نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2089
موضوع: غيبت
تاريخ پخش: 70/01/12
بسم الله الرحمن الرحيم
1- غيبت
ما قبل از افطار نيم ساعت با مردم صحبت مىكنيم. مربوط به غيبت است. نقل زبانهاست، زمستان پشت كرسى، پاى بخارى. تابستان كنار باغچه در حياط. در كارخانه و در اتوبوس، در صف نانوايى در صف تخم مرغ، مدرسه و دانشگاه، يك بلايى است دامنگير همه، و خيلى هم خطرناك. راجع به غيبت، من تقريباً چهار سال پيش بحثى را داشتهام، ولى مگر كافى است كه آدم چهار سال پيش گفته باشد. مسائلى راجع به غيبت است. كه باز آدم رواياتى يادش مىآيد نكاتى به ذهنش مىرسد كه هم برايش تازگى دارد و هم بر فرض يك چيزى را تازگى هم نداشته باشد تذكر آن مهم است. مسئله غيبت: تيترهايى كه در اينجا داريم اين است كه اول موضوع ما غيبت است. 1- معناى غيبت چيست؟ 2- انواع غيبت 3- حرام بودن غيبت 4- انگيزههاى غيبت 5- شنيدن غيبت 6- كفاره غيبت مواردى كه غيبت جايز است. در مورد اين ما مىخواهيم صحبت كنيم من فكر مىكنم كه آنهايى كه پاى تلويزيون هستند دوست داشته باشند من از آخر شروع كنم به اول. يعنى جاهايى كه غيبت جايز است. خيلى دلش مىخواهد اين جا را بفهمد. يك كسى، يك كسى را مىخواهد خراب كند، مىگفت آقاى فلانى، گفت: بله، گفت: بگو ببينم فلانى كدام كتابهايش هيچ چيزى نيست. گفت: خوب از استاد دانشگاه است و روشنفكر است و حرفهايى مهم دارد. و انقلابى مهم هست. مىگفت: بگو كدام حرفهايش غلط است من بروم خرابش كنم. پس او از اول آمده بود خرابش كند. حالا دنبال سوژه مىگشت. و با بغض نگاه مىكند. حالا يك عده ناراحت هستند مىگويند اول اين جا آخرش را بگو. نه حالا ما همان سير طبيعيش را برويم. معناى غيبت: غيبت اين است كه امام صادق(ع) فرمود: «الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ» (كافى/ج2/ص358) يك چيزى را كه خبر ندارند لو بدهى. ولى گاهى وقتها مىگويى فلانى قدش بلند است. خوب اين غيبت نيست. قد بلندى چيز پنهانى نيست. فلانى كمرش خميده است. البته اگر به قصد توهين بگويى يا او از اين كلمه بدش بيايد باز او يك رقم گناه است. متلك يك گناه است، دروغ هم يك گناه است، گناه غيبت حسابش فرق مىكند. غيبت اين است كه يك چيز مخفى را لو بدهى.
2- انواع غيبت
همه جوره مىشود: زبانى، نوشتنى، اشارهاى، تقليدى. گاهى سكوت ويتامين غيبت دارد. آقا شما نظرتان راجع به فلانى چيست. سكوتى كه مىكنى و فوتى كه مىكنى. اين غيبت است. يعنى فوتى است كه ويتامين غيبت دارد. ريش خاراندن. فلانى چگونه است؟ فلانى. ريش خود را مىخاراند و مىگويد: آقا، اين را از كس ديگر بپرسيد، از من نپرسيد. فلانى چه جور است؟ والله، مردم شناس، خداست. دعا كردن؛ فلانى چه جور است؟ فلانى، خدا عاقبت او را به خير كند. اين دعاست ولى خاصيت غيبت دارد. فلانى چه جور است؟ آقاى قرائتى چه جور آدمى است؟ خدا به حق محمد و آل محمد اخلاصش بدهد. دعا مىكنى اما خوب… البته راجع به بنده اين بهترين دعا است. خيلى دعاى خوبى است. بالا رفتن در جامعه، دود هم بالا مىرود ولى روسياه است. به هر حال پس غيبت گاهى با فوت است، گاهى با دست گذاشتن روى محاسن است. گاهى از من نپرس و گاهى عادى است. زود آدم كسى را خراب مىكند.
3- علت حرام بودن غيبت
در مورد حرام بودن غيبت، هر ايرانى بهتر است اين آيه را حفظ كند، زشت است كه يك ايرانى بعد از 13، 14 سال بعد از انقلاب اين آيه را كه مال خودمان است حفظ نكند. رفتم خانه كسى مهمانى. ديدم اين آيه را قاب كرده زده به ديوار براى مهمانها. آيه اين است: «لا يَغْتَبْ» يعنى غيبت نكن (لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً) (حجرات /12). غيبت نكنيد بعضى بعضى ديگر را، خيلى راحت و مىشود حفظ كرد. حالا چرا؟ پشت اين آيه فلسفهاش را هم گفته. مىفرمايد كه: «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» آيا دوست دارد گوشت برادرش را بخورد «مَيْتاً» مىگويد: دوست دارى برادرت از دنيا برود شما گوشت برادرت، برادر مردهات را بجوى؟ بعد مىگويد «فَكَرِهْتُمُوهُ» حتماً كراهت دارد. اين قصه چيست؟ غيبت در قرآن مثل خوردن گوشت برادر مرده است. در اين آيه كلمه «أَ يُحِبُّ» آيا دوست دارى اين يعنى مراجعه به وجدان. يعنى مراجعه كن به وجدانت. خوشحال مىشوى كسى خرابت كند؟ مىگويند علامت مؤمن اين است كه هر چه را براى خود دوست دارد براى ديگران هم دوست داشته باشد. خوشت مىآيد كسى خرابت كند؟ خوب اگر نمىخواهى، تو هم كسى را خراب نكن. «لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» اين «أَخيهِ» اين هم باز يعنى عاطفه كجا رفت؟ وجدان كجا رفت؟ برادرت. بعد لحم. لحم غير مو است، مو زود بزرگ مىشود اما گوشت آدم… نيم متر مو، يك وجب مو، خوب مو زود بلند مىشود اما گوشت يك چيزى است كه… مثل اين كه آبرو تشبيه شده به گوشت، يعنى آبرو را آدم بايد 30، 40 سال در جامعه جان بكند تا آبرو پيدا كند، آبرو غير از پول است. ممكن است يك مرتبه يك زمينى گران شود و به اين وسيله پول دار شود ولى آبرو مثل گوشت است، جان بايد كند تا آبرو پيدا كرد. يعنى همان طور كه رشد گوشت طول مىكشد، پيدا شدن آبرو هم طول مىكشد. بعد «مَيْتاً». چرا گفتهاند «مَيْتاً»؟ چون اگر آدم گوشت زنده را بكند جايش پر مىشود، اما گوشت مرده ديگر جايش پر نمىشود. و آبرو هم كه رفت ديگر جايش پر نمىشود. شما جيب كسى را بزنى، پولش را دزديدى اگر 100 تومان از او بدزدى مىدود كار مىكند جايش را پر مىكند. پول را مىشود جبران كرد. اگر گلوله بخورد به خانه مىشود رفت بنا آورد و درستش كرد. ولى اگر آبروى آدم برود جايش پر نمىشود. پس ببينيد. قرآن گفته: غيبت مثل گوشت مرده مىماند يعنى گوشت مرده جايش پر نمىشود آبروى طرف را هم بريزى جايش پر نمىشود. يك چيز ديگر، مرده جان ندارد از خودش دفاع كند. از آن كسى هم كه غيبت مىكنى نيست كه از خودش دفاع كند. مهم در اينجا نيست مثل مرده است هم در اين كه جايش مثل مرده پر نمىشود. هم درباره اين كه اصولاً مرده بو مىدهد. غيبت خبيث است. «لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» اگر روزهدار غيبت كند، به ما كه گفتهاند شكمت بايد روزه باشد، سفارش كردهاند كه زبانت هم بايد روزه باشد. پس چه كنيم همين جور «صُمٌ بُكم» بنشينيم. نخير ننشين. حرف خير. اين قدر حرف خوش مزه هست. ما طلبهها كه پهلوى هم مىنشينيم مىگوييم آقا هر كدام دسته گل آب داديم بگوييم. يكى گفت: آقا من بالاى منبر حسابى خراب مىكنم. گفت: چه كردى؟ گفت: رفتم بالاى منبر به جاى اين كه بگويم يك صلوات بلند ختم كن گفتم يك بسم الله بلند ختم كن. و به قدرى خنديدند كه تا آخر منبر نتوانستم… هر كسى نقاط ضعفى دارد كه نقاط ضعف او را اگر آدم بگويد هم درس عبرت براى ديگران مىشود و هم حرفى از كسى نمىزند. ما خودمان اين قدر عيب داريم. حديث داريم: خوشا به حال كسى كه عيبهاى خودش مشغولش مىكند از اين كه به عيبهاى مردم بپردازد. «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ» (بحارالأنوار/ج58/ص129) و خداوند اخلاق و روشش اين است «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ» (كافى/ج2/ص578) راجع به غيبت داريم كه: «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ» اين آيهاى كه مىخواهم بگويم هم مال غيبت كردن است هم غيبت گوش دادن. مىفرمايد كه: (إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (نور /19) كسانى كه دوست دارند عيبها شيوع كند. كسانى كه دوست دارند زشتيهاى مردم لو برود. «فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ». روايت داريم به خانمها سوره نور ياد دهيد. چون در سوره نور هم بحث عفت است هم بحث حجاب است. هم بحث غيبت است و مسائلى كه زن بيشتر سر و كار دارد. «كسانى كه دوست دارند زشتيهاى مؤمنان لو برود، اينها عذاب دردناكى خواهند داشت. » از اين آيه معلوم مىشود گناه كبيره است. چرا؟ چون علامت گناه كبيره اين است كه هر گناهى را كه قرآن اسم برده و عذاب دارد اين معلوم مىشود كه گناه كبيره است. و در اين آيه گفته: «عَذابٌ أَليمٌ». يك سؤال ايدئولوژيكى. در مصاحبهها گناه صغيره و گناه كبيره چيست؟ گناه كبيره گناهى است كه خداوند وعده عذاب داده. پس از اينكه گفته «عَذابٌ أَليمٌ»، پيداست گناه كبيره است. دوم نمىگويد گناه بكنى، مىگويد يحبون يعنى مواظب (منشت) باشى. گاهى رفتار آدم خوشش مىآيد و لو چيزى نمىگويد، ولى در دلش خوشش مىآيد، دوست دارد كه بداند فلانى چه كرده. حتى ممكن است يك عكس زشتى باشد. مىبرند پهلوى آقايى مىگويند اين را فتوكپى كن شما اهل فتوكپى هستى گناه است فتوكپى مىكنى. مىگويد: آقا به من چه! من فتوكپى كردم پولم را گرفتهام. اين درست نيست، شما كه مىدانيد اين چه عكسى است. اين عكسى كه فتوكپى مى كنى ببين براى چه هدفى است. (وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ) (مائده /2). اگر كسى به من بگويد عصايت را بده بزنم سر كسى، اگر بدهم گناه است، حرام است. اگر انگور فروشى بداند كسى كه از او انگور مىخرد مىبرد شراب درست مى كند، اگر بدانى كه خانهات را بدهى به ايشان خانه تيمى درست مىكند، اگر مىدانى ويدئو بخرى تو را بد مىبيند… سپرت و اگر بدانى اين جوراب نازك را بخرى خانم در كوچه پايش مىكند، همه اينها گناه است. چون مىدانى كه تو مقدمه كار را انجام دادى. نفرين كه مىكنيم به يزيديها نمىگوييم «اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ» (مصباحالمتهجد/ص776)، بعد مىگوييم «وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ» (مصباحالمتهجد/ص776) خدا لعنت كند كسانى كه «شَايَعَتْ» بدرقه كردند يزيديها را «وَ بَايَعَتْ» بيعت كردند و تابعت (پيروى كردند). در زيارت عاشورا نمىگوييم خدا لعنت كند يزيد را. مىگوييم خدا لعنت كند آن كسى را كه حتى همراهى كرد يزيد را. به همين خاطر مىگويند دوات ظالم را حق ندارى مركب كنى به همين خاطر مىگويند. حديث داريم كه نوك قلم ظالم را تيز نكن. مىدانى كه اگر پنجره دفتر شما پايين باشد خانه همسايه را مىبيند شما حق ندارى پنجره را بالا بكشى، بايد پنجره پايين باشد. چون اگر پنجره پايين باشد بدان خانمت خانه همسايه را چشم چرانى مىكند. مىرود مىگويد اينها امروز كدو داشتند تمام زندگى مردم را شب به شما گزارش بدهد. خوب اين به خاطر اين است كه پنجره شما پايين است. و بنا همين طور، معمار همين طور. و مغازهدار هم همين طور اگر بداند كه مغازهاش را بدهد اجاره او مىخواهد چه كارى در مغازه بكند. كسانى كه غيبت را دوست دارند. لازم نيست بگويى يا بشنوى. همين كه دوست داشته باشى، غيبت است. دوست داشته باشى كسى كتك بخورد. نمىگويد كسانى كه غيبت مىكنند، عذاب است، نمىگويد كسانى كه غيبت مىشنوند عذاب است، مىگويد كسانى كه روحش اين است از آبرو ريختن مردم لذت مىبرند. مىگويند عجب شورايى است، يك وقتى اگر خواستيم با او حساب كنيم لو مىدهيم. يا يك مرتبه در انتخابات خرابش مىكنيم. اصلا يك پروندههايى دارند كه نگه مىدارند براى يك شب حساس. حالا يك چيزى ديگر. «الَّذينَ آمَنُوا» كسانى كه ايمان دارند، فاحشه (كار زشت). مگر «الَّذينَ آمَنُوا» هم فاحشه انجام مىدهد. يعنى كار زشت؟ بله. هيچ مسلمانى جز معصوم نيست كه دسته گل آب ندهد. اين آيه مىگويد «الَّذينَ آمَنُوا» مؤمن است مسلمان است، البته دسته گل هم آب مىدهد. تو چرا خرابش مىكنى؟ افشا كن. افشاكن. كجا افشا كن. افشاكردن در مواردى است كه نظام در خطر باشد. وگرنه هر كسى دسته گل آب مىدهد شما نبايد لو بدهيد. اصلاً آدم بايد نگذارد كسى درباره كسى بد بگويد. امام عزيز، دوستانش و شاگردانش نقل مىكنند كه هر كجا مىخواست برود ميهمانى، مىگفتند به شرطى مىآيم كه در جلسه اسم كسى برده نشود. غيبت عذاب اليم دارد. دردناك است. بايد بدت بيايد كه كسى آبروى كسى را بريزد. اميرالمؤمنين به استاندار مىگويد: اى مالك اشتر! يك كسى مىآيد پهلوى شما يكى از كارمندان دولت را خراب كند، بيرونش كن. تو خودت بازرس داشته باش كه من هم بدانم در اداره چه خبر است. اما اجازه نده يك كسى، يك كسى را خراب كند. حديث داريم غيبت از زنا بدتر است. زنا گناه شخصى است. غيبت گناه اجتماعى است و در اسلام است كه هر وقت بين فرد و جامعه عمد باشد جامعه مقدم است. غيبت باعث مىشود عبادت قبول نشود. حديث داريم: اگر كسى اهل غيبت باشد نمازش قبول نمىشود حالا نگو حالا كه غيبت كردم نماز نخوانم. نماز را بخوان و غيبت نكن. غيبت كار خوب را از بين مىبرد. روايت داريم: «مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ» (كافى/ج2/ص358) كسى كه غيبت كند. «أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ» خداوند او را از تحت حمايت خودش بيرون مىكند. اگر كسى چيزى را نقل كند كه آبروى مؤمن را ببرد. امام صادق(ع) فرمود: اى كعبه تو خيلى عزيزى بعد فرمود: آبروى مؤمن از تو عزيزتر است. بله، البته يك جاهايى غيبت جايز است. مثل اينكه آدم مىخواهد شهادت دهد. مىآيند مىگويند آقا فلانى زد تو گوشم. مىگويند كه شاهد است. مىگويند فلانى. به فلانى مىگويند شما آمدهايد شهادت بدهيد بگوييد. او مىگويد: بله من ديدم فلانى زد تو گوش فلانى. فلانى به فلانى ظلم كرد. براى احقاق حق نبايد بگويى اگر بگويم فلانى به فلانى ظلم كرد غيبت كردم اگر نگويى، اين جا غيبت نكنى، حق او را از بين بردى.
4- غيبتهاي مجاز
بايد در گواهىها صاف گفت. در مشورت غيبت جايز است. اظهار تظلم غيبت جايز است. كسى به كسى ظلم كرده آدم برود در دادگاه بگويد چه كرده چه كرده، عيبهايش را مىگويى تا بيايد از خودش دفاع كند. براى اظهار تظلم. براى شهادت پهلوى قاضى. المتجاهر. كسى كه علنا گناه مىكند. اين ديگر آبرو ندارد آدم مىتواند در آن گناهى كه مىكند بگويد فلاني اين كار را مىكند. البته نسبت به همان گناه كه الان مىكند. اگر كسى علنى آب جو مىخورد مىشود گفت فلانى عرق خور است اما ديگر گناه ديگرش را حق ندارى بگويى. همان گناهى كه علنى انجام مىدهد مىشود گفت. براى تقيه هم غيبت جايز است. مثلا زمان امام صادق(ع) مىخواستند ذربا را بگيرندش. ذربا از ياران خوب امام صادق(ع) بود. امام صادق(ع) ديد اين از ياران خوبش است الان بنى عباس مىآيند مىگيرندش و اعدام مىكنند، يك دفعه امام صادق آمدو گفت اين شروع كرد به انتقاد تند از ذربا كه بنى عباس گفتند، بابا ذربا از ياران امام صادق نيست. بعد يواشكى امام صادق به پسر ذربا گفت: برو به آقات سلام مرا برسان و بگو من دوستت دارم. و من براى حفظ جانت اين كار را كردم. پس براى حفظ جان كسى مىشود اين حركتها را انجام داده. يك كسى هم كه ادعاى بيخودى مىكند. آقا من سيد اولاد پيغمبر هستم. نخير ايشان سيد نيست. آقا من دكتر هستم. نخير ايشان دكتر نيست. اگر كسى ادعاى بيخودى كرد، ادعاى چيزى را كرد كه اهلش نيست اين جا مىشود غيبت او را كرد. مثلاً به دروغ بگويد من سيد نيستم. من مجتهد هستم. من دكتر هستم…
5- شنيدن غيبت
پيامبر(ص) فرمود: اگر كسى در يك جلسهاى غيبت شنيد و جلوى غيبت را گرفت، خدا هزار خطر را از او دور مىكند. اميرالمؤمنين فرمود: «سامع الغيبة أحد المغتابين» (غررالحكم/ص221) كسى اگر اهل غيبت بشوند گناه آن كسى را دارد كه غيبت مىكند. و حديث آخر اين است كه روز قيامت انسان را مىآورند او نگه مىدارند كتابى دستش مىدهند. مىبيند در كتاب ثوابى براى او نوشته نشده، بابا رفتم كربلا، مشهد، افطارى، روزه… مىبيند هيچ چى نيست. مىگويد: خدايا پرونده ما عوض شده. مىگويند: نه. نامه تو هست ولى چون تو غيبت فلانى را كردى ثوابت را برداشتم در پرونده فلانى ثبت كرديم. اين هم جزاى غيبت. خدايا خودما، زبان ما، فكر ما، افكار ما، عقايد ما، اعمال ما، كشور ما، ناموس ما، نسل ما، عقايد ما، رهبر ما، امت ما، مرز ما، حفظ بفرما. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد خودت نظام ما را، امت ما را، رهبر ما را، عقايد و اخلاق ما را حفظ كن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2089