخش: 22/02/98
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثمان در مورد گناه شناسی بود به این جمله رسیدیم که «آثمٌ قلبه» یعنی ریشه گناهان در قلب است. «تقوی القلوب»، «آثمٌ قلبه» یعنی گناه و ثواب مربوط به روحیه است. مربوط به دل است. روی این زمینه ما یک خرده صحبت کنیم که یکی از مسائلی که در گناه هست این است که بسترهای گناه را فراهم میکنیم. پدر و مادر به مشهد میآیند و میگویند: به جوانها دعا کن. به جوانها دعا کن، به جوانها دعا میکنیم. هی میگویند: جوان جوان، ولی حاضر نیست خواستگاری برود و پسرش را داماد کند. میگوید: نه، لیسانس بگیرد. دخترم لیسانس بگیرد. یعنی در فضای گناه را جلویش را نمیبندد. دختر و پسر را ول میکند و میگوید: دعا کن. باید جلویش را گرفت. اگر خواستیم گناه نشود باید روزنههای گناه را جلویش را بگیریم.
1- ترویج ازدواج آسان در بین جوانان
زمان حضرت لوط گناه لواط علنی و جلوی چشم مردم در خیابان و کوچه بود. «فی نادیکم المنکر» قاری: (فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَر) (عنکبوت /29) یعنی منکر در نادی، نادی ندو است. یعنی علناً، گناه لواط علنی بود. دو فرشته در قیافهی دو آدم زیبا مهمان حضرت لوط شدند. لاتهای محله فهمیدند، آمدند در خانه لوط که این جوانها را به ما بده برای لواط. حضرت لوط گفت: بابا من دختر دارم. عقد میکنم به شما میدهم، لواط نکنید. «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَ: قاری: (هؤُلاءِ بَناتِي هُنَ أَطْهَرُ لَكُمْ) (هود /78) بابا اگر شهوت به شما فشار آورده است، من دخترم را عقد میکنم و به شما میدهم. از این آیه چه میفهمیم؟ میفهمیم که اگر میخواهید لواط نشود باید ازدواج را آسان کنید. حضرت لوط برای اینکه لواط نشود گفت: ازدواج کنید. حاضر شد دخترهای خودش را به لاتها بدهد که جلوی گناه را بگیرد. ولی اینها گفتند: نه،(لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ) (هود /79) تو میدانی که ما هدفمان پسرهاست. حضرت لوط یک جمله گفت که من گاهی که این جمله را میخوانم، منقلب میشوم. گفت: (أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ) (هود /78) قاری: «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» شک کردم منکم است یا فیکم؟ منکم است… «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» یک مرد در شما نیست. «وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» قاری: «وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» اینها مهمان من هستند. ضیف یعنی مهمان، «وَ لا تُخْزُونِ» من را جلوی مهمانها شرمنده نکنید. شما میخواهید به مهمانهای من تجاوز کنید؟ مرا شرمنده نکنید. دخترم را میدهم. از این چه میفهمیم؟ از این میفهمیم اگر میخواهید گناه نشود جلویش را بگیرید. ایجاد اشتغال جلوگیری از گناه است. کسی میتواند یک شغلی برای کسی ایجاد کند؟ آدم بیکار دست به گناه میزند.
2- پرکردن ایام فراغت جوانان
ام سلمه زن پیغمبر بود. در خانه زحمت میکشید. یک کسی گفت: آقا تو زن پیغمبر نباید کار کنی. ام سلمه گفت: زن اگر بیکار باشد، گناه میکند. نه گناه میکند و خدای نکرده فاسد میشود. غیبت میکند، دروغ میگوید، سوء ظن دارد. جاسوسی میکند و فحش میدهد، عصبانی میشود و بهانه میگیرد. مرد هم همینطور است. روزهای تعطیلی آمار گناه بیشتر است چون مردم بیکارتر هستند. ایام فراغت، باید ایام فراغت را پر کرد، زمان شاه در اتوبوس نشسته بودیم، به نظرم مشهد میرفتیم یا برمیگشتیم. این راننده از آن آهنگهای تند گذاشت. من رفتم گفتم: آقای راننده ما زوار مشهد هستیم، موسیقی را خاموش کنید. گفت: حاج آقا، من موسیقی گوش ندهم خوابم میبرد. کسی باید با من حرف بزند. گفتم: خودم برایت حرف میزنم. حتی حرف شاد میخواهی من شما را میخندانم. گفت: پس همینجا بایست. ما با عمامه و قبا در رکاب ایستادیم، در دل شب برای این راننده اختلاط کردیم و گاهی هم او را میخنداندیم که جلوی موسیقی را بگیریم. ازدواج را آسان کنیم دو سوم گناه نسل نو مربوط به شهوت است. اگر جوانهای ما همسر داشته باشند و اهل نماز هم باشند تقریباً بیمه هستند. فضای گناه عذوبت است، بیکاری است. به ما گفتند: میخواهید دعا کنید دستها را بالا ببرید، طوری که ظرف باشد. چون هرچیزی یک آهنگی دارد، یک ظرفیتی دارد. دستها مقابل صورت، بالا نه بالای بالا، همینطوری. میروی نماز بخوانی گوشه عمامهات را رها کن از زیر گلویت رد شود. حالت است، عبا دوش بگیر، حالت است. جلویت عکس نباشد. اگر در باز است، جلوی در باز نماز نخوان. اینهایی که میآیند و میروند حواست را پرت میکنند. گل نباید باشد. حضرت فرمود: فاطمه جان، میخواهم نماز بخوانم. این پرده گل دارد و گل پرده حواس مرا پرت میکند. در رودخانه نباشد. حتی اگر کسی ادرار دارد، وضو هم دارد. منتهی اگر دستشویی برود دوباره وضو بگیرد، نماز جماعت تعطیل میشود. اسلام میگوید: دستشویی برو و دوباره وضو بگیر و نماز را فرادی بخوان. آقا جماعت خیلی ثواب دارد، ثواب جماعت را به شما بگویم. اگر کسی یک انگشت داشته باشد با آن تلفن میکند. دو تا داشته باشد سطل ماست بلند میکند. سه تا داشته باشد پرتقال و سیب زمینی برمیدارد. چهار تا داشته باشد سطل آب را هم بلند میکند. پنج تا داشته باشد آمپول هم میزند. هر انگشتی اضافه شود کارآیی آن بیشتر میشود. به ده تا که رسید حساب و کتاب ندارد. یعنی هیچکس در تاریخ بشریت پیدا نشده که بگوید: یک شغلی پیدا شد، یک آدم یازده انگشتی میخواستم. من چون ده تا داشتم مرا استخدام نکردند. یعنی به ده که رسید حساب و کتاب ندارد. نماز جماعت هم همینطور است یکی به یکی اقتدا کند، یک رکعتش 150 رکعت میشود. دو تا چقدر، سه تا چقدر، به ده تا که رسید دیگر حساب و کتاب ندارد. یکی از دوستان نقل میکرد امام نماز میخواند، وسط نمازش هی اشاره میکرد، «مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم…» دویدم رفتم به یکی از علمای آنجا گفتم: آقا امام سر نماز دستش را چنین میکند. گفت: میگوید: نگذارید فرادی نماز بخوانم. یک نفر بیاید به من اقتدا کند. توجه به نماز جماعت! یک چیز دیگر برای شما بگویم. نوه امام میگفت: اول تکلیفم بود، ماه رمضان بود، نماز مغرب شد، به امام گفتم: میخواهم با شما جماعت بخوانم. نوه امام به امام اقتدا کند. نماز جماعت دو نفری، امام فرمود: سال اول روزه است، هوا داغ است، ممکن است به تو بد بگذرد، تو اول برو افطار کن و بعد نمازت را بخوان. گفتم: آقا میخواهم با جماعت بخوانم. گفت: خیلی خوب، نماز مغرب را خواند. گفت: من مینشینم دعا میکنم، تو برو افطار کن و برگرد. مینشینم تا برگردی! گفتم: باشد. رفتیم افطار کنیم، چانه ما گرم شد و مشغول گفتگو شدیم، یادم رفت به امام گفتم: بنشین تا من برای نماز دوم میآیم. یک ساعت و نیم تقریباً طول کشید. گفتیم: لابد امام نماز خوانده است. امام یک ساعت و نیم برای یک نفر نمینشیند. لابد نماز خوانده و رفته است. رفتم دیدم نشسته است. گفت: افطارت یک ساعت و نیم طول کشید؟ گفتم: یادم رفت به شما قول دادم. گفت: من یک ساعت و نیم است اینجا نشستم که یک نفر به من اقتدا کند. چون یک رکعت یک نفر 150 رکعت میشود. این خیلی مهم است. اگر آدم اول وقت نمازش را فرادی بخواند، ولی از اول وقت عقب بیاندازد که جماعت بخواند، میگویند: عقب بیانداز که جماعت بخوانی.
3- فضاسازی مذهبی در خانواده
ما باید فضا را درست کنیم. فضا آدمها را عوض میکند. در دریا که کسی شنا یاد ماهیها نمیدهد. ولی خود فضای دریا ماهیها را شناور بار میآورد. در مازندران کسی جنگلها را آبیاری نمیکند. ولی فضای نم درختها را سبز نگه میدارد. زمان شاه، شاه روضهخوانی میکرد ایام عاشورا، خاندان شاه هم که میخواستند روضه بیایند با چادر میآمدند. زن شاه با چادر به حرم امام رضا میآمد. چرا؟ چون فضای حرم مذهبی است و او هم مذهبی میشد. الآن پدر و مادرها فضای خانه را مذهبی نگه دارند. همه چیز برای بچهاش میخرد. همه وسایل گناه را میخرد. بعد هم میگوید: حاج آقا به جوانها دعا کن. چاقو دست بچه میدهد و میگوید: دعایش کن. دعایش کن، چاقویش را بگیر. برای ازدواج اقدام کنیم. برای اشتغال اقدام کنیم. بچه ما فاسد شد به او نرسیدی. حدیث داریم هرکس بچه دارد، خودش هم بچه شود. «من کان له صبیٌ صباً» هرکس بچه دارد خودش هم بچه شود و با بچهاش حرف بزند، وگرنه وقتی شما محبت نکردی، این در کوچه میرود، یک کسی به او محبت میکند و ممکن است گناه هم بکند. راه را… وقتی خداوند به حضرت آدم میگوید: گندم نخور، اول میگوید: هرچه میخواهی بخور و بعد میگوید: گندم نخور. همین ماه رمضان، آمیزش با همسر شب اول ماه مکروه است جز شب اول ماه رمضان، شب اول ماه رمضان مکروه که نیست هیچی، ثواب هم دارد. یک سؤال: چرا یازده ماه، شب اول ماه همخوابی با خانم مکروه است، شب اول ماه رمضان مکروه نیست، بلکه مستحب است و ثواب هم دارد؟ برای اینکه خدا میخواهد بگوید: فردا دست به خانمت نزن. چون میخواهد بگوید: فردا دست به خانمت نگذار، از سر شب میگوید: دست به خانمت بگذار. خودت را ارضاء کن که فردا وقتی میگویم: نگذار، همه غذاهایی که میخوریم هیچکدام ثواب ندارد، 365 روز، 365 صبحانه ثواب ندارد. 365 چاشت، نهار، عصرانه، شبانه، هیچکدام ثواب ندارد. در سال فقط سی تا غذا خوردن ثواب دارد و آن سحری است. چرا؟ برای اینکه خدا میخواهد بگوید: فردا نخور. چون میخواهد بگوید: فردا نخور، میگوید: پس سحر بخور. سحر بخور که فردا بتوانی نخوری. این یعنی چه؟ یعنی اگر میخواهید جلوی گناه گرفته شود، باید خودت هم بجنبی. یک مدل ماشین را کوتاه بگیریم، ایجاد یک شغل برای کسی میشود. یک خرده از تجملات بگذریم، ایجاد شغل میشود. فضا، این امام رضا(ع) اگر مثل قبرستان بقیع بود، اینقدر زوار داشت؟ سالی ده، سیزده، چهارده، پانزده میلیون، بالای ده میلیون زوار دارد. مکه با همه عظمتش سالی سه چهار میلیون دارد. امام رضا سالی پانزده شانزده میلیون، چرا؟ فضای مذهبی اینجا خوب است. سالنهای بزرگ، گرمکن، سردکن، آبسرد، بهداشت، هرچه فضا بهتر باشد… وگرنه… فضای متعادل را بیشتر کنیم. با یک اسلام شناس نسلمان را آشنا کنیم. چطور اگر فیزیک و شیمیاش ضعیف شد، استاد خصوصی میگیریم. یک استاد خصوصی برای دین بچهمان بگیریم و بگوییم: آقا، تشریف بیاورید. من یک جوان دانشجو دارم، حرفهایی دارد. ده تا سؤال دارد، شما یک ساعت منزل ما تشریف بیاورید این ده تا سؤال بچه ما را جواب بدهید. این مبلغ هم هدیه باشد. اگر خواستید پول بدهید. شما برای فیزیک و شیمی استاد خصوصی میگیری، ولی در ذهن پسر و دختر شما اشکال است، یک اسلام شناس را دعوت نمیکنی که بیاید جوابهایش را بدهد. اگر میخواهیم گناه کم نشود… کم بشود، باید یک تلاشی هم بکنیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
4- فضاسازی برای تلاوت قرآن و دعا
افراد منحرف برای کار خودشان فضاسازی میکنند. برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند و پیراهنش را با خون قاطی کردند. «وَ جاؤُ أَباهُمْ» قاری: (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ) (یوسف /16) حاج آقا: (وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِب) (یوسف /18) قاری: «وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِب» چهار کار کردند که بلکه یعقوب باور کند. 1- شب آمدند. در حال گریه آمدند. پیراهن را خونی کردند که بگویند: راستی گرگ یوسف را خورده است اینها همه جوسازی است. جوسازی که… گفتند: دعا میخوانی با تضرع و خفیه دعا کن. «ادعوا ربکم» قاری: (ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً) (اعراف /55) (عَبْرَةَ مَنْ بَكَي مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ) (كامل الزيارات، ص 39) اشک خیلی ارزش دارد، تضرع خیلی ارزش دارد. حالتی دارد… قرآن میخواهی بخوانی «و رتل القرآن» قاری: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» (مزمل /4) میخواهی مسجد بروی، قرآن میگوید: دست بچهات را بگیر و ببر. «خُذُوا زِينَتَكُمْ» قاری: (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد) (اعراف /31) مسجد که میروی دست بچهات را بگیر و برو. چرا؟ مگر بچه زینت است؟ بله. قرآن میگوید: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ» قاری: (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا) (کهف /46) مال و اولاد زینت است، مسجد میروی زینت ببر. یعنی مسجد میروی یک پولی در جیبت بگذار، یک فقیری را در مسجد سیر کنی، دست بچهات را بگیر و بچهات هم تربیت شود. یکبار دیگر میگویم،«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ»،«خُذُوا زِينَتَكُمْ» یکجا میگوید: مال و اولاد زینت است. یکجا میگوید: مسجد میروی زینت ببر. مسجد میروی دست بچهات هم بگیر و ببر. حدیث داریم میخواهید چیز نوبر بخرید، جمعه بخرید. به بچهها بگویید: امروز جمعه است، شیرینی خریدیم. بستنی خریدیم که بچهها به روز جمعه علاقهمند شوند و از جمعه خوششان بیاید. میخواهیم کفش بخریم، باشد نماز جمعه میرویم و در راه برگشتن یا رفتن کفش میخریم. میخواهیم دوچرخه بخریم، آقاجان اگر نمازت را درست خواندی من برایت گوشواره میخرم. ما باید به کارهایمان جهت بدهیم. گوشواره میخریم منتهی این گوشواره را جایزه نمازش قرار بدهیم. شما که برای خانم چادر میخری بگو این را از مشهد آوردم. این را از کربلا آوردم.
5- رنگ الهی به کارهای زندگی
کارهایمان را رنگ مذهبی بدهیم. یک آیه در قرآن داریم میگوید: «صبغة الله» قاری: (صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً) (بقره /138) کارهایتان را رنگ خدایی کنید. همه مردم صورتشان را میشویند. زنده باد ما که وقتی میخواهیم آب به صورتمان بریزیم، قصد وضو میکنیم. مسلمان هم نباشیم صورتمان را میشوییم. منتهی حالا که آب میریزی، نیت وضو کن. مگر شما خمس و سهم امام نمیدهی؟ خوب شب قدر بده. چون شب قدر یک کار ضربدر هزار میشود. «لیلة القدر خیرٌ» قاری: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) شب قدر بهتر از هزار ماه است. عمل شب قدر هم، شما اگر یک میلیون شب قدر به فقرا کمک کنی، انگار هزار میلیون دادی. برنامهریزی کنید حساب سالتان شب قدر باشد که ضربدر هزار شود. البته معنایش این نیست که اگر شما هزار تومان خمس و سهم امام بدهید، کار یک میلیون بکند. بگویی: شب قدر است دیگر، من هزار تومان میدهم ضربدر هزار میشود. ثوابش است نه خودش! یک کسی یک جایی دو انار دزدید. دو تا انار برداشت و پول نداد و رفت. دکان نانوایی رفت و دو تا نان برداشت و پول نداد. یک خرده که رد شد به فقیر داد. صدایش زدند گفتند: چه میکنی؟ گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. دو تا انار دزدیدم دو تا گناه، دو تا هم نان دزدیدم، دو تا گناه. دو تا و دو تا، چهار تا. چهار تا را به فقیر دادم. قرآن دارد اگر کار ثواب کنی ضربدر ده میشود. چهار ضربدر ده چهل میشود. پس چهل تا ثواب کردم. چهار تا گناه کم شود، سی و شش تا میماند. ریاضیاش خوب بود. یک کسی داماد شد، عروس را خانه برد سه ماهه زایید. رفت پیش پدرخانمش گفت: دختر شما با کسی رابطه داشته است؟ گفت: نه، گفت: سه ماهه زاییده است. گفت: کی باید بزاید؟ گفت: نه ماهه، گفت: بنشین. ریاضی بلد هستی؟ بله. گفت: هرچه سؤال میکنم جواب بده. چند ماه است دختر من زن شم شده است؟ گفت: سه ماه. گفت: چند ماه است تو شوهر او شدی؟ گفت: سه ماه. گفت: چند ماه است با هم زن و شوهر شدید؟ گفت: سه ماه. گفت: سه سه ماه؟ نه ماه. گفت: ریاضیات درست است اما سوء ظن من سر جایش است. گاهی وقتها که میگوییم: فلانقدر ثواب دارد، میگوید: خیلی خوب، ما عمری نماز نخواندیم، میرویم حرم امام رضا نماز میخوانیم ضربدر هزار پس تسویه حساب.
6- تقوا، عامل قبولی عبادات
حضرت فرمود: قرآن میگوید: «انما یتقبل الله» قاری: (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) (مائده /27) قرآن میگوید: اگر متقی بودی کارت قبول میشود. مال دزدی را به فقیر دادی؟ اینکه میگویند: اگر کار خیر کنی ضربدر ده میشود، برای اینکه کارت براساس تقوا باشد. براساس تقوا اگر بود ضربدر ده میشود. حالا تازه چند رقم قبول داریم. یک قبول معمولی داریم که میگوییم: «ربنا تقبل» خدایا قبول کن. بعد از نماز هم به هم میگوییم قبول باشد، قبول باشد. این یک قبول معمولی است. یک قبول داریم، قبول نیک، یعنی قبول ممتاز و قبول درجه یک. قرآن میفرماید: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ: قاری: (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ) (آلعمران /37) قبول حسن، یعنی قبول ممتاز. یکجا داریم قبول عالی که در دعا داریم «باحسن قبولک». پس قبول عادی، قبول حسن، قبول احسن، «باحسن قبولک» این به مقدار تقواست. تقوای معمولی قبول معمولی، تقوای بالا قبول بالا، با تقوا ترین قبول، قبولترین. هرچیزی بر وزن خودش. سلسله مراتب باید حفظ شود. پدر و پسری مهمان امیرالمؤمنین شدند، حضرت امیر یک ظرف آبی آورد و دست مهمان را شست. بعد به امام حسن گفت: تو هم دست پسرش را ببوس. اگر پسر تنها آمده بود من دست بچهاش را میشستم، اما چون پدر و پسر با هم هستند، پدر دست پدر و بگویید… پسر دست پسر. این سلسله مراتب باید حفظ شود. هرکسی یک جایگاهی دارد. مقام معظم رهبری رئیس جمهور بود به پنج شش کشور سفر کرد. در زمان ریاست جمهوری ما هم هیأت همراه بودیم. پاکستان تا وارد شدیم 21 توپ در فرودگاه زدند. ما پرسیدیم چیه؟ گفتند: این رسم است. تشریفات اینجا میگوید: اگر رئیس جمهوری وارد کشور شد به احترامش 21 توپ بزنیم. گفتیم: خوب ما نمیدانستیم. گفتیم: نخست وزیر چقدر؟ رئیس مجلس چقدر؟ آخرش گفتم: ما تنهایی چقدر؟ گفتند: تو تنهایی یک تیر و کمان. به هر حال این سلسله مراتب باید حفظ شود. اگر تقوایش آبکی است، قبول هم آبکی است. تقوایش خوب است، قبولش خوب است. تقوایش بالاست قبولش هم بالاست. قبول حسنٍ، باحسن قبولک، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»
7- فضاسازی پیامبر در ماجری غدیر خم
در غدیر خم حضرت علی چطور معرفی شد؟ خیلی مراسم داشت. اول غدیر خم پنج راه بود. یک راه به حبشه میرفت. یک راه به مدینه میرفت. یک راه به عراق و یک راه به شام میرفت. انتخاب یک جایی باشد که هنوز مسلمانها پخش نشدند. یعنی فلکه چند خیابانه، 2- غدیر مثل بشقاب است، گود دارد، آب درونش بود. آن مراسم دهها هزار نفری، هم خودشان و هم اسب و شترشان آب میخواهد. یعنی مسأله داشتن آب هم امکانات آب. 3- چون بناست علی معرفی شود باید صحنه یک جای انجام شود که همه تو را ببینند. فوتبالیستها در زمین بازی میکنند و تماشاچیها بالا مینشینند. چون میخواهند صحنه گل زدن را ببینند. پیغمبر در چاله بود و مردم همه بالا بودند که نگویند: ما ندیدیم و در راه بودیم. فرمود: اینهایی که تند رفتند بگویید برگردند. یک عده جوان تند میروند، گفتند: خبر تازهای است برگردید. فرمود: پیرمردهایی هم که کش کش میآیند صبر کنیم برسند. صبر کرد تا ظهر شد، نماز خواند. بعد از نماز، بعد خطبه خواند. در خطبه اصول عقاید گفت و در مورد بعثت خودش گفت، امامان هم شخص علی را فقط معرفی نکرد. غدیر خم برای امیرالمؤمنین نیست، برای حضرت مهدی هم هست. بارها در غدیر خم پیغمبر اسلام اسم امام زمان را برد. یعنی غدیر خم رهبری تاریخ در کره زمین، نه فقط علی بن ابی طالب، تمام دوازده امام را پیغمبر معرفی کرد. حتی حضرت مهدی را چند بار معرفی کرد. اینها همه فضاسازی است. ما باید اگر برای دختر انسان یک چادر بخرد، دختر را به چادر هول میدهد. اما اگر برای دختر چیزی دیگر بخری، به حجاب هول داده نمیشود. اگر میخواهیم نسل ما حجابدار شود، ما مقدمات را جور کنیم. بعضی از تجار هست که وقتی میخواهند سهم امام به مرجع بدهند، بچهاش را هم میبرد. به بچهاش میگوید: ببین این مرجع تقلید من است. امشب شب سال من است. اگر من مردم شما بچهها سال که میشود، سر سال خمستان را به مرجع تقلیدتان بدهید. یعنی فضا ایجاد میکرد. یک آقایی بود وقتی میبردند نماز مرده بخواند، میپرسید: مرده زن است یا مرد؟ اگر میگفت: مرد است، میگفت: کفن را باز کنید. کفنش را لازم نیست باز کنید. میگفت: نه باز کن. کفن را باز میکردند صورت این مرد را نشان میداد و میگفت: آقایان، برادرها، پسرها، همسایهها، شریکها، شاگردها، دوستان ببینید چشمهایش دیگر نمیبیند. بعد میگفت: تا چشمتان میبیند گناه نکنید. ببینید دیگر گوش نمیشنود، تا گوشتان میشنود هرز نشنوید. ببینید زبان دیگر کار نمیکند، تا زبان کار میکند حرف حرام نزنیم. میگفت: من پنج دقیقه کفن را باز میکنم و نصیحت میکنم. اثر آن پنج دقیقه از ده شب سخنرانی بیشتر است. چون فضا آماده میشود. چه کنیم فضا مذهبی شود؟ این زیارتها خیلی اثر دارد. اگر ظهر میشود همه مردم اذان بگویند، اصلاً خیلی فضا عوض میشود. مگر شما با الله اکبر شاه را بیرون نکردی؟ دور خیبر را که گرفتند چند شب مسلمانها دور یهودیها را گرفتند و محاصره کردند. یکبار فرماندهی به امیرالمؤمنین افتاد، گفت: امشب همه الله اکبر بگویید. الله اکبر! اینقدر مسلمانها دور قلعه خیبر الله اکبر گفتند که یهودیها خودشان فرار کردند. فضا… ما باید مقدمات خوب شدن نسلمان را فراهم کنیم با اشتغال، با ازدواج، با زیارت، با رفاقت، با اینکه خودمان هم مثل جوانها جوان شویم و با بچههایمان بازی کنیم. مثل آنها بگوییم و بخندیم که آنها احساس نکنند گیر یک پدر مذهبی افتادم اخمو. گیر یک مادر مذهبی افتادیم همهاش اخمو. میشود زندگی شیرین داشته باشیم بدون گناه. خدایا تمام فضاهای گناه را یکی پس از دیگری بین ما کور بفرما. فضای مذهبی، تبلیغ مذهبی، استدلال منطقی، برخورد عاطفی، راه دعوت به خیر به همه ما یاد بده. کسانی که رمضانهای قبل بودند و نیستند، همه را ببخش و بیامرز. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1888