نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2012
موضوع: علم و ایمان لازمه رشد انسان
تاريخ پخش: 08/07/1400
عناوين:
1- مقایسه علم و ایمان، در کلام استاد مطهری
2- علم، شناخت میدهد؛ ایمان جهت میدهد
3- بهرهگیری از فرصت، در شرایط سخت
4- انسان بودن، لازمهی عالم بودن
5- بندگی خدا، مقصد بهرهمندی از نعمتهای خدا
6- نیّت و انگیزه الهی، در کمکهای بشردوستانه
7- ایمان به خدا، شرط قبولی کارهای نیک
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
به مناسبت آغاز مهر و باز شدن مدارس یک بحثی است که این بحث قبلاً هم به آن اشاراتی شده و من در این جلسه دوست دارم عزیزانی که معلم، مربی، آموزش و پرورشی، طلبه و مدیران مدارس، این کلماتی که هست از مرحوم شهید مطهری هست، این کلمات خیلی کلمات نابی است، یک تابلویی درست کنیم در مدارس بزنیم برای همیشه. میارزد که اصلش این حرفها را کاشیکاری کنند، چون مرحوم مطهری یک اسلامشناس برجستهای بود. ایشان یک مقایسه دارد، مقایسهی بین علم و ایمان. تابلویمان این باشد: مقایسهی بین علم و ایمان. افرادی هستند طبع شعر دارند میتوانند این حرفها را به شعر دربیاورند، افرادی هستند میتوانند از این کلمات میانپرده درست کنند، این کلمات حکیمانه از ایشان است ولی تابلویش میکنیم. [پای تخته] بسم الله الرحمن الرحیم
1- مقایسه علم و ایمان، در کلام استاد مطهری
1- علم ابزار میسازد، ایمان مقصد میسازد. علم هواپیما میسازد. حالا هواپیما سوار شدی، کجا میرود؟ ایمان میگوید کجا برو. این یک. 2- علم سرعت میدهد، ایمان جهت میدهد. سوار الاغ بودیم، حالا سوار ماشین میشویم. علم ماشین ساخت، سرعت میدهد، اما حالا سوار شدی، حالا سوار الاغ یا اسب یا هواپیما، چه جهتی میخواهی بروی. ایمان به شما میگوید چه بکن. این نمونهی آن تابلویی است که در ذهنم هست، چون اینها را باید هی تذکر باید داد، با یک بار، دو بار گفتن هم نمیشود. چون انسان دائماً در معرض فراموشی است، مثل دست. دست دائماً در معرض تماس با اشیاء است و لذا هی باید شست. مستحب است برای هر غذا خوردن دستت را بشور، قبل از غذا دستت را بشور، بعد از غذا دستت را بشور. حتی میگویند غذا که خوردی ظرفهایت را که شستی، ظرفها را دَمَر بگذار، چون اگر ظرف را از این طرف بگذاری، باز ممکن است به آلودگی نزدیکتر باشد، دَمَر بگذارید، حفاظتش بیشتر است. حتی میگویند شام که خوردی، همان قبل از اینکه بخوابی، ظرفها را بشور، نگو ظرفها باشد فردا صبح میشورم. چون همین مدت ممکن است در فضا یک میکروبهایی باشد، مضرّ باشد. یک کسی رفت ذغال بخرد برای قلیانش، به ذغالفروش گفت: ذغالها کیلویی چند؟ گفت: آن ذغالها یک نفره است، گران است، آن ذغالهای دیگر است که در آن ظرف، آن دو نفره است، آن ارزان است. مشتری گفت: نفهمیدم ذغال یک نفره چه هست، دو نفره چه هست؟ گفت: ببخشید یک نفره چه هست، دو نفره چه هست؟ گفت: ذغال یک نفره وقتی روشن شد، گذاشتی روی قلیان، میسوزد تا آخر، این گران است. ذغال دو نفره، یکی باید قلیان بکشد، یکی هم باید تند تند بادش بدهد، یک لحظه بادزن را کنار بگذاری، خاموش میشود. انسانها ذغال دو نفره هستند، یعنی دو روز به او تذکر ندهی. 3- علم توانستن است. آدمی که باسواد است، توانا بود، هر که دانا بود. علم توانستن است. ایمان خوب خواستن است. فرق است بین آدمی که قدرت دارد، با آدمی که کارش درست است. ممکن است کسی قدرت داشته باشد ولی جنایتکار باشد. علم میگوید قدرت تحصیل کن، ایمان میگوید حالا این قدرت را کجا مصرف کن. هواپیما میسازیم اما برای بمباران یمن، لبنان. صدام قدرت داشت، اما چون دین نداشت، سه تا کشور را خراب کرد، هم عراق، بودجهی جنگی که صرف عراق و ایران وکویت شد، اگر صرف کارهای اصلاحی میشد، سه تا کشور آباد میشد. توانستن غیر خوب خواستن است. علم توانستن میدهد، ایمان خوب خواستن میدهد.
2- علم، شناخت میدهد؛ ایمان جهت میدهد
4- علم میگوید چی هست، ایمان میگوید چه باید کرد. علم میگوید چی هست. این میکروب است، این گلبول است، این سلول است، این چی هست، این چی هست، اسرار هستی را کشف میکند. علم برای شما اکتشاف میآورد، اختراع میآورد. خیلی خب، حالا ایمان میگوید چه؟ میگوید: حالا کشف کردی، حالا چه باید کرد. خیلی مسئلهی مهمی است، یکیاش را غافل بشویم از یکی دیگر، بودجه میگذارند برای جوانها، این پول دست آدم باشد، خب میگویند پول است، پس چه کنیم؟، بیاییم مثلاً این استخر را بسازیم، این باشگاه، این ورزشگاه، کار خوبی است، ورزش لازم است برای انسان، اما اگر کسی به سراغ مکتب برود، مکتب میگوید نیاز اولیهی جوانها چه هست؟ اشتغال است، ازدواج است، اسکان است، علم میگوید: استخر بساز، دین میگوید: حالا جوان میرود در استخر، حال میآید، خوب که شنا کرد، حال آمد، حالا بیرون استخر میگوید حالا چه باید کرد. چی چی داریم بخوریم، کجا برویم، ازدواجمان چی شد، اشتغالمان چی شد. 5- علم به تنهایی کافی نیست. اول مهر است. حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش همه درها باز میشود. مهم هم نیست فضای مجازی باشد یا غیر مجازی. من یک چیزِ، آیهی قشنگی را برایتان بگویم. در سورهی فاطر کنار سورهی یاسین یک آیه داریم، آیه این است، میگوید: [پای تخته] (ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ) (فاطر /12)، «ما يَسْتَوِي» یعنی سوا نیست، «الْبَحْرانِ»: یعنی دو تا دریا مثل هم نیست. «هذا»: این دریا، (عَذْبٌ فُراتٌ) (فاطر /12): آبش گوارا است، و «هذا»: آن دریا، (مِلْحٌ أُجاج) (فاطر /12): شور است و تلخ است. این چه گفتنی دارد؟! هر کسی میفهمد دریا یا شور است یا شیرین، رودخانه یا شور است یا شیرین. این چه گفتنی دارد؟ میگوید: نه، مهم این است که میخواهم بگویم، (وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ) (فاطر /12): در هر دو دریا ماهی هست برای خوردن، (تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا) (فاطر /12)، «لحم»: گوشت، «طَرِيًّا»: گوشت تازه است، (وَ تَسْتَخْرِجُونَ) (فاطر /12): در هر دو دریا لؤلؤ و مروارید هست، (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً) (فاطر /12)، (وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ) (فاطر /12). « وَ تَرَى الْفُلْكَ»، «فلک» هم کشتی است، شما میتوانی در هر دو میتوانی کشتیرانی کنی، دارد چی میگوید الآن؟ آخر بعضی بچهها میگویند که فضای مجازی است، فضای حقیقی است. الآن مدرسه باز باشد، باز نباشد. آنهایی که میگویند مدرسه باز باشد، میگویند مدرسه باز باشد، بچه نیاز به رفیق دارد، ورزش میکند، نمیدانم چاق نمیشود، چی میشود، چی میشود، آنهایی که میگویند تعطیل باشد، میگویند سلامتی بچهها در خطر است. قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید بالأخره شرایط را هر چی علم گفت، هر چی دانشمندان گفتند ما باید اطاعت کنیم در مسائل بهداشتی، ولی مسئلهی بهداشتی حرف اول را نمیزند، مهم است، خیلی هم مهم است، اما حرف اول را ارادهی شما میزند.
3- بهرهگیری از فرصت، در شرایط سخت
یک دریا شور است، یک دریا شیرین است، این فضای حقیقی است، آن فضای مجازی است. آن روستا است، آن شهر است، آن پولدار است، آن فقیر است، آن ماشین دارد، آن پیاده باید برود، شرایط فرق میکند، یکی تابستان است، یکی زمستان است، برای یکی بهار است، برای یکی پاییز است، میگوید خودت جوهر داری، اگر جوهر داشته باشی، در هر دو دریا ماهی هست، تو صیاد نیستی، انسان اگر صیاد باشد، در هر دو دریا بهانه را میگیرد، آقا من کامپیوتر ندارم، درست است، کامپیوتر مفید است، اما آدم دانشمند میشود، آدم داریم بهترین کامپیوترها را دارد، ولی باز هم درس نمیخواند. اصل اول تصمیم خود شماست، واقعاً میخواهی درس بخوانی؟، ما چهقدر کتاب داریم که در زندان نوشته شده است، در یک اتاق گیر کرده است، ولی نوشته است. یکی از نفرات اول این کار خود امام خمینی بود، رضوان خدا بر او. امام خمینی، این را من از حاج آقا مصطفی آقازادهشان شنیدم که وقتی تبعید شدند به ترکیه، امام را بردند در یک منطقهای و یک روز امام بلند شد این پنجره را باز کند، آنجا گفتند: آقا به ما گفتند شما پنجره را باز نکنید، اگر نور خواستید، از برق استفاده کنید، باید پردهها بسته باشد. گفت: خب ببندم. در بسته شد، لامپ را روشن کردم. امام یک سالی که ترکیه بود، اجازه نداشت پنجره را باز کند، در همان اتاق یک دور فقه نوشت، تحریرالوسیله. چرا؟ برای اینکه امام صیاد بود، صیاد که بود در دریا شور هم ماهی میگیرد. غواص بود، چون امام غواص بود در دریای شور هم ماهی میآورد بیرون، لؤلؤ و مرجان میآورد بیرون. چون امام ناخدا بود در دریای شور هم کشتیرانی کرد. میخواهد بگوید گیر ندهید، امکانات مفید است، ولی قویتر از امکانات ارادهی انسان است، ما آدمهایی داشتیم که در شرایط تلخ خیلی رشد کردند، آدمهایی داشتیم که در.. پس علم به تنهایی کافی نیست، اراده مهم است، ایمان مهم است. 6- علم جهان میسازد چه برجهایی، چه هلی کوپتری، اف 14، اف 16، علم جهان را از طبیعت اختراع میسازد، علم جهان میسازد، ایمان آدم میسازد. یک کسی گفت میخواستی زمان حضرت علی باشی؟، گفت: هان، میشود؟، گفت: آخر زمان حضرت علی که هواپیما نمیدیدی، قطار نمیدیدی، مترو نمیدیدی، گفت: علی میدیدم، آدم [خندهی استاد]، حالا همه چیز میبینیم، بعضیها مثل گرگ همدیگر را میخورند. در فضای، اگر ایمان نباشد علم. یک گیوهدوزِ دزد، یک پرتقالفروشِ نااهلِ دزد، چه قدر میتواند ضرر بزند؟ پرتقالها پوسیدهها را میکند زیر جعبه، پرتقال خوبها را میگذارد روی جعبه، که مشتریاش گول بخورد، دزدیاش در چهار تا پرتقال است، گیوهها را باید کوکها را کنار هم بزند، گشاد گشاد میزند، یعنی دزدیاش در چهار تا کوک است، گیوهدوزِ دزد و پرتقالفروشِ دزد کلاهبرداریاش در چهار تا، ولی دانشمند دزد کوک میدزد یا پرتقال؟ یک وقت میبینی کشتی نفت را در دریا فروخت، پولش را هم به جیبش زد.
4- انسان بودن، لازمهی عالم بودن
علم آدم را نجات نمیدهد. الآن مشکل آمریکا علمش است یا آدم بودنش است؟ آمریکا مشکل علم ندارد، کشور پیشرفتهای است، آدم نیستند که این رقم دنیا را، از آن طرف دنیا میآید بیست سال افغانستان را میگیرد بعد هم با رسوایی میرود. مشکل آمریکا الآن علم نیست، اختراع نیست، اکتشاف نیست، ظلم نیست، اسلحه نیست، مشکل آمریکا انسان نیست، آدم نیست. چرا آدم بچه کوچکها را دوست دارد؟ برای اینکه بچهی کوچک نه سواد دارد، نه راننده است، نه هیچی، هیچی، چیزی بلد نیست، هیچی، ولی صداقت دارد، میگوید مامان من آن را میخواهم، بیرودربایستی، تو من دوست داری یا آن را؟ میگوید: من آن را دوست دارم. یعنی هر چه هست راستش را میگوید، بچه راستش را میگوید، بزرگها صد تا هنر دارند، اما کلک میزنند. اول مهر است، دانشگاه باز است، آموزش و پرورش باز است. مشکل جهان ضعف ایمان است. 7- مطهری چه میگوید؟ میگوید: علم به انسان نیرو میدهد، ولی ایمان به انسان، علم نیروی بیرونی میدهد جدا، ولی ایمان نیروی درونی است. علم نیرو است، ایمان هم نیرو است، منتها علم باید آدم از بیرون تحصیل کند، ولی ایمان از درون است. 8- دیگر چه؟ علم زیباست، ایمان هم زیباست، منتها علم، زیبایی عقل است، ایمان، زیبایی روح است. عقل، علم باعث میشود که انسان، علم زیبایی است، عقل هم زیبایی است، علم زیباییِ عقل است، ایمان، زیباییِ روح است. درست است. 9- علم به آدم امنیت میدهد، ایمان هم امنیت میدهد. منتها علم امنیت میدهد، امنیت فیزیکی. سد را بگذاریم، آب نیاید، سیل نیاید، اینجا نمیدانم پدافند است، اینجا نمیدانم چی هست، علم امنیت میدهد، منتها با ابزاری که دارد، ولی ایمان امنیت درونی میدهد. یک آدم مؤمن آرامش دارد، (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب) (رعد /28)، به خدا توکل میکند. امام خمینی در هواپیما که مینشیند، روز دوازدهم بهمن میآید ایران، احتمال هست که هواپیما را سرنگون کنند، در عین حال با او مصاحبه کردند، چون زمان بختیار و آمریکا بود. گفتند: الآن چه احساسی داری؟، فرمود: هیچی. هواپیما ممکن است سرنگون بشود. میگوید: من ناراحت نیستم. نقل شد همان شب هم نماز شبش را ایشان در هواپیما خواند. ایمان، امنیت درونی میدهد. در وصیتنامهاش هم نوشته من با دلی آرام و نفسی مطمئن، ایمان امنیت دونی میدهد، علم امنیت بیرونی میدهد. اینجا دیوار بکش، اینجا نمیدانم پادگان درست کن، آنجا نمیدانم سیم خاردار بگذار، علم امنیت میدهد برای هجوم از بیرون، ایمان امنیت میدهد برای آرامش درونی. ما الآن مشکلمان تحصیل نیست. مشکلمان این است که این تحصیلات گاهی کج میرود. قطار با سرعت میرود، مهم این است که سرمان را بیرون کنیم ببینیم این قطار کجا میرود. سوار الاغ بوده، حالا سوار قطار شده، الاغ یکی، دو نفر را بار میکند، قطار صدها نفر را حمل میکند، اما خب کجا میرود؟ ایمان میگوید کجا برو، چگونه باش، از درون. واقعاً کلمات حکیمانه است. من این متن را شاید بگویم دهها بار خواندهام، نه در تلویزیون، چند بارش را در تلویزیون خواندم، اما هر چه میخوانم لذت میبرم. گاهی کلمات اینطوری است. یک خطبه دارد امیرالمؤمنین، ابن ابی الحدید از علمای سنی است، علمای برجستهی سنی است، دیدم نوشته من از وقتی این خطبه را دیدم بیش از هزار بار تا حالا این خطبه را خواندهام، بیش از هزار بار خواندهام و عقیدهام این است که همهی ادبای عرب، افراد ادیب، اینها همه در یک سالن جمع شوند، ما این خطبه را بخوانیم همه به سجده بیفتند. بگوییم برای خطبه سجده میکنید؟ میگویند: بله، همانطور که در قرآن چهار تا آیه داریم که هر که بخواند سجده کند، همانطور که شما به بعضی آیات میرسید سجده میکنید، من باید این خطبه را بخوانم، همهی دانشمندان نسبت به این خطبه سجده کنند. گاهی کلام، خیلی کلام کوتاه است ولی خیلی بار دارد.
5- بندگی خدا، مقصد بهرهمندی از نعمتهای خدا
علم میگوید غذای سالم بخور، اینجا بهداشت است، اینجا نمیدانم ضدّ بهداشت است، اینجا استاندارد است، علم انسان را راهنمای میکند غذای سالم بخورد. خب خورد، نوش جونت. ایمان میگوید: حالا خوردی؟ شکر خدا را بکن، «كُلُوا … وَ اشْكُرُوا» (بقره/ 172 و سبأ/ 15)، (بقره/ 172)، در کنار «كُلُوا» میگوید: «وَ اشْكُرُوا». علم میگوید: غذای سالم بخور، ولی ایمان میگوید: حالا که خوردی، «وَ اشْكُرُوا»، (فَلْيَعْبُدُوا) (قریش /3)، بندگی خدا را کنید، چرا؟ (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ) (قریش /4)، مگر گرسنه نبودی، خدا سیرت کرد؟ حالا که گرسنه بودی، خدا سیرت کرد، پس «فَلْيَعْبُدُوا»: بندهی خدا باش. پس علم میگوید غذای سالم بخور، ایمان میگوید: غذای سالم را خوردی، وصل به خدا شو. آن وقت وصل به خدا که شدی، بار دارد. یک مثال بزنم. کبریت چیزی نیست. یک چوب کبریت چند ثانیه تمام میشود، آتش میگیرد خاموش میشود، اما اگر این وصل شد به کجا، ببینید نتیجهی وصل چه میشود. کبریت اگر وصل شد به چراغ گاز، چراغ گاز وصل شد به غذا، غذا وصل شد به انسان، انسان وصل شد به خدا، آن وقت این چوب کبریت تا خدا پیش میرود. یک بار دیگر. چوب کبریت وصل شد به گاز، گاز وصل شد به غذا، غذا وصل شد به انسان، انسان وصل شد به خدا، این چوب کبریت تا خدا پیش میرود. این اتصالات مهم است. غذای سالم بخور، درست است، عقل میگوید، علم میگوید، روی چشم، اما غذای سالم را خوردی، «وَ اشْكُرُوا» (بقره/ 172 و سبأ/ 15)، (فَلْيَعْبُدُوا) (قریش /3)، (لا تَطْغَوْا) (طه /81): غذا خوردی از آن طرفش طغیان نکن، بدمستی نکن، میگوید حالا که غذا خوردم، بزنم تو سر این. 10- دیگر چه؟ علم و عقل و وجدان میگوید فقیر را کمکش کن. فقیر را میبینی گرسنهاش است، عقل میگوید کمکش کن، وجدان میگوید کمکش کن، علم میگوید کمکش کن. این سه تا روی چشم، اما غیر از پر شدن، سیر شدن شکم او چیز دیگری نیست؟ ایمان میگوید نه، شکم او را سیر کن، خودت هم از بخل نجات پیدا کن. خدا به پیغمبر میگوید از مردم زکات بگیر، برای اینکه مردم پاک شوند. مگر مردم نجس هستند؟ بله، کسی که زکات و خمس نمیدهد، این حبّ دنیا او را گرفته است، به دنیا چسبیده است، این چسبیدن به دنیا عیب است، پولت را بده به فقیر، که دل بکنی از این مادیات. سخاوت تو هم باید زنده بشود. شخصی وصیت کرد بعد از مرگ انبار خرمایش را بدهند به فقراء. مُرد و انبار خرما را تقسیم کردند. حضرت فرمود: یکی از این خرماها را با دست خودش میداد، بهتر بود که یک انبار خرما را وصیت کند. چرا؟ انبار خرما با نگاه مادی آدمهای زیادی سیر میشوند، انبار خرما است دیگر، صدها و هزارها آدم ممکن است سیر بشوند، اما این آقایی هم که تو قبر است، سخاوتش شکوفا شد، نه او سخاوت پیدا نکرد، چون او مرده است دیگر. اگر یک خرما را با دست خودش میداد، به اندازهی آن یک خرما سخاوتش شکوفا میشد، اما یک انبار خرما، شکمهای زیادی سیر شد، اما ایشان سخاوتش رشد نکرد. علم میگوید شکم سیر کن، ایمان میگوید شکم که سیر شد، سخاوت خودت، ایثار خودت، برادری خودت، انسانیت خودت، عواطف خودت، اینها هم باید رشد کند. یک کسی میرفت پزشک، نسخه میگرفت، میرفت داروخانه دارو میخرید، ولی نمیخورد. گفتند: تو مریض شدی، دکتر میروی، پول به دکتر میدهی، پول به داروفروشها میدهی، پس چرا نمیخوری؟ گفت: اما میروم دکتر، دکتر میخواهد زندگی کند، ما باید برویم پهلویش، پولش بدهیم او هم نسخه بدهد، میخواهد زندگی کند، دارو میخریم، داروساز هم باید زندگی کند، نمیخورم، من هم میخواهم زنده بمانم، این قرص و داروها را بخورم آدم سالم هم این همه قرص بخورد، مریض می شود. او میخواهد زندگی کند، او هم میخواهد زندگی کند، من هم میخواهم زنده بمانم. مسئله این نیست که کمکهای خیریه و لذا میگوید شما اگر خواستی کمک کنی به فقیر، خمس بدهی، باید اجازهی مرجع تقلیدت را داشته باشی، طوری نیست، به فقیر بده، منتها به مرجعت بگو که آقا من این مقدار خمس دارم، ولی تو فامیلمان، همسایهمان، افراد فقیری سراغ دارم، فقرش را هم بگو، تشخیص او بود، برو بده به او، با اجازهی مرجعت به او بده. فایدهی این کار چی هست؟ فایدهی این کار این هست که شکم فقیر سیر میشود به هر حال، چه با دست خودت بدهی، چه از طرف مرجع بدهی، شکم فقیر سیر میشود، این بله، مساوی است، اما اگر مرجع داد، این آقای فقیر میگوید سر سفرهی مرجع تقلیدم نشستهام. اگر خود تاجر پول بدهد فقیر میگوید که این تاجر شکمم را سیر کرد. فرق است که بگوید مرجع تقلید من را سیر کرد یا. مرجع تقلید که سیر کرد بعد میگوید: نماز بخوان، میگوید: چشم، میگوید: این کار را بکن، تمام دستورات مرجعم را. فرق میکند کمیته امداد در خانه را بزند، عدس و لپه و برنج بدهد، کمکهای معیشتی، یا این کمکهای معیشتی برود در مسجد از جامعهی نمازگزار تقسیم بشود. وقتی من فقیر در خانهام نشستم، در را میزنند میگویند از فلان مسجد این کمک معیشتی، ایشان میگوید: خدا پدر مسجدیها را بیامرزد. بعد آقا مسجد را دید یک سلامش میکند لااقل، مشکلی داشت میگوید: برویم از آقا بپرسیم، آقا مسجد. یعنی اتصال این به مسجد، به پیشنماز، به دین، به موعظه، به سؤال و جواب. اینها دیگر در شکم پر کردن کمیته امداد نیست هان، البته حالا کمیته امداد هم چون از نهادهایی است که امام بنیانگذاری کرد، به یک نحوی به امام میخورد، به نحوی معمولی، اما اگر خواسته باشیم پررنگتر بشویم، این که مقام معظم رهبری فرمود: مرکز خدمات باید مساجد باشد، چون آن فقیر هم بخواهد خودش را عرضه کند، به جای اینکه در خانه را بزند، خودش را به این صاحبخانه عرضه کند که من فقیرم، خودش را به مسجدیها عرضه میکند، میرود مسجد، میگوید: وضع من هم خوب نیست، بیایید تحقیق کنید. سیر شدن شکم یک مسئله است، وصل این فقیر به دین و نماز و قرآن و سؤال و جواب و علم و تقوا یک مسئلهی دیگر است. کمکهای بشر دوستانهای که دنیا میکند، دنیا میگویند خدمات بشردوستانه، حق است هان این، بد نیست، کمال هست، تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی کمکهای بشردوستانه هم ارزش است، اما اسلام ارزشش بالاتر است.
6- نیّت و انگیزه الهی، در کمکهای بشردوستانه
چرا میگویند وقتی نیاز به حمام پیدا کردی، غسل جنابت، قصد قربت کن؟ آدم وقتی نیاز به غسل دارد، بدنش آب میخواهد، میرود دوش میگیرد، آب میگیرد، ولی میگوید نه، آن وقت هم که آب روی سرت میریزی، به قصد قربت، بگو خدا گفته سر و گردن، بعد سر و گردن خدا گفته سمت راست، پای راست، دست راست، کمر راست، بعد سمت چپ. این دیگر چی هست؟ این میگوید شما چهطور در علم میگویی آدم وقتی آبتنی کرد برای اعصاب سمپاتیکش آثار خوبی دارد، آن اعصاب سمپاتیک برای این است که جسمت بیحال شده، حالا نشاط پیدا میکنی، اما آن وقتی هم که جنب میخواستی بشوی، شرایط دیگری داشتی، در یک شرایط شهوی بود، الآن آن دلی که متوجه لذت بوده، حالا آن دل متوجه رضای خدا بشود، خدا گفته راست، خدا گفته چپ، خدا گفته سر و گردن. یعنی باید تعادل در هر دو باشد. جسم بینشاط، نشاط پیدا کند، روحی هم که رفت سمت شهوت، حالا رو بیاورد سمت فرمان خدا. قرآن میگوید: (وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ) (بقره /45)، فشار که به سمت شما آمد، وزیرید، وکیل هستید، مسئولید، مشکلات مختلف در خانواده، در جامعه هست، میگوید از نماز کمک بگیر، چون مشکلات هی شما را در فشار قرار میدهد، آن که شما را از فشار نجات میدهد، رابطه با خداست، رابطه با خدا شما را سبک میکند. گاهی وقتها غم و اندوه طرف را به مرز سکته میبرد، که اگر یک مقدار گریه کند، یک مناجاتی کند، یک سجدهی طولانی بکند، تخلیه میشود. علم میگوید: چه چیزی بخور، ایمان میگوید حالا که خوردی، بندگی خدا کن. علم میگوید: کمکهای بشردوستانه خوب است، اسلام میگوید: همین کمکهای بشردوستانه از طریق دست افراد مؤمن، از مکانهای مقدس، از مساجد باشد.
7- ایمان به خدا، شرط قبولی کارهای نیک
11- علم محتوا میدهد، ایمان ظرف میدهد. شما اگر بهترین شربت را بریزی توی ظرف کثیف، کسی نمیخورد. ویتامینهای خوب، یک شربت خوبی است، ولی ظرفش آلوده است. اسلام میگوید هم شربت باید سالم باشد، هم ظرف. چند جای قرآن میگوید: «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» (نساء/ 92 و 124 و نحل/ 97 و إسراء/ 19 و طه/ 112 و انبیاء/ 94 و غافر/ 40)، کار خیر کردید، ایمان هم دارید یا نه؟، اگر ایمان نداری، کار خیرت، از خدا طلبی نداری. بله، آدم خیّر هستی، یک خیابان و مدرسه هم به اسم شما میکنند، اما از خدا طلبی نداری، چون برای خدا نبوده، نگفتی چون خدا گفته. ما یک وقتی دعوت شدیم برای خیّرین مدرسهساز تشکر کنیم، پولدارهای مهمی بودند و کارهای خوبی هم کرده بودند. من گفتم: خدا اجرتان بدهد، ولی فقط یک مسئله میخواهم بگویم به عنوان. شما اگر پول خرج کنی، مدرسه بسازی، اما خمس ندهی، زکات ندهی، قبول نیست هان، مثل آدمی که وضو ندارد، هی در استخر شیرجه میرود، شیرجه میروی، وضو فقط صورت و دستت را میشوری و مسح میکشی، اما شیرجه که رفتی، همهی بدنت زیر آب میرود، میگوید: اگر وضو نگیری، در همهی اقیانوسها هم شنا کنی، باز نمیتوانی بروی نماز بخوانی، چون وضو نداری، متر خدا میگوید: وضو گرفتی یا نه؟ متر این نیست که بدنت تر شد یا نه؟ میخواستی بدنت تر بشود، همان شیرجه کافی است، شلنگ بگیرند به صورت شما، بعد برو سرت نمازت، نمازت درست نیست، با شلنگ صورتت را تر کردند یا تر کردی، آن چیزی که اسلام میگوید این است که به قصد فرمان خدا وضو بگیری. این مسائلی است که ما باید کنار تحصیلاتمان به این مسائل توجه کنیم. یک دعا میکنم شما هم آمین بگویید: خدایا هر چه به عمر ما اضافه میکنی، به ایمان و علم و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. تحصیلات ما را در مسیر رضای خودت قرار بده، به گونهای که هر کس باسوادتر است، تقوایش بیشتر است، هر کس باسوادتر است، آدم بهتری است، کمااینکه هر کس باسوادتر است، علمش هم بیشتر میشود. «أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه» (أمالی، صدوق، ص 21) پیغمبر فرمود: علم خودت را بلدی، از دست نده، علم دیگران را هم به علم خودت اضافه کن، مثلاً گنبد میتوانی بسازی، مسجدهایی که گنبد دارد، گنبد یک معماری قدیم است، این را بلد باش، منتها برج هم بساز. طبّ قدیم را بلد باش، طبّ جدید را هم اضافه کن، خیاطی قدیم را بلد باش، خیاطی جدید را هم بلد باش، اضافه کن. این علم مفید است که آدم هم علم دیگران را به علممان اضافه کنیم، ولی جهتهای خودمان را هم یادمان نرود.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در مقایسه علم و ایمان، کدام گزاره نادرست است؟ 1) علم، مقصد را نشان میدهد. 2) ایمان، جهت میدهد. 3) ایمان، مقصد را نشان میدهد.
2- آیه 12 سوره فاطر به چه امری تأکید دارد؟
1) شرایط، تعیینکننده نیست. 2) سختیها، مانع رسیدن به مقصد است. 3) همه کارها به اراده خداوند است.
3- امام خمینی، کتاب فقهی خود، تحریرالوسیله را در کجا نوشت؟
1) عراق 2) ترکیه 3) ایران
4- آیه 28 سوره رعد به چه امری اشاره دارد؟
1) علم، امنیت بیرونی میدهد. 2) ایمان، امنیت درونی میدهد. 3) هر دو مورد
5- بر اساس قرآن، در هنگام مشکلات، باید از چه چیزی یاری بگیریم؟
1) صدقه و کمک به نیازمندان 2) خدمت به دوستان 3) نماز و یاد خدا
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2012