responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2110

موضوع: فرصت‌ها، استفاده از تابستان

تاريخ پخش: 76/03/29

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما در مورد استفاده از ايام تابستان و فراغت است. مسئله تفريح، کار، مطالعه، عبادت و… در اينجا مطرح است. من 40 مورد را پيدا کرده‌ام که کلمه «عبادت» در مورد آن به كار رفته است. يکي مي‌گويد: عبادت فقط نماز است. ديگري مي‌گويد: عبادت به جز خدمت خلق نيست و… هرکسي يک گوشه عبادت را گرفته است.

1- گستره عبادات در اسلام

اسلام يک ترکيب است و به همه اجزاي اين ترکيب بايد عمل شود. خداشناسي نوعي عبادت است. واقعا اگر کسي در اين موارد سؤالي دارد: راجع به صفات خدا، جبر و اختيار، قضا و قدر، در اين فرصت خوب (تابستان) اشکالاتش را برطرف کند. در تابستان هم درس طلبه‌هاي فاضل و هم درس دانشجويان عزيز تعطيل است. در اين فرصت‌ها وقت بگيريد و سؤالاتتان را بپرسيد. انسان وقتي به چيزي معتقد مي‌شود که درباره آن چيز شبهه‌اي نداشته باشد. وقتي شبهه‌اي داشته باشد اصلا معتقد نمي‌شود. وقتي هم معتقد نشد پا به جلو نمي‌گذارد و تعهدي نخواهد داشت. مي‌گويد: در اين قبر مرده‌اي نيست که من برايش فاتحه بخوانم. اين هستي صاحب و حساب ندارد که من متعهد باشم. بنابراين اعتقادات مسئله مهمي است.
ياد گرفتن قرآن از بهترين عبادتهاست. فکر کردن از بهترين عبادتهاست. «إِنَّ أَشْرَفَ الْعِبَادَةِ خِدْمَتُكَ إِخْوَانَكَ الْمُؤْمِنِين» (تفسيرالإمام‌العسكري/ص‌619)
کمک به مردم به خصوص کمک به پدر و مادر بهترين عبادتهاست. دعا بهترين عبادت است. لازم نيست حتما عربي باشد، مي‌تواند فارسي هم باشد. نگفته‌اند که چه دعايي بخوانيد. آدم مي‌تواند هر دعايي را که دلش مي‌خواهد، بخواند.
نشستن با دانشمندان از عبادتهاي خوبي است. هر يک از شما لا اقل بايد شماره تلفن يک دانشمند و اسلام شناس را داشته باشيد. انسان گاهي عقايد نادرست دارد. بايد آنها را بپرسيد و خود را اصلاح کند. ازدواج از بهترين عبادتهاست. مطالعه از بهترين عبادت‌ها است. اينها نمونه‌هايي از عبادات بود.

2- تعريف و شرايط عبادت

معناي عبادت: معناي عبادت اين است که کار رنگ الهي داشته باشد. و لذا عبادت‌ها را نمي‌شود نام برد که چند تا است. عبادت قابل شمارش نيست. هر چيزي رنگ الهي دارد عبادت است. اگر هدف از دانشگاه، خدمت، کار و… خدا باشد، عبادت است و گرنه نيست.
در عبادت نيت و قصد قربت شرط است. آدم مي‌تواند در هر کاري قصد قربت کند. من در خانه‌اي ميهمان بودم و در آنجا مطالعه مي‌کردم. بنده خدايي براي من غذايي درست کرد. غذا را خورديم. گفت: خاک بر سر من و خوشا به حال تو!! گفتم: چرا؟! گفت: تو 3 ساعت مطالعه کردي و همه از مطالعه هايت استفاده مي‌کنند. من هم عدس پاک کردم و تو آن را خوردي و تمام شد. يعني هنر من در قابلمه و هنر تو در همه ايران. تو خوشبختي و من بدبخت. روي اين کد حرف او صحيح است. اما اگر طبق خط کشي که خدا با آن متر مي‌کند حساب کنيم مي‌فهميم که مهم مطالعه يا پاک کردن عدس نيست، بلکه انگيزه را در نظر مي‌گيرد. اگر هدف من از مطالعه جلب نظر مردم و پول باشد و هدف او از عدس پاک کردن، خدا باشد، کار او عبادت است و کار من هيچ! اگر انگيزه من الهي نبود، از لابلاي همين آيات و احاديث به جهنم مي‌روم. و او از هدف شوم من آگاهي ندارد. و به اين هدف غذا درست مي‌کند که شکم من را سير کند تا بهتر مطالعه کنم و به مردم خدمت کنم. او هم از لابلاي اين عدسها به بهشت مي‌رود. پس معناي عبادت يعني رنگ الهي به کارها دادن. به قول قرآن: (صِبْغَةَ اللَّهِ) (بقره /138) يعني « رنگ الهي».

3- ارزش كار براي خدا و اهتمام بر آن

واقعا دنيا چيزي نيست. من به خيلي از جاهاي دنيا رسيده‌ام. دنيا چيزي نيست که آدم قصد قربت نکند. دنيا يا پول است، يا مقام است و يا شهرت. پول چيه؟ شما اگر کل پس اندازتان را جمع کنيد حداکثر چند ميليون مي‌شود. با اين پول فقط يک خانه مي‌توان خريد. اين همه کار و تلاش فقط براي خريدن يک خانه ارزش دارد؟! «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ» )عصر/2). مقام دنيا هم چيزي نيست. امروز نصب مي‌شويد و خوشحال هستيد و فردا عزل مي‌شويد و ناراحت. شهرت دنيا هم چيزي نيست. مثلا بنده که آدم مشهوري هستم الان بميرم، مردم مي‌گويند: اِ اِ و خلاص!! يعني فقط تعجب مي‌کنند. خدا رحمت کند شهيد مطهري را. به من مي‌گفت: قرائتي اين دعا را زياد بخوان. دعا مال ماه رجب است. اما به من گفت: هر روز آن را بخوان. دعا اين است: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ» (صحيفه سجاديه/دعاى 46) کساني که براي غير خدا حرکت کردند باختند. زيان کردند کساني که سراغ غير خدا رفتند.
ما بايد هر کاري که مي‌کنيم قصد عبادت کنيم. وقتي به صورتمان آب مي‌ريزيم قصد وضو کنيم. آدمي که مخلص باشد هيچوقت غصه نمي‌خورد. شما براي خدا به طرف مسجد حرکت مي‌کني تا نماز جماعت بخواني. اگر در مسجد بسته بود يا امام جماعت نبود شما غصه نمي‌خوريد. چون آمديد و نبود و شما قصد داشتيد. اما اگر کار براي خدا نبود آدم عقده‌اي مي‌شود. علامت اخلاص هم همين است. مثلا اگر کسي خود را براي رضاي خدا کانديداي مجلس يا رياست جمهوري کرد اگر رأي بياورد مي‌گويد: الحمدلله. اگر هم رأي نياورد مي‌گويد: الله اکبر. اين انسان مخلص است.
جواني مي‌خواست ازدواج کند. به خانه پدر دختر رفت. گفت: دخترت را به من مي‌دهي يا نه؟! البته با وجود سه مسئله: پول ندارم، شکل ندارم، خانه ندارم، کار هم ندارم. گفت: «ان تزوجونا الحمدلله و ان تمنعونا الله اکبر» خيلي جمله قشنگي است. «اگر دخترت را به من دادي الحمدلله، اگر هم دخترت را به من ندادي، الله اکبر» اما اگر غير اين باشد، مثل گربه تملق مي‌کند: شما مرا به اولادي خودتان بپذيريد. اميدوارم مرا به نوکري خودتان قبول کنيد. اگر جواب رد بدهي سکته مي‌کند!
و لذا وقتي امام (ره) در هواپيما بود (هنگام حرکت به طرف ايران) وقتي از ايشان پرسيدند: شما چه احساسي داريد؟ فرمود: هيچي! اين خيلي است. تنها جايي که امام (ره) فرمود: هيچ و در اين هيچي، همه چيزي است، آنجا بود. همه دنيا در حيرت ماندند که چطور ممکن است که شخصي در هواپيما باشد، ممکن است سرنگون شود، ممکن هم هست زنده بماند. در اين ماجرا برد و باخت خيلي مهم است. و آدمهايي هستند که همه چيزي مي‌گويند ولي خودشان هيچ هستند. مثل رعد و برق. اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ» (نهج‌البلاغه/خطبه 9) رعد و برق کرد ولي باران نيامد. آدم اگر خدايي شود هيچ حادثه‌اي او را تکان نمي‌دهد. البته کار مشکلي است. من خودم به اخلاص نرسيده‌ام.

4- تفريح و ورزش در اسلام

تفريح: در مورد تفريح مطالبي را به عرضتان مي‌رسانم. اصل مسابقه را در اسلام داريم. پيامبر اکرم(ص) شخصا در مسابقات شرکت مي‌کردند. و نقره جايزه مي‌دادند. مثلا با اسامه شخصا مسابقه مي‌داد. به امام باقر(ع) گفتند: تيراندازي بلدي؟ فرمود: ريشهاي من ديگر سفيد شده است ولي تير مي‌اندازم. 17 تا تير روي هم شليک فرمود. داريم: بدن تو به گردنت حق دارد. نمي‌تواني (نبايد) از او خيلي کار بکشي.
قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» )قصص/77) از بهره دنياييت نگذر. از لذتهاي دنيا نگذر. پيغمبر(ص) تصميم گرفته بود يک کار حلالي را انجام ندهد! آيه نازل شد: (لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ) (تحريم /1) تو چه حقي داري حلال خدا را حرام کني؟! ما هم گاهي برخي چيزهاي حلال را براي خودمان حرام مي‌کنيم.
ورزش، سلامتي و نشاط را به همراه دارد. آدم سالم کار بهتري مي‌کند، خوش اخلاق‌تر است. آدم سالم بهتر مي‌تواند به مردم خدمت کند. منتها روي نوع ورزش، اسلام نظر دارد. يعني ورزشهاي شنا، تيراندازي و اسب سواري. و هر کدام شامل گروه‌هايي مي‌باشند. کشوري که قسمت زيادي از مرزش آب است همه افرادش بايد شنا بلد باشند. حتما هم لازم نيست ميلياردها تومان خرج استخر کنيم، بلکه ما چندين هزار نفر داريم که در خانه هايشان استخر دارند. اما استخر با بخل قاطي شده است.

5- اهتمام به تربيت اسلامي فرزندان و هجرت

خيلي‌ها به من گفته‌اند: راجع به اولاد کم صحبت کن. گفتم: من که صحبت نمي‌کنم! چون عقيده ندارم. گفتند: مشکلات زياد است. مشکل مسکن، تحصيل، کار و… گفتم: ببين. اسلام با هم است. ما يک تکه‌اش را عمل مي‌کنيم و يک تکه‌اش را رها کرده‌ايم؛ اسلام مي‌گويد: بچه دار بشويد 1- بچه هايتان هنر داشته باشند 2- هجرت کنيد. 3- زنهاي ما مي‌زايند و بچه‌هاي بي هنر کنار هم مي‌نشينند. کسي که 6 تا بچه دارد عوض اينکه بگويد 6 شکم دارند بايد بگويند12 بازو دارند. آقا هجرت کنيد. اگر ما در هر کشوري مثلا يک ميليون ايراني داشتيم، ايراني که هنر داشته باشد، اسلام ما، زبان ما و آداب ما به دنيا صادر مي‌شد. بنابراين اسلام سه چيز دارد: 1- زاد و ولد 2- علم و کار 3- هجرت. اين مانند يک ماشيني است که يکي از لاستيکهايش نباشد. ما رفتيم زنگبار در تانزانيا. آنجا ايرانيها را خيلي دوست داشتند. چون مي‌گفتند: اسلام براي ايراني هاست. عده‌اي از تجار شيراز به آنجا رفته بودند و اسلام آنجا براي شيراز است. در چين حدود يک ميليون مسلمان وجود دارد. چند سال پيش عده‌اي از طلاب و آيت الله‌ها به چين رفتند و اسلام را در آنجا ترويج کردند (قبر آيت الله علامه قزويني هم در آنجاست.) در خيلي جاها مثل اندونزي اصلاً کلمات فارسي بکار مي‌برند. حتي چيني‌ها وقتي مي‌خواهند بخوانند فارسي مي‌خوانند. مي‌گويند: دو رکعت نماز صبح مي‌خوانم قربة الي الله. وضو مي‌گيرم قربة الي الله. مسئله هجرت کور شده است.

6- توجه به قدرت جسماني، سلامت و شادابي

حديث داريم که حضرت جايي رسيد و کفشهايش را از پا کند. گفتند: يا رسول الله چرا اين کار را کرديد؟ فرمود: در اينجا تير اندازي ياد داده مي‌شود. زميني که در آن آموزش نظامي داده مي‌شود مثل مسجد احترام دارد و من به همين خاطر کفشهايم را در آوردم. پس پادگان مقدس است.
قرآن درباره حضرت ابراهيم(ع) مي‌فرمايد: «فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمينِ» )صافات/93) يعني با يک ضربه بت را شکست. درب خيبر را 40 نفر نمي‌توانستند تکان بدهند، حضرت علي(ع) از جا کند. حضرت موسي(ع) با يک سيلي شخصي را کشت (به حق). پيغمبران ما پر زور بودند. بي حال بودن جزو دين ما نيست. در دعاي ابوحمزه ثمالي که سحرهاي ماه مبارک رمضان خوانده مي‌شود، مي‌خوانيم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ» (كافي/ج‌2/ص‌585) پناه مي‌برم به تو از کسالت و بي حالي.
در رابطه با پياده روي روايتي داريم که حضرت مي‌فرمايد: «خَيْرُ مَا تَدَاوَيْتُمْ بِهِ الْمَشِيُّ» (بحارالانوار/ج‌59/ص‌128) بهترين چيزي که داروي تو است راه رفتن است. مي‌شود ورزش همراه با کار باشد. کار ما ورزش باشد. و اگر ما بخواهيم به استکبارهاي جهاني «نه» بگوييم بايد همه جوانهاي ما يک هنري بلد باشند. در دعاي کميل داريم: «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوارِحِي» (مصباح‌المتهجد/ص‌849) خدايا قدرتي به من بده که بتوانم به وظيفه‌ام عمل کنم.
در قرآن داريم: فلاني به درد رهبري مي‌خورد که: (وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ) (بقره /247) هم علم داشته باشد و هم زور زياد. در روايت مي‌خوانيم: در سجده هايتان بگوييد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَافِيَةَ عَافِيَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ». برد و باخت حرام است ولي در تيراندازي حلال.

7- آداب و شرايط ورزش

ورزش شرايطي دارد. ورزش بايد همراه با آرامش باشد. بعضي از ورزشها هيجان دارند مانند: قمار. طرف بعد از اين بازي به قدري خسته مي‌شود که حال هيچ کاري را ندارد. نتيجه ورزش بايد آرامش باشد نه هيجان. ورزش بايد به انسان شادابي بدهد. ورزش بايد مستقل باشد نه تقليدي. ورزش بايد با ياد خدا باشد نه غفلت. ورزش بايد همراه تقوا باشد نه ابتذال. ورزش نبايد عواطف را از بين ببرد. ورزش نبايد خلاف عرف باشد. در ورزش نبايد افراط و تفريط شود. ورزش بايد برادري ايجاد کند و تفرقه‌ها را بزدايد.
ورزش بايد طوري باشد که به برنامه‌هاي ديگر لطمه نزند. بعضي وقتها چنان غرق ورزش مي‌شويم که مسائل معنوي از يادمان مي‌رود. ديگر لطمه نزند. قرآن مي‌فرمايد: وقتي برادران يوسف(ع) مي‌خواستند او را ببرند، پيش خود گفتند: با چه بياني او را از پدر بگيريم؟ گفتند: (أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) (يوسف /12) او را با ما بفرست تا تاب بخوريم و بازي کنيم. يعني به بهانه بازي يوسف(ع) را از يعقوب(ع) گرفتند. ولذا قويترين دليلي که پيغمبر(ص) بچه‌اش را تحويل داد، نياز بچه به ورزش بود.
پيامبر اکرم(ص) وقتي مسابقه مي‌گذاشتند، جايزه يک شتر حامله يا درخت خرماي باردار مي‌دادند. الان جايزه يک جام مي‌دهند که فقط به درد دکور مي‌خورد. بايد جايزه کاربردي باشد. حديث داريم: هنرتان در بازوهايتان باشد. علمتان کاربردي باشد.
کار داشتن مهم است. جواني پيش پيامبر(ص) آمد. پيغمبر(ص) از او پرسيد: چه کاره هستي؟! گفت: بيکار. فرمود: از پيش چشم من دور شو که از چشمم سقوط کردي.

8- توجه به كتاب و مطالعه و استعدادها

در رابطه با کتاب: خدا حفظ کند آيت الله مشکيني را. يک صورت از کتابهايش را نوشته و گفته: هرکس مي‌خواهد بيايد و استفاده کند. اينقدر جوان داريم که مي‌خواهد مطالعه کند اما به علت گراني کتاب نمي‌تواند، و اينقدر کتاب احتکار شده وجود دارد که هيچ کس آنها را نمي‌خواند. قرآن مي‌فرمايد: (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ) (آل‌عمران /195) شما از يکديگر هستيد. البته بايد مال مردم را از خودمان بدانيم و در حفظ مال مردم دقت کنيم. حديث داريم: سه چيز نشانه مسلماني و کافري. 1- قول دادن: به هر کس قول بدهي بايد به آن عمل کني گرچه به غير مسلمان قولي داده باشي. 2- امانت داري. 3- احترام به پدر و مادر حتي اگر مسلمان نباشند.
در رابطه با مطالعه: ساعت مطالعه مهم است. نور مطالعه مهم است. روش مطالعه مهم است. هرکسي بايد خودش را بشناسد و علاقه هايش را دريابد. خداوند هرکسي را براي کاري آفريده است. ما بايد تشخيص بدهيم که خدا ما را براي چه ساخته است. استعداد ما در چيست؟ امام صادق(ع) بچه‌ها و شاگردانش را تقسيم مي‌کرد و مي‌فرمود: تو تربيت کار بکن، تو تاريخ بخوان، تو در پاسخ به سؤالات کار کن، تو در بحثهاي فلسفي کار کن و… بسياري از آدمهايي که حال مطالعه ندارند به خاطر اين است که اولين کتابي را که مطالعه کرده‌اند به آن علاقه نداشته‌اند و آنها را از کتاب زده کرده است. سال گذشته آمدند براي دخترها مسابقه حفظ سوره انعام را گذاشتند! اين کار آنها غلط بود. چون محتواي سوره انعام هيچ ربطي به دخترها و خانمها ندارد.
ما بايد از فرصت، مخ‌ها و… حداکثر استفاده را بکنيم. امام علي(ع) مي‌فرمايد: نوک قلم را تيز کن و بعد بنويس، چون اسلام تحمل اينهمه ضرر را ندارد. بايد صرفه جويي کرد. متأسفانه مقام معظم رهبري پارسال هرچه پيام دادند کمتر به آن عمل شد. مهمترين و بزرگترين اسراف، اسراف عمر است.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست