responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2181

موضوع: قیام امام حسین علیه السلام و همراهی خانواده

تاريخ پخش: 29/04/1402

عناوين:

1- نقش خانواده در هدایت یا ضلالت فرزندان

2- دلسوزی اعضای خانواده برای یکدیگر

3- آغاز رسالت رسول خدا از خانواده و خویشاوندان

4- نقش نسل نو در امر به معروف و نهی از منکر

5- دعوت به نماز در کنار تأمین نیازهای طبیعی فرزندان

6- بیان معارف دین در قالب‌های مناسب و قابل پذیرش

7- نگاه نوجوانان و جوانان حاضر در کربلا به شهادت در راه خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان دوّم محرّم بحث را گوش می‌دهید، روزی است که امام حسین علیه السلام با خواهر و بچّه‌ها و برادر و خانواده‌ی امام حسین وارد کربلا شد. جلسه‌ی قبل مربوط به سوره‌ی مباهله و خانواده بود، این جلسه هم راجع به خانواده‌ی امام حسین چند جمله بگوییم. قرآن خیلی آیه راجع به خانواده دارد، خانواده در قرآن. من از تفسیر نور آیات خانواده را جدا کردم، سوایی چاپ کردم، «سیمای خانواده در قرآن». حالا در این جلسه‌ی ده، بیست دقیقه‌ای چند تا آیه‌اش را برایتان می‌خوانم:
یک، (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً) (تحریم /6)، آیه‌ی قرآن است، خودتان را و اهلتان را از قهر خدا، از آتش دوزخ حفظ کنید، «قُوا»، مسئله‌ی امر خداست، «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً».

1- نقش خانواده در هدایت یا ضلالت فرزندان
– آیه‌ای دیگر، اگر خانواده منحرف شد، نسل آینده هم می‌تواند منحرف بشود، مجبور نیست، ولی بستری است برای این‌که … به بت‌پرست‌ها می‌گفتند: «چرا شما بت می‌پرستید، این که سنگ است؟! با دست خودتان تراشیدید، راستش گریه می‌کنید!» (أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ) (صافّات /95)، با دست خودت بت، مجسّمه ساختی، آن وقت راجع به ساخته‌ی دست خودت اشک می‌ریزی؟ می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/ 22 و 23)، آیات متعدّدی داریم که پدران ما این کار را می‌کردند، ما هم این کار را می‌کنیم، یعنی خانواده، نسل را هم منحرف می‌کند. پدر و مادری که برای رضا و خوشایند بچّه‌اش یک ابزاری را که نباید بخرد، می‌خرد، در خانه می‌آورد، این امید نداشته باشد که بچّه‌اش سلمان فارسی بشود، آن‌هایی که لقمه‌های حلال می‌خورند و توجّه دارند، بعضی‌ها بچّه‌هایشان خراب درمی‌آید، این‌که لاابالی در تربیت بچّه باشد، چه می‌شود؟! «نعبد کما یعبد آباؤنا»، مکرّر این آیه تکرار شده است. (قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا (هود/ 62)
«أَدِّبُوهُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّه‌» (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌12 کتاب امر به معروف و نهی از منکر، باب 8، ح 13882، ص 201)، حدیث داریم بچّه‌هایتان را براساس بندگی خدا تربیت کنید و اگر فضای مجازی و ماهواره و اینترنت و … اگر این فضای مجازی تهاجم را بیش‌تر کرد، ما باید وقت بیش‌تر صرف کنیم. اگر بچّه‌های ما در خطرند، پس باید ما یک خورده بیش‌تر وقت بگذاریم، پول بگذاریم، زمان بگذاریم، تلفن کنیم، مشورت کنیم.
کار خیر را به بچّه‌ها یاد بدهید. حدیث داریم اگر صدقه می‌خواهید بدهید، به جایی که خودت به فقیر صدقه بدهی، به بچّه‌ات بده، بگو خودت به فقیر بده. (وسائل الشيعة، ج‌9 ، ابواب صدقه، باب 4، ح 1، ص 376) این یعنی چه؟ یعنی کمک به فقراء را از نسل موجود به نسل آینده منتقل کن، سفارش شده.
(وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ) (طه /132)، آیه قرآن مال خانواده، پیغمبر خانواده‌ات را به نماز امر کن. بعد هم در ادامه‌ی آیه می‌فرماید: (وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132)، حوصله کن. آخر بعضی پدر و مادرها می‌گویند: «آقا من بهش گفتم، گوش نداد»، حوصله کن، دو بار بگو، آقا شانزده بار گفتم، گوش نداد، هفده بار بگویید.

2- دلسوزی اعضای خانواده برای یکدیگر

دلسوزی برای فامیل. یک صحنه‌ی خوبی برایتان بگویم. چند سال پیش من امام جماعت مسجد دانشگاه تهران بودم، یک جوانی پهلوی من آمد، گفت که: «یک سؤالی داشتم، به من گفتند برو پهلوی قرائتی.» بفرمایید، سؤالت چی هست؟ گفت: «بابای من نماز نمی‌خواند، من خودم دانشجوی دانشگاه شریف هستم و غصّه می‌خورم که چرا بابای من نماز نمی‌خواند؟» من به این جوان نگاه کردم، دیدم عجب جوانی است، هم تیزهوش و باسواد است، هم دلسوز برای پدر و مادر. گفتم: «می‌شود تلفن بابایت را بگیری، من با او حرف بزنم؟» گفت: «بله، چی می‌خواهید بگویید؟» گفتم: «ان‌شاءالله حرف خوب می‌زنم.» تلفن بابایش را گرفتم و به پدرش گفتم که: «من شما را نمی‌شناختم، اما خداوند به شما یک نعمتی داده که به کسی دیگر نداده، اگر همه‌ی مردم هم نماز نمی‌خوانند، تو تنهایی باید نماز بخوانی، چون نعمت خاصّی به تو داده، باید نماز خاص بخوانی» گفت: «چی شده؟» گفتم: «ما خیلی پدرها را دیدیم که پهلوی ما می‌آیند، می‌گویند آقا پسرم، عروسم، دامادم، برادرم نماز نمی‌خواند، پدرها غصّه‌های بچّه‌هایشان را می‌خورند، اما این به عکس شده، بچّه غصّه‌ی پدرش را بخورد که چرا بابایم نماز نمی‌خواند، خدا به شما فرزندی داده که برخلاف همه‌ی مردم که غصّه‌ی پسر را می‌خورند، این غصّه‌ی پدر را می‌خورد، به شما تبریک می‌گویم با این همچین پسری، خوشا به حالت.» این را گفتم و یک مطالب دیگری هم گفتم. بعد از مدّتی پسر آمد از ما تشکّر کند، گفت: «بابایم دیگر نماز می‌خواند، حالا مادرم نماز نمی‌خواند، می‌شود شما یک تلفن هم به مادرم بکنید؟» گفتم: «اگر حرف من اثر دارد، با مادرت هم چند جمله تلفنی صحبت می‌کنم.»
گاهی وقت‌ها باید دلّالی کرد. بسیاری از من پرسیدند، خیلی، خیلی پرسیدند که: «ما با بچّه‌ی تارک الصّلاة چه کنیم؟ یا کاهل، یا تارک؟ یا گاهی می‌خواند، گاهی نمی‌خواند، یا غلط می‌خواند، یا بی‌رغبت می‌خواند؟» گفتم: «ممکن است حرف شما اثر نکند، حرف استاد اثر کند.» امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در رساله‌اش نوشته: «امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ی کسی است که نفوذ کلام دارد.» ممکن است مادر حرفش اثر نکند، ولی عمّه، خاله، استاد دانشگاه، معلّم، دبیر، ممکن است کسی دیگر اثر کند، بگو برو پهلوی او بگو: «آقا این بچّه‌ی من راجع به نماز کوتاهی می‌کند، شما کمکش کن»، ولی اگر حرف شما اثر ندارد، نگو من بهش گفتم، اثر نکرد، پس دیگر ولش کنم. به او گفتی اثر نکرد؟ شما اگر یک تبری را برداشتی، چوب را بشکنی، دو بار تبر را زدی، چوب نشکست، تبرت را دور می‌اندازی؟ نه، چوب را دور می‌اندازی؟ نه، نه تبر را دور می‌اندازی، نه چوب را، می‌زنی، تا بشکند. اگر سر سفره در نوشابه باز نشد، نوشابه را پرت می‌کنی دور؟ نه، این نوشابه دست به دست می‌گردد، تا ببینیم با دست کسی، با قدرت کسی نوشابه باز بشود. اگر حرف من اثر نمی‌کند، ممکن است حرف یک نفر اثر نکند، حرف ده نفر اثر کند، آن چیزی که نظر اسلام است این است که منکر نباشد، حالا با هر بیانی، با هر زبانی، با هر شیوه‌ای، هر چه می‌خواهد باشد.
علاوه بر این‌که گاهی وقت‌ها الآن اثر نمی‌کند، ولی بعداً اثر می‌کند، «أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ‌» (بقره/ 33، یوسف/ 96، قلم/ 28) ، در قرآن یک آیاتی داریم، می‌گوید: «أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ‌»، آن وقتی که گفتم گوش ندادی، حالا فهمیدی که حق با من است؟ گاهی وقت‌ها طرف یک غروری دارد، جوانی است، لجبازی است، بی‌اعتنایی است، یا مثلاً حالا مدرکش بالاست، تحصیلاتش بالاست، فکر می‌کند همه چیزی را می‌فهمد، فکر می‌کند که چون این تحصیلات و این مدرک را دارد، کسی نباید به او بگوید بالای چشمت ابرو است، حالا روی خواب و خیال یک غروری او را گرفته است، (وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132)، خانواده هم باید بگوید، هم باید حوصله کند، (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132).

3- آغاز رسالت رسول خدا از خانواده و خویشاوندان

(وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214)، این هم یک آیه‌ی قرآن است، مال خانواده، پیغمبر اگر می‌خواهی هدایت را شروع کنی، اوّل از فامیل‌های خودت. اصلاً روش تربیت هم همین است، اوّل می‌گوید خودت، (وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ) (مدّثّر /4)، پیغمبر لباس‌هایت را تطهیر کن، (وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ) (لقمان /5)، از پلیدی‌ها دوری کن، اوّل می‌گوید خودت، بعد می‌گوید: (قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ) (احزاب /59)، به خانم‌هایت بگو، به دخترهایت بگو، بعد می‌گوید: (وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ) (احزاب /59)، بعد به زن‌های مردم بگو. اوّل به خودت بگو، بعد می‌گوید به مردم مکّه بگو، (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها) (شوری /7)، اوّل خودت، دوّم زن و بچّه‌ات، سوّم مردم مکّه، چهارم کم کم به همه‌ی دنیا: (وَ مَنْ بَلَغَ) (انعام /19). اسلام راجع به خانواده می‌گوید: (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214).
(يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ) (مریم /55)، در آیه‌ی دیگر قرآن از یکی از انبیاء تجلیل می‌کند، می‌گوید خوبی این پیغمبر، یعنی یکی از برنامه‌های ممتاز پیغمبر این بود که به نماز خانواده‌اش می‌رسید. آموزش و پرورش اگر به نماز بچّه‌ها نرسد، موفّق نیست، دیپلم تارک الصّلاة و کاهل الصّلاة کشورهای دیگر هم هست، ارزش ما این است که غیر از درس خوب خواندن و تجربه آموختن و مهارت آموختن، رابطه‌مان با خدا هم قطع نشود.

4- نقش نسل نو در امر به معروف و نهی از منکر

– مسئله‌ی دیگر، (يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ) (لقمان /17)، آیه‌ی قرآن است، لقمان به پسرش گفت بچّه کوچولو، (أَقِمِ الصَّلاةَ) (لقمان /17)، نماز بخوان، (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ) (لقمان /17)، امر به معروف کن. جالب این است که جاهای دیگر خدا به مردم می‌گوید نماز بخوانید، زکات بدهید، یعنی بیست و هفت جای قرآن می‌گوید: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (مائده/ 55، توبه/ 71، نمل/ 3، لقمان/ 4)، «أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة» (بقره/ 43 و 83 و 110، نساء/ 77، حج/ 78، نور/ 56، مجادله/ 13، مزّمّل/ 20)، اما به بچّه که پول ندارد که زکات بدهد، می‌گوید: (أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ) (لقمان /17)، یعنی به باقی‌ها می‌گوید نماز و زکات، به بچّه کوچولو می‌گوید نماز و امر به معروف، این نماز و امر به معروف در مقابل افرادی هستند که می‌گویند: «بچّه که حرف نمی‌زند! این همه آدم بزرگش نشستند، تو بچّه حرف می‌زنی؟!» قرآن می‌گوید: بچّه حرف بزند و باید حرف بزند، (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ) (لقمان /17)، تو امر به معروف کن، (وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ) (لقمان /17)، نهی از منکر کن، یعنی این کلمه‌ای که بچّه حرف نمی‌زند، حرف غلطی است، دختر باید حرف بزند. در حکومت اسلامی یک دختر نه ساله حق دارد به رئیس جمهور نهی از منکر کند، اگر منکری دید. دختر نه ساله به تکلیف رسیده، یکی از واجبات نهی از منکر است، اگر رئیس جمهور کشوری خلاف کند، اسلام اجازه داده این دختر نه ساله نهی از منکر کند و اشکال هم ندارد، امر به معروف به بزرگان مانعی ندارد. یک کسی از این بچّه‌ها، بزرگ‌ها به مقام معظّم رهبری نامه نوشت که: «شما روز درختکاری یک درخت زینتی می‌کاری، چرا درخت زینتی؟! یک درخت میوه بکار.» گفت: «باشه چشم، از سال دیگر آقا درخت میوه می‌کارد.»

5- دعوت به نماز در کنار تأمین نیازهای طبیعی فرزندان

– گاهی وقت‌ها باید مهمانی کرد، گاهی وقت‌ها باید هدیه داد، گاهی وقت‌ها باید مشکلشان را حل کرد، اگر مشکلشان را حل کنیم، ممکن است گوش به حرف بدهند، مشکلشان را حل کنیم، چون قرآن می‌گوید اوّل مشکل اقتصادی مردم را حل کن، بعد نصیحت کن، (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ) (قریش /3)، «يَعْبُدُوا» یعنی باید بنده‌ی خدا باشند. می‌گوییم: «چرا بنده‌ی خدا باشیم؟» می‌گوید: (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ) (قریش /4)، من مشکل اقتصادی تو را حل کردم، (وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قریش /4)، نگرانی‌ها و اضطراب‌های تو را حل کردم. یعنی قرآن وقتی می‌خواهد طرف را به نماز دعوت کند، اوّل یک خدماتی را عرضه می‌کند، می‌گوید این خدمات، این الطاف، این نعمت‌ها را به تو دادم، حالا «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ».
– آیه‌ی دیگر می‌فرماید که: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ»، بعد می‌گوید: (وَ اعْمَلُوا صالِحاً) (مؤمنون /51)، از غذاهای طیّب، دلپسند بخور، بعد عمل صالح انجام بده. اگر می‌خواهی طرف «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» باشد، پس باید «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ» هم باشد.
خانواده، حرف زدن هم فرمول دارد، گاهی وقت‌ها حرف را در یک زمان تلخی می‌زنیم. به مرحوم دکتر بهشتی رضوان الله علیه گفتند: «نظر شما راجع به کار فلانی چی هست؟» یک کسی از بزرگان یک کاری را انجام داده بود، یک عدّه‌ای هم در قم می‌گفتند خوب است، خوب نیست، از ایشان پرسیدند. گفت: «اگر کار خوب هم باشد، الآن وقت این کار نیست، کار سَعْدی است در وقت نحسی.» یعنی گاهی وقت‌ها حرف پدر، مادر درست است، اما الآن روبه‌روی مهمان‌ها نباید این را بگوید، روبه‌روی غریبه‌ها نباید بگوید، در این زمانی که الآن بچّه امتحان دارد، کنکور دارد، حواسش جای دیگر است، نباید بگوید، زمان‌شناسی.

6- بیان معارف دین در قالب‌های مناسب و قابل پذیرش

من یک خاطره دارم، لابد دیگر حالا بعد از چهل و چند سال شنیدید، حالا یک بار دیگر می‌گویم، اگر نشنیدید، نو هست، اگر شنیدید که چه بهتر. یک وقتی مطالعه می‌کردم، رسیدم به روایات کفن که اسلام برای کفن گفته کفن چی باشد، چه جور باشد. من این روایت‌ها را که دیدم، گفتم: «این‌ها را به مردم بگویم؟» گفتم: «نه، روی تخته سیاه بنویسی موضوع بحث امشب کفن، خاموش می‌کنند، مردم در این گرانی و تورّم که حوصله‌ی شنیدن بحث کفن را ندارند که.» گفتیم: «خب پس نگوییم»، گفتیم: «نگوییم قرآن یقه‌ی ما را می‌گیرد، قرآن می‌گوید آخوندی آخوند خوبی است، مبلّغی تبلیغش خوب است که از هیچی نترسد، (يُبَلِّغُونَ … وَ لا يَخْشَوْنَ) (احزاب /39)، کسانی که تبلیغ می‌کنند و نمی‌ترسند، تو اگر مبلّغی، عمّامه سر گرفتی، لباس اسلام را پوشیدی، می‌خواهی بگویی من معلّم قرآن هستم، چرا می‌ترسی؟! بگو. ماندم چه کنم، خدایا این روایت‌ها جالب است، بگویم تلویزیون را خاموش می‌کنند، نگویم تو توبیخم می‌کنی که مبلّغ نباید بترسد. همین‌طور فکر کردم چه کنم؟ خدا وقت حسّاس دستگیری می‌کند. گفتم: «چرا می‌گویی کفن؟ بگو بحث امشب اصلاً لباس، کلمه‌ی کفن را بردار، بگذار لباس، آن وقت لباس هم عنوان خیلی داریم: لباس احرام، لباس عروس، لباس دادن به برهنه‌ها، شستن لباس، لباس شهرت، اسراف در لباس، تقلید در لباس، جنس لباس پنبه، یا پشم، یا کتان، دیدم راجع به لباس خیلی حدیث داریم، یک چند تایش را کنار تخته سیاه نوشتم و برای هر کدام هم یک آیه و حدیث گفتم. دقیقه‌ی آخر که شد، گفتم شما امشب همه‌ی لباس‌ها را شنیدید، یک دقیقه هم حوصله کنید، از آخرین لباس برایتان بگویم، آخرین لباس ما کفن است، اسلام راجع به کفن این را گفته، این را گفته، این را گفته، همه‌ی مردم هم گوش دادند، اگر این بحث کفن را اوّل بحثم می‌گفتم، تلویزیون را خاموش می‌کردند، ولی دقیقه‌ی آخر گفتم، همه گوش دادند. جایی وقت‌ها اینجا جایش نبود، تو نباید این حرف را بزنی، حرف خوب است، ولی از تو که … گاهی وقت‌ها حرف را از یک کسی می‌خرند، از یک کسی نمی‌خرند. اگر یک کسی مثل آیت الله بهجت رحمة الله علیه به یک دختر جوانی گفت: «عزیزم»، همه خوشحال می‌شوند که آیت الله بهجت به من گفت عزیز، «عزیزم، عزیزم»، اما همین عزیزم را یک طلبه‌ی جوان به یک دختر بگوید، یک طلبه‌ی جوان به یک دختر بگوید: «عزیزم»، فتنه می‌شود، اگر در پادگان‌هاست، از عقیدتی سیاسی بیرونش می‌کنند، اگر در صدا و سیماست، از تلویزیون بیرونش می‌کنند، تو جوان هستی، عزیزم کلمه‌ی بدی نیست، اما از دهان تو خوب نیست بگویی. به هر حال گاهی وقت‌ها انسان اگر وزن خودش نیم کیلویی هست، حرف یک کیلویی نزند، اگر این طرف عصبانی است … دعا را گفتند در وقت خاصّی بگو، (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (ذاریات /18)، می‌خواهی استغفار کنی، سحر بلند شو، استغفار کن. (هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا) (آل عمران /38)، اینجا بود که حضرت زکریا دعایش مستجاب شد، دعا را هم گفتند در زمان خاصّی است، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به فامیل و غیر فامیل زمان خاصّی دارد، مکان خاصّی دارد، لباس خاصّی دارد، شرایط خاصّی دارد. «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ»، بعد می‌گوید: (وَ اعْمَلُوا صالِحاً) (مؤمنون /51)، (فَلْيَعْبُدُوا) (قریش /3)، برای این‌که: (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قریش /4) خلاصه وظیفه‌ی خانواده‌ها این است که مواظب هم باشند، نگوییم فضولی است، نه، فضولی نیست، دلسوزی است، روی دلسوزی به شما می‌گوید: خانم، برادر این کار را نکن، پسر جان سیگار نکش. این روی دلسوزی است، شما می‌گویی: «به تو چه؟!» می‌خواهی سیگار بکشی، اسکناس آتش بزن، چون اگر اسکناس آتش زدی، پولت سوخته، ولی جانت سالم است، اما اگر سیگار خریدی، سیگار کشیدی، هم پولت سوخت، هم جانت سالم نمی‌ماند، ریه‌ات فاسد می‌شود. ما در خانواده وظیفه‌مان امر به معروف و نهی از منکر است، منتها شیوه‌های امر به معروف را باید بخوانیم. یک کتابی را در این زمینه من نوشته‌ام: «امر به معروف و نهی از منکر»، شیوه‌های زیادی در این کتاب هست، الآن کتاب‌های من هم روی سایت‌ها هست، یعنی لازم نیست آدم بازار برود، پول بدهد، وقت صرف کند، شبی ده دقیقه، شبی یک ربع با این کتاب‌ها آشنا بشویم، راه را پیدا می‌کنیم.

7- نگاه نوجوانان و جوانان حاضر در کربلا به شهادت در راه خدا

داستان این است که ما نسبت به خانواده‌مان مسئول هستیم. این حرکت امام حسین در کربلا که دوّم محرّم، امشب هم که شما بحث را گوش می‌دهید، دوّم محرّم است، خانواده‌اش را آورد، چه درس‌هایی کربلا به ما داد؟ شما حساب کنید دانشگاه‌هایی که در دنیا هست، علوم سیاسی، یک دانشگاه کربلا پیدا شد، یک بچّه سیزده ساله فارغ التحصیل شد به نام قاسم، حضرت قاسم پسر امام حسن مجتبی، امام حسین عمویش بود، همراه عمویش آمده بود کمک عمو کند، عمویش امام حسین علیه السلام پرسید که: «مرگ را چه جوری می‌بینی؟» فرمود: «از عسل شیرین‌تر است!» (الهداية الكبرى، باب 5، ص 204)، بچّه‌ی سیزده ساله می‌گوید مرگ از عسل شیرین‌تر است، یعنی چه؟ یعنی اگر رژیم، رژیم فاسدی است، اگر حکومت معاویه و یزید و ابن زیاد است، آدم بمیرد، بهتر از این هست که این‌ها حاکم باشند. کدام دانشکده‌ی سیاسی در تحلیل‌های سیاسی‌اش می‌گوید حالا که کار به اینجا رسید، نبود این از بودنش بهتر است؟ نبود این رژیم از بودش بهتر است؟ «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ‌» (الهداية الكبرى، باب 5، ص 204)، خیلی مهم است، خیلی مهم است، مرگ برای بچّه‌ی سیزده ساله از عسل شیرین‌تر است، این چه رشدی دارد که می‌گوید اگر نظام فاسد است، اگر حکومت فاسد است، نباشیم بهتر است؟ و لذا علی اکبر علیه السلام به آقایش گفت، به امام حسین گفت که: «حق مگر ما نیستیم؟» گفت: «چرا، ما راهمان حق است.» گفت: «پس اگر راه ما حق است، پس برای چی دلهره داشته باشیم؟ هیچ دلهره نداشته باشیم.» علی اکبر روز عاشورا قیامت را دید، این جمله از علی اکبر است: «يا أبتاه هذا جدي رسول الله» (بحار الأنوار، ج ‌45، ص 44)، بابا، بابا، این پیغمبر است، این پیغمبر است، یعنی پرده‌ای کنار رفت، قیامت را دید، گفت: «هذا جدي رسول الله»، هجده ساله‌اش قیامت را می‌بیند، سیزده ساله‌اش رژیم فاسد را می‌گوید اگر بنا باشد من بمیرم، بهتر است. کربلا مکتب بود. در عزاداری‌هایتان مردم‌آزاری نباشد، صدای بلندگو اذیت نکند، حجاب حفظ بشود، حتماً هم عزاداری‌ها همراه با نماز جماعت باشد، با احکام باشد، از یک عالم دعوت کنیم آیات و روایات را برای ما تفسیر بگوید، فقط عزاداری صرف نباشد، از این محرّم خوب استفاده کنیم. امام فرمود: «اسلام را تاسوعا و عاشورا حفظ کرده، اسلام را محرّم و صفر حفظ کرده.»
این عزاداری‌ها، همین تجلیلی است که ما خودمان داریم، اسم امام حسین را گذاشتن، اسم حسن و صادق و کاظم و مهدی و محمود و احمد و اسم این‌ها را روی بچّه‌مان بگذاریم، تجلیل است. عزاداری تجلیل است، گفتن کمالات اهل بیت تجلیل است.
ساعت عزاداری ساعت بی‌وقت نباشد، گاهی وقت‌ها مثلاً ساعت، ساعت‌ها از شب رفته، حالا تازه بلندگوها شروع کرده، مردم‌آزاری گناه کبیره است، در عزاداری‌مان مردم‌آزاری نباشد، طبل‌های خیلی بزرگ که صداهای دلخراشی دارد، زده نشود، این‌ها منکراتی است که باید … اگر نذری دارید، شتری، گوسفندی دارید، در خیابان نکشید که خیابان خونی بشود. در عزاداری همه شرکت کنید، حتّی آدم‌هایی هم که امام حسین هنرش این است که آدم‌هایی را هم که در خطّش نیستند، تو خط آورد. یک خاطره برایتان بگویم، یک بنده خدایی خانه‌اش روضه می‌خواند، اوّل غروب نماز جماعت بود و بعد هم مسئله و حدیث و تفسیر و آخرش هم روضه و بعد از روضه هم یک شامی می‌دادند. یکی، دو ساعت عزاداری‌ها و برنامه‌ها، آخرش هم شام می‌دادند. سر کوچه چند تا جوان بودند که اهل روضه نبودند، ولی وقت شام می‌‌آمدند در خانه شام بخورند. این صاحب‌خانه که بانی روضه بود، رفت به جوان‌ها گفت: «شما نه برای نماز جماعت آمدید، نه برای سخنرانی، نه برای عزاداری، فقط وقت شام در برنامه‌ی آخر شرکت می‌کنید.» گفتند: «خب نمی‌خواهی شب دیگر نمی‌آییم، همین الآن بلند شویم، برویم.» این‌ها قهر کردند، از خانه‌ی آقا بیرون آمدند. می‌گفت شب امام حسین را خواب دیدم، به من گفت که: «این‌ها وقت‌های دیگر هم خانه‌ی تو می‌آیند؟» گفتم: «نه فقط محرّم که روضه هست» گفت: «پس این‌ها مشتری‌های من هستند، مشتری‌های تو نیستند، اگر برای تو بودند و پلویت، باید وقت‌های دیگر هم می‌آمدند، این‌که محرّم می‌آیند، پیداست زیر پرچم امام حسین می‌آیند شام بخورند و شما چرا این مشتری‌های من را رد کردی؟» گفت: «آقا اشتباه کردم، می‌بخشید.» در عالم خواب توبیخ شد، عذرخواهی کرد، فردایش این حاج آقا سر کوچه آمد، گفت: «آقایان من دیشب به شما جسارت کردم، گفتم چرا فقط برای شام می‌آیید؟ دیشب امام حسین را خواب دیدم، گفت این‌ها مشتری‌های من هستند، به شما ربطی ندارد، به کسی چه مربوط است خوب یا بد هستند؟ این‌ها مشتری‌های من هستند، بفرمایید بیایید.» همین جوان‌ها با همین خواب عوض شدند، شب‌های دیگر هم می‌آمدند حدیث و مسئله گوش بدهند، هم عزاداری، هم شام. این عزاداری‌ها قلّابی هست برای دعوت بسیاری از افرادی که لب مرزند، خاکستری‌اند، در عزاداری‌ها امتیاز قائل نشویم که او چون بانی گوسفند است، غذای بهتری به او بدهیم، آدم تا گوسفند را نکشته، صاحب گوسفند هست، همین که گوسفند کشته شد، توی دیگ رفت، دیگر همه‌ی مردم یک جور هستند، نمی‌شود گفت اون کیه؟ اون کیه؟ اون کیه؟
خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین و سایر ائمه و پیغمبر عزاداری کردند، الآن نیستند، همه را با محمّد و آل محمّد محشور کن. خود ما را و نسل ما را تا آخر تاریخ از بهترین شیعیان، از بهترین عزاداران قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 6 سوره تحریم به چه امری تأکید می‌کند؟

1) حفظ خود از دوزخ
2) حفظ خانواده از دوزخ
3) هر دو مورد

2- آیه 22 سوره زخرف از چه امری مذمت می‌کند؟

1) بی‌اعتنایی به آثار نیاکان
2) تقلید کورکورانه از نیاکان
3) فراموش کردن نام و یاد نیاکان

3- آیه 132 سوره طه به چه امری فرمان می‌دهد؟

1) دعوت خانواده به نماز
2) دعوت خانواده به روزه
3) دعوت خانواده به امر به معروف

4- در سوره قریش، چه امری بر فرمان به عبادت مقدم شده است؟

1) تأمین معیشت مردم
2) تأمین امنیت مردم
3) هر دو مورد

5- آیه 18 سوره ذاریات، چه زمانی را برای استغفار مطرح می‌کند؟

1) بعد از هر نماز
2) هنگام سحر
3) بعد از صدقه و انفاق

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2181
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست