نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1893
1- سلامتی و نشاط، سرمایه دوران جوانی 2- نمونهای از روحانی فعّال در کارهای خیر 3- جبران الهی، پاداش دنیوی کارهای خیر 4- خدمت به مردم، در پرتو دعا و نیاش با خداوند 5- ابتدا کارهای واجب، سپس مستحب 6- خطر هدردادن سرمایهها و ظرفیتها 7- اظهار ناراحتی دشمن از پیشرفتهای جوانان
موضوع: شناخت ظرفیتهای انسان تاريخ پخش: 26/11/96
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
ظرفیتهای انسان خیلی زیاد است. منتهی ما از یک مقداری و بخشی از آن استفاده میکنیم. مثل اتوبوسی که مثلاً سی تا مسافر، چهل تا مسافر جا دارد و ما یک مسافر سوار میکنیم. قرآن میگوید: یک مقداری استعدادهای خودت را بشناس که تو که هستی. اصلاً به شما میگویند: سرمایه شما چیست؟ میگوید: من یک محصل هستم. چیزی ندارم. سرمایهدار شما هستید. چرا؟ برای اینکه جوانی دارید. من ورشکسته هستم چون ریشم سفید شد و دیگر آخر عمرم هست و سرمایه شما هستید. پس عمر، سلامتی، الحمدلله سالم هستید و هیچ دردی در بدن شما نیست. پس سلامتی یک سرمایه است. عمر یک سرمایه است.
1- سلامتی و نشاط، سرمایه دوران جوانی
نشاط یک سرمایه است. شما نشاط دارید. انسان گاهی به جایی میرسد که حال جواب سلام هم ندارد بدهد. توجه به این سرمایهها داشته باشیم و هدف شما رسیدن به دیپلم و دانشگاه و کنکور نباشد. اینها برای شما خیلی کم است. بروید دانشگاه، کنکور بدهید، ولی فکر نکن شما همین هستی. در زمان خودمان یک نمونه خیلی ساده هست که چون مرحوم شده طوری نیست اسمش را بگویم. چون آدمهای زنده را در تلویزیون نمیشود گفت. میگویند: چرا اسم ایشان را بردی؟ ولی کسی که از دنیا رفته… یک بنده خدایی از پنجاه، شصت سال پیش متوجه شد که مسیحیت افراد نابینا را میبرد آموزش میدهد ولی کنار آموزش به افراد نابینا یک فکرهایی هم به اینها القاء میکند. با دوستانش به پا خواستند، یک مؤسسه ابا بصیر… جمعیت انبوهی از افراد نابینا را از اصفهان و غیر اصفهان جمع کردند و انواع آموزشها را به اینها دادند. ببینید یک نفر میتواند روی صدها اگر نگویم هزارها گاهی افراد اثر بگذارد یک آدم هست ولی این کار را میتواند بکند. پیغمبر ما یک نفر بود و دستش خالی بود. یتیم بود. کمک کنید… «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى» (ضحی/6) پیغمبر تو یتیم بودی و من تو را به اینجا رساندم. «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» (ضحی/7) تو متحیر بودی. من راه را نشان تو دادم. «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» (ضحی/8) تو فقیر بودی. هم فقیر بودی، هم یتیم بودی. اما ظرفیت داشتی.
2- نمونهای از روحانی فعّال در کارهای خیر
برای نسل نو چه کنیم؟ آمدند یک مدرسه ساختند برای نسل نو، در آموزش و پرورش سهم داشت. مسئولیتی هم نداشت. مدیر کل و وکیل و وزیر و معاون و این حرفها نبود. معلم و دبیر و استاد دانشگاه نبود. یک روحانی بود، این روحانی پنجاه، شصت سال پیش برای آموزش و پرورش و تربیت نسل نو با دوستانش دست به کار شد. یتیمها آن زمان کمیته امداد نبود. بهزیستی نبود. آن زمانی که کمیته امداد نبود، پنجاه، شصت سال پیش، بهزیستی هم رنگی نداشت، انجمن مددکاری را راه انداختند با دوستانش، ببینید چقدر ظرفیت… نابیناها، یک کار، آموزش و پرورش یک کار دیگر، بچه یتیمها، کمک به ایتام، هزاران بچه یتیم را اینها… من با یکی از اینها آشنا شدم. یک خاطره برای من نقل کرد. گفت: بیسکوییت به خانه یتیمی بردیم. به بچهها بیسکوییت دادیم. دیدم یکی از بچه یتیمها به یک بچه یتیم دیگر گفت: بیسکوییتت را نخوری! گفت: چرا؟ گفت: نخور، من هم نمیخورم. میرویم میفروشیم، پولش را جوراب میخریم و پا میکنیم! میگفت: من منقلب شدم که عجب! این یتیم پول یک جوراب را ندارد. چندین هزار بچه یتیم را تحت پوشش داشت. زمانی که کمیته امداد نبود. در مسائل سیل و زلزله قهرمان و پیش قدم بود. ظرفیت یک آدم است. یعنی گاهی وقتها انسان میبیند چقدر ظرفیت، یک آدم به اندازهی… قرآن یک آیه دارد. میگوید: ابراهیم یکی بود اما یک امت بود. امام خمینی(ره) در مورد شهید بهشتی گفت: بهشتی یک نفر بود اما یک ملت بود. دکتر بهشتی یکی بود اما یک ملت بود. آدمهایی هستند یک نفر هستند، نوجوان هم هستند اما نقش اساسی دارند. شما که الآن نسل نو هستید، چون پاک هستید. سالم هستید، با خدا گره بخورید و از آن کمکها و نگاههای لطفی که خدا به بعضی دارد به شما هم بکند. نگویید ما چیزی نیستیم. مگر تار عنکبوت چیزی است؟ تار عنکبوت چیزی نیست. فوت کنی از بین میرود. اما همین تار عنکبوت وقتی مورد نظر قرار گرفت، پیغمبر را در غار حفظ کرد. حال آنکه وقتی پیغمبر… شنیدهاید یا نشنیدهاید؟ تار عنکبوت اگر خدا به آن نظر کند محافظ پیغمبر میشود. این همه سنگها، چقدر سنگ داریم. صدها رقم سنگ داریم هیچکدام خاصیت نداشتند. تار عنکبوت پیغمبر را حفظ کرد. نه سنگ و نه آهن و نه فولاد و نه… اگر خدا به شما نظر کند، ممکن است شما در آینده بتوانید دنیا را تکان بدهید. به شرط اینکه خدا شما را هدایت کند. این هدایت را باید بخواهیم. «اهدنا الصراط المستقیم» راه درست برویم.
3- جبران الهی، پاداش دنیوی کارهای خیر
خدا جبران میکند. اگر یک گناهی پیش آمد بخاطر خدا آن گناه را انجام ندهید، ندهیم درها باز میشود. میگوید: حالا که بخاطر گناه دور این گناه نرفتی، این فیلم را ندیدی، این سیگار را از رفیقت نگرفتی. این حرف زشت را چون خدا راضی نبود، نگفتی. این لباس را چون خدا راضی نبود، نپوشیدی، در این جلسه چون خدا راضی نبود، نرفتی. آنوقت یک چیزهایی خدا به تو میدهد. چون اسم خدا جبار است. «وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت» با هم بگویید… جود یعنی نداری به تو میدهیم. سخاوت، جبروت یعنی جبران میکند. اینطور نیست که شما زحمت بکشید و خدا جبران نکند. تو نیکی میکن و در دجله انداز. خدا جبران میکند. زمان جنگ یک جراح ایرانی که مقیم آمریکا بود. بلند شد اینجا آمد کمک بسیجیها و رزمندگان مجروح کند. این دکتر به رئیس بیمارستان گفته بود یک دستگاهی در آمریکا هست، من اگر بتوانم آن را بخرم و بیاورم در عمل جراحی خیلی موفق تر هستم. منتهی این دلار میخواهد و ضامن میخواهد. من نه دلار دارم و نه کسی هست ضامن من شود. آن هم که این را شنید رفت به یکی از محترمین مشهد گفت: این دکتر مدتهاست از آمریکا آمده برای مجروحین و رزمندههای مجروح، یک چنین دستگاهی میخواهد. ضامن او میشوید؟ گفت: آره. میشناسید؟ گفت: نمیدانم کیست. آن کسی که از آمریکا میآید و اینجا میماند. برای مجروحین من ضامن او میشوم. ضامن میشود و دستگاه را میآورد و سالها گذشت. هرچه هم این دکتر گفت: این که بوده است؟ گفتند: میخواهیم اسمش مخفی باشد. تا بالاخره اسمش را یک طوری فهمید. مثلاً آقای الف، این آقای الفی که تاجر بود و ضامن شد آن دستگاه را از آمریکا بخرند و بیاورند، وضع مالیاش هم خوب است. یک ماشین قشنگی داشت. در ماشینش نشست، پشت پشت میآمد که از خانه بیرون بیاید یا مشابه این کار، بچهاش کوچک بود و پشت ماشین بود او را ندید. این به بچه زد و بچه افتاد و صورت بچه زیر چرخ رفت. اصلاً بچه طور دیگری شد. او را بیمارستان بردند و گفتند: این دیگر… گفتند: والله این دکترهای معمولی و جراحهای معمولی نمیتوانند، احتمال دارد جراحی که از آمریکا برای جانبازان و مجروحین آمده بتواند. او را آنجا بردند و ده، دوازده عمل جراحی روی صورت این شد و آخرش دکتر گفت: شما چه کسی هستید؟ وقتی اسمش را گفت، گفت: تو بودی ضامن من شدی؟ گفت: بله. چند سال پیش ضامن میشود و به این دکتر پزشک پول میدهد. ببین خدا چطور جبران میکند. یک کسی از آمریکا رفت در وسط جنگ عمل جراحی کند. خدا این را میبیند. مهرش در دل یک تاجر مینشیند و این تاجر ضامن میشود برای خرید دستگاه، همین تاجر با ماشین خودش بچهاش را زیر میکند و بچه صورتش اینطور میشود، همین جراح با ده دوازده عمل جراحی بچه را راه میاندازد. الآن بچه صورتش هیچی پیدا نیست. خدا اینطور جبران میکند. یک شعر هست… به نظرم حفظ هستید. تو نیکی میکن و در دجله انداز *** که ایزد در بیابانت دهد باز خودم شیرجه میرم درش میآرم!!! خدا جبار است. اگر یک خواستگاری برای دختر میآید، خانه و ماشین و پول و همه چیز دارد. ولی دین ندارد. اهل نماز و تقوا و دین نیست. دختر گفت: من این را نمیخواهم. یک بچه باشد، مسلمان باشد دین داشته باشد، این دختری که ایثار میکند آنوقت خدا جبران میکند. حدیث داریم اگر یک وجب به سمت من بیایید، من یک گام به سمت شما میآیم. اگر به طور عادی به سمت من بیایید، من با سرعت به سوی شما میآیم. قرآن آیه دارد، میگوید: اگر یک کار خیر کنید، ده برابر اجرت میدهم. گاهی صد برابر اجرت میدهم. اینطور نیست که سر ما کلاه رفته باشد. جبران میکند. در مسائل سیل و زلزله این آقا فعال بود. چه دارم میگویم؟ نمونه یک آدم… آخر ما همیشه از قدما میگوییم. یک چیزی داریم به نام اصطلاحش را میگویم شاید ندانید یعنی چه. حجاب معاصرت میدانید یعنی چه؟ حجاب معاصرت یعنی ما همیشه از مردهها میگوییم فلانی خوب بود. رستم چه کرد. فلانی چه کرد. الآن به من بگو: این چه کرد. یعنی آن کسی که در زمان خودت هست، بگویی. منتهی ما معمولاً نمیتوانیم آن کسی زمان خودمان است را بگوییم. همیشه از کسی تعریف میکنیم که اخیراً الحمدلله یک روزنهای شده است. قبلاً سعی میکردند یک دانشمندی که مرد، میگفتند: آدم خوبی بود. اینهایی که پای منبر بودند، میگفتند: بی انصاف، خوش انصاف، اگر این آدم اینقدر آدم خوبی بود، قبل از اینکه بمیرد، او را بهما معرفی میکردی. اخیراً چند سالی است در ایران ما یک جشنواره و بزرگداشت میگیرند. میگویند: تا نمرده بگوییم این آقا چقدر آدم خوبی بود. بنده هم یک روحانی پیدا میشود در مقابل مسیحیت که نابیناها را میبرد باسواد میکند همراه با آموزشهای غلط در مقابل مسیحیت قیام میکند. ابابصیر در اصفهان میسازد برای افراد نابینا، در مقابل مدرسهها دبیرستان میسازد. در مقابل یتیمها انجمن مددکاری درست میکند. در خود بچه یتیمها بسیاری پزشک ماهر و متخصص شدند. حالا خود پزشکهایی که از یتیمی به پزشکی رسیدند، خودشان الآن برای این ایتام پزشکی میکنند. در مسائل لبنان کمک میکرد. در دانشگاه، یک دانشگاه زد دانشگاه قرآن، یک دار القرآنی درست کرد، بسیاری از شهرها و روستاها، دارالقرآن و آموزش قرآن، روخوانی قرآن، ترجمه قرآن، بعضی وقتها تفسیر قرآن، یعنی به مسأله قرآن رسید. چقدر آدم ظرفیت دارد. صدها مسجد در مناطق محروم ساخته شد. ظرفیت را ببینید. صدها مسجد…
4- خدمت به مردم، در پرتو دعا و نیاش با خداوند
در مدرسه سازی، اینها که میگویم برای چهل، پنجاه سال پیش است. خیرین مدرسه ساز نبود. در آن زمانی که خیرین مدرسه ساز نبود، در مسجد سازی خودش… کارهایی که به اسم خودش نبود کمک میکرد. بعضی وقتها میگویند: به شرطی میدهم که اسم من هم باشد. ما میگوییم: نه، اسم من هم بنویس. دنبال اسم نبود. حدود شصت سال، سی شب ماه رمضان را احیا گرفت. ما شب قدر احیاء میگیریم. نه! کل ماه رمضان را احیاء میگرفت و دعای ابوحمزه میخواند. خیلی است سی شب احیاء گرفتن. تازه دعای ابوحمزه سه ساعت طول میکشید، بعد خانه میآمد سیر نمیشد و باز خودش نماز شب میخواند و گریه میکرد. بعد از سه ساعت دعای عمومی بین خودش و خدا نماز یک نفره هم میخواند. مرحوم کوثری که برای امام روضه میخواند روز عاشورا، میگفت: وقتی من در حسینیهی جماران روضه میخوانم، امام میگوید: به کوثری بگویید در اتاق یک روضه برای خودم بخواند. من سیر نشدم. از گریه برای امام حسین سیر نشدم. گاهی وقتها ما… به کسی گفتند: نمازت غلط است. گفت: برو دنبال کارت! اینقدر خدا تارک الصلاه دارد که الآن سر نماز من فرشتهها دعوا دارند. این میگوید: به من بده. او میگوید: به من بده اگر اسم ما نبود… بیشتر کسانی که از اصفهان، بیشترین شهید را اصفهان و نجف آباد دادند. استان اصفهان تقریباً میشود گفت بیشترین یا از بیشترین شهدا را دادند. بیشترین شهدای اصفهان بچههای دعای ایشان بودند. دعای ابوحمزه ایشان را رفته بودم. بعضی از شبهای قدر که… یادم است زمان شاه یکی از شبهای قدر رفتیم، سی چهل هزار نفر جمعیت در مسجد سید و خیابانهای اطراف و محلههای اطراف پر از جمعیت شد. به ما گفتند: بیا سخنرانی کن. زمان شاه… این طنز هم هست ولی خوشمزه است بشنوید. ما گفتیم: در این جمعیت چه بگوییم؟ گفتیم: اگر امام زمان بیاید، دست چه کسی را میگیرد از مسجد بیرون میکند؟ چون یکبار پیغمبر این کار را کرد. وارد مسجد شد، گفت: قم! بلند شو بیرون برو. «قم،قم، قم» یعنی بلند شو، برو بیرون! گفتند: یا رسول الله! چرا اینها را از مسجد بیرون کردی؟ گفت: اینها نماز میخوانند ولی به فقرا کمک نمیکنند. نمازش قبول نیست. اگر کسی زکات ندهد نمازش هم قبول نیست. نمازش قبول نباشد، هیچ کارش قبول نیست. کسی ممکن است نماز نخواند ولی خیلی کار خیر بکند. قبول نیست. آقا نماز است، میدانم. کار خیر است، کار خیری که با نماز باشد. اگر چای را در آفتابه بریزند، شما میخوری؟ بهترین چای را در آفتابه بریزند، میگوییم: نه، من چای میخورم که در فنجان باشد. خدا هم از این کارها میکند، میگوید: من عبادتی را قبول میکنم که با نماز باشد. اگر کسی اهل نماز نباشد، تمام اموالش را هم وقف کند فایده ندارد.
5- ابتدا کارهای واجب، سپس مستحب
یکوقت پولدارها را دعوت کرده بودند، برای خیرین مدرسه ساز، به من گفتند: بیا سخنرانی کن. من آمدم دیدم به، تاجرهایی که میلیارد میلیارد پول برای مدرسه سازی دادند، گفتند: آقایانی که میلیاردر هستید و برای مدرسه سازی پول دادید. اگر خمس و زکات میدهید پول مدرسه شما قبول است. اما اگر خمس و زکاتی که خدا گفته را ندهید، آن مدرسهای که خوشت میآید بدهی. این قبول نیست. بعضی از اینها ناراحت شدند. سال بعد گفتند: آقای قرائتی!بیا ولی خواهش میکنم از خمس و زکات نگو. گفتم: برای جذب پول میگوید: از دینم بگذر. آنچه خدا گفته، در قرآن 32 بار کلمه زکات آمده است. زکات نگوییم، خمس هم نگوییم، چه خبر است؟ این آقای پولدار میخواهد پول برای مدرسه سازی بدهد. ما چای را قبول داریم که در فنجان باشد. عرفا هم همینطور است. ما عارفی را قبول داریم که این عارف فقیه باشد. و الا اگر کسی مجتهد نباشد، عرفان او را قبول نداریم. بگو آقا عرفا گفتند، بگویند. عرفا هم مثل باقیها! عرفانی که عارف و مجتهد هم باشد. خیلی کارها… تازه قبولی هم چند رقم است. یک قبولی داریم که… هی اشاره میکنند بلند شو بایست. راست میگویند. بسم الله الرحمن الرحیم. [پای تخته مینویسند] انواع قبولیها، 1- شرایط صحت، شرایط قبولی، شرایط کمال. سه رقم شرط داریم. بعضی چیزها اگر نباشد صحیح نیست. مثلاً شما بی وضو نماز بخوانید. وضو شرط است ولی اگر نباشد نماز صحیح نیست. قبله شرط است، اگر رو به قبله نباشد نماز صحیح نیست. بعضی نه، نماز صحیح است ولی قبول نیست. مثل زن وشوهری که به هم نیش میزنند. زن و شوهری که به هم نیش میزنند نمازشان درست است ولی چون به هم نیش میزنند و آئین همسرداری بلد نیستند، قبول نیست. مثل همان چای در آفتابه، چای در آفتابه چای هست ولی نمیخورند. بعضی وقتها شرط کمال است. نماز کسی که همسایه مسجد هست قبول هست، صحیح هم هست اما نمازش ناقص است. چون تو که همسایه مسجد هستی برو مسجد. «لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد»(بحارالانوار/ج80/ص379) گاهی وقتها میگوید: آقا نمازم درست است؟ میگوییم: نمازت درست است ولی قبول نیست. یک کسی میخواست یک شیخی را مسخره کند. آخوندی را، گفت: برویم دستش بندازیم. گفت: یک چیزی خواهد گفت. با این شیخها در نیافت. گفت: نه این پیرمرد هست و چیزی متوجه نیست. برویم با او شوخی کنیم. گفت: حاج آقا من روزه بودم یادم نبوده کلی غذا خوردم! گفت: اگر یادت نبوده روزهات درست است. رفت و دوباره آمد گفت: ببخشید یک مسأله دیگر، یادم نبود روزه هستم، کلی هم آب خوردم. گفت: اگر یادت نبوده روزهات درست است. رفت و برگشت گفت: حاج آقا من یادم نبوده با خانمم هم خوابی کردم. گفت: یادت نبود روزه هستی؟ گفت: نه، گفت: روزهات درست است. رفت و دوباره آمد گفت: یک سؤال دیگر، آدمی که روزه هست نباید سرش را زیر آب کند، من یادم نبود شیرجه درون استخر رفتم! گفت: یادت نبود روزهات درست است اما تو باید یک مدرکی برای خریتت بگیری. اینقدر یادت نبود که یک کیلو غذا خوردی، یک لیتر آب خوردی، همخوابی کردی، شیرجه رفتی، گفت: روزهات درست است. ولی یک مدرکی باید برای خریت بگیری! گاهی وقتها کار درست است اما قبول نیست. بعضی میگویند: فلانی فلان کار را کرده است. میگوییم: بابا کارهایش درست است، شکم فقرا را سیر کرده اما قبول نیست. این دین ما میگوید: اگر میخواهی صحیح باشد این کار، قبله، وضو، چه و چه… اگر میخواهی قبول باشد باید لقمهات حلال باشد. کسی که لقمهاش حرام است، نمازش درست است و ممکن است حمد و سورهاش هم با تجوید بخواند. خیلی صوتش قشنگ باشد. اما چون لقمه حرام در شکمش هست، قبول نمیشود. مثل هواپیمای لوکسی که گازوئیل درونش بریزند. هواپیما هرچه هم درونش باشد، گازوئیل عوض بنزین بریزی، نمیپرد. لقمه… بعضی وقتها نماز صحیح است و قبول هم هست اما ناقص است. تو که سر نماز میروی، یک شانه به سر و صورتت بزن. ثوابش بیشتر میشود. گلاب بزن ثوابش یشتر است. انگشتر عقیق باشد ثوابش بیشتر است. برو مسجد ثوابش بیشتر است. اول وقت ثوابش بیشتر است. با جماعت ثوابش بیشتر است. چه میگویم؟
6- خطر هدردادن سرمایهها و ظرفیتها
میخواهم بگویم یک انسانهایی که ظرفیتهایی دارند، شما چون جوان هستید بروید به خدا بگویید از این ظرفیتها به شما هم بدهد. بعضی هستند ظرفیتهایی پیش میآید، ظرفیتشان را آتش میزنند. این مثال را تکرار کنم. به یکی گفتند: شما سه تا از دعاهایت مستجاب میشود. گفت: اِ… ظرفیت است. یک فرصتی است. گفت: دعای اول: خدایا زن من زیباترین زنهای دنیا شود. آمد خانه دید اوه خانم چه شد (خنده حضار) در کوچه و محله پچ پچ افتاد. مردم در کوچه صف میکشیدند که خانم او را ببینند. دید عجب زندگی تلخ شد. همه مردم خیز گرفتند خانم او را ببینند. خانمش مثل حلوای نذری شد، هرکس میخواه برود میخواهد یک انگشت بخورد. دعای دوم: خدایا زن من به قدری زشت شود… دعای چندم است؟ زن من به قدری زشت شود هیچکس نگاهش نکند. آمد خانه دید دماغ و چانه کج شد. گفت: دعای سوم زن من مثل اولش شود. یعنی ظرفیت بود ولی نفهمید از این ظرفیت… کامپیوتر دارد، فضای مجازی دارد، اما متوجه نیست از این فضای مجازی… بگویید… چگونه استفاده کند. کلید از یک طرف قفل میشود، از یک طرف باز میشود. این دست را میشود روی سر یتیم کشید، ثواب دارد. میشود در صورت یتیم زد. چگونه از نوجوانی استفاده کنیم. آموزش و پرورش چه چیزی یاد بچههایش بدهد که فردا بچههایش بی مهارت نباشند؟ هی دیپلم فلج، هیچ هنری ندارد. لیسانس بیکار، بیکار است بخاطر اینکه بی مهارت است. آمار نشان میدهد اکثر بیکارهای ما که دنبال اشتغال هستند لیسانسه هستند این هم بخاطر اینکه چیزهایی که در دانشگاه خوانده به درد جامعه نمیخورد. باید کتابهای درسی خیلیهایش عوض شود. یک تکهاش عوض شد، باز هم باید عوض شود. اصلاً بعضی درسها حذف شود. چه اشکالی دارد؟ یک عمری منبریها خطبه میخواندند. بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، خلق الخلائقه بقدرته… یک چند دقیقهای خطبه میخواندند. من گفتم: من که عرب نیستم. اینها هم عرب نیستند. من یکی خطبه نمیخوانم. طوری نشد. الآن چهل سال است در تلویزیون میگوییم: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین بحث ما این است. چه اشکالی دارد من وقتی عرب نیستم، حضرت علی عرب بود، مردم هم عرب بودند. عرب برای عرب خطبه عربی میخواند. من نه عرب هستم و نه اینهایی که اینجا نشستند، برای چه عربی بخوانم؟ ببینید… اینکه میگویند: قرآن را باید عربی خواند، چون قرآن لطیفه دارد. قرآن را تکان بدهی معنایش عوض میشود. مثل آمپول را که میگویند: در رگ بزن. میگوییم: چه فرقی میکند؟ میخواهیم درون رگ بزنیم، آن طرف دست میزنیم. خوب آن طرف دست پیرم در آمد… درست است میگویند: آمپول را به دست بزن. اما در رگش زد. قرآن را باید همان کلمه… چون کلمه را عوض کنیم معنایش عوض میشود. شما اگر بگویی: عالم، یعنی سواد دارد. اگر گفتی: عالم یعنی مرض دارد. (خنده حضار) قرآن را نمیشود تکان داد، قرآن را همانطور که هست باید گفت. ظرفیتهایی هست، شما مواظب ظرفیت خودتان باشید. ورزش بکنید اما ورزش تماشا نکنید. من نشستم و او ورزش میکند. چه چیزی گیر تو میآید؟ هیچی… مثل اینکه آدم بنشیند پولهای بانک را ببیند. به تو هم میدهند؟ نه. به تو نمیدهند، خودت بلند شو پول پیدا کن. هروقت خسته شدید خودتان پول پیدا کنید. تماشای ورزش لغو است. این درسهایی که میخوانیم به چه درد ما میخورد؟ بپرسید و سؤال کنیم. این بحث فایدهاش برای ما چیست؟ کوه هیمالیا چند متر است؟ به من چه چند متر است؟ رابطهی من با کوه هیمالیا چه رابطهای است؟ از زندگی تا مرگ حتی یک دقیقه رابطه با کوه هیمالیا، بعد شعار غلط میدهند. میگویند: آدم هرچیزی را بداند بهتر از این است که نداند. باسمه تعالی غلط است. قرآن میگوید: چه کسی گفته؟ خیلی از چیزها را بدانیم غلط است. «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» (بقره/102) چیزهایی بلد است که هیچ فایدهای ندارد. مضر است. الآن من عیب شما را بدانم بهتر از این است که ندانم. شما عیب مرا بدانی بهتر از این است که ندانی. یعنی چه؟ چه شعار غلطی است در ایران. آدم هر چیزی را بداند بهتراز این است که نداند. اطلاعات عمومی، نمیخواهم اطلاعات عمومی… بوعلی سینا چند کیلو است؟ به من چه. (خنده حضار) علم بو علی سینا مهم است. نه وزنش! میآید به حرم امام رضا، راست امام رضا ایستاده چنین میکند: این لوستر برای زمان مظفرالدین شاه است. الآن به نظرم چهار پنج میلیارد باشد. امام رضا را ول کرده لوستر قیمت میکند. این زوار خل است. باید مواظب باشیم از نوجوانی چطور استفاده کنیم؟ چه کتابهایی بخوانیم؟ چه فیلمی را گوش بدهیم؟ کسی شما را دوست ندارد. برادرها و خواهرهای محترم شما یادتان نمیآید. هشت سال ایران بمباران شد و هیچکس به فریاد ما نرسید. نه شرق و نه غرب، کسی شما را دوست ندارد. آیا حاضر هستند فرمول هواپیمای اف 16 را به ما یاد بدهند از طریق مجازی؟ نه. ولی چیزهای دیگر را یاد ما میدهند. این پیداست که این نمیخواهد من هواپیما ساز باشم. میخواهد یک آدم هرزهای باشم. فیلمهایی که مرا به هرزگی میکشاند یاد میدهد. اما اصول علمیاش هم که… حالا نمیخواهد آنها به ما یاد بدهند، خود شما اگر کشف کردید آمریکا راضی است یا ناراحت؟
7- اظهار ناراحتی دشمن از پیشرفتهای جوانان
الآن بگویند: بچههای ایران دست به یک چنین اختراع و ابتکاری زدند، آمریکا عصبانی است. نمیخواهد، او که نمیخواهد گور پدرش که بگوییم: او یاد ما بدهد. از طریق ماهواره و فضای مجازی یاد ما بدهد. نه آن پیشکش! خود شما اگر هم یک چیزی بفهمی ناراحت هستند. قرآن میگوید: «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (آلعمران/120) اگر به خیری رسیدید اینها ناراحت میشوند. نمیخواهد شما رشد کنید. وقتی آمریکا را شناختید، اروپا را هم شناختیم، مواظب کشور خودتان باشید. این آقایی که این شعار را میدهد خودش سابقهاش چیست؟ ما هرچه فکر کردیم این جمعیتی که از بچههای ایران گول منافقین را خوردند، به منافقین پیوستند، الآن سی چهل سال است در کشورهای دنیا آواره هستند، اینها به چه دلیل جذب شدند؟ رهبر منافقین چه کسی است؟ رهبر ما چه کسی است؟ امام را با او مقایسه میکنید؟ سوادش، سنش، اخلاصش، تقوایش، سابقهاش، تربیت انسانهایش، مطهریها تربیت کرد. مفتحها تربیت کرد. چه یاران مخلصی داشت. مثل آیت الله دستغیب و آیت الله صدوقی، پیرمردهای مجتهد هشتاد نود ساله، همه نسبت به امام روحی له الفداء میگفتند. مواظب باشیم از ظرفیتها خوب استفاده کنیم. یک نفر پیدا شد، این همه ظرفیت داشت. هفت مورد را گفتم و باقی را نگفتم. بیشتر شهدا برای استان اصفهان هستند و بسیاری از این شهدای اصفهان در مکتب این آقا بودند. میگویند: وقت تمام است. من خیلی چیز نوشته بودم. 26 مورد است و من هشت مورد را گفتم. ظرفیت انسان بی نهایت است. انسان محدودیت ندارد. حتی آنجایی که علم و توان و سواد ندارد، میتواند با نیتش، خدایا «اللهم اشفِ کل مریض» درست است من پول ندارم، دارو و دکتر ندارم، اما آرزویم این است همه مریضها شفاء پیدا کنند. نیت که داری. برای همه بشر خیر بخواه نه برای خودت. خدایا این مریض خوب شود. چرا این؟ بگو: همه خوب شوند. این سفر بی خطر باشد. چرا این سفر؟ خدایا همه سفرها بی خطر باشند. ما میتوانیم با نیت، با آرزو، با دعا، با فکر و طرح و برنامه خیرخواه همه مردم کره زمین باشیم. نه محله من، مدرسه من، مسجد من… من نه، ما! «سمع الله لحمدی» غلط است. چون «سمع الله لحمدی» یعنی خدا حمد مرا میشنود. تو یک نفر هستی بگو: «سمع الله لمن حمده»، «من حمده» میلیاردی شد. هر جن و انس… یعنی ما آنجایی که میتوانیم باید تلاش کنیم و آنجایی که نمیتوانیم باید آرزو داشته باشیم که هدف ما آن نقطه عالی باشد. به امید اینکه واقعاً اسلام صد در صد، در همه دنیا پیاده شود. این آرزو… چون شما نسل نو هستید، میتوانید از اول نوجوانی از خدا بخواهید، خدا جایگاه شما را یک جایگاه مبارکی قرار بدهد.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 6 سوره ضحی به کدام ویژگی پیامبر اشاره دارد؟ 1) یتیم بودن 2) فقیر بودن 3) سیّد بودن 2- پیامبر اکرم چه کسانی را از مسجد بیرون کرد؟ 1) کافران و مشرکان 2) منافقان و ریاکاران 3) تارکان زکات و انفاق 3- اقامه نماز در مسجد،از کدام شرایط نماز است؟ 1) شرایط صحت 2) شرایط قبولی 3) شرایط کمال 4- آیه 120 سوره آل عمران به کدام ویژگی دشمنان اشاره دارد؟ 1) اگر خیری به شما برسد ناراحت میشوند 2) اگر زیانی به شما برسد خوشحال میشوند 3)هر دو مورد 5- کدام یک از موارد ذیل، از شرایط قبولی نماز است؟ 1) وضو یا تیمم 2) لقمه حلال 3) عطر و مسواک
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1893