نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2034
موضوع: عوامل پيشرفت اسلام
تاريخ پخش: 13/11/67
بسم الله الرحمن الرحيم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در آستانه دهمين سال انقلاب هستيم بحث من چون معلم قرآن هستم بحث قرآني خواهد بود عوامل پيشرفت اسلام و عوامل ركود مسلمين بحثي است قرآني و انشاءالله مفيد است.
1- سنت الهي پيروزي مؤمنان و شكست طغيانگران
آيه داريم كه ميفرمايد (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنْ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) (اعراف /96) اگر شما اهل ايمان و تقوا باشيد درهاي رحمت را بسوي شما باز ميكنم هر كجا ايمان مردم كم رنگ شد و به جاي تقوا گناه آمد شكست ميخورند.
سال پنجاه و هفت همه با ايمان بودند هيچي حاليشان نبود جز سقوط شاه ايمان اوج گرفت تقوا اوج گرفت قرآن ميفرمايد (وَأَلَّوْ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا) (جن /16) اگر آن راهي را كه انتخاب كردند مردم همانطور ميماندند آب فراوان به آنها ميداديم. . . متاسفانه بعضي بودند و بعضي نبودند شما حساب كنيد همان روز اول خطوط پيدا شد شوراي انقلاب هفت نفر بودند هفت رنگ پيدا كردند.
(وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ) (انعام /34) يك سري انبياء به آنها اهانت شد صبر كردند و اذيت شدند اما ما به آنها ياري داديم، هر كجا صبر بود نصر بود هر كجا استقامت بود. . . خلاصه خدا عوض نشده است هر كجا ديديم شل آمديم سفت آمديم ريشه دست خودمان است به اينها ميگويند سنت، سنتهاي خدا يعني قانونهاي خدا، كشتي وقتي سالم ميرود كه مسافرها سالم بنشينند اگر دو تا مسافر كشتي را سوراخ كنند همه غرق ميشوند (وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً) (انفال /25) بترسيد از گناهاني كه اگر چون آتش آمد خشك وتر با هم ميسوزد كسي نگويد آقا خدا عادل است چرا خشك وتر با هم ميسوزد؟ سنت خداست كه اگر كشتي سوراخ شد با هم غرق بشوند هر چند شما كشتي را سوراخ نكردي اما قانون كشتي است حالا ممكن است ده تا مسافر بي گناه هم توي كشتي باشند.
قرآن ميفرمايد (وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى) (طه /81) ياغي گري نكنيد غضب من بر شما حلال ميشود (فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ) (انعام /6) قرآن ميفرمايد چون گناه كردند فلان قوم را هلاك كرديم (إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (اعراف /152) ميدانيد چرا بني اسرائيل ذليل شدند؟ چون خدا را رها كردند و سراغ گوساله رفتند.
(أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (بقره /85) قرآن ميفرمايد اگر جامعهاي به بعضي از آيات ايمان بياورد و به بعضي ديگر كفر بورزد. . . آخر ما چند رقم مسلمان داريم الكي چپكي و كلكي! اينها را قرآن ميگويد «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و2) يعني وقتي زمان پيروزي و فتح آمد اينها با ايمان ميشوند.
2- توجه به صنفها و تلاش براي كمال
توجيه حماقت است اينكه بگوئيم در كشور ما هيچ مشكلي نيست و تضعيف هم كه بگوئيم بكشيم كنار اين هم جنايت است كدام كوچه است كه ما شهيد نداده باشيم كدام نهاد و وزارتخانه است كه شهيد نداده باشد اما اينكه اين را تكميل كنيم اين رسالت است. ما امام علي(ع) را دوست داريم بخاطر ارزشهاست يا بخاطر خوراك و پوشاك و مسكن است؟ ما ارزشهايمان را فراموش نكنيم حديث داريم بعضي مسلمانها كه نماز ميخوانند چون خرج ندارد اگر بدانند كه نمازشان پولي است ديگر نماز هم نميخوانند شخصي روي منبر گفت خدا خيلي فرشته دارد يك كسي گفت اين همه فرشته خدا چي به آنها ميدهد كه بخورند؟ در پاسخ گفت: فرشتهها كه غذا نميخورند اين هم گفت: خوب اگر غذا نميخورند بيايند خانه من! لازم نيست كه خدا آنها را نگه دارد.
دنيا داشتن چطور است؟ قرآن ميفرمايد (قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ) (ص /35) حضرت سليمان گفت خدايا يك ملكي به من هبه كن كه بعد از من به كسي ندهي پس سراغ ملك رفتن اشكالي ندارد به شرطي كه از درون به درجات حضرت سليمان نزديك باشيم ولي ما هنوز نرسيدهايم ما بوق ماشينمان تازه باشد هي بوق ميزنيم پس ما ضعف از خودمان است. خداوند از حضرت سليمان تعريف ميكند و ميفرمايد (وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ) (ص /40) براي سليمان پيش ما مقام برجستهاي است پس داشتن حكومت از مقام معنوي كسي كم نميكند آنهايي كه تا حكومت دستشان ميآيد آخرتشان را خراب ميكنند اينها ضعف از خودشان است.
قرآن ميفرمايد سليمان كارمندي داشت كه گفت من كاخ بلقيس را از آن كشور در اين كشور حاضر ميكنم قبل از آنكه چشمت به هم بخورد بشر تا اينجا ميتواند قدرت داشته باشد يعني اينكه شما با تكان دادن راديو موج يك كشوري را توي خانهات ميآوري او كاخ آورد توي مملكت، اينرا ما نميدانيم چه جوري است اما در آينده به آن خواهيد رسيد.
آيا شما ميدانيد كه بعضي از نيروهاي اخلالگر را توي زنداني يا كشتهاند؟ بله قرآن ميفرمايد (وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ) (ص /38) حضرت سليمان ديد كه افرادي هستند كه مزاحم هستند جز مملكت فروشي به شرق و غرب كاري ديگر ندارند ميگويند من رئيس باشم هر چه ميخواهد باشد باشد، حضرت مزاحميني كه پند و نصيحت در آنها اثر نكرد اينها را به غل و زنجير بست.
از منابع طبيعي خيلي ميشود استفاده كرد قرآن از ذوالقرنين خيلي تعريف ميكند كه آمد برود ديد يك عده افراد كه آدمهاي بي سر و پايي هم بودند (لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا) (كهف /93) يك مشت آدمهايي نادان كه هر را از بر تشخيص نميداند دور او را گرفتند و گفتند اين قبيله يأجوج و مأجون ما را اذيت ميكنند شما ميشود سدي بسازي كه به ما حمله نكنند؟ فرمود (آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ) (كهف /96) ذوالقرنين ايستاد و با قطعات آهن سد درست كرد اگر رهبر رهبر باشد و مديريت داشته از ضعيف ترين ملت «لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا» ميتواند قويترين سدها را بسازد فقط شرطش اين است كه رهبر ذوالقرنين باشد.
به مديران لايق اختيار بدهيد (هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ) (ص /39) اين عطايي بود كه ما به شما داديم خواستي سفت كن خواستي شل كن يعني همين كه كسي طرحي دارد و امين است به او ميدان بدهيد.
3- سادهزيستي و پرهيز از دنياگرايي و تجمل
عوامل پيشرفت اسلام، كتابهايي است در مورد تمدن ايران و اسلام، هشتصد سال مسلمين در اسپانيا حكومت كردند چطور شد كه بعد از هشتصد سال شكست خوردند بخاطر عياشي بود تا حالا هر كجا مسلمانها عياشي كردهاند شكست خوردهاند در زمان خليفه دوم اسلام خيلي پيش رفت عمر عياش نبود زندگي عمر خيلي ساده بود در زمان خليفه سوم ولخرجي باب شد اسلام پيشرفت نداشت در تركيه ساختماني كه زمان مسلمين ساخته شده است بسيار مجلل است و چهارده تن طلا و نقره در آن بكار رفته است از وقتي مسلمانها عياشي كردند اسلام ديگر به رماني و بلغارستان صادر نشده است يعني اگر تمام غذاها در آشپزخانه من باشد خانه همسايه ديگر غذا ندارد امام علي(ع) ميفرمايد نديدم شكم سيري را مگر اينكه در كنار شكم گرسنه است.
علل پيشرفت اسلام، اسلام دين دلپسندي است يعني هر چه دل ميپسندد اسلام راه حلال آنرا گفته است چيزي نيست كه دل آدم بخواهد اما اسلام آنرا حرام كرده باشد بله كنترل كرده است اما. . . آيت الله بروجردي مريض شد شاه براي خودنمايي يك پزشك متخصص از خارج آورد وقتي به ايران آمد فكر كرد مثل پاپ مسيحيها است چون خيلي دنگ و فنگ دارد واتيكان يك عظمتي دارد اين دكتر زندگي آيت الله بروجردي را كه ديد باعث صدور انقلاب شد.
يك عده از كشورهاي خارج ميآمدند كوفه زندگي امام علي(ع) را ببينند خدا لعنت كند منافقين را اگر مسئولين ما ساده زندگي ميكردند و ترور نبود خدا ميداند كه همه رئيس جمهورها فيلم ما را ميديدند و انقلاب صادر ميشد منافقين در همه طرح هايشان شكست خوردند جز اين طرح كه آقايان را توي بنز ضد گلوله نشاندند و از مردم جدا كردند توي اين طرح خيلي موفق بودند.
4- استدلال و منطق و هجرت تبليغي
اسلام منطق و استدلال دارد، وقتي مالك اشتر ميخواست استاندار مصر بشود در مصر خيلي مسيحي بود پانزده ميليون مسيحي بود و امام علي(ع) ميفرمايد: بايد مواظب باشي كه به اينها جسارت نشود يا مسلمان هستند و يك برادر ديني هستند يا اينكه مسلمان نيستند و مثل تو يك انسان هستند.
مردم اردن ميگفتند ما مسيحي هستيم اما حكومت مسلمانها را بر حكومت مسيحيت ترجيح ميدهيم دسته تلفن پاپ طلا است شما زندگي او را به با زندگي رهبر انقلاب مقايسه كن. يكي از چيزهايي كه باعث پيشرفت شد هيئتهاي تجاري است اندونزي مالزي هند چين اين كشورها اسلامشان بخاطر هيئتهايي بوده است كه بخاطر تجارت ميرفتهاند منتهي تجاري مسلمان بودهاند مسئله هجرت خيلي مهم است اگر هيئت تجار ايران فقط به فكر پول نبود و يك خورده هم به فكر صدور انقلاب بود اين خود بهترين عامل بود براي صدور انقلاب، هنوز هم هستند تانزانيا ميليونها مسلمان دارد و علت آن هم اين بوده است كه يك هئيت تجار از شيراز به آنجا رفتهاند و كار كردهاند. حركت اسلام حركت مردمي است با هم است تركيب حكومت پيغمبر از همه قشر بود يك نژاد و صنف و گروهي توي آن نبود اينها عوامل پيشرفت بود.
5- عوامل عقبافتادگي مسلمانان
عوامل عقب افتادگي: انحراف از مسير اسلام گناه كه ميكنيم تكان نميخوريم قرآن ميفرمايد مومن (إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) (انفال /2) تا گناه كرد بايد يك لحظه تكان بخورد كه اينجا گناه كرد تقوا نيست ياد قيامت خدا كم شده است فرقه گرايي ضربه دوم است مسئولين دنبال رفاه رفتهاند، هجوم استعمار ديگر نهي از منكر نميكنند
حاكميت هوس و غفلت از استعدادها سلولي كه توي مغز ايراني است مگر غير از سلولي است كه توي مغز آمريكايي است؟ سلولهايي كه توي مغز آنها خدا قرار داده است غير از سلولهايي كه توي مغز ما است نيست، پارتي بازي، خودباختگي، تغيير فرهنگ، ميگويند زهد يعني دنيا را دور بينداز زهد يعني كم بخور نه يعني اينكه گير نياور گير بياور كم بخور صبر اين نيست كه بزنند توي سرت صبر يعني بلند شو و بزن اما يكي به يكي (وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا) (شورى /40) مسئله جبر و اختيار ميگويند خدا خواسته است كه ايشان شاه باشد آيه (تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ) (آل عمران /26) را دستمايه قرار دادهاند كه خدايا هر كس را تو بخواهي شاه كردهاي خدا خواسته كه اينها شاه باشد تبليغ كردهاند كه تكان نخور خدا خواسته است يعني تحت عنوان اينكه خدا خواسته است عدهاي را حاكم كردهاند تغيير فرهنگ ظلم فرهنگي بود.
6- تخريب چهرههاي محبوب
چهرههاي محبوب را خراب كردند مگر امام علي(ع) نماز ميخواند؟ آن محورهاي را كه ميتوانست محور اتحاد بشود را خراب كردند محورهايي كه همه مردم حكميت او را قبول دارند را خراب كردند و اينها همه عوامل سقوط است. رفته بودم پاكستان سوال كردند شما اين همه جوان داديد چي شد؟ گفتم: بيل بر اثر كار زياد، سرش سائيده ميشود هر بيلي خواسته باشد با زمين درگير بشود سر آن سائيده ميشود اما سفيد ميشود و تيز ميشود بالاي بيل كلفتتر است اما سياه است و زنگ زده ما جوانهايي را داديم اما چهره ما هم سفيد است و هم تيز هستيم نميگويند اينها امتي هستند كه با تهديد و تشري ميترسند فهميدند بسيجي شانزده ساله ما از آمريكا نميترسد اما همه رئيس جمهورهاي دنيا از رئيس جمهور آمريكا ميترسند استهلاك داديم شهيد و جانباز داديم اسير داديم سوختيم اما سفيد هستيم و تيز٬ نباختهايم به چيزهايي رسيدهايم استقلال آزادي جمهوري اسلامي به اينها رسيدهايم اما اگر شعار ما ارزاني بود به اينها نرسيدهايم به شعارها و ارزشها رسيدهايم.
«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2034