نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2140
موضوع: قرآن، کتاب هدايت (1)
تاريخ پخش: 70/09/28
بسم الله الرحمن الرحيم
1- درباره قرآن
در خدمت برادران و خواهران دانشجو هستيم، بحث به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه پخش ميشود، آذر سال هفتاد، خوب در خدمت برادران من فكر ميكردم كه چه مسئلهاي را مطرح كنم كه مربوط به حوزه باشد و دانشگاه را يكي از دوستان و عزيزان مطرح كرد، ديدم پيشنهاد خوبي است، آن پيشنهاد اين است كه حضرت امام فرموده در باره حوزه و دانشگاه، بياني است از حضرت امام (ره) گر چه توي بيان، من فتوكپياش را آوردهام، پشت مجله حوزه هم اين چاپ شده بود و يك جمله در آن است كه من زبانم نميگردد بگويم ولي معذرت ميخواهم از همه امت حزب الله و از روح مقدس حضرت امام، از همه مردم معذرت ميخواهم من حرف امام را ميخوانم منتها حالا يك كلمهاي است كه من اگر خودم باشم نبايد بخوانم، منتها چون حرف امام است ميخوانم. (هان، اي حوزههاي علميه و دانشگاهها)، اين خطاب امام به حوزه و دانشگاه است، (هاناي حوزههاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق به پا خيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان متنسك وعالمان كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و ميتازند، نجات دهيد، به پا خيزيد و قرآن را نجات دهيد، حالا اينجاست كه عرض كردم نميتوانم بگويم، يكبار ديگر از همه بينندگان و شنوندهها معذرت ميخواهم و اگر نه خودم من همچين عقيدهاي ندارم و اينجانب، امام ميفرمايد: (و اينجانب از روي جد و نه تعارف معمولي ميگويم، از عمر به باد رفته خود حسرت ميخورم، از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف ميخورم. عقيده ما اينست كه بعد از امام زمان (عج) آبروتر از حضرت امام نيست، اما خودش، خودش را اينطور پايين ميبيند، مثل اميرالمؤمنين، اميرالمؤمنين، بعد از رسول اكرم(ص) بهترين فرد كره زمين است، اما مناجاتهايي كه ميكند، آدم احساس ميكند، اينقدر به درگاه خدا التماس ميكند و خودش را كوچك ميكند و شمااي فرزندان برومند اسلام، حوزه و دانشگاه از توجه به شئون قرآن، به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن و تدريس قرآن در هر رشتهاي از آن، آن را تحت نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد، تا خداي ناخواسته در آخر عمر، ضعف و پيري بر شما هجوم كرد، از كردهها پشيمان و تأسف بر ايام جواني نخوريد، همچون نويسنده، اين جملهاي است از امام راجع به حوزه و دانشگاه در رابطه با اينكه قرآن مظلوم است. يك خورده ميخواهم در باره قرآن صحبت كنم، اين قرآن چي است، چرا مظلوم است، الآن ده، سيزده سال از انقلاب ميگذرد، چقدر قرآن در حوزهها آمده، چقدر قرآن وارد دانشگاه شده است، ليسانس و مهندس فارغ التحصيل دانشگاه در جمهوري اسلامي، چقدر انسش با قرآن بيشتر از ليسانس و مهندس زمان شاه است، چي شد؟ چقدر هست؟ كجا هستيم؟ يك مقدار در باره عظمت قرآن، ابعاد قرآن، يك نكاتي را ميخواهيم بگويم، و از خداوند ميخواهم كه به من و همه شما عزيزان توفيق بدهد، خودمان حداقل بتوانيم كاري بكنيم كه قرآن پهلوي ما مهجور و متروك نباشد، جملهاي هم از مقام معظم رهبري است راجع به قرآن كه آن را ميخوانم.
2- نامها و اسامي قرآن
حالا قبل از هر چيز، راجع به قرآن و نامهاي قرآن صحبت كنم، قرآن لقبهايي دارد، يك آيات، القاب قرآن، آيات (أَحْسَنَ الْحَديثِ) (زمر /23) يعني اين كلماتي كه ميگويم همه آنها در قرآن هست، قرآن به خودش گفته من آيه هستم يعني نشانه «أَحْسَنَ الْحَديثِ» بهترين حديث هستم (أَحْسَنَ الْقَصَص) (يوسف /3) بهترين قصهها هستم، دويست و شصت وهشت قصه در قرآن است، بعضي از آنها كاملا قابل فيلمبرداري است، يعني يك سناريو است منتها داستانهاي واقعيت دارد، نه رمانهاي خيالي، طراحان اين قصهها، انبياء بودهاند يا طاغوتها، (أُمُّ الْكِتاب) (آلعمران /7) برهان، (بُرْهانٌ) (نساء /174)، (بُشْرى) (بقره /97)، قرآن ميگويد من بشارت ميدهم. اين القابي است كه در قرآن آمده است، (بَصائِرُ) (جاثيه /20)، بصيرت، ديد، براي شما ديد ميدهم، بيان هستم كلمه بيان هم در قرآن آمده است (هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ) (آلعمران /138)، (بَيِّنَةٌ) (انعام /157) معجزه هستم، (تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء) (نحل /89) روشنگرم، تفصيل، باز ميكنم جملات پيچيده را براي شما، حكمت هستم. حكمت غير از علم است، علم محفوظات است حكمت ديد است، ممكن است يك كسي سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد اما ديد داشته باشد. حق است، ذكر مبارك است، رحمت است،، (صُحُفاً مُطَهَّرَةً) (بينه /2) است (صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ) (عبس /13) است، « صراط مستقيم» است، تمام اين كلمات در خود قرآن آمده است، (الْعُرْوَةِ الْوُثْقى) (بقره /256) است، ريسمان محكم است، عزيز است، نفوذ ناپذير، علم است، قرآن حكيم است، عظيم است، كريم است، مبين است، مجيد است، قيم است، كوثر است، مبارك است، مصدق است، يعني تصديق ميكند، كتابهاي پيشين را، يعني نيامده زيراب تورات و انجيل را بزند، بارها گفته است: قرآنم آمدهام براي تكميل اديان، نيامدهام كه خراب كنم اديان قبل را، مصدق است، مؤذه است، مهمين است، نور است. اين القاب قرآن كه مقداريش را هم نخواندم، حالا اين چي است، بحث ما امروز اينست چيست اين امامي كه نفر دوم است، پهلوي ما بعد از امام زمان (عج) آبرومندترين افراد است، امامي كه ميليونها ترسو را شجاع كرد. سلطنت دوهزاروپانصد ساله را ريشه كن كرد، تحولي خداوند به دست او در ايران بوجود آورد. امام ميفرمايد: غصه ميخورم چرا با قرآن بيش ازاين نبودهام. يك دانشجو هست هم سن شماها، سال سوم دانشگاهش است، ايشان همه قرآن را حفظ است، بنام آقاي پرهيزكار، كه روزهاي دوشنبه كه ما در راديو تفسير ميگوييم، ساعت يك تا دو، اول آن با صوت قرآن ميخواند بعد من تفسير ميگويم، صوت آن، بارها مقام معظم رهبري به اين آقاي پرهيزكار كه دانشجو است و حافظ قرآن، چندبار تا حالا فرموده: حاضرم خداوند عضوي از من را قطع كند و فلج كند كه مثل تو حافظ قرآن باشم.
3- عظمت قرآن
قرآن چيست؟ كي است؟ كه رهبر انقلاب ميخواهد ناقص الخلقه شود كه با آن مأنوس شود، ما بايد فكر كنيم چيست؟ معلوم ميشود ما توي باغ نيستيم، بيننده جوان وقتي بالغ شد حاضر است يك فيلم را دو ساعت ببيند براي يك لحظهاي كه دوستش دارد، يعني دو ساعت حاضر است بنشيند براي اينكه يك دقيقه آن را ببيند، حتي اگر از دستش برود، يك ده، بيست تومان ديگه ميدهد، يك، دو ساعت ديگه مينشيند، كه يك لحظه يكبار ديگر… اما شما به بچه سه ساله بگو آقاجون، شهوت، همينجور نگاهت ميكند، شهوت، چون بالغ نيست هر چي بهش بگي نگاهت ميكند. ما نسبت به قرآن هر چي او بگويد ما نگاه ميكنيم، ما نسبت به قرآن بالغ نيستيم، ما بالغ نشدهايم، و اگر نه، امامي كه آخه امام ميفرمايد من از عمر خود تأسف ميخورم. چرا، رهبر انقلاب ميگويد ميخواهم فلج شود عضوم كه من مثل تو حافظ قرآن شود، اين چيست؟ اين مسأله چيست؟ يا بايد بگوييم آنها نميدانند و يا بايد بگوييم ما بالغ نشدهايم، حالا آنها مسأله اميرالمؤمنين هم هست، بگذاريد از اميرالمؤمنين بخوانم برايتان كه قرآن چي است، آدم ديوانه ميشود، اميرالمؤمنين ميفرمايد: قرآن «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) نوري است كه هيچ وقت خاموش نميشود، هر چي دنياي علم پيش برود جلوه قرآن بيشتر ميشود، علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان، استاد شهيد مطهري فرمود: قرآن دوسال به دو سال بايد تفسيرش عوض شود، چون هرچه دنيا علم پيش ميرود جلوهاي پيدا ميشود، عجب، تازه بعد از نشر كامپيوتر، حروف قرآن را كه ميدهند به كامپيوتر، مثلا ميگويند آن سوره را كه اولش ميگويد بسم الله الرحمن الرحيم، قاف سر و كار آن با «قاف» بيشتر است، اين چيست؟ چه كتابي است كه اول و آخرش يكجور است. معمولا سخنران اولين دفعه كه حرف ميزند و مقاله مينويسد آبكي است، كم كم، كم كم بهتر ميشود، معمار خانه اولش با خانه پانصدمش فرق ميكند، هر كسي اول كار ناشي است، و بعد متخصص ميشود، قرآن چه كتابي است كه آيه اولش با آيه آخرش يكجور است، فقر و غنا، جنگ و صلح، شهرت و گمنامي، تمام حوادث بيست وسه سال، اول و آخر اصلا مسأله يكجور است؟ ميفرمايد: «وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) قرآن دريايي است كه قعرش درك نميشود، علامه طباطبايي در تفسير آيه صد سوره بقره ميفرمايد: اين آيه، يك ميليون و دويست هزار رقم معنا دارد، چيست؟ دريايي است كه درك نميشود، «وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) شعاعي است كه ظلماني نميشود، نورش خاموش نميشود، «وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) مرحمي و شفاعي است كه «لَا تُخْشَى» آدم وحشتي ندارد از «أَسْقَامُهُ» معمولا يك آمپول و قرصي كه آدم را خوب ميكند، دردي را خوب ميكند ولي همين موجب يك درد ديگه ميشود، لذا حديث داريم «شرب الدواء للجسد كالصابون للثوب ينقيه و لكن يخلقه» (شرحنهجالبلاغهابنابىالحديد/ج20/ص300) دواء مثل صابون است، صابون لباس را تميز ميكند اما استحكام لباس را كم ميكند يك كسي كه دوهزارتا قرص بخورد، ديگه آن استخوان بندي و دستگاهش آن دستگاه قبلي، درست است قرصها درد آن را موقتا آرام كردهاند مثل صابون تميز ميكند اما استحكام نخ را از بين ميبرد، ولي ميفرمايد اين شفاعي است كه كه اينطور نيست كه قرصي را بخوري شفا پيدا كني ولي يك مرض ديگه دنبالش باشد. ماجرا چيست؟ ما هنوز به سراغ قرآن نرفتهايم، ببينيم قرآن چي ميگويد. اميرالمؤمنين در باره قرآن ميفرمايد: از هر چيزي «الْقُرْآنُ أَفْضَلُ كُلِّ شَيْءٍ دُونَ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج89/ص17) باز من همه را نميخوانم، قرآن ميفرمايد (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ) (حشر /21) قرآن مواد منفجره است، آيهاش هم اين است «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» اگر قرآن را بر كوه نازل كنيم كوه تكه تكه ميشود، بعد ميگويد: اين قرآن را بر انسان نازل كرديم، تكان نخورد، اين چيست؟ بايد ببينيم اين قصه چيست؟ ميارزد كه بعداز ده، سيزده سال، بنشينيم ببينيم چي چي است؟ كه حضرت اميرالمؤمنين ميگويد، خوب، «فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ» (كافى/ج2/ص599) اخبار شما در قرآن است و اخبار پشينيان هست، عوامل سقوط ملتها و عزت ملتها، فلسفه تاريخ در آن است، چطور يك امت عزيز شدند، يك امت ذليل شدند، «وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ» خبر كساني است كه بعد از شما هستند، هم اخبار روز دارد، هم اخبارگذشته و هم اخبار آينده، اميرالمؤمنين ميفرمايد: «وَ خَبَرُ السَّمَاءِ» اخبار آسمانها هم دارد، قرآن وقتي ميگويد (ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ) (معارج /40) قديم ميگفتند مشرقها و مغربها چيست؟ يك مغرب است و يك مشرق، خلاص، اين بعد از اين كه كروي بودن زمين وحركت زمين روشن شد، معلوم شد، كه هر لحظه براي گوشهاي هر مشرقي «رَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» خداي مشرقها و مغربها، بعد معلوم شد، (يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (نمل /25) آيه قرآن است «خَبء» يعني گياه، آسمان «يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ»، قرآن ميفرمايد كه (وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ) (يوسف /105) «وَ كَأَيِّنْ» يعني چه بسا «مِنْ آيَةٍ» چه بسا آياتي است كه «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها» درحالي كه «وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» اين آيه در قرآن است چه بسياري آيههاي در آسمانهاست كه بشر مرور ميكند بر آن، اما غافل است، قديم كه هواپيما نبود، مينشستيم ميگفتيم در آسمانها آياتي است انسان مرور ميكند بر آنها، مراد از مرور يعني نگاه، مرور ميكند يعني نگاه ميكند آخه نگاه كردن يعني مرور است. شما اگر نگاه كردي به يك جا، بايد بگي مرور كردم، بشر سوار هواپيما كه شد، وقتي رفت از توي ابرها و بالاي ابرها و اينها ميشه گفت واقعا «وَ كَأَيِّنْ»، «يَمُرُّونَ» حالا ميشود «يَمُرُّونَ عَلَيْها» تا آدم سوار نشود هواپيما معنياش را نميفهمد، هر چي علم پيش ميرود حالا آدم ميفهمد.
4- معجزه قرآن
انسان تقصيري ندارد، به مقدار اطلاعاتش چيز ميفهمد بگذار يك مثل بزنم، پنجاه سال پيش توي بازار، عدسي، حليم، آبگوشت كله و… بود، اينقدر ساندويچ نبود، معجون نبود، بنابر اين چون ساندويج و آب ميوه و معجون نبود، پنجاه سال پيش اگر كسي به پدربزرگها ميگفت بيرون غذا خوردم، ذهن ما به سمت ساندويج، نميرفت، بعد كه يك چيزي كشف شد، ذهن توسعه پيدا ميكند، يعني آيات قرآن هم همينطور است براساس «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ» «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» سعدي ميگويد در هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است و چون بر ميگردد مفرح ذات است، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است. امام صادق ميفرمايد: نه خير درهر نفسي الاف چند هزار، بالاخره سعدي درست ميگويد يا امام صادق، سعدي هم مرد دانشمندي است، سعدي ميگويد در هر نفس دو تا، امام صادق گفتيم، ميگويد چندهزار تا، حالا مثلا دويست سال پيش، ما ميگفتيم، ميگويد چندهزار تا، چند هزار تا نشد، يكي، دو تا، ما چند سال پيش اگر مينشستيم يك نفس ميبرديم، ميگفتيم: امام صادق چرا ميگويد: نميفهميديم، ميگفتيم به نظرم سعدي درست گفته است، چون بالاخره هر چي شما هن و هن كني، در هر يك مني چند هزار نفس نيست، يعني چي كه آدم در هر نفسي چند هزار نعمت، گيج ميشديم، حالا ميگويند انسان، نفس كه ميكشد، اكسيژن ميگيرد و كربن پس ميدهد، برگ درخت، البته اين برگ پلاستيك است. برگ درخت ما اكسيژن ميگيريم كربن ميدهيم، برگ درخت كربن ميگيرد اكسيژن پس ميدهد و اگر اين برگ درخت با من همكاري نكند فردا شب من خفه ميشوم، پس در هر نفسي، هر برگي، در اكسيژن سازي كمك ميكند، توي اقيانوسها، هر روز چند هزار ماهي ميميرند، نهنگها ماهي مردهها را ميخورند، ماهي مردهها را كه خوردند آب اقيانوسها خوب ميشود، اگر نهنگها بگن از فردا گوشت تازه، اصلا ماهي مرده نميخوريم، اگر نهنگها اين ماهي مردهها را نخورند، اين ماهي مردهها آب اقيانوس را بدبو ميكنند آب اقيانوس بدبو شود، تنفس براي شما مشكل ميشود، پس، در هر نفسي، هر نهنگي و هر برگ درختي، توي قرآن هر كلمهاش اينست. پريروز مهمان داشتيم از كانادا آمده بود، ايشان فوق ليسانساش را اينجا گرفته، رفته كانادا، دكتراي تبليغات و ارتباط بگيرد، بهش گفتم: چي چي ميخوانيد شما آنجا؟ بالاخره، ما چند سال مبلغيم، دكتريم، آمپول زنيم، نميدونم ليسانس، چي چي، براي ما، آخر من خودم چند سال مبلغم ديگر، شما كه رفتهاي دكتراي تبليغ بگيري، مثلا تو چي چي بلدي كه ما بلد نيستيم؟ گفت: نه روش ايجاد ارتباطات كه هر كسي مخاطبش را، يعني باهر مخاطبي يك جوري برخورد ميكنيم. يك خورده از اين حرفهاي استاندارد زد، خوب از كانادا برگشته است و تحصيل كرده است، ما هم يك شيخ شبون و نشستيم نگاهش كرديم كه مثلا اين آقا رفته دكتراي تبليغات بگيره مثلا چه خواهد كرد، گفتم: آقا ميشود بگويي ارتباطات چيست؟ بالاخره يك خورده كه حرف زد. گفتم خوب اينها را كه ما بلديم، منتها شما اسم رويش ميگذاري، آنوقت ميگي دكتر شد، اينها مايههاش توي قرآن هست، بگذاريد يك مثل بزنم، حضرت موسي عصايش را كه ميانداخت چي ميشد، مار ميشد، يك جا ميگويد (كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً) (نمل /10) «جَانٌّ» يعني مار باريك، يك جا ميگويد وقتي عصايش را انداخت (حَيَّةٌ تَسْعى) (طه /20) «حَيَّةٌ» يعني مار معمولي، مار عادي، «حَيَّةٌ» يك جا ميگويد وقتي عصايش را انداخت (هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ ) (اعراف /107) ثُعبان يعني اژدها، بالاخره عصا انداخت مار باريك شد، مار عادي شد، مار بزرگ شد، چي چي شد؟ قرآن را كه وارسي ميكنيم ميبينيم، سه مرحله است، اولين دفعه كه خدا به موسي گفت: موسي الآن پيغمبر شدي، به چه دليل؟ عصايت را بيانداز، عصاش را انداخت، لحظه اول مار باريك بود، چون اصلا اگر همان لحظه اول اژدها ميشد خود موسي غش ميكرد، آنجا براي دفعه اول، مار باريك بود، براي مردم عادي كه آمد گفت مردم توجه توجه، من اكنون پيغمبر شدهام، معجزه، عصا انداخت، مار عادي شد، طاغوت زمان، فرعون چون خيلي قلدر بود زيربار نميرفت مار را كه انداخت اژدها شد، خوب اين هر مخاطبي، يكجوري، من خلاصهاش را به شما بگويم، كلمهاي در قرآن نيست مگر اينكه چند تا نكته توش باشد. حيف كه جدي نرفتيم سراغ قرآن، اين كه ما رفتيم سراغش (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) (تكوير /1) «كُوِّرَتْ» نميدانم تجويد و فلان، اين پوست قرآن است. روح قرآن چي است؟
5- قرآن از ديدگاه علي
اخبار طبيعي، اخبار غيبي، بخصوص كه اگر آدم بتواند در قرآن شيرجه برود، يعني آيات را بتواند به هم پيوند بزند يك چيزهايي خيلي نوي در ميآيد «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ» (نهجالبلاغه/خطبله 158) اميرالمؤمنين فرمود اين قرآن است، بنشين فكر كن از آن نكته در بياور، من يك چيزي را چند سال پيش، شايد پنج، شش سال پيش يكوقت گفتهام. يكوقت من تو خانه نشسته بودم اين حديث را ديدم «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ» (تحفالعقول/ص171) مؤمن آينه مؤمن است، آينه كه جيبتان نيست هيچ كدام، مؤمن آينه مؤمن است، يك آينه برداشتم گفت مؤمن آينه مؤمن است يعني چه؟ فرض كنيد اين آينه، نگاه كردم و گفتم مؤمن آينه مؤمن است يكخورده فكر كنم، آينه عيب را بزرگ نميكند، مثل ذره بين، تو هم عيب مردم را بزرگ نكن. 2- آينه وقتي عيب را ميگويد داد نميزنه، تو هم داد نزن، يواش بگو، 3- آينه از صفايي كه دارد عيب من را ميگويد: غرض و مرض و كينه و عقدهاي ندارد، تو هم از صفا انتقاد كن، نه رو خط بازيهاي سياسي و عقدههاي شخصي. آينه عيب را روبرو ميگويد، پشت سر نميگويد، شماهم عيب را به خودش بگو، پشت سرش نگو، آينه مراعات پست و مقام را نميكند، هر كه باشد عيب را ميگويد، تو هم حرفت را بزن نترس. آينه را بزني بشكني، ريزهاش بكني، تكه هايش را هم برداري باز ميگويد: اين عيب را داري، مؤمن اگر تكه تكهاش هم بكني، آينه وقتي خودش عيب را ميگويد كه گلي و خاكي و غبارزده نباشد، هي، ما چيزي را نگاه كرديم تو آينه، يه چيزي از در آمد، بعد هم با دوستانمون كه صحبت كرديم تا بيست و شش نكته شد، همين كه ميگويم، «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ» (بحارالانوار/ج71/ص268) مؤمن آينه مؤمن است همين!! بسم الله الرحمن الرحيم، بنام خداوند بخشنده مهربان، اميرالمؤمنين ميفرمايد: من در تفسير بسم الله اگر نكات علمي بگويم، چند بار شتر دفاترش پر ميشود و آخرش تمام نميشود، دروغ كه نيست، جنگل چيست؟ همين درختهاي بيخودي، ولي جنگل شناس كه ميآيد ميبيند، صدها نوع مواد از اين درختها. نفت چيست؟ همين كه توي چرا غ است، ما عوام هستيم يعني كه به ما كه ميگويند قرآن، مثل اين كه به عوام ميگويند، جنگل، نفت، به يك عوام كه ميگويي نفت، ميگويد همين كه در چراغ است، جنگل، درختهاي بيخودي، الآن ما نسبت به قرآن عوام هستيم، ببخشيد، از عوام، چي بگم، دروغ بگم يا راست، از عوام، اين قرآن يك چيزي درونش است، بايد كشف كرد.
6- توصيهاي به حوزه و دانشگاه
مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس در حوزهها فقاهت است، به مناسب هفته حوزه و دانشگاه است. قرآن هم بايد بيايد توي دانشگاه، هم بايد، معطل اين كتابهاي معارف نشويد كتابهاي معارف را براي ترم، واحد و نمره بخوانيد و نمره بگيريد يك عقيدتي، ايدئولوژي، چيزي، كه رفوزه نشويد، اما اگر بار علمي خواسته باشيد، بايد خودتان علاوه بر كتابهاي دانشگاه، خودتون مطالعه كنيد، بچههاي دبيرستاني هم همينطور هستند، اين درسهايي كه ميخوانيم، براي نمره است كه مدرك ديپلم را بگيريم اما با ديپلم آدم دانشمند نميشود، با ليسانس هم نميشود، بايد اضافه، درسهاي حوزه همينطور است حوزه تعطيلاتش را كه حذف كنيم، تابستان است، ماه رمضان است، محرم است، مثل دانشگاه، تعطيلات زياد است، آن طلبههايي ملا هستند كه در ايام تعطيلي هم براي خودشان…. بايد از تو بجوشد، چيزي كه آدم از بيرون ميگيرد، كم است، بايد مايه از تو باشد، ميفرمايد كه مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس درحوزهها فقاهت است وليكن از ديگرعلوم اسلامي نبايد غفلت شود يا مثلأ ازقرآن مقام معظم رهبري به حوزه فرمود، تلويزيون هم پخش كرد، ازقرآن نبايد غافل شويم، علم قرآن يا شناختن قرآن، فهم قرآن، حالا علم قرآن هم يا گاهي علوم قرآن هست، من الآن دركتابخانهام شمردم، حدود پنجاه تا كتاب دارم درباره علم قرآن، قرآن چند تا تشديد دارد مد دارد، قرا، خطاط، تجويد يعني مثل اينكه ادم برود مسجدالحرام، پايهها و بلندگوها و سنگها را بشمارد، مسجدالحرام اين نيست، علم قرآن باز غير از روح قرآن است، علم قرآن شناخت قرآن، فهم قرآن، انس با قرآن است. يك حديث بخوانم برايتان، هر چي از امام رضا سؤال ميكردند با قرآن جواب ميداد ضرت زهرا(س) خادمي داشت بنام فضه، بيست سال از آن سؤال كردند با قرآن جواب ميداد، بيست سال هر چي از آن پرسيدند با قرآن جواب ميداد، ميگفتند: اسم شما چيست؟ يك آيهاي از قرآن ميخواند. مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس در حوزهها فقاهت است، ليكن از ديگر علوم اساسي نبايد غفلت شود مثلا از قرآن نبايد غافل شويم، علم قرآن، شناختن قرآن، فهم قرآن، انس با قرآن، بايد به عنوان يك رشته در حوزهها وجود داشته باشد، طلاب ما بايد همه و يا لااقل بخشي از قرآن را حفظ كنند، بايد با آن مأنوس باشند، بسياري از مفاهيم اسلام در قرآن است، ما اگر تنها در فقه بخواهيم بحث كنيم به فكر آنها نميافتيم، انزواي قرآن در حوزههاي علميه و عدم انس ما با قرآن، ما را تنگ نظر خواهد كرد. باز ايشان ميفرمايد آنقدر كه در روايت كار ميكنيم در قرآن كار نميكنيم، باز ايشان هم يك كلمه متاسفانه دارد، پيام مفصلي ايشان در باره قرآن داده، انس با قرآن. برادرهاي دانشجو، ما تقاضا ميكنيم، براي حفظ اين سفارشاتي كه خود قرآن ميگويد: من نورم و برهانم و معجزه هستم، ذكرم و تذكره هستم و كتاب مجيد و كريم هستم وآن سفارشاتي هم كه حضرت امير ميكند، آن سفارشاتي هم كه رسول اكرم(ص) ميكند و آن سفارشاتي كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ميكند و آن سفارشاتي كه مقام معظم رهبري ميكند و با اين همه سفارش بايد لااقل شك كنيم كه نكند اسراري است كه ما محروم هستيم. برويم به سراغ قرآن، چه جوري، نه بعنوان درس و واحد و ترم، بعنوان عشق به قرآن، بعد از نماز صبحمان يك سطر بخوانيم، شبها خيلي طولاني است من به شما عرض ميكنم، شما حيف هستيد وقتتان را صرف فيلم كنيد و شما فيلم ساز هستيد نه فيلم بين، برادرها در مقرهايي كه مستقر هستيد، خوابگاهها، در ميان شما عزيزاني هستند روخواني قرآن را راحت بلد هستند. افرادي ضعيف هستند، دوره خوبي است، دوره دانشجويي، ميتوانيد چند لحظه شبي يك ربع، عارتون هم نشود، عارمان هم نشود، شبي يك ربع ان آقا بشود معلم، اصلا همسايهها، ساعت پنج غروب ميشود تقريبا شبهاي زمستاني پنج و شش غروب ميشود و ساعت ده تقريبا ميخوابند، اين پنج ساعت خوب آدم يك ساعت با خانوادهاش ميگويد و ميشنود، يك ساعت هم شامي و يك ساعت هم اخباري و بالاخره هر كاريش بكنيم دو ساعتي ميماند. همه همسايهها مردم ايران قرآن را بلد نيستيم، ضعف است يك زمستان امسال تصميم بگيريد تو هر كوچه، يك نفر قرآن بلد است و صداش بزنيد بگويد آقا، چون شما قرآن بلد هستي، ما شبي يك ربع بدون پذيرايي، شبي يك ربع ما ميآييم خونه شما و يا شما تشريف بياور خانه ما. ما پنج نفريم ياد بگيريم، نكند اگر اتاقهايمان كثيف شد سراغ رنگ كاري ميرويم، دربمان تاب برداشت سراغ نجارمي رويم، شيشه شكست دنبال شيشه بر ميرويم، اما عمري قرآن بلد نيستيم، در خانهاي كه اين آقا قرآن بلد است نميزنيم. الآن ما در ايران افرادي را داشتهايم كه در دنيا اول شدهاند، استعداد ايراني زياد است اگر شما تصميم بگيريد، لااقل قدم اول، آخه، ما اين حرفها را كه ميزنيم مال كلاس چندم است كه قرآن «بحري» نوري است كه خاموش نميشود، دريايي است كه به قعرش نميرسيم، شعاعي است كه تا مهتابش كم نميشود، شفاهي است كه هيچ مرضي دنبالش نيست، افضل از هر چيزي است اينها كه دروغ نيست، كه آنوقت ما، حالا توي روخواني قرآن گيريم، اين زشت است. قرآن اينقدر اسرار دارد، كه رهبر انقلاب ميفرمايد: حاضرم عضوي از بدنم فلج شود و انسم با قرآن بيشتر شود، اين قرآن اينقدر اسرار داشته باشد، آنوقت ما روخواني قرآن را هم بلد نباشيم. خطاب به حوزه و دانشگاه، حوزههاي علميه بحمدالله برخلاف حوزه علميه نجف كه قرآن در آن كم بود، در قم اخيرا، اين دو سه ساله، قرآن اوجي گرفته است، اميدوارم حوزه ما برسد به جايي كه، التبه من طلبه هستم ممكن است حرفي كه ميزنم از طرف علما و مدرسين حوزه و جامعه به من بگويند، به توچه؟ تو چه كاره هستي؟ بسم الله الرحمن الرحيم، من هيچ كاره هستم اما حرفي را ميتوانم بزنم، و اين حرف اينست، چه مانعي دارد يك مقداري از حقوقي كه به طلاب داده ميشود بر اساس قرآن باشد، همينطور كه درسهاي حوزه درجه بندي است يك درس مثلا ماهي دو تومان ميدهند تا ماهي شش تومان. بيشترين حقوق حوزه هفت تومان است. يعني از ماهي هزارتومان طلبهها دارند تا ماهي هفت تومان، آنهايي كه ده، دوازده سال سابقه دارندامتحان كتبي و شفاهي و ازدواج كرده باشند، از هفت خان رستم كه رد شوند ماهي هفت تومان دارند، بندگان خدا، حالا چه مانعي دارد كه قرآن يكخورده جديتر باشد، بحمدالله حوزه نسبت به قرآن تكان خوبي خورده حوزه قم، حوزه شهرستانها، بعضيهايشان هيج تكان نخوردهاند، دنبال همان درسهاي قديمي هستند، مثل همان زمان ناصرالدينشاه، به اميد اينكه اصلا ما ادبيات، اول كه ميخواستند به ما فاعل و مفعول درس بدهند، به ما گفتند «ضرب زيد عمروا» خوب اين را ميگفتند: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً) (ابراهيم /24) آيه قرآن داريم، ميشد ادبيات ما يكجوري برنامه ريزي بشود كه اُنسمان با قرآن بيشتر شود، برادرهاي دانشجو، استادي را بگيريد در خوابگاهتان، از نژاد و از تيپ و هم سن سالهاي خودتان، شبي يك ربع درس قرآن بخوانيد بعد ترجمه قرآن، بعد تفسير قرآن، ما بايد راجع به قرآن مأنوس باشيم، آدم خجالت ميكشد كه به ما بگويند مثلا در كشور پاكستان، پانصدهزار جوان حافظ قرآن است درجمهوري اسلامي كم، ما بحمدالله در ايران دختر 9 سالهاي پيدا كرديم كه حافظ باشد، بحمدالله پسر دوساله پيدا كرديم كه تمام قرآن را حفظ باشد، بحمدالله خانمي پيدا كرديم كه تمام قرآن را حفظ باشد. دانشجو پيداكرديم و داريم كه همه قرآن را حفظ باشد. در ميان طلاب بحمدالله جمعيتي هستند، بخش عظيمي از قرآن را حفظ هستند، ما از رفقاي تفسير نمونه بعضي از رفقايمان همه قرآن راحفظ هستند.
7- قرآن را همگاني كنيم
بحمدالله جمهوري اسلامي ما در اين چند ساله كه وزرايي بودند، چند تا وزير بودند كه همه قرآن را حفظ هستند، در شوراي نگهبان داريم كه همه قرآن را حفظ است حافظ قرآن در خيلي جاها داريم، در حوزه داريم، در دانشگاه داريم، در بازار داريم، در سپاه داريم، بنا را من ديدم، بنا كه يك پايش هم در جبهه قطع شده بود، تمام قرآن را حفظ است، بنا هم هست. اين پيداست كه ميشود حالا اين رو خواني قرآن است بعد ترجمه قرآن، يك مقداري مسأله قرآن زنده بشود، آخر حرفم هم نه قرآن، اذان هم همينطور، بياييم تو خونهمان اذان بگوييم، يك جا پيدا شود كه اينجا خوابگاه دانشجوهاي مسلمان است خوابگاه دانشجوهاي آلماني و فرانسوي نيست، دويست سيصد تا جوان است يكي از شما اذان بگويد، و اگر شما الآن الله اكبر نگويي فردا، به هرحال روي اذان عنايت شويد. من آخر حرف يكبار ديگه حرفهايم را ميزنيم. اي حوزههاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق، به پا خيزيد و قرآن كريم را از دست جاهلان متنسك و علماي كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام ميتازند، نجات دهيد، حوزهها و دانشگاه را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشتهاي از آن، صحت نظر و مقصد اعلي خود قرار دهيد، مقصد اعلي، اينكه ميگويم صحت نظر و مقصد اعلي، يعني حوزه هنوز به حرف امام نرسيده است چون حوزه تفسير اسم آن را گذاشته درس جنبي، قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن را تدريس قرآن در هر رشتهاي، مهندس راه و ساختمان ميخواهد بشود. پزشك ميخواهد بشود، اقتصاد دان ميخواند بشود، قرآن در هر رشتهاي از آن را صحت نظر و مقصد اعلي خود قرار دهيد. اميد اينكه اين بحث امشب ما، به فكر بيندازد، بسياري از زنان با سوادي كه قرآن بلد نيست در خانه همسايه را بزنند و خواهري كه قرآن بلد است بگوييد خواهر، شبي يك ربع بيا درس بده، منتها تشكيلاتي نكنيد، پذيرايي و ميوه و شام را حذف كنيد، خيلي تعاوني حساب كنيد كه مشتريش زياد بشود بدون زنگ و ننگ، خدا ميداند كه اگر در هر كوچهاي، مردمي جمع شوند، خانه يك نفر قرآن ياد بگيرند، اين معلم چقدر محبوب ميشود، چون مردم وقتي ميبينند ما قرآن را از اين ياد گرفتهايم خدا اجرت بدهد فرهنگيان ما آنهايي كه قرآن بلد نيستند. پهلوي آن دبيري كه بلد است، دانشجوهاي ما پهلوي آن كه بلد است، تو ارتش آن، سربازي كه قرآن بلد است بشود معلم، آن سربازي كه بلد نيست. يك حركتي بكنيم روي قرآن را بتوانيم بخوانيم. اين كلاس اول است شما كه حافظ قرآن هستيد توي همين دانشگاه علم و صنعت گفتند بيشترين شهيد را شما دادهايد، شما محافظ قرآن كه هستيد بيايد حافظ قرآن هم باشيد. كشورهاي ديگه حافظ قرآن دارند، محافظ قرآن نيست، يعني قرآن را حفظ هستند، اما در كنفراس مادريد هم شركت ميكنند، كمر هم پهلوي ابر قدرتها خم ميكنند، آنها حافظ قرآن هستند اما محافظ قرآن نيستند، و ما محافظ قرآنيم. حافظ قرآن كم هستيم، بنابراين حالا كه ما به مغز قرآن، به متن قرآن، و عنايات قرآن، عنايت داريم، روخواني قرآن توجه به قرآن، تظاهر به اذان، خدا ميداند دانشجوها اگر همت كنند و همه شما در خوابگاه يك اذان قشنگ بگوييد بعد مسجد بغل دانشگاه، مسجد بغل خوابگاه، را احيا كنيد. اين ارتباط ميشود حوزه و دانشگاه اينست، منتها عرض كردم، روحاني و هيات امناء و اينها هم بايد برنامهشان را يكجوري كنند كه توافق بشود، خدايا من كه نميفهمم قرآن چيست. ولي حضرت امير ميگويد: دريايي است كه احدي به عمقش نميرسد، ما نفهميديم مثل بچه دو ساله كه ميگويند شهوت چون بالغ نشده اصلا نميفهمد يعني چه؟ ولي يك مزهاي دارد قرآن، خدايا آن مزهاي را كه قرآن دارد، آن مزهاي كه عرفان و معرفت دارد، آن مزهاي كه مناجات و نماز دارد، چون امام ميگويد: مزه «حلاوت» يعني شيريني «حلوا»، حلوا و حلاوت خدايا شيريني عبادت را به ما بچشان، معلوم ميشود قرآن و عرفان و معرفت و مناجات يك شيريني دارد، كه ما نچشيدهايم، خدايا آن مزه معنويت را كه به اوليائت چشاندي، براي هميشه به همه ما بچشان، به ما توفيق بده قرآن رااز مهجوريت بياوريم بيرون. كه رسول الله روز قيامت از ما شكايتي و قرآن از ما شكايتي و مسجد از ما شكايتي نداشته باشد. چون حديث داريم روز قيامت هم مسجد شكايت ميكند و هم قرآن شكايت ميكند، خدايا ما را مورد شكايت رسول الله، اولياء و شهدا و انبياء قرار نده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2140