responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1935

موضوع: صرفه جويي در زندگي(2)

تاريخ پخش: 29/09/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

موضوع بحثمان دو جلسه اسراف بود. يك جلسه صرفه‌جويي، بركات صرفه‌جويي را عرض كردم. گفتيم: اصلاً صرفه‌جويي يك عنايت الهي است. چون افرادي ولخرجي مي‌كنند و توجه هم ندارند كه اين كارشان ولخرجي است. اينكه خدا به انسان ياد بدهد كه اين ولخرجي است، اين خودش يك لطف است كه توجه كن كه جلوگيري كن.

1- ميانه روي و صرفه جويي، راه خودسازي

راه خودسازي! افرادي كه مي‌خواهند خودسازي كنند، با عبوس كردن و اخم كردن، ژست گرفتن، ذكر، ورد و فلان، اين تنها نيست. گرچه ذكر و ورد هم مي‌تواند يك راه خودسازي باشد و هست. اما راه خودسازي! مي‌گويد: «إذا رغبت في صلاح نفسك» اگر مي‌خواهي خودسازي كني «فعليك بالاقتصاد» (غررالحكم/ص237) جلوي ولخرجي‌ها را بگير. گاهي وقت‌ها ما نشستيم، اصلاً نمي‌دانيم كه چطور خودسازي كنيم.

يك كسي سوار الاغ شده بود. اين الاغ نمي‌رفت. هي پايش را زير شكم الاغ مي‌زد و مي‌گفت: هو… هو… هو! هرچه پايش را از دو سمت زد، اين الاغ ايستاد و نرفت. آخرش به الاغ گفت: اينقدر كه پايم را از اين طرف آوردم، از اين طرف رفته بودم، رسيده بودم. شما اگر مي‌خواهي خودسازي كني، كم خرج كن، خودسازي مي‌شود. مثل اينها كه مراعات… هي مي‌خواهند از نظر تغذيه كامل غذا بخورند. صبح بلند مي‌شود، خيار مي‌خورد. بعد مي‌گويد: به نظرم سردي‌ام شد. چاي دارچين مي‌خورد. مي‌گويد: به نظرم گرمم شد. آب هندوانه مي‌خورد. مي‌گويد: به نظرم سردم شد. زنجبيل مي‌خورد. مي‌گويد: به نظرم گرمم شد. كاهو مي‌خورد. مي‌گويد: به نظرم سردم شد. حلوا مي‌خورد. مي‌گويد: به نظرم گرمم شد. بابا! اصلاً نخور خوب مي‌شوي. نخور خوب مي‌شوي. مي‌گويد: اگر مي‌خواهي خودسازي كني از اول نخور. نخور خوب مي‌شوي. حديث داريم كه مريض‌خانه‌ي هركسي معده‌اش است. از بس كه چيز در آن مي‌ريزد، مريض مي‌شود. خيلي از آنهايي كه پرخوري مي‌كنند، هي اين را مي‌خورند. ضد آن را مي‌خورند، براي تنظيم آن اين را مي‌خورند. براي جلوگيري از آن… شكمشان هم گيج مي‌شود كه چكار كند؟ راه خودسازي: «إذا رغبت في صلاح نفسك فعليك بالاقتصاد» (غررالحكم/ص237) امام فرمود: من ضامن هستم كسي اگر ولخرجي نكند، فقير نشود.

 هفت تا گفتيم. خوب هشت‌! بركات صرفه‌جويي! ادامه‌ي جلسه‌ي قبل…

2- صرفه جويي، مايه دوام نعمت

9- راه بقاي نعمت. مي‌گويد: اگر صرفه‌جويي كني نعمت برايت مي‌ماند. اگر ولخرجي كني، مي‌پرد. يك چيزي است كه در فارسي هم مي‌گويند. مي‌گويند: كم بخور هميشه بخور! اين همين را مي‌خواهد بگويد. روايت هم همين را مي‌گويد. مي‌گويد: «وَ مَنِ اقْتَصَدَ وَ قَنِع‏» اگر كسي ميانه‌رو و قانع باشد «بَقِيَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَة» (بحارالانوار/ج75/ص326) نعمت برايش مي‌ماند.

10- راه اولياي خداست. صرفه‌جويي راه اولياي خداست. ما يكي از وظيفه‌هايمان اين است كه «مستناً بسنن اوليائك» در زيارت امين الله داريم. مي‌گوييم: خدايا! مرا در مسير اوليائت قرار بده. اولياي خدا صرفه‌جويي مي‌كردند. عالمي را سراغ دارم كه وقتي مي‌خواست وضو بگيرد، يك كتري كوچك داشت. زير شير باز مي‌كرد. مي‌رفت كنار گلدان مي‌نشست و در گلدان وضو مي‌گرفت. مي‌گفت: هم من وضو گرفتم. هم اين گل آب خورد. من نمي‌دانم مثلاً اگر اين چمن كاري به سبزي كاري تبديل شود، چه مي‌شود؟ در چمن‌كاري خيلي ولخرجي مي‌شود. من يكبار ديگر هم گفتم. ولي خوب حالا ما هرچه مي‌گوييم كسي گوش نمي‌دهد. خوب يكبار ديگر هم بگو. چوب سفت را نبايد مايوس شد. هي بايد زد تا بشكند. با دوبار، سه‌بار نمي‌شود. در چمني كه ما در اداره‌ها و خيلي جاها مي‌كاريم، پنج شش رقم ولخرجي مي‌شود. كه اگر سبزي بكاريم، پنج رقم صرفه‌جويي است:

1- بذر چمن قيمتش چند برابر بذر سبزي است.

2- بذر چمن اكثراً خارجي است. بذر سبزي همه داخلي است.

3- چمن هرروز آب مي‌خواهد. سبزي هفته‌اي يكي دوبار آب مي‌خواهد.

4- برگ چمن ريز است. توليد اكسيژنش كم است. برگ سبزي بزرگ است و توليد اكسيژنش بيشتر است.

5- چمن عطر ندارد. سبزيجات عطر هم دارد.

6- چمن سلول بدن الاغ هم نمي‌شود. ولي سبزي سلول بدن انسان مي‌شود.

ببينيد ما در خود وزارت‌خانه‌ها گير كرديم. در خود خانه‌هايمان گير كرديم. سبزي بكاريم.

راه اولياء خداست.

راه دريافت قرب و اجر به خداست. «عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ تَزْلَفُوا» (بحارالانوار/ج10/ص96) زلفا يعني قرب به خدا! اگر مي‌خواهيد به خدا قرب پيدا كنيد، ولخرجي نكنيد، «تُؤْجَرُوا» اگر مي‌خواهيد اجر ببريد، صرفه‌جويي كنيد.

3- نقش صرفه جويي در جلب محبت ديگران

راهي براي اينكه مردم دوستت داشته باشند. آدمي كه ولخرجي نمي‌كند، مردم او را دوست دارند. آدم‌هاي ولخرج را، مردم هم مي‌خورند، ولي فحش هم مي‌دهند كه از كجا آورده است؟ هم مي‌خورند و هم به او فحش مي‌دهند. «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا» (بحارالانوار/ج66/ص325) حديث داريم. هركس ميانه‌روي عمل كند و ولخرجي نكند، «حَمِدُوا» يعني مورد حمد و ستايش ديگران است. مردم! فكر مي‌كنيم كه اگر ما خانه‌ي اين‌چنيني، مهماني اين چنيني، … زندگي‌تان عادي باشد. حتي من ديدم وقتي بزرگاني از دنيا مي‌روند، وقتي مي‌خواهند تعريفشان را بكنند. مي‌گويند: ايشان يك وجب زمين روي كره‌ي زمين ندارد. يعني جز ستايش‌هايشان اين است كه ايشان وابستگي ندارد. «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا» اگر كسي راه ميانه‌روي و صرفه‌جويي پيش كند… سفارش مي‌كند.

4- ميانه روي در مصرف، مايه حفظ عزت و كرامت

اصلاً راهي براي عزت است. آدمي كه مي‌خواهد ولخرجي كند، هي دنبال اين مي‌گردد. دنبال او مي‌گردد. چاپلوسي مي‌كند. بله قربان! مخلصتم! چاكرم! قربانت بروم. يعني همينطور هي آدم حريص، متملق، خودباخته، بي‌شخصيت، بي‌هويت، چون هي مي‌خواهد، آخر ولخرجي خرج دارد. ولخرجي پول مي‌خواهد. براي اينكه اين پول را در بياورد مجبور است كه دست به يك سري كارها بزند. دربياورد كه بتواند، خرج كند. آدمي كه مي‌خواهد يك غذاي ساده بخورد، خيلي لازم نيست جان بكند. ولي آدمي كه چند رقم غذا مي‌خواهد بخورد، چون خرجش سنگين است، پس بايد از يك جايي دربياورد. آن وقت براي درآوردن پول به هركس و ناكسي تملق مي‌گويد. بله قربان مي‌گويد. خودش را ذليل مي‌كند. مخلصتم! قربانت بروم الهي! داغت را نبينم. جيرجيركتم! چته! اين مثلاً مي‌خواهد كه… ولي آدمي كه قناعت دارد، خيلي بابزرگواري رفتار مي‌كند و هيچ‌وقت هم چيز نمي‌شود… تملق نمي‌گويد.

جواني بود كه مي‌خواست داماد شود. سه تا گير داشت. قدش مشكل داشت. شكلش مشكل داشت. پول هم نداشت. نزد پدر زني كه مي‌خواست دخترش را بگيرد رفت. گفت: ما پول نداريم. شكلمان هم كه مي‌بيني. قدمان هم كه ميبيني. حالا بالاخره دخترت را مي‌دهي يا نه؟ جوان‌هاي عزب اين حديث‌ها را ياد بگيرند. اين جوان گفت: «ان» ان يعني اگر. «ان تزوجونا» اگر دخترت را به ما تزويج مي‌كني. به ازدواج در مي‌آوري «ان تزوجونا» اگر دخترت را به ازدواج ما درمي‌آوري «الحمدلله» خدا را شكر! «و ان تمنعونا» اگر ممانعت كردي. دخترت را به ما ندادي، «الله اكبر» خدا بزرگ است. يك جاي ديگر! ببين چقدر آرامش دارد. ما جوانمان وقتي مي‌خواهد دختر كسي را بگيرد، مي‌رود نزد پدر خانم و مي‌گويد: اميدوارم كه ما را به نوكري خودتان بپذيريد. اميدوارم كه من پسر خوبي براي شما باشم. مثل گربه تملق مي‌‌گويد. وقتي هم مي‌گويند: دختر ما فعلاً مي‌خواهد درس بخواند، يا چه… يا چه… يا چه… مي‌آيد من اعصابم خرد شد. نه! شد، شد. نشد، نشد. «تزوجونا الحمدلله» «تمنعونا الله اكبر» اين را مي‌گويند: آرامش! آدمي كه صرفه‌جويي مي‌كند و قانع است، مثل لنگ هر ساعتي دور پاي كسي نيست. بله ‌قربان‌گوي كسي نيست. عزت نفس، دوري از تملق، چاپلوسي، حرص، تعدي، حديث داريم «الِاقْتِصَادُ» صرفه‌جويي، ميانه‌روي، «جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّة» (بحارالانوار/ج68/ص343) اگر نبوت را بيست و پنج قسمت تقسيم كنيم. يك قسمتش صرفه‌جويي است.

آدمي كه صرفه‌جويي مي‌كند، به حقوق مردم تجاوز نمي‌كند. چون همين مقداري كه دارد، برايش بس است. حرص نمي‌زند. آخر حرص كه شد صرفه‌جويي كه نمي‌كند مي‌خواهد حرص بزند. حرص كه شد، به خاطر حرص تجاوز مي‌كند. به كم‌فروشي، به اختلاص، به احتكار، به رشوه، يعني دست به هر گناهي مي‌زند براي اينكه… به تقلب، ربا، احتكار…

5- ابعاد صرفه جويي در زندگي

ابعاد صرفه‌جويي! صرفه‌جويي در چه؟ در حديث داريم «يَلْبَسُوا قَصْدا» در لباستان ميانه‌رو باشيد. «يَنْكِحُوا قَصْداً» در ازدواجتان ميانه‌رو باشيد. «يَأْكُلُوا قَصْداً» (وسائل‏الشيعة/ج11/ص500) در مهماني‌ها و خوراك‌هايتان، ميانه‌رو باشيد. يعني صرفه‌جويي يك زاويه ندارد. تحصيل، مطالعه، خريد كتاب، معاشرت‌ها، ساختمان‌ها، يك آيه در قرآن داريم. مي‌گويد: اينهايي كه در هر جايي يك برجك مي‌سازند، قرآن اسم اينها را برده است. يعني كار اينها را اسم برده است. گفته: («أَ تَبْنُون‏» «ا» )يعني آيا («تَبْنُون» )يعني بنا مي‌كنيم. («أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ») (شعراء/128) («ريعٍ» )يعني دامنه‌ي كوه، آيا در هر دامنه كوه («أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ» «آيَةً») آيه يعني يك ساختمان بلند كه نشانه است. يك ساختمان بلند روي تپه‌ها مي‌سازيد («تَعْبَثُونَ» )براي عبث كاري، براي عياشي، («تَعْبَثُونَ») كار عبث، اين آيه‌ي قرآن است. («أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» )در دامنه‌ي هر كوهي يك برجك، يك ساختمان چند طبقه مي‌سازيد، براي عياشي چهار روز مثلاً؟ («أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» )

6- ميانه روي در عبادت و تحصيل علم

در عبادت ميانه‌روي باشد، بعضي‌ها دائم عبادت مي‌كنند و به زنشان نمي‌رسند. به بچه‌شان نمي‌رسند. به سلامتي خودشان نمي‌رسند. در تحصيل ميانه روي باشد. در روايت بابي داريم «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِي الْعِبَادَة» (كافي/ج2/ص86) «وَ اقْصِدْ فِي‏ عبادتك» حديث داريم در عبادت هم ميانه‌رو باش. افرادي هستند كه مرتب هر چهارشنبه به جمكران مي‌روند. يكبار هم مي‌بيني نه سال است كه جمكران نرفته است. عرض كردم مملكت ما هم چهل ستون دارد، هم بيستون! حالا نه چهل تا نه بيست تا! چهار ستون! ميانه روي!

«الْوُضُوءُ مُدٌّ» حديث داريم وضو با ده سير! «وَ الْغُسْلُ صَاع» غسل با سه كيلو! اگر با بيش از ده‌ سير آب مي‌ريزي، اسراف مي‌كني! اگر با بيش از سه‌كيلو آب غسل مي‌كني، ولخرجي مي‌كني. «الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاع» (وسائل‌الشيعه/ج1/ص483) وضو با ده سير، غسل با سه كيلو! حالا مقدار صرفه‌جويي چقدر باشد. بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه صرفه‌جويي براي فقرا است. حديث داريم كه «لم نجد شيئاً افضل من القصد في الغنا و الفقر» بهتر از اين چيزي پيدا نكردم. امام فرمود: بهتر از اين پيدا نكردم كه انسان ميانه رو باشد. هم در غنا، هم در فقر، اينطور نيست كه وقتي نداريم صرفه جويي كنيم. آن وقتي هم كه داريد، صرفه‌جويي كنيد. بله داريم. ولي بايد صرفه‌جويي كنيم.

يكي از اشكالاتي كه به پيغمبران كردند مي‌گفتند: شما چرا نمي‌گذاريد ما از مال خودمان خرج كنيم؟ مال خودم است. پيغمبر گفت: مال خودت است حق نداري اينطور خرج كني. آخر يك روز عصباني شدند به شعيب گفتند: تو چكار داري به كار ما؟ («نَفْعَل») آيه‌ي قرآن است. («نَفْعَل‏») مي‌خواهيم انجام بدهيم. («في‏ أَمْوالِنا») در اموال خودمان («ما نَشؤُا») (هود/87) هرچه دلمان بخواهد. تو چرا نمي‌گذاري كه ما هركاري دلمان مي‌خواهد بكنيم؟ («اموالنا» )مال براي خودمان است. مي‌خواهيم خرج كنيم. مي‌گويد: حق نداري خرج كني. اينطور نيست كه حالا شما چون سيگار خودت است حق داشتي، در اتوبوس بكشي. هواي اتوبوس براي همه است. حق نداري شما حق هواي همه را دودي كني. سيگار براي خودت است. اما هواي اتوبوس براي خودت نيست. براي همه هست. آقا مسجد خودمان است. بله مسجد خودتان است. عمه‌ي شما هم مرده است. خاله‌ي شما، پدربزرگ شما مرده است. اما شما حق نداري همسايه‌ها را با بلندگوي مسجد اذيت كني. من هيئت امنا هستم. باش! هيئت امنا هستي! مگر هيئت امنا حق دارد كه به هركس بگويد: كجا بنشين و كجا بلند شو! آخر بعضي‌ها چون هيئت امناي مسجد هستند، بچه! بلند شو! برو آنجا! بيا! چه حقي داشتي به بچه گفتي بلند شو؟ بنده جز هيئت امنا هستم. بسمه تعالي! خوب باش! اصلاً هيئت امنا حق ندارد يك بچه‌ي دو ساله را در مسجد از سر جايش بلند كند. و اگر هيئت امنا يك بچه‌ي دوساله را بلند كرد، اگر آيت الله را نشاند، نماز آيت الله باطل است. اگر رييس جمهور نشست، نماز رييس جمهور باطل است. ما فكر مي‌كنيم حالا كه هيئت امنا شديم، حق داريم عزل و نصب كنيم. اينطور نيست. هيئت امنا هستي، اما حق… بنده رييس هيئت هستم. خوب رييس هيئتي، حق داري هر طبلي را مي‌خواهي بخري؟ هر ساعتي مي‌خواهي بزني؟ هر شيپوري، هر طبلي؟ اين بحث ما در عيد قربان پخش مي‌شود. بيننده‌ها در عيد قربان، عيد قربان ديگر نزديك محرم است.

7- حفظ مراسم عزاداري از گناه و معصيت

خدا مي‌داند كه در محرم چقدر گناه مي‌شود. آخر امام حسين به اين عزيزي، خودش فرمود: من… امام حسين فرمود: من به كربلا رفتم براي اينكه امر به معروف و نهي از منكر كنم. رفتم جلوي منكرات را بگيرم. آن وقت در عزاداري‌اش نبايد منكر انجام شود. رو انداختن، پول گرفتن، اصلاً رو مي‌اندازند آقا شما چقدر به هيئت مي‌دهيد؟ بگو: آقا اهل هيئت هستيد؟ اگر خواستي بدهي بده. اصلاً نگاهش نكن. وقتي رفتي و گفتي چقدر مي‌دهي، نگاه كردي در صورتش، خوب از خجالت آب مي‌شود. مجبور است بدهد. شما بگو: آقا ما براي هيئت پول مي‌گيريم. هركسي مي‌خواهد بدهد بدهد. نايست. وقتي بايستي و خيره شوي طرف آب مي‌شود و از رودربايستي مي‌دهد. «الماخوذ حيا كالماخوذ غصباً» اگر كسي از رودربايستي پول براي هيئت بدهد، انگار دزدي است. تقاضا كنيد. هركس داد، داد. امام حسين را همه دوست دارند، مي‌دهند. يعني همه‌ي امامان را دوست دارند. مردم براي امامان… چون امام حسين سوخت براي ما! به ما ياد داد كه سر به ني دادم، زير بار ناكس نرفتم. زير سم اسب رفتم، زير بار زور نرفتم. يك كاري كنيم لااقل در مراسم مذهبي گناه نكنيم. لااقل دينمان از گناه جدا باشد. گناه حسابش جداست.

در حال فقر و غنا، در همه چيز، در لباس، در مسكن، نمونه‌هاي اسراف! نمونه‌هاي اسراف را در جلسه‌ي قبل هم من گفتم. گفتم كه اسراف در چه چيزها و نمونه‌هايي هست. مستجاب نشدن دعا هم هست. حديث داريم آدم‌هايي كه ولخرجي مي‌كنند، بعد بي‌پول مي‌شوند. مي‌گويند: خدايا! خدا مي‌گويد: «فيقول الله يا رب! يارب! » خدا مي‌گويد: «أَ لَمْ آمُرْكَ بِالِاقْتِصَاد» (كافي/ج2/ص511) به تو نگفتم كه اسراف حرام است. ولخرجي نكن. تو پول‌هايت را ولخرجي كردي، حالا مي‌گويي: خدايا! خدايا! يعني دعاي آدم ولخرج مستجاب نمي‌شود.

8- قناعت و صرفه‌‌جويي، عامل همدردي با محرومان

آدم ولخرج مشكلات ديگران را درك نمي‌كند. اين هم يك مشكلي است. اصلاً مشكلات ديگران را درك نمي‌كند. مي‌گويند: يك بچه آمد سر كلاس، معلمش زن نداشت. گفت: پسر كجا بودي؟ گفت: پدرم ديشب نمي‌دانم مسافر بود نيامد. نمي‌دانم چه بود… چه بود… خواهرم مريض شد. او را به دكتر برديم. خلاصه صبح خوابم برد. خيلي خوب! يك شعر سعدي را بگو ببينم. يادش نيامد. گفت: بابا! ديشب پدر من نبوده است. خواهرم مريض شده است. بيمارستان، تا صبح نخوابيدم. گفت: نه خير! بايد يك شعر از سعدي بخواني. هي معلم تشر زد. اين پسر گفت: آقاجان! عرض كردم. ديشب من خوابم نبرده است. مريض داشتم. پدرم نبوده است. چه… چه… گفت: بايد يك شعر بخواني. نمره‌ات صفر! شاگرد گفت: آقا شعر يادم آمد. گفت: بگو ببينم. گفت:

«تو كز محنت ديگران بي‌غمي *** نشايد كه نامت نهند آدمي»

آدم ولخرج از محنت ديگران بي‌غم است. چون خودش ولخرجي مي‌كند، نمي‌فهمد كه ديگران ندارند.

9- صرفه جويي در وقت و عمر

نمونه‌هاي صرفه‌جويي! اولين صرفه‌جويي اتلاف وقت است. مي‌گويند: در اداره‌ها نمي‌دانم هركسي يك چيزي مي‌گويد. كار مفيد در اداره چقدر است؟ يكي مي‌گويد: يك ساعت! يكي مي‌گويد: دو ساعت. كمتر، بيشتر! كار مفيد! اتلاف وقت! اتلاف دارو! اتلاف در مسكن! حديث داريم كساني كه اتاق خالي دارند و به افراد محتاج نمي‌دهند، خداوند مي‌گويد: به عزت و جلال خودم در قيامت به اين جا نمي‌دهم. چون اين در دنيا جا داشت به مسلمان‌ها نداد. چقدر خانه‌ي خالي و اتاق خالي داريم؟

اگر يك هفته مردم ايران سيگار نكشند، پول سيگار چه مي‌شود؟ هركس مي‌خواهد سيگار بكشد پولش را در صندوق بياندازد. يك هفته سيگار چند خانه براي فقرا درست مي‌شود؟ در سوخت! ساليانه چند ميليارد صرفه‌جويي مي‌شود؟ در فيلم‌ها! اينقدر ولخرجي در فيلم‌ها مي‌كنند. من يكبار ديگر هم گفتم. مثلاً از قدم زدن فيلم برمي‌دارد. آخر قدم زدن‌ها كه همه يكسان است. از كفش اين آقا فيلم برمي‌دارد. مثلاً حالا كفش هم خيلي مهم بود. چون مي‌گويد: توليدم بيست و پنج دقيقه است. بيست و پنج‌تا چند هزار تومان مي‌گيرم. مي‌خواهد بگويد: توليدم سي دقيقه است. آن پنج دقيقه‌اش را لفتش مي‌دهد. شانه‌ي تخم مرغ گرفته است. مي‌تواند در را باز كند. شانه را بگذارد و در را ببندد. در يخچال را باز مي‌كند و يكي يكي مي‌چيند. چون براي توليد اضافه مي‌شود. ‌اي ولخرجي مي‌كنيم. خدا مي‌داند كه چه مي‌كنيم؟ كتاب‌هاي درسي! بچه‌هاي ما اينقدر كتاب بايد بخوانند؟ همه‌ي درس‌هايي كه مي‌خوانند مورد نيازشان است؟ آن وقت بعضي وقت‌ها در يك زماني، در يك مسئله‌ي حساسي همه با هم خوابمان مي‌گيرد. يك زماني در ايران جنگ بود. من كتاب‌هاي درسي را مطالعه كردم. زماني كه در ايران جنگ بود، بچه‌هاي دبيرستاني ما جبهه بودند، يك سطر راجع به جبهه و جنگ در كتاب تعليمات ديني نبود. كه من شكايت را بردم شوراي عالي انقلاب فرهنگي گفتم: آقا در مملكت ما جنگ است. ده‌ها هزار جوان دبيرستاني جبهه هستند، كلي معلم و دبير در جبهه هستند. اما در كتاب‌ها درسي ديني يك كلمه راجع به جبهه و جنگ نيست. يعني يك مرتبه در زمان جنگ از جنگ خوابمان مي‌برد. يك مرتبه هم كوه هيماليا را مترش را بايد همه‌ي دخترها ياد بگيرند وگرنه نمره رفوزه! سوال‌هايي كه مي‌كنيم. بسياري از سوال‌ها لغو است. اسم مادر موسي چه بود؟ به من چه! نه واجب است. نه مستحب! ديشب يك فيلمي را خانه‌ي ما آوردند. گروه‌هايي كه اينها ادعا مي‌كنند نائب امام حسين هستند. نائب امام زمان هستند. رابطه با غيب دارند. يك مشت حقه‌باز… حالا البته زندان هستند. الآن چند تا امام زمان داريم كه در زندان هستند. (خنده‌ي حضار) يك مشت حقه‌باز! آن وقت افرادي هم كه گول اينها را مي‌خورند، افرادي هستند كه دستشان از علماي واقعي و مراجع متقي خالي است. هرچه دختر و پسر دستش از دست پدرش آمد، بيرون شكارچي‌ها شكارش مي‌كنند. آن كسي كه دستش در دست پدر و مادرش است، بيمه است. اين ولايت فقيه اين است كه دستت را بگذاري در دست ولايت فقيه، بيمه مي‌شوي. نه! رندها تو را مي‌برند. ولخرجي در كاغذ بازي‌ها! الآن اين تحقيقات، اين پايان‌نامه‌ها، دكترا، رساله‌هاي اين دانشجوهاي بيچاره، فوق ليسانس يا دكترا، خوب دو صفحه‌اش را بنويس. يك صفحه‌اش را مي‌نويسد و يك صفحه‌اش خالي است. چرا يك صفحه خالي است؟ در كاغذ خيلي مي‌توانيم صرفه‌جويي كنيم. يا مثلاً بخش‌نامه‌ها! يك بخش‌نامه دو سطر است. تبريك است. تسليت است. دو سطر است. يك كاغذ بزرگ مي‌زند. يا كاغذهاي گلاسه براي چيست؟ خيلي ولخرجي مي‌كنيم. حضرت عباسي اگر ماشين خودمان باشد، سوييچش را نمي‌دهيم. منتهي چون ماشين دولت است مي‌گوييم: سوار شو و برو. بي‌ديني مي‌كنيم. بايد مواظب باشيم اينها حساب دارد. «فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَاب‏» (بحارالانوار/ج42/ص275) اميرالمومنين فرمود: حلالش حساب دارد، حرامش عقاب دارد.

خدايا هرچه ولخرجي كرديم، عمرمان، زبانمان، مغزمان، قلممان، بيانمان، خانه‌مان هرچه ولخرجي كرديم گذشته‌ي ما را ببخش و بيامرز. از اين به بعد لحظه‌هاي ولخرجي به ما الهام كن، دستمان را بگير. از اين به بعد عمرمان و مالمان و آنچه به ما دادي، تلف نشود. خدايا روز قيامت ما را به خاطر ولخرجي‌ها، اتلاف وقت‌ها شرمنده نكن. زمان بقدري عزيز است كه خدا به همه‌ي قطعات زمان قسم مي‌خورد. («وَالْفَجْرِ») (فجر/1) قسم به طلوع فجر! («والصبح» )قسم به صبح! («والضحي» )قسم به چاشت! («والنهار» )قسم به روز! («والعصر» )قسم به عصر! («والليل» )قسم به شب! («وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ») (مدثر/33) قسم به سحر! يعني زمان به قدري عزيز است كه خدا به تمام قطعات زمان قسم مي‌خورد و ما اين زمان را براحتي از دست مي‌دهيم. اگر فيلم مي‌بينيم فيلمي ببينيم كه مفيد باشد. مقاله‌اي كه مفيد باشد. عمرمان را تلف نكنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1935
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست