نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1887
1- نشانههاي اولياي خدا در كلام رسول خدا 2- ايمان و عمل صالح، ملازم يكديگر 3- رابطه اهل ايمان با خدا و كتاب او 4- تسليم بودن اهل ايمان در برابر دستورات پيامبر 5- رابطهي اهل ايمان با خانواده و فرزندان 6- دوري از تحقير و كوچك شمردن افراد جامعه 7- توكل بر خداوند، نشانهي مؤمن واقعي 8- بشارتهاي الهي براي اولياي خدا
موضوع: شناخت اولياي خدا
تاريخ پخش: 24/11/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
يكي از كلماتي كه در جامعهي ما گاهي گفته ميشود، ميگويند: فلاني از اولياي خدا است. امروز ببينيم اين اولياء الله چه كساني هستند، و چه بشارتهايي به آنها داده شده است؟
موضوع بحث، شناخت اولياء خدا، قرآن ميفرمايد: («أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون») (يونس/62) («الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ») (يونس/63) از آن عربيهاي آسان است خيليها ترجمهاش را ميفهمند. («لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم») (يونس/64) سورهي يونس، آيهي 62، 63، 64.
ترجمه: («أَلا») يعني چه؟ آگاه باش! كجا ميگويند: آگاه باش؟
يك جايي كه آدم غافل است. مثلاً ايام جنگ وقتي حملهي هوايي ميشد، ميگفتند: توجه! توجه! اين («أَلا») يعني توجه! توجه! در قرآن حدود سي، چهل تا («أَلا») داريم. در فرازهاي مختلف. ميخواهد بگويد: توجه! توجه! اينكه ميگويم جدي است. («أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ») (بقره/214) توجه كنيد! نصرت خدا نزديك است. («أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ») (يونس/55) توجه كنيد خدا قول داده است عمل ميكند. («أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب») (رعد/28) توجه كنيد! آرامش در ذكر خداست. فكر نكن اگر همسرت فلاني باشد. خانهات فلاني باشد، خيليها فلان همسر و فلان پول و فلان مقام را دارند ولي آرامش ندارند. فقط ياد خدا آرامش است. («أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»)، («أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون») (مجادله/22) آگاه باش! حزب خدا غالب ميشود. ولو بمباران شوند. («أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ») (مجادله/19) آگاه باش طرفدارهاي فرعون خسارت كردند. ولو زرقي و برقي و مانوري و كفي و سوتي و صلواتي و جولاني و اينها تو را نگيرد. آنچه كه ميماند، حسين ميماند، يزيد ميرود. خط امام ميماند، خط صدام كور ميشود. پيغمبر اسلام ميماند ابوها ميروند. اوه! چقدر ابو بود. امروزه اَبَر است. ابر قدرت! اَبَر، اَبَر، اَبَر! آن زمان اَبَر نبود، اَبو بود. اَبو سفيان، اَبولَهب، اَبوجَهل، ان زمان اَبو بود، حالا اَبَر است. ابوها ميروند، اَبَرها ميروند. جلوهها ميرود. كفها ميرود. آنچه ميماند آب است.
1- نشانههاي اولياي خدا در كلام رسول خدا
«أَلا» آگاه باش! («إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ» «َولَيَ») يعني پشت سر آمد. ولي يعني از او تبعيت ميكنم. («إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ») آنهايي كه در خط خدا حركت ميكنند، نه خوفي دارند و نه حزني! حالا، روايتي ديشب ديدم كه پيغمبر فرمود: اولياء خدا سكوتشان ذكر است. نگاهشان عبرت، سخنشان حكمت، حركتشان بركت. عبرت، حكمت، بركت! اولياء خدا ساكت هم كه هستند غافل نيستند. بيخيال نيستند. سكوتشان ذكر، نگاه كه ميكنند نگاهشان عبرت است. ما يك سيب را تند، تند ميخوريم. اما اولياء خدا به اين سيب نگاه ميكنند. ليموترش از كجا ترش شد؟ آب كه ترش نيست. خاك هم كه ترش نيست. از آب و خاكي كه هيچكدام ترش نيست، اين خرما چطور شيرين شد؟ نه آب شيرين است نه خاك شيرين است. از آب و خاكي كه شيرين نيست چطور اين خرما شيرين است؟ توت چطور شيرين شد؟ ليمو چطور ترش شد؟ انار چطور ترش و شيرين شد؟ پرتقال چطور ترش و شيرين شد؟ هر نقاشي روي جماد نقاشي ميكند. خدا چطور روي آب نقاشي كرده است و انسان را آفريده است؟ نگاهشان عبرت است. سخنشان حكمت است. حرف كه ميزنند چرت و پرت نميگويند. ما خيليوقتها همينطور لب تكان ميخورد به دري وري گفتن. حركتشان هم بركت دارد. دست به هركاري ميزنند بركت دارد. اينها علامات اولياء خدا در حديث است. سكوتشان ذكر، نگاهشان عبرت، سخنشان حكمت، حركتشان بركت!
2- ايمان و عمل صالح، ملازم يكديگر
حالا بحث ما اين است. در جامعهي ما خيليها ميگويند: ببين فلاني درست است نماز نميخواند ولي خيلي آدم خوبي است. فلاني خمس و زكات نميدهد. ولي انسان با انصافي است. فلاني مثلاً فرض كنيد كه اصلاً مسلمان نيست، ولي كارش درست است. يا فلاني قلبش پاك است. شما به حجابش نگاه نكن. نميدانم قلبش پاك است. آيا اين منطقي كه فلاني قلبش پاك است، درست است يا نه؟ ديشب ما وارسي كرديم، بيش از 250 تا («آمنوا») در قرآن است. ولي معمولاً («آمنوا») خالي نداريم كه فلاني قلبش پاك باشد. هرجا ميگويد: («آمنوا») يك چيزي دارد. («آمنوا»)ها را براي شما مينويسم.
قرآن ميگويد: اولياء خدا چه كساني هستند؟ اولياء خدا آگاه باش، («إِن») بدرستي كه، حالا اين چند تا هم تأكيد دارد. آگاه باش يك تأكيد است. («إِن») يك تأكيد است. جملهي اسميه يك تأكيد است. تكرار («لا»)، («لا خَوْف») دومرتبه گفته: («وَ لا هُمْ») نه اين، نه اين، تأكيد است. با چند تا، پنج تا تأكيد ميگويد: بدان! اولياء خدا نميترسند. حزن ندارند. نه از گذشته ميترسند. نه نسبت به آينده نگران هستند. آرامش دارند. اگر در دست شما طلا است. همهي دنيا سوت بكشند كه سفال است! سفال است! دلت تكان ميخورد؟ خودت كه ميداني طلا است. حالا همه بگوييد تا خسته شويد. اولياء خدا يك آرامشي دارند كه اگر كرهي زمين عليه آنها دعا كنند يا فحش بدهند، آرام هستند. («الَّذينَ آمَنُوا») اولياء خدا كساني هستند كه ايمان دارند، بعد ميگويد: («الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُون») (نمل/53) («كانُوا») در قرآن زياد است. («كانُوا») يعني هميشه! افراد ممكن است در يك لحظه تقوا داشته باشند، هميشه تقوا دارند. («كانُوا») يعني كارشان تقوا است. تقوا يعني آدم خودش را از گناه حفظ كند. («كانُوا يَتَّقُون») هميشه از فكر بد دور است، فكر بد نميكند. چشمش بد نميبيند. زبانش حرف بد نميزند. غذاي بد نميخورد. عمل بد انجام نميدهد. سر تا پايش، ببين، سوزن را بزني به هرجاي انگور، آب انگور درميآيد. كلش آب انگور است. اينطور نيست كه حالا پليس جريمهاش ميكند آرام ميرود. تا ميبيند پليس نيست گازش ميدهد. تا ببيند مثلاً معلم فهميد، مؤدب است. تا ببيند معلم نميفهمد اسمش را چه ميگويند؟ تقلّب ميكند. («كانوا يَتَّقُون»)
3- رابطه اهل ايمان با خدا و كتاب او
راجع به («كانوا يَتَّقُون») رابطهي مومن با خودش، با خدا، با پيامبر، با خانوادهاش، با مردم آياتي داريم. دارم چه مي گويم؟ مي گويم: نميشود كسي بگويد: من مومن هستم، اما اين روابط را حفظ نميكند. علامت دارد. من يكبار مثل زدم. به نظرم در تلويزيون بود. گفتم: اگر كسي به خانمش بگويد: دوستت دارم، ميگويد: بلند شو برويم بازار! اگر بگويد: من دوستت دارم حرف پول نزن! ميگويد: پس دروغ ميگويي! اگر به بچهي كوچولو گفتي: دوستت دارم، ميگويد: بيسكوييت بخر! بگويي: ببين دوستت دارم، ولي گوش ندهي. من شما را دوست دارم ولي نميخواهم با تو حرف بزنم. اِ…! تو اگر من را دوست داري چرا با من…؟ تو خدا را دوست داري نماز نميخواني؟ آدم كه كسي را دوست دارد ميخواهد با او حرف بزند. تو چطور خدا را دوست داري نميخواهي با او حرف بزني؟ علامت دارد.
رابطهي مومن با خدا، 1- قرآن ميگويد(: «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا») (احزاب/41) اگر خدا را دوست داري خيلي او را ياد كن. («ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا») (حج/77) خدا را دوست داري، ركوعت كو؟ سجودت كو؟ اينها همه پشت سر («آمنوا») هستند. در قرآن ديشب («آمنوا»)ها را ديديم، پشت سر («آمنوا») اينها است. اگر («آمَنُوا» «اذْكُرُوا») ياد كن ذكر خدا! («آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا») ركوع و سجود! («اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّه») (مائده/11)خدا را دوست داري نعمتهاي خدا را تذكر بده. به ياد خودت بياور. («آمَنُوا)(تُوبُوا») (تحريم/8) اگر ايمان داري، لغزش كردي، عذرخواهي كن. توبه كن. («فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّه») (جمعه/9) اگر دوستش داري بدو! آدم يك كسي را دوست دارد به سمت او ميدود. قرآن در سورهي جمعه ميگويد: وقت كار معنوي بدويد. وقت كار مادي برويد. بين بدو و برو فرق است. («إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا») (جمعه/9) نماز جمعه را («فَاسْعَوْا») يعني تند برو. نماز جمعه كه تعطيل شد، ميگويد: دنبال تجارت برو. («فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ») وقتي نماز جمعه تمام شد، («فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ») در زمين منتشر شويد. در بازارها، خيابانها برويد. («وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ») (جمعه/10) سراغ فضل خدا برويد. دنبال پول درآوردن برويد. كشاورزي، دامداري، تجارت، هرچه، آن را ميگويد: («فَاسْعَوْا») آن را ميگويد: («وَ ابْتَغُوا»)، («فَاسْعَوْا») يعني: بدو. («وَ ابْتَغُوا») يعني برو! يعني در مسائل معنوي بدو، در مسائل مادي برو. اين رابطهي انسان با خدا.
4- تسليم بودن اهل ايمان در برابر دستورات پيامبر
رابطهي انسان با پيغمبر! قرآن ميگويد: («إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِي») (احزاب/56) بعد ميگويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا») پشت سر («آمنوا»)، («يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما») (احزاب/56) («صَلُّوا») خوب اگر پيغمبر را دوست داري صلوات بفرست. (صلوات حضار) اين براي («صَلُّوا») است. («صَلُّوا») كافي نيست. («صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما») گوش به حرفش بده. رابطهي ما با پيغمبر، («أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول») هرچه خدا گفته. گاهي ميپرسند: آقا اين كجاي قرآن نوشته شده است؟ بسم الله الرحمن الرحيم. بسياري از مسائل اسلامي، در قرآن نيست. نماز صبح دو ركعت است. هيچ جاي قرآن نيست. نماز مغرب، ظهر، عصر، ركعت نماز در قرآن نيست. ولي قرآن گفته: («وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه») (حشر/7) در قرآن نيست اما رسول كه گفته است. رسول از روي هوا و هوس كه حرف نزده است. («وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى») (نجم/3) پيغمبر از روي هوا و هوس نيست، («إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى») (نجم/4) هرچه پيغمبر ميگويد وحي است. حالا وحيها بعضياش در قرآن است، بعضيهايش در قرآن نيست. طواف كنيد هفت بار! هفت بار در قرآن نيست. فقط ميگويد: («وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيق»)(حج/29) دور كعبه طواف كن. اما هفت بار از كجا؟ هفت بار در قرآن نيست ولي در حرف پيغمبر است. ما اگر خواسته باشيم بگوييم: آقا هرچه در قرآن است من قبول دارم. دروغ ميگويي. چون در قرآن گفته: هرچه پيغمبر گفت عمل كن. چيزي در قرآن نيست اما پيغمبر گفته است. چرا زير بار نميروي؟ («أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول»)!
«لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُم» چرا داد ميزني؟ حرم امام رضا ميروي چرا داد ميزني؟ اصلاً ما مناجات نداريم. اين مناجاتهايي كه روي منارها ميگويند، اينها اسلامي نيست. مناجات شخصي است. هركسي در خانهاش بين خودش و خدا سحرخواني كند. بلندگو بگذاريم مردم را به اسم سحرخواني بلند كنيم، اين در اسلام نيست. از مراجع هم بپرسيد. آيا اجازه ميدهيد ما قبل از اذان يك كسي را از خواب بيدار كنيم؟ حرام است! ميشود به اسم فاتحه مردم را از خواب بيدار كرد؟ بلندگوي مسجد! اذان را اجازه داديم. اذان با صداي خوب بگوييد. مردم هم از خواب بيدار شدند طوري نيست. براي اذان طوري نيست. اينكه ميگويند: صبح اذان بگويند، از خواب ميپريم. اعصابمان خرد ميشود، اگر اينطور باشد بايد همهي مردم مكه ديوانه شده باشند. چون مكه انشاالله خدا قسمت كند برويد، تمام مساجدش اول وقت اذان ميگويند. خوب اگر صداي اذان اعصاب آدم را خرد ميكند بايد همهي مردم مكه ديوانه شده باشند. همهي مردم مدينه بايد ديوانه شده باشند. اصلاً با اذان اعصاب آرام ميگيرد. اگر بفهميم چيست؟ چون نصف غصههاي ما به خاطر اين است كه از خدا جدا شديم غصه ميخوريم. دلهرهي ما براي اين است كه دستمان در دست پدرمان نيست. كسي كه دستش در دست پدرش است آرامش دارد. هر لاتي هم نگاهش كند به لات ميگويد: (خنده حضار) پدرم است، تو را ميزند. ما اگر دستمان را در دست خدا بگذاريم، زور پيدا ميكنيم. آرامش پيدا ميكنيم. امام هيچ چيز نداشت. فرمود: آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند!
5- رابطهي اهل ايمان با خانواده و فرزندان
رابطهي ما با خانواده! («قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا») (تحريم/6) قرآن آيه دارد. ميگويد: بچههايتان را خودتان را از آتش دور كنيد. تو اگر بچهات را دوست داري چرا به او لقمهي حرام ميدهي؟ آخر براي خرجي زن و بچه! براي خرجي زن و بچه بايد لقمهي حرام داد؟ حالا من ديدم فقير است خانهاش را يك خرده چرب قيمت كردم. تو به او خدمت كردي؟ اگر فقير است ميخواهي به او رحم كني خانهاش را عادلانه نرخ كن. ما گاهي وقتها مي رويم يك خانه را قيمت كنيم چون ميبينيم طرف فقير است، حالا يك خرده چربش ميكنيم. تا ديديم پولدار است، اي بابا! اينها خر پولها! ارزان قيمت ميكنيم. چه كار داري به… قرآن ميگويد: وقتي قرار است قضاوت كني كار به پول و غنا نداشته باش. («إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما»)(نساء/135) آيهي قرآن است. طرف پولدار است يا فقير، شما وقتي قاضي هستي بايد حق قضاوت كني. در قضاوت فقر و غنا را كنار بگذاريد. حالا ما يك نمره به او داديم كه قبول شود. بندهي خدا پدرش مستضعف است. نميدانم اخيراً يكي از فاميلهايش هم مرده است. ماشينش هم پنچر شده است. ديگر حالا ما دو نمره را به او داديم. شما حق داري مثلاً به خاطر اينكه ماشين پدرش پنچر شده است، يا شوهر عمهاش مرده است نمره اضافه كني؟
حالا ما ديديم، بلند شويم برويم جلسه اش به هم ميخورد. چند آيه در قرآن داريم كه اگر در يك جلسهاي ميبيني به مقدسات ديني اهانت ميشود بايد بلند شوي بروي. حالا ما بگوييم: خبر بدهيم ترياك آورده، نانش آجر ميشود. حالا بگذار يك نان و آبي… هر مقدار جوانهاي مردم ترياكي شوند شما بايد فوري به كلانتري اطلاع بدهي. ولو فلاني فاميل ما است. رفيق ما است. چندبار هم پول بستني ما را داده است. گاهي هم به ما عيدي ميدهد. كادو ميدهد. بالاخره بريز و بپاش دارد. در عروسي دختر خواهرم فلان چيز را چشمروشني آورد. همهي اين كارها را كرده است، اما شما كه ميفهمي ترياك جابهجا ميكند، و به كلانتري اطلاع نميدهي؟ حالا ما آشنا هستيم. به خاطر آشنايي، به همين زودي دينت از دست رفت؟ قرآن ميگويد: («آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُون») (نمل/53) ايمان تقوا ميخواهد. تو اگر ايمان داري، قرآن ميگويد: («آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ») پدرت، پسرت! («وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها») اموالي كه جمع كردي. («وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها») (توبه/24) تجارتي كه داري. («عَشيرَه») فاميلي كه داري. هريك از اينها را بيشتر از خدا دوست داشته باشي، اين معلوم ميشود دين نداري. اميرالمومنين فرمود: در جبههها، ما پدرانمان را ميكشتيم، و هيچ باكمان نبود. پدرم هستي. قبولت دارم. ولي آقاجان اين سيگاري كه ميكشي كار تو درست نيست. شما پدر من هستي روي چشم من، اما اين عملت خلاف است. مادرجان! خيلي به گردن من حق داري. من دست تو را ميبوسم، اما اين كارت خلاف است. استاد! استاد من هستي، حق به گردن من داري. اما اين كار درست نبود. حضرت آيت الله ما مريد تو هستيم، اما دير ميآيي وقت مردم در مسجد تلف ميشود. شما سر وقت بيا. شما ده دقيقه دير ميآيي عمر ما تلف ميشود. ما نبايد به خاطر اينكه ايشان آيت الله است. ايشان استاد است. ايشان استاد دانشگاه است. ايشان نميدانم فاميل است. («آمَنُوا»)، («قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا») (تحريم/6) اگر ايمان داريد، اينها را از آتش جهنم دور كنيد.
6- دوري از تحقير و كوچك شمردن افراد جامعه
رابطهي مومن با مردم. («آمَنُوا») قرآن پشت سر («آمَنُوا») ميگويد: («آمَنُوا لا يَسْخر») (حجرات/11) چرا مسخرهاش ميكني؟ نفتي! حالا ديگر الحمدلله تمام شد. لوله كشي گاز آمد. قديم كه لولهكشي گاز نبود، مردم سرشان را از خانه ميكردند، نفتي! يك حلب نفت به ما بده. نفتي! مردم آدم نيستند؟ اسم ندارند؟ اسم رفتگر، اسم نميدانم كارمند شهرداري، («لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب»)(حجرات/11) لقب همديگر را بد نبريد. اصلاً بعضيها هستند حرف كه ميزنند حتماً يك عيبي ميگذارند. حسن كچله را ميگويي؟! حسين شله! قاسم كوره! يعني اصلاً خيلي بد دهان است. آيهي قرآن است. قرآن بعد از («آمَنُوا») ميگويد: «لا يَسْخر» چرا مسخره ميكني؟ بعد ميگويد: («عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْرا») (حجرات/11) شايد از تو بهتر است. خانمها همديگر را مسخره نكنند. شايد آنكس را كه مسخره ميكني از تو بهتر باشد. حديث داريم خدا اوليائش را پنهان كرده است. معلوم نيست چه كسي از اولياي خدا است. شايد همان كسي كه مسخره ميكني از اولياي خدا باشد. معلوم نيست گنج در كدام خرابه است. هيچكس را مسخره نكنيد. شايد همان كسي كه مسخره ميكني پهلوي خدا آبرو داشته باشد.
قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: روز قيامت ميگويند كه آن هرزهها كجا هستند؟ ميگويند: هرزهها، تو فكر ميكردي هرزه هستند. الآن در بهشت است. تو گير هستي. («وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرار») (ص/62) اشرار كه ميدانيد چيست؟ ميگويند: فلاني از اشرار است. اشرار يعني آدمهاي هرزه! («وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى») چرا نميبينيم، («رِجالاً») آدمهايي كه («كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرار») افرادي را كه در دنيا ميگفتيم اينها هرزه هستند، كجا هستند؟ ميگويند: جاي هرزهها خوب است. تو كه فكر ميكردي خوب هستي، بد هستي. خيلي فكر ميكردي حالا كه نمرهات بيست است، حالا كه خانهات قشنگ است، حالا كه همسرت خوب است. بچهات خوب است، تيز هوش هستي، فكر ميكردي خوب هستي؟ تو كمالاتي داشتي، اما يك جاهايي دسته گل آب ميدادي و آن نمرهاش پايينتر بود اما كمال داشت. حديث داريم اولياء خدا پنهان هستند. نكند مثلاً يك موقع يك كسي را تحقير كنيم.
من يك قصهاي را نميدانم گفتهام يا نه؟ آخر الآن من دارد سي سالم تمام ميشود. سي سال در تلويزيون، يك شب جمعه هم به لطف خدا تا به حال تعطيل نشده است. اين از الطاف مهمي بود كه خدا به من داد. سي سال حرف زديم، خوب آدم نميداند بعضي حرفها را گفته يا نگفته است، شايد تكراري باشد، طوري هم نيست تكراري باشد. چون هميشه همهي مردم پاي تلويزيون نيستند. ممكن است براي بعضي تكراري باشد. اصلاً ممكن است من نگفته باشم. جاي ديگر گفتم.
شخصي از خواب بيدار شد ميخواست نماز بخواند، ديد نيازي به غسل دارد. آب نداشت، خاك خشك پاك هم كه روي آن تيمم كند نداشت. يك خرده فكر كرد و ديد حالا آفتاب ميزند، با همان لباس و بدن آلوده نماز خواند. دائم سر نماز ناراحت بود. بدنت نجس، لباست نجس، بعد از نماز بر سرش زد، گفت: خاك بر سرت با اين نمازت! بعد گفت: خدايا! اگر مردي اين نماز را قبول كن. بعداً كه مُرد به خواب يكي از دوستانش آمد. گفت: چه خبر؟ گفت: خدا همان را قبول كرد. گفتند: چرا؟ گفت: در اين نماز تواضع داشتي. در باقي نمازها غرور داشتي. گاهي وقتها يك كسي يك چك به جبهه ميدهد. يك چك به فقير ميدهد. چون چكش سنگين است غرور ميگيرد، چشم روشني سنگين ميبرد. غرور دارد! بله، چه براي فلاني آورد! گاهي يك كسي پولي ندارد مثلاً حالا يك جفت جوراب ميخرد ميبرد. بعد يك خرده هم خجالت ميكشد كه ما پول نداريم، يك وقت ميبيني آن جوراب قبول شد، و آن قالي ابريشم قبول نشده است. هيچكس به هيچكاري اطمينان نكند. حديث داريم. اينكه ميگويم از خودم نيست. حديث داريم هيچ كار خيري را كم نشماريد. شايد آن كم… يك وقت يك برگ زرد است، قابل نيست. اما همين برگ زرد در حوض ميافتد كشتي 50 مورچه ميشود. بغل حوض چناري اندازهي منار است، برگهاي بزرگ وسبز، اين برگهاي بزرگ و سبز و كل چنار يك مورچه را نجات نميدهد. ولي اين برگ زرد 50 مورچه را نجات ميدهد. ما چه ميدانيم؟
7- توكل بر خداوند، نشانهي مؤمن واقعي
به سلمان فارسي گفتند: ريش تو بهتر است، يا دم سگ؟ ميخواستند او را بشكنند. ايشان فرمود: نميدانم. هركدام از پل صراط گذشت. بگذاريد آن طرف قيامت ببينيم. حديث داريم. اينكه ميگويم حديث است. «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ»(بحارالانوار/ج69/ص53) چه كسي غني است، چه كسي فقير، بگذاريد در قيامت ببينيم. در دنيا نگوييد: چه كسي فقير است؟ يك وقت ميبيني اين پسر كه ميخواهي زن او شوي… ماشيناش در دره ميافتد، پدرش هم ورشكست ميشود. خانهاش را هم دزد ميبرد. چه آهي ميكشيد كه زن اين شود. اين گدا، دخترت را دادي به گدا؟! ميبيند اين گدا چه شد، او چقدر از بالا پايين آمد. اين از پايين، بالا رفت. هميشه به آنچه در دست خداست دل ببنديد نه آنچه در دست شما است. حديث داريم علامت اينكه ميخواهي ببيني ايمان شما كامل است يا ناقص، اگر به چيزهايي كه در دستت است، دلت خوش بود، ايمانت ضعيف است. بله! نمرهي بيست حق من است. چون ديشب تا صبح مطالعه كردم. حافظهي من خوب است تيز هوش هستم همه را حفظ هستم. مثل («قل هو الله») حفظ هستم. اگر به حفظ خودت، به عقل خودت، به مطالعه و مال و…اين ماشين! دو ساعته ميروم. ماشين عالي! بنزين، آب، برق! كوكِ كوك! اگر به ماشين و مطالعه و پول و بانك و وعدههاي اين و آن و… بله الآن زنگ زدم پسر عمهام هم غذا پخته منتظر است. اگر به اينهايي كه تو برنامهريزي كردي، تكيه كردي ايمانت ضعيف است. اما اگر به لطف خدا تكيه كردي، ايمانت قوي است.
8- بشارتهاي الهي براي اولياي خدا
خوب اشاره ميكنند وقت تمام شد. حالا («لَهُمُ الْبُشْرى») را هم برايتان بگويم. ديگه فهرست ميخوانم توضيح نميدهم. اينكه قرآن ميگويد: («لَهُمُ الْبُشْرى») يعني اولياء خدا در حيات دنيايي يعني در همين دنيا بشارتش ميدهيم. در همين دنيا به اولياء خدا بشارت ميدهيم. چطور بشارت ميدهيم؟ يك بشارت اين است كه «(اَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») (رعد/28) دل آرام به او ميدهد. اين بشارت است. امدادهاي غيبي، اين بشارت است. («لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم») (مائده/54) هرچه متلك به او ميگويي آرام است. اعصابش خرد نميشود. دو هزار تا فحش به او بدهي، تخت ميخوابد. اين آرامش دارد. («يَجْعَلْ لَكُمْ نُورا») (حديد/28) («يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا») (انفال/29) («يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا») (طلاق/2) هيچ وقت در بن بست نميماند. راهش روشن است. امام فرمود: يك لحظه هم پشيمان نشدم. امام فرمود: يك لحظه هم پشيمان نشدم. ما يك خودكار به رفيقمان ميبخشيم، بعد ميبينيم رفيقمان پول بستنيمان را نداد. تو دست بشكني! خودكارت را بگير، پول بستنيات را نداد! دعوتش كردي، او تو را دعوت نكرد. ما يك نهار و شام ميدهيم غصه ميخوريم. امام انقلاب كرد، فرمود: براي يك لحظه هم پشيمان نشدم. حتي ميگفت: اگر شكست هم بخورم پشيمان نميشوم. من انقلاب نكردم براي پيروزي، انقلاب كردم براي وظيفهي شرعي! خدا گفته: از وطنت دفاع كن. از دينت دفاع كن. من براي تكليف الهي… يك مؤذن كه براي تكليف الهي اذان ميگويد، چه كسي مسجد بيايد چه كسي نيايد، او ثوابش را ميبرد. («سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا») (مريم/96) محبوبيت، مردم دوستش دارند. مردم مومنين را دوست دارند. حتي آنهايي هم كه ايمان ندارند مومن را دوست دارند. ما ديديم آدمهايي را كه خودشان خلافكار هستند. اما به يك مومن كه ميرسند ميگويند: سلام عليكم! حاج آقا التماس دعا! اين يعني محبوبيت! در دل افراد جا دارد. بشارت است ديگر.
گاهي خوابهاي خوبي ميبيند. در خواب به او ميگويند چه كن. اين بشارت است. لحظهاي كه ميخواهد بميرد. از امام باقر(ع) حديث داريم حدود 60 حديث است، در جلد ششم بحار، كه لحظهي مردن، انسان پيغمبر و اميرالمومنين را ميبيند، با او سلامعليك ميكند. ميگويد: پهلوي خودما بيا. جاي تو بهتر است. تو الآن به خدا ملحق ميشوي. همسايهي ما ميشوي. يعني نفس آخر را كه ميخواهد بكشد بشارت ميدهد. به اولياي خدا بشارت داده ميشود. در خواب چيزهايي ميبينند، لحظهي مرگ چيزهايي ميبينند. آرامش دارد. هيچ وقت پشيمان نميشود. او را ميترسانند، نميترسد. به او متلك ميگويند نميشكند. اينها بشارتها بود، در («فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» «وَ فِي الْآخِرَة») (يونس/64) بعد ميگويد: («لا تَبْديل») يعني فكر نكن اينها عوض ميشود. اين كه گفتم جدي جدي است. جدي جدي است («لا تَبْديل)لِكَلِماتِ اللَّه» (يونس/64) يعني اين قانون خدا است. بعد ميگويد: («ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ») (يونس/64) رستگاري اين است.
خدايا! به آبروي اولياي خدا، اولياي خودت قسم ميدهم ما را در خط اولياي خودت قرار بده. ما را علاقهمند به اولياي خودت قرار بده. ما را با دشمنان خودت همسو قرار نده. دين ما، دنياي ما، آخرت ما، دنياي ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل ما، ناموس ما، جوانهاي ما، مرز ما، انقلاب ما، آبروي ما، سلامتي ما، هر نعمتي كه به ما دادهاي در پناه امام زمان حفظ، قلب حضرت مهدي را از الان تا ابد از ما شاد و ما را با بازوهاي امام زمان قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- قرآن در آیهی 22 سورهی مجادله از چه گروهی یاد كرده است؟ 1) حزب الله 2 ) حزب الشیطان 3) حزب الكفار 2- رسول خدا در توصیف اولیای الهی، كدام یك از عبارات زیر را فرمودند؟ 1) سخنشان ذكر است 2) سكوتشان عبرت است 3) سخنشان حكمت است 3- آیه 8 سورهی تحریم، كدام ویژگی اهل ایمان را بیان میدارد؟ 1) ذكر كثیر 2) توبه از گناه 3) زهد و قناعت 4- بر اساس قرآن، چه كسانی همواره بر رسول خدا درود میفرستند؟ 1) خداوند 2) فرشتگان 3) خدا و فرشتگان 5- بر اساس آیه 6 سورهی تحریم، اولین وظیفهی انسان چیست؟ 1) حفظ خانواده از گناه 2) حفظ جامعه از گناه 3) حفظ دوستان از گناه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1887