responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2182


1- حضور عمل در دادگاه قیامت
2- تجسم کارهای خوب در قالب نور
3- تجسم کارهای بد در قالب نار
4- تعبیرات قرآن درباره انسان‌های نااهل
5- نقش نیّت در پذیرش کارهای خوب
6- مقایسه حضرت سلیمان و حضرت ایّوب
7- تأثیر و تأثّر کارهای خوب و بد از یکدیگر

موضوع: قیامت، روز تجسم عمل
تاريخ پخش: 07/03/97

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

امروز یک جمله کوتاهی از نهج‌البلاغه را دیدم، چیزهایی خداوند به ذهن من انداخت، فکر کردم اینها را برای شما بگویم. جمله این است، «عاجل دنیا در قیامت برای شما مجسم می‌شود.» عاجل از عجله هست، یعنی اینکه دم دست است. فوری‌ها، فوری‌های دنیا یعنی همین خوراک، پوشاک، مسکن، خانه، ماشین، تلفن، همان چیزهایی که صبح تا شب دنبالش هستیم. اینها در روز عاجل، عاجل با عین یعنی عجله، عاجل با «الف» أَجل یعنی مدت. این چیزهایی که امروز با سرعت دنبالش می‌دویم و عجله می‌کنیم روزی می‌آید که همه نزد ما حاضر می‌شود. یعنی کارهایی که می‌کنیم روز قیامت همه مجسم می‌شود.

1- حضور عمل در دادگاه قیامت

قرآن هم داریم، یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» قاری: (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً) (کهف /49) آنچه عمل کردند حاضر است. یعنی عمل ما انگار دست ما مجسم می‌شود. مثال بزنم. شما بنزین در باک می‌ریزید، دویست کیلومتر که رفتی، سیصد کیلومتر با کم و زیادش که رفتی بنزین تمام می‌شود. یعنی اینجا بنزین مایع است. جسم است، ظرف می‌خواهد. دیدنی است. لمس کردنی است. لمس می‌شود، درک می‌شود، وزن دارد، حجم دارد، بو دارد، رنگ دارد. همین بنزین، ولی وقتی سیصد، چهارصد کیلومتر رفتی، این می‌شود انرژی، دیگر هیچی نیست. چطور در دنیا ماده‌ای مثل بنزین، انرژی می‌شود و دیگر دیدنی نمی‌شود. در قیامت چیزهایی که در دنیا دیدنی نمی‌شود آنجا جسم می‌شود. مثلاً از اینجا فرض کنید از مشهد می‌رویم تا سبزوار بیست لیتر بنزین می‌سوزانیم حالا اگر انرژی‌ها را دستگاهی پیدا شد، دوباره این انرژی‌ها را از سبزوار جمع کرد و به مشهد آورد و بیست لیتر بنزین کرد. چطور بیست لیتر بنزین انرژی می‌شود. می‌شود همان قدرتی که مایع و جسم را انرژی می‌کند، دوباره انرژی‌ها را متمرکز کند و جسم کند. در یک لحظه، این درختی که شما کبریت می‌زنی و می‌سوزانی، این آتش از کجاست؟ می‌گویند: این درخت در طول عمرش هرچه انرژی از خورشید گرفته در خودش ذخیره کرده و الآن با یک کبریت همه انرژی‌های ذخیره شده در بدن درخت یک مرتبه لو می‌رود.

2- تجسم کارهای خوب در قالب نور

گل را بخار می‌دهند تبدیل به گلاب می‌شود. بعد می‌گوید: عمل هم «محضراً» و هم «حاضراً». «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» آیه‌ای هم داریم «محضراً» قاری: (مُحْضَرا) (آل‌عمران /30) حاضر، محضر از یکی است. خلاصه حضرت امیر می‌گوید: همه کارهایت راست چشمت است، خلاص! مثلاً روایاتی داریم انسان وقتی وارد برزخ می‌شود و در قبر می‌رود، شکل زیبایی می‌آید و می‌گوید: من نمازت بودم. حالا مجسم شدم و با تو همدم هستم. تنها نیستی! کارهای خیری که ما می‌کنیم تبدیل به نور می‌شود. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: (يَسْعى‌ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم‌) (حدید /12) من یک کار خیری می‌کنم، یک حرف خیری می‌زنم. این حرف خیر و کار خیر نور می‌شود برای قیامت من! بنده در مشهد هستم. با زبانم یک غیبت می‌کنم. غیبت کی؟ غیبت کسی که در تبریز است. در شیراز است. در کاشان یا در قم است. حتی در آمریکا است. من اینجا هستم، غیبت کسی را می‌کنم آن طرف کره زمین است. همین غیبتی که اینجا چیزی نیست، لبی تکان خورد، ولی داریم در قیامت زبان غیبت کن به قدری دراز می‌شود مثل نخ روی زمین می‌افتد و دیگران لگد می‌کنند. چون اینجا زبان درازی کردی، از مشهد، تبریزی و از تبریز شیرازی و از شیراز اصفهانی را گزیدیم این زبانی که اینجا دراز شد، درازی اینجا می‌شود درازی آنجا! «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» این کلمه را تکرار کنید. قاری: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» عملش حاضر می‌شود.

3- تجسم کارهای بد در قالب نار

مستی دنیا، مستی آخرت است. کسانی که در دنیا با پست و پول و مقام و زور و شهرت مست می‌شوند، روز قیامت هم مست هستند. «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى» قاری: (وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‌ وَ ما هُمْ بِسُكارى‌) (حج /2) پیغمبر در قیامت مردم را نگاه می‌کنی، انگار مست هستند. مستی اینجا شاید رمز این باشد که آنجا هم مست باشید. «نارُ اللَّهِ‌ الْمُوقَدَةُ، الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه/5و6) قرآن می‌گوید: آتش عمق دل را می‌سوزاند. چون ما در دنیا بعضی افراد را از عمق دل می‌سوزانیم. خلاصه‌اش بده و بستان است. قرآن می‌گوید: کج شوی، کجی است. (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) (صف /5) کج شوی، کجت می‌کنم. یادم باشی، یادت می‌کنم. (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ‌ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُون‌) (بقره /152) یادم باشی، یادت هستم. اگر مرا فراموش کنی، آنجا هم فراموش می‌شوی. (فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ‌ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا) (اعراف /51) فراموش کردی، فراموش می‌شوی.
این مسجد گوهرشاد، یک عالمی پیشنماز بود به نام آیت الله نهاوندی دارای یک دوره تفسیر هم هستند. از علمای مشهد و پیشنماز مسجد گوهرشاد، آیت الله العظمی بروجردی که مرجع درجه یک شیعه بود، ساکن قم بود به زیارت امام رضا آمد. وقتی آیت الله نهاوندی دید آقای بروجردی از قم به زیارت امام رضا آمده است، سجاده‌اش را به آقای بروجردی داد. گفت: این چند روزی که شما در مشهد هستی امام جماعت مسجد گوهرشاد شما هستی. آقای بروجردی هم مرجع اعلم قبول کرد. مدتی گذشت و آیت الله نهاوندی به نجف رفت. امیرالمؤمنین به یک طریقی پیام داد به یکی از علمای نجف که سجاده‌ات را به آقای نهاوندی بده. آقای نهاوندی سجاده‌اش را در گوهرشاد به پسر من داد، تو هم سجاده‌ات را به آقای نهاوندی بده! بعد می‌گفت: این کلمه را شنیدم، جا دادی، جا دادم. یعنی جایت را به آقای بروجردی دادی، من به پیشنماز نجف گفتم، اینکه جایش را به آقای بروجردی داد، تو هم جایت را به آقای نهاوندی بده. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» کارها همه، هم مکتوبش حاضر است هم خودش حاضر است. یعنی هم چاقو را با خون می‌آورند. هم مکتوب می‌آورند، هم عکس می‌آورند.
قرآن می‌گوید: لبت را که تکان می‌دهی، می نویسیم. (ما يَلْفِظُ مِنْ‌ قَوْلٍ‌ إِلا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ) (ق /18) لب که تکان می‌خورد، می‌نویسیم. آیه قرآن است. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: روز قیامت یک لوحی جلوی چشم باز می‌شود. می‌گویند: (اقْرَأْ كِتابَكَ‌) (اسراء /14) نامه‌ات را بخوان. خودت قاضی خودت باش. (كَفى‌ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً) (اسراء /14) این لوح است، خودت هم خواننده، خودت هم قاضی، خودت هم دادستان، «كَفى‌ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» یعنی وجدان خودت هرچه بگوید، قبول است. انسان روز قیامت لوح را که می‌بیند می‌گوید: (ما لِهذَا الْكِتابِ‌ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها) (کهف /49) این چه کتابی است؟ «لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» تمام ریز و درشت کارها را نوشته است. یک حساب‌هایی هست ما از این حساب‌ها غافل هستیم. خیلی خبر است. «ما لِهذَا الْكِتابِ‌ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها»
یک آیه داریم می‌گوید: انسان در قیامت چشمش آهن می‌شود. ما می‌گوییم: فلانی چشمش تیز شده است. خیره شده است. می‌گوید: سفت می‌شود. (فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ‌ حَدِيدٌ) (ق /22) یعنی انسان بهت زده می‌شود. این «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» اینها همه برای این است که ما غافل نشویم.

4- تعبیرات قرآن درباره انسان‌های نااهل

در قرآن چهار تا تعبیر برای آدم‌های نااهل شده است. بعضی آیات می‌گوید: فلانی مثل الاغ است. (كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ‌ أَسْفاراً) (جمعه /5) با سواد هم هست، اما اگر الاغ را کتاب بار کنند، چه خاصیتی دارد؟ این هم با سواد است ولی آدم نیست، متجاوز است و دروغ می‌گوید. ستمکار است و حقه باز است و کلک می‌زند.
یک آیه داریم بعضی‌ها مثل سگ هستند، (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ‌ الْكَلْبِ‌ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ) (اعراف /176) مثل سگ است، یک آیه داریم اینها مثل گاو هستند، (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ‌ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) (اعراف /179) منتهی می‌گوید: از گاو بدتر هستند. می‌گوییم: اِ… از گاو هم بدتر هستند؟ یعنی انسانی که خلیفه خداست به جایی می‌رسد که خدا اینطور به او بگوید! مثل گاو هستی. مثل خر هستی. یک آیه داریم مثل سنگ است. (قلوبَهُم‌ كَالْحِجارَه‌) (بقره /74) ولی آنجایی که خیلی بدتر از همه است، می‌گوید: آنها از چهارپا هم بدتر هستند. می‌گوییم: چه کردند؟ (أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ) (اعراف /179) گاهی انسان بنشیند، فکر نکنیم قیامت دور است. در قرآن چهارده مرتبه گفته: «بغتة» یعنی قیامت دور نیست. ممکن است فردا شب، شب اول قبر ما باشد. ممکن ماه رمضان آخر ما باشد. به ما گفتند: وقتی سر نماز می‌روی، فرض کن این نماز آخر تو است. اینطور نیست که ما بگوییم: خوب این حرف‌ها برای پنجاه سال دیگر است. شاید برای هفته دیگر باشد. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» روز قیامت عمل مجسم می‌شود.
چیزهایی که اینجا، آیه‌ای داریم می‌گوید: عمل که پیدا می‌شود، آنوقت همه پرده‌ها کنار می‌رود. (يَوْمَ تُبْلَى‌ السَّرائِر) (طارق /9) پرده‌ها پس برود، حقیقت انسان روشن می‌شود. انسان گاهی هم در دنیا خودش را نمی‌شناسد. مثلاً فکر می‌کند آدم خوبی است. حالا یک مشهدی، عمره‌ای، روضه‌ای، عزاداری، یک کاری کرده که فکر می‌کند جزء خوب‌‌هاست. اما همین آدمی که فکر می‌کند خیلی آدم خوبی است در خواب می‌بیند چه کارهایی که نکرد. این کارهایی که در خواب می‌کند پیداست این همان است. اگر در بیداری دست از پا خطا نکرده است، در رودروایسی گیر کرده است. ولش کنی این همان است.

5- نقش نیّت در پذیرش کارهای خوب

گاهی وقت‌ها انسان تقوا نشان می‌دهد ولی تقوایش هم برای خدا نیست. می‌گوید: بلد نیستم که بگویند: این چقدر آدم خوبی است. چه راحت می‌گوید: بلد نیستم. حدیث داریم روز قیامت یک عده می‌گویند: ما قاری قرآن هستیم. خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی. خواندی که بگویند: فلانی قاری بین المللی است. حافظ قرآن است، صوتش خوب است. یک عده می‌گویند: پول خرج کردیم، خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی. پول خرج کردی که بگویند: فلانی سخی است و سخاوت دارد. یک عده می‌گویند: ما رفتیم جبهه، خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی، رفتی جبهه تا بگویند: فلانی شجاع است. انسان باطن خودش را هم نمی‌داند چیست. باید حوادث پیش بیاید آدم ببیند دین دارد یا ندارد. من یکوقت این مثل را برای خودم زدم. الآن آقای قرائتی به عنوان یک معلم قرآن سالهاست در تلویزیون به خیال خودش خدمت می‌کند. اگر می‌خواهید ببینید من چه کسی هستم، چهار تا تلفن به من بکنید. الو، بفرمایید، آقای قرائتی، بله خودم هستم. ببخشید از این شب جمعه درسهایی از قرآن تلویزیون شما قطع شد. تلفن دوم؛ الو! بفرمایید. از سپاه هستم، شما دیگر مسئولیتی نداری، این ماشین و پاسدارهایی که در خدمت شما بودند، بفرستید به سر کارشان برگردند. تو دیگر از فردا خودت باید بروی. اِ… الو! بفرمایید. آقا شما دیگر در نهضت سواد آموزی مسئولیتی ندارید. در آموزش و پرورش ادغام شد. تلفن‌ها چند تا شد؟ سه تا.
الو! بفرمایید. ستاد نماز را به سازمان یا دفتر تبلیغات دادند، یک کاغذ هم آقای حسینی به ما بدهد. آقای قرائتی شما از فردا شب تشریف نیاورید. بعد معلوم می‌شود من دین دارم یا ندارم. چون ما که دین داریم در سرازیری هستیم، در سرازیری هر بشکه‌ای بی ام و است. در سرازیری دین معلوم نمی‌شود، در گردنه معلوم می‌شود. در سوره صاد دو تا «نعم العبد» داریم. یکی در مورد ایوب است، می‌گوید: (نِعْمَ‌ الْعَبْدُ إِنَّهُ‌ أَوَّابٌ) (ص /30) اگر زود پیدا کنم خوب است… یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

6- مقایسه حضرت سلیمان و حضرت ایّوب

دو تا پیغمبر داریم، مرفه‌ترین پیغمبرها حضرت سلیمان است. چون هم پادشاه بود، هم پیغمبر بود. (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ‌ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ) (نمل /17) تمام جن و انس در اختیارش بودند. پرنده و چرنده در اختیارش بودند. روی کره زمین در طول تاریخ کسی مثل سلیمان اینقدر عظمت نداشت. یک پیغمبر هم داشتند، داغون داغون داغون! حضرت ایوب، می‌گویند: صبر ایوب بده. دو تا پیغمبر را سوره صاد راست هم آورده است، درباره هردو می‌گوید: «نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ‌ أَوَّابٌ» اینها هردو خوب هستند. یعنی چه؟ یعنی خوبی معنایش این نیست که روی قالی نشستیم یا روی زیلو، پول داریم یا فقیر هستیم. خوبی این است که چقدر رابطه‌ات را با خدا تنظیم کردی؟ آنجا معلوم می‌شود که… هیچ برای ما فرق نمی‌کند. من بارها این مثال را زدم. مثل کارمند بانک، کارمند بانک یک روز یک قسمت بانک می‌ایستد پول می‌دهد، هیچ سکته نمی‌کند که امروز پولهای بانک رفت. یک روز یک قسمت دیگر بانک می‌ایستد، پول می‌گیرد. نه آن روزی که می‌گیرد جفتک می‌زند. نه آن روزی که می‌دهد سکته می‌کند. چون می‌گوید: برای من که نیست. اگر چنین شدی که گرفتن و دادن در شما اثری نکرد، رأی بیاوریم یا رأی نیاوریم، خانه ما به خیابان بخورد خراب شود یا به نبش خیابان بخورد، پاساژ شود، بچه‌دار بشویم یا نشویم، پسر باشد یا دختر، اگر در ما فرقی نکرد، قرآن می‌گوید: باید این رقمی باشد. (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ) (حدید /23) نه اگر دادند شاد شوید، نه اگر گرفتند سکته کنید. راضی به رضای خدا باشیم. هرچه خدا گفت، همان است. اگر آن رقمی شدیم آنوقت معلوم می‌شود مقام چیست. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»
انسان وقتی عملش را می‌بیند هم خودش شرمنده می‌شود در قیامت، هم دیگران که عمل را می‌بینند شرمنده می‌شوند. نزد دیگران خجالت می‌کشند. یک دعا داریم مناجات شعبانیه، می‌گوید: خدایا در دنیا عیب‌های مرا پوشاندی، در قیامت هم بپوشان، من آنجا نیازم بیشتر از دنیاست. ایمان داشته باشیم عمل ما حاضر می‌شود بهترین بازدارنده هست. ما را از خلافکاری باز می‌دارد. من اگر بدانم این نوار مرا امشب مقام معظم رهبری گوش می‌دهد، یادداشت‌هایم را یکبار دیگر هم مطالعه می‌کنم. امامان ما و خود خدا گاهی وقت‌ها عمل را مجسم می‌کردند. چند تا کارهای تجسمی قرآن را بگویم.
حضرت ابراهیم از یک کنار دریایی می‌گذشت، دید یک لاشه‌ای بخشی از این لاشه در آب است، بخشی در خشکی است. حیوان‌های دریایی، ماهی‌ها مثلاً از این قسمت آب می‌آیند نوک می‌زنند. شغال‌ها می‌آیند از قسمتی که در خشکی است، گاز می‌گیرند، گاهی هم یک پرنده می‌آید در شکمش یک نوک می‌زند. دید عجب این لاشه تقسیم شد به حیوانات دریایی و صحرایی و هوایی. گفت: خدایا، چطور اینها را، (أَرِنِي‌ كَيْفَ‌ تُحْيِ الْمَوْتى‌) (بقره /260) چطور اینها را زنده می‌کنی؟ خدا گفت: چهار تا پرنده بگیر، «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ» چهار تا پرنده را بگیر، بکوب، گوشتش را مخلوط کن. سر چند تا کوه بگذار. صدا بزن اینها جمع می‌شوند. می‌خواهم با نمایش به تو نشان بدهم. یک آقا روی منبر می‌گفت: این چهار تا پرنده چیست؟ گفت: یکی طاووس است، یکی خروس است، سه تا را گفت، آن یکی را یادش رفت، گفت: آن یکی هم الاغ است. خندیدند و گفتند: الاغ که جزء پرنده‌ها نیست. گفت: الاغ‌های زمان حضرت ابراهیم می‌پریدند. گفت: والله با هیچ فرمولی الاغ در هیچ تاریخی نمی‌پریده! گفت: ببین سه تا پرنده بودند، آن چهارمی را هم بگو پرنده، دیگر کی به کی است. یعنی از باب تغلیب، یعنی چون غلبه با پرنده‌ها بوده، خدا گفته، خوب بگو بلد نیستم. خدا با نمایش نشان داد.
کسی از امیرالمؤمنین، بیت المال اضافه می‌خواست. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» امیرالمؤمنین خواست جهنم را حاضر کند. یک آهن داغ کرد و نزدیک دست آن بنده خدا آورد. دید دستش را پیش گرفت، گفت: ببینید، همینطور که تو دستت را پیش گرفتی، بیت المال اضافه برای من دردسر است، من هم از آتش جهنم می‌ترسم. یعنی «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی آتش جهنم را حاضر کرد.
همین امام رضا که در خانه‌اش نشستیم، گفت: هرکاری می‌کنید باید حاضر باشید در نماز جمعه بگویید. در نماز جمعه بگویید: حقوق من چقدر است. هر چیزی را که در نماز جمعه نمی‌گویید، پیداست یک دسیسه‌ای درونش است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/9 و 10) دسّا یعنی دسیسه، باختند آنهایی که با دسیسه بازی یک کاری را جور کردند. «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» در یک ماجرای دیگر از حضرت علی یک پول اضافه خواستند. فرمود که روز جمعه بیایید. روز جمعه حضرت علی ایشان را برد در نماز جمعه گفت: ببین این مردم نشستند نماز جمعه گوش می‌دهند. تو که می‌گویی: مال اضافه یعنی از اینها بدزدم. یعنی از صحنه‌ی حضور و لذا گفتند: اگر خلافکار را شلاق بزنی، روبروی مردم شلاق بزنید تا مردم عبرت بگیرند. به امام باقر گفتند: وضوی پیغمبر چطور بوده است؟ فرمود: «ایتینی بتشت» یک تشت بیاورید. تشت را آوردند، امام باقر(ع) دست‌هایش را بالا کرد و وضو و گرفت و بعد فرمود: «هکذا وضو رسول الله»! «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی با تجسم! فرمود: وضوی پیغمبر این رقمی بوده است.
«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «ماعملوا» یعنی خوبی‌ها هم نشان داده می‌شود. نه فقط عیب‌ها، خوبی‌ها… (يَسْعى‌ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ) (حدید /12) یعنی کارهای خوبش نور جلوی راهش می‌شود. اختیار هم دست ما نیست که بگوییم: نمی‌شود مثلاً عمل ما لو نرود. می‌گوید: نه،«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «وَجَدُوا» یعنی این را می‌یابند. یعنی دست خودشان هم نیست. پشت صحنه فیلم برداری شده یک مرتبه رو می‌کنند. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»

7- تأثیر و تأثّر کارهای خوب و بد از یکدیگر

سؤال: چطور هشتاد سال گناه یا عبادت در یک لحظه حاضر می‌شود؟ شما درخت قدیمی را اره می‌کنی، با یک نگاه به دایره‌های توی تنه درخت، با یک نگاه می‌فهمی درخت چند ساله است؟ اگر درخت هشتاد ساله است لازم نیست شما هشتاد سال طول بکشد تا بفهمی چند ساله است. درختی که می‌برند با یک نگاه به تنه درخت باز هم می‌فهمد که این چند ساله است. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»
امروز کامیون با دهها تن بار روی ترازو می‌رود و کامپیوتر می‌گوید: این چند کیلو است. یعنی لازم نیست وقتی یک کامیون می‌آید یک کیلو، یک کیلو بشماریم. یعنی با سرعت، خداوند هم دقیق است، (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‌ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) (زلزله /7) وزن یک مثقال را می‌بیند، چه خیر، چه شر، اما سریع، طول هم نمی‌کشد. «سریع الحساب» قرآن می‌گوید: من هم دقیق هستم، هم سریع هستم. (فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ‌ الْحِساب‌) (آ‌ل‌عمران /19) خدا هم سبب ساز است و هم سبب سوز است. می‌شود یک عملی، گاهی می‌گویند: آقا چرا؟ حالا مثلاً ما یک غیبتی کردیم، چرا به خاطر یک غیبت تمام خوبی‌های ما از بین برود؟ حالا ما یک غلطی کردیم، غیبت کردیم. هشتاد سال عبادت ما از بین میرود؟ می‌گوییم: بله! می‌گوید: این حقش است؟ ظلم نیست؟ می‌گوییم: نه! برای اینکه آن بنده خدا هم که آبرویش را با غیبت خودت ریختی، او هم هشتاد سال زحمت کشیده بود آبرو درست کرده بود. هشتاد سال زحمت کشیده بود آبرو درست کرده بود. تو با یک کلمه آبروی هشتاد ساله او را ریختی؟ خدا هم با همین کلمه هشتاد سال عبادت تو را محو می کند. کارهای خدا اینطور است.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: تمام جزاهای خدا، (جَزاءً وِفاقاً) (نبأ /26) خدا عقده‌ای که نیست. «جَزاءً وِفاقاً» امشب چه گفتم؟ این نوک آیه‌ای که امشب گفتم این است «وَ وَجَدُوا…» صبر کنید. آن کلمه آخرش را شما نگویید. دو تا را شما بگویید و کلمه آخر را اینها بگویند. قاری: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا…» بلند بگویید… بلندتر… «حاضِراً» همه کارهای ما قیامت حضور پیدا می‌کند. هم «حاضرا» داریم، هم «محضرا» داریم. هم «أقرأ کتابک» داریم. خودت پرونده را بخوان. هم می‌گویند: خودت دادستان خودت باش. (كَفى‌ بِنَفْسِكَ‌ الْيَوْم‌) (اسراء /14) هیچ چیزی در این عالم محو نمی‌شود.
در حیوان‌ها، یک خبرهایی هست و ما خبر نداریم. بنده خدایی مرا برد، یک مزرعه داشت صد کیلومتر تقریباً بیرون از تهران، گله‌ای داشت و مزرعه‌ای داشت و یک مشت کارگر داشت. گفت: من تو را آوردم و می‌خواهم یک خاطره برایت بگویم. گفت: یک سگی اینجا بود. از گله حفاظت می‌کرد. دیگر سگ پیر شده بود و من هم به این رئیس کارگرها گفتم: این سگ را بیرون کن. دیگر پیر شده و نمی‌تواند حفاظت کند. می‌گفت… الله اکبر! خیلی هم تحت تأثیر قرار گرفته بود. منقلب شده بود. گفت: شب خواب دیدم این سگ آمد گفت: به رئیس کارگرها گفتی: مرا بیرون کند؟ این انصاف است که تا جوان بودم از من کار کشیدید و پیر شدم بیرونم کنید؟ این انصاف است؟ هنوز هم شبها تا صبح نمی‌خوابم. هنوز هم پاسداری می‌کنم. می‌گفت: سریع از خواب پریدم و زنگ زدم که این را بیرون کردی؟ گفتم: بیرونش نکن، نکن! خبرهایی در این عالم هست و این خبرها، خبرهای مهمی است. پاکی‌ها می‌ماند. گناه‌ها می‌ماند. تا نسل‌ها می‌ماند. می‌گویند: این به جای آن!
داریم قیامت یک قطره خون می‌چکد به سینه یک نفر، می‌گوید: این چیه؟ می‌گوید: یک نفر را به ناحق کشتند، تو هم در یک قطره شریک بودی. باید مواظب باشیم کسی گناه می‌کند شریک گناهش نباشیم. پدر امام رضا، به صفوان جمال گفت: تو خوب هستی ولی شترهایت را به هارون الرشید می‌دهی کرایه، گفت: هارون الرشید طاغوت است. من شترهایم را به طاغوت اجاره می‌دهم اما هارون الرشید شترهای مرا می‌گیرد برای مکه، امام فرمود: این مقدار راضی هستی که هارون الرشید زنده باشد و برگردد، کرایه شترها را بدهد؟ گفت: بله، اینقدر زنده باشد که کرایه ما را بدهد بعد می‌خواهد بمیرد، بمیرد. گفت: همین مقداری که راضی هستی یک دقیقه طاغوت زنده باشد در گناه او شریک هستی. اگر ماه رمضان می‌آید که آمده است و ما در خانه امام رضا هستیم یک ساعتی، نیم ساعتی بنشینیم ببینیم واقعاً اعمالی که انجام دادیم، حاضر شود چه چیزی برای ما می‌ماند؟ روی داریم، روی نداریم. یک کاغذ بردارید و شب بنویسید، چند رکعت نماز با توجه در کل عمرت خواندی؟ دو رکعت نماز که حضور قلب داشته باشی. در عمرت خواندی، در عمرمان خواندیم. آنوقت اینهایی که روز قیامت باز می‌شود، چیزی برای انسان جز رسوایی نمی‌ماند.
خدایا به آبروی همه آنهایی که نزد تو آبرو دارند. تمام لغزش‌ها و عیب‌های ما را برطرف بفرما. بالاترین درجه ایمان، یقین، علم، تقوا، اخلاص، عمق و برکت، آنگونه ما را قرار بده که روز قیامت که اعمال ما حاضر می‌شود، ما نزد تو و شهدا و انبیاء و اوصیاء شرمنده نباشیم. ایمان به معاد، ایمان به خودت و اولیائت را در ما زنده و قوی بفرما. هرچه در ماه رمضان برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی به آبروی همان آدم‌های خوب، همه آنها را برای همه ما مقدر بفرما. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست