نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1984
1- عذرخواهی، نشانه بزرگی است، نه کوچکی 2- عذرخواهی، سیرهی بزرگان و بزرگواران 3- عذرخواهی، نه عذرتراشی 4- عذرخواهی و توبه، از اسرافکاری در برنامههای دینی 5- عذرخواهی از مردم، عامل مغفرت 6- موانع عذرخواهی از مردم 7- خاطرهای از عذرخواهی آیت الله العظمی بروجردی
موضوع: عذرخواهی از مردم در آستانه رمضان تاريخ پخش: 20/02/97
بسم الله الرحمن الرحيم «اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
آخرین پنجشنبه شعبان 97 عزیزان پای تلویزیون بحث را میبینند. یک بحثی امروز دارم که خیلی بحث مهمی است، به نام «عذرخواهی»، یعنی توبه! اول از خدا عذرخواهی کنیم. منتهی توبه با زبان و گریه و قرآن به سر گرفتن نیست. قرآن هر جا که میگوید: تاب و تابوا، میگوید: «تابَ وَ آمَن» (مریم، 60)! «تابُوا… وَ بَيَّنُوا» (بقره،160) ! اگر یک چیزی را کتمان کردی، بیان کن. «تابُوا وَ أَصْلَحُوا» (نساء، 146) ! اصلاح کن. یعنی توبه فقط با زبان نیست. الهی العفو! العفو! العفو! این یکی از مصادیقش است. عمل هم باید باشد. زنگ بزنید و بگویید آقا! من به شما ظلم کردم، معذرت میخواهم. به کسی که ظلم کردید، از او معذرت بخواهید. اگر امروز عذرخواهی نکنیم، یک زمانی میآید که میخواهیم عذرخواهی کنیم ولی زبانمان قفل میشود. قرآن میفرماید که (وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ) (مرسلات /36) روز قیامت که میخواهد عذرخواهی کند میگویند: به شما اجازه عذرخواهی نمیدهند. در این دنیا میشود عذرخواهی کرد. اگر اینجا از عذرخواهی غفلت کنیم چنین زمانی میآید.
1- عذرخواهی، نشانه بزرگی است، نه کوچکی
انسان با عذرخواهی کوچک نمیشود. امام در وصیتنامهاش فرمود: من اگر تقصیر و قصوری در مسئولیتم کردهام، از خداوند و از همهی شما عذرخواهی میکنم. سطرهای آخر وصیتنامه امام خمینی از ما عذرخواهی کردهاست. کوچک شد؟ ابداً! بعضی فکر میکنند که من از او عذرخواهی کنم؟ من خانم بزرگ هستم، او عروس من است. بابا پدربزرگ و مادربزرگ ندارد، اینجا کار خلاف بود، باید عذرخواهی کنید. نمیدانم این مطلب را کجا گفتهام، ولی گفتهام. خدا آقای ربانی املشی از جامعه مدرسین قم را رحمت کند. اول انقلاب یک مدتی دادستان بود. امام یک موضعگیری کرد و به یک عدهای توپید که یکی از آنها هم آقای ربانی املشی بود. بعداً ایشان را خواست و گفت آقای ربانی! من پریروز که جملاتی را گفتم، یک ترکش از آن هم به شما خورد. گفت: بله آقا دریافت شد. ترکش آن به من هم خورد. گفت: حالا عذرخواهی میکنم. گفتم: آقا خواهش میکنم. امام گفت: نه! عذرخواهی میکنم. گفتم: آقا شما امام من هستید، معلم من هستید، استاد من هستید، رهبر انقلاب هستید. گفت: اینها را کنار بگذارید، من از شما عذرخواهی میکنم. انسان با عذرخواهی کوچک نمیشود. عذرخواهی باید فوری باشد. حالا باشد بعد!!! عذرخواهی اگر فوری باشد، کینه نمیشود. اما اگر کهنه شد و کینه شد، او هم به چهار نفر دیگر میگوید، او هم به هشت نفر دیگر میگوید، عوض دو نفری که یک خلافی کردند و باید عذرخواهی کنند، اگر این کهنه شود، همینطور به نسلشان هم منتقل میشود. یک وقت میبینید که عجب! نوهها و نتیجهها و عروسها و دامادها همه دو فرقه شدند. زود عذرخواهی کنید. چون عذرخواهی یک کار خیری است. قرآن میفرماید: (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) (حدید /21) (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات) (بقره /148) گاهی ممکن است در کارهای عبادی ما خلافی کرده باشیم. به ما گفتهاند که اذان را با صدای بلند بگویید. اما قبل از اذان چه؟ سحرخوانی هم میتوانیم بکنیم؟ دعای الغوث الغوث را هم میتوانیم پشت بلندگو بخوانیم؟ خانه یکی از مراجعی که از دنیا رفته است و از مراجع درجهی یک بود، در اواخر عمرشان عیادت رفتم. گفت: آقای قرائتی! دیشب سوختم، سوختم، سوختم! گفتم بیماریتان تشدید شده بود؟ گفت: نه! این بلندگوی مسجد تا صبح الغوث الغوث گفت و من بال بال میزدم. فقط باید صدای اذان از مسجد بیرون برود. هر کس هر مناجاتی دارد، به اسمش هم نمیشود گفت که آقا مناجات است، شب احیاء است، سحرخوانی است، با این اسمها حرام خدا حالا نمیشود. یک جوانی حلقهی طلا دستش بود، گفتم: حلقهی طلا بر مردم حرام است. غیر از اینکه حرام است، نماز هم با آن باطل است. گفت: حاج آقا نامزدی است. گفتم: حالا اگر گفتی نامزدی است، حرام خدا حلال میشود. آن وقت این مثال را زدم که بارها گفتهام. یک کسی جگر به سیخ کرده بود، و سیخ را روی آتش گذاشته بود و مشغول باد زدن بود، یک مرتبه گربهها جمع شدند، به گربهها گفت: بلال است، بلال است. فکر کرد اگر به جگر بلال بگوید، گربهها میروند. آقا حرام است، نامزدی است، نامزدی است! حالا چه نامزدی و چه غیر نامزدی! طلا بر مرد حرام است. اگر صدای بلندگو مردمآزاری باشد، حرام است. نوار هم همنیطور است. باید مراعات همسایهها را کرد.
2- عذرخواهی، سیرهی بزرگان و بزرگواران
هر عذرخواهی دلیل بر خلافکاری نیست. گاهی شما خلافکار نیستی ولی عذرخواهی میکنی. آقا بنده در تلویزیون صحبت میکنم، یک مرتبه گلویم خشک میشود و سرفه میکنم. بعد میگویم: معذرت میخواهم. سرفه که گناه نیست. اما چون در محضر شما هستم، عذرخواهی میکنم. شما در یک جلسه نشستهای و میخواهی پایت را دراز کنی، میگویی: آقایان ببخشید، ببخشید، ببخشید. پا دراز کردن که حرام نیست. ولی چون میبینی که در محضر بزرگان هستی، عذرخواهی میکنی. یک کسی میگفت: مگر نمیگویید که امامان معصوم هستند؟ چرا! خوب اگر امامان معصوم هستند، پس چرا اینقدر گریه میکردند؟ چقدر مناجات میخواندند؟ ما باید گریه کنیم، چون خلافکار هستیم. امام معصوم که اینقدر گریه ندارد. گفتم در نزد امامان ما چیزهایی که برای ما گناه نیست، برایشان گناه است. مثل همین عطسه! شما مثلاً یک غذای ساده جلوی مهمانت میگذاری، چند بار معذرتخواهی میکنی. چون میگویی که شأن مهمانم این بود که بهتر پذیرایی کنم. نشد که آنطور دوست دارم پذیرایی کنم. معذرت میخواهم. خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. یک مثال خوبی ایشان داشت! میگفت اگر یک کسی با چراغ قوه وارد یک سالن بشود، چراغ قوه نورش کم است، چیزی دیده نمیشود، مگر اینکه بشکهای باشد، ماشینی باشد، کامیونی چیزی باشد که دیده شود. چون نورش کم است، فقط بشکه دیده میشود. اما اگر یک پرژکتور یا یک نورافکن قوی در سالن روشن کردیم، ته سیگارهای روز زمین هم دیده میشود. چوب کبریت هم پیداست. میگفت: هر چه نور بیشتر باشد عیبها بیشتر پیداست. ما نورمان کم است، مثل نور چراغ قوه است. چون نور ما کم است، وقتی میگویند توبه کن، میگوییم: از چه چیزی توبه کنم؟ مگر سری بریدهام، مگر از دیوار خانه کسی بالا رفتم؟ این گناه را از دیوار بالا رفتن و آدم کشتن میداند. نه آقا! فلان جا این کار را کردی گناه بود، این رانندگی بود که تو کردی؟ آب و گل را به همهی مردم پاشیدی؟ خوب باید معذرت خواهی کنی. این ساختمان بود که تو ساختی؟ آب ناودانش روی سر من ریخت. برفها را توی کوچه ریختی یخ بست و من افتادم. پوست موز را انداختی و من لیز خوردم. زبالهها را در کیسه زباله نگذاشتی… اصلاً چقدر تا الان به این کارکنان عزیز شهرداری توهین کردیم؟ اینها حق حیات به گردن من و شما دارند. ولی اسمی… گاهی از بچهات باید عذرخواهی کنی. گاهی از مجرم باید عذرخواهی کنید. من سراغ دارم عالمی را که وقتی جرمی انجام شده بود و شلاق زد، بعد فهمید که سه عدد بیشتر زده است، خوابید و به مجرم گفت ببخشید آقا من سه شلاق بیشتر به شما زدهام، شما این سه شلاق را به من پس بزنید. عذرخواهی کنیم. یک وقتی زمان شاه همدان رفتم، کلاس برای جوانان داشتم. یک جوانی که ایستاده بود، ما به شوخی پس گردنش زدیم. استادش هم بودیم ولی گفت: حاج آقا حلالت نمیکنم، باید قصاص کنم. گفتم: شوخی میکنی؟ گفت: نخیر میخواهم قصاص کنم. گفتم: بسم الله! او هم قشنگ پس گردن من زد. طوری نمیشود. حالا من پیش آنها کوچک شدم؟ اتفاقاً الان انقدر به من علاقه دارد، من هم به او علاقه دارم، به خاطر اینکه رفیق شدیم. رفیق باشیم عذرخواهی کنیم بگوییم خانم من بیخودی داد زدم. بیخود بداخلاقی کردم. بچه جان حلال کن. شاگرد است، بیخود داد سرش زدیم. ما فکر میکنیم که چون شاگرد ما است، بچه ما است، شوفر ما است، حق داریم که داد بزنیم. چون نور ما کم است، فقط بشکه میبینیم. نور ایمان ما کم است، تا میگویند گناه، میگوییم کاری نکردهام! حدیث داریم که کسی وصیت کند و بین بچههایش فرق بگذارد، مثلاً بگوید به او دو تومان بدهید و به این یک تومان، همین گناه کبیره است. ما بین بچههایمان فرق نگذاشتیم؟ عذرخواهی حتی از زیردستها و کوچکترها و شاگردان!
3- عذرخواهی، نه عذرتراشی
عذرخواهی نه عذرتراشی! عذرخواهی خوب است، عذرتراشی فریب است. یعنی میخواهد از زیر بار گناهش فرار کند. گاهی دیگران را مقصر میداند. میگوید: «رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا» (اعراف، 38) خدایا اینها من را گمراه کردند. میگوید من نبودم، او بود. گاهی قرآن میفرماید: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» (سبأ، 31) اگر شما نبودید ما ایمان داشتیم. شما نگذاشتی که ما ایمان داشته باشیم. او میگوید: تو بودی، او میگوید: تو بودی، او میگوید: تو بودی! اینها عذرتراشی است. گاهی میگویند: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا» (احزاب، 67) بزرگان ما این راه رفتند، ما هم این راه را رفتیم. یک مقداری برنامهها را دقت کنیم که در مسجدهای ما گناه نشود. چند سال گذشته که اینطور بوده است، امسال را نمیدانم من شبهای قدر در مسجد دانشگاه تهران قرآن روی سر میگیرم. قبل از من دعای الغوث میخوانند. وقتی من وارد میشوم میبینم که این بندگان خدا دو ساعت نشستهاند میگویم: آقا همه بلند شوید و بایستید. پنجدقیقهای بایستید. من روی منبر مینشینم و مردم هم میایستند. یک مقداری صحبت میکنم، بعد میگویم اگر میخواهید بنشینید. چون زانو درد میگیرد. یک مقدار رفاه بدهیم و مراعات افراد ضعیف را بکنیم. اجازه بدهیم که اگر کسانی صدایشان درجه یک نیست، درجه دوها هم اذان بگویند. الان در مملکت ما فقط اذان برای درجه یکهاست. پیغمبر به بلال گفت اذان بگو! بلال درجه یک نبود، درجه دو نبود، درجه سه هم نبود، درجه دوازده بود. چون اشهد نمیتوانست بگوید، میگفت: اسهد ان لا اله الا الله! اسهد ان لا اله الا الله! میگفتند: آقا زبان این شل است، میفرمود: بلال به قدری ارزش دارد که سین این را خداوند به جای شین قبول میکند. حالا یک کسی قاری بین المللی نیست. قاریها هم خودشان باشند. بعضی قاریها تقلید میکنند. دیروز یک جایی بودیم یک قاری میخواست بخوانند، پشت سر هم چنین میکرد [با نمایش حرکات] گفتم چرا چنین میکنی؟ خوب درست بخوان! گاهی کارها لغو است. آیت الکرسی را ایشان با یک نفس میخواند. خوب کار غلطی میکند. ما خودمان در تهران لات داریم که با یک نفس سه کیلو آبغوره سر میکشد. حالا این کمال است؟ کسی که آیت الکرسی را با یک نفس بخواند خیلی آدم خوبی است؟ بعضی وقتها به اسم دین خل بازی میکنیم. یک جایی ما را بردند، جایزه بدهیم. جایزه ششم یا هفتم گفتم اینها چه کردهاند؟ گفتند اینها کارهای پژوهشی، تحقیقاتی قرآنی کردهاند. من وقتی زیاد اسم و لقب میگویند، بیشتر شک میکنم. میگویند اگر کسی ساده حرف میزند آدم باور میکند، وقتی اصرار میکند آدم شک میکند، وقتی سند و فیلم و اینها میآورد، پیداست که این مرضی داشته است. آخرش گفتم بگویید که اینها چه کار کردهاند، من هفت جایزه دادهام، هشتمی را دیگر نمیدهم. به من بگویید چه کردهاید. گفتند: یک آیه در قرآن داریم که یازده عدد قاف دارد. گفتیم هر کس پیدا کند جازه دارد. این بچهها از اول تابستان تا آخر تابستان رفتند قافشماری! ما مذهبی خل هم داریم. مذهبی خل در قرآن آیه هم دارد. آیهاش را بخوانم. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا … إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ) (آلعمران /118) اگر عاقل هستید. به آمنوها میگوید اگر عاقل هستید باید اینطور رفتار کنید. پیداست که دین دارد، عقل ندارد.
4- عذرخواهی و توبه، از اسرافکاری در برنامههای دینی
افطاری میدهد ولی در افطاری چقدر اسراف میکند؟ اسراف گناه کبیره است. قرآن راجع به اسراف میگوید: «أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفين» (انبیاء، 9) ما مسرفین را هلاک کردیم. اسراف گناه کبیره است. از حاج احمد آقا نقل شد که آب برای امام آوردند، نصف لیوان آب را خورد، آن نصف دیگران را گوشهای گذاشت و یک کاغذ در لیوان گذاشت. گفتند: آقا چرا این کار را کردید؟ گفت: آن نصفش را عصر میخورم. چون دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است، و اسراف گناه کبیره است و گناه کبیره انسان را از عدالت میاندازد و فاسق میشود. یک بار دیگر نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است، و اسراف گناه کبیره است، و گناه کبیره عادل را فاسق میکند. امام ما این است. حالا ما در افطاری چقدر ریخت و پاش میکنیم؟ در افطاری گزینشی افطاری ندهید. ده تا همسایه و پنج تا فامیل! نگویید او بیاید و او نیاید. عید قربان بود، به من زنگ زدند که حاج آقا یک گوسفند میخواهم قربانی کنم، دعایش چیست؟ گفتم دعایش این است که کبابیهایش را برای خودت در یخچال نگذاری. تو گوسفند هم که قربانی میکنی، کلهپاچهاش را برای فردا صبح، سیراب و شیردانش را برای پس فردا عصر، بقیهاش را هم به کسانی میدهی که دوستشان دارید. آیا از این گوسفند نیم کیلو به کسانی دادید که دوستشان ندارید؟ به هر کس که دوست دارید میدهید، قبول نیست، چون دنبال نفستان هستید. یک سال ما درآمدمان در زندگی بالا رفت. گفتیم باید خمس بدهیم. خانه مرجعمان رفتیم، گفتیم امسال مقداری خمس به ما تعلق گرفته است. گفت: خودت به فقیر بده! گفتم: نمیدهم شما بدهید. گفت: چرا؟ گفتم: چون اگر دست من باشد سیدی را که دوستش دارم به او خمس میدهم و سیدی را که دوست ندارم، به او خمس نمیدهم. این خمس فدای نفس من میشود. خمس را باید برای خدا داد، نه اینکه دوستش دارم یا ندارم. اگر یک چیزی را دادید به هوای اینکه فلانی را دوست دارید، پای خدا ننویسید. حتی بعضی از بعضی از آقایان شنیدم که گفتهاند اگر سیدی را دیدید و دلتان به حالش سوخت و به او خمس دادید، خمستان قبول نیست. چون برای سوز دلتان دادید. اگر یهودی و بهایی هم بودید، دلتان میسوخت خمس میدادید. خمس را باید برای خدا داد، نه اینکه چون دوستش دارم. عذرخواهی کنیم. گاهی هم میگوید که گرفتار بودم. نزد پیغمبر آمدند و گفتند که ما نمیتوانیم به جبهه برویم. (شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا) (فتح /11) ما مال داریم، خانه داریم. (إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ) (احزاب /13) خانههای ما در ندارد. یا میگفتند: هوا داغ است. اینها عذرتراشی است. میخواهد کمک کند. آقا نمیخواهد خمس بدهی، برو فلان جا پولت را خرج کن. آخر این مال برای من که نیست. من لخت متولد شدم، لخت هم از دنیا با یک کفن میروم. سعی کنیم بچههایمان را سر سفرهی افطاری بنشانیم که خمس و زکات داده باشند. خمس و زکات خود مال را هم حفظ میکند. گاهی هم کار ما غلط است و خیال میکنیم که درست است. انقدر افرادی عبادت میکنند به خیال اینکه کارشان درست است، ولی درست نیست. یک وقت یک مهمان منزل ما آمد، گفت: امسال ماه رمضان مکه بودم. چه حجی بود، چه مکهای بود، بهترین سال عمرم بود. گفتم: چطور؟ گفت: اول افطار یک میلیون آدم با کم و زیادش در مسجدالحرام مکه افطار میکردند. گفتم: تو با آنها افطار کردی؟ گفت: بله! گفتم خوب آنها افطارشان غروب است و ما افطارمان مغرب است. غروب یعنی خورشید پیدا نباشد، مغرب یعنی سرخیاش هم رد شده باشد. یعنی ما یک ربع تقریباً فاصله داریم. شما باید مغرب افطار میکردی نه غروب! همراه آنها غروب افطار کردهای. بعد مشخص شد که عجب! این روزهاش بود. گفت: آقا نماز تروایح میخواندیم و اشک میریختیم. گفتم: نماز تروایح حرام است. گفت: پس این همه گریه چه میشود؟ گفتم: هیچ! یعنی هم روزهاش را خورده بود، هم نمازش باطل بود، خودش هم میگفت: بهترین سال عمرم بود. خیلی از این کارها را میکنیم. بعضی افراد… افطاری که میدهید اسراف نباشد. در خود افطاری ممکن است گناه باشد. میخواهد عزاداری کند، با کفش روی فرش مسجد میرود. شب شهادت امیرالمؤمنین است… بنابراین عقیده شیعه این است که نماز تراویح حرام است. کاری که میخواهیم بکنیم… به یک کسی میگویی: آقا خمس میدهی؟ میگوید من کارهای فرهنگی میکنم. آقا اینجا مسجد ندارد. میگوید: من میخواهم دارالقرآن بسازم. از خود قرآن بپرسیم که ای قرآن! یک محله هست، مسجد ندارد! دارالقرآن بسازیم؟ از خود قرآن بپرس. از هر کسی میخواهید بپرسید. وقتی مسجد نیست، حسینیه ساختن غلط است. ما دو روضهخوان درجهی یک در تاریخ داریم. یکی حضرت زینب کبری سلام الله علیها… ببخشید! یکی فاطمه زهرا سلام الله علیها، یکی هم امام سجاد علیه السلام. امام سجاد علیه السلام وقتی اسیر کوفه و شام شد، در مسجد اموی خطبه خواند. روضهی درجهی یک، روضهی پسر امام حسین علیه السلام در مقابل یزید است. ولی این روضه را در مسجد خواند. روضهها باید در مسجد باشد. مسجد بسازیم و عاشورا و تاسوعا آنجا روضه هم بخوانیم. باید اینها را دقت کنیم. صدای بلندگو اذیت نکند. فقط درجهی یکها اذان نگویند، درجه دوها هم اذان بگویند. اذان ارث پدر کسی نیست. بعضی مسجدها یک پیرمردی است، یا غیر پیرمرد که بلندگو را میگیرد و به احدی نمیدهد. غیر از اذان صدای دیگری مردم را اذیت نکند و مردم آزاری نباشد.
5- عذرخواهی از مردم، عامل مغفرت
اگر شما عذرخواهی کنید خداوند گناهان شما را میبخشد. (نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُم) (بقره /58) نیکوکاران را پاداش بیشتری میدهد. «سَنَزيدُ الْمُحْسِنين» عذرخواهی جلوی کینه را میگیرد. عذرخواهی گاهی باید با نامه باشد، گاهی باید با بیان باشد، گاهی باید با واسطه باشد، گاهی باید با بیواسطه باشد، گاهی باید با هدیه باشد، آدم چیزی بخرد و عذرخواهی کند. گاهی باید با جبران عملی باشد. علی بن یقطین وزیر شیعه بود، به امر امام کاظم علیه السلام در دربار رفت که عامل نفوذی امام باشد، که شیعیانی که در حکومت بنیعباس گرفتار شدهاند، آنها را نجات بدهد. رفت برود مکه، در مدینه امام کاظم علیه السلام او را راه نداد. گفت: آقا من وزیر هستم، شیعه هستم، یک وزیر شیعه که در دستگاه حکومت دارید من هستم. فرمود: بله ولی وقتی یک شتربان آمد او را تحویل نگرفتی. برگرد کوفه عذرخواهی کن، من راهت میدهم، و حجت هم قبول میشود. وگرنه نه من تو را راه میدهم، و نه حجت قبول میشود. وزیر به در خانه شتربان برگشت، صورتش را روی خاک گذاشت و گفت پایت را به صورت من بمال! عذرخواهی کنیم. گاهی باید با عمل عذرخواهی کرد، و از دلش درآورد.
6- موانع عذرخواهی از مردم
حالا چرا عذرخواهی نمیکنیم؟ گاهی میگویم سن من بیشتر است! من از او… گاهی میگویم سابقه من بیشتر است! گاهی میگویم سواد من بیشتر است! گاهی میگویم ثروت من بیشتر است! یا میگوید خجالت میکشم. گاهی اطرافیان آدم مانع میشوند، میگویند تو سبک میشوی. اطرافیان هم عجیب هستند. چقدر تا به حال آدم به من گفته است که قرائتی خیلی در تلویزیون میآیی. خوب راست هم میگویند من در همهی کانالها به جز کانال کولر هستم. هر کسی هم دعوت میکند میروم. به من میگویند که مردم خسته میشوند. گفتم خوب اگر مردم خسته میشوند تلویزیون دعوت نکند. ولی وقتی دوربین آوردند و گفتند بگو، من هم یک آیه و حدیث بلد هستم باید بگویم. میگویند چون زیاد میآیی سبک میشوی. میگویم سبکی و سنگینی دست من نیست. دست خداست. در مناجات شعبانیه میگوید: «الهی بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي» بزرگی و کوچکی من به دست خداست. آدم ممکن است هر روز… ما هر روز نان سر سفره داریم، سبک شد؟ ممکن است یک غذایی را هم سالی یک بار بخورید. مهم است؟ ما نباید این محاسبات را بکنیم. کجا پولش بیشتر است. کجا آمارش بیشتر است. ما قضاوتهایمان اینگونه است. میگوییم هیأت ما خیلی مهم است یک سرش کجا بود، سر دیگرش کجا… حالا مگر امام حسین علیه السلام میآید و طناب میکشد ببیند کدام هیأتها مترش بیشتر است؟ یک حاجی مکه رفته بود، برگشت و گفت امسال من بیست متر موز خوردم. گفتم مگر موزها را متر میکردی؟ گفت: بله! اینها روزی چند تا موز به ما میدادند، من حساب کردم که در این ایام ضربدر فلان… ببینید حاجی میرود مکه، موز متر میکند. یک کس دیگری آمد و گفت: مسجد الحرام مثلاً 732 بلندگو دارد. گفتم از کجا میدانی؟ گفت: رفتم چهارطبقهاش را شمردم. گفتم خوب به جای این همه راهی که رفتی و بلندگو شمردی طواف میکردی. اینکه میگویم مؤمن خل همین است. یک چیزهایی از خودمان درمیآوریم. در این سمنو یک بادام است که علامت آن است که حضرت زهرا سلام الله علیها قبول کرده است. حالا چه کسی گفت که اگر در سمنو بادام بود، بادام نشانه رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها است. چه کسی گفته است؟ این دین خانمها را من نمیدانم. آقایان هم همینطور هستند. بعضی از شما یک دینی دارید که ما در قرآن و حدیث پیدا نکردیم. برنامهریزی کنید قرآنهایی که سر میگیرید، قرآنهای سبکی باشد. بعضیها قرآن میخواهند سربگیرند، یک قرآن دو سه کیلویی سر میگیرند. حق ندارید که وسط قرآن دعا بخوانید. بعدش دعا بخوانید. تا میگویید بالحسین! یک روضه میخوانید. بالحسن! یک روضه دیگر میخوانید. به موسی بن جعفر، یک روضه میخوانید. این طرف خوابش گرفته است، این قرآن از دستش میافتد. دومرتبه میخواند باز… مردم را زجرکش میکنید، دین که اینقدر مشکل نیست. یک قرآن کوچک دست بگیرید. روضه بخوانید، شب شهادت مگر میشود که روضه نخواند؟ منتها بعد بخوانید. اینها را از هم جدا کنید. بک یا الله! برود تا بالحسن و بالحسین تا آخر. بعد هم اولش یا آخرش روضه بخوانید که اگر مردم خواستند بروند برای تجدید وضو، یا پادرد و مشکل دیگری داشت، گیر نیفتاده باشد. بارها گفتهام بین دو نماز نباید صحبت کرد. دلیل من این است که اسلام به من اجازه داده است که وسط نماز مرخص شوم. من رکعت اول اقتدا کردم، رکعت دوم یادم آمد که… یا یک مشکلی برای من پیش آمد، میگوید رکعت دوم قصد فرادا کن. وقتی در نماز به من اجازه میدهند که از پیشنماز جدا شوم، چرا بین دو نماز باید پیشنماز مردم را نگه دارد؟ در نماز هم من حق جدا شدن دارم. تو بین دو نماز نمیگذاری من بلند شوم و بروم؟ سخنرانی یا قبل از نماز، یا بعد از نماز باشد. قرآن را هر کس با هر زبان و صدایی بخواند. البته صوت خوب سفارش شده است. ثواب هم دارد. ولی طوری رفتار نکنیم که اگر کسی صوتش خوب نیست، بگویند این محروم است. یزدی است، خوب یزدی حمدش را بخواند، درست بخواند با لهجه یزدی، با لهجه اصفهانی بخواند. برکات عذرخواهی! اگر شما عذرخواهی کنید: تواضع در شما زنده میشود. کینه برطرف میشود و دلها به هم نزدیک میشود. عداوتها به محبتها تبدیل میشود. تفرقهها به وحدت تبدیل میشود. ظلمات به نور تبدیل میشود. سیئات به حسنه تبدیل میشود.
7- خاطرهای از عذرخواهی آیت الله العظمی بروجردی
یک سید روحانی منزل آقای بروجردی آمد. آقای بروجردی شصت سال پیش مرجع درجهی یک بود. یعنی الان مراجع فعلی تقریباً همهشان شاگرد آقای بروجردی هستند. یک سید روحانی مشکل مالی داشت، در خانه آقای بروجردی آمد. آقای بروجردی گفت من الان درس میروم، برمیگردم، شما مشکلت را بگو ببینم چیست؟ خوب من یادم است. قم تاکسی نبود، درشکه بود. آقای بروجردی سوار درشکه شد و سر درس رفت. این آقایی هم که طلبه بود و مشکل مالی داشت، این هم گفت خوب من هم سر درس بروم. آقای بروجردی با درشکه رفت و ایشان پیاده رفت و پای درس نشست. همینطور که آقای بروجردی درس میداد، این سید که از آقا تقاضای کمک کرده بود، یک اشکال به درس کرد. تا اشکال کرد، آقای برجردی گمان کرد که میخوهد بگوید: پول بدهید! گفت: گفتم درسم تمام شود، برمیگردم خانه! آیت الله صافی گفت: ایشان اشکال علمی به شما داشت. مشکل پولی نداشت. منتهی آقای بروجردی خیال کرد که ایشان مشکلش را میگوید. آقای برجردی عصبانی شد و آقای صافی گفت که ایشان مشکل پولی نداشت، مشکل علمی داشت. وقتی فهمید که اشکال این طلبه فقیر حق است، آقای برجردی از منبر پایین آمد و دست این طلبه را بوسید. آقای بروجردی یعنی رئیس و استاد همهی مراجع دست یک طلبه جوان را بوسید. این عذرخواهی است. گفت من در ذهنم آمد که شما باز حرف مشکل مالیات را میزنی. اصلاً مشکل شیطان این شد که عذرخواهی نکرد. خدا به همه گفت سجده کنید، سجده کردند، ابلیس سجده نکرد. گفت: چرا؟ گفت: من بهتر هستم. من سجده کنم به او؟ شیطان بدبخت شد. به آدم هم گفت از این گیاه نخور، خورد! گفت: چرا خوردی؟ گفت: معذرت میخواهم. آدم و ابلیس هر دو خلاف کردند، آدم عذرخواهی کرد، ابلیس عذرخواهی نکرد. یعنی یک عذرخواهی آدم را به کجا میکشاند. عذرخواهی کنیم. قبل از ماه رمضان است. اول اینکه هر کس به شما بدی کرده است حلالش کنید. در جلسات قرائت قرآن تفسیر هم بگذارید. حالا ممکن است مفسر نداشته باشید، یک تفسیر روان پیدا کنید، یک صفحه قرآن میخوانید یک صفحه هم تفسیر بخوانید. چون به ما گفتهاند قرآن بخوانید برای تدبر در آن! قرآن مثل دریا است. دریا را نگاهش کنی، کیف میکنی! صورتت را بشویی کیف میکنی! قایقرانی کنی، کیف میکنی! شیرجه بروی کیف میکنی! غواص هم باشی کیف میکنی! منتهی به نگاه کردن و خواندن قران قانع نشوید. درباره حفظ قرآن هم اگر تیزهوش هستید، حفظ قرآن یک نعمت مهمی است. اگر تیزهوش هستید حفظ کنید. اما اگر به شما سخت میگذرد، به خودتان سخت نگیرید. چون قرآن میگوید: (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ) (مزمل /20) تیسر از یسر است. یسر یعنی روان! یعنی هر چه روان و آسان برایت هست، بخوان! لازم هم نیست که دعا را تا آخر بخوانی. دعای جوشن کبیر را پنج صفحهاش را خواندی و خسته شدی، زمین بگذار که خدا قبول میکند. اینطور نیست که نه چون خواندیم باید تا آخرش بخوانیم. هر چقدر که حال دارید بخوانید. اگر به شما فشار میآید، عبادت را به خودت تحمیل نکن. قبل از ماه رمضان یک برنامهریزی بکنیم که ان شاء الله تفسیر راه بیفتد. پیغمبر فرمود که قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا باشند. الان ما چند جلسه روضه در ایران داریم؟ دهها هزار جلسه داریم پس دهها هزار جلسه تفسیر هم باید داشته باشیم. چرا؟ چون پیغمبر فرمود که قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا بشوند. سر امام حسین علیه السلام روی نی قرآن خواند! یعنی چه؟ یعنی مردم! سرم از تنم جدا میشود، ولی سرم از قرآن جدا نمیشود. قرآن خیلی کتاب مهمی است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید که دست هیچ کس به قعر آن نمیرسد. یک حرکت قرآنی باید بشود. از منبریها هم بخواهید که بخشی از منبر خود را به قرآن اختصاص بدهند. همین قرآنی را که خواندیم بگوییم یکی دو آیهاش را آقا برای ما تفسیر کن. نه اینکه تاریخ و اقوال و احتمالات گفته شود. بگوییم که این آیه این را میخواهد بگوید. یک تفسیر روان گفته شود. یک تفسیری دو سه برابر ترجمه و رقیق گفته شود و در مرحله بعد تفسیر عمیق! بچه که به دنیا میآید اول شیر میخورد، بعداً فرنی می خورد، کمکم تا میرسد به گوشت ماهی که پر از استخوان است. باید تدریجی باشد. فکر نکنید که چون این کتاب علمی است باید این را بخوانیم. مثل اینکه بچه سردش است، یک لحاف کرسی روی او بیندازیم. بابا خوب خفه میشود. بچه پرانداز میخواهد. یک دعا میکنم آمین بگویید. خدایا به آبروی رجب و شعبان و رمضان و به آبروی عزیزانی که در این ماهها متولد شدهاند، امام حسین، امام سحاد، اباالفضل، امام زمان، امام حسن علیهم السلام نیمه ماه رمضان، به آبروی همهی معصومینی که متولد شدهاند، و به آبروی همهی کسانی که در این ماهها عبادت مقبول کردهاند، آنچه خیر و برکت در این ماههای عزیز به بندگان خوبت میدهی، همهی آنهای را به آبروی همانها، به همهی ما مرحمت بفرما. قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. آقایان مذهبی هم سعی کنند که افطاری میدهند، فقط به حاجیهای مسجد ندهند. چهار نفر جوانی هم که اهل مسجد نیستند، بگوییم آقا شما هم افطاری بیایید. ولو ممکن است، روزه بخورد. ولی به او نگویید که تو روزهخور هستی. بگذارید آنها هم سر سفره بیایند. ببینید امام حسین علیه السلام همه را جذب کرده است. ما نمیتوانیم همه را جذب کنیم. افطاری هم که میدهیم، من به او افطاری میدهم، او هم به او و او هم به او… همینطور در خودمان افطاری میدهیم. چون رفتهایم و خوردهایم باید پس بدهیم. خوب یک مرد پیدا شود و بگوید آقا من آدمهایی را که در این محله هستند، و اهل روزه نیستند، و اهل مسجد نیستند، آنها را شناسایی میکنم و افطاری میدهم. افطاری دعوت کردید یک حدیث کوتاه پنج دقیقهای ده دقیقهای برایشان بخوانید. نه حدیث طولانی! یک مقدار دیگران را هم جذب کنیم. آخر یک تریاکی یک تریاکی درست میکند. یعنی هزار تا تریاکی را هر جا رها کنید، سال دیگر دو هزار تا میشوند. ولی هزار تا نمازخوان ما سال دیگر دو هزار تا نمیشوند. پس زنده باد تریاکیها! چون تریاکیها تولید میکنند. ما هنر تولید نداریم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس قرآن، نشانه توبه واقعی چیست؟ 1) استغفار با زبان 2) اشک و گریه 3) اقدام برای جبران 2- آیه 36 سوره مرسلات، به کدام یک از ویژگیهای قیامت اشاره دارد؟ 1) عدم فرار از دادگاه الهی 2) عدم امکان عذرخواهی و توبه 3) راههای عذرخواهی در دادگاه الهی 3- بر اساس قرآن، مجرمان در دادگاه قیامت، چگونه از خود دفاع میکنند؟ 1) با عذرخواهی 2) با عذرتراشی 3) با توسّل و شفاعت 4- آیه 11 سوره فتح به کدام یک از بهانههای منافقان برای فرار از جبهه اشاره دارد؟ 1) رسیدگی به کارهای خانه 2) زیادی دشمنان 3) گرمای هوا 5- امام کاظم علیه السلام، برای پذیرش وزیر دربار عباسی، چه شرطی قرار داد؟ 1) شیعه شدن 2) عذرخواهی از شتربان 3) ترک پست وزارت
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1984