responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2194
1- مقام علمی حضرت معصومه علیها السلام
2- رعایت سلسله مراتب معنوی در امور دینی
3- زنان خردمند در قرآن
4- کرامت ذاتی انسان در خلقت
5- کرامت اکتسابی با کارهای نیک
6- تربیت بر اساس تکریم، نه توهین
7- حفظ شرافت و کرامت خود
8- تکریم دیگران، حتی خدمتکاران و زیردستان

موضوع: کرامت در قرآن(1)

تاريخ پخش: ۰۶/۰۶/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث در دهه‌ي کرامت پخش مي‌شود. در دهه کرامت تولد حضرت معصومه، تولد شاهچراغ، تولد امام رضا، اين تولدها در يک دهه قرار گرفته و اسمش را دهه کرامت گذاشتند. اسم به جايي است.

وقتي به من گفتند: صحبت کن، من گفتم: نمي‌شود تجليل کرد. آن مقداري که ما مي‌توانيم تجليل کنيم، بياييم يک بحث قرآني راجع به کريم و کرامت کنيم. نمونه‌هاي کرامت را بگوييم. چون مي‌گويند: اگر مي‌خواهيد در جامعه گناه کم شود، به افراد شخصيت بدهيد، مردم را محترم شماريد گناه کم مي‌شود. اگر من عصباني شدم خواستم فحش بدهم… يک نفر به من گفت: آقاي قرائتي تو آقا هستي! تو روحاني هستي، فوري خودم را نگه مي‌دارم. توجه به من دادند که تو يک روحاني هستي، فوري خودم را نگه مي‌دارم. يعني همين که به من توجه بدهند تو روحاني هستي، نبايد تند شوي، نبايد حرف بد بزني، توجه به اين کنم.

1- مقام علمي حضرت معصومه عليها السلام

بحث خوبي از نظر قرآن و حديث درآمد. منتهي يک جمله هم براي حضرت معصومه بگوييم. من به اين جمله تازه برخوردم. جمعي سؤالات پيچيده و علمي داشتند. در خانه امام کاظم آمدند و در را زدند، نامه‌ها و سؤالها! حضرت معصومه(س) آمد پشت در گفت: پدرم نيست. چه کار داريد؟ گفتند: ما خيلي سؤال داريم و از راه دور آمديم. کلي سؤال جمع کرديم. فرمود: بدهيد من جواب بدهم. شما؟ گفت: بله. سؤالها را به ايشان دادند و ايشان هم نشست همه را جواب داد. اين جواب‌ها را برداشتند. داشتند مي‌رفتند در راه برگشت امام کاظم را ديدند. گفتند: آقا شما خانه نبوديد. ما کلي سؤال داشتيم. حضرت معصومه جواب داد. گفت: دخترم جواب داده است. بدهيد ببينم چه گفته است؟ نامه‌ها را گرفت و يکي يکي نامه‌ها را خواند. ديد عجب جواب‌هايي داده است! آن وقت سه بار فرمود: فداها ابوها! اين کلمه را پيغمبر براي حضرت زهرا گفت. پيغمبر(ص) (صلوات حضار) پدرش قربانش برو! فداها ابوها! اين فداها ابوها عاطفي نيست که خوب ما هم به بچه‌هايمان مي‌گوييم: قربانت بروم. در کوچه هم به ديگران قربان شما مي‌گوييم. اين مقام علمي حضرت معصومه است. اسمش را هم روز دختر گذاشتند، منتهي حالا دخترهاي ما قدر خودشان را ندارند. اسلام مي‌گويد: دختر خانم تو عزيز هستي، کريم هستي، ارزش داري، خودت را حراج نکن. اگر کسي خواست به تو نگاهي کند، به شرطي حق دارد نگاهت کند که تمام زندگي‌ات را اداره کند. اگر خانه، ماشين و تلفن و تمام زندگي تو را تأمين کرد، حق دارد نگاه کند. تو چرا خودت را در خيابان حراج مي‌کني؟ سيب زميني که نيستي. طلا هستي. حجاب يعني طلا هستي. سيب زميني نيستي که خودت را حراج کني. اين مفت مي‌گويد: سينه و دست و بازوي مرا ببينيد.

زيارت حضرت معصومه خيلي ثواب دارد. حديث از سه امام است که فرمود: زيارت حضرت معصومه در قم پاداشش بهشت است. سه امام راجع به زيارت اين امامزاده حرف زدند. حديث گفتند، اين مهم است. ما در سامرا مي‌خواهيم سلام به مادر امام زمان بدهيم، در مفاتيح نوشته زيارت‌نامه‌اي براي مادر امام زمان نيامده، اما بهتر اين است که همين سلامي که به حضرت معصومه مي‌دهيم، به مادر امام زمان هم بدهيم.

2- رعايت سلسله مراتب معنوي در امور ديني

چيزي که در اين زيارتنامه مرا جلب کرده است، سلسله مراتب است. شما زيارت حضرت معصومه که مي‌روي، اول مي‌گويد: سي و چهار بار الله اکبر، سي و سه بار سبحان الله، سي و سه بار سبحان الله! يعني اول حق خدا را بدهيد. سلسله مراتب، بعد انبياي اولوالعزم را سلام کن. السلام علي آدم، السلام علي نوح، ابراهيم، موسي، عيسيبعد پيغمبر اسلام، بعد دوازده امام را يکي يکي سلام کن، آخرش بگو: السلام عليک يا بنت رسول الله اين سلسله مراتب است. اين يعني چه؟ يعني اگر خواستيم از مقام معظم رهبري حرف بزنيم، اول بگوييم: قرآن گفته، بعد مي‌گوييم: پيغمبر گفته، اميرالمؤمنين گفته، امام خميني گفته، مقام معظم رهبري گفته است. اين است که گاهي وقت‌ها بعضي از دوستان ما تا مي‌رسند مي‌گويند: مقام معظم رهبري گفته است. روي چشم! اما خداي رهبر هم گفته است. شما به حضرت معصومه سلام مي‌کني، مي‌گويد: از پيغمبر شروع کن. اين سلسله مراتب هست. سعي مي‌کنيم اين را حتماً حافظ گفته، مولانا گفته، بابا خداي مولانا گفته است. يعني هرچه حرف‌ها را به قديمي‌ها وصل کنيم، اعتبارش بيشتر مي‌شود. يکوقت يک کسي يک نقدي از امام کرد که چرا فرمودي: شطرنج حرام نيست؟ امام فوري به آيت الله العظمي خوانساري چسبيد. فرمود: آيت الله العظمي خوانساري که در ورع و فقهش شکي نيست، او هم گفته: شطرنج مانعي ندارد. چون امام از متأخرين بود. آيت الله خوانساري از قدما بود. اگر خواستند بگويند: قرائتي حرفش معتبر است، مي‌گويم: اين حرف را آقاي فلسفي هم گفته است. قبل از آقاي فلسفي، شيخ جعفر شوشتري هم گفته است. ما فکر مي‌کنيم اگر از نو بگوييم: ابتکار است. نه! هرچه حرف‌هايي که مي‌زنيم سند قرآني داشته باشد، امام معصوم فرمود: اگر من يک حديثي گفتم، از من بپرسيد سند قرآني‌اش چيست؟ امام رضا فرمود. يک امام ديگر هم فرمود. اين را از دو امام در حديث ديدم. امام فرمود: اگر از ما يک حديثي شنيديد، نگوييد: امام صادق گفته است. بگوييد: ريشه قرآني‌اش چيست؟ تا ما بگوييم اين حديث از کدام آيه درمي‌آيد.

همه اينهايي که پاي تلويزيون بحث را مي‌بينند، براي اينکه شب جمعه هديه‌اي به حضرت معصومه بدهيم، صلواتي ختم کنيد، ثوابش به حضرت معصومه برسد. (صلوات حضار)

3- زنان خردمند در قرآن

چون امروز را هم روز دختر گفتند، اين کلمه را هم بگويم. حديث داريم امام سجاد وقتي بچه‌دار مي شد، نمي‌گفت: پسر است يا دختر؟ مي‌گفت: سالم است، يا نه؟ دختر و پسر فرقي ندارد. تعبيراتي براي دختر هست، که براي پسر نيست. اين مسأله مهمي است. قرآن به زنان اولوالالباب گفته است. (إِنَّ في‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب‌) (آل‌عمران/۱۹۰) آخر سوره آل عمران مي‌گويد: در آفرينش آسمان‌ها و زمين نشانه‌هايي براي اولوالالباب است، به عايشه گفتند: يک خاطره خوب از پيغمبر بگو. گفت: همه خاطره‌هايش مهم است، ولي خاطره‌اي که در ذهن من است، اين است که سحرها بلند مي‌شد به آسمان نگاه مي‌کرد، و اين آيات را مي‌خواند. ترجمه‌اش اين است: در آفرينش آسمان‌ها و زمين نشانه‌هايي براي اولوالالباب است، اولوالالباب صاحبان عقل هستند. چه کساني هستند؟ کساني هستند که مي‌گويند: (ربنا، ربنا)حرف اولوالالباب را قرآن نقل مي‌کند. بعد در آخر خداوند مي‌گويد: اي اولوالالبابي که (ربنا، ربنا) گفتيد، دعا کرديد. (أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌) (آل‌عمران/۱۹۵) من کارهاي شما را خراب نمي‌کنم. چه مرد، چه زن! از اين معلوم مي‌شود زن اولوالالباب است. در جامعه ما مي‌گويند: زن ناقص العقل است، نه! زن اولوالالباب است. قرآن مي‌گويد: زن اولوالالباب است. نقص يعني تفاوت! معناي تفاوت نقص نيست. انگشت شصت ما کوچک است. اما اين کوچک بودن نقص نيست. اين کوچکي برود، همه وزارتخانه‌ها مي‌خوابد. با اين چهار انگشت نمي‌شود آمپول زد. وزارت بهداشت مي‌خوابد. چکش، اره، تيشه، پيچ گوشتي، بيل، اصلاً دکمه يقه‌ات را نمي‌تواني ببندي. کوچک هست اما کوچک بودن عيبش نيست.

4- کرامت ذاتي انسان در خلقت

اما مسأله‌اي که در مورد کرامت است و من مي‌خواهم راجع به آن صحبت کنم. ديروز عصري ديدم در قرآن، چيزهايي در مورد کرامت گفته است. کرامت دو رقم است. يک کرامتي که خداوند به همه داده (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‌ آدَم‌) (اسراء/۷۰) انسان را گرامي داشتيم. ساختمان انسان، ساختمان استثنايي است. همه موجودات در جلسه قبل گفتم که دمر راه مي‌روند. حيوان‌هاي دريايي و صحرايي همه افقي هستند. تنها حيواني که صاف راه مي‌رود، انسان است. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‌ أَحْسَنِ تَقْويم‌) (تين/۴) يعني انسان را سيخکي آفريديم. روح خدا در انسان است. (نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‌) (حجر/۲۹) ابر و باد و مه و خورشيد… اين کرامت انسان است. فهم انسان، ظرفيت انسان، استعداد انسان، انسان مي‌تواند از خاک تا افلاک سير کند. بي‌نهايت کوچک است، ولي مي‌تواند با بي‌نهايت بزرگ…

سجده را موجودات ديگر هم مي‌کنند. (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدان‌)(الرحمن/۶) درخت هم سجده مي‌کند. (سَبَّحَ لِلَّه‌) (حديد/۱) به فعل ماضي، (يُسَبِّحُ لِلَّه‌) (جمعه/۱) به فعل مضارع. تمام شن‌ها سبحان الله مي‌گويند. اما اين انسان است که مسجد مي‌رود. آنهاي ديگر مسجد نمي‌روند. اين انسان است که انتخاب مي‌کند. اين يک کرامتي است که خدا داده است. هيچ‌کس تا به حال گفته: الحمدلله من انسان هستم. مي‌شد ما چيز ديگري باشيم. مي‌شد جماد باشيم، حيوان باشيم. اينکه خدا به ما منت گذاشت ما را انسان آفريد، نعمتي است. اگر تا به حال نگفتيم، يک الحمدلله بگوييم. خدايا شکر که ما انسان هستيم. الحمدلله رب العالمين! خدا را شکر کنيم که در ايران متولد شديم. ما زمان جنگ جبهه مي‌رفتيم به رزمنده‌ها مي‌گفتيم: اينجا بصره به شما نزديک است. اگر مادر شما چند کيلومتر آن طرف‌تر از آبادان شما را مي‌زاييد، فرمانده کل قوا صدام بود. خدا را شکر مادر اين طرف‌تر زاييد. اگر آن طرف مي‌زاييد چه خاکي بر سرمان مي‌کرديم؟ از اينکه در ايران هستيم. از اينکه در اين زمان متولد مي شديم. اگر يک قرن جلوتر بوديم، هرچه مي‌ديديم شاه مي‌ديديم. شاه پسر شاه، و گرگ پسر گرگ زاده! خدا را شکر ما امام را ديديم. خدا را شکر انقلاب را ديديم. خدا را شکر پيروز شديم. خدا را شکر هرچه بر سر ايران زدند، ايران عزيزتر شد. اختراعش، علمش… اينها را آدم بايد بنشيند گاهي فکر کند.

5- کرامت اکتسابي با کارهاي نيک

يک کرامت هم اکتسابي است يعني بايد خودمان بدست آوريم. (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‌) (حجرات/۱۳) يک کرامت است که خدا به شما داده است و يک کرامت هست که خودت بايد زحمت بکشي. دو رقم کرامت داريم. گاهي کرامت به معناي سخاوت است. (فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم‌) (نمل/۴۰) کريم يعني سخاوت دارد. به کسي گفتند: کرم! گفت: هرچه بگويي: کرم! من هم مي‌گويم: کرم! کريم به معني سخي است.

يک کرامت هست که بعضي جاها معناي ارزش است. (وَ أَجْرٍ كَريم‌)يعني اجر با ارزش! (إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريم‌) (يوسف/۳۱) زنان مصر گفتند: اين يوسفي که ما ديديم، يک فرشته کريم است. يعني انسان بزرگواري است. خدا کريم را به خودش گفته است. به جبرئيل گفته است. «لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريم‌» (حاقه/۴۰) به ملائکه گفته: (كِرامٍ بَرَرَة) (عبس/۱۶) به ائمه گفته: سجيتکم الکرم (زيارت جامعه) قرآن به کتاب مي‌گويد: (أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَريم‌) (نمل/۲۹) به پدر و مادر مي‌گويد: (قَوْلاً كَريما) (اسراء/۲۳)، (مَرُّوا كِراما) (فرقان/۷۲) بحث کرامت زياد آمده است. کرامت چيست؟ کرامت به معني شرافت است. اگر ما بتوانيم اين شرافت را پررنگ کنيم، کرامت خيلي مهم است. فوتبال همه جا هست. اينکه فوتباليست‌هاي ما در ميدان ورزش اداي بعضي جاهاي ديگر را در نياورند که آنها شيشه مي‌شکنند، من هم بشکنم. اين ديگر از کرامت و ورزش بيرون مي‌رود. کرامت بزرگوار است. معلم بايد با کرامت باشد.

6- تربيت بر اساس تکريم، نه توهين

يکوقتي يک معلمي سر کلاس به شاگردش گفت: گوساله! اين شاگرد هم رفت به پدرش گفت. فردا پدرش يک آدم محترمي بود، آمد در مدرسه را زد. گفتند: جنابعالي؟ گفت: من گاو هستم. رفتند به مدير گفتند: يک مردي آمده مي‌گويد: من گاو هستم. خانم مدير آمد، گفت: جنابعالي؟ گفت: من گاو هستم. همه را سر کار گذاشت. آخر گفتند: اين ديوانه است! گفت: شما که معلم هستي به بچه من گفتي: گوساله! اگر بچه من گوساله است، من هم گاو هستم. پدر حق ندارد هرچه مي‌خواهد به بچه‌اش بگويد. مادر حق ندارد هرچه بخواهد به بچه‌اش بگويد. خدا مرگت بدهد! مرده شور ترکيبت را ببرد. اين کلمه‌ها چيست؟ کسي حق ندارد اين حرف‌ها را بزند. پدر و مادر حق تربيت دارند، حق اهانت ندارند. در کوچه حق نداريم به کسي کلمه زشت بگوييم. (وَ لا تَنابَزُوا) (حجرات/۱۱)، (وَ لا تَلْمِزُوا) لقب همديگر را محترم ببريد. پيغمبر بچه‌ها را هم که صدا مي‌زد، کنيه مي‌گفت. ما خيلي راحت هرچه دلمان بخواهد مي‌گوييم. اين زبان کريم است. چشم ما کريم است. حيف نيست اين چشم گناه کند. از اين زبان اين کلمه صادر شود. التَّقَلُّلُ‌ وَ لَا التَّذَلُّلُ (غررالحکم/ص۲۶۳) مي‌گويد: اگر مي‌خواهي شريف باشي، نان خالي بخور و دستت را جلوي کسي دراز نکن. با قليل زندگي کن و…

ما گاهي براي اينکه عروسي در فلان تالار باشد، يا مثلاً بگوييم: سرويس طلا چند شد. از همه بانک‌ها وام مي‌گيريم. البته غير از بانک خون! بانک خون، خون مي‌گيرد و پول نمي‌گيرد. آنجا هم اگر بناست خانه‌مان را بفروشيم، پستي، بايد مواظب باشيم به کسي توهين نشود. حتي در عزاداري‌ها… من يکسال در ايام عاشورا در تلويزيون اين را گفتم.

بنده خدايي روضه مي‌خواند، نماز مغرب، سخنراني، عزاداري، در آخر هم شام مي‌دادند. يک عده افراد رنگارنگ سر کوچه بودند، اينها نه نماز مي‌آمدند، نه سخنراني، نه عزاداري، فقط سر سفره مي‌آمدند. صاحبخانه رفت گفت: آقايان! اينجا روضه هست، شما فقط اصحاب شکم هستيد. وقت شام مي‌آييد. نه نماز آمديد، نه سخنراني و نه عزاداري! فقط وقت شام مي‌آييد. به اينها برخورد، گفتند: آقا ديگر نمي‌آييم. بلند شدند و رفتند. شب امام حسين(ع) به خواب اين آقا آمد. گفت: اينها در طول سال به خانه تو نمي‌آيند، چون پرچم امام حسين است، مي‌آيند. اينها به اسم امام حسين مي‌آيند. شما حق نداشتي به اينها جسارت کني. شکموها و پرروها! اين کلمات را براي چه گفتي؟! روضه شما قبول نيست. به کسي که به اسم عزاداري آمده، توهين شد. ايشان مي‌گويد: جبران مي‌کنم. سر کوچه مي‌رود و از اينها عذرخواهي مي‌کند. مي‌گويد: امام حسين به من گفت: اينها ياران من هستند. نبايد تحقير شوند. حتي اگر کسي عيبي هم دارد، نبايد تحقير کرد. يک خانمي حجابش خوب نيست. فحش نمي‌شود داد. يک آقايي است که مثلاً… نمي‌شود جسارت کرد.

مؤسس حوزه علميه قم، حاج شيخ عبدالکريم حائري بود. يکي از علما و مراجع درجه يک هم آيت الله حجت بود. ايشان به آيت الله حجت رسيد گفت: آقا اگر کاري داشتي، من در خدمت شما هستم. آيت الله العظمي حجت (ره) فرمود: من اگر کاري داشته باشم به جاي اينکه سراغ عبدالکريم بروم، سراغ خود کريم مي‌روم. اسم آيت الله حائري عبدالکريم بود. ما بايد شرافت خودمان را حفظ کنيم.

اميرالمؤمنين رفت دکان قصابي گوشت بخرد، گفت: مقداري گوشت بدهيد. همينطور که قصاب گوشت را آماده مي‌کرد، متوجه شد پول در جيبش نيست. گفت: آقا ببخشيد، پول همراهم نيست. فردا گوشت مي‌خرم. گفت: آقا خواهش مي‌کنم. گوشت را ببريد و فردا پول بدهيد. گفت: به جاي اينکه به تو بگويم: فردا، پول! به شکم مي‌گويم: فردا گوشت! چرا نسيه کنم؟

چه اشکال دارد براي آسان کردن ازدواج بسيج شويم. چرا دخترها ۳۱ سال و پسرها ۳۵ سال! هي مي‌گويد: زندگي‌ام جور نيست. چه کسي گفته: گل بشقاب‌ها مثل هم باشد؟ خاک بر سرت! چه شد. يک بشقاب شکست، گل پنجمي به ششمي نمي‌خورد! حالا چه خاکي بر سرم کنم؟ ميدان شوش برويم. بازار برويم. پاساژ برويم ببينيم بشقابي پيدا مي‌شود که گل بشقاب ششم به گل بشقاب پنجم بخورد.

7- حفظ شرافت و کرامت خود

خانم نشسته اين ترب را به صورت گل درمي‌آورد. خانم حيف هستي! اين يک دقيقه ديگر زير دندان له مي‌شود. کسي را که بخواهند اعدام کنند که کت و شلوارش را اتو نمي‌کنند. اين ترب اعدامي است. ديگر از اين ترب براي چه گل درست مي‌کني؟ خدا مي‌داند روز قيامت که پرده کنار برود، مي‌گويي: آخ آخ آخ! با عمرم چه کردم؟! يک مقدار براي عمرمان ارزش قائل باشيم. براي عضو بدنمان ارزش قائل باشيم. همه جا نرويم. همه چيز نبينيم. همه حرفي را نزنيم. ارزش داريم، ما بدانيم خليفة الله هستيم. ما خليفه خدا هستيم و روح خدا در ما است.(فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين‌)(مؤمنون/۱۴) را براي ما گفتند. انسان اگر بفهمد چقدر عزيز است، اينقدر مفت خودش را حرام نمي‌کند. حضرت امير مي‌فرمايد: (إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّه‌) (يوسف/۸۶) من غصه‌هايم را به خدا مي‌گويم. حديث داريم خداوند به مؤمن اختياراتي داده است. اما هيچوقت به مؤمن اختيار نداده که از خودش عيب‌هايش را بگويد. مثلاً کنار يک خانم بنشينيم، يا آقايي کنار آقايي بنشيند، بگويد: ديشب مسافرت رفتيم، گوشتمان سوخت. خوب سوخت که سوخت! چرا به من گفتي: گوشتت سوخت! ماشينمان پنچر شد. چرا مشکلاتت را نقل مي‌کني؟ به ما گفتند: از سفر برگشتيد، خاطرات تلخ را نگوييد. از يوسف ياد بگيريد. پدر يوسف بعد از سي، چهل سال که يوسف را ديد، گفت: خدا بر من منت گذاشته، (إِذْ أَخْرَجَني‌ مِنَ السِّجْن‌)(يوسف/۱۰۰) نگفت: در زندان رفتم. گفت: خدا را شکر که از زندان آزاد شدم. رفتنش را نگفت، آزادي‌اش را گفت. تلخي‌ها را نگفت، شيريني‌ها را گفت.

بعد گفت: شيطان يک وسوسه‌اي بين من و برادرانم کرد. نگفت: برادرانم بد هستند. قرآن مي‌گويد: اگر مجرمي هست، مجرم بد نيست، عملش بد است. (إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالين‌)(شعرا/۱۶۸) عملت بد است. نه اينکه خودت بد هستي. خودت آدم خوبي هستي. عملت بد است. کارت بد بود، وگرنه شما آدم محترمي هستيد. در نهي از منکر بايد بگوييم: آقا شما آدم بدي نيستي. ولي اين کلمه در شأن شما نبود. اين تأثيرگذارتر است. غصه‌هايتان را به خدا بگوييد، به کسي نگوييد.

چرا به عاريه، عار مي‌گويند. ظروف عاريه! عاريه يعني آدم وقتي مي‌خواهد بگيرد، بايد خجالت بکشد، بايد خودش را سبک کند.

زماني که داماد شدم، به من گفتند که: برو چند قالي در بازار کاشان بگير، دور خانه را قالي بندان کن. طلبه جواني بودم. گفتم: حالا من بروم به تاجر بگويم: دو تا قالي به ما عاريه بده. ده، دوازده قالي بگيرم و دور خانه را قالي‌بندان کنيم که عروس مي‌آيد. من بايد پيش تاجر سرم را خم کنم که جلوي فاميل سرم را بلند کنم؟! نه آنجا خم مي‌کنم و نه آنجا بلند مي‌کنم! برگشتم، گفتند: چه کردي؟ گفتم: ارزش نداشت. بايد يکجا خم شوم، تا يکجا سرفراز شوم. نه خم مي‌شوم و نه سر فراز مي‌شوم. عروس هم که مي‌فهمد اينها قرضي است. مي‌فهمد از من نيست. عاريه را عاريه مي‌گويند چون در گرفتنش عار است. بايد خودت را بشکني. يعني بايد کرامت و شرافت خودت را ضربه بزني، که يک چيزي وام بگيري.

اميرالمؤمنين فرمود: وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ‌ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا(تحف‌العقول/ص۷۷) خدا تو را آزاد آفريد. بعضي‌ها مي‌گويند: جيرجيرکتم! جيرجيرک اسم يک حيوان است؟ اسم يک حشره است. من ديدم يک کسي به کسي گفت. جيرجيرکتم! يعني حيوانت هستم. آقا خوش آمديد. قدم به چشم! چه خبر است که قدم به چشم مي‌گويي؟ خيلي تواضع نکنيد و خيلي خودتان را نشکنيد.

حديث داريم به نوکرت حق نداري برده و غلام بگويي. شما بگو: يا فتي اگر کنيز است، يا فتاة به معني جوانمرد است. ريشه بردگي در جبهه است. آمده مرا بکشد، نتوانسته. من مچ او را گرفتم و اسيرش کردم. اين قاتل من است، در عين حال حق نداري غلام بگويي. بايد فتيبگويي. کرامت، به پدر و مادر مي‌گويد: (قولاً کريما). پدر و مادر اگر احمق هم گفت، حق نداري بگويي: خودت هستي. ديگران را مي‌تواني بگويي: خودت هستي. قرآن راجع به ديگران مي‌گويد: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‌) (نحل/۹۰) خداوند در رفتار عدل و احسان گفته است. (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‌) عدل يعني چه؟ احسان به معني نيکي است. عدل هم به معني تعادل است. يعني مي‌توانيم بر وزن آن، حرف بزنيم.(ابتر) خودت هستي.(إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر)(کوثر/۳) خل هستي! من خل هستم! (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاء) (بقره/۱۳) خودش خل است. اگر کسي گفت: خل هستي، مي‌شود گفت: خودتي! احمق، مي‌شود گفت: خودت هستي. اما اگر پدر و مادر به بچه‌اش احمق گفت، مي‌شود گفت: خودتي!؟ اگر پدر و مادر احمق گفتند، هيچي نگو. (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) (بقره/۸۳) نگفته: «و بالوالدين عدل و احسان» نسبت به باقي مردم؛ (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‌). اما رفتار با به پدر و مادر بر اساس عدل نيست. نمي‌شود گفت: او يکي گفت، من هم يکي بگويم. او يک سيلي زد، من هم يک سيلي مي‌زنم.

دهه کرامت است از امام رضا بگوييم. الله اکبر! گفتنش مشکل است. امام رضا خواست غذا بخورد، فرمود: اين شايد غذاي آخر ما باشد. به برده‌ها بگوييد: بيايند يک غذايي با هم بخوريم. آخر برده در شأن ما نيست.

ديروز يک نفر به من گفت: من در يکجا يک کار خدماتي کردم، توبيخ شدم که اين يک کار خدماتي بود. تو روابط عمومي هستي. اين در شأن روابط عمومي نيست. در شأن خدمات است. اگر از زن‌ها بپرسند: بهترين عکس امام کدام است؟ مي‌گويد: همان عکسي که براي خانمش چاي مي‌برد. يعني آن عکسي که امام در حال خدمت است، براي خانم‌ها بهترين عکس است.

حاج شيخ عبدالکريم حائري مؤسس حوزه علميه قم در مدرسه ديد يک طلبه خوابيده است. گفت: چرا خوابيدي؟ مگر امروز روز درسي نيست؟ گفت: بيمار هستم. گفت: چه مشکلي داري؟ مشکلم اين است. ايشان استاد همه مراجع بود. به خانه‌اش رفت شوربا و سوپ درست کرد و براي اين طلبه آورد. خيلي مهم است.

خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. مي‌گفت: امام در پاريس يکبار از دستشويي بيرون آمد، تمام لباس‌هايش تر بود. گفتند: آقا لباس‌هايت تر شده است. گفت: من هروقت دستشويي مي‌رفتم، مي‌ديدم دستشويي تميز است. گفتم: يک روز هم من شيلنگ دست بگيرم، دستشويي را تميز کنم. اصلاً همه مانده بودند. بزرگان افراد و قوانين افراد… هر کشوري يک قانون دارد. در فرانسه، يک گوسفند کشتند که آبگوشتي، کبابي درست کنند. امام سر سفره آمد، گفت: گوشت گوسفند است؟ گفتند: بله! گفت: قانون فرانسه اين است که در خانه گوسفند نکشيد. شما چرا کشتيد؟ گفتند: قانون فرانسه براي خودش است. ما خودمان کشتيم. فرمود: نه! بايد به قانون اينجا احترام بگذاريد. من از اين گوشت نمي‌خورم. قانون، قانون است. دين ما دين لطيف و ظريفي است.

امام صادق مي‌خواست دست يک نفر را فشار بدهد و آموزش بدهد، اجازه گرفت. فرمود: که من مي‌خواهم يک مسأله‌اي را به مردم ياد بدهم. شما اجازه بده من دست شما را فشار بدهم. گفت: آقا اشکالي ندارد. امام صادق(ع) دست ايشان را گرفت. مقداري فشار داد. فشار که داد، جا برداشت. به مردم گفت: اگر کسي دست کسي را اين مقدار فشار بدهد که جا بردارد، بايد ديه بدهد. يعني امام صادق براي آموزش امت يک فشار مي‌خواست به دست بدهد، از طرف اجازه گرفت. ما راحت وارد مجلس که مي‌شويم، يک نفر را بلند مي‌کنيم، و يک نفر ديگر را مي‌نشانيم.

اگر يک بچه دو ساله جايي نشسته باشد، او را بلند کني، رئيس جمهور هم نماز بخواند، نماز رئيس جمهور باطل است. آيت الله العظمي باشد، نماز آيت الله العظمي باطل است. بله مي‌توانيد از اول براي او جا بگيريد. الآن هم اين کار را مي‌کنند. پاسدارها مي‌آيند رديف اول مي‌نشينند، آنوقت شخصيت‌ها که مي‌آيند، هي يکي يکي بلند مي‌شوند جايشان مي‌دهند. جا بگيريد طوري نيست. اما اگر يک کسي به طور طبيعي آمده نشسته است.

ما يکبار مجلس شورا رفتيم. مقررات را بلد نبوديم. رفتيم جلو نشستيم. کار داشتيم. آمدند گفتند: حاج آقا بلند شو! گفتم: چرا؟ گفت: اينجا براي شوراي نگهبان است. گفتم: امروز شوراي نگهبان مي‌آيد؟ گفت: نه! گفتم: خوب امروز که نيست. گفت: اينها بايد باشد براي اينکه اينها دو ماه ديگر بيايند. گفتم: من که بلند نمي‌شوم. اگر هم بلند شوم در تلويزيون مي‌گويم و گفتم… کرامت افراد شکسته مي‌شود. هرکسي براي خودش شأني دارد. به کنيز فتاة گفتند. به نوکر فتي به معني جوانمرد گفتند. من خيلي حرف دارم.

مي‌گويد: اگر فقيري آمد، پول نداري با بيان نرم دلش را آرام کن.(قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَليم)(بقره/۲۶۳)‌ يعني خوب با او حرف بزن. اگر صدقه داديد، کمک کرديد، با منت تحقيرش نکنيد. من بودم که جهازيه دادم. من به تو وام دادم. من من نکنيد. منت گذاشتن ثواب صدقه را از بين مي‌برد. (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌)(بقره/۲۶۴) يک پنجم حرف‌هايم را زدم. انشاءالله جلسه بعد باقي‌اش را مي‌گويم.

خدايا از اين «كَرَّمْنا بَني‌ آدَم‌» (اسراء/۷۰) که تو ما را تکريم کردي، انسان را آفريدي و اين همه ظرفيت و استعداد به ما دادي، من خواهش مي‌کنم، اين يادگاري از من داشته باشيد. از اين به بعد هرگاه خواستيد الحمدلله بگوييد، دو بار بگوييد. يکبار بگوييد: الحمدلله براي نعمت‌هايي که نمي‌فهمم. يکبار هم بگوييد: الحمدلله سير شديم. الحمدلله به سلامت رسيديم. براي اينکه مي‌فهمم. چون آنچه را که نمي‌فهميم ميلياردي است. آنچه مي‌فهميم يکي است. فقط بگوييم: سالم رسيديم الحمدلله! سالم زاييد، الحمدلله! خانه تمام شد، وام را داديم، الحمدلله! يعني يکي مي‌فهميم، صدها ميليارد نمي‌فهميم. الحمدلله براي نعمت‌هايي که مي‌فهميم و الحمدلله براي نعمت‌هايي که نمي‌فهميم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- زيارتنامه حضرت معصومه سلام الله عليها چگونه آغاز مي شود؟

1) با ذکر خدا

2) با نام رسول خدا

3) با سلام به حضرت ابراهيم

2- مراد از اوالي الالباب در آيه 190 سوره انعام، چه کساني است؟

1) مردان خردمند

2) زنان خردمند

3) مردان و زنان خردمند

3- آيه 70 سوره ي اسراء به چه امري اشاره دارد؟

1) کرامت ذاتي انسان

2) کرامت اکتسابي انسان

3) خلقت ويژه انسان

4- کرامت واقعي انسان در نزد خداوند چيست؟

1) کسب علم

2) کسب تقوا

3) جهاد با دشمنان خدا

5- قرآن، کدام شيوه را در رفتار با والدين توصيه مي کند؟

1) عدالت

2) احسان

3) عدل و احسان

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2194
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست