responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2165

موضوع: قربت و قربان

تاريخ پخش: 74/02/21

بسم الله الرحمن الرحيم

1- انواع انگيزه در انجام كار

در خدمت برادران و خواهران امدادگر در هلال احمر هستيم که در حوادث و در ناملايمات معمولاً در داخل و گاهي هم در خارج خدمات اينها را به هنگام سيل، زلزله، آوارگان جنگي چه در داخل و خارج شنيده‌ايم. خداوند انشاء الله اين مملکت را و همه مسلمين را از حوادث تلخ حفظ بفرمايد. بخشي از حوادث علتش نبودن مديريت است، بنده مديريت ندارم خانه‌ام در جلوي، مقابل سيل مي‌سازم، قرار است سيل بيايد و خانه من را مي‌برد بايد عقلم کار بکند که خانه‌ام را کجا بسازم.
1- بعضي از جاها انسان تجربه ندارد نمي‌داند چطوري زندگي بکند.
2- بعضي از جاها حوادث بخاطر خواست ابرقدرت‌هاست. مي‌خواهند يک چيزي را آزمايش کنند روي يک مردم محروم و مستضعف آزمايش مي‌کنند. مي‌خواهند گازکشي کنند از جايي گازکشي مي‌کنند که اگر اتفاقي افتاد، انفجاري رخ داد آدمهاي فقير و بيچاره تلف شوند بعضي وقتها حوادث جنبه بي‌تجربگي دارد، بعضي وقتها حوادث جنبه استثماري و استعماري را دارد و استکباري. و بعضي جاها حوادث به خاطر اين است که خودمان گناه مي‌کنيم. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «مَا تَلِفَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّكَاةِ» (ثواب‌الأعمال/ ص‌46) تلف نمي‌شود مالي در خشکي يا در دريا هر وقت ديديد يک مالي در خشکي، يا در دريا سوخت معلوم مي‌شود صاحبش زکات نداده خوب است قبل از اينکه اتفاقي بيفتد و توي سر خودمان بزنيم تحت عنوان حوادث غير مترقبه هلال احمر، وزارت کشور، امام جمعه‌ها پا شويم داد بزنيم از مردم کمک بخواهيم يک خرده دادهايي را که بعد از سيل مي‌زنيم، قبل از سيل بزنيم. ‌اي برادرها شما که کشتتان خوب شده هر بيست کيلو، يك کيلو را بدهيد به فقرا. ندهيد سيل مي‌آيد، ندهيد زلزله مي‌شود. قبل از اينکه مريض بشويد به بهداشت برويد کارهايي را بکنيد تا مريض نشويد. مثل قطراتي که براي فلج اطفال ريخته مي‌شود، از فلج جلوگيري کنيم، پنجاه کاميون که براي سيلو مي‌فرستيد، چهل و نه کاميون بفرستيد چه مي‌شود يک کاميون براي زکات مصرف شود. قارون پولدار بود به او گفتند يک خرده کمک کن، نمي‌کنم. گفتند خداوند به تو داده (وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ) (قصص /77) يعني خداوند به تو احسان کرده، گفت خدا نداده (قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدي) (قصص /78) يعني پيش من يک علم است که تخصصي دارم، اقتصاددان و کارشناس ارشد، بخاطر «عِلْمٍ عِنْدي» به خاطر تخصص اين پولها را پيدا کردم، عقلم کار مي‌کند، خداوند مي‌گويد اين آقايي که مي‌گويد عقلم کار مي‌کرد خودش و پولهايش را به زمين و گل فرو برديم.

2- غرور در كار

(فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ) (قصص /81) هيچ کس نبايد احساس امنيت بکند، من را مي‌بينيد. من حقوق، بيمه، حقوق بازنشستگي و… همه چيز جور است. هيچ کس نمي‌تواند من را تکان بدهد. قرآن مي‌گويد: اينقدر نگو، يک استخدامي‌ رسمي‌اينقدر پز ندارد، خيلي از تو بزرگترهايش به زمين کوبيده شدند به هيچ چيز ايمان نکنيد، يک کسي مزرعه داشت آمد و يک سري تکان داد و گفت: (ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً) (كهف /35) فکر نکنم که ديگر من گرسنگي بکشم. اين مزرعه ديگر از بين نمي‌رود، کسي بنام ريشه دار وجود ندارد پيش خداوند البته هر لحظه ممکن است محبوبترين آدم را، منفورترين آدم بکند. صبح مي‌گويد زنده باد، غروب مي‌گويد مرده باد. براي اينکه کارشان آسان بشود و براي اينکه خودمان گرفتار نشويم و دولت گرفتار نشود و مردم گرفتار نشوند و براي اينکه دستمان پيش سازمانهاي بين المللي براي کمک دراز نشود بياييم خودمان هر چه داريم مقداري که خداوند گفته بدهيم (وَ في‌ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ) (ذاريات /19) آن کسي که سائل است يا آن کسي که محروم است و آن کسي که سؤال مي‌کند براي فقرش يا محروم است و سؤال نمي‌کند. بايد آن کسي که دارد در مالش حقي براي سائل و محروم کنار بگذارد در آمد زياد داشتي و خمس ندادي از شما گرفتيم، در سوره نون و القلم خداوند قصه‌اي را تعريف مي‌کند که شخص باغ خوبي داشت ميوه‌هايش را مقداري به فقرا داد اين شخص مرد وارثين گفتند ما به فقرا نمي‌دهيم، سر شب هم زود خوابيدند که سحر بروند ميوه‌ها را بار کنند و تا فقرا از خواب بيدار بشوند کار از کار گذشته باشد. قرآن مي‌گويد: آمدند ديدند که باغشان سوخته، تصميم گرفتيد ندهيد، خداوند نمي‌دهد.

3- اخلاص در كار

موضوع بحث: (قربت) و(قرباني) ما با کلمه قصد قربت آشنا هستيم. يعني براي خداوند، چشمداشتي به ديگران ندارم. اول که مي‌گويند مقرب درگاه خدا است يعني چه؟ قرب يعني نزديکي، منظور از نزديکي، از نظر مکاني، يا فيزيکي نيست. قرب به خدا يعني بالا رفتن از نردبان وجود. اين کلمه از شهيد مطهري(ره) است. خداوند خالق وجود است و هر کس بتواند با عبادت به خدا نزديک بشود از نردبان وجود بالا رفته و هستي در دست اوست. مي‌گويند(خاک را به نظر کيميا کنند) يعني معجزه، مس را طلا مي‌کند يعني عصا بر سنگ مي‌زند آب بيرون مي‌آيد. معجزه مي‌کند. يعني ولايت تکويني است حرفش به دل مي‌نشيند چون دل مال خداست.
نشانه قصد قربت چه هست؟ اين است که در عمق جانش هيچ هدفي جز خدا نداشته باشد. يکي مي‌آيد مي‌گويد ما 16 سال براي انقلاب قربهً الي الله کار کرده‌ايم حالا در اين فروش ماشينهاي دولتي يکي از آنها را به ما ندادند مي‌گوئيم شما که بنا بود قربهً الي الله باشد سراغ ماشين مي‌گيرد. قربة الي الله يعني از هيچ کسي هيچ انتظاري نداشته باشيد و اين خيلي مشکل است گاهي افرادي از پول مي‌گذرند ولي انتظار يک تشکر دارند اين هم مخلص نيست علامت مخلص قرآن مي‌فرمايد: اين است که: (لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً) (دهر /9) اهل بيت عصمت و طهارت روزه بودند در آستانه افطار بودند سه شب رفتند افطار کنند. شب اول يتيم، شب دوم مسکين، شب سوم اسير لحظه افطار در را زدند چه کسي است اسير هستيم، چيزي نداريم بخوريم سه شب غذاشان را دادند با آب افطار کردند. يک سوره هل اتي آمد که در دنيا وصف سنانش رد شد از آخرت هم وصف سنانش رد شد چون سنان يعني شمشير. چون شمشيرش تاريخ را شکست رفت جلو و آن سناني که سه شب داد يعني شمشير. سه تا نان دادند اما چون اخلاص داشتند «لا نُريدُ مِنْكُمْ» يعني نه به زبان، در دلش هم مي‌گويد و در واقع مي‌خواهد بگويد هستم گاهي وقتها يکي مي‌گويد کم هستم ولي بزرگ هستم ما دو تا «الاحقر» داريم انسان در بينش به جاي رسيده واقعاً خودش چيزي نمي‌داند، يعني نسبت به هستي کوچک مي‌داند ولذا امضاء مي‌کند مي‌گويد «الاحقر» مثلاً فلاني و اين نسبت به معرفت امضاء مي‌کند يکي نه چون براي اينکه ژست بزرگان بگيرد امضاء مي‌کند «الاحقر» ولي وقتي از آن مي‌پرسيد شما «الاحقر» هستيد مي‌گويد جدّ و آبائت «الاحقر» هستند. معلوم است اين آرم است.
گاهي انسان با زبانش چيزي مي‌گويد ولي چيز ديگري در درونش است. «لا نُريدُ» يعني در دلمان هم قصد قربت هم باشد، خيلي وقتها من کار کرده‌ام ولي پول نگرفته‌ام ولي توقع تشکر هم داشتم. ديده‌ام که از «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً» گذشته‌ام ولي از پل تشکر نتوانستم بگذرم. مخلص کسي است که از هر دو پل بگذرد. يک نفر در جبهه کشته شد و لذا گفتند برادر عزيزم شهادتت مبارک. حضرت فرمود: اين شهيد نيست، اين شهيد راه خر شده و گفتند اين حرفها چيه. فرمودند ايشان براي خدا جبهه نرفته است. دشمن سوار يک خر خوبي شده بود. گفت مي‌روم آن را مي‌کشم خرش را به غنيمت مي‌گيرم رفت نتوانست آن را بکشد. اصلاً انگيزه‌اش براي جنگ در راه خدا نبوده و لذا «قتيل الحمار» يعني شهيد در راه الاغ شد. بعضي وقتها آدم فکر مي‌کند آدم با اخلاص است ولي اينطور نيست. از حرم بيرون مي‌آيد درهاي طلايي را مي‌بوسد در حرم امام رضا(ع) مي‌آِيد در صحن درهاي چوبي را حال ندارد ببوسد مي‌بيند که اين امامش با طلا مخلوط هست. حديث هست که مي‌گويد: ريا چنان وارد مي‌شود در زندگي که آدم نمي‌فهمد مثل اينکه مورچه سياه در شب تاريک روي سنگ سياه راه برود. آدم بفهمد گاهي چنان در انسان غير خدا هست که آدم توجه ندارد که کارش براي خدا نيست، جايي بودم قرار بود که يک پولي به کسي داده بشود گفتم اين پول حلال است يا حرام. گفتند حلال است. گفتم اگر بنا باشد امشب شما بميريد حاضر هستي از اين پول کفن بخريد. گفت اينقدر حلال نيست. نيت به قدري مهم است که اگر آن کار را نتواند انجام بدهد ولي نيت داشته باشد خدا ثوابش مي‌دهد، شما پول نداريد افطاري بدهيد آهي مي‌کشيد و مي‌گوئيد که‌اي کاش خانه‌اي داشتيم اتاقي داشتيم، پولي داشتيم، بالاخره ما هم يک افطاري مي‌داديم. حديث داريم اگر آه تو صادقانه باشد به اين آه ثواب افطاري مي‌دهند دو دفتر داريم 1- دفتر مردم، 2- يک دفتر الهي. در دفتر مردمي‌ دو کار نوشته مي‌شود:

4- كار براي خدا و براي خلق

1- کارهاي بزرگ نوشته مي‌شود. 2- کارهايي که از انسانهاي بزرگ است. کار بزرگ يعني کسي 100 ميليون، 200 ميليون داده، يا نه کار بزرگ نيست آدم بزرگي است و اين کار را انجام داده مثلاً فلاني يک کلنگ زد براي يک کاري، يک کلنگ کار بزرگي نيست ولي چون شخصيت مهم بود اين را در تاريخ فيلمبرداري مي‌کنند.
مثلاً يک جبه قندي امام صادق(ع) داده به شما، حبه قند ارزشي ندارد ولي شخصيتي که اين حبه قند را به شما داده مهم است و بزرگ است.
2- اما در دفتر خدا، نه نگاه به کار مي‌کنند نه نگاه به آدم. نه مي‌گويند چقدر داد و نه مي‌گويند چه کسي داده. مي‌گويند نه به آدمش کار داريم مثلاً رئيس جمهور يا گمنام. نه کار به آدم دارند مي‌گويند به چه نيتي داد و لذا قرآن مي‌گويد: (أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) (هود /7) خدا شماها را آزمايش مي‌کند، کدام يکي از شما عملتان بهتر است. نمي‌گويد «أَيُّكُمْ أَكْثَرُ عَمَلاً» کدام يکي از شما عملتان بيشتر است. خدا کار به عمل زياد ندارد. کار به عمل خوب دارد. ممکن است يک کار کوچک خوب باشد صد تا کار بد باشد. حديث داريم روز قيامت مردم بر اساس نيتهايشان معرفي و محشور مي‌شوند هر کسي هرنيتي دارد با همان نيت محشور مي‌شود. نيت مهم است، نتيجه مهم نيست. قرآن مي‌گويد: (وَ مَنْ يُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً) (نساء /74) کسي که برود در راه خدا بجنگد بعد مي‌گويد: «فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ» خيلي مهم است، چه کشته بشود يا پيروز بشود هيچکدام مهم نيست ما اجر عظيم به او مي‌دهيم چون نيتش خوب بوده ما اجرش مي‌دهيم نيت مهم است بارها امام مي‌فرمود ما وظيفه دفاع داريم حالا پيروز شديم يا شکست خورديم. پيغمبر(ص) در جنگ تبوک فرمود کساني که نيتشان خوب باشد و درشهر هستند ولي دوست دارند در جبهه باشند خدا ثواب جبهه را به آنها مي‌دهد. قصد قربت بايد تا پايان کار باشد نه فقط تا وسط کار مثل هواپيمايي که يک دقيقه موتورش خاموش شود، سقوط مي‌کند.
ما در يکي از هواپيماها در يک مسافرتي پرواز عقب افتاد همه مسافرها بار را پياده کردند گفتند چهار ساعت تأخير دارد. گفتيم چرا؟ گفتند يک سوسکي رفته توي هواپيما. گفتيم چهار صد تا مسافر براي يک سوسک. گفتند چون ممکن است يکي از سيمهاي ارتباطي توسط اين سوسک قطع شود. گاهي يک هواپيما با يک سوسک عقب مي‌افتد گاهي يک کار بزرگ بخاطر يک لحظه شرک و غير خدا از بين مي‌رود عيد قربان يعني دل کندن. خداوند به ابراهيم فرمود: بچه را بکش. او دل نبست نگفت به چه دليل. وقتي ما پزشک مي‌رويم خودمان را در اختيار او قرار مي‌دهيم هر نوع معاينه را مي‌پذيريم يا ماشينمان را در اختيار مکانيک قرار مي‌دهيم به چه دليل نمي‌پرسيم. ولي حالا دو رکعت نماز مي‌خواهيم بخوانيم فلسفي شديم مي‌گوئيم به چه دليل حالا سواد هم ندارد ديپلم است. ديپلم مثل جوراب و يپراهن است داشتن آن پز ندارد ولي نداشتنش عيب است، ليسانس هم سوادي ندارد. قرآن مي‌فرمايد: همه شما بيسواد هستيد (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء /85) همه شما با هم بيسواد هستيد اصلش اين است که شما هزار تا کتاب مطالعه کرديد، صدها ميليون کتاب است که شما رنگش هم به چشم نديديد. اينهايي که مي‌گويند باسواديم چون کتابهايي که خواندند مي‌بينند ولي نخوانده‌ها را نمي‌بينند. شما مي‌خواهيد بدانيد باسواديد کتابهايي که خوانديد توي يک قفسه بگذار و کتابهايي که نخوانديد در مقابل آن اصلاً خجالت مي‌کشي بگوئيد من باسواد هستم. اينکه امامان ما گريه مي‌کنند مي‌گويند خدايا ما عبادت نکرده‌ايم، شب تا صبح حضرت علي(ع) هزار رکعت نماز مي‌خواهند باز هم گريه مي‌کرد براي اينکه نگاه به هزار رکعتش نمي‌کرد. نگاه به عظمت خداوند مي‌کرد هزار رکعت برايش هيچي نيست.

5- قبولي در كار

بگذاريد از قرباني بگويم زينب کبري(س) عصر عاشورا آمد بالاي سر امام حسين(ع) قربان شده، چه کسي قربان شده، امام حسين(ع) دستش را زير بدن امام حسين(ع) برد يک کمي‌بدن را، آورد بالا، گفت «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا القَلِيل» حسين(ع) کم است قليل است ولي بپذير. زينب کبري(س) حسين(ع) را مي‌گويد کم، کسي که خدا پيش او بزرگ است برادرش در پيش روي او بزرگ نيست. به يک نفر مي‌گوييد خمس مي‌دهي مي‌گويد من شب عيد سي کيلو برنج به فقرا داده‌ام، خيلي زحمت کشيدي، تو بايد سي ميليون بدهي مي‌داني چقدر پول داري همانطور براي چهار جفت جوراب، صد هزار تومان پول مي‌دهد به کميته امداد و صبح به صبح صدقه مي‌دهد تو ميليونها تومان خمست است خودت کلاه سر خودت نگذار. يکي از اولياء خدا گريه مي‌کرد وقت مردنش گفتند چرا گريه مي‌کني تو همه عمرت خدمتگزار بودي به اسلام و مردم بودي گفت بله. من آبرو داشتم ولي مي‌شد بيشتر از اين از آبرويم استفاده کنم، ممکن بود يک تلفن بکنم يک مريض را مجاني پيش دکتر ببرم، ممکن بود واسطه بشوم يک وامي ‌براي يک نفر بگيرم من از همه آبرويم استفاده نکردم.
عيد قربان بود يکي خانه ما زنگ زد، آقاي قرائتي يک گوسفند دارم دعاي قرباني چه هست. دعاي قرباني اين است که گوشتهاي کبابي را براي خودت در يخچال نگذاري همه را تقسيم مي‌کنيم بين کساني که با آنها رودربايستي داريم اين که همه‌اش قربان خودت و شکمت شد قرباني يعني دل بکن، بعضي حاجي‌ها در خانه کعبه، خانه خدا جان مي‌کنند قرباني کنند چون بايد آنجا براي گوشت يخ زده رفت توي صف ولي اينجا گوسفند چاق را سر بريد و دور انداخت.
يک آيه داريم مي‌گويد: (لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها) (حج /37) من که مي‌گويم قرباني بکن احتياج به گوشت و پوست که نيست مي‌خواستم که دل را از دلار بکني، چيزي که مهم است دل کندم است در دعا و روايات داريم که «صِلْ» يعني متصل شو «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌4/ ص‌177) يعني آن کسي را که با شما قطع رابطه کرده برو و سلامش کن، اگر آن که رفيق توست را دعوت کردي هنر نکردي آن کس را که دوستت ندارد دعوتش کن. مرد و زن کرامت دارد آن کسي را که با تو قهر است دعوت کن و رابطه بر قرار کن، نگو که آن عيدي به بچه من نداده من هم اين کار را مي‌کنم يا آن به خانه ما نيامد من هم به خانه آن نمي‌روم. کار براي نفس، نفس پرستي است، کار براي مردم بت پرستي است، کار براي خدا و مردم دوگانه پرستي است. کار براي خدا، اگر براي مردم هم کاري مي‌کنيد فقط براي خدا باشد. شما وقتي براي مسلمان خطري باشد شما بايد برويد و کمک آن را بکنيد و نجات يک کار خداپسندانه است، چه هلال احمر ثبت نام بکند چه نکند، چه اضافه کار بدهد چه ندهد، مرخصي بدهد يا ندهد، مأموريت بدهد يا ندهد. اينها نبايد در ذهن شما باشد. درجات هم فرق مي‌کند،

6- پول براي هركس كه باشد نتيجه كار هم براي اوست

زبيده زن هارون بود؛ يک چاه آبي در مکه زد، خوب مکه محل تشنگي و هواي گرم؛ ميليونها آدم در طول قرنها از اين آب خوردند يک کسي گفت: خواب زبيده را ديد، تو چقدر ثواب کردي، قناتي زدي قرنها، ميليونها حاجي‌هاي تشنه از اين آب چاه خوردند. زبيده گفت ثوابش را به من نمي‌دهند چون من اين پولها را از مردم گرفتم و ثوابش را براي مردم مي‌نويسند من آنجا رابط بودم. اخلاص گاهي از پول مردم کار خوب کردن. بايد مردم خودشان رشد کنند، پول بدهند، به زور پول گرفتن فايده ندارد، فرق بين ماليات و خمس همين است، ماليات را مي‌آيند مي‌گيرند، خمس را مي‌دهيد، دادن رشد است نه گرفتن وگرنه هر بخيلي را به درخت ببندندش، دست کنند در کيسه‌اش مي‌توانند پولهايش را ببرند اين واقعاً آدم سخاوتمندي است. آخر بعضي‌ها مي‌گويند اين مالياتي را که مي‌دهيم جاي خمس نيست، نه، براي اينکه نرفتي بدهي آمدن از شما گرفتند. بايد به قصد قربت باشد. آن کسي را که به کارها رأي مي‌دهد، قصد قربت است يک مثل را بزنم که يک ليوان به سه نفر مي‌دهيم بخورند 1، 2، 3 نمي‌خورند هيچ کس نمي‌خورند به اولي مي‌گويند چرا نمي‌خوري مي‌گويد قهر هستم، دومي‌مي‌گويد ميل ندارم سومي‌مي‌گويد نمي‌خورم، چرا؟ مي‌گويد: چهارمي ‌تشنه‌تر است. 1، 2، 3 نخوردند اما زنده باد سومي. پس آن چيزي که به کارها ارزش مي‌دهد نيت است، اين مهم است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2165
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست