responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2060

موضوع: عيد غدير (2)

تاريخ پخش: 77/01/27

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- عيد غدير

بينندگان عزيز بحث را در آستانه عيد غدير يا يكي، دو شب قبل از عيد غدير مي‌بينند. گرچه با غدير آشنا هستيم اما شناخت درجه دارد. شناخت ساده و سطحي، شناخت نيمه عميق، شناخت عميق. ما بايد شناختمان را زياد كنيم. دو روزمان مثل هم نباشد. كه اين بحث‌ها تكرار نيست. عمق است. يه كسي از من پرسيد: چرا نماز تكراري است؟ گفتم: تكراري نيست. كسي كه كلنگ مي‌زند و چاه مي‌كند، فكر مي‌كند تكرار است. اما هر كلنگي عمق چاه را بيشتر مي‌كند. كسي كه از نردبان بالا مي‌رود. پايش را روي پله مي‌گذارد تكراري نيست. هر پايي كه مي‌گذارد يك پله بالاتر مي‌رود. بنابراين اين بحثها تكرار نيست. تعميق است. يعني عمقش را اضافه مي‌كند. بيننده‌ها‌ي عزيز بخصوص قشرهاي تحصيل كرده طوري اين بحث را گوش بدهند كه بتوانند يك مقاله بنويسند. بتوانند روي آن يك حرفي بزنند. در سوره مائده آيه‌اي است كه امروز مي‌خواهيم آن آيه را معني كنيم.
پس موضوع بحث درباره‌ي روزي است كه در قرآن نگفته: روز غدير. يك وقت مي‌گويند: محسن قرآئتي! يك وقت نمي‌گويند: محسن قرائتي. مي‌گويند: همان شيخي كه قدش بلند است. عمامه‌ي سفيد سرش است. روي تخته سياه مي‌نويسد. شب‌هاي جمعه در تلويزيون است. رييس نهضت سواد آموزي است. به هر حال نمي‌گويند: قرائتي! ولي آنقدر حرف مي‌زنند كه جز با من قابل تطبيق نيست. حالا هم خدا نگفته: عيد غدير، چيزي گفته است كه هرچه با آن بازي مي‌كنيم جز عيد غدير نمي‌شود. اصل آيه را مي‌نويسيم. (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْق‌) (مائده /3) بعد يك پرانتز باز مي‌كند. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا» بعد مي‌گويد: «فَمَنِ اضْطُرَّ في‌ مَخْمَصَةٍ» الي آخر. «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ» يعني بر شما حرام است. بر شما چه حرام است؟ گوشت مرده حرام است. خون حرام است. گوشت خوك حرام است. چيزي كه اسم خدا را برآن نبرند حرام است. بعد مي‌فرمايد: اگر حيواني خفه شود يا خودش خودش را خفه كند يا شما خفه كنيد، گوشتش حرام است. اگر حيوان را با شلاق بزنند تا بميرد گوشتش حرام است. حيواني كه پرت بشود و بميرد گوشتش حرام است. حيواني كه شاخ بخورد و بميرد گوشتش حرام است. حيواني كه گرگ او را پاره كند گوشتش حرام است. اگر زود برسي يعني گرگ فقط گاز گرفته باشد مي‌تواني تا نفس دارد سرش را ببري. البته بسم الله بگويي و رو به قبله باشد. اگر به طرف بت بكشي گوشتش حرام است. با قمار گوشت تقسيم كني حرام است. پس اين آيه مي‌خواهد بگويد: گوشت‌هايي حرام است كه شاخ خورده، كتك خورده، پرت شده، خفه شده، مرده باشد. اينها همه حرام است. مي‌گويد: گوشت خر و خوك حرام است. بعد هم مي‌گويد: امروز دين كامل شد. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم‌» (بحارالانوار/ج2/ص169) امروز كفار مأيوس شده‌‌اند. امروز خدا از شما راضي است. امروز من از شما راضي هستم. امروز كفار مأيوس هستند. بعد مي‌گويد: از گوشت خر و خوك نخور. اما اگر مضطر شدي و از گرسنگي تلف شدي اشكال ندارد. پس گوشت خر و خوك نخوريد. فقط در وقت اضطرار بخوريد. خداوند بعضي از آياتي كه حساسيت برمي انگيزد را جابه جا كرده است. مغازه‌هاي كفش فروشي كه شلوغ است يك لنگه از يك مدل كفش را مي‌گذارند و به جاي جفت ديگر يك كفش ديگر مي‌گذارند. اگر دزدي وارد فروشگاه شد يك لنگه كفش را نمي‌دزدد. چون چيزي هم نصيبش نمي‌شود. هركس مشتري است با همان يك كفش مي‌فهمد. خداوند هم آياتي دارد كه گاهي يك تكه‌اش را جاي ديگر گذاشته است. افرادي كه مسئول هستند و مسئوليت‌هاي حساسي دارند، نوشته‌هايشان در دستگاهشان طبيعي نيست. مثلا مي‌خواهد بگويد: فلان شخصيت مهم مي‌خواهد عصر خانه‌ي ما بيايد. در دفترش مي‌نويسد ساعت چهار فلان شخصيت به خانه‌ي ما مي‌آيد. چون شخصيت درجه يك است، مثلاً اگر يك موقع دفترش گم شود برايش بد مي‌شود. مثلاً مي‌خواهد بگويد: آيت الله خامنه‌اي عصر به فلان جا مي‌آيد. در صفحه‌ي اول دفترش مي‌نويسد: آيت الله، چهل صفحه بعد مي‌نويسد عصري، چند صفحه بعد مي‌نويسد، به فلان جا مي‌آيد. خودش وقتي مي‌خواهد بخواند مي‌فهمد. اما كس ديگر متوجه نمي‌شود. مثل صندوق‌هايي كه كليدش رمزي است. خود طرف هم مي‌داند كه كسي رمزش را نمي‌داند.
خدا گفته است: من قرآن را حفظ مي‌كنم. يكي از فرمول‌هاي حفظ خدا احياء با قدرت غيبي است. يا خدا حفظ مي‌كند. يا بعضي وقت‌ها يك تارعنكبوت مي‌آيد و از پيامبر در غار محافظت مي‌كند. حفظ خدا هميشه لازم نيست غيبي باشد. حالا در اينجا مي‌خواهم حرف‌هايي را بزنم كه يك خرده فني است. بايد يك مقدار بيشتر دقت كنيد. شايد يك خرده خنده دار نباشد، اما سعي مي‌كنم كه خنده هم داشته باشد.
بحث ما درباره‌ي چيست؟ آقاياني كه دير تلويزيون را روشن كردند ما روزهاي پيغمبر را بررسي مي‌كنيم. پيغمبر ما در چهل سالگي به پيغمبري رسيد. شصت و سه سالگي هم از دنيا رفت. اولين روزي كه پيغمبر، پيغمبر شد روز بعثت بود. سه سال مخفيانه كار مي‌كرد. بعد آيه آمد ديگر بس است. علني اعلام كن. فرياد بزن. علني تبليغ كن. روز فرمان علني، روز هجرت، روز تولد حضرت زهرا، روز فتح جنگ بدر، روز شكست احد، روزهاي پيروزي فتح خيبر، حنين، فتح مكه، حج الوداع، غدير خم فرا رسيد. از چهل سالگي تا شصت و سه سالگي تمام عمر پيغمبر را نقطه چين مي‌كنيم. روزهاي درشتش را نقطه‌هاي درشت مي‌ گذارم.

2- آيه غدير

در قرآن يك آيه‌اي است كه مي‌گويد: امروز كفار مايوس هستند. امروز نعمتم را بر شما تمام كردم. امروز از دين شما راضي هستم. امروز دين شما كامل شد. امروز يك تاج داريم كه چهار تا پر دارد. اين كلاه را سر كدام روز مي‌گذاريم؟ اولين روزي كه حضرت محمد(ص) پيغمبر شد، روز اول به او مي‌گوييم: امروز صبح پيغمبر شدي. همين امروز دينت كامل شد. مي‌شود روز اول گفت؟ مثل اينكه بچه به مدرسه برود و بگويد: (الف). استاد هم بگويد: تو امروز فارغ التحصيل هستي. اين كه نمي‌شود. پس قطعا روز بعثت نيست. روزي كه پيغمبر سه سال مخفيانه تبليغ كرد. چرا مخفي تبليغ مي‌كني؟ داد بزن. در روز فرياد زدن هم دين هنوز كامل نشده است. هنوز روز اول است كه تبليغش را آشكارا بگويد. روز هجرت كفار مايوس نبودند. چون مي‌گويد: امروز كفار مايوس هستند. روز هجرت روزي بود كه از هر كافري، يك چاقوكش، يك تروريست از سر ديوار در خانه‌ي پيغمبر ريختند كه پيغمبر را بكشند. پيغمبر هم حضرت علي را جاي خود خواباند. آن روزي كه رفتند پيغمبر را بكشند مايوس نبودند. چون اگر مايوس بودند دست به اين كار نمي‌زدند. پس روز هجرت هم نيست. روز تولد حضرت زهرا چطور؟ روز تولد حضرت زهرا كفار مايوس نشدند. اصلاً گفتند: خوب شد كه دختر است. چون عقيده‌ي عرب‌ها اين بود كه دختر چيزي نيست. پسر است كه نام پدر را زنده نگه مي‌دارد. جنگ‌هايي كه مسلمان‌ها مي‌كردند. بعضي‌ها شكست مي‌خوردند. بعضي پيروز بودند. جنگهايي كه شكست مي‌خوردند كه شعار نمي‌دادند امروز دين كامل شد. چرا؟ چون شما كشته داديد. امروز كفار مايوس شدند. روزهايي كه ما كشته مي‌دهيم كه كفار مايوس نمي‌شدند. كفار شير مي‌شدند. يك روزهايي هم پيروز شدند. در جنگ بدر پيروز شدند. در جنگ احزاب، در جنگ حنين، فتح مكه مسلمانها پيروز شدند. وقتي آدم پيروز مي‌شود، آنهايي كه شكست مي‌خورند مايوس مي‌شوند. نه همه كفار! ببين آقا اگر دو گروه دارند بازي مي‌كنند يا كشتي مي‌گيرند، آن رقيبي كه زمين خورده است مايوس مي‌شود. ولي بقيه‌ي تيم‌ها مايوس نمي‌شوند. نمي‌گويد: «اليوم ياس» نمي‌گويد: اين كفار! مي‌گويد: تمام كفار روي زمين امروز مايوس شدند. در جنگ‌ها كفار در جبهه مايوس مي‌شوند، نه تمام كفار، قطعا در جنگها كفار مايوس نشدند. در حج آخر چطور؟ چون جمعيت عظيمي با پيغمبر مراسم حج را انجام داد، اين خيلي طرفدار دارد. امروز كه با پيغمبر حج مهمي انجام دادي، حجي كه در محضر پيغمبر است و آداب حج را از شخص پيغمبر ديديد، امروز دين كامل است. نمي‌گويد: كه حج شما كامل است. مي‌گويد: تمام دينتان كامل است. پس مربوط به حج هم نمي‌تواند باشد. چون حج جزئي از دين است و تمام دين نيست. مي‌گويد: تمام دينتان كامل است. اگر خياط يك كت و شلوار خوب بدوزد، نمي‌شود بگويي: كت و شلوار كامل است. معنايش اين نيست كه بنايي هم كامل است. كت و شلوار يك قسمت از لباس است. يك تكه كامل معنايش اين نيست كه همه كامل است.
يك كلاه در قرآن است. خدا گفته است: برويد سر كارها را پيدا كنيد. برويد سر كلاه را پيدا كنيد. كلاه اين است كه امروز تمام كفار مايوس شدند. امروز دينتان كامل شده است. امروز من از شما راضي هستم. امروز نعمت را بر شما تمام كرديم. اين كلاه را سر كدام روز بگذاريم؟ امكان ندارد اين كلاه سر هيچ روزي برود. امكان ندارد اين كلاه سر روزي جزء غدير خم برود؟ چطور در غدير خم است؟ چون پيغمبر چهار برخورد كردند. 1- تهمت، 2- شكنجه، 3- جنگ هيچ كدام موفق نبود. به پيامبر تهمت زدند. قرآن تهمت‌ها را نقض كرده است. به پيغمبر گفتند: تو شاعر هستي. نشد! تو مجنون هستي. نشد! تو ساحر هستي. اما هيچ كدام ار تهمت‌ها نگرفت. شكنجه و ترور هيچ كدام عملي نشد. تصميم گرفتند كه در خانه‌ي پيغمبر بريزند و او را بكشند. تا نزديك غار دنبالش كنند. در جنگها اصحابش را كتك زدند. اما هيچ كدام نگرفت. براي كفار يك روزنه اميد مانده بود. آن هم روزنه‌اي بود كه گفتند: ما حريف پيغمبر نمي‌شويم. هرچه شكنجه‌اش مي‌كنيم نمي‌شود. پس صبر كنيم تا بميرد. پسر هم ندارد. كلكش كنده مي‌شود. همه اميد اين كفار مرگ پيغمبر بود. يك مرتبه ديدند كه در غدير خم علي نصب شده است. امير المومنين كه نصب شد ديدند اگر پسر هم داشت از اين بهتر نبود. آن وقت تمام كفار مايوس شدند.
درباره انقلاب بگويم. خبر رحلت امام بنيانگذار انقلاب اسلامي پخش شد. ضد انقلابها از كشورهاي مختلف در فرودگاه آمدند تا اينكه به ايران بيايند.
يكي از علماي بزرگوار رفته بود معالجه كند. مي‌گفت: تا فهميدم امام از دنيا رفته من هم به فرودگاه رفتم و ديدم آدمهاي ضد انقلاب ساك‌ها را دست گرفتند تا بيايند. يك وقت راديو گفت: امروز آيت الله خامنه‌اي به رهبري منصوب شدند، تا خبر رهبري ايشان گفته شد مي‌گفت: ضد انقلابها به هم نگاه كردند و از همان فرودگاه برگشتند. ديدند امام اگر پسر هم داشت از اين بهتر نمي‌شد. حالا اگر پيغمبر پسر داشت از علي بهتر نمي‌شد. امام يك چيزي را مي‌گفت كه خيلي زيبا است. مي‌گفت: اگر پيغمبر هيچ كاري نمي‌كرد فقط علي را تربيت مي‌كرد برايش كافي بود. از اين آيه معلوم مي‌شود تمام كفار كره زمين يك طرف، علي هم يك طرف. چون مي‌گويد: علي كه معرفي شد همه كنار رفتند. يعني يك طرف ترازو تمام كفار، يك طرف ترازو هم علي(ع). اين خيلي است. اين حديث نيست.
كساني كه دير تلويزيون را روشن كرده‌اند مي‌پرسند چه مي‌گويد؟ مي‌دانيد چه مي‌گويم؟ مي‌گويم: سوره مائده آيه دوم مي‌گويد: گوشت خر وخوك را نخوريد. آيه‌ي آخر هم مي‌گويد: آدم مضطر بخورد. بين نخوريد و بخوريد يك كلاه داريم كه سر ندارد. داريم دنبال سر مي‌گرديم. چه روزي است كه تمام كفار مايوس مي‌شوند؟ چه روزي مي‌گويند: گوشت خوك نخوريد؟ گوشت حيوان شاخ زده را نخوريد؟ گوشت حيوان پرت شده را نخوريد؟ امروز دين كامل شده است. اين زشت نيست حالا كه دين ما كامل است گوشت حيوان مرده را بخوريم؟
درس‌هايي كه از اين آيه مي‌گيريم را برايتان بگويم. يك دوام دين به رهبري است. چون قرآن مي‌گويد: اگر نباشد دين كامل نيست. دوام دين به رهبري است. با رهبري صحيح از كفار نبايد ترسيد.
يك درس ديگر اين است كه هر وقت از كفار ترسيديد بدانيد در رهبري مشكل داريد. چون پشت سرش مي‌گويد: آيه قرآن است. امروز كه علي بن ابيطالب نصب شد ديگر از كفار نترسيد. اين يك نكته دارد. يعني هر كجا كشور اسلامي از كفار مي‌ترسد معلوم است كه رهبرش علي نيست. اگر رهبرتان علي بود ديگر نترسيد. هر كشوري از آمريكا مي‌ترسد كمبودش علي است. و لذا مي‌گويد: بنده پرچم آمريكا را روي كشتي‌ام مي‌زنم و از دريا مي‌گذرم. خوب كسي كه به علي پناه نبرد به پرچم آمريكا پناه مي‌برد.
يك كسي پيش منصور دوانقي آمد. منصور دوانقي پايش را دراز كرد و گفت: با پاي من بيعت كن. او هم پايش را گرفت و گفت: خاك بر سرت! هركس كه دست با علي ندهد بايد با پاي من بيعت كند. قرآن مي‌گويد: حالا كه رهبر تعيين شده است ديگر نترسيد. هر كشوري كه مي‌ترسد مشكلش رهبري است. ما زمان شاه مي‌ترسيديم. از يك پاسبان هم مي‌ترسيديم. بعد گفتند: توپ، تانك، مسلسل ديگر اثر ندارد. اين آقا كه از يك سوسك مي‌ترسيد اين كه اگر گربه از ديوارش مي‌رفت از سايه گربه مي‌ترسيد، اين آقا نمي‌تواند مستأجر را از خانه‌اش بيرون كند. حالا مي‌خواهد شاه را از مملكت بيرون كند؟ چه بود، چه شد؟ حالا امروز رهبر امام شده است؟ تا شاه بود ترسو بودند. تا امام شد شجاع شد؟ يك چيزي در سر مردم است كه بايد بيرون بياورند. البته مردم ايران، نه همه! يك سري از اين ليبرال‌ها و ورشكست‌هاي سياسي يك چيزي در سرشان است كه اگر با يك قلاب بيرون بكشيد خوب است. منتها با اين حرف من قلاب كنيد. اين حرف من نيست. حرف خداست. اينها گيرشان اين است كه خيال مي‌كنند امامت يك مديريت است. و لذا مي‌گويند: آقا شما فوق ليسانس مديريت داريد؟ با مسائل حقوقي آشنا هستيد؟ اين‌ها خيال مي‌كنند كه رهبري مسأله مديريت فايل و كامپيوتر و ذي حسابي و جمع بندي و روابط عمومي و هماهنگي و نظارت و بازرسي است. اين‌ها اشتباه كردند. امامت اين نيست كه تو مي‌گويي. اينكه ليسانس يا فوق ليسانس اداره كند. امامت يعني پنجاه ميليون ترسو را شجاع كن. جگر دادن به پنجاه ميليون امامت است. كار فوق ليسانس نيست. امامت يعني دعايش مستجاب شود. امامت يعني از غيب خبر بدهد. ما به صدام سيلي مي‌زنيم. آن زماني كه صدام ايران را گرفته بود به حساب امامت بود. يعني يك چيزي بگويد: كه ده سال بعد واقع بشود. امامت يعني وقتي ساواك امام را مي‌گيرند به او مي‌گويند: قدرت تو چه كسي است؟ مي‌گويد: ياران من در قنداق هستند. يعني بيست سال قبل از انقلاب مي‌گويد: ياران من در قنداق هستند. از بيست سال ديگر خبر مي‌دهد. امام اين است. بايد يك خبرهايي از يك جايي داشته باشد.
اين ليبرالها و كساني كه جوجه كباب مي‌خورند و كيف مي‌كنند، خيال مي‌كنند كه امامت اداره اتريش، آلمان و سوئيس است. ما مي‌گوييم: نه! امامت يك حركت ملكوتي است. رابط بين خالق و مخلوق است. واسطه فيض ما است. آيت الله بهاء الديني يك عالم وارسته بود. حدود صد سال است كه به خاطر علم و تقوايش يك كنگره در قم گرفتند. در اين كنگره علما از همه ايران جمع شدند و به عظمت اين كه يك نفر صد سال گناه نكرد، كنگره گرفتند.
وقتي يك طلبه از سفر مي‌آيد يك حق زحمتي به او مي‌دهند. يك طلبه مي‌گفت: از مسافرت آمده بودم. پولم را شمارش نكرده بودم. به روستايي رفتم و سي شب سخنراني كردم. ماه رمضان مردم پولي روي هم گذاشتند. به من دادند. مي‌گفت: وقتي به قم رسيدم گفتم: به خانه نروم. بروم يك سلامي به حضرت معصومه بدهم. در حرم كه رفتم ديدم يكي از طلبه‌ها خيلي اوضاع بدي دارد. ديدم گيج است. گفتم: احوال شما؟ گفت: خيلي گرفته‌ام. طلبكارها دورم ريختند. فرار كردم. مي‌گفت: نگاهش كردم. ديدم من و اين هم‌شاگردي هستيم. ايشان مي‌گفت: پول‌ها را به او دادم و گفتم: براي خودت باشد. مي‌گفت: سلام دادم و دست خالي ماندم. گفتم: حالا كه حضرت معصومه آمديم، خانه ‌ي آيت الله بهاء الديني بروم. مي‌گفت: به خانه‌ي ايشان رفتيم. تا وارد شدم گفت: تو حرم مرا خوشحال كردي. بعد در يك اتاق رفت و يك پاكت آورد و همان مبلغي را كه داده بودم برايم آورد. امامت يعني كانال، وصل بودن به غيب، امامت يعني نفسش اثر كند. امامت يعني واسطه فيض باشد. شما فكر مي‌كنيد امام بنيانگذار جمهوري اسلامي كه نه حزبي دارد. نه بودجه‌اي دارد. نه صندوقي دارد، مي‌تواند با سياستمداران در بيفتد و روز به روز هم آمريكا تحقير بشود؟ بله! مي‌شود. روز به روز جمهوري اسلامي مستحكم‌تر مي‌شود.
دين بي رهبر هدر رفتن نعمت‌هاست. چون مي‌گويد: امروز نعمتها تمام است. اگر رهبر نباشد نعمتها هدر مي‌رود. اگر كفار از شما مأيوس نمي‌شوند معلوم است كه دين شما ناقص است. الان سوال ما اين است كه آيا كفار از كشورهاي اسلامي مأيوس شده‌اند يا نه؟ از ايران كه مأيوس شد. چون هر كاري كرد نشد. از كشورهاي ديگر مأيوس نيست. قرآن مي‌گويد: اگر كفار از شما مأيوس نيستند معلوم است كه دين شما كامل نيست. حالا آيا غدير مسأله شيعه است؟ نه! مسأله شيعه نيست. من يك طرحي را براي شما تصور كنم. الآن كفار در كدام كشور از همه خوارتر هستند؟ شايد در ايران. يعني آمريكا براي ما هيچ ارزشي ندارند. اگر يك آمريكايي در كوچه‌هاي ايران راه برود بچه‌ها در صورتش آب دهان مي‌اندازند. هيچ جا آمريكا تحقير نشد. سلمان رشدي از كدام كشور از همه بيشتر مي‌ترسد؟ از ايران! مسأله ديگر بيداري مسلمان‌ها است. يك ميليون سياه پوست در آفريقا در آمريكا راهپيمايي كردند. مسلمان‌ها بيدار شدند. بيداري مسلمان‌ها به كجا وصل است؟ ايران! اين‌ها مربوط به شيعه و سني نيست. تحقير كفار مربوط به همه اسلام است. وحشت سلمان رشدي مربوط به همه اسلام است. بيداري مسلمان‌ها مربوط به شيعه و سني نيست. اينها به خاطر رشد معنويت است. شماباور مي‌كنيد كه دو ميليون بچه مشغول حفظ قرآن و مفاهيم هستند؟ صد‌ها هزار جوان به جبهه رفتند. حالا شما نگاه نكن كه چهار نفر دختر بي حجاب در خيابان‌ها است.
اگر دخترهاي حجاب دار در خيابان بيايند، آن هفته گفتم كه معلوم مي‌شود چه مي‌شود؟ منتها بي‌حجاب در خيابان مي‌آيد. آن كسي كه چادري است در خيابان نمي‌آيد. سازندگي هيچ كشوري در كشورهاي اسلامي به اندازه ايران قدرت سازندگي نبود. شجاع ترين مردم، مردم ايران هستند. ببينيد ابتكار رشد علمي چقدر است؟ همه اين حركت‌ها براي عزت اسلام است.
مي‌خواهم بگويم: انقلاب ما پرتويي از غدير است. در اين انقلاب و جمهوري اسلامي رشد علمي، شجاعت مردم، تحقير كفار، وحشت سلمان رشدي، بيداري مسلمان‌ها، رشد معنويت، سازندگي، ابتكار ايجاد شد و اين براي عزت است. اين براي زماني است كه رهبري شد. هفده سال است كه ما تجربه داريم. سني و شيعه ندارد. الآن در فلسطين اگر يك جوان به اسرائيل حمله مي‌كند خاطرش جمع است كه كشورهاي اسلامي خواب و خيال ندارند. براي همين است كه ما در تهران اسم يك خيابانمان را فلسطين مي‌گذاريم.
شما اگر مي‌خواهيد ببيند ما شيعه هستيم يا سني هستيم، از اداره مخابرات بپرسيد. يك آلبوم عكس بگيريد و تمبرها را ببينيد. تمبرهاي كه ما از دانشمندان سني درست كرديم، كمتر از دانشمندان شيعه نيست. يعني ما هم سيد قطب را تمبر كرديم. بسياري از تمبرهاي ما رهبران سني هستند. سني و شيعه نداريم. بحث اين است كه نجات مسلمين چيست؟ نجات مسلمين مهم است. امروز در بين كشورهاي اسلامي كدام كشور عامل بيداري شد؟ ايران! كدام كشور شجاع‌تر از ايران است؟ كدام كشور ابتكارش بيش از ايران است؟ كدام كشور رشد معنويتش بيش از ايران است؟ در تمام كشورهاي اسلامي ايران همه چيزش الگو است. الان همه جا جنگ بين شيعه و سني هست. در ايران حدود ده ميليون سني با شيعه زندگي مي‌كند. اصلاً مسأله شيعه و سني نيست. ايران نشان داد كه بيداري مسلمان‌ها مهم است. ابتكار و اختراع براي ايران است. رهبري ايران عظيم است. پس غدير مسأله شيعه نيست. نجات اسلام، بيداري اسلام، اين است. امام در صحيفه نور مي‌گويد: در غدير خداوند روشن كرد كه خط حكومت چگونه باشد؟ چون خيلي‌ها به مكه مي‌روند. غدير روشن كرد كه چطور از حج استفاده كرد. حج اين نيست كه برويم يخچال و اجاق گاز و شكستني بياوريم. حج اين است كه وقتي برمي گرديم يك علي در آن پيدا شود. استفاده از حج يعني علي!
ضمناً امام يك حرف نويي هم دارند كه يك خرده سنگين است. امام فرمود: غدير به علي شخصيت نداد. علي غدير را خلق كرد. راجع به پيغمبر هم دارد جبرئيل بر پيغمبر نازل نشد. عظمت پيغمبر جبرئيل را پايين كشيد. مي‌گويند: شما برادر فلاني هستي؟ مي‌گويد: نه! او برادر من است. آيا غدير به علي مقام داد؟ نه! علي غدير را خلق كرد. جبرئيل بر پيغمبر نازل شد. پيغمبر اهميت پيدا كرد. امام مي‌فرمايد: عظمت پيغمبر جبرئيل را پايين كشيد. و لذا شما هم همينطور هستيد. تو هم اگر تقوا داشته باشي ديد پيدا مي‌كني. باطن بين مي‌شوي. اين طور نيست كه در بسته باشد. تو هم اگر مثل يوسف جلو شهوتت را بگيري علم تعبير خواب پيدا مي‌كني. خدا با يوسف قراردادي نبسته است. خيال نكن تمام شد. نه خير هركس در خط يوسف برود و يك صحنه گناه پيش بيايد و خودش را نگه دارد، ما يك چيزي به او مي‌دهيم.
اگر مي‌خواهي باطن را ببيني، اگر مي‌خواهي درهاي بسته به رويت باز شود، اگر مي‌خواهي از راه ناگهان رزقت وسيع شود، اگر مي‌خواهي در بن بست نماني، الان هم هست. يك كد دارد. كد تقوا!
هفته‌ي گذشته من چند تا تقاضا كردم. يك بار تقاضاهاي هفته قبل را مي‌گويم. بعد هم پنج دقيقه آخر برادر عزيزمان آقاي سازگار اشعاري را برايمان مي‌خوانند.
من اين چند دقيقه مي‌خواهم تكراري حرف بزنم. چون هفته قبل هم گفتم. اما مي‌ترسم يك عده‌اي نشنيده باشيد.22بهمن عيد ما است. عيد سياسي، مذهبي، انقلابي ما است. الحمد الله عيد نوروز هم عيد ملي ما است. بعثت عيد بزرگ ما است. نيمه شعبان عيد بزرگ ما است. اما روايت مي‌گويد: از همه عيدها مهمتر عيد غدير است. حتي از عيد فطر و از عيد قربان هم مهمتر است. در عيد غدير حق اميرالمومنين اين است كه يك كارهايي بكنيم. كارهايي كه اينجا هست، فهرستش را مي‌گويم. نمازجماعت در اين روز آمده است. يك جا جمع بشوند و يك نماز باعظمت بخوانند. صيغه برادري بخوانند. دو تا برادر دستشان را در دست هم بگذارند.
عزاداراني كه روز عاشورا اين همه پلو مي‌پزند و غذا مي‌دهند براي پدر امام حسين هم يك كاري بكنند. حالا براي امام حسين بيست تا ديگ مي‌پزند. براي حضرت امير هم دو سه تا ديگ بار بگذارند. امام حسين فرمود: پدرمان از ما بهتر است. حالا از شور عاشورا كم نكنند و به شور غدير اضافه كنند.
حديث را تكرار كنم. اگر كسي روز غدير به يك نفر غذا بدهد، حديث داريم انگار به تمام انبياء غذا داده است. مهماني‌ها را بگذاريم و در عيد غدير برگزار كنيم. عيد غدير را به هم تبريك بگوييم. اين رسم در خيلي از شهرها هست. در خيلي از شهرها اين رسم هست كه سيدها مي‌نشينند و همه به ديدن آنها مي‌روند. منتها سيدهايي كه خانه‌شان كوچك است، مشكل دارند. همه سيدها در مسجد بنشينند كه هم مسجد احياء بشود و هم اينكه آدم وارد مسجد مي‌شود و يك دفعه سي تا سيد را مي‌بيند.
خدا پدران ما را رحمت كند. روز عيد غدير شير گاوشان را مجاني مي‌دادند. درود بر بعضي از راننده‌هاي تاكسي كه عيد غدير ساعت دوازده كه مي‌شود تا ساعت يك پول نمي‌گيرند. راننده‌اي داريم كه اينطور باشد؟ چون حضرت علي ظهر عيد غدير نصب شد. اين راننده هم بگويد: من امروز ظهر مجاني كار مي‌كنم. پيغمبر در روز عيد غدير نماز ظهر را كه خواند علي بن ابيطالب را نصب كرد. مي‌شود دكتر و پزشك هم پول نگيرند. هر كسي براي عيد غدير يك كاري بكند. صدها شاعر داريم. هركس يك شعر براي غدير بگويد. صداوسيماي ما با افرادي كه غدير شناس هستند مصاحبه كند. ما آدم‌هايي داريم كه عمرشان در تاريخ غدير بوده است. مير حامد حسين، قاضي نور الله، علامه اميني اينها نود سال، هشتاد سال در غدير كار كردند. مي‌شود اين كار را كرد. بهترين سرودها را براي غدير بسازيم. وزارت ارشاد ما، سازمان تبليغات ما، بهترين نوارها و سرودها را داشته باشند. راننده‌ها در بيابان‌ها آهنگي براي غدير بگذارند. سرودي براي غدير بسازند. براي بچه‌هايي كه شب غدير متولد مي‌شوند يك كاري بايد كرد. حضرت علي بيشترين مريد را دارد. البته همه كشورهاي اسلامي حضرت علي را قبول دارند. ما در محبت اهل بيت هيج مسأله‌اي نداريم. شيعه و سني ندارد.
پس حرف هايم را جمع كنم. كساني كه دير تلويزيون را روشن كردند در يك دقيقه بگويم. آخرين سوره‌اي كه نازل شد سوره مائده است. اول سوره مائده، آيه دوم آمده است كه گوشت مرده و گوشت خوك خفه شده و پرتش شده و شاخ زده را نخوريد. بعد يك جمله گفته است. در آخر گفته: آدم مضطر از اين گوشت‌ها بخورد. من مي‌گويم: اين جمله ربطي به اين آيه ندارد. چون اگر اين جمله حذف بشود به آيه ضرري نمي‌خورد. ما اگر اين تكه را حذف كنيم موردي پيش نمي‌آيد. درست مثل باقي آيات است. چون مثل اين آيه چهار تا ديگر هم هست. مي‌گويد: اين گوشت‌ها را نخوريد. آدم مضطر بخورد. عين اين چهار جاي ديگر هم هست. ما اين تكه را حذف كنيم به آيه ضرري نمي‌رسد. پيداست اين مربوط به آيه نيست. اين يك آيه را تمام روايات شيعه و سني مي‌گويند. يعني اين تكه با حساب باقي آيه‌ها جدا است. در آيات مشابه اين تكه نيست. اصلاً آهنگ آيه با باقي آيه‌ها نمي‌خورد. يك روز با چهار عنوان است. امروز تمام كفار مأيوس هستند. امروز دين كامل است. امروز نعمت تمام است. امروز خدا راضي است. مي‌خواهيم بدانيم اين روز چه روزي است؟ عمر پيغمبر را از چهل سالگي تا شصت و سه سالگي بررسي كرديم. نقطه چين كرديم. روزهاي بزرگ را با قلم درشت مشخص كرديم. روز تولد حضرت زهرا، روز پيروزي در جنگ بدر، پيروزي حنين، همه را بررسي كرديم. در عين حال اين روز قابل تطبيق با اينها نبود. فقط قابل تطبيق با غدير خم بود. بعد گفتيم: غدير براي شيعه‌هاست. هفته گذشته گفتم: در كتاب مسند امام احمد حنبل كه از مهمترين كتابهاست صفحه دويست و هشتاد، يك ماجرا را نقل كرده است. غدير شيعه و سني ندارد. در جمهوري اسلامي عزت اسلامي، رشد علمي، شجاعت، حقير كردن كفار، وحشت سلمان رشدي، بيداري مسلمان‌ها، رشد معنويت، سازندگي، ابتكار همه اينها در ايران بود و اينها همه بخاطر اين است كه رهبري ايران رهبري فرزند غدير بود. اگر اسلام بخواهد رشد كند بايد رنگ غدير را رشد بدهد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2060
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست