نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2047
1- خطر سكوت و بيتفاوتي در برابرگناه 2- تكرار نهي از منكر، زمينه تأثيرگذاري و ترك گناه 3- نقش گناه بزرگان در عادي شدن گناه 4- خطر شيوع گناه در جامعه اسلامي 5- دوري از رفاقت و همنشينشي با گنهكاران 6- نقل گناه براي ديگران، گناهي ديگر 7- دور از گناه، شوخي يا جدي 8- نقش والدين در تأمين امكانات گناه
موضوع: عوامل عادي شدن گناه
تاريخ پخش: 09/07/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها وقتي بحث را ميبينند كه دارد ماه رمضان تمام ميشود. بحثهاي مختلفي شد، يك چندتا بحثي را هم گفتيم راجع به گناه صحبت كنيم. يكي از چيزهايي كه خيلي خطرناك است، اين است كه قبح گناه برداشته شود و خيلي خطرناك است كه ديگر خدايي ناكرده به جايي برسيم كه ديگر اصلاً گناه عادي باشد. چطور گناه عادي ميشود و قبحش برداشته ميشود، عواملش را ميگويم و چيزهايي را هم كه حالا انشاءالله حرفهايي باشد كه خداوند حق به زبانمان جاري كند.
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع بحث اين است كه: خطر عادي شدن گناه!
1- خطر سكوت و بيتفاوتي در برابرگناه
يكي از عوامل سكوت مردم است. اگر يك كسي يك خلافي ميكند، مردم بيتفاوت نگاهش كردند، اين ديگر گناه عادي ميشود. لازم هم نيست حرف كه ميزنيم اثر كند. ممكن است حرف هم كه بزنيم، اثر نكند. اما عادي هم نباشيم. لااقل يك قيافهي … مثلاً يك كسي يك كاري ميكند، همچين كنيم. يك بيست دفعه همچين كنيم. تحقير ميشود. ديگر فكر نميكند كه كار قشنگي كرده است. بياعتنايي… چون خيليها يك كارهايي ميكنند كه ميخواهند دلها را به خودشان جذب كنند. اگر ما بياعتنايي كنيم، اين تمام ميشود. سكوت كه نهي از منكر نكنيم. بيتفاوت باشيم. لازم نيست كه هر چه ما ميگوييم، اثر كند. شما اذان كه ميگويي خود اذان ثواب دارد، گرچه كسي نماز نيايد. شما بگو: «حي علي الصلاة» اما كسي نيايد. نفس اذان و خود اذان ثواب دارد. خود امر به معروف يك عبادت بزرگ است كه تمام عبادتها نسبت به امر به معروف و نهي از منكر جزء و مثل يك قطره پهلوي يك درياست. خيلي امر به معروف ثواب دارد و معنايش هم اين نيست كه تا گفتيم كه مثلاً اين كارت غلط است، بگويد چشم! نه! ممكن است به او ميگويي، گوش نميدهد. ولي شما به آن درجهي خودت رسيدي. يعني اگر يك معلم برود سر كلاس، ولو اگر بچهها هم سر كلاس نباشند، آموزش و پرورش حقوق معلم را ميدهد. اينطور نيست كه چون بچهها نيامدهاند، حقوق به او ندهيد. شما اگر رفتي در مسجد كه نماز بخواني و ديدي آقا و پيشنماز نيامده است و امام جماعت نيست، نمازت را فرادا ميخواني ولي ثواب جماعت داري! چون شما كار خودت را كردهاي. پلو ميدهي به فقير و بعد معلوم ميشود كه فقير نيست. خيلي هم وضعش خوب است، قيافهاش، قيافهي فقير بوده است، اما از شما دفع بلا ميشود.
بنابراين يك خلاف كه ديديم، بيتفاوت نباشيم. گاهي هم ممكن است رويت نشود كه تنهايي بگويي، تلفنش را پيدا كن و زنگ بزن! الو! من اين صحنه را از شما ديدم، از شما بدم آمد، كار شما گناه بود، خداحافظ! پنج تلفن كه به او زده شود، لااقل حالش گرفته ميشود. حالگيري خودش يك كاري است. در خيابانها يك سرعتگير ميگذارند براي اينكه تاكسيها، ماشينها به كسي نزنند. خود اين سرعتگير خودش يك كاري است. چون اگر اين سرعتگيرها نباشد آمار تصادف بيشتر ميشود. سرعتگير! لااقل ما ميتوانيم سرعتگير بگذاريم. به او بگوييم كه آقا از شما بدم آمد. يك نامه به او بنويسيم. اين نامهها اثر دارد. يك تلنگري ميشود. ممكن است اين اثر نكند ولي يك زمينه براي تلنگرهاي بعدي ميشود.
2- تكرار نهي از منكر، زمينه تأثيرگذاري و ترك گناه
ببينيد يك چوب سفت را شما ده تا تبر ميزني، تبر يازدهم ميشكند. اما آن ده تا تبر هم بياثر نبودند. اگر اين دهتا تبر به چوب نميخورد، تبر يازدهم اثر نميكرد. شما بگو گوش نميدهد، دومي هم گوش نميدهد، پنجمي را گوش نميدهد، 27 نفر اگر گفتند و گوش نداد، نفر 28 را گوش ميدهد. پس اين 27 نفر هم شريك هستند. چون اگر آن زمينه به وجود نيامد، به هر حال گچ و خاك كه ميكنند خانه را، گچ و خاك سفيدكاري نيست، اما اين زمينهاي است كه گچ روي آن بچسب. چون روي آجر را نميشود سفيد كرد. روي آجر گچ و خاك ميمالند و بعد اين گچ و خاك زمينه ميشود كه ديوار را سفيد كنند. حرفهايي كه ما ميزنيم، لازم نيست فوري اثر كند، اصلاً ممكن است بعداً اثر كند. ممكن است بعداً اثر كند. منتها بايد سعي كنيم، يك زماني اين مسئله را بگوييم كه اين اثرپذير باشد، چون شرايط اثرپذيري هم فرق ميكند. اگر معلم نمرهي بيست به شاگردش داد و زير نمرهي بيست نصيحتش كرد، ميگويد: چشم! اما اگر يك نمرهي صفر قد در قوري داد، بعد زير نمرهي صفر نصيحت كرد، ميگويد: برو تو ديگر! اَه… حالا به من صفر داده است و نصيحتم هم ميكند. يعني آن شبي كه آدم براي دخترش گوشواره ميخرد، آن شب هر چه بگويد دختر ميگويد: چشم! بايد حساب كنيم: كجا زمينهي پذيرش است. زمينهي پذيرش كجا است. چون گاهي وقتها يك افرادي در يك جاهايي امر به معروف و نهي از منكر ميكنند كه آنجا جايش نيست. اينجا كه حالا طرف آمادگي ندارد. بايد يك زمينههايي باشد. پس سكوت مردم يك!
دوم! تماشاي گناه، گناه را عادي ميكند. خيلي از سيديها، ماهوارهها، فيلمها، حتي بعضي از بحثهاي تلويزيون، بعضي از بحثهاي تلويزيون… من خودم بعضي وقتها تلويزيون را نگاه ميكنم، مثلاً ميبينم اين صحنه در روح من اثر دارد. يا خاموش ميكنم و يا بلند ميشوم و ميروم در يك اتاق ديگر! خود نگاه به گناه، نگاه به آدمها، اثر دارد. وقتي انسان ديد نگاه به اين بكند، نگاه ممتد بكند اثر دارد خوب نگاهش را برميدارد. لازم نيست كه انسان نگاه به نامحرم بكند. ممكن است كه يك جواني به يك پسري نگاه ميكند كه اين پسر خيلي خوشگل است. اين ادامهي نگاهش او را به فتنه مياندازد. اين پسره هم مثل دختر ميشود. گاهي يك خواهر ممكن است نگاه به برادرش بكند، برادرش ممكن است با يك لباسي در خانه راه ميرود كه اين خوب خواهر جوان است، خوب اين برادر هم حالا خوش تيپ است، و لباسهاي مثلاً خيلي نازك و يا مثلاً كوتاه ميپوشد، خوب اين خواهر جوان هي نگاه به برادرش ميكند. اين نگاهها هم گناه را عادي ميكند. اينطور نيست كه هر نگاهي حالا خواهر و برادر هستيم. خواهر و برادرها هم راحت نميتوانند به هم نگاه كنند. اگر خواهري به برادر و يا برادري به خواهري نگاه ميكند و اين نگاه، نگاه طبيعي نيست، آن نگاه يا گناه است و يا مقدمهي گناه است. اين هم يك مورد!
3- نقش گناه بزرگان در عادي شدن گناه
گناه مسئولين و والدين! اين هم گناه را عادي ميكند. بنويسم. 1– سكوت 2- نگاه 3- رفتار بزرگان! حالا بزرگان از والدين گرفته كه در خانه بزرگ خانواده هستند، پدربزرگ و مادربزرگ و رئيس قبيله، استاد… گاهي وقتها استاد يك خلافي ميكند و دانشجو ديگر… يا مثلاً برادر بزرگ است و ترم چهارم است و بچه و برادر ديگر راهنمايي است، دبيرستاني است، اين نگاه ميكند و ميبيند كه داداش بزرگ، خواهر بزرگ اين كار را ميكند، اين دانه بزرگها… و لذا گناه بزرگان، گناه صغيره نيست. آدمهاي چهره گناهشان دوبرابر است. قرآن يك آيه دارد ميفرمايد كه: («يا نِساءَ النَّبِي») اي زنهاي پيغمبر! («لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساء») (احزاب/32) شما با باقي زنها فرق ميكنيد. («مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة») اگر زن پيغمبر با عنواني كه دارد خلاف بكند، («يُضاعَفْ») (احزاب/30) دوبله ميشود. گناه زن پيغمبر با باقيها فرق ميكند. اگر يك آخوند سيگار بكشد، با يك كت شلواري فرق ميكند. اگر در مسجد سيگار بكشيم، در محراب سيگار بكشيم، فرق ميكند با كوچه! اينها ضريبها و كدهايش فرق ميكند. به هر حال پدر و مادر، بايد مواظب باشند روبروي بچه… اگر هم يك وقتي يك گلهاي از هم دارند، روبروي بچهها نگويد: تو همچين كردي، تو همچين كردي، تو همچين كردي، تو همچين كردي، اين دختر نگاه ميكند و ميبيند اين مادر پدرش را به رگبار بست. يا شوهر خانمش را به رگبار بست. هي دارد زنش را تحقير ميكند. خوب اين نگاه ميكند و ياد ميگيرد ديگر! اصلاً نگاه اثر ميكند. دو نفر در خيابان دعوا ميكنند، آن طرف خيابان دعوا ميكنند و شما اين طرف خيابان هستي، يك كسي قيافهاش چنين ميشود، به قيافهي من نگاه كنيد. مگر به شما نگفتم، چند بار بگويم؟ اين قيافهاش چنين ميشود، شما آن طرف خيابان ناخودآگاه چنين ميشوي! آن طرف ميگويد به خدا من نبودم! ببخشيد! يك مرتبه شما اينطرف خيابان چنين ميشوي! يعني نگاه اثر ميكند. نگاه به خشونت خشونت ميآورد، نگاه به عاطفه، عاطفه ميآورد. خيلي اين مسئله مهم است. نگوييد نميفهمند، نگاه اثر خودش را ميكند. اگر پدر و مادر با هم آميزش كنند، بچهي نوزاد در گهواره يا در قنداق ببيند، بچه يك سالش است ولي نگاه ميكند كه پدر و مادر چه ميكنند، اين بچه دختر باشد، زناكار! پسر باشد زناكننده بار ميآيد. حديث داريم كه اگر پدر و مادر روبروي نوزادشان حتي اگر بعضي كارها را بكنند، اين نوزاد نگاه كه ميكند، نگاه اثر خودش را ميكند. ما حق نداريم نگاه كنيم. اصلاً گاهي وقتها آدم نگاه به تجملات ميكند، عقيدهاش از خدا كم ميشود، و لذا ميگويند خيلي با اشراف نرويد و بنشينيد. ميرويد خانهي پولدارها وقتي برميگرديد چنين ميكنيد: نوچ! هوههه … اين فوت نيست، سي تا فحش است. اين فوتها ويتامين فحش دارد. اين مهم است. قصه را بايد عنايت داشته باشيد.
نگاه به گناه، گناه است و لذا در جلسهي قبل گفتم، در جلسات قبل، گفتم: اگر هم كسي شراب نميخورد، حق ندارد سر سفرهي شراب بنشيند، ولو شما نخوري! در جلسهاي كه آيات خدا مورد استهزاء ميشود، نشستنش گناه است. بايد بلند شوي و بروي! نهي خداست. ميفرمايد: («لا تَقْعُد» «لا تَقْعُدُوا») (اعراف/86) بعد قرآن ميگويد اگر بنشيني، گناه او را پاي تو هم مينويسند. نگاه به شطرنج و قمار، نگاه به بعضي از فيلمها، سيديها… كسي دلالي كند. يعني كسي كه اينها را ميفروشد، توزيع ميكند.
4- خطر شيوع گناه در جامعه اسلامي
بعضي كارها خود كار گناه است. بعضي كارها دوست داشتنش هم گناه است. مثلاً ميگويد: («يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا») (نور/19) يك خلافي را از يك دختر مسلمان، از يك پسر مسلمان، از يك زن و مرد مسلمان يك خلافي را سراغ داري. فهميدي چه شد؟ معلوم شد دزد بوده است ها! اِ… بله فلاني هم با فلاني اوه. قرآن ميگويد همين كه دوست داري كه اين فساد فلاني را، فلاني هم بفهمد، همينكه دوست داري كه اين گناه اين را ديگران هم بفهمند، دوست داشتنش هم عذاب اليم دارد. خيلي مهم است. مثلاً كسي دوست داشته باشد شراب بخورد، گناه نيست. نميخورد ولي دوست دارد بخورد، ولي خوب بخاطر خدا نميخورد. دوست دارد فحش بدهد ولي نميدهد. روي دوستي گناه نيست. اما آبروي مردم را كسي بريزد، حتي اگر آبروي مردم را نريزي، ولي دوست داشته باشي كه آبرويش ريخته شود، دوست داشتنش هم گناه است. («يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ»)(«يُحِبُّونَ») يعني محبت دارد، («أَنْ تَشيعَ») شايعه! يعني خوشش ميآيد از اينكه يك عيب يك مسلماني لو برود. شما لو نميدهي، ولي دوست داري لو رفتن را! همينكه لو رفتن را دوست داري، گناه است.
5- دوري از رفاقت و همنشيني با گنهكاران
مسئلهي ديگر رفاقت با گنهكار است. اين هم مورد چهارم! رفاقت با گنهكار گناه را عادي ميكند. اين مسئلهي مهمي است. رفاقت با گنهكار و لذا در روايات داريم: «مُجَالَسَةُ الْأَشْرَار» يعني با اشرار رفيق نشويد. رفاقت با گنهكار! نميشود هم گفت كه حالا ما جدا بشويم. طوري نيست، جدا بشويم. امام باقر(ع) يكي از علاقمندانش يك فحش مادر داد به نوكرش! امام باقر(ع) يك رفيقي داشت. اين رفيق فحش مادر به نوكرش داد. گفت: مادر فلان! امام صادق(ع) فرمود: چه گفتي؟ گفت: آقا مادرش مسلمان نيست. مثلاً گفت مادرت اهل زنا بوده است. امام صادق(ع) فرمود: چرا اين فحشش دادي؟ چرا تهمت زدي؟ گفت: آقا مسلمان نيست. گفت: اگر مسلمان نباشد ميشود گفت زناكار؟ به زن يهودي، يا زن مسيحي ميشود گفت زناكار؟ هر ديني ازدواجي دارند، ازدواج فقط براي مسلمانها كه نيست. هر ديني ازدواجي دارند. تو چه حقي داشتي فحش دادي؟ با اينكه 20 سال است كه با من رفيق هستي، الان از من جدا شو! جدا شو! اينكه آدم بايد مردمدار باشد، نهخير! دو تا پيغمبر هم وقتي نتوانستند با هم كار كنند، گفتند: («هذا فِراقُ») (كهف/78) موسي آمد پهلوي خضر، گفت من ميخواهم عقبت بيافتم، شاگردي كنم، يك چيزهايي ياد من بدهي! گفت: تو نميكشي، ظرفيت تو محدود است. گفت: نه من قول ميدهم، ظرفيت داشته باشم. سه صحنه از خضر ديد بريد. آخرش گفت: («هذا فِراقُ») يعني از هم جدا ميشويم. از هم جدا ميشويم. به اسم مردمداري، مدارا، به اسم نميدانم آزادي بيان، به اسم نميدانم مسامحه، به اسم… نه فلاني منزوي است، گوشهگير است. نه! اين هم رفاقت است.
مسئلهي ديگر تكرار است. از چيزهايي كه گناه را عادي ميكند، تكرار گناه است. گناه اگر شد قرآن ميگويد: لااقل اصرار نكنيد. («وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا») (آلعمران/135) يعني اگر گناه كرديد ديگر اصرار نكنيد. تكرار گناه، گناه را عادي ميكند.
يكي از چيزهايي كه گناه را عادي ميكند، مسئلهي ترك نماز است. اگر آدم گناه كه كرد، سريع برود مسجد و نماز بخواند، در قرآن آيهاي داريم كه: («إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات») (هود/114) به خاطر اين نمازت، خدا گناهان قبل از نمازت را ميبخشد. اما يك كسي گناه كرد و مسجد هم نرفت. مثل كسي كه مرتب دستش چرك شود، زير شير هم نميگيرد. مرتب كثيف، كثيف، كثيف و اين صابون نميزند. نماز صابون است. قرآن ميگويد: («إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات») كارهاي خوب كارهاي بد را ميپوشاند. جدا شدن از نماز، انسان را فاسد ميكند.
6- نقل گناه براي ديگران، گناهي ديگر
نقل گناه! گناه را عادي ميكند. اگر يك كسي گناه كرد، نگويد. حالا هر غلطي بوده است، بوده است ديگر! بله! رفتيم، چنين شد، چنين شد، چنين شد، چنين شد، چنين گفتيم، چنين شنيديم، چه ديديم، چه شد، چه غذايي خورديم، چه شد و چه شد! حالا اگر يك غلطي هم بوده است، چرا نقل ميكنيم؟ كسي حق ندارد گناهش را نقل كند. بالاخره هر كسي ممكن است يك دسته گلي آب داده باشد. به ديگران نگويد. مثلاً حالا داماد شده است و پهلوي عروس نشسته است، خوب! بالاخره هر عروس و دامادي، پهلوي هم مينشينند، شرايط عروس هم شرايط خاصي است و داماد هم هر چه توانسته است، لباس شيك پوشيده است، عروس هم هر چه توانسته است خودش را آرايش كرده است، حالا يك عكس هم يادگاري با هم مياندازند، اين عكس را برميدارد و قاب ميكند و وسط اتاق مهمانخانه ميزند و به همهي مردم ميگويد كه زنم وقتي جوان بود اين بود. خوب كه چي؟ اين گناه را عادي ميكند. طوري نيست كه آدم عكس دامادياش را داشته باشد، ولي در آلبوم شخصي! روي موبايل ميزند و ميگويد: ببين! اين خانم من است. نقل گناه، عكس گناه، فتوكپياش، فيلمبردارياش، اينها هي گناه را عادي ميكند. اسباب هم… الان ديگر در همهي كيسهها هم، همه كه نه ولي در خيلي از كيسهها موبايل است، با همان موبايلش هم فوري عكس ميگيرد. مردم هم از زندگي عكس ميگيرند، اگر فيلم بگيرند، طوي نيست. عكس ميگيرند. يعني آن لحظهي حساس را ميگيرند. ببين مثلاً الان چطوري بگويم؟ مثلاً روز عاشورا رفته و عزاداري كرده و روضه وسخنراني و برگشته است. حالا هم يك صحنه ديد و خندهاش گرفت، تا ميآيد بخندد، از او عكس ميگيرد و ميگويند: ببين! قرائتي روز عاشورا دارد ميخندد. بابا من صبح تا الان گريه هم كردهام. يا سر سفره حالا مثلاً يك غذاي بهتري است، تا ميرود، فوراً عكس ميگيرد. آقاجان من هميشه كه اين غذا را نميخورم. مردم از آدم فيلم نميگيرند، اگر فيلم بگيرند، آبروريزياش كمتر است چون در فيلم دورهاست ديگر! خنده است، گريه است، اما عكس يعني همان لحظه! همان لحظه را ميگيرد و اين را اينطرف و آن طرف… بعضي از روحانيون يك مرتبه يك حرفي روي منبر زدهاند، آدمهاي رندي هستند كه از همان لحظات ميگيرند و آن وقت همه جا نشان ميدهند. آقاجان اين تمام عمرش اين حرف را زده است؟ چقدر قرآن خوانده، حديث خوانده، تاريخ گفته، شعر گفته و روضه خوانده است؟ حالا مثلاً يك لحظه هم چنين حرفي زده است. همان لحظه را برميدارد و آبروريزي ميكند. نميدانم قيامت چه خبر است؟ يعني اينقدر آبروي مسلمانها پهلوي ما ساده ريخته ميشود. راحت خودمان هم آبروي خودمان را ميريزيم.
تو نميداني كه وقتي رفيق شدي با فلاني، وقتي حرفهايت را ميزني، فردا تو را لو ميدهد. فردا همين دوست دشمنت ميشود. قرآن بخوانم. («الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين») (زخرف/67) اين دوستيهاي دنيا در قيامت دشمني ميشود. در همين دنيا هم گاهي دشمني ميشود. شما كه حالا سفرهي دلت را پهن ميكني براي فلاني، فكر نميكني فلاني عرض كنم كه با تو بد شود؟ گناهتان را به احدي نگوييد حتي به پدر و مادر! به نزديكترين دوستتان اگر گناه كرديد نگوييد. چون گناه، و نقل گناه، گناه را عادي ميكند.
پشتيباني از گنهكار! اين هم گناه را عادي ميكند. يعني گنهكار ميداند كه اگر گناه بكند، عقبه دارد، افرادي هستند كه حمايتش ميكنند، حالا يا حمايت چماقي، يا حمايت امضايي، يا حمايت تلفني، يا حمايت مالي، يك كسي پشت سرش است. يعني گنهكار احساس ميكند كه پشتش به جاي گرمي است. پشتيباني از گنهكار! («وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا») (هود/113) قرآن ميگويد پشتيبان گنهكار نباشيد. تكيهگاه به گنهكار ندهيد. («وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدا») (كهف/51) در يك گناه سه نفر با هم شريك هستند.
1- آن كسي كه مباشر است و مستقيم گناه ميكند.
2- آن كسي كه اين گنهكار را ساپورتش ميكند و كمك به او ميرساند.
3- آن كسي كه ميبيند و راضي ميشود. اين سه مورد در گناه شريك هستند. كسي كه گناه را انجام ميدهد. كسي كه او را كمكش ميكند. كسي كه از اين حركت راضي است. نبايد راضي باشيم.
امام كاظم به يكي از يارانش گفت: چرا شترانت را به هارون الرشيد اجاره دادي؟ هارون الرشيد طاغوت است. تو شيعه ما چرا شترانت را به طاغوت اجاره دادي؟ گفت: آقا اجاره دادم براي راه مكه! فرمود: دوست داري هارون الرشيد زنده بماند، از مكه برگردد و كرايه تو را بدهد؟ گفت: بله! گفت: همين مقدار كه دوست داري طاغوت زنده بماند، گناه است. حديث داريم اگر اين مقدار راضي باشي كه ظالم دستش را كرد در كيسهاش، اين مقدار راضي باشي كه ظالم زنده بماند، فقط پول را به شما بدهد و بميرد، همين يك ثانيه نبايد راضي باشي كه اين ظالم زنده بماند. شراب حرام است، چه يك بطري و چه يك قاشق چايخورياش!
7- دور از گناه، شوخي يا جدي
به ما گفته اند از دروغ… يك سري از گناهاني كه گناهان را عادي ميكند، شوخي است. يعني دروغ شوخي زمينهاي ميشود براي دروغ جدي. شوخيها تبديل به جدي ميشود. چون شوخي زمينهي جدي را باز ميكند. به ما سور نميدهي؟ خيلي كنس هستي! البته شوخي كردم ها! چه شوخي و چه جدي! هر شوخي ريشهاش جدي است. تمام شوخيها ريشهاش جدي است. يعني واقعاً معلوم ميشود كه من از شما سور ميخواهم كه ميگويم: سور نميدهي؟ آن وقت حالا اگر شوخي شد، گناه ندارد؟ مثلاً من يك طلا بردارم، يك سيخ طلا! يك ميخ طلايي بردارم و بزنم در چشم شما و شما كور شوي، بگويم ببخشيد! طلا بود، حالا يا طلا بود و يا سيخ! بالاخره من كور شدم. نميشود گفت چون شوخي كردم مشكلي ندارد. گاهي وقتها با شوخي هم ميشود كسي را… افرادي هستند كه عيبها را نقل ميكنند. خوبيها را نقل نميكنند. اين مهم است. كه انسان عيبها را نقل ميكند، خوبيها را نقل نميكند. وجود پشتيبان! پشتيباني هم يكي است. چند مورد شد كه شما نوشتيد؟ 8 تا؟ 7 تا؟ حالا من ديگر حال ندارم كه بلند شوم.
يكي ديگر… ميگويند سخنراني اول را هم خود طرف ميفهمد چه ميگويد، هم شنوندهها! سخنراني دوم را طرف ميفهمد، ولي شنوندهها گيج ميشوند. يا به عكس. سخنراني سوم را هم طرف خسته است و هم شما بيرون مدتي روي پا ايستادهايد تا در سالن بياييد، و من تشكر ميكنم و هم خودم هم برنامه سوم است و ديگر رمق ندارم.
يكي از چيزهايي كه گناه را عادي ميكند، امكانات است. خوب كسي كه اتاق خالي دارد، كسي كه ماشين دارد، كسي كه موتور دارد، كسي كه چاقو دارد، بالاخره چاقوكشي هم راه دستش است. كسي كه سيگار دم دستش است، خوب ميكشد. يك پدري به بچهاش ميگويد: سيگار نكش! ميخواهي بكشي، قليان بكش. گفتم: چه فرقي ميكند؟ گفت: ببين! اين سيگار دم دست است، زود سيگاري ميشود. قليان تا برود سر قليان را پيدا كند و آب و ني و شلنگ و تنباكو و ذغال، تا دستش… مثل اينكه بگويم آقا ميخواهي بخندي؟ شما ببخشيد، يك ربع ديگر بخنديد! خوب يك ربع ديگر خندهاش نميگيرد. يعني بعضي وقتها لحظهاي است. سيگار لحظهاي است.
8- نقش والدين در تأمين امكانات گناه
وجود امكانات. امكانات كه هست، ولذا بايد يك سري امكانات را از جلوي خودمان برداريم. شما ماهواره در خانهات ميآوري، بعد حالا ديگر بچه ات براي شماست، يا براي آن كسي است كه اين فيلم را نشان داد؟ پدر و مادرهايي كه راحت اين امكانات را در اختيار بچهشان ميگذارند، ديگر بچهشان براي خودشان نيست. ميگويد آقاجان من جان كندم، ماهواره آوردم در خانه، تو ديگر هر كس تو را برد، بردت! بچه شما نيست ديگر! فردا هم پير شوي، تو را آسايشگاه ميگذارد. چون آنجا نميگويد: («وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا») (بقره/83) آنجا ميگويد: خوش باش! خواسته باشد خوش باشد، ميبيند مادر مزاحم خوشياش است ميگويد: برو سالمندان. تو هم مزاحم هستي، تو را هم ميفرستيم سالمندان. اين به خاطر اين است كه شما در جوانيات اين را با ماهواره بزرگ كردي، نه با آيهي («وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»)… در پيري سيلي ميخوريم. اين پدر و مادرهايي كه به خاطر خوشي بچهشان، راحت امكانات گناه را در اختيار بچهشان ميگذارند، سيلي ميخورند. ميگوييم خوب بابا عروسش كن، دامادش كن، آخر تو چه وجداني داري؟ تو كه وضعت خوب است… حالا يك كسي وضعش بد است، خوب قرآن هم ميگويد كه («الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحا») آنهايي كه نميتوانند، ازدواج كنند. («وَ لْيَسْتَعْفِف») (نور/33) خودشان را نگهدارند تا خداوند فرجي برساند. تو مشكلت چيست؟ اين همه اتاق خالي داري، طبقه بالا خالي، طبقهي پايين خالي، اين همه دختر فاميل، دختر همسايه، دختر آشنا، خوب تو دوتا، چهارتا، سه تا پسر بزرگ داري، چه وجداني داري كه راحت شب ميخوابي؟ چطور خوابت ميبرد؟ با هم كه شوخي نداريم. اين پسر شما يا گناه ميكند، يا خودش را نگه ميدارد كه هر دو ضرر دارد. خودش را نگهدارد، ضرر روي اعصابش است، گناه كند قيامتش آتش ميگيرد. يا دنيايش را آتش ميزني، يا آخرتش را! با چه وجداني تو ميخوابي؟ تو كه امكانات داري. ما امكاناتي را جور ميكنيم و وجود امكانات… شاعر يك شعري ميگويد راجع به حرمله كه تير به گلوي حضرت علي اصغر زد، ميگويد:
«و ما رماه اذ رماه حرمله *** و انما رماه من حي عليه»
ميگويد: حرمله تير نزد به گلوي علي اصغر. آن كسي تير زد كه اين امكانات را براي حرمله فراهم كرد. اتاق خوابگاه بايد جوري باشد كه تختها چه طور باشد، اتاق چطور باشد، فيلمها چطور باشد، كتابها چطور باشد، استاد چطور باشد… معلم خصوصي ميگيري! خوب يك معلم خصوصي عزب ميگيري براي دخترت كه در كنكور قبول بشود. خوب بسم الله! قبول ميشود. تو خودت اين امكانات را جور ميكني.
خيلي از گناهاني كه بچهها ميكنند، پدر و مادر شريك در گناه هستند، چون آنها امكانات را فراهم كردند. پسر و دختر بايد از راه حلال تأمين بشوند. داريم ها! نميخواهم بگويم كه پدر و مادرها از اين بحث من استفاده بكنند كه به! حالا قرائتي هم امشب آمده است، حرف ميزند. نميگذارند خوش باشيم. حالا پدر و مادر براي ما يك چيزي درست كرده است… آقاجان بلند شو و برويم آنجا! بعضي از بچهها بفهمند كه من اين حرفها را ميزنم، كانال را عوض ميكنند كه پدر و مادرها حرف من را نشوند. من نميگويم كه پدر و مادرها امكانات رفاهي براي بچهشان درست نكنند. اتفاقاً داريم كه بچه را شاد… اصلاً بچه بايد تفريح داشته باشد. يك بار اميرالمؤمنين آمد در يك خانه يتيمها را ديد و ديد اين بچههاي يتيم عبوس هستند. هي هر چه گفت: عزيز! عزيز! آقاجان! ديد همينطور نگاه ميكنند. با زانوها و دستهايش چهاردست و پا رفت و گفت: بع! مع! و صداي بزغاله درآورد. يتيم خنديد. قنبر گفت: آقا! تو اميرالمؤمنيني، رئيس حكومت اسلامي هستي، صداي بزغاله ميكني؟ بد است. فرمود: علي صداي بزغاله ميكند، در عوض يك يتيم ميخندد. خنده او براي من ارزش دارد. حديث داريم: «مَنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا» (الكافي/ج6/ص49) هر كس بچه دارد، خودش هم بچه بشود. يعني با زبان بچه حرف بزن! با آداب بچه! يك سري امكانات بايد باشد، حالا زن برود رانندگي! خوب حالا زن برود رانندگي طوري نيست. براي اينكه بهتر از اين است كه راننده مردي باشد، نامحرم! زن رانندگي ياد بگيرد كه لااقل يا با شوهرش برود، يا با پسرش و دامادش و محرمش و يا اگر نه خودش پشت فرمان بنشيند و پهلوي يك مرد اجنبي ننشيند. مگر اينكه حالا اضطرار است. امكانات كه حالا زنش ماشين داشته باشد، يا زنش رانندگي بلد باشد، يك سري از امكانات خوب است، منتها بايد مواظب باشيم كه به اسم امكانات وسيلهي گناه در اختيار بچهمان نگذاريم. اگر بچهي ما ميل به يك مسائلي دارد، سعي كنيم ميلش را از راه حلال تأمين كنيم. مگر نميشود از راه حلال لذت برد، خنديد، تفريح كرد؟ حتماً بايد تفريح ما از طريق غرب باشد؟ حتما بايد… كاميون آدامس ميآورند لب مرز، ميگويند هر كس ميخواهد ببرد. بعد آدامس را باز ميكني و ميبيني در داخل آدامس يك كاغذ است و در آن كاغذ يك عكس مثلاً دختر لخت است. يعني چطور غرب دلش براي آدامس ما سوخته است، براي خاطر آن عكس است. حالا شما اگر فرمول هواپيماي F16 را اگر خواسته باشي، ياد دانشجو ميدهند؟ خودت را بكشي آمريكا فرمول هواپيما را ياد بچههاي ما نميدهد. حالا هواپيما را كه وسيلهي… پپسي! فرمول پپسي را ياد ايران و احدي نميدهند. منحصر به آمريكاست. يعني اين پپسي از چه چيزي درست شده است. چطور شد كه فرمولهاي علميشان را ياد نميدهند، اما عكس سكسشان را كاميون، كاميون به شما ميدهند؟ نرسيديد به اين كه بفهميد ما را دوستمان ندارند؟ آنها ما را براي عياشي ميخواهند. ما را براي علم نميخواهند. در انرژي هستهاي ناراحت از اين هستند كه چرا ايرانيها فهميدند. از فهم شما ناراحت هستند. كافي نيست كه ما بفهميم دشمنان كيست؟ بنابراين بايد بدانيم، دشمنان كيست. وجود امكانات! اين هم شد نه مورد؟
خلاصهي بحث- چيزي كه گناه را عادي ميكند: سكوت، تماشا، رفتار بزرگان، رفاقت با گنهكار، تكرار، كنار گذاشتن نماز، نقل گناه، وجود پشتيباني، وجود امكانات! اينها چند موردش بود. چند مورد ديگر هست كه من نگفتم.
خدايا در مقابل همهي اين وسوسهها و فيلمها و رفيقها و در مقابل همهي اينها خدايا ايماني به ما بده كه آن ايمان و تقوا در مقابل گناه ما را بيمه كند. خودت وقت گناه دست ما را بگير. گذشتهي ما را ببخش و بيامرز.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2047