responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1960
1- ماجراي انگشتر دادن به فقير در نماز
2- برائت از دشمنان، ولايت اولياي خدا
3- ولايت رسول خدا و امام علي در راستاي ولايت الهي
4- تعجيل در رسيدگي به نيازمندان
5- نماز و زكات، دو عبادت همراه
6- معناي درست توحيد و شرك
7- رعايت اولويت در انجام مستحبات

موضوع: ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن

تاريخ پخش:  29/05/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بيننده‌ها پاي تلويزيون زماني بحث را مي‌بينند كه روز نوزدهم است. قرآن خيلي آيه راجع به اميرالمؤمنين دارد يكي از آياتش كه تقريباً همه بلدند و قبول دارند، هم شيعه قبول دارد، هم سني من مي‌نويسم يك آيه را تفسير كنيم و لطيفه‌هايي كه در اين آيه هست و كمي هم راجع به آقا اميرالمؤمنين صحبت كنيم. سوره‌ي مائده آيه‌ي 55. «اَعُوذُ بِاللهِ مَنَ الشَّيطانِ الَّرجِيم»، موضوع: ولايت اميرالمؤمنين در قرآن، «إِنَّما» يعني فقط «وَلِيُّكُمُ»، «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (مائده/55)

ترجمه: «إِنَّما» يعني فقط، «وَلِيُّكُمُ» ولي شما فقط اينها هستند. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» فقط خدا ولي شماست. ديگر چه كسي؟ «وَ رَسُولُهُ» «الله» كه معلوم است. رسول هم كه معلوم است. بعد مي‌گويد: ولي شما كسي است كه ايمان دارد، اقامه‌ي نماز مي‌كنند، زكات مي‌‌دهند در حالي كه در ركوع هستند. در حال ركوع زكات مي‌دهند.

1- ماجراي انگشتر دادن به فقير در نماز

شايد بارها ماجرايش را شنيده باشيد. كه فقيري در مسجد آمد كمك خواست. كسي كمك او نكرد. فقير ناراحت شد و ناله زد كه من در مسجد پيغمبر آمدم و كسي به من كمك نكرد. حضرت امير سر نماز بود، اشاره كرد و انگشترش را به فقير داد. آيه نازل شد، وليّ شما آن نيست كه در ركوع انگشتر داد. خوب در اينجا چند تا مسأله هست كه بايد بگوييم.

يكي اينكه اسلام هم دين ولايت است، هم دين برائت. در همين سوره‌ي مائده آيات قبلش مي‌فرمايد كه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياء» (مائده/51) اينجا مي‌گويد: «إِنَّما اوليائكم». يهودي‌ها و مسيحي‌ها نبايد ولي و سرپرست و آقا بالاسر شما باشند. آنها نبايد باشند. اين كسي كه در حال ركوع انگشتر داد بايد باشد. هم نبايد داريم، هم بايد داريم. آن نه، اين بله.

اينهايي كه اسلامشان يك بعدي است. مثلاً نماز مي‌خوانند اما «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» (بقره/256) نيست. مي‌گويد: من نماز مي‌خوانم اما اسرائيل هم باشد. يهودي‌ها هم مسلط باشند. آمريكايي‌ها هم مسلط باشند. نماز جمعه هم بخوانند. نماز غير جمعه هم بخوانند. قرآن هم بخوانند. حافظ قرآن هم باشند. اينها اين دينشان قبول نيست.

2- برائت از دشمنان، ولايت اولياي خدا

اسلام مي‌گويد: هم ولايت هم برائت. اين بله، او نه! آيه‌ي قبلي يعني آيه 51 مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياء» بعد هم توبيخ مي‌كند مي‌گويد: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) هركس اينها را سرپرست كند، خودش هم يهودي است. خودش هم مسيحي است. مسلمان نيست. كسي كه ولايت و سرپرستي و حكومت يهود و نصارا را  بپذيرد، مسلمان نيست. «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» هركس تسليم حكومت آنها شود، ولايت، محبت، اطاعت آنها را بپذيرد، مسلمان نيست. آيه‌ي 51 مي‌گويد: او نه، اين آيه 55 مي‌گويد: اين آره! اين درس اول است.

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» «لا اله» بعد مي‌گوييم: «الا الله». «اله» نه، «الله» آره. توحيد آره، بت نه! حق بله، باطل نه! اين يك نكته است. مسلمان‌ها بايد در مقابل كفر، انحراف، غيرت ديني داشته باشند. نگويند ما با همه مي‌سازيم. هم او باشد و هم او. قرآن مي‌گويد: حتي اگر مشركي براي مسجد پول داد، پول او را نگيريد. پولش را نگيريد. «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» (توبه/17) مشرك حق ندارد، قرآن مي‌گويد: متولي مسجد بايد يك آدم مؤمني باشد. «إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَن‏» (توبه/18) بعد مي‌گويد: «وَ لَمْ يَخْش‏» كسي متولي حرم، متولي مسجد، متولي امام، امامزاده بايد باشد كه اهل نماز باشد، اهل زكات باشد، شجاع باشد. «وَ لَمْ يَخْش‏» از كسي نترسد. حالا شما نگاه كنيد كه توليت‌ها در زمان شاه در دست چه كساني بود. كه بعضي از آنها الي آخر…

3- ولايت رسول خدا و امام علي در راستاي ولايت الهي

مسأله دوم اينكه مي‌گويد: وليّ شما، نمي‌گويد: اولياي شما. آخر اينها سه نفر هستند. «الله»، «رسول»، «والذين آمنوا». بايد بگويد: اولياي شما اينها هستند. نمي‌گويد: اولياي شما، مي‌گويد: اينها ولي شما هستند. پيداست حقيقت يكي است. يعني ولايت علي، اميرالمؤمنين، همان ولايت رسول است، ولايت رسول، ولايت اميرالمؤمنين و رسول شعاع همان ولايت است. اين‌ها دو تا نيستند. اگر اينها چند رقم ولايت بود، مي‌گفت: «إِنَّما» بگوييد… «اوليائكم». مي‌گفت: 1- خدا سرپرست شماست. 2- رسول 3- علي‌بن ابي طالب. نمي‌گويد: سرپرستان، اما مي‌گويد: سرپرست شما. پيداست يك سرپرستي، يك ولايت بيشتر نيست. ما كه مي‌گوييم: ولي فقيه، شعاع ولايت حضرت مهدي(ع) است. (صلوات حضار) يعني ولايت فقيه فتوكپي ولايت امام زمان(ع) است. اين هرچه او دارد، بود. منتهي خوب امام معصوم است، فقيه معصوم نيست، عادل است. از اينكه گفته: «وَلِيُّكُمُ» نگفته «اوليائكم» پيداست كه روح ولايت پيغمبر و علي همان شعاع ولايت خداست. اين هم دومين مورد.

مطلب سوم: در قرآن 27 بار نماز و زكات با هم آمده است. راجع به علي‌بن ابي طالب نماز و زكات با هم نيامده است. در هم آمده است. بين با هم و درون هم فرق است. 27 جاي قرآن مي‌گويد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» نماز بخوانيد، زكات هم بدهيد. بارها گفتم، اجازه بدهيد يكبار ديگر هم بگويم.

يكبار پيغمبر در مسجد آمد فرمود: «قُم» بلند شو برو بيرون! «قُم»،«قُم»،«قُم» چند نفر را از مسجد بيرون كرد. گفتند: يا رسول الله چرا اينها را بيرون كردي؟ فرمود: اينها نماز مي‌خوانند ولي به فقرا كمك نمي‌كنند. نماز بي‌زكات قبول نيست. مثل زني كه يك گوشواره دارد. اصلاً عروسي نمي‌رود. مثل ريل قطار، يكي باشد قطار راه نمي‌افتد. پرنده دو بال داشته باشد، مي‌تواند بپرد. شرط قبولي نماز اين است كه انسان زكات بدهد. جاي ديگر نماز و زكات با هم است. اينجا نماز و زكات در بين هم است. يعني در نماز اميرالمؤمنين انگشترش را داد. اشاره نكرد بنشين نمازم تمام شود.

4- تعجيل در رسيدگي به نيازمندان

از اين چه مي‌فهميم؟ از اين معلوم مي‌شود در رسيدگي به فقرا بايد عجله كرد. فرق است كه بگوييم: خوب اگر عروس شد، كمكش مي‌كنيم. نخير قبل از آنكه خواستگار بيايد، جهازيه‌اش را بخر. بگو: آقا جهازيه‌ات آماده، خانه‌ي ما نيا. مي‌ترسم خانه‌ي خودت، چون خيلي‌وقت‌ها خواستگار را رد مي‌كنند، مي‌گويد: دخترم وسايلش جور نيست… بداند وسايلش جور است زودتر مي‌فرستد. حضرت پرسيد: زكاتت را چه مي‌كني؟ گفت: مي‌برم خانه‌، فقرا مي‌آيند به آنها مي‌دهم. فرمود: غلط است. تو بايد بروي به فقرا بدهي. نه اينكه فقرا بيايند در خانه‌ات بگيرند. «تُؤْتُوا» يعني تو برو بده. «تُؤْتُوا» يعني تو بايد در خانه را بزني.

بعضي پسرهاي كذايي مي‌گويند: مادر اگر پول خواستي به من بگو. اين خيلي حرف زشتي است. به پدرش مي‌گويد: آقاجان، پول خواستي به من بگو. اين حرف، حرف غلطي است. بايد پول در كيسه‌ي پدرت بگذاري. در كيسه‌ي مادرت بگذاري. چون پسر و دختر عارش نمي‌شود به مادر بگويد: پول مي‌خواهم. ولي پدر و مادر عارش مي‌شود.

شخصي خدمت حضرت آمد، پسر با پدر اختلاف داشت. حضرت فرمود: چه مشكلي داريد؟ پدر گفت: من تا جان داشتم، كار كردم هروقت پسرم مي‌خواست به او پول مي‌دادم. حالا پير شدم از كار افتادم، پسرم به من پول نمي‌دهد. پيغمبر فرمود: اگر سنگ از اين غصه آب شود، مي‌ارزد. در دعا ديدم، امام مي‌گويد: خدايا نيايد آن روزي كه من پدر شوم و نياز به پول پسرم داشته باشم. خيلي سخت است كه پدر به بچه‌اشش بگويد: پول بده. تو بايد در جيب مادرت پول بگذاري. «تُؤْتُوا» تو برو بده. نگو اگر خواست، به من خواهد گفت. جوان‌ها هم همينطور هستند. جوان مي‌خواهد حمام برود رويش نمي‌شود به پدرش بگويد: مي‌خواهم حمام بروم. بالاخره جوان است ديگر.

حضرت امير در نماز عجله كرد. اينكه مي‌گويند: عجله كار شيطان است دروغ است. چند بار تا حالا گفتم. و بگويم شب بيست و سوم هم تكرارش را خواهيد شنيد. بعضي حرف‌ها را من اينطور نيست كه نفهمم تكرار مي‌كنم. چون همه‌ي مردم در يك آن پاي تلويزيون نيستند، شبكه‌هاي مختلف هست. مردم هم ساعت‌هاي مختلفي وقت دارند. اين را بايد ده، بيست بار گفت تا به گوش همه برسد. شب قدر يك درهم هزار درهم است. همه‌ي عبادت‌ها شب قدر ضربدر هزار مي‌شود. داريم آدم‌هايي كه شب قدر، مثلاً شب بيست و سوم پول را كنار مي‌گذارند. هرچه مي‌خواهد در طول سال كمك كند يكجا شب بيست و سوم كنار مي‌گذارد، كه اين يك تومانش شود… ثواب هزار تومان دارد.

5- نماز و زكات، دو عبادت همراه

سؤال: شما كه مي‌گوييد حضرت علي تير را از پايش مي‌كشيدند متوجه نمي‌شد، چطور اينجا فقير را متوجه شد؟ توجه از خدا به غير خدا بد است. توجه از كار خدايي به كار خدايي بد نيست. شما گلاب روي گلاب بريزي بد نيست. آب در گلاب بريزي بد است. شير روي شير بريزي، بد نيست. آب در شير كني بد است. گفتگو با خدا، خدايي است. كمك به خلق خدا هم خدايي است. از كار خدايي به كار خدايي منتقل شد. شير در شير شد. آب در آب شد. گلاب در گلاب شد. سنخش يكي است. طوري نيست.

شب عاشورا عده‌اي نماز شب مي‌خواندند، عده‌اي جك مي‌گفتند، فرقي نمي‌كند وقتي خيمه، خيمه‌ي امام حسين است همه خدايي است. در هيئت آدم عدس پاك كند. يا پولهاي ضريح را بشمارد. در جبهه آدم عدس پاك كند، يا آرپيجي بزنيم. وقتي در جبهه رفتي، يعني وارد يك كار حق شدي ديگر فرقي نمي‌كند، در مهماني آدم پلو بياورد يا چاي بياورد يا شيشه را پاك كند، همه يكي است. قرآن كمك به خلق را كار خدايي مي‌داند. به جاي اينكه بگويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ الناس» مي‌گويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» (بقره/245) ما به خدا كه قرض نمي‌دهيم. به مردم قرض مي‌دهيم. اما خدا در قرآن قرض به مردم را گفته: قرض به… بگوييد… خدا. عوض اينكه بگويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ الناس» مي‌گويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» پيداست كمك به مردم كمك به خداست. كار خدايي است.

اينكه مي‌گويد: «انَّما» يعني فقط، كلمه‌ي «انَّما» معلوم مي‌شود هر گونه حكومت و ولايت و سرپرستي كه از طرف خدا و رسول و امام نباشد باطل است. تمام حكومت‌ها، تمام رييس جمهورها، تمام پادشاهان، تمام رييس جمهورها اينها هيچ‌كدامش حكومتشان الهي نيست. جمهوري اسلامي حكومتش وقتي الهي است كه دو شاخه وصل به برق باشد. يعني اگر همه‌ي مردم هم رأي بدهند، مثل اينكه آدم لامپ‌كشي كند ولي دو شاخش در برق نباشد، لامپ‌ها روشن نمي‌شود. هم لامپ مي‌خواهيم، هم برق مي‌خواهيم. رأي مردم ارزش دارد. به شرطي كه تنفيذ از مجتهد عادل باشد. مجتهد عادل از كجا؟ امام زمان فرموده: زماني كه من غايب هستم، فقيه عادل بي‌هوس، سه شرط دارد: فقيه، عادل، بي‌هوس. اگر اين رييس جمهور تنفيذ شد، مثل لامپي است كه وصل به برق باشد. ولي چه كسي مي‌تواند ولايت كند بر ما، حكومت كند بر ما، خدا، رسول و كسي كه در ركوع انگشتر را داد.

مسأله‌ي ديگر كه در اين آيه هست، اين است كه مي‌فرمايد: توجه به خلق براي خدا در حال نماز با اقامه‌ي نماز منافات ندارد. مشابهش را هم داشتيم. كه پيغمبر صداي بچه را شنيد نمازش را سريع خواند. معلوم شد در نماز جماعت يك خانمي بچه دارد، و بچه‌اش جيغ مي‌زند. طوري نيست.

كسي كه نسبت به فقرا بي‌تفاوت باشد نبايد رهبر باشد. وليّ شما كسي است كه توجه به فقرا داشته باشد. پادشاهاني كه براي عروسي بچه‌هايشان، رييس جمهورهايي كه براي استخر خانوادگي، براي چه، اصلاً كسي كه…

تو كه از محنت ديگران بي‌غمي *** نشايد كه نامت نهند آدمي

از اين آيه معلوم مي‌شود، رابطه‌ي با خدا جداي از رابطه با خلق نيست. رابطه‌ي با خدا، نماز. رابطه‌ي با خلق، زكات. از اين معلوم مي‌شود كارهاي جزئي نماز را باطل نمي‌كند. دادن انگشتر سر نماز يك كار جزئي بود، مثلاً همينطور كه نماز مي‌خواني در را بستي يا در را باز كردي، يا دست در جيبت كردي. اين كارهاي جزئي مبطل نماز نيست. از اين آيه معلوم مي‌شود كه در فرهنگ قرآن صدقه‌ي مستحبي هم زكات است. چون انگشتر خمس و زكات نبود، خمس و زكات واجب. انفاق بود. در قرآن كلمه‌ي زكات هم به كارهاي واجب مي‌گويند، هم به كارهاي مستحب… و حتي بعضي از علما مي‌گفتند خمس هم جز زكات است. يعني به خمس هم زكات گفته مي‌شود.

6- معناي درست توحيد و شرك

البته بايد معلوم شود كه ولايت اينها در طول يكديگر است نه در برابر همديگر. ببينيد شما وقتي كليد مي‌اندازي در را باز مي‌كني. چه كسي در را باز كرد؟ كليد، منتهي اين كليد در دست من بود. دست من در اختيار من بود. اينها در طول هم است. ما وقتي مي‌گوييم: يا علي، يا فاطمه، شب قدر مي‌گوييم: بمحمد، بجعفر، بموسي، يكي يكي امام‌ها را نام مي‌بريم اينها در مقابل خدا كه نيستند. اينها در طول خدا هستند. مثل كليد، كليد در مقابل دست من نيست. كليد در دست من است. دست من در اختيار من است. اينها در طول هم هستند.

شركي كه وهابي‌ها مي‌گويند اين است كه بگوييم: ابالفضل يكي، خدا هم يكي، اين شرك است. بگويم هم تو را دوست دارم، هم تو را دوست دارم. اين شرك است. اما اگر گفتم: تو را دوست دارم. بچه‌ات را هم دوست دارم، چون آن بچه، بچه تو است. بعد شما را كه مي‌بينم مي‌گويم: سلام به پدرت هم برسان. يعني چون اين‌ها هم در يك طول است. بچه براي شما است. شما براي پدرت هستي. اينها كه در طول هم هستند شرك نيست. شرك اين است كه بگويد: تو يكي، من هم يكي. يكي به يكي. اين را شريك مي‌گويند. شريك چه مي‌كند؟ مي‌گويد: تو يكي، من هم يكي. اما پدر و پسر اينها، در طول هم هستند. وهابي‌ها مي‌گويند: شما كه مي‌گوييد: يا حسين، يا علي، يا فاطمه مشرك هستيد. مي‌گوييم: چرا؟ مي‌گويد: بايد «يَا اللَّهُ» بگوييد. مي‌گوييم: حسين و حسن و فاطمه و ائمه اطهار(عليهم‌السلام) اينها در برابر خدا كه نيستند. در طول خدا هستند. مثل كليد، كليد در مقابل من نيست. كليد در دست من است. دست من در اختيار من است. اين هم يك مسأله.

اينكه مي‌گويند: ولايت… بالقوه و بالفعل را معنا كنم. بالفعل يعني همين الآن، بالقوه يعني فعلاً ظرفيت دارد. مثل اينكه يك بچه را مي‌بيني مي‌گويي: اين بوعلي سينا است. يعني مي‌تواند در آينده بوعلي سينا شود. اينكه مي‌گويد: ولي شما آن كسي است كه انگشتر را در حال ركوع داد، ولي شما كسي است كه در ركوع انگشتر داد، اميرالمؤمنين مي‌خواهد بگويد كه ظرفيت دارد كه وليّ شما باشد يا همين الآن وليّ شما است. از قرآن مي‌شود استفاده كرد كه همين الآن ولي ما است. يعني حتي زمان پيغمبر هم علي‌بن ابي طالب ولايت داشت. چون ولي، ولي بالفعل است. ما يك «وليكم» بيشتر در قرآن نداريم. نمي‌شود گفت. فعلاً ولي شما خداست. فعلاً ولي شما رسول است. در آينده هم ولي شما علي است. اگر فعلاً است براي همه فعلاً است. اگر آينده است براي همه آينده است.

اينكه مي‌گويد: «انَّما» ولي شما خداست، نه يعني اينكه در آينده خدا ظرفيت دارد. ولي شما رسول است نه اينكه رسول ظرفيت دارد، همين الآن خدا ولي شماست. همين الآن رسول ولي شما است. همين الان علي‌بن ابي طالب ولي شماست. حالا اين نكات تفسيري را يك چند مورد ديگر بگويم. من خودم از همكاران روحاني تقاضا كردم كه همينطور كه دوساعت دعاي الغوث مي‌خوانند و دعاهاي ديگر و همه هم خوب است و لازم است، يك ده دقيقه، نيم ساعت هم يكي از آيات قرآن را تفسير كند. اين درست نيست كه ما شب قدر كه شب نزول قرآن است روي منبر از قرآن، قرآن سهمي نداشته باشد.

از اين آيه معلوم مي‌شود در ركوع لازم نيست دست بر زانو باشد. به اندازه‌اي بايد خم شوي كه دست به زانو برسد. چه دست به زانو باشد، چون حضرت علي وقتي رفت انگشترش را بدهد، دست از زانويش برداشت. از اين معلوم مي‌شود عبادت مانع عبادت ديگري نيست. عبادت‌ها مانع عبادت ديگري نيست.

«الْحَمْدُ لِلَّه‏» برداشته شد. چند سال قبل در ايران يك قانون غلطي بود. مي‌گفتند: هر دختري عروس شد از دبيرستان بيرونش كنيد. چرا؟ ازدواج عبادت است. تحصيل هم عبادت است. عبادت كه مانع عبادت ديگري نيست. من دوستي دارم شبي كه عروس را مي‌خواستند ببرند، دخترش عروس شده بود مي‌خواستند خانه‌ي داماد ببرند، خبر دادند پسرت در جبهه شهيد شد. يك لحظه ايستاد گفت: هيچي نگوييد. هيچي نگوييد به مادرش هم نگوييد. به هيچ‌كس هيچي نگوييد. بچه‌ي من شهيد شده، عبادت است. دخترم هم عروس شده عبادت است. آن عبادت نبايد مانع اين عبادت شود. نبايد اينها مانع همديگر شود. عزاداري عاشورا عبادت است. ازدواج هم در محرم و صفر حرام نيست. مگر ازدواج‌هايي كه يك مراسمي است كه با عزاداري، وگرنه عقد تنهايي هيچ مشكلي… خود عقد مشكلي ندارد. بله يك بزن و بكوب‌هايي است، يك مراسمي در عروسي است كه آنها با محرم نمي‌خورد. مانعي ندارد. عقد كنيم مراسمش براي بعد باشد. ولي خود عقد كردن در محرم و صفر اشكالي ندارد. عبادتي مانع عبادتي نيست.

از اين معلوم مي‌شود كه كمك به فقير لازم نيست نقدي باشد. حضرت علي پول نداد، انگشتر داد. كمك نقدي نبود، جنسي بود. از اين معلوم مي‌شود هميشه يك چيزي همراه داشته باشيد. هميشه براي فقير يك چيزي در جيبتان باشد. قرآن مي‌گويد: مسجد مي‌رويد زينت ببريد. «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) مسجد كه مي‌رويد با خودتان زينب ببريد. خوب زينت چيست؟ «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَة» (كهف/46) مال زينت است. يعني مسجد مي‌روي يك پولي در جيبت بگذار. بچه زينت است. مسجد مي‌روي دست بچه‌ات را هم بگير و ببر. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَة»، «خُذُوا زينَتَكُمْ» مال زينت است. اولاد زينت است. مسجد مي‌روي زينت ببر، يعني دست بچه‌ات را بگير و ببر و يك چيزي هم در جيبت بگذار.

7- رعايت اولويت در انجام مستحبات

از اين معلوم مي‌شود كه همين كه مستحب مهمتري ديديد از مستحبات غير مهم صرف نظر كنيد. طرف داشت دور كعبه طواف مي‌كرد. يك نفر هي چنين مي‌‌كرد. امام صادق فرمود: به چه كسي چنين مي‌كند؟ گفت: با من كار دارد. گفت: خوب با تو كار دارد، برو ببين چه كار دارد. گفت: آخر طواف مي‌كنم. گفت: طواف را رها كن. طواف مستحب است، واجب كه نيست. طواف مستحب است. ولي رسيدن به فرياد مردم مهمتر است. اگر كسي هفت بار دور خانه‌ي خدا بگردد طواف مستحبي، عمره، حج مستحبي، هفت بار بگردي شش هزار بار لغزش شما بخشيده مي‌شود. شش هزار مقام در بهشت به شما مي‌دهند. شش هزار مشكل برطرف مي‌شود. بعد امام فرمود: اگر مشكل مردم را حل كني بهتر است از طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف… نگفت بهتر از ده تا طواف است. نگفت: ده تا، يكي يكي شمرد. مي‌خواست بگويد: اينكه مي‌گويم ده تا جدي جدي است. آخر شما يكوقت دكان نانوايي مي‌گويي: آقا، يك ساعت است در صف هستيم. يك ساعت است در صف هستيم. يك وقت مي‌گويي: آقا چهل و سه دقيقه و هفت ثانيه است در صف هستيم. يعني چه؟ يعني حرف من دقيق است. عددهاي قرآن گاهي مبالغه‌اي است، گاهي دقيق است. مثلاً مي‌گويد: بعضي يهودي‌ها مي‌خواهند هزار سال عمر كنند. «يَوَدُّ أَحَدُهُم‏» (بقره/96) بعضي از يهودي‌ها مي‌خواهند «لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة» مي‌خواهند هزار سال عمر كنند. اينكه يهودي‌ها مي‌خواهند هزار سال عمر كنند، معنايش اين نيست كه نمي‌خواهند دو هزار سال… اين هزار سال از باب نمونه است. ولي گاهي وقت‌ها مي‌گويد: «أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسين‏» (عنكبوت/14) حضرت نوح هزار سال تبليغ كرد جز 50 تا. اينكه مي‌گويد: هزار سال جز 50 تا يعني عدد، عدد بگوييد… دقيق است. فرق مي‌كند. عدد قرآن گاهي از باب مثل است، گاهي از باب دقت است. مي‌گويد: اصحاب كهف چقدر خوابيدند؟ مي‌گويد: «ثَلاثَ مِائَة» (كهف/25) سيصد سال، بعد مي‌گويد: «وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» (كهف/25) نه تا هم رويش بگذار. وقتي مي‌گويد: سيصد سال، نه تا هم رويش بگذار. يعني اين خيلي دقيق است.

از اين معلوم مي‌شود مسجد فقط جاي نماز نيست. جاي كمك هم هست. از اين معلوم مي‌شود مشكلات مردم بايد در مسجد حل شود. از اين معلوم مي‌شود كه بايد از كارهاي جزئي استفاده كلي كرد. انگشتر دادن يك كار جزئي بود. ولي ولايت علي‌بن ابي طالب، در طول تاريخ با همين انگشتر تثبيت شد. از اين معلوم مي‌شود مقدار كمك مهم نيست. اصل كمك مهم است. اين شاعري كه گفته «نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را» اين نگين پادشاهي نبوده. حضرت علي انگشتر پادشاهي دست نمي‌كرده. حالا شاعر گفته خدا رحمتش كند. از كار خوب ديگران تقدير كنيد. حضرت علي يك انگشتر داد، خداوند تجليل كرد. يك كسي يك كار خوبي مي‌كند از او تجليل كنيد. حتي عمل كوچك بزرگان براي ديگران الگو است. علي‌بن ابي طالب بزرگ بود. كار كوچكش هم براي ديگران الگو مي‌شود.

روز ضربت خوردن آقا علي‌بن ابي طالب است. استخوان كه هيچ يك استخوان ماهي، يك استخوان ماهي در گلو گير كند چه حالتي داري؟ يك خرده خاك در چشم برود، مشكل است. تيغ برود چه؟ در نهج‌البلاغه امروز صبح ديدم، حضرت امير مي‌فرمايد: بيست و پنج سال در خانه نشستم ولي تيغ در چشمم بود و استخوان در گلويم. اين خيلي سخت است. مظلوم‌ترين مردم كره‌ي زمين علي‌بن ابي طالب است. مظلوم‌ترين مردم كره‌ي زمين علي بن ابي طالب است. كسي كه در قلعه‌ي خيبر را كند و فاتحه در خيبر… سني و شيعه مي‌گويند. فاتح خيبر علي‌بن ابي طالب است. آنوقت بايستد روي صورت زنش سيلي بزنند. خيلي است، اين خيلي مظلوميت است. اگر علي در خانه نبود آدم دلش نمي‌سوخت. اگر بچه‌ها نبودند دل آدم نمي‌سوخت. اگر زهرا حامله نبود دل آدم نمي‌سوخت. اگر با شمشير بود اينقدر دل آدم نمي‌سوخت. با لگد، زن حامله! اگر زهرا پير بود دل آدم نمي‌سوخت. جوان بود، حامله بود، روبروي اميرالمؤمنين، روبروي بچه‌ها، آنوقت حضرت علي اين صحنه را ببيند. مظلوم نيست؟ خيلي مظلوميت است.

به قدري زجر كشيد كه وقتي شمشير خورد گفت: «فُزتُ» راحت شدم. علي جان چه بر سرت آمد، چه بر سرت آمد كه وقتي مغزت را شكافتند، تازه گفتي راحت شدم. چقدر تو بايد مظلوم باشي. حديث داريم سلام كه مي‌كنيد از هر راهي سلام مي‌رسد. همه‌ي شما پاي تلويزيون اين جمله‌ي مرا بگوييد. سطر اول زيارت امين الله معتبر ترين زيارت‌ها است. من يك سطرش را مي‌خوانم، شما هم با من بخوانيد. توجه كنيد سلام به اميرالمؤمنين مي‌دهيم.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلي عِبَادِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ ص حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِه وَ قَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِه‏»

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»، خدايا! به آبروي اميرالمؤمنين هرچه شب قدر براي خوبان تاريخ مقّدر مي‌كني، همه آن خيرات را براي همه ما مقدّر بفرما. خدايا همه‌ي مرده‌ها و زنده‌هاي ما را ببخش. همه‌ي توطئه‌ها عليه اسلام و مسلمين را خنثي و همه‌ي توطئه‌گران نااهل را نابود بفرما. قلب امام زمان را از الآن تا ابد از ما راضي بفرما. كمتر از آني ما را به خودمان واگذار نكن. عاقبت ما را ختم به خير بفرما. مريض‌هاي ما را شفا بده. براي بي‌همسرها همسرخوب مقدر بفرما. براي بي‌مسكن‌ها، مسكن خوب مقدّر بفرما. براي بيكارها كار خوب مقدّر بفرما. تمام خيرات و بركات را بر ما نازل بفرما. رهبر ما، مسئولين ما، مرز ما، انقلاب ما، نسل ما، ناموس ما، آبروي ما، هر نعمتي كه به ما دادي در پناه امام زمان حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1960
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست