نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2059
موضوع: عيد غدير(1)
تاريخ پخش: 77/01/20
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- غدير يك روز نيست، يك تاريخ است
در مسجد الغدير و در محضر مبارك برادران نيروي دريايي و ديگر عزيزان هستيم. بحث را در آستانه غدير خم گوش ميدهيد. امسال در بحث من تقاضاهايي هم وجود دارد. راجع به غدير خم من چند جمله ميگويم و اينها را شهرداريها، دانشگاهها، فرمانداريها، روابط عموميها، مدارس و دانشگاهها مشابه اين جملات را خطاطي كنند و براي غدير خم استفاده كنند. امت بي امام، كشتي بي ناخداست. امت بي امام، راه بي علامت است. امت بي امام، شب بي چراغ است.
غدير يك روز نيست، غدير يك تاريخ است. غدير بذر ولايت در دل دلهاست. غدير تداوم رسالت است. غدير گذاشتن دست انسان در دست ولي خداست. غدير ضامن اجراي احكام خداوند است. اگر امام نباشد، احكام خدا اجرا نميشود.
زمان شاه چقدر قانون خدا اجرا ميشد؟ مرحوم راشد كه نماينده مجلس بود، به مجلس شوراي ملي براي سخنراني رفت و با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» سخنرانياش را شروع كرد. عدهاي براي اعتراض بلند شدند و گفتند كه مگر اينجا حوزه است؟ بايد در مجلس به نام نامي شاهنشاه آريامهر گفت.
اگر امام باشد نماز جمعه زنده است. هر بخشي از ايران وسيع ما در زماني از دست رفت كه ايرانيها دستشان در دست شاهنشاه بود. ايران خيلي بزرگ بود در زمان شاهان هر وقت حمله كردند، تكهاي از ايران را گرفتند. اما از زماني كه دستمان را در دست امام گذاشتيم، يك وجب از خاكمان را به كسي نداديم. معني غدير اين است.
دنيا قاطي كرده است. دنيا يك چيزهايي را نميفهمد. البته دنيا خيلي چيزها را نميفهمد. يكي از خارج آمده بود كه با من مصاحبه كند. به من ميگفت: شما كه در تلويزيون سخنراني ميكني، بحثهاي خوبي داري، آيا قبل از سخنراني، زرده تخم مرغ ميخوري؟ حالا تازه او كارشناس است و آمده رساله دكتريش را بنويسد.
ديگري ميگويد: مردم كه امام را دوست داشتند، انگيزه روانيشان چه بود؟ فكر نميكنيد كه مردم چون چند سال امام را نديده بودند، علاقمند و هيجاني شدند؟ اين فكر ميكرد علاقه مردم به امام مثل علاقه مادر به بچه است كه وقتي يك مدت، بچهاش را نبيند، دلتنگ ميشود و وقتي بچه را ديد، آرام ميشود. در صورتي كه محبت به امام اين طور نيست و هر چه بيشتر امام را ميبيني، عشقت نسبت به او بيشتر ميشود. اينها تحليل رواني ميكنند. گاهي خداوند همه چيز را به هم ميريزد.
گاهي ميبيني، چهار سنگ ميگذارد و آن را كعبه مينامند و مردم به خاطر همين چهار سنگ سياه كعبه است كه دورش در آن هواي داغ طواف كنند، دوازده سال در نوبت هستند. از خود كم ميگذارند كه بروند و سنگ را طواف كنند. حالا شما بيا سنگهاي مكه را تحليل رواني كن. جامعه شناس و روانشناس و امثال اينها نميفهمند كه در پشت اين حرفها يك برق ديگري هم هست، كه آن برق كاري به اين چيزها و حرفها ندارد.
يك وقت خدا اراده ميكند كه پيغمبر را با تار عنكبوت حفظ كند. حالا شما بيا و بگو به نظر شما از نظر فيزيكي تار عنكبوت چقدر استحكام دارد؟ اين اراده خداست وگرنه اگر تار عنكبوت را فوت كني، از بين ميرود. خدا اراده كرده كه شنهاي طبس، هلكوپترهاي آمريكا را در هم بپيچد. خدا اراده كرده كه ترسوها شجاع شوند. خدا اراده كرده كه شاه با تمام قواي مسلحي كه فكر ميكرد پشت او هستند، گريه كنان فرار كند، و امام بدون هيچ حامي وارد شود. خدا اراده كرده كه امام بي اسلحه پيروز شود و شاه با اسلحه شكست بخورد. خدا اراده كرده كه يوسف از ته چاه، حاكم بشود. اينها چيزي را به نام اراده خدا نميدادند و به شمار نميآورند. در متن درسهايشان، محورهاي جامعه شناسي و روانشناسي همه بر طبق فرمولايي است. البته ما اين مطالب و مسائل را قبول داريم. ولي ما ميگوييم كه دو بال وجود دارد. يك بال علوم و يك بال ماوراي علوم كه البته اين هم خودش علم است. به طور طبيعي وقتي انسان پدرش از دنيا رفت، تا يك هفته گريه ميكند و تا چهل روز سياه ميپوشد و بعد هم يك سالگرد ميگيرد. البته همين قدر هم در ايران است وگرنه در خارج به احترام مرگ پدر يك دقيقه ساكت ميشوند و بعد خلاص! اما بعد از هزار و چهار صد سال گريه كردن براي امام حسين چه تحليل رواني دارد؟ اين ارتباط معنوي و پيوند را خود خدا زده است.
2- معناي غدير
غدير يعني چه؟ از نظر ما غدير فقط مخصوص شيعهها نيست و براي سنيها هم هست و غدير را هم قبول دارند. اما بعد از غدير يك حق وتو به نام سقيفه گذاشتند و جور ديگري عمل كردند. اما از نظر قرآن و حديث و تاريخ، ماجراي غدير شيعه و سني ندارد. من يك جملهاي را از قرآن، حديث و تاريخ براي شما بگويم. اهل سنت شش كتاب دارند كه از مهمترين كتابهايشان است. يكي از چهار امام اهل سنت امام احمد حنبل است. امامان اهل سنت ابو حنيفه، مالك، احمد حنبل، و امام شافعي هستند. اين كتابي كه در دست من است، بعد از قرآن مهمترين و يا از مهمترين كتابهاي اهل سنت است.
ايشان در اين كتاب ميگويد: «كنا مع الرسول الله في سفر» با رسول الله در سفري بوديم و از حجي برميگشتيم. «ونزلنا في غذيرخم» در غدير خم كه بياباني بين مكه و مدينه و نزديك جبه است (الآن حاجيها به آنجا ميروند) «فنودي الصلوه جامعه» به نماز جماعت ندا زدند. «كتحت لرسول الله» آنجا را جارو كردند و برگ و خاشاكي كه در آنجا بود، جارو كردند. «تحت الشجرتين» دو درخت آنجا بود كه زير اين دو درخت را براي پيغمبر مهيا كردند. «فقلت الصلواه ظهر» پيغمبر نماز ظهر را در روز عيد غدير خم خواند. «و اخذ يدي علي» دست علي بن ابيطالب را گرفت و بلند كرد. «و قال» پيغمبر فرمود: «اليس تعلمون علي اولي المسلمين» همه ميدانيد كه من ولايتم بر شما، از خود شما بيشتر است. يعني حق ولايت من بر شما از خود شما بيشتر است. همه گفتند: قبول داريم. يعني شما اگر خواستي آب بخوري و پيغمبر فرمود: آب نخور! نبايد بخوريد. اگر شما خواستي بخوابي و پيغمبر فرمود: نخواب! نبايد بخوابي! پيغمبر بر جان و مال و خاك و همه عالم ولايت دارد. اي مردم! همه ميدانيد كه من بر شما ولايت و حكومت دارم و نفوذ كلام من در شما بيش از اراده شماست. همه گفتند: قبول داريم! بعد فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» (بحارالانوار/ج38/ص142) هر كسي كه من بر او ولايت دارم و هر كس كه من رهبر او هستم، بايد علي بن ابيطالب رهبر او باشد. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ» (بحارالانوار/ج38/ص142) خدايا هر كه علي را دوست دارد، دوست بدار. «و عاد من عاداه» و هر كه با علي دشمن است، با او دشمن باش. در اين زمان عمر، خليفه دوم نزد علي آمد و گفت: آفرين! اين جايگاه به تو مبارك باشد. يعني خليفه دوم به علي بن ابيطالب تبريك گفت. اي علي! رهبر شدي و مولاي من و تمام زنان و مردان باايمان تو هستي…
اين مطلبي است كه از مهمترين كتاب اهل سنت به نام مسند احمد حنبل نقل شده است. حالا من طلبه بي سوادي هستم. اما علامه اميني شصت كتاب آورده كه در اين شصت كتاب ماجراي غدير و تبريكها در آن نقل شده است. اين مطلب از نظر حديث بود. از نظر تاريخي هم، تاريخ ابن اسير از مهمترين و قديميترين تاريخ اهل سنت است. در اينجا ميفرمايد: پيغمبر از «حجة الوداع» (يعني حجي كه پس از آن از دنيا رفت) برميگشت. همين كه به غدير خم رسيد. خطبهاي خواند. دست علي را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» پس مسئله غدير شيعه و سني ندارد.
ما بايد از نظر قرآن، حديث و تاريخ غدير را روشن كنيم. يعني به آن جلوه بدهيم. من چند طرح ميدهم. البته بنده نه رئيس جمهور و نه وكيل و نه وزير هستم و هيچ پستي ندارم. اما يك انسان مسلمان هستم. من هيجده سال است كه در تلويزيون با شما صحبت ميكنم. ما براي امام حسين سنگ تمام ميگذاريم. حقش هم همين است، چون در راه خدا قطعه قطعه شد. 22 بهمن را تجليل ميكنيم. حقش هم همين است چون رژيم 2500 ساله عوض شد. عيد نوروز را تجليل ميكنيم، چون عيد ملي ماست. اما نسبت به حضرت علي كم ميگذاريم. الآن تا روز غدير چند روز وقت داريم؟ چه اشكالي دارد كه در روز عيد غدير مثل عاشورا نهار بدهيم؟ يك حديث هم پيدا كردم كه اگر كسي در روز عيد غدير به يك مؤمن نهار بدهد، ثواب كسي را دارد كه به تمام انبياء نهار داده باشد. اگر عاشورا اين همه ديگ بار ميگذاريد، عيد غدير هم ديگ بار بگذاريد. مثلا اداره دارايي و وزارت دارايي و پليس راه اين پنج تومان، ده تومان را كه در روزهاي عادي ميگيرد، در روز عيد غدير نگيرد. شايد عدهاي بگويند: «خلاف تبصره و قانون است… » تو را به خدا اين حرفها را كنار بگذاريم. اميرالمومنين(ع) بعد از نماز ظهر نصب شد. رانندههاي تاكسي ميتوانند از ساعت دوازده تا يك كرايههاشان را يا نگيرند و يا نيم بهاء بگيرند. همين تهران بيست و دو هزار تاكسي دارد. از دوازده تا يك صد هزار نفر سوار اين ماشينها ميشوند، شما بگو: شما بايد چهل تومان بدهيد، به خاطر عيد غدير بيست تومان بدهيد. براي علي مايه بگذار. ما با علي كار داريم. ما با علي نفس ميكشيم. همه ماشينها ظهر غدير چراغهايشان را روشن كنند. نشان بدهيد كه غدير است. در اذان همه ميگوييم كه: «اشهد ان اميرالمومنين علي ولي الله» و همانطور كه گفتم اين اختلاف شيعه و سني نيست. در ايران ما به كوري چشم مخالفين، شيعه و سني در كنار هم زندگي ميكنند و مشكلي هم نداريم. هم شيعهها از سنيها دختر و پسر ميگيرند. مسجدشان، ازدواجشان، قانونشان و همه چيزشان با هم اجين شده است. خيلي از سنيها سيد هستند. اظهار كنيد كه سيد هستيد. من غصه ميخورم از اينكه اينقدر پزشك سيد داريم و در سربرگشان كلمه سيد را نمينويسند. افتخار كنيد از اينكه سيد هستيد. تمام سيدها در امضاشان كلمه سيد را بنويسند. اگر شال سبز نميبندند لااقل در امضاء پيدا باشد.
تمام درجهها را در عيد غدير بدهيم. وقتي به درجه سرگردي و سرهنگي رسيد، حقوقش را بگيرد، ولي انتصاب و نصب و ارتقاء در عيد غدير باشد. دانشگاه ما گواهينامه پزشكي و ليسانس و فوق ليسانس را در مراسم عيد غدير بدهد. من كه ميخواهم براي خانم چادر بگيرم، در روز عيد غدير بخرم.
كارهاي ما رنگ داشته باشد. قرآن ميفرمايد اگر خانه ميسازي، رو به قبله بساز. اگر مسجد ميسازيم، چرا در پادگان ميسازيم كه فقط براي سربازها باشد؟ جايي بسازيم كه مردم هم استفاده كنند. چرا چند منظوره نباشد. ما بايد كارهايمان را رنگ بدهيم. خوب استخر ميروي و شيرجه ميزني، قصد غسل جمعه كن. هم تفريح كردي و هم وقتي از استخر بيرون ميآيي، يك غسل هم گيرت آمده است. آب به صورتت ميريزي، قصد وضو كن. هر جا مينشيني، رو به قبله بشين. ميخواهي بگويي: بفرما، بگو: بسم الله. وقتي بسم الله ميگويي، همان بفرماست. منتها يك الله هم دارد.
بياييم كارهايمان را رنگ الهي بدهيم. غدير را تجليل كنيم. در خيلي از شهرهاي ايران سادات در منزل مينشينند و مردم به ديدنشان ميروند. اما اين نشستنها چند درد سر دارد. چون بعضي سيدها خانههاي بزرگي دارند و مردم زيادي به ديدنشان ميروند. اما بعضي سيدها خانههاي كوچكي دارند و مردم ترحم ميكنند و به ديدنشان نميروند و طبقاتي ميشود. 1- سيد پول دار 2- سيد بي پول ميشود. بعضيها خوب پذيرايي ميكنند و بعضيها نميتوانند پذيرايي كنند. ما ميتوانيم تمام سيدهاي يك محله را در يك سالن و يا مسجد جمع كنيم و همه مردم بروند و سيدها را ببينند و ببوسند. اين هم صرفه جويي در پذيرايي و هم صرفه جويي در وقت مردم است.
در عيد غدير يك چيزي به نام صيغه برادري داريم. يعني دو نفر مؤمن دستهايشان را در دست هم ميگذارند و با هم صيغه ميخوانند. مضمون صيغه هم اين است كه من با تو برادر شدم و تمام حقوق برادريمان را با يكي دو شرط حلال كردم.
يك خرده نسل ما بايد بيشتر با غدير آشنا شود. تاريخ را فراموش نكنيم. تمام شعراي ما بايد اشعار غديريه داشته باشند. نميدانم هر شاعري كه براي غدير شعر نگفته باشد، روز قيامت با علي بن ابيطالب چطور برخورد خواهد كرد. اگر حضرت علي بگويد كه تو طبع شعر داشتي، چرا چيزي براي غدير نگفتي؟ چه ميخواهد بگويد.
اشكالي هم كه به ماجراي غدير وارد ميكنند، منطقي نيست. اين طور نيست كه حضرت پيغمبر گفته باشد هر كه من را دوست دارد، علي را دوست داشته باشد. دوستي كه بيعت نميخواهد. مسئله حكومتي و سياسي، بيعت ميخواهد. علاقه كه بيعت نميخواهد. با هم رفيق هستيم كه تبريك نميخواهد. تبريك براي مسئله حكومت است. بيعت براي مسئله حكومت است. اينكه پيغمبر در غدير خم گفت: علي را دوست داشته باشيد. خوب آدم باقالاي يزد را دوست دارد. آدم لباس تميز را هم دوست دارد. قالي ابريشمي را هم دوست دارد. آدم خيلي چيزها را دوست دارد. اين كه مردم دو سه روز معطل شوند، مسئله دوست داشتن نيست.
شرايط غدير را بگويم: 1- روز بود 2- هوا داغ بود 3- دو الي سه روز معطل شدند 4- نماز ظهر بود 5- پيغمبر با نگراني گفت. 6- خداوند قصه غدير را دوبار در قرآن آورده است كه هر مسلماني كه قرآن ميخواند، ماجراي غدير را بخواند. گاهي مطلبي فقط در حديث است. اگر فقط در حديث باشد، همه حديث خوان نيستند. اما همه قرآن خوان هستند. خداوند دو بار راجع به غدير در قرآن آورده است.
عزاداران امام حسيني كه براي فرزند علي غذا ميدهند، براي پدرش علي هم غذا و شربت بدهند و هر كس يك عكس العملي از خودش نشان بدهد. در خيابان و بازار يك پرچم رنگي بزنند. من دلم خيلي سوخت. روز شهادت امام صادق هر چه در خيابانهاي تهران نگاه كردم، يك پرچم سياه نبود. شما لااقل يك پرچم مشكي بزن كه كسي كه وارد تهران ميشود، متوجه شود. خيلي از كشورهاي خارجي در تهران يا نماينده دارند و يا رفت و آمد دارند. تظاهر به دين لازم است. شما اگر زير لحاف صد بار اذان بگويي، ثواب ندارد. اما يك اذان در پشت بام ثواب دارد. بي حجاب و فكلي، فكلش را نشان ميدهد، اما مذهبي، مذهبش را نشان نميدهد.
كسي آمد و گفت: آقاي قرائتي! ميداني تهران چقدر بيحجاب دارد؟ گفتم: حجابدارهايش بيشتر است. گفت: خيابانها را نديدي! گفتم: مشكل اين است كه بيحجابها در خيابان پرسه ميزنند و ميلولند، اما باحجابها در خانهاند. آدم فكر ميكنند همه تهران همينهايي هستند كه ميبينيم. اگر يك روز بگوييم باحجابها و بيحجابها در خيابان بيايند، معلوم ميشود كه بيحجابها پنجاه هزار نفر و با حجابها پنج ميليون نفرند. وقتي مردم ايران تصميم به انجام كاري ميگيرند، معلوم ميشود كه چقدر توان دارند. ملت ايران تصميم بگيرد كه براي غدير خم، حركتي انجام بدهد و اين حركت شيعه و سني هم ندارد.
راجع اميرالمؤمنين چند تا مسئله داريم كه بايد مطرح كنيم. آيه غدير خم را من مينويسم. فقط خوب گوش بدهيد. اگر ده دقيقه خوب گوش بدهيد، خيلي چيزها گيرتان ميآيد. البته اين حرفها هم از من نيست. اين شعارها كه من نوشتم، چند موردش از من بود و بقيه از آقاي جواد محدثي است. حق كسي را دزدي نكنيم.
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ) (مائده /67) از اين آيه بعضي از كلمات را بهه راحتي ميفهميم. رسول، ناس، الله و… «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» يعنياي رسول! چيزي را بگو كه از طرف خدا به تو نازل شده است كه اگر انجام ندهي، رسالت خدا را انجام ندادهاي. اي محمد! بگو كه اگر نگويي، زحماتت به هدر رفته است. و خدا در اين راه تو را از مردم حفظ ميكند. اين آيه در سوره مائده است و سوره مائده آخرين سورهاي است كه به پيغمبر نازل شده است. اول سوره هم ميگويد كه وفادار باشيد. اول سورهاي كه ميگويد با علي بيعت كنيد، ميگويد وفادار باشيد و پيمان را نشكنيد. پيغمبر از مكه برميگشت كه اين آيه نازل شد. وداع به معني خداحافظي است. فلاني وداع كرد يعني فلاني خداحافظي كرد. حجه الوداع، حج خداحافظي پيغمبر است.
3- ماجراي غدير
پيغمبر شصت و سه ساله و سال آخر عمرش بود. ميخواست به حج برود. تبليغات كرد كه من ميخواهم به مكه بروم. از همه جا به مدينه آمدند و به همراه پيغمبر و با كارواني به مكه رفتند. در راه برگشت به محلي به نام غدير خم رسيدند كه اين منطقه راههاي مختلفي ميشد و محل جداشدن كاروانها از هم بود. غدير يعني گودي و خم اسم همان گودي است. در آنجا مقداري آب و درخت بود و محل استفاده از آب براي كاروانيان و شترهاي آنان بود. از همه مهمتر اينكه غدير خم گلوگاه بود و به چند جاده به طرف يمن، مدينه، عراق و شام منشعب ميشد. در اين محل بود كه آيه آمد: اي رسول! چيزي را كه به تو گفتيم، بگو! كه اگر نگويي، زحمتهاي بيست و سه سالهات همه از دست ميرود.
دو سه تا سوال اينجا هست: اول اينكه چه مطلبي است كه پيغمبر تا آخر عمر نگفته بود؟ يعني چه مطلبي است كه پيغمبر از چهل سالگي تا شصت و سه سالگي و در اين بيست و سه سال نگفته است.
دوم اينكه چه مطلبي بود كه اگر نميگفت، زحمات بيست و سه ساله پيغمبر به هدر ميرفت؟
سوم اينكه چه بود كه پيغمبر از گفتنش ميترسيد و وحشت داشت؟
اين سه سوال است كه به ما مسير را نشان ميدهد. خوب ما يكي يكي بررسي ميكنيم و با راهنماييهاي قرآن پيش ميرويم. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» اي رسول! بگو آنچه را كه گفتيم. پس اين مطلب جزء دين است و دين هم يا فروع و يا اصول است. اصول دين يا توحيد، يا نبوت و يا معاد است. فروع دين هم نماز و روزه و جهاد و خمس و زكات و حج و امر به معروف و نهي از منكر و تولي و تبري است. «بَلِّغْ» بگو «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» يعني پيغمبر بيست و سه سال گذشت و «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» را ياد نداد؟ پيغمبر اولين كلمهاي كه ياد داد، «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» بود. درباره نبوت هم منطقي نيست كه پيغمبري كه دو، سه روز ديگر از دنيا ميرود، به مردم بگويد كه من پيغمبر هستم. يعني پيغمبر تا آخر عمرش نگفته بود كه من پيغمبرم؟ درباره معاد هم همين است. تمام سورههايي كه در مكه نازل شد (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) (زلزال /1)، (الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ) (قارعه /2-1) و سورههايي كه قبل از هجرت پيغمبر به مدينه و در همان روزهاي اول نازل شد، خبر از معاد ميداد. پس مطلبي از اصول نبود. به سراغ فروع برويم. به مردم بگو كه نماز بخوانند. يعني پيغمبر تا دو ماه قبل از مردنش درباره نماز نگفته بود؟ يعني اين مردمي كه از حج برميگشتند تارك الصلوه بودند؟ قطعا نماز نيست. روزه و جهاد و خمس و زكات هم احكامش هشت سال قبل از «حجة الوداع» يعني در سال دوم هجرت آمده بود و الآن سال آخر عمر پيغمبر و سال دهم هجري است. حج هم نيست. چون مردم در راه برگشت از مكه بودند، مثل اين است كه يكي از حمام برميگردد، به او بگوييم: «سلام عليكم، بفرماييد حمام»
امر به معروف و نهي از منكر هم نيست، چون چيزي است كه پيغمبر از گفتنش ترس دارد. پيغمبر كه از از امر به معروف و نهي از منكر نميترسد. روزي كه پيغمبر جلوي بت پرستي را گرفت، بت پرستي منكر بود و پيغمبر نهي از منكر كرد. روزي كه تنها بود، نترسيد و با بت پرستي مبارزه كرد. حالا كه بين اين همه مريد و يار است، بترسد؟
در قرآن فرموده: اي رسول! چيزي را كه به تو ابلاغ كرديم، بگو! بعد هم هشدار ميدهد كه اگر نگويي تمام زحماتت نابود ميشود. حالا اين چه چيزي بود كه تا دو ماه قبل از مردن به كسي نگفته بود؟ اين چه چيزي بود كه پيغمبر از گفتنش وحشت داشت؟ تمام علماي شيعه و حدود سيصد و شصت و شش نفر از اهل سنت كه اسمشان در الغدير به همراه كتابهايشان نوشته شده است، اقرار كردهاند كه اين آيه مربوط به غدير خم و امامت است. مگر ميشود كه بعد از پيغمبر مردم رها شوند و هيچ؟ كدام چوپاني گلهاش را بدون نگهبان ترك ميكند؟ اين يعني نعوذ بالله ما… اين توهين به پيغمبر است.
معاويه گفت: من بايد براي مردم يزيد را تعيين كنم. نميشود كه مردم بيرهبر باشند. چطور شد معاويه غصه مردم را خورد و براي مردم رهبر تعيين ميكرد، آنوقت پيغمبر از دنيا برود و كسي را جانشين خود تعيين نكند؟ بو علي سينا حرف قشنگي ميزند. ميگويد: خداوند از مژه غافل نشد و براي چشم مژه را قرار داد كه خاك در چشم نرود. ابرو مشكي را در بالاي چشم قرار داد كه نور به چشم فشار نياورد. پلك قرار داد و اشك شور قرار داد كه از چشم حفاظت نمايد. كف پا را گود قرار داد كه سنگيني بار را تحمل نمايد. آيا ميشود خدايي كه از مژه و گودي كف پا غافل نشده، از رهبري مردم غافل شود؟ يعني سوز معاويه به امت بيش از سوز پيغمبر است؟
آيه نازل شد كه بگو اين امام است. اگر امام نباشد، توحيد نيست. الآن در عراق امام نيست، پس صدام حكومت ميكند. اگر امام در مسلمانها نباشد، لائيك و بيدين ميشوند. اگر امام نباشد، بسم الله نيست و به نام شاهنشاه آريامهر گفته ميشود. اگر امام نباشد، زحمات نبوت از بين ميرود. اگر امام نباشد، معاد فراموش ميشود. اگر امام نباشد، نماز نيست. ما زمان شاه نماز ميخوانديم، اما يك سوسك و پشه هم از نماز ما وحشت نداشت. اما از وقتي كه امام آمد، نماز جمعه به راه افتاد و خطبههاي نماز جمعه از ابرقدرتها حال گيري ميكند. در خطبههاي نماز جمعه سياستها تعيين ميشود. امام نباشد، جهاد نيست. همانطور كه هر بخشي از ايران در زمان هر يك از شاهان با هر حمله از ايران جدا شد. امام نباشد، حج نيست، مردم فقط دور سنگها تاب ميخورند و برميگردند. اگر شما استعداد داريد، ولي استعداد خود را شكوفا نكني، به خود ظلم كردهاي! خداوند استعداد رشد به انسان داده است. اگر يك امام اين استعدادها را شكوفا نكند، ظلم به بشر است. گذاشتن دست بشر در دست غير معصوم هم ظلم به بشر است. مثل اينكه دست بچه را بگيريم و در دست صدام حسين بگذاريم. خوب اگر خداوند دست انسان را در دست علي بن ابيطالب نگذارد، ظلم به بشر است. ما هم مراجع تقليدمان را جانشين معصوم ميدانيم و معتقديم كه نايب امام هستند. (اولي الامر)
آيه داريم كه بچه كوچك براي ورود به اتاق پدر و مادر در بزند. چطور براي ورود يك بچه سيزده ساله به اتاق آيه داريم، اما براي رهبري امت آيه نداشته باشيم. اصلا توهين است كه كسي بگويد امام را خدا تعيين نكرده است. اين يعني خدا حكيم نيست. اين يعني كار خدا نعوذ بالله از كار چوپان بدتر است. چوپان هيچ وقت گلهاش را رها نميكند، اما خدا مردم را رها كرده است.
هر چه بگندد نمكش ميزنند *** واي به روزي كه بگندد نمك
ما رهبر ميخواهيم، چون به بيراهه ميرويم. واي به روزي كه رهبر ما هم كج برود. رهبر بايد معصوم باشد. دنيا خيال ميكند كه امامت، مديريت است. مسائل را قاطي كردهاند. دوشاخه تلفن را در برق زدهاند. امامت يعني اينكه بتواند جامعه ترسو را شجاع كند. امامت يعني بتواند غفلت را تذكر كند. جهل را علم كند. اينها كار فوق ليسانس و دكترا نيست. اين امر يك دست متصل به عالم غيب ميخواهد. امداد غيبي و الهام ميخواهد.
وقتي حكومت نظامي شد، گفتند: هيچ كس از خانهاش بيرون نيايد. مرحوم آيت الله طالقاني گفتند: مردم شهيد ميشوند. اما امام گفت: در خيابون بريزيد. مرحوم طالقاني به امام تلفن كرد كه آقا حكومت نظامي جدي است. مردم قلع و قم ميشوند. امام فرمود: ماموريت دارم. يعني حضرت مهدي به من ماموريت داده است.
مگر ميشود با اين شياطين دنيا با ليسانس مبارزه كرد؟ مگر ميشود با اين مديريتها به جنگ شياطين رفت؟ اما امام اين چيزها نيست. حتي فقه و اصول هم امامت نميآورد. اينكه كسي بگويد من پنجاه سال در حوزه بودم، امامت نميآورد. امام يعني كسي كه بتواند با روح ملكوتي و با استمداد از غيب و با امداد الهي مردم را نجات بدهد. در روايت امام حسن عسگري آمده است كه امام كسي است كه جامعه را از دست دشمنان نجات بدهد. كسي ممكن است هزار جلد كتاب خوانده باشد، اما نميتواند جامعه را نجات دهد. امامت چيز ديگري است.
در آستانه عيد غدير هستيم. وزير كشور نيستم، اما حرف وزير كشور را ميزنم. در هر شهري ميدان الغدير و خيابان الغدير داشته باشيم. ميشود تمام شعرا راجع به غدير شعر بگويند. من لذت بردم از اينكه عربها شعرهايي براي بچهها ساختهاند. مثل «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافه خاموش» كساني كه براي كودكان كتاب مينويسند، غدير را به زبان كودكان بنويسند. محققين غدير را به زبان دانشگاهي بنويسند. جشن راه بيندازيم، لامپ روشن كنيم، به مشتريها تخفيف بدهيم. درود خدا بر پدرهاي ما! روز عيد غدير شير گاوها را مجاني به مردم ميدادند و پول نميگرفتند. مثلاً ده ليتر شير داشتند، داغ ميكردند و با يك مقدار هل قاطي ميكردند و مجاني به ديگران ميدادند. براي عيد غدير هر كس كاري انجام دهد.
شهريار از دنيا رفت. يك كسي كه از اوليا خداست گفت: شهريار كه از دنيا رفت، در بزرخ مشكلدار شد. ولي شعر «علياي هماي رحمت، تو چه آيتي خدا را» نجاتش داد. همه ما بايد با علي بن ابيطالب گرم بگيريم. پنج پسر داري نام هيچكدام را علي نگذاشتي. اين همه دختر داري و نام هيچكدام را زهرا نگذاشتي. من باز هم درباره غدير حرف دارم، اما اين بحث هفت، هشت روز قبل از غدير پخش ميشود. كاري كنيم كه غدير نمايان باشد. به امام صادق گفتند: مهم ترين عيد مسلمانها چه عيدي است؟ عيد فطر، عيد قربان، ولي مهمتر از همه عيد غدير است. در روز غدير نهار دادن به يك نفر، مثل نهاردادن به تمام انبياء است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2059