نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2028
1- یاد نعمتهای الهی، آرامشبخش زندگی 2- یاد قدرت خداوند، عامل توکل به خدا 3- یاد لطف و رحمت خداوند، عامل توبه از گناهان 4- علم امامان به اعمال و رفتار ما 5- لطف خدا و اولیای الهی به بندگان 6- توجه به وظایف و تکالیف خود در برابر خداوند 7- نحوه پرداخت خمس و کمکهای مالی به نیازمندان
موضوع: عوامل آرامش در زندگی تاريخ پخش: 11/05/97
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
آیهای که خیلیها حفظ هستید. نصفش را من میخوانم و نصفش را شما بخوانید. (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) این کلمه «ألا» با الف و لام، همان است که در فارسی میگوییم: توجه توجه! زمان جنگ بود… توجه توجه! وضعیتی که هم اکنون… این «ألا» یعنی آگاه باش. یعنی مردم غافل هستند، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ» بین این جمله فرق است «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بذکر الله» یا «بذکر الله تطمئن القلوب»؟ فرقش چیست؟ یکوقت میگویم: من شما را دوست دارم. یکوقت میگویم: تو را دوست دارم. اگر گفتم: من شما را دوست دارم، یعنی من شما را دوست دارم اما ممکن است کسی دیگر هم دوست داشته باشم. اما اگر گفتم: تو را دوست دارم. یعنی کسی دیگر را… کمک کنید… کسی دیگر را دوست ندارم. یکوقت میگویم: «نعبد ایاک» یعنی من بنده تو هستم. یکوقت میگویم: «ایاک نعبد» فقط بنده تو، «ایاک نستعین» فقط کمک از تو، «بذکر الله تطمئن القلوب»
1- یاد نعمتهای الهی، آرامشبخش زندگی
«بذکر الله تطمئن» یعنی فقط با ذکر خدا، پول آرام بخش است؟ نه، افرادی سرمایهدار هستند، استرس دارند. دلواپسی دارند. خود پول باعث عذاب آنها شده است. قرآن یک آیه دارد میگوید: به بعضیها پول میدهیم تا توسط همین پول این را جزغاله کنیم. اگر پول نداشت راحت میخوابید. پول دارد هی از خواب میپرد. عربیهایی که میخوانم قرآن است. (يُرِيدُ اللَّهُ) (توبه /55) یعنی خدا اراده کرده، «لِيُعَذِّبَهُمْ» اینها را عذاب کند، «بِها» به همین پول، پس پول آرامبخش نیست. اگر پول آرامبخش بود باید ضعف اعصاب و استرس و پریشانی و هیجانهای روانی در پولدارها نباشد. هست! مقام هم آرامبخش نیست. وقتی امام دوازده بهمن در هواپیما نشست از پاریس به ایران بیاید، در هواپیما با امام مصاحبه کردند، چه احساسی داری؟ میدانید چه گفت؟ با هم بگویید… هیچی! با اینکه حکومت دست بختیار و آمریکا بود و میشد هواپیما را سرنگون کنند. ولی میگفت: با خیال راحت… این آرامش خیلی مسأله مهمی است. افرادی همه چیز دارند، آرامش ندارند. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» امام یک وصیت نامه طولانی دارد، در این وصیت نامه یک جملهاش را در خبرگان که خواندند همه به گریه زدند و همین جمله که زیر گریه زدند، کاشی کاری شد سر مرقد، با اینکه وصیت نامه امام خیلی طولانی بود. اما این جمله را روی کاشیکاریها نوشتند. من با دلی آرام و نفسی مطمئن… این دل آرام در اثر پول و مقام نیست. این «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» چیست؟ یاد خدا مختلف است. یاد نعمتهایش عامل شکر است. نعمتهای خدا، یاد نعمتها. قرآن میگوید: اگر بخواهیم آب را تلخ میکنیم. به چه کسی تلگراف میکنی شیرینش کن؟ (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً) (واقعه /70) بخواهیم تلخش میکنیم به چه کسی تلگراف میکنی؟ این درختی که سبز است بخواهیم خشک میکنیم. به چه کسی تلگراف میکنی سبز کن؟ (إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً) (ملک /30) اگر صبح بلند شدید هرچه کندید به آب نرسیدید، به چه کسی تلگراف میکنید زیر زمین آب میخواهم؟ الآن بعضی از مناطق باران ندارد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد باران رحمتت را بر همه مناطق نازل بفرما. به چه کسی تلگراف کنیم باران میخواهیم؟ اصلاً همه رئیس جمهورهای دنیا یک جا جمع شوند و خواسته باشند یک مگس خلق کنند. نمیتوانند. عربیهایی که میخوانم قرآن است. (لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً) (حج /73) یعنی همه با هم یک مگس خلق نمیکنند و اگر یک مگس هم یک چیزی برداشت فرار کند، همه رئیس جمهورها عقبش بدوند نمیتوانند از او بگیرند. «وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً». یاد نعمتهای خدا، خدا خیلی به ما نعمت داده است. نعمتهایی داده که تا نگیرد نمیفهمیم. فرمانده کل قوای کل کرهی زمین، آدمهای نا اهلی هستند جز ایران. کل کره زمین از آمریکا میترسند جز ایران. کل کره زمین با حمله از دست داده میشود، جز ایران. بعضی کشورها دریا ندارند. بعضی کشورها جنگل ندارند. بعضی کشورها معدن ندارند. ایران هم جنگل دارد. هم دریا دارد. هم معدن دارد. یاد نعمتهای خدا، یک نعمتهایی هست، همین نعمت مکیدن، اگر نوزادی به دنیا آمد، سینه مادر را نمکید، هی فوت کرد. هرچه میگوییم: عزیز بمک! این یکی فوت میکند. حالا همه مراجع تقلید و اساتید دانشگاه جمع شوند و بگویند: این نوزاد به جای مکیدن فوت میکند. چطور میخواهید مکیدن را به این بچه یاد بدهید؟ اگر سر سینه مادر در دهان بچه نمیرفت، کلفت بود. اگر بچه دندان داشت گاز میگرفت، اگر مادر بچهاش را دوست نداشت. اگر بچه عقل داشت. بی عقلی هم نعمت است. صبح به صبح مادر قنداق او را باز میکند میبیند خودش را نجس کرده است. بچه باید کلی خجالت بکشد. ولی الآن چون عقل ندارد میخندد. اگر سی سال همه زنها دختر بزایند چه میشود؟ چهل سال همه زنها پسر بزایند. تعادل به هم میخورد. چه میشود؟ خورشید به ما نزدیک شود میسوزیم. دور شود یخ میکنیم. سوار هواپیما که میشویم میگوید: شما هفت کیلومتر از زمین فاصله دارید. ولی هوای بیرون 45 درجه زیر صفر است. 45 درجه زیر صفر یعنی هفت کیلومتر، خورشید از ما فاصلهاش بیشتر باشد یخ میزنیم. یاد نعمتهای خدا، ما زنده هستیم. سالم هستیم، ایمان داریم. در کشور ما خیلی توطئهها خنثی شده است. رهبر ما یک مجتهد عادل است. مردم ما مردم خوبی هستند. ایمان به پیغمبر و اهلبیت داریم. زائر امام رضا هستیم، عاشق امام زمان هستیم. یاد نعمتها باعث میشود انسان شکر کند. یاد قدرت او باعث میشود آدم توکل کند. الآن خیلی از جوانهای ما توکل ندارند. میگوییم: چرا داماد نمیشوی؟ میگوید: از کجا خرجی بیاورم؟ این خرجی از کجا بیاورم معنایش این است که خدایا اگر یکی باشم تو میتوانی، اما اگر ازدواج کردم و دو تا شدیم تو از کجا میتوانی رزق مرا بدهی؟ این مشکلش با خداست.
2- یاد قدرت خداوند، عامل توکل به خدا
یاد قدرت خدا عامل توکل است. یاد لطفهای ویژه عامل محبت است. هرکسی را خدا یک نعمتی به او داده است. یکی طبع شعر دارد. یکی عمرش زیاد است. یکی تیزهوش است. یکی سلامتی خاصی دارد. هرکسی را… البته هرکسی هم که نعمت دارد یک مشکل هم دارد. حضرت امیر میفرماید: یکی قدش بلند است و همتش کوتاه است. بیانش روان، قلبش سنگ، سنگدل است. هر قلهای دره دارد. یاد این نعمتهای ویژه، همین که ما نماز را دوست داریم. خیلیها هستند از نماز بدشان میآید. نماز را دوست داریم، علاقه داریم. (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ) (حجرات /7) این خداست که ایمان را در دل شما محبوب قرار داد. ممکن است از ایمان بدتان بیاید. بعضی صدای اذان را میشنوند، بدشان میآید. صبح میگویند: اذان نگو، میگوییم: چرا؟ میگوید: مردم از خواب بیدار میشوند. ولی وقتی عروس ببرند، تا دو بعد از نصف شب که بوق میزنند کسی نمیگوید: عروس میبرید بوق نزنید. برای الله اکبر، ضعف اعصاب دارند. اگر با اذان صبح اعصاب مردم خراب میشود همه مردم کشورهای عربی باید دیوانه شده باشند. چون همه مسجدهایشان اذان میگویند. اذان حلقومی هم میگویند. اذان ما پلاستیکی است. رادیو روشن میکنیم و صدای رادیو را پشت بوق مسجد میگذاریم. اینکه ما دوست داریم این خیلی مهم است. افرادی هستند خیلی وضع مالیشان خوب است توفیق مکه ندارند. توفیق زیارت ندارند. یاد قهر خدا، غضب خدا عامل تقواست. یاد علم خدا، ما وقتی وارد حرم امام رضا میشویم، امام رضا کارهای ما را میداند. دو برادر بودند یکی خدمت امام صادق رسید. امام فرمود: برادرت کجاست؟ گفت: ایشان چون تقوا دارد دیگر از خانه بیرون نمیآید. در خانه مشغول عبادت است. امام صادق فرمود: دیدن ما تقواست. نیامدن نزد ما تقواست؟ به او بگو: اگر خیلی تقوا داشتی زمانی که آن کنیز آمد در خانه را زد و تو در را باز کردی دیدی یک کنیز خوشگلی است، دست کردی در سینهاش و سینهاش را فشار دادی، اگر میخواهی تقوا داشته باشی، باید آنجا تقوا داشته باشی. یعنی امام به او حالی کرد که…
3- یاد لطف و رحمت خداوند، عامل توبه از گناهان
من جوان بودم. شاید هفده سال داشتم. نوجوان بودم. اول طلبگیام بود به مشهد آمدم. طلبه سال دوم و سوم و طلبهی مبتدی بودم. عالمی اینجا بود یکی از مراجع درجه یک، مقیم مشهد بود. آیت الله العظمی میلانی، ایشان درس خارج داشت که مقام معظم رهبری و بسیاری از فضلا و علما درس ایشان میرفتند. ما به عنوان یک طلبه رفتیم این آقا را ببینیم. درسش را نمیفهمیدیم. تصادفاً آن روز که رفتیم ایشان یک حدیثی خواند. این حدیث را من در کتابها پیدا کردم. خیلی حدیث قشنگی است. یک نفر بود در دربار بنی عباس، شیعه بود ولی نان خور حکومت بنی عباس بود. یکی از شیعهها گفت: تو شیعه هستی، کمک بنی عباس میکنی، بنی عباس بیش از بنی امیه امام کشت. بنی امیه دو سه امام را کشت و بنی عباس هفت، هشت امام را کشتند. میخواهی خانه امام صادق برویم؟ گفت: من لقمههایم حرام است. در دربار هستم. ولی در عین حال اگر امام راه بدهد و اجازه بدهد دست بوسشان میآیم چون به امام صادق ایمان دارم. ولو نان من از جای دیگر باشد. این را میگویم برای اینکه دلالی کنید. خودتان مرتب مشهد نیایید. یک پسر برادر دارید، دختر خواهر دارید. کسانی هستند با مشهد و زیارت، بگو: مهمان من بیا برویم. او را بیاور، در ماشین که او را میآوری و میبری یک مقدار اینها را منتقل کن. حدیث داریم اگر میخواهی به فقیر پول بدهی، خودت به فقیر نده به پسرت بده او به فقیر بدهد. یعنی چه؟ یعنی کمک به فقرا را به بچهات هم یاد بده. تاجری بود وقتی میخواست سهم امام به مرجعش بدهد بچههایش را با خودش خانه مرجع تقلید میبرد، میگفت: بچهها من پدر شما هستم. این مرجع تقلید من است. این خمس من است، بگیر. اگر من مردم شما هم سال داشته باشید. یعنی عملاً خمس را به بچهاش یاد میداد. ما باید با عمل بچههایمان را دعوت کنیم. از یکی از پدرها شنیدم، گفت: زمان قدیم پنج ریال به بچهام دادم به مدرسه برود. بچهام رفت مدرسه در راه یک فقیر دید، پنج ریال را به فقیر داد. عصر که خانه آمد، گفت: آقاجان، پنج ریال صبح را به فقیر دادم. گفتم: بارک الله، بیا، این پنج تومان. بعد میگفت: قرآن را باز کردم و گفتم: ببین این قرآن است. میگوید: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) (انعام /160) کسی خوبی کند ده برابرش را میدهیم. تو پنج ریال دادی، من میخواهم ده برابر بدهم. پنجاه ریال بدهم یعنی این رقمی تفسیر قرآن را به بچهاش منتقل کرد. با عمل! دلالی کنیم. یک کسی را با خودمان به مشهد بیاوریم حالا یا پول ندارد او را بیاوریم. یا پولدار است، علاقه به زیارت ندارد. اینها را در این سفرها مهمان کنید و خود امام رضا سازنده است. نگاه به ضریح، کنار امام رضا، یک مجرم با معصوم حرف میزند. یک جاهل با عالم حرف میزند. یک بی تقوا با ریشه تقوا حرف میزند. خود نگاه به زیارت، میگویند: مکه که میروید، اگر حال داشتی طواف کن. نداشتی نماز بخوان. اگر نه حال داری طواف کنی و نه حال داری نماز بخوانی، بنشین به کعبه نگاه کن. زیارت هم لازم نیست آدم تند تند چیزی بخواند. شما برو در حرم همینطور نگاه کن. چه دستی است که بعد از 1400 سال اینطور مردم را پروانه بار میآورد؟
4- علم امامان به اعمال و رفتار ما
چه میگویم؟ از آیت الله العظمی میلانی این حدیث نقل شد. شیعهای به شیعهی دیگر گفت: وقت میگیرم بیا خانه امام صادق برویم. گفت: اگر امام صادق وقت بدهد توفیقی است. آمد و به امام صادق گفت: ما در دربار هستیم و امام صادق هم ظاهراً این جمله را فرموده یا نفرموده در ذهنم هست این جمله که اگر شما دور طاغوتها و بنی عباس را نمیگرفتید آنها ما امامها و اهلبیت را نمیکشتند. شما دورش بودید. اگر نخ دنبال سوزن نباشد، کسی سوزن را در فاستونی فرو نمیکند. این نخ که دنبال سوزن است، باعث میشود سوزن در پارچهها شیرجه برود. شما مثل نخ هستید، دنبال طاغوت که هستید طاغوت زور پیدا میکند شما را میکشد. گفت: حالا من میتوانم توبه کنم؟ توبه کسی که در دربار است چیست؟ تمام اموالش را باید رد کند.گفت: توبه شما سخت است چون سالهاست در دربار بنی عباس پول جمع کردی. باید همه را رد کنی، صاحب هرکدام را میشناسی که این پول برای چه کسی است، برو به او بده. هرکدام هم نمیشناسی از چه کسی گرفتی من امام صادق به تو اجازه میدهم به فقیر بده. بعد امام صادق فرمود: اگر این رقمی که من میگویم توبه کردی، من امام صادق ضامن هستم برای تو بهشت را. گفت: باشد. این مرد با ارادهای بود. تصمیم گرفت. مشکل ما این است که تصمیم نمیگیریم. به حضرت آدم گفتند: گندم نخور، خورد. از بهشت بیرونش کردند و ما را هم دنبال پدرمان از بهشت بیرون کردند. حالا 124 هزار پیغمبر میخواهند ما را داخل کنند، دیگر نمیشود. یعنی یک پیغمبر ما را به راحتی بیرون کرد. 124 هزار پیغمبر دیگر نمیتوانند داخل کنند. به آدم میگوییم: چرا گندم خوردی؟ میگوید: (وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (طه /115) نتوانستم تصمیم بگیرم. انسان تصمیم بگیرد. من تصمیم گرفتم توبه کنم. رفت استعفا داد از اینکه کارگزار حکومت بنی عباس باشد. اموال را هم داد. این دلال خوشحال شد، که عجب وقت ملاقات گرفتیم. این خدمت امام صادق آمد، امام صادق چه نفوذی در او کرد. بالاخره ماهها گذشت، کار نداریم. بعد کم کم این آقایی که توبه کرده بود، مریض شد. این دلال احوالش را پرسید. گاهی هم شیعیان را تحریک میکرد به عیادت او بروید. این اگر در دربار بود گروه گروه عیادتش میآمدند. حالا شیعه شده و توبه کرده دیدن او بروید. دلال میگوید: یکبار در خانه آمدم، دیدم دارد جان میکند و نفسهای آخر است. داشتم نگاهش میکردم که بله نفسهای آخر است و با سختی نفسهایش قطع و وصل میشود. میگفت: یک مرتبه گفت: خدا خیرت بدهد. وقت گرفتی مرا خانه امام صادق بردی. خدا خیرت بدهد. چند تا نفس کشید و گفت: امام صادق به وعده خودش وفا کرد. این را گفت و مرد. این دلال رفت شیعیان را دعوت کرد، تشییع جنازه و مراسمی و مدتی گذشت، این دلال به مدینه آمد خدمت امام صادق رسید. تا در را زد، امام صادق قبل از اینکه بگوید: کیه؟ گفت: آقایی که از کجا آمدی، ما دوشنبه بیست دقیقه قبل از ظهر به وعدهمان وفا کردیم. میگفت: دوشنبه بیست دقیقه قبل از ظهر همان لحظه ای بود که آن بیمار گفت: امام صادق به وعدهاش وفا کرد. این زیارتها یک چنین اثری دارد. گاهی یک افرادی متحول میشوند.
5- لطف خدا و اولیای الهی به بندگان
ما داشتیم آدمی که استاد دانشگاه بود و کمونیست بود در اروپا او را دیده بودم. اتریش بود. ایشان از انکار خدا آمد مؤمن به خدا شد. مسیحی شد. بعد از مسیحی شدن، آمد مسلمان شد و اهل سنت شد. بعد آمد شیعه شد. بعد به ایران آمد و خدمت امام رسید. بعد به جبهه رفت، پسرش طلبه شد و دخترش هم به یک طلبه دیگر داد، ما داشتیم که از خانواده بهایی، آیت الله مدنی شهید محراب، ایشان را آورد مسلمان شد. جبهه رفت و شهید شد. یعنی از بهائیت تا شهادت، افرادی هستند بنزینی هستند و با یک ذره گوگرد آتش میگیرند. افرادی هستند نفتی هستند، روشن میشوند اما با معطلی، افرادی هستند خیس هستند، اصلاً هرچه کبریت میزنی روشن نمیشود. خوشا به حال بنزینیها، از آن دور هم سلام بدهند امام رضا تحویلشان میگیرد. یکی از روحانیون محترم مشهد برای من نقل کرد. که یک مردی میخواهد به مشهد بیاید، خانمش میگوید: من حال زیارت ندارم. شما مرا در یکی از این هتلهای دور ببر. من آنجا خوش باشم. تو هم برو زیارت کن. من مزاحم تو نمیشوم. اما من حال زیارت ندارم. بالاخره مرد در یکی از این هتلهای دور از حرم میآید، یک جایی برای خانمش میگیرد و خود مرد هم به حرم میرود. وقتی سوار ماشین میشوند برگردند. در یکی از این خیابانها این زنی که میگوید: من حال زیارت ندارم. گنبد را میبیند. به امام رضا میگوید: یا امام رضا، خداحافظ! گرچه ما زیارت شما نیامدیم اما به ما خوش گذشت. در ماشین این را میگوید و خوابش میبرد. امام رضا به خوابش میآید و میگوید: همین که به شما خوش گذشت ما راضی هستیم. زیارت نیامدی نیا! زن از خواب بیدار میشود، میگوید: برگرد. برگرد! میگوید: کجا؟ میگوید: برگرد. خیلی امام رضا رئوف است. ما زیارتش نیامدیم، ایشان گفت: من خوشی تو را میخواهم، میخواهی زیارت بیا، میخواهی نیا. برگرد بروم بگویم: غلط کردم! دلالی کنید. شما ده بار خودت میآیی، یکبار هم یک کسی را با خودت بیاور. شما در فامیل، اصلاً در کوچهها… گاهی یک آدم هرزهای که ما میگوییم: هرزه، اصلاً قرآن میگوید: به افراد هرزه نگویید. روز قیامت بعضی مؤمنین میگویند: (ما لَنا لا نَري رِجالا كُنّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الاشْرارِ) (ص /62) لاتهای محله کجا هستند؟ میگوید: لاتها در بهشت هستند. تو مذهبی در جهنم هستی. ما نمیدانیم یکوقت میبینی اینها خیلی خوب میشود و ما خبر نداریم. هر یک از شما، ماشین خوب این نیست که گاز بدهی برود. ماشین خوب این است که یک ماشین قراضه را هم بکسل کند. تصمیم بگیرید دفعه بعد که میآیید حرم، یک نوجوان، یک خانم یا آقایی که ایشان یک خرده دنده یکاش بد است، چون ما در مملکت حرام زاده نداریم معمولاً. ولی آدمهایی داریم معرفت ندارند. نمیشناسد، اگر دو نفر، سه نفر با او حرف بزند… افرادی را نجات بدهیم، واسطه شویم. اینها وظیفه ما هست. امر به معروف فقط با زبان نیست. یاد نعمتهای خدا، خدا را شکر ما را هدایت کرد. خدا شما را هدایت کرد و ما را هدایت کرد. میشد دوست نداشته باشیم. خانمی بهایی بود، مسلمان شد. او را خدمت آیت الله العظمی میلانی آوردند. ایشان فرمود: چطور شد تو مسلمان شدی؟ این خانمی که بهایی بود گفت: یک لحظه لطف خدا شامل حالم شد منقلب شدم. تا گفت: یک لحظه لطف خدا، چنان آیت الله العظمی میلانی گریه کرد کتفهایش تکان میخورد. گفت: بله، یک لحظه لطف خدا یک نفر را مثل حر میکند. حر یک لحظه لطف خدا شامل حالش شد. برعکسش اگر یک لحظه آدم به خودش واگذار شود ممکن است دست بزند به خلافهایی که به ذهنش هم نمیآمد من یک چنین خلافی کردم. خدا شهید مطهری را رحمت کند. میگفت: هرکس میخواهد ببیند چه آدمی است ببیند چه خوابی میبیند. اگر در بیداری دست از پا خطا نکردی، این در رودروایسی گیر کردی. اگر در خواب هم کاری نکردی معلوم میشود آدم خوبی هستی. خیلیها که در بیداری نماز شب میخوانند در خواب ممکن است خیلی کارهای بد بد بکنند. میگوید: هرچه خواب میبینی از خوابت معلوم میشود که چه هستی. یاد خدا، یاد قهر خدا، یاد لطف خدا، یاد عفو خدا… یاد عفو خدا باعث امید توبه است. کسی نمیگوید: از من گذشته است. این قرآن است. میفرماید: «ان الله…» عربیهایی که میخوانم قرآن است. (إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعا) (زمر /53) خدا همه را میبخشد. کسی آمده بود پرده کعبه را گرفته بود، میگفت: ای خدا مرا ببخش! بعد میگفت: میدانم نمیبخشی. به او گفتند: این چه حرفی است میزنی؟ گفت: میدانی من چه کسی هستم؟ من از یزید پول گرفتم بروم امام حسین را کربلا بکشم. من جزء قاتلین امام حسین هستم. خدا مرا میبخشد؟ امام فرمود: یأس تو از گناه امام حسین کشتنت کمتر نیست. کسی نباید بگوید: از ما گذشته است. افرادی هستند بیش از ما جنایت کردند و خدا اینها را بخشیده است. منتهی ما باید خودمان هم یک تصمیم بگیریم. در قرآن هرجا میگوید: تاب، یک کلمه هم کنارش است. میگوید: (تابَ وَ آمَنَ) (مریم /60) توبه کردی ایمان هم بیاور. آیه دیگر میگوید: «تابَ و اصلح» توبه کردی خلافهایت را اصلاح کن. آیه میگوید: «تابُوا وَ بَيَّنُوا» اگر یک چیزی را باید بیان کنی، کتمان کردی و نگفتی، حالا که توبه کردی بیان کن. بگو: آقا من اینجا باید بگویم نگفتم. من مقصر هستم. توبه تنهایی در قرآن سراغ ندارم. کنار توبه، پشیمانی یک یاد عفو خدا عامل توبه است. یاد عدل خدا سبب تقواست. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ… شَرًّا يَرَه» (زلزله/7 و8) ذرهای خیر و شر در این هستی بی جواب نمیماند. همین که یاد این باشیم که خدا ما را میبیند، خدا به نوح گفت: (وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا) (هود /37) کشتی بساز من تو را میبینم. یعنی زیر نظر من کشتی بساز. من به تو وحی میکنم و الهام میکنم که چطور کشتی بساز. لذا هر گروهی میآمدند از بغل نوح بروند یک متلکی میگفتند. (وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا) (هود /38) هر دستهای میآمدند بروند بلا استثناء مسخره میکردند. به نوح میگفتند: معلوم میشود نبوت و پیغمبری تو نگرفت به نجاری افتادی؟ یک عده دیگر متلک میگفتند: کشتی را کنار دریا میسازند که هول بدهی در آب برود. تو وسط کویر کشتی میسازی، میخواهی این را با چه وسیلهای داخل آب بیاندازی؟ مسخرهاش میکردند. به غیر خدا پناه نبریم. به سرمایه خودتان اطمینان نکنید. یک شب دزد میبرد. به علم خودتان تکیه نکنید. امام خمینی فرمود: یکبار خدا حافظه را از من گرفت، یک ربع ساعت فکر کردم یادم رفت اسم من روح الله است. امام، مرجع تقلید، رهبر انقلاب، فرمود: یک مرتبه خدا حافظه را از من گرفت هرچه فکر کردم اسم من روح الله است یادم رفت. علم میپرد، عمر تمام میشود. بچههای ما عزیز ما هستند، یک هفته بعد از مرگ ما یک بولیز سیاه میپوشند یا یک ماه یا تا چهلم، تمام میشود و ما فراموش میکنیم. آن کسی که همیشه با ما هست خدا بوده و خدا هست و خدا خواهد بود. (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم) (بقره /152) شما که یاد خدا میکنید، خدا هم یاد شما میکند. من اینجا چند شب پیش گفتم. شما وارد حرم امام رضا که میشوید، امام رضا به شما سلام میکند. قرآن به پیغمبر میگوید: مؤمنین که میآیند تو به آنها سلام کن! (وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ) (انعام /54) ای رسول خدا مؤمن که به زیارت تو میآید تو به او سلام کن، شما که به زیارت امام رضا میآیید، امام رضا به شما سلام میکند و ثواب زیارت امام رضا از ثواب زیارت امام حسین بیشتر است. حدیثش از امام جواد است. منتهی در حج حدیث داریم، علامت قبولی حج این است که انسان بعد از حج یک تغییری در زندگیاش داده شود. خانم شما در حرم حجابت خوب است. در بیرون حرم هم حجابت خوب باشد.
6- توجه به وظایف و تکالیف خود در برابر خداوند
یاد اینکه خدا از ما چه خواسته و وظیفه ما چیست؟ آیا وظیفه ما این است؟ ممکن است وظیفه ما چیز دیگری باشد. خدا قسمت کند به کاظمین زیارت امام جواد بروید. یک دعا دارد که خدایا یادم بده وظیفه من چیست و توفیق بده عمل کنم. یادم بده وظیفه من چه نیست و توفیق بده دوری کنم. نکند خدا چیز دیگری میخواهد و من کار دیگری میکنم؟ خدا از من خمس و زکات میخواهد من روز عاشورا خرجی میدهم. میلیونها تومان روز عاشورا نذری میدهد ولی خمس نمیدهد. این مثل آدمی است که جنب است و هی شیرجه میرود ولی غسل نمیکند. در همه دریاها هم شیرجه بروی و شنا بروی باید نیت غسل کنی تا پاک شوی. آقا من خودم به فقرا کمک میکنم. قبول نیست. شما یک آمپول را میتوانی بگویی: آقای دکتر آمپول را بده من خودم میزنم. باید یک آمپول زن زیر نظر پزشک بزند. باید این آمپول را به دست زد، به پا زد. همه را باید زد، نصفش را باید زد. باید قبلاً تست کرد این آمپول با فلان مرض شما درگیری نداشته باشد. یک آمپول را شما بدون زیر نظر، یک گوشت گوساله میخواهی بخری، میگویند: استاندارد باشد. مهر بخورد که این گوشت سالم است. یک سال رفتم منزل مرجع تقلیدم خمس بدهم، گفت: خودت فقیر سراغ داری؟ گفتم: خیلی… گفت: خودت به فقرا بده. گفتم: نمیدهم. میخواهم خمسم را به شما بدهم. به فقیر خواستم بدهم از جیب خودم میدهم. این برای امام زمان هست و شما هم مرجع تقلید و جانشین امام زمان هستی. گفت: چرا خودت نمیدهی؟ گفتم: من نفس دارم. ممکن است از یک سید خوشم بیاید، خمسش را بدهم. از یک سید خوشم نیاید خمسش را ندهم. یعنی خمس را باید برای خدا داد نه چون خوشم میآید، چون خوشم نمیآید. نفس است! کنار رودخانهای رفتیم آب برف بود، تابستان بود، تا به صورت آب ریختم، گفتم: های های های… پس وضو بگیریم! های های های… های های های… گفتم: وضویت باطل است تو برای های های وضو میگیری. وضو باید برای خدا باشد نه چون خوشت میآید. گفتم: خدایا وضویم باطل، هیچی، میخواهم های های کنم. حرام که نیست. هی آب ریختم، آب ریختم. سیر شدم، گفتم: سیر شدی؟ حالا کنار بگذار و یک مشت برای خدا بریز. من در خیابان راه میروم. بعضی میآیند از بغل من بروند سلام میکنند. بعد میگوید: این شکل قرائتی است که در تلویزیون است. میگوید: شاید هم خودش باشد. میآید هی نگاه میکند میگوید: ببخشید، شما آقای قرائتی هستی؟ میگویم: بله، میگوید: تلویزیون؟ میگویم: بله، میگوید: سلام علیکم! میگویم: سلام اولی قبول است. میگوید: چرا؟ میگویم: سلام اولی بخاطر خدا بود. سلام دومی بخاطر تلویزیون است.
7- نحوه پرداخت خمس و کمکهای مالی به نیازمندان
خمس را باید مرجع تقلید بدهد. چون مرجع تقلید شرطش این است که هوسی نباشد. اگر خدای نکرده مرجع تقلید هوسی باشد، پول به آدم هوس باز نمیشود داد. هوس که خودم هم دارد. هرجا خوشم بیاید خرج میکنم و هرجا بدم میآید خرج نمیکنم. نه، گفتند: پول را به او بده، او فقرا را بدهد که این رابطه بین فقیر مرجع تقلید شود. اگر فردا مثل امام برای شکستن شاه فرمود: شیر نفت را ببندید، بگویم: چشم! سربازها از سربازخانه فرار کنند. دستورات امام در زمان شاه است. بگوید: چشم! اگر مردم خودشان را سر سفره یک مجتهد بی هوس دیدند، وصل به او میشوند. این عقیده را من نسبت به کمیته امداد هم دارم. معتقد هستم کمیته امداد باید امکاناتش را در مسجد بیاورد و پیشنماز مسجد به فقرای محله بدهد که این بچه یتیم که اگر عدسی، برنجی، کفشی و کلاهی میگیرد، با مسجد هم رابطه پیدا کند. الآن کمیته امداد شکم بچه را سیر میکند بچه هم مسجد نمیآید. مادر هم مسجد نمیآید. این کمک از طریق مسجد بشود که این بچههای فقیر با مسجد و خدا و پیغمبر هم آشنا شوند. لااقل پیشنماز را دید یک سؤالی از او بکند. سؤال و مسألهای دارد از آقا بپرسد. یک ارتباطی باشد. شما باید مشهدتان یک رنگی داشته باشد. یک مثقال زعفران ببرید، یک شاخه نبات از مشهد ببرید. حالا هرچه میشود. زنگ به مدیر مدرسه بزن، الو! مدیر مدرسه فلان، خانم یا آقای مدیر، چون شما مدیر بچه من هستی و چون در مدرسه نماز جماعت برپا میکنی، من مشهد هم برای تو سلامی دادم و هم یک مثقال زعفران برای شما هدیه آوردم. ده بیست میلیون آدم به مشهد میآید، برمیگردد یک تلفن به مدیر مدرسه نمیکند که آقا از اینکه در مدرسه نماز جماعت برقرار کردی، بچه و دختر و پسر مرا با نماز آشنا کردی، تلفنی تشکر میکنم. یک مثقال هم زعفران برایت آوردم. باید این کارها را کرد و لذا او احساس میکند که نماز به پا بکند و نکند کسی قدردانی نمیکند. یک مقداری از خودمان بیرون بیاییم ببینیم باید چه کنیم. خدایا یاد ما بده، دعای من همین است و شما هم آمین بگویید. خدایا به آبروی محمد و اهلبیت او، یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفه ما چه نیست، تقوا بده دوری کنیم. در تشخیص وظیفه ما را به خودمان واگذار و ما را سر در گم قرار نده. خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی و علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیت خالص، شفا برای بیمارها، مغفرت برای مردهها و زندهها، موفقیت برای مسافرها، خنثی کردن توطئهها، نابودی توطئه گران نا اهل، نصیب ما بفرما. کسانی که در راهپیمایی دیروز دل رهبر و شهدا و امام را شاد کردند، دل امام زمان را شاد کردند، در مقابل آمریکا عکس العمل نشان دادند خدایا به همه عزت دنیا و آخرت مرحمت بفرما. باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. پدران و مادران ما، ما را مسلمان تربیت کردند، طوری که زوار امام رضا هستیم. نسل ما تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. آخرین دعا، از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی و ما را برای حضرت سرباز فداکار و وفادار قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 55 سوره توبه به چه امری اشاره دارد؟ 1) یاد خدا آرامبخش است 2) ثروت، آرامبخش نیست 3) قدرت، آرامبخش نیست 2- یاد خدا، در زندگی انسان چه نقشی دارد؟ 1) توکل به قدرت خدا 2) تشکر از نعمتهای خدا 3) هر دو مورد 3- آیه 7 سوره حجرات به کدام نعمت الهی اشاره دارد؟ 1) محبوبیّت ایمان به خدا 2) محبوبیّت اولیای خدا 3) شهادت در راه خدا 4- در فرهنگ اسلامی، پاداش کارهای نیک چگونه است؟ 1) پاداش عادلانه و برابر 2) پاداش ده برابر 3) کاهش ده برابری کیفر 5- در فرهنگ قرآنی، راه پذیرش توبه چیست؟ 1) جبران گذشته 2) آه و اشک و گریه 3) انفاق و صدقه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2028