نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2183
موضوع: قیامت، روز قطع وابستگیها
تاريخ پخش: 13/02/1400
عناوين:
1- شرط شفاعت پیروی از انبیاء و امامان علیهم السلام
2- شب قدر، شب تفکر در امر آخرت
3- مرگ برای همه، نیکوکار و بدکار
4- شب قدر، شب مهمانی خدا از بندگان
5- حضرت علی علیه السلام، همان رسول خدا صلی الله علیه و آله
6- محاسبه همه اعمال در قیامت، ریز و درشت
7- عذرخواهی و استغفار در شب قدر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این رمضان 1400 را امسال ما گفتیم راجع به معاد صحبت کنیم. عزیزان در آستانهی شب قدر بحثها را گوش میدهند. موضوع معادمان رسیدیم به این جا به طور طبیعی که در قیامت واسطهها همه گسسته میشود. مثلاً رشوه، هدیه، غرامت در کار نیست. قرآن میفرماید: (لَا يُؤْخَذُ مِنها عَدْلٌ) (بقره /48) اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (لَا يُؤْخَذُ مِنها عَدْلٌ) (بقره /48) [پای تخته] گسستن وسایل. همهی وسایل گسسته میشود. رشوه خبری نیست. پارتی خبری نیست. عذرخواهی خبری نیست. وابستگی خبری نیست. حیله و نیرنگ خبری نیست. بازخرید خبری نیست. هر کسی هست در گور خودش جواب خودش را بدهد. حالا آیات: رشوه خبری نیست: (لَا يُؤْخَذُ مِنها عَدْلٌ) (بقره /48). «عَدل» تعادل، بگوییم این عوض آن. این را جای آن، خبری نیست.
1- شرط شفاعت پیروی از انبیاء و امامان علیهم السلام
پارتیبازی: (لَا يُقْبَلُ مِنها شَفَاعَةٌ) (بقره /48). واسطهگری خبری نیست. البته شفاعت برای بعضی، شفاعت قیامت مربوط به عملکرد شماهاست، اگر اینجا پیروشان بودی، آنجا هم شفاعتت را میکنند. بگذارید یک مثال بزنم. «شفاعت» یعنی چه: کلمهی «شفاعت» اصلش از کلمهی «شفع» است، «شفع» یعنی جفت، شفاعت میکند، یعنی جفت میشود، چی چی به چی چی؟ مقام به مقام. مثلاً معلم امتحان گرفته، بچه هفت آورده، میگویند: هفت مردود است، میگوییم: چه کنیم؟ میگویند: سه تا نمره، چهار تا نمره، دو تا نمره جفت بشود، اگر دو تا نمره جفت بشود، میشود نُه، قبول میشود. پس باید خودش یک هفتی داشته باشد، آن بیاید به این جفت بشود. [پای تخته] بیمار مریض است، یک نفسی باید بکشد، به علاوهی پزشک مساوی است با خوب شدن. بیمار که نفس دارد + پزشک = خوب شدن یعنی این بیمار باید یک نفسی داشته باشد تا دکتر هم تلاش بکند با دارو و درمان و تخصص خوب میشود. این یعنی [پای تخته] باید برق باشد، سیم برق باشد به علاوهی لامپ، سیم برق دارد، لامپ هم اضافه میشود، نور میشود. لامپ سوخته را نمیشود به برق زد. سیم برق + لامپ = نور بعضی از آدمها لامپ سوختهاند، یعنی به هر سرپیچی بزنی، خودش خودش را روشن نمیکند. مثال دیگر بانک. باید شما در بانک یک پولی داشته باشی، سپردهای، بعد میگویند خیلی خب شما چون شما این مقدار پول در چند ماه گذاشتید، یک مقدار هم رویش میگذاریم، دو برابرش را به شما وام میدهیم. یک نمرهای باید باشد، یک نفسی باید باشد. یک مثال دیگری یادم آمد. [پای تخته] یک کوهی، اگر شما اینجا بخوابی، پیغمبر و امام نمیآید از اینجا کولت کند ببردت آنجا، باید خودت در راه باشی، تکان بخور، برو، ؟؟؟ دستت را میگیرد. من میخوابم امیرالمؤمنین بیاید مرا ببرد بهشت. باید از خودمان یک چیزی داشته باشیم، یک اعتباری. (لَا يَشْفَعُونَ) (انبیاء /28) شفاعت خبری نیست، (إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ) (انبیاء /28). یعنی باید افراد در راه باشند. یک دستگیرهای باید داشته باشیم. توسّل حق است، شفاعت حق است، منتها خودشان گفتهاند این شفاعت باید خودت هم مایه داشته باشی. یک قاشق ماست باید داشته باشی، بزنی به دیگهای شیر، آنها هم ماست بشوند و گرنه همینطور شیر خالی، یک قاشق هم ماست نداری، نه، من یک قاشق ندارم، ولی شما یک لطف کنید دیگر شیر را ماست کنید. من هیچی ندارم، نمیشود. یک چیزی باید باشد. خب رشوه نیست. پارتیبازی: (لَا يُقْبَلُ مِنها شَفَاعَةٌ) (بقره /48) عذرخواهی: (لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَعْذِرَتُهُم) (روم /57). «لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ» افرادی که ظالمند، «لا يَنفَعُ»، چه چی «لا يَنفَعُ»؟ معذرتخواهی فایده ندارد. اصلاً یک آیه دیگر داریم که میگوید اصلاً اجازه به او داده نمیشود که معذرت کند: (و لَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون) (مرسلات /36). او یک آیه دیگر است. «لَا يُؤْذَنُ لَهُمْ» اجازهی عذرخواهی به او نمیدهند. برای بعضی ممکن است اجازه ندهند، اصلاً نگذارند حرف بزند. بعضیها که حرف میزند میگویند: بله، حرف بزن، ولی سودی ندارد. قهراً هر دویش یکی است. پیوستگیها. قرآن یک آیه دارد میگوید: (وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَاب) (بقره /166). تمام اسباب «تَقَطَّعَتْ» قطع میشود، انسان به هیچ جا وصل نیست. پناه بر خدا.
2- شب قدر، شب تفکر در امر آخرت
یک وقتی یکی از مسئولین بچهاش را کشته دید، حالا خودش، خودش را کشت یا کسی او را کشت، خیلی به نحو ابهام. این کشتهی بچهاش را، جوان، رشید، کشته دید، زنگ زد، ایام عید بود، نیروی انتظامی، بیمارستان، اطلاعات، این آقای مسئول میگفت که: حالا فهمیدم بیکسی یعنی چه؟ به هر دری زدم، باز نشد. اینها حقایق قرآنی است. اگر شب قدر ما به اینها فکر نکنیم، کِی باید فکر کنیم؟ دائما که ما فکرمان صرف مسائل دیگر است. بالاخره (لَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون) (مرسلات /36). حیله و نیرنگ نمیشود. در دنیا ارز میبرنند، ارز میآورند. هزار و یک رقم حیله میشود به کار برد. آنجا هیچ حیلهای نیست. حیله نیست، آیهاش کدام است؟ می گوید: (یَومَ لَا يُغْنىِ عَنهُمْ كَيْدُهُم) (طور /46). «کید» یعنی حیله. تدبیر نجاتت نمیدهد. یعنی عقل به جایی نمیرسد، هیچ تدبیری نمیشود کرد. میشود بازخرید کرد؟ یک چیزی بدهیم این را آزادش کنیم؟ آیه بازخرید این است: (لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ) (مائده /36) «لَهُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا» یعنی تمام بودجهی کرهی زمین. «ما فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» دو برابرش کن. روی کرهی زمین چه قدر ثروت است؟ همهی ثروت را بگیر، به علاوه دو، دو برابرش کن. خب میخواهی چه کنی؟ «لِيَفْتَدُوا» فدیه، بازخرید. میگوید: «تُقُبِّلَ مِنْهُمْ» قبول نمیشود. اولادها چی؟ میگوید: (يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُون) (شعراء /88). اولاد کارآیی ندارد، ثروت کارآیی ندارد. فامیلها چی؟ پدر و پسر، (لَا يَجزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً) (لقمان /33) «لَا يَجزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ» پدر پسرش را نمیتواند نجات بدهد: «وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ». دیگر چه: «وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً» پسر هم نمیتواند کمک پدرش کند. نه پدر کمک پسر، نه پسر کمک پدر. اینها راست هست هان. نه پدر میتواند بچه را نجات بدهد، نه بچه میتواند پدر را نجات بدهد. خب فامیلها چی؟ (لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُم وَ لَا أَوْلَادُكُمْ) (ممتحنه /3) نسبتها چی؟: (فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ) (مؤمنون /101).
3- مرگ برای همه، نیکوکار و بدکار
یک همچین روزی داریم. چانه هم نباید زد. یک آیه داریم که همه میمیرند: (كلُّ شَىءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) (قصص /88) همه میمیرند. بعد یک آیهی دیگر میگوید: ای پیغمبر تو هم میمیری: (إِنَّكَ مَيِّتٌ) (زمر /30) این یعنی چه؟ این یعنی چه؟ (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون) (زمر /30) خب وقتی میگوید: همه میمیرند، حالا بگوییم همه میمیرند، پیغمبر هم مگر میشود بمیرد؟ پیغمبر اشرف مخلوقات است، میگوید: «إِنَّكَ مَيِّتٌ»؟ بله، تو پیغمبر هم باید از دنیا بروی، «وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون». با «إنَّ» هم گفته، «إِنَّكَ»، «إنَّهم» حالا چه کسی آماده هست؟ این وزر و وبال را باید چه کرد؟ بدهی به خیانتهایی که به خودمان کردیم، ظلمهایی که به خودمان کردیم، به بچهمان کردیم، چه ظلمهایی کردیم که نفهمیدیم، اوه اوه اوه. چهقدر در رانندگی افرادی را ترساندیم و از این ترس خوشی کردیم، یعنی پشت فرمان بوق میزنیم، یک نفر جلوی ماشین میپرد بالا، من پشت فرمان قَه قَه میخندم، یعنی لذت میبریم که یک مسلمان را ترساندیم. یادمان رفته که حدیث داریم: «من أخافِ مُؤمِناً» کسی که یک مؤمنی را بترساند، خدا روز قیامت او را میترساند. (نهج الفصاحة، ص 762) اینها حسابهای قیامت است. امامان ما ظاهراً امام سجاد در ابوحمزهی ثمالی میگوید که: «وَ مِنْ أَيْدِى الْخُصَماءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِى» روز قیامت طلبکارها دور مرا بگیرند، چه کسی میخواهد مرا نجات بدهد. مال او را خوردم، کمفروشی کردم، کلاه سر او گذاشتم، آبروی او را ریختم، او را ضایعش کردم. ماشین را تند راندیم، آب گِل ریخت روی مردم، خندیدیم. ناودان خانهمان به جایی که عمودی باشد، افقی بود، آب گل سر مردم ریخت. برفها را ریختم در کوچه، یخ بست، افراد افتادند. زبالهها را کیسه نکردیم، همانطور گذاشتیم در سطل، بدبو شد، آن کارمند عزیزی که میخواهد این زبالهها را جمع کند، بوی تعفّن اذیتش کرد. اینقدر دقیق است؟ بله دقیق است. مردم هم دقیقند. یکی از شهدای بزرگوار هفتاد، هشتاد ساله، نوهاش این را برای من گفت. گفت از خانه آمدم بیرون، دیدم یک کسی پشت خانه یک چاقو دست گرفته، میکِشد به این کیسهی زباله که زباله داخلش است، با چاقو پاره میکند. گفتم: آقا چه میکنی؟ گفت: ببخشید، میخواهم ببینم شما آخوندها چه میوهای خوردید؟ پوست موز است، پوست هنداونه است، پوست خیار است، یک رقم میوه میخورید، دو رقم میخورید، سه رقم میخورید؟ عالم آیت الله هشتاد، نود ساله، شهید شده، مردم وارسی میکنند چی خورده، نسلش، نوههایش چی خوردهاند؟ خیلی شکم گرسنه هست، خیلی شکم گرسنه هست، خیلی هم ولخرجی هست. من خودم هم در همین وادی هستم. ما هم گرفتار هستیم، همهی ما، الّا یک افراد نادرمان.
4- شب قدر، شب مهمانی خدا از بندگان
خب به هر حال هنوز دیر نشده، ممکن است سال دیگر نباشیم، ده سال دیگر نباشیم، بیست سال دیگر نباشیم، شاید فردا نباشیم، نمیدانم، ولی حالا که هستیم، یک شب قدر جلو است، خب استفاده کن. شب قدر ما مهمان خدا هستیم. امام وقتی وارد مسجد میشود، میگوید: «الهی هذا بَیتُک» اینجا خانهی تو است، «و أنا ضَیفُک» و من هم مهمان تو هستم. شب قدر مهمانیم. اگر خدا نخواسته باشد که ما را ببخشد که نمیگوید که: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهر) (قدر /3). چرا خدا یک شب را به اندازهی هشتاد و چهار سال؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. هزار ماه هشتاد و خوردهای سال است. اگر خدا این رقم یک. نفس کشیدن را گفته سبحان الله است. چهقدر ارزان حساب کنم؟ حتی نمیخواهد عبادت کنی، ذکر کنی. ماه رمضان نفس کشیدن ثواب دارد، یک آیه قرآن خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد، چه جور من رو به تو بیایم؟ هر چه من میگویم تو چموشی میکنی. امام در مناجات میگوید: «كَأَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ» (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح) انگار من ناز میکنم. این صحنهها هست، وقتش هم ماه رمضان است. هیچ کدام هم حدیث و تاریخ نیست، حدیث، ممکن است بعضی حدیثها جعلی باشد، علمای حوزهها را میخواهد این حدیث معتبر است یا معتبر نیست. بعضی از حدیثها جعلیاند. تاریخ ممکن است دروغ باشد، ممکن است راست باشد. شعر ممکن است احساسات شاعر در آن دخالت کند. هر جا برویم، تنها جایی که باید قرص و محکم گفت، قرآن است.
5- حضرت علی علیه السلام، همان رسول خدا صلی الله علیه و آله
عظمت شب قدر چیست؟ عظمت شب قدر، قرآن است. (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْر) (قدر /1). ما شب قدر قرآن را به تو دادیم، این پیدا هست که مهمترین شهیدها، مهمترین شهید را داریم. اول شهید در عالم هستی، امیرالمؤمنین است از نظر مقام. غیر از پیغمبر هیچ کس بالاتر از امیرالمؤمنین نیست. امیرالمؤمنین جان پیغمبر است، هم او گفت: جانم، هم او گفت: جانم. وقتی ریختند خانهی پیغمبر حضرت را بکُشند، امیرالمؤمنین گفت: من جایت میخوابم، جان علی پیشمرگ تو، تو جان من باش، جانم فدای تو، من جای تو میخوابم. وقتی هم بنا شد نفرین کنند پیغمبر را، پیغمبر نفرین کند به مخالفین، مخالفین هم به او نفرین کنند، ببینند کدام نفرین گیرا میشود، گفتند: جانمان را بیاوریم، آن وقت حضرت علی را آورد. هر دو گفتند جان. او گفت: جان من فدای تو. او هم گفت: تو جان منی. الآن هم که بروید نجف، خدا قسمت همه کند، یا الله، از همین جا سلام کنیم: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک و رحمة الله و برکاته». در ایوان طلا که میایستی، میخواهی وارد حرم بشوی، اذن دخول است، اجازهی ورود، در اجازهی ورود میگوییم: «السلام علیک أیّها النّبی». اِه اینجا ایوان نجف است، قبر آقا امیرالمؤمنین است، میگوید نه، به امیرالمؤمنین سلام نه، به پیغمبر سلام کن. بعد میگوید: ما شهادت میدهم که تو در مدینه دفن شدی. اِه، من آمدم نجف، ولی سلام به مدینه میکنم. این یعنی چه؟ یعنی جان پیغمبر علی است و علی جان پیغمبر است. او گفت: جان من فدای تو، در رختخواب میخوابم به جای تو، او هم گفت: تو جان منی. وقتی میخواستند بروند نفرین کنند، گفتند: تو جانت را بیاور، علی را بردند. ( نِسَاءَنَا) (آل عمران /61) فاطمه را بردند. (و أَبْنَاءَنَا) (آل عمران /61) حسن و حسین را بردند. صلوات الله علیهم. (إِنَّكَ مَيِّتٌ) (زمر /30). در خدا گاهی شک میکنند ولی البته در خدا هم نباید شک کرد، یک وقت بچه پای تلویزیون نشسته، بدآموزی نداشته باشد. هر کس دربارهی خدا شک کرد، فوری به خودش نگاه کند. یک کسی آمد پهلوی من، گفت: گاهی من دربارهی خدا شک میکنم؟ گفتم: چرا؟ گفت: شک میکنم. گفتم: هر وقت شک کردی، به خودت نگاه کن، دربارهی خدا شک کنی، خب به خودم نگاه کنم. دربارهی خودت هم شک کردی؟ نه، خودم دیگر هستم. اگر تو هستی باید خدا باشد. چهطور؟ چون خودت، خودت را نساختی. اگر خودت، خودت را میساختی، یک جور میساختی پیر نشوی، مریض نشوی، تیزهوش باشی. پس من هستم یک، خودم هم خودم را نساختم دو، هر دستی در ساختن من به کار رفته آن دست، دست خداست، ولو نمیدانم، نمیشناسم، او را نمیشناسم ولی من میدانم زنگ در خانه بالا است، الآن هم یک کسی زنگ را زده، نمیدانم کی هست ولی هر کس بود یک آدم بود، نمیشود گفت تصادفی هستیم. هر وقت دربارهی خدا شک کردید، بگویید پس دربارهی خدا شک دارم، دربارهی خودم که شک ندارم: من هستم یک، خودم هم خودم را نساختم دو، هر دستی مرا ساخته خداست. ولی هر کس دربارهی خدا هم شک کند، دربارهی معاد تا حالا کسی شک نکرده است. هیچ کس نگفته نخیر، ما نمیمیریم. ما نمیمیریم نیست. خب از همه هم سؤال میکنند. ریز و درشت هم سؤال میکنند. «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ» (زلزله/ 7 و 8) وزن یک ذره را میبیند، یعنی خوب حساب میکشند.
6- محاسبه همه اعمال در قیامت، ریز و درشت
سؤال از هر حالت. یک آیه در قرآن داریم که میگوید: (إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ) (بقره /284) «تُبْدُواْ … أَوْ تُخْفُوهُ» چه علنی کار بکنی، چه مخفی. (يُحَاسِبْكُم بِهِ الله) (بقره /284) یعنی کارهای قلبی را هم خدا حساب میکند: (إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ الله) (بقره /284) یک آیه داریم قرآن میگوید که: (وَ بَدَا لَهُمْ) (جاثیه /33) یعنی یک چیزی روز قیامت کشف میشود که برای انسان میگوید که این «بَدَا»، یعنی لو رفت. چی چی لو رفت؟ آنهایی که مخفی کردم، چیزهایی که حاضر نبودم پدر و مادرم بفهمند، لو رفت. (وَ بَدَا لَهُمْ سَيِّئاتُ مَا عَمِلُواْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتَهزِءُون) (جاثیه /33). این «بَدَا لَهُمْ» معنایش این است که پرده کنار رفت، میگوییم اِ، بله. همه چیزی هست. خوشی نکنی یک نفر را گول زدی. خوشی نکن یک کلاهبرداری کردی. خوشی نکن نفهمید. آخر ما گاهی وقتها گناه که میکنیم، خوشی هم میکنیم. حدیث داریم «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضَاحِكٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاكٍ» (وسائل الشيعة، ج 15، ص 338) گناه کردی و خندیدی، خندهاش بد است، آخه یک وقتی یک کسی میزند به شما، یک نفر هم دفاع میکند یا عصبانی میشود، یک نفر دارد به شما میزند، شما بایستی به او بخندی. این خنده او را میسوزاند. حدیث داریم کسی که در حال گناه بخندد، خندیدیم، یعنی لذت بردیم، این پسر را گول زدیم، این دختر را گول زدیم، آن مشتری را کلاه از سرش برداشتیم، آنجا امضای جعلی کردیم. ایمان به معاد کم شده که این همه به اینجا کشیده شدیم.
7- عذرخواهی و استغفار در شب قدر
یا علی. میخواهی چه کنی؟ امیرالمؤمنین که شب بیست و یکم که شب شهادتش است، در دعای کمیل چند تا عبارت دارد، میگوید: «مُعْتَذِراً» عذرخواهی میکند، «مُذْعِناً» اذغان دارم، قبول دارم بد هستم. بگذارید اول با انگشتم بشمرم: «مُعْتَذِرا،ً نادِماً، مُنْكَسِرا،ً مُسْتَقِيلاً، مُسْتَغْفِراً، مُنِيباً، مُقِرّاً، مُذْعِناً، مُعْتَرِفاً» نُه تا جمله هست، با نُه تا عبارت، یعنی نُه تا زاویه دارد. «مُعْتَذِرا،ً نادِماً، مُنْكَسِرا»، «مُنْكَسِر» یعنی خودم را شکستم، خودم را باختم، «مُسْتَغْفِراً» استغفار میکنم. امیرالمؤمنین معصوم با نُه تعبیر عذرخواهی میکند. ما نباید یک بار با یک زبان عذرخواهی کنیم؟ او که معصوم بود، با نُه زبان عذرخواهی میکند. قیامت هست این حرفها. ما غافلین باشد، غافل باشیم. از چه سؤال میکنند: (إِن تُخْفُواْ مَا فىِ صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ) (آل عمران /29). مخفی باشد، علنی باشد. در همین دنیا هم بعضیها مشتشان باز میشود. کسی رفت خانهی کسی مهمانی، یک ساعت قشنگی روی طاقچه بود. این مهمان یک نگاهی به ساعت کرد، وسوسه شد. ساعت را برداشت و در کیفش گذاشت. صاحبخانه که میرفت و میآمد، یک بار صاحبخانه گفت: یک ساعت بود طاقچه. مهمان گفت: نمیدانم. همینطور که نشستند حرف میزدند، ساعت در کیف صدا کرد، خدا یک مرتبه مشت را باز میکند هان، مشت را باز میکند. ما از لطف خدا غافل نشویم. چند سال پیش جادهی بین قم و تهران عبور میکردیم. مغرب بود، دم پلیس راه گفتیم که نماز بخوانیم، نماز اول وقت بخوانیم. به سربازه گفتم: مانعی نیست من اینجا نماز بخوانم؟ خوب شناختند، گفتند: نه، گفتند پس ما هم جماعت بخوانیم. گفتم: چه بهتر. ما خبر نداریم از تهران میآییم قم، به وقت نماز اول وقت رفتیم نماز بخوانیم. یک اتوبوسی یک دختر و پسر جوانی را سوار کرده بود که اینها در ماشین خیلی با هم بد شوخی میکردند. یک وقت پهلوی هم مینشینند ولی نه اینها دست به شوخیهای رکیک میکردند. به راننده گفتند و راننده هم از توی آینه اینها را دید. گفت: پلیس راه این را تحویلشان میدهیم، پلیس راه تحویلشان میدهیم. خب ماشین رسید اتوبوس. ما هم ده دقیقه، یک ربع قبلش پیاده شده بودیم داشتیم نماز میخواندیم. به این آقایان میگویند که شما مسافرید؟ بله. در ماشین عمومی با هم شوخی میکنید؟ این هم خیلی پررو گفت: به شما ربطی ندارد؟ من فامیل فلانی هستم، گفت: قرائتی؟ گفت: کدام؟ گفت: همان که در تلویزیون است. گفت فامیلش هستی؟ گفت: حالا اگر قرائتی پیدا شد و گفت نه، این فامیل ما نیست چه میکنی؟ گفت: قرائتی را بیاور پیدایش کن، بگوید. یک مرتبه دیدیم گفتند: حاج آقا، بدو. نه نماز دوم را نخوان، بیا، بدو، بدو. آمدم گفتم: چه خبر است؟ گفت: اینها کی هستند؟ گفتم: نمیدانم، اینها کی هستند.. چنان اینها! خدا نیاورد روزی را که، مایک گناهمان لو برود خیس عرق میشویم، همهی گناهان میخواهد لو برود؟ آن وقت این هم پهلوی چه کسی؟ پهلوی امیرالمؤمنین، پهلوی پیغمبر، خیلی مهم است این. خبرهایی است، شب قدر باید اینها را حل کرد. بله همهی دعاها، مریضها شفا پیدا کنند، بدهی بدهکاران گفته شود، هر چی دعا میکنید، کمش نگذارید. ولی قیامت مهم است، مهمتر از همه: (الآخِرَةِ أَشَدّ) (طه /127) قرآن میگوید: قیامت خطرش خیلی سخت است. آدم هم نمیداند که امسال دیگر هست یا نیست، هفتهی دیگر هست یا نیست، از پارسال تا حالا چه قدر کرونایی ما داشتیم، رحم به هیچ کس نمیکند. خب سؤال از چی؟ علنی باشد، یا مخفی؟ از هر دو باشد. یک آیه داریم در قرآن، میگوید مخفیکاری فایده ندارد: (يَا بُنَىَّ) (لقمان /16) لقمان میگوید: (يَا بُنَىَّ إِنَّها إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ) (لقمان /16) بخوان این آیه را، کلمه کلمه بگو تا من بگویم این فایده ندارد، این فایده ندارد. (يَا بُنَىَّ إِنَّها إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فىِ صَخْرَةٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ) (لقمان /16) لقمان به پسرش گفت: پسر جان وزن کم، یعنی وزن یک حبّه، یک دانه گندم چهقدر وزنش است؟ «منْ خَرْدَلٍ» خردل باز آن دانه ریزها، «تَكُن فىِ صَخْرَةٍ» زیر سنگ باشد، «أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ» یا توی آسمانها باشد، «أَوْ فىِ الْأَرْضِ» در دل زمین باشد. آسمان باشد، زمین باشد، تو آسمان باشد، تو زمین باشد، زیر کوه باشد، ریز باشد، یعنی چه؟ یعنی پنهان باشد، لو میرود، ریز باشد، لو میرود، دور باشد، لو میرود، تاریک باشد، لو میرود، هر چی باشد، لو میرود، هر چی باشد، لو میرود. دوربینهای مخفی خدا، اصلاً همهی هستی دوربین مخفی است، همهی هستی دوربین مخفی است. از چه سؤال میکنند؟ (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيم) (تکاثر /8). روز قیامت از نعمتها سؤال میکنند. نعمت چه کسی است؟ تو علی را رها کردی، سراغ چه کسی رفتی؟ علی را رها کردی، سراغ چه کسی رفتی؟ امام خمینی را رها کردی، سراغ چه کسی رفتی؟ منافقین. کجا بردنت؟ چهل سال از انقلاب میرود، منافقین کوشند؟ کجا هستند؟ به چه کسی وابسته شدند؟ چه جنایتی کردند؟ عقل نداشتی، رهبر منافقین با رهبر امت اسلامی، بین امام خمینی و آنها را فرق نگذاشتی. «عَنِ النَّعِيم» یکی کسی یک جایی مهمانی بود، خانهی امام، خرمای خیلی خوبی بود. مهمان یک خورده خرما را خورد، گفت: عجب خرمایی است! بعد این آیه را گفت: (لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيم) (تکاثر /8). روز قیامت از این نعمتها باید حساب بدهد. امام فرمود: نعمتها خرما نیست، حدیث هم داریم خدا از نان و آب نمیپرسد، چه چیزی خوردی؟ سؤال میکنند: عقب چه کسی رفتی؟ چه خطی را تقویت کردی؟ «نعیم» نعمت ما هست. خدایا تمام کسانی که در اسلام ما، در شیعه بودن ما، در انقلاب ما، در تعلیم و تربیت ما نوعی سهم داشتند، الآن نیستند، همه را با امیرالمؤمنین محشور بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین یاوران اسلام و بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. قیامت را روز سرافرازی ما قرار بده.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2183