responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2055

موضوع بحث: عهد و پيمان، وفاداري، رمضان 59

تاريخ پخش: 19/05/59

بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم

«الحمد الله رب العالمين و صلّي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين. »

با سلام فراوان به شما بينندگان بخصوص آنهايي كه با قلم و دفتر پاي تلويزيون آيات را مي‌نويسند و به كلاس‌ها به عنوان درس گوش مي‌دهند نه به عنوان تماشاچي معمولي.
درس ما در اين برنامه مسئله پيمان وفاي به عهد است. عهد‌ها و پيمان‌هاي اقتصادي و سياسي و خانوادگي و نظامي و اصولاً اهميتي است كه وفاي به پيمان دارد. در اين مورد در قرآن آيه ‌هاي زيادي است. در روايت و نهج البلاغه هم بسيار ياد شده است. يك بحث اخلاقي، اجتماعي و سياسي است. چون وفاي به پيمان بعد سياسي، اجتماعي و اخلاقي دارد. در اين زمينه چند آيه را مي‌نويسيم و شما هم انشاءالله مي‌نويسيد و به اميد اينكه حالا كه جمهوري اسلامي شده هر هفته و هر شب و روز يك قدم به شناخت اسلام و تبليغ اسلام و عمل به اسلام نزديك بشويم خوب بحث ما تيترش اين شد.

1- احترام به پيمان‌ها و قراردادها از نظر اسلام

– مسئله وفاي به پيمان ‌ها و احترام به معاهدات:
قرآن مي‌فرمايد كه: (وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‌ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ) (انفال /72) فرض جامعه كفر در يك سو(اين منطقه كفر) و طرف ديگر منطقه اسلام است. (بروي تابلو دو منطقه رسم گرديد) مثلاً اين طرف شهري كه مسلمان‌ها مي‌نشينند و آن طرف شهري كه كفار مي‌نشينند. اگر در بلاد كفار چند تا مسلمان باشند و اين ‌ها مظلوم قرار گرفتند و از بلاد مسلمان‌ها كمك خواستند، يعني در فشار كفار قرار گرفته‌اند و فرياد زدند كه‌اي مسلمان ها! به فرياد ما برسيد وظيفه ما چيست؟ بفريادش برسيم يا نرسيم؟ بايد برسيم، مگر آنجايي كه پيمان بسته‌ايد كه دخالت نكنيد.
قرآن مي‌گويد اگر مسلمان‌ها در شهر كفر گير كردند و از شما طلب ياري كردند، (البته طلب ياري در مسئله‌هاي مكتبي) «فَعَلَيْكُم» بر شما لازم است «النَّصْرُ» ياري و كمك کنيد، مگر آنجايي كه بين شما و بين آنها ميثاق است. يعني مگر آنجايي كه شما با كفار قرارداد بسته‌ايد كه هيچ جنگي و دخالتي نباشد. اگر گفتيد دخالتي نباشد، آنجا حتي اگر مسلمان‌ها هم كمك خواستند، شما خواسته باشيد به مسلمان‌ها كمك كنيد لازمه‌اش اين مي‌شود كه پيماني كه با كفار بستيد، بشكنيد، اين جا بايد بخاطر حفظ و احترام به معاهدات و بخاطر احترام به قرارداد و وفاي به پيمان حتي اگر مسلمان‌ها مظلوم هم باشند، بخاطر اينكه پيمان بسته ايم، نمي‌توانيم به ايشان كمك بكنيم. قرآن مي‌خواهد بگويد احترام به پيمان و احترام به قرارداد‌ها اهميتش از كمك به مسلمان‌ها هم بيشتراست. اگر در يك جا بناست كمك به مسلمان‌ها بكنيد، اما اين كمك به مسلمان ها، لازمه‌اش اين است كه شما قراردادهاي قبلي با كفار را بشكني، اسلام مي‌گويد قرارداد‌ها را نشكن و اهميت احترام به قرارداد‌ها بيش از احترام به مسلمان هاست. منتهي مسلمان‌ها خودشان بايد هجرت كنند.

2- گاهي لغو قرارداد و پيمان جايز است

گاهي صحنه‌اي پيش مي‌آيد كه مسئله، مسئله فرد نيست. اذيت مي‌كنند و تنها مسئله پيمان نيست، بلكه توطئه است. يعني قراردادي كه بسته‌اند تقريباً جنبه توطئه داشته است. اول قرار مي‌بندند و قول مي‌گيرند که در كار ما دخالت نكني! اين قول را از ما مي‌گيرند و بعد مسلمان‌ها را در آنجا اذيت مي‌كنند. اين را ما ديگر مي‌فهميم كه قراردادش از بن غلط است و ما آثار توطئه و آثار ضربه زدن و آثار حيله را مي‌فهميم. آنجايي كه آثار حيله را بفهميم، مانعي ندارد كه قرارداد‌ها را لغو كنيم. پس ببينيد يك وقت با ما قرار و قرارداد طبيعي مي‌بندند و نشانه حيله و مكر و توطئه در آن نبود، اينجا ما به قرارداد عمل مي‌كنيم. «بَلَغَ مَا بَلَغ» هر جوري مي‌خواهد بشود. اما اگر قراردادي با مسلمان‌ها بستند، ولي ما از آثار و نشانه ‌ها مي‌فهميم كه اين قرارداد به ضرر مسلمان هاست و اين قرارداد مكرو حيله‌اي بيش نيست و نشانه‌هايي در پيش است كه از اين نشانه ‌ها مي‌فهميم كه اگر وفاي به اين قرارداد شود، مساوي با نابودي مسلمان‌ها و اسلام است، اگر اين نشانه ‌ها بود، آنجا مسئله طور ديگري مي‌شود. و‌شان نزول اين آيه درباره مسلمان‌هايي است كه در مكه مانده اند. چون عده‌اي از مسلمان‌ها هجرت كردند و به مدينه آمدند و تعدادي از مسلمان‌ها در مكه ماندند و كفار مكه اين مسلمان‌ها را اذيت مي‌كردند. اين مسلمان‌ها كمك مي‌خواستند که اين آيه آمد كه اگر اين مسلمان‌هايي كه در مكه مانده‌اند از شما ياري خواستند، كمكشان كنيد، مگر اينكه پيمان عدم تعرض بسته باشيد. (اگر مسلمان‌هاي مظلوم در دين از شما ياري خواستند، شما اين ‌ها را ياري كنيد، مگر اينكه از شما كمك خواستند كه عليه قومي قيام كنند، ضربه به قومي بزنيد كه شما با آن قوم ميثاق بسته ايد. آنجا بخاطر پيمان كمك نكنيد چون اين‌ها كمك مي‌خواهند كه شما ضربه بزنيد و شما قبلاً پيمان عدم تعرض بسته ايد.)

3- وفاي به پيمان واجب است اگر به ضرر مسلمان باشد

مسئله ولايت فقيه هم در اين ميان مطرح است. مسائل عبادي يك چيزي است كه آدم قاطعانه مي‌تواند بگويد حكم همين است، مثل اينکه نماز صبح دو ركعت است. اينجا ولايت فقيه نقشي ندارد دو ركعت است و برو برگرد هم ندارد. اما يك سري مسائل سياسي است. قطع رابطه يا قرارداد بستن، آتش بس، مسئله حمله، هجوم، مسائل نظامي، مسائل اقتصادي، مسائل سياسي و. . . براي اين‌ها يك حكم‌هاي كلي در قرآن وجود دارد، اما موارد استثنايي هم هست كه اين موارداستثنايي را روي قاعده اهم و مهم و از روي قواعد ديگر كه مطرح است، فقيه حكمش را بايد صادر كند. اين بحث‌هايي كه ما مطرح مي‌کنيم، كليات است. مثل اينكه مي‌گوئيم: خواستي نماز بخواني، وضو بگير! البته گاهي اوقات صحنه‌اي پيش مي‌آيد كه آدم بايد نماز بي وضو بخواند و تيمم كند. و احکام در موارد استثنايي آن فرق مي‌كند. ولي قاعده كلي اين است كه اگر پيمان بستي بايد به پيمانتان وفادار باشيد، حتي اگر اين وفاي به پيمان شما باعث بشود به يك عده از مسلمان‌ها فشار بيايد. مثلاً فرض كنيد ما پيمان بستيم که فلان جنس را از ايران به فلان كشور كافر بفروشيم و ما اين مقدار تحويل ايشان بدهيم، ولي وفاي به اين پيمان باعث مي‌شود در ايران آن جنس نباشد، اينجا چه بايد کرد؟ اينجا اسلام ترجيح مي‌دهد كه شما به پيمانت وفا كني، گرچه مسلمان‌ها ضرر مي‌بينند. منتهي حواست را براي سال ديگر جمع كن. چون ارزش انسان به قولش است و تمام مكتب ‌ها با تمام سليقه‌هايي كه دارند در مسئله وفاي به پيمان اتحاد كلمه دارند.
حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: مردم بسيارند و سليقه‌هاي ايشان هم بسيار است، اما در يك چيز همه شريكند و آن چيست؟ وفاي به پيمان است. پس اگر شما قول داديد كه ساعت 4بعد از ظهر نزد من بيايي يا من خدمت شما بيايم، گرچه 4بعد از ظهر مهمان هم برايت بيايد و صحنه‌اي پيش بيايد كه با آمدنت ممكن است چند هزار تومان ضرر بكني، اما همه بيخوابي‌ها و مهمان ر‌ها كردن‌ها را بايد انجام بدهي تا به قولت وفا كني. مگر يك وقتي كه اساس و پايه اسلام در خطر باشد. توطئه‌اي عليه اسلام باشد و آن يك مسئله‌اي ديگر است. ولي اصل اين است كه اگر مسلمان‌ها متضرر هم بشوند، نبايد قولشان را فراموش كنند. باز هم اين مسئله را تکرار مي‌کنم که گاهي اوقات ضرر به يك جايي مي‌رسد كه مساوي با نابودي اسلام است، مساوي با خون است، آن ديگرحسابش جداست. اصل اين است كه وفاي به پيمان كنيم و تاوانش را نيز بپردازيم.
آيه ديگر قرآن مي‌فرمايد: (فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ) (توبه /7) مادامي كه آن‌ها استقامت دارند و به قول‌ها وفا مي‌كنند، شما هم قول‌ها را وفا كنيد. تا مادامي كه آن‌ها روي قولشان ايستاده اند، شما نارو نزنيد.
آيه ديگري در قرآن است که سياست خارجي ماست: «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ» تا مادامي كه دانشجوهاي شما در آن كشور‌ها آزادانه درس مي‌خوانند، سفارتخانه ‌ها ايشان هم در كشور شما مورد حمايت است، اما اگر بنا شد دانشجويان ايراني را در آنجا اذيت كنند، خوب وضعيت فرق مي‌كند.
در آيه ديگر داريم: (إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ) (توبه /4) قاطعيت و خشونت و سركوبي نسبت مشركين وجود دارد، مگر نسبت به كساني كه با آن‌ها معاهده داريد. با مشركيني كه عهد و پيمان بسته ايد، نبايد نسبت به پيمانتان کم بگذاريد، منتهي به شرطي كه آن مشركيني كه طرف معاهده و پيمان شما هستند «لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً» كم و كسري در كارهايشان درپيماني كه بسته اند، نگذارند و «لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ» بر عليه شما كسي را كمك نكنند و پشتوانه و پشت گرمي براي دشمن‌هاي شما نباشند. پس در مجموع مشركاني كه شما با آن‌ها معاهده داريد و پيمان بسته‌ايد به دو شرط به پيمانهايتان وفادار باشيد: يكي اينكه آنها در پيمان و قرارشان كم نگذارند و قراردادهايشان را لغو نكنند و ديگر اينکه دشمنان شما را تأييد نكنند. در مقابل چنين مشركاني (فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‌ مُدَّتِهِمْ) (توبه /4) عهدتان را تا آخر تمام كنيد.
مشرك است، منكر خداست، خداي شما را قبول ندارد، اما چون به او قول دادي و پيمان بستي تامادامي كه او نامردي نكرده، شما هم نبايد نارو بزنيد.
براي اينكه خسته نشويد يك جمله هم براي بعضي از افرادي كه وقتي بي پول هستند با خدا قراردادهايي مي‌بندند و وقتي وضعشان خوب شد، قرارداد‌ها را لغو مي‌كنند، بخوانم. شخصي بنام ثعلبه از اصحاب پيغمبر بود. خيلي فقير بود. در مسجد مي‌آمد و مي‌نشست و نماز مي‌خواند و دائم باپيغمبر بود. به پيغمبر مي‌گفت: «التماس دعا» يك دعايي بما بكن ما وضعمان خوب شود. ما وضعمان خيلي كمرنگ است، هشتمان گرو نه است، نهمان گرو هشتمان است. شما يك دعايي كن وضعمان خوب شود. بالاخره ايشان يك پسر عمويي داشت وي مرد و وارث نداشت و ارث به اين آقا رسيد و وضعش خوب شد. دامداري و مزرعه‌اي دست و پا کرد. قبلاً سه وقت مي‌آمد، ديگر دو وقت مي‌آمد و دو وقت يك وقت شد و كم كم مسجد رفتنش كم شد. پيغمبر كسي را پيش او فرستاد كه حالا كه وضعت خوب شده است، زكات مالت را بده. ثعلبه گفت: زكات چيست؟ آن‌ها جزيه مي‌دهند، ما هم بايد زكات بدهيم؟ خلاصه زير بار نرفت. آيه نازل شد كه اين همان بود كه به پيغمبر مي‌گفت در حقم دعا كن که اگر وضعم خوب شد، ماليات مي‌دهم و كمك مي‌كنم. (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ) (توبه /75) عده‌اي از مردم هستند كه با خدا عهد مي‌بندند. مي‌گويند: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» اگر خدا بما ازفضلش بدهد و وضع ما را خوب كند «لَنَصَّدَّقَنَّ» در راه او کمک مي‌کنيم.
وقتي دوره دانشجويي‌اش را طي مي‌كند، خيلي مخالف سرمايه دارهاست. همين كه مدرك دكترايش را گرفت و مطب باز كرد، روزي پنجاه تا مريض مي‌بيند و هر مريضي هم فلان مبلغ مي‌گيرد. از دولت هم مي‌گيرد. وضعش هم خيلي خوب است، خوب زحمت كشيده است! ولي آقاي پزشك آيا كسي ديگر زحمت نكشيده است؟ چهار بچه خوش استعداد روستايي را كه دستش به دانشكده نمي‌رسد را فراموش کردي؟ تو كه الان ماهي هزارتومان درآمد داري، ده تا از اين دانشجويان را اداره كن. بازاري هم همينطور است.
قرآن مي‌فرمايد: يك عده از مردم كساني هستند که با خدا عهد مي‌بندند که اگر خدا از فضلش بما بدهد، صدقه مي‌دهيم و انفاق مي‌كنيم. «وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ» همه ما از افراد صالح مي‌شويم. (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ) (توبه /76) قرآن مي‌گويد: همينكه خدا از فضلش به ايشان داد، بخل مي‌كنند و به او پشت مي‌كنند و به دستور خدا وايشان اعراض مي‌كنند. قرآن مي‌فرمايد چون اين ‌ها نارو زدند به پيمان و قراري كه با خدا بستند عمل نكردند (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‌ قُلُوبِهِمْ إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ) (توبه /77) پس خدا روحيه نفاق را در قلب ايشان قرار مي‌دهد.

4- منافق كسي است كه قرارش را با خدا لغو كند

برادران و خواهراني كه پاي تلويزيون نشسته ايد، شما كه مي‌گوئيد: الله اكبر! الله اكبر! خميني رهبر! بعد مي‌گويي مرگ بر منافق! چه کسي منافق است؟ چطور مي‌شود آدم منافق بشود؟ خدا مي‌گويد ما كساني را نفاق در دلشان مي‌اندازيم كه قرارهايي كه با خدا بستند، قرارهايشان را لغو مي‌كنند. تو قرار بستي كه به قانون اساسي عمل كني، قرار بستي كه در خط امام باشي، قرار بستي که پشتيبان ملت باشي، با خانمت قرار بستي كه من اينقدر مهر تو مي‌كنم(مهريه‌ات مي‌دهم) خوب چرا نمي‌دهي؟ با بچه‌ات قرار بستي كه بيرون مي‌روم و فلان چيز را برايت مي‌خرم، چرا نخريدي؟ اگر قول دادي حتي به دشمنت، بايد به قولت عمل كني. نفاق حالت كساني كه به پيمان خويش با خدا عمل نمي‌کنند و خدا هم روحيه كلك را در قلب اين ‌ها قرار مي‌دهد. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‌ قُلُوبِهِمْ إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَه» تا روز قيامت هم اين‌ها دست از نفاق بر نمي‌دارند. چرا خداوند نفاق در دل اين ‌ها مي‌گذارد؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ» براي اينكه اين‌ها به خدا نارو زدند و خلف وعده كردند. «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»
پس اين آيه درسهاي زيادي بما مي‌دهد، يكي اينكه مي‌گويد منافقين به خاطر اعمال خودشان است و زير سر خدا نيست. خودشان نارو مي‌زنند. اصولاً اين را برايتان بگويم که خداوند گفته: تمام بلاهايي كه ما مبتلا مي‌شويم همگي به خاطر اعمال خودتان است. (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) (صف /5) از راه خارج شديد، من هم منحرفتان مي‌کنم (لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ) (ابراهيم /7) شكر كنيد، بزرگتان و زيادتان مي‌كنم. (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ) (توبه /77-76) (وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً) (محمد /17) اگر راه حق رفتي، خدا كمكت مي‌كند و اگر راه باطل هم رفتي، خدا هم شما را از اين طرف مي‌برد. كارهاي خداوند بلا تشبيه مثل سازمان برق است. او برق را در خانه مي‌آورد، حالا ما از اين برق هر طور بخواهيم استفاده مي‌كنيم و او برقش را قطع نمي‌كند. (كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ) (اسراء /20) به افراد خوب و بد ما امكانات اوليه را مي‌دهيم.

5- امامت عهد و پيمان الهي است

آيه ديگر قرآن مي‌گويد که غضب خدا شامل كسي مي‌شود كه حرف بزند، ولي به حرفش عمل نكند. (كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ) (صف /3)
در جاي ديگر مي‌فرمايد: (أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) (بقره /40) شما به عهد وفا كنيد، من هم به عهد شما وفا مي‌كنم. حالا يک عهدي که با خدا دارسيم، مسئله رهبري است. چون خدا درباره امام و امامت «عهدي»گفته است. (لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ) (بقره /124) امامت عهد من است. «أَوْفُوا بِعَهْدي» به رهبرتان وفا كنيد، من هم به قولهايي كه داده‌ام وفا مي‌كنم. عهد خداوند يك مصداقش مسئله رهبري است كه از طرف خداست. وقتي حضرت ابراهيم گفت: خدايا مقام امامت را به بچه‌هاي من نيز بده، فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» من مقام امامت را به هر كسي نمي‌دهم. يعني عهد من كه مقام امامت است را به آدم ظالم نمي‌دهم. پس قرآن كلمه عهدي را نسبت به مسئله رهبري گفته است. در جاي ديگر هم گفته است: «أَوْفُوا بِعَهْدي» شايد بتوانيم اين را بفهميم كه به رهبري وفا كنيد؟ شما به حرف رهبرتان گوش بدهيد من به كار خدائيم عمل مي‌كنم.
در حديث مي‌فرمايد: «مَنْ نَكَثَ صَفْقَةَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ أَجْذَمَ»(كافي، ج‌1، ص‌405) كساني كه با رهبر حق بيعت كنند، كساني كه تجديد عهد مي‌كنند و با نايب امام بيعت مي‌كنند، ولي بعد از بيعت نارو بزنند، روز قيامت دست بريده وارد قيامت مي‌شوند. چرا براي اينكه در دنيا دستش را از رهبر بريد و كوتاه كرد، خدا هم روز قيامت دستش را كوتاه كرد. اصولاً در قيامت كارهايي كه انجام مي‌شود، جلوه و آثار اعمال ما در اين دنياست. مثلاً من در اینجا عملي كه انجام مي‌دهم، اين دوربين فيلمبرداري از من فيلم برمي دارد، اما نتيجه‌اش بعداً ظاهر مي‌شود. خيلي از كارهايي كه اينجا مي‌كنيم، آثارش در قیامت مجسم می شود. اگر مي‌گويند در روز قيامت فلاني يك زبان دراز دارد، براي اين است كه در دنيا زبانش دراز بوده است. يك مرتبه از تهران به يكنفر در تبريز نيش مي‌زند، يعني آبروي يك مسلمان را در تبريز مي‌برد. كسي كه اينقدر زبانش دراز است، در روز قيامت لگدمال مي‌شود. طوري نيست چون اين درازي آن درازي را بدنبال دارد، من اگر در اينجا دستم را بالا بردم، بعداً هم كه فيلم ظاهر مي‌شود، دستم بالاست. حديث داريم كسي كه از امام دستش را بريد روز قيامت دست بريده وارد صحنه قیامت مي‌شود. اين حديث در اصول كافي است و چه حديث مناسبي است.

6- توحيد شرط امامت

اگر كسي امامت و رهبري امام را نپذيرد، دروغ مي‌گويد كه ايدئولوژي من اسلامي است! ! ! چون امام رضا(ع) فرموده است توحيد شرطش امامت است و اگر كسي امامت را نپذيرفت توحيد را نپذيرفته است. امام رضا(ع) فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي»(لااله الاالله) دژ خداست و بعد فرمود «بِشُرُوطِها وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(ثواب ‌الأعمال، ص‌6) امامت بند به توحيد است. كسي كه بگويد من توحيد و جامعه توحيدي را قبول دارم، اما رهبري امام را قبول ندارم، دروغ مي‌گويد. چون امام رضا فرمود امامت بند به توحيد است «و أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» شرط امامت است. پس اگر با خدا پيمان بستيد عمل كنيد. برادرهايي كه پاي تلويزيون نشسته‌ايد گوش بدهيد من نمي‌دانم شما تا حالا با خدا قرار بسته‌ايد يا نه؟ اگر با خدا قرار ببندي و عمل نكني، خداوند روحيه منافق را در قلبت مي‌آورد و براي هميشه منافق خواهی شد. اگر با خدا قرارداد بستيم كه مثلاً اگر خدا بمن سواد داد در فلان روستا خواهم رفت و به شكرانه اينكه خدا بمن سواد داده است، بچه‌هاي آن روستا را در جهاد سوادآموزي درس خواهم داد، اگر من اين عمل را انجام ندهم من هم منافقم. برادر‌ها اگر با امام پيمان بستيد، اگر پيمانتان را قطع كنيد، امام رضا فرموده است توحيدتان كامل نيست. چون توحيد از امامت جدا نيست. دوم اينكه اگر كسي دستش را از امام بريد خداوند در روز قيامت دست بريده او را وارد قیامت می کند. سوم اينكه اگر پيماني بامشركين و كفار هم بستيد حتي در آنجاهايي كه متضرر مي‌شويد، باید نسبت به دشمنان هم پيمانتان را عمل كنيد.

7- سركوبي پيمان شكنان

كساني كه با شما پيمان بستند و پيمان را شكستند، محكم سركوبشان كنيد. مي‌گويد چنان سركوب كنيد كه آنهايي هم كه در پشت صحنه هستند و به خيال خودشان بنا دارند در آينده پيمان‌ها را بشكنند، آن‌ها هم ديگر اين توهمات را از ذهنشان بیرون کنند. يعني چنان ضربه بزنند كه پشت سري ‌ها هم حساب كار خودشان را بكنند.
پست ترين حيوانها انساني است كه قول خود را بشكند. قرآن مي‌گويد (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ) (انفال /55) بدترين جنبنده ‌ها كساني هستند كه كافر شدند. چرا؟ چونكه امتياز انسان به اين است كه حق را بشناسد و كسي كه عقل دارد و حقيقت را نمي‌شناسد، خوب اين از عقلش استفاده نكرده است، یعنی از انسانیت خارج شده است. اگر شما وقتي چشمت را در آوردي با نابينا فرقي نداري. انسانيت انسان به انتخاب است و اگر شما اگر حق را نشناختي و یا اگر حق را شناختي و انتخاب نكردي، با ديوار فرقي نداري. بدترين جنبنده ‌ها كفارند «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» بعد مي‌گويد: (الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ في‌ كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ) (انفال /56) بدترين جنبنده‌ها كساني هستند كه با ايشان عهد مي‌بندي «ثُمَّ يَنْقُضُونَ» ولي سپس نقض مي‌كنند. قول مي‌دهد ولي به قولش عمل نمي‌كند. «يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ» اگر يكبار يا دوبار باشد خدا مي‌بخشد، ولی مي‌گويد: «في‌ كُلِّ مَرَّةٍ» يعني در هر مرتبه. هر وقت قول مي‌دهد وفا نمي‌كند. چنین کسی بدترين جنبنده هاست. پست ترين موجودات در روي كره زمين انساني است كه قول مي‌دهد و هر وقت قول مي‌دهد، به قولش وفا نمي‌كند.
حديث داريم كه اگر خواستيد منافق را بشناسيد، نشانه منافق اين كه قول مي‌دهد ولي عمل نمي‌كند. «الَّذينَ عاهَدْتَ» کسانی که عهد می بندند و سپس عهدشان را نقض مي‌كنند «وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ» اين‌ها تقوي ندارند. خوب با اين‌ها چه كنيم؟ (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ) (انفال /57) يعني با سرعت و دقت برنامه هايشان را زير نظر بگير «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ» بعد وقتي كه آگاه شدي گام به گامي با ايشان عمل نكن «فَشَرِّدْ بِهِمْ» چنان آن‌ها را پراكنده كن و چنان در مغزشان بكوب «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» كه پشت سري ‌ها حساب كار خودشان را بكنند.
بعد می فرماید: (وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‌ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ) (انفال /58) اگر با آنهايي كه پيمان بستي و گفتي كه به عهدشان وفا بكنند، اما اگر نشانه ‌ها و قرائني در كار بود كه آنها مي‌خواهند غافلگيرانه نارو بزنند «إِلَيْهِمْ عَلى‌ سَواءٍ» افسارشان را روي خودشان بينداز. يعني پيمانشان را نقض كن و اعلام كن كه ما قراردادهايمان را از اين تاريخ فسخ مي‌كنيم. البته اين بشرطي است كه نشانه ‌ها و قرائن غافلگيرانه از طرف آن‌ها داشته باشيم. اگر نشانه ‌ها و قرائن غافلگيرانه ديدي «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» قولشان را بسوي آنها پرتاب كن و اعلام كن كه از اين ساعت قرارداد لغو شده است و نسبت به ایشان وخشونت نشان بده. پس ببينيد اين برنامه روابط ما با دوستان و دشمنان است.
خدا را بحق محمد وآل محمد بما توفيق بده كه هر پيماني كه خدا بگردن ما دارد و يا ما با خدا بسته ايم، به ما توفيق عمل و وفاي به آن پيمان‌ها را مرحمت بفرمايد و ما را از پيمان شكنان با خدا، پيمان شكنان با رهبر، پيمان شكنان با دوست و دشمن قرار نده!

«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2055
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست