نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2193
موضوع: کتاب و مدرسه
تاريخ پخش: 72/07/01
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
هم اول مهر است و هم هفتهي دفاع مقدس به مناسبت تهاجم حزب بعث به كشور عزيز ايران. اگر بحث ما ثوابي دارد بروح شهداي عزيزي كه در اين هشت سال با روح خودشان، از عزت خودشان و دين و مملكت خودشان دفاع كردند خداوندا روح امام عزيز و شهداي عزيز را از ما راضي بگردان، خداوندا حزب بعث را نابود بفرما. اين فيلم در كرمانشاه ضبط ميشود. از كرمانشاه تا مرز دو ساعت است و از مرز تا كربلا حدود سه ساعت و نيم است. يعني ميشود انسان هر شب جمعه به راحتي از ايران برود كربلا و امت عزيز ما دهها سال است از اين فيض محرومند. خداوندا ريشهي بعث را بكن.
1- سخنان بزرگان درباره كتاب
اما بحثي كه در نظرم گرفتهام، اصل براي ما نسل نواست و آموزش و پرورش و دانشگاه و علم و اينها. وقتي ميگويند بازسازي، بهترين نوع بازسازي، بازسازي آدم هاست. شهرها و روستاهاي جنگ زده بازسازي ميشود يك كار بسيار خوبي است. اما حالا آن جايي كه جنگ زده نيست, بحث اين هفته بحث كتاب است. منتها نشد كه اين بحث را در كتابخانه ضبط كنيم، يعني من بايد يك آمادگيهايي از قبل داشته باشم، و شرايط نشد، ولي حالا مقداري راجع به كتاب بحث ميكنيم. من خواهشم اين است كه امور تربيتي، آموزش و پرورش اساتيد دانشگاه، دانشجوها، اين كلمات را بنويسند و اينها را تابلو كنند، در همهي مدارس آموزش و پرورش سر هر كلاسي در هر راهرويي، اين كلمات باشد، اين كه ميگويم از من نيست، نه مال من است و نه به اسم من، كلمات دانشمندان است راجع به كتاب، ما اگر كتاب را محور قرار بدهيم، لقبهايي كه ميتوانيم به كتاب بدهيم اين است: كتاب ارث تاريخ است، كتاب چشم آفاق است، انسان نميتواند جاهاي دور را ببينيد ولي وقتي كتاب خواند انگار جاهاي دور را ميبينند. كتاب زباني است كه با نسلهاي آينده حرف ميزند. كتاب دستي است كه با علما بيعت ميكند، دستي كه با دانشمندان بيعت ميكند. كتاب گلستان علماست، حديث داريم كتابخانه بوستان آدم هاست، كتاب گلستان علم دوستان است، خوب، كتاب بلندگويي است كه صدا را به تاريخ ميرساند. كتاب بانك علم است. منتهي بانكها فرق ميكند گاهي بانك مركزي است مثل قرآن، قرآن بانك مركزي است البته تشبيه خيلي ناقصي است، بانك مركزي براي قرآن زشت است. اين مثل اين است كه بگوييم امام حسين آدم خوبي بود. اين آدم خوب براي امام حسين كم است ولي حالا ديگر ما توي كمبود الفاظ قرار گرفتهايم. گاهي يك كسي را آدم نميداند با چه بياني بيان كند. در هفته دفاع مقدس هستيم. رزمندگان عزيز ما كارهايي را كردند كه هيچ نقاشي نميتواند بكشد، يك كتابي را حوزهي هنري سازمان تبليغات از چاپ داده بيرون بنام نماز در اسارت. اسراي عزيز ما وقتي از اسارت آزاد شدند بهشان گفتند اگر راجع به نماز خاطره داريد بنويسيد، حدود دويست، سيصد تا خاطره نوشتهاند، خاطرات از سه سطر هست تا ده سطر و پانزده سطر اين كتاب از آن كتابهاي بلعيدني است، چون بعضي كتابها مكيدني است، بعضي جويدني، بعضي بلعيدني، اين بلعيدني است. گاهي آدم ميگويد عجب، اينها چه كردهاند. كتاب بانك مركزي است، امام رضا(ع) فرمود هر چه من ميگويم از من بپرسيد اين را از كدام آيه درآوردهاي و من همه حرف هايم بند به يكي از آيات قرآن است اگر سخني گفتم و شما نميدانيد اين سخن از كدام آيه است، امام رضا به مردم سفارش كرد فوري بپرسيد يا بن رسول الله اين كلام تو از كدام آيه، يعني منشا از كدام آيه و اين لوله از كدام منبع آب ميگيرد.
2- علم و كتاب در منظر روايات و آيات قرآن
امام رضا(ع) به دو نفر فرمود شرقا او غربا، به شرق برويد يا به غرب برويد، مركز علوم پهلوي ما است. و من در اين جلسه خواهم گفت كه زماني كه مسلمانها و ايرانيها دانشمند داشتند اروپا در چه وحشيگري زندگي ميكرد ولي متاسفانه بي توجهي به علم و كتاب ما را اين چنين كرد و آنها را آن چنان، كتاب بانك صادرات است، يعني آدم مطالب را ميگيريد و به ديگران صادر ميكند بانك مركزي است اگر كتاب مايه دار باشد، بانك صادرات اگر خوانندهي كتاب بيان هم داشته باشد. محصلها دانشجوها، طلبهها، آموزش و پرورشيها، مردم كرهي زمين سه دسته هستند، خوب گوش بدهيد، اين را هم براي طلبهها ميگويم و هم براي دانشجوها، مردم كرهي زمين سه دسته هستند، 1- توليد كنندگان 2- توزيع كنندگان. 3- مصرف كنندگان، زنده باد كتاب، اگر آدم خيلي مطالعه كند توليد علم ميكند، ميشود علامه، اگر خيلي مطالعه نكند مطالعات اين و آن را مطالعه كند با بيانش توزيع علم ميكند، اگر نه مخي داشت براي توليد و نه بياني داشت براي توزيع لااقل خودش ياد ميگيريد و عمل ميكند. زنده باد كي، زنده باد كسي كه با مغزش توليد كند، با بيانش توزيع كند و با دست و پايش عمل كند. حديث است، درود بر كسي كه عالم يعني توليد علم كند، ناطق با نطقش توزيع علم كند، از علمش استفاده كند. شيعه و سني اين حديث را نقل كرده، نه يك بار و نه دوبار، نه سه بار و نه چهار بار، نه پنج بار، نه شش بار، نه هفت بار، نه هشت بار و نه نه بار نه ده بار، اوه، بارها و بارها، پيغمبر فرمود «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»(كمالالدين/ ج1/ ص234)، كتاب الله را فرمود ثقل اكبر، كتاب ثقل اكبر است. قرآن به سطر قسم ميخورد، به قلم قسم ميخورد، (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ) (قلم /1)، قسم به قلم و قسم به سطرها، قلم چيزي است كه قرآن بهش قسم خورده. سطر چيزي است كه قرآن بهش قسم خورده، خداوند هم به قلم قسم خورده، هم به كتاب قسم خورده و هم به سطر، بعضي چيزها را قرآن به آن عنايت دارد، هم به كتاب قسم ميخورد و هم به سطرهايش قسم ميخورد، يك وقت آدم ميگويد قربان شما، يك وقت آدم ميگويد قربان چشم هايت، قربان لب و دهنت، قربان دست هايت، قربان پاهايت، قربان خاك زير كفش پايت، اين جا ديگر پيداست خيلي طرف را دوستش دارد.
3- آيات قرآن درباره رزمندگان
آدم يك كسي را كه عادي دوستش دارد ميگويد قربان شما، اما اگر گفت قربان كفشت و قربان خاك زير كفشت پيداست اين را خيلي دوستش دارد، باز چون هفتهي دفاع مقدس است اين جمله را بگويم: قرآن درباره رزمندگان ميفرمايد (وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً) (عاديات /1) عاديات جمع عادية، عادية اسب است كه زير پاي رزمنده است، ضبحا يعني اه اه ميكند «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» يعني قسم به اسبي كه زير پاي رزمنده است و اين اسب خسته شده و به هن و هن افتاده يعني دفاع به قدري ارزش دارد كه خدا به رزمنده قسم نميخورد، به اه اه اسب زير پايش قسم ميخورد. مثل اين که نميگويم قربانت بروم، ميگويم قربان خاك زير كفش هايت، «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»، قسم به آن اه اه اسبي كه زير پايت است، (فَالْمُورِياتِ قَدْحاً) (عاديات /2)، موريات، جمع موريه، موريه يعني جرقه، اسبها كه توي جبهه ميدويدند سمش به سنگ ميخورد جرقه ميپرد بيرون حالا اه اه مال سينه، از سينه برو پايين به آن جرقههاي سم اسبي كه زير پاي رزمنده است. هفته دفاع مقدس مهم است. خداوند وقتي قسم ميخورد, به رزمنده نميخورد، قسم به اه اه اسب زير پايش ميخورد، به رزمنده قسم نميخورد، به جرقهي سم اسبي كه زير پاي رزمنده است قسم ميخورد. در علم, خداوند به كتاب قسم نميخورد، به كتاب و سطرهايش «وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ»، به سطرها و به قلم قسم ميخورد، خيلي اسلام عنايت دارد ولي روي علم.
4- شروع وحي در اسلام با علم است
بعضي از علما عقيدهشان اين است كه پيغمبر هم باسواد بوده، اين كه ميگويند امي بوده، اين مالام القري، چون قرآن به مكه ميگويدام القري، و گرنه نميگفت خدا (اقْرَأْ) (علق /1)، ميگفت تكلّم، اگر سواد داشت، نميگفت اقرأ، ميگفت تكلّم، اين كه ميگويد «اقْرَأْ»، «اقْرَأْ» را به آدم باسواد ميگويند «اقْرَأْ»، بدليل «اقْرَأْ»، و من يك حديث بخوانم، اين حديثي كه ميخواهم بخوانم خوب گوش بدهيد. ام سلمه پيرزني است از زنان پيغمبر و نامه مينويسد، از اين معلوم ميشود زنهاي پيغمبر باسواد بودهاند و يا حديث داريم پيغمبر يك زن باسوادي را كشف كرد، آوردش توي خانه و گفت به زنهاي من سواد ياد بده. اصلاً دين ما با اقرا شروع شد، من يك يادداشتهايي دارم، چيزهايي كه فقط مخصوص دين اسلام است، تحت عنوان يادداشتهاي دين اسلام، گاهي كه سفر خارج ميروم ميخواهم بيرون از ايران سخنراني كنم، اين سخنرانيهاي روضههاي بيرون از مرز است. تحت عنوان امتيازات اسلام، تا هفتاد و چند تا يادداشت كردهام. يكي از امتيازات دين ما اين است كه دين ما شروعش با اقرا است اصلاً اولين آيهاي كه نازل شد اقرا است و دين ما با علم شروع شد و قبل از دين ما را اسمش را گذاشتند زمان جاهليت، يعني من كه آمديم ديگر زمان عالميت شد، اين كه ميگفت تا حالا زمان جاهليت است و اين كه اسلام ميگويد روي خاك بنشيني با, باسواد بهتر از اين است كه روي قالي بنشيني پهلوي بي سواد، خيلي مهم است اشتباه ميكنند آنهايي كه دخترشان را به پول دار ميدهند بايد دختر را داد به طلبه و دانشجو پول ندارد ولي سواد دارد.
5- فرهنگ و سواد با هم متفاوت است
طلبهي بي پول و دانشجوي بي پول، هزار برابر شرافتش از پول داري است كه سوادش كمرنگ باشد. چون علم مال انسانيت است، سرمايه جماد است. فوقش قالي ابريشم دارد ولي جماد است ولي آدم است آدم از قالي، نبايد مقايسه كرد. دختر فقير را بايد گرفت كه باسواد باشد، بهتر است از دختري كه طلا داشته باشد ولي فهمش پايين باشد، البته بعضيها باز سوادشان بالاست ولي فرهنگشان پايين است. فرق است بين علم و فرهنگ آدمهايي هستند فرهنگشان بالاست ولي سوادشان پايين است. آدمهايي هستند سوادشان بالاست ولي فرهنگشان پايين است. باسوادي كه به پدر و مادرش بي ادبي كند اين بي فرهنگ است. ولو باسواد است ولي فرهنگ ندارد آدمهايي هستند دو تا كلمه بلدند ولي فرهنگشان بالاست. يكي از مسئولين مملكتي ميگفت توي ماشين نشسته بودم اين شعر را خواندم: الهي جسم و جانم خسته گشته، در رحمت برويم بسته گشته، يكي از مسئولين مملكتي بود، ميگفت تا من اين را خواندم يك نفر بغلم نشسته بود او سواد نداشت. گفت اي آقا چي بود خواندي، جسم و جانت خسته گشته دو ساعت بخواب. در رحمت خدا هم بروي هيچ كس بسته نگشته، ميگفت به قدري خجالت كشيدم. طرف در حد اجتهاد سواد دارد. يعني طرف ملا و دانشمند اين هم عوام، ولي آن كه با سواد است فرهنگش ميآيد پايين آن كه بي سواد است. گاهي يك عوامي دو تا كلمه بلدند، مادر من سواد نداشت، خدا رحمت كند امواتتان را، خانهي ما آمده بود، طلبه بودم، بحار خريدم، خوب كتاب بحار صد و چند جلد است، توي كارتن كردم آوردم خانه، مادرم گفت اينها چي است خريدي؟ گفتم كتاب است. يك سر تكان داد گفت آدم تارك الصلوه مهر و تسبيح جمع ميكند. يعني تو كه وقت نداري بخواني اين پزها چي است ميدهي. ببينيد مادر من سواد ندارد ولي يك دنيا روانشناسي است اين، كه اصولاً در روانشناسي ميگويند كساني كه چيزي را ندارند خيلي زور ميزنند كه پز بدهند كه ما داريم. ديدهايد ماشين قراضهها را؟ روي ماشين قراضهها نوشته بر چشم بد لعنت، كي چشم به تو ميكند؟ گاهي ماشين قراضه است ولي نوشته است بر چشم بد لعنت. بابا اگر هم چشم بزنند ماشين تو طوري كه، يك بشكه قراضه را سوار شدهاي حالا بر چشم بد لعنت. از قديم گفتهاند هر ميموني زشتتر است بازيش بيشتر است. اين اصل روانشناسي است. يعني گاهي وقتها ممكن است نتواند بخواند و بنويسد، اما ميفهمد. يك عوام به يك دانشمند ميگفت ميداني من بهتر از تو ميفهمم، اين دانشمند بهش برخورد. گفت چي؟ من سالها درس خواندهام تو چه ميگويي؟ گفت تو علمت توي كتاب است، من فكر ميكنم.
6- علم و فكر و وحي بايد با هم باشد
بنابراين كتاب يك شاخه است. فكر هم يك شاخه، وحي هم يك شاخه، گاهي بايد الهام بشود، يعني از كانال دو، خداوند يك چيزي را الهام ميكند. شاعر ميبيني هر چه فكر ميكند شعر يادش نميآيد، خوابيده بدون اين كه فكر كند يك مرتبه يادش ميآيد. گاهي آدم مطالعه ميكند نميفهمد و گاهي مطالعه نكرده ميفهمد، ما چند تا كانال داريم، يك كانال كتاب است. و الآن ما داريم كانال يك را ميگوييم. كانال دو وحي است. امدادهاي غيبي، كانال سه فكر است، اينها همهاش بايد مثلث باهم باشد، علم و فكر و وحي. خوب، كتاب آسانترين وسيلهي ارتباط، كتاب ارزان ترين وسيلهي ارتباط. گرچه اخيرا كتاب گران شده اما بازهم وقتي پهلوي كفش ميگذاري ميبيني يك كتاب پول دو تا ساندويچ است. يك كتاب پول يك ساندويچ است. معمولاً پول يك كتاب قيمت دو تا، سه تا سيخ كباب است. گران شده اما چي است كه گران نشده، وقتي پشم و پنبه گران ميشود خوب قهراً كاغذ و قلم هم گران ميشود. ولي در عين حال در مقايسه كه حساب كنيم بين اجناس و وسائل كتاب قيمتش خوب است البته بازهم بايد كنترل بشود. بعضيها كتاب چاپ ميكنند تا مردم را بچاپند، اين چاپ براي آن چاپ است كتاب ميچاپند تا مردم را بچاپند. بايد جلوي سوء استفاده را گرفت ولي اصل كتاب كار، كار مقدسي است، چاپخانه خيلي مقدس است، انتشارات، اينها شغلهاي مقدس است. منتهي در هر شغل مقدسي ممكن است آدمهاي سوء استفاده چي هم باشد. اينها را ديگر بايد وزارت ارشاد كنترل كند، يعني يك كتابي كه سود دارد اگر يك كسي چاپ ميكند، بگويند عوضش يك كتابي هم كه سود ندارد ولي ارزش دارد، آن را هم چاپ كن، يعني اينها بايد روي هم باشد. ميگويند يك آقايي رفت روضه بخواند ده روز محرم، شب عاشورا گفتند ما تعزيه داريم. بايد تو در قيافهي امام حسين(ع) تعزيه خواني كني، گفت بابا من واعظم تعزيه بلد نيستم، گفتند اين هم رويش، اگر ده شب منبر رفتي اين هم رويش، گفت خيلي خوب امام حسين ميشوم، گفتند نه، آن جا سنگ ميزنند روي پيشانيات از اسب ميافتي پايين، گفت ديگر… گفتند اين هم رويش، گفتند وقتي توي تعزيه امام حسين،(ع) افتاد پايين اسبها ميآيند از روي بدنت، گفت بابا اين ديگر، گفتند اين هم رويش، يعني هر كس ده شب منبر ميرود اينها هم رويش. يعني ما بايد حساب كنيم، اين طور نباشد كه يك كتابهاي كوچك و رنگي و قصهاي و نميدانم رماني و يك كتابهايي كه سود كلان دارد افراد چاپ كنند بعد يك كتابهايي كه ذخاير علمي است، اينها همين طور سرش بي كلاه بماند، اينها بايد روي هم، اصولاً بايد قاطي باشد، به اميد روزي كه نظام جمهوري اسلامي به من بگويند آقاي قرائتي شما كه ده ماه در تهران هستيد يك ماهش هم بايد شهرهاي استان يا روستا يا خارج از كشور يا آفريقا باشي، اين كه من هميشه تهران باشم، اون هميشه اصفهان و تبريز و نميدانم مشهد باشد، يك عده هميشه جاهاي خوب باشند بعد روستاهاي ما روحاني نداشته باشد، يك عده دكتر هميشه در شهرهاي مركزي باشند بسياري از بخشهاي ما بدون دكتر، اينها را بايد قاطي كرد، بيست و پنج روز اين جا، پنج روز آن جا، يازده ماه اين جا و يك ماه آن جا، تو كه اين كتاب را چاپ ميكني سود دارد آن كتاب را هم كه سود ندارد. بايد يك مقدار به هم بكسل كرد، مثل ماشينهاي تند رو با ماشينهايي كه باهم پنچر ميشود. اينها را بايد با هم بكسل كرد. اصولاً خمس و زكات ما بكسل است، يعني خدا به شما داده به طوري كه از زندگيت زياد آوردهاي، زندگيت را كردهاي، يخچالت را خريدهاي، فرشت را خريدهاي، مكه و عمرهات را رفتهاي، دخترت را جهاز دادهاي باز هم زياد آوردهاي، يك آدم هست كه نان تافتون بچهاش را هم نميتواند بخرد تو بايد از صد تومان بيست تومان بدهي خمس براي اين كه او بكسل بشود. براي تعديل، خمس و زكات مال تعديل است، هجرت مال تعديل است، يك جا نياز دارند، يك جا نياز ندارند، از اين جا بايد هجرت كند به آن جا. خوب، در دنيا تقريباً، نسبت به همهي كشورها ميگويم، در دنيا، مجلهي نشر دانش اين را نقل ميكند، ميگويد در هر يك دقيقه يك كتاب چاپ ميشود، البته آماري كه من اين جا يادداشت كردهام از كتابها هشتاد درصد كتابها در, سي كشور است كه اين سي تا كشور سي درصد جمعيت جهان را دارند. يعني هشتاد درصد كتابهايي كه چاپ ميشود مطالعه كنندهاش سي درصداند، يعني آنهايي كه وضع ماليشان بهتر است مطالعهشان هم بيشتر است.
7- بركت كتاب اين است كه در اختيار ديگران جهت مطالعه بگذارند
چه قدر ثواب دارد كسي كتاب هايش را در اختيار ديگران بگذارد ما امروز در همين كرمانشاه شنيديم يكي از محترمين وقتي ميخواسته از دنيا برود، همه كتاب هايش را به دانشكده ادبيات واگذار كرده، بسيار كار خوبي است. آدم كتاب هايش را در اختيار ديگران هم قرار بدهد. خدا انشاءالله، سلامت بدارد آيت الله مشكيني را، ايشان كتاب هايش را آورد توي مسجد محله، و آن جا مطالعه ميكرد، گفتند چرا، گفت براي اين كه بعضي از طلبهها ميخواهند مطالعه كنند و كتاب ندارند، من كتاب هايم را ميآورم كنار مسجد توي يك اتاق كه هر طلبهي ديگر هم بخواهد مطالعه كند. چه قدر خباثت و كنس بودن است كه آدم يك كتاب دارد به ديگران حاضر نيست فتوكپياش را بدهد. اصلاً بركت مال اين است، اصلاً قرآن ميگويد(هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ) (انعام /92)، يكي از لقبهاي قرآن اين است كه بركت دارد، بركت علم اين است كه شما يك چيزي داري به ديگران هم بدهي. من يك وقت يك جزوهاي از يك دانشمندي گرفتم ديدم چيزهاي خوبي است. گفت آقاي قرائتي من راضي نيستم از رويش بگويي، گفت آخر تو از يادداشتهاي من استفاده ميكني توي تلويزيون ميگويي، آن وقت مردم ميگويند قرائتي باسواد است. جانش را من كندهام پزش را تو ميدهي، گفتم خوب من مطالعه ميكنم ميگويم از خودم نيست، ميگويم آقا يكي از دوستان، يكي از دانشمندان استفاده كردهام. گفت درست نيست كه من جان بكنم تو پز بدهي، هيچي، جزوه را بهش برگردانديم، استفاده نكردم يادداشت هم نكردم. اين بنده خدا در يك سفري تصادفي كرد و از دنيا رفت، خدا رحمتش كند ولياي كاش اين فكر را نميداشت. چه قدر بخل است، آخر ميگويند بخل داريم و رئيس بخل، دزد داريم و رئيس دزد. ميگويند دزد آن است كه مال مردم را بدزدد، «إِنَّ أَسْرَقَ النَّاسِ مَنْ سَرَقَ صَلَاتَهُ»(المحاسن/ ج1/ ص82). رئيس دزدها آن است كه از نمازش بدزدد، ميگويند خم كه شدي سه مرتبه بگو سبحان الله، اين كش ميآيد، يك خورده تندش ميكند ميگويد، سبحانالله، يكي را رفتن ميگويد و يكي را برگشتن و كمش ميگذارد. حديث داريم كسي كه از نمازش كم بگذارد اين رئيس دزدهاست، از نماز ميدزدد حديث داريم كسي كه در سلام بخل كند اين رئيس بخل هاست. بابا سلام كن، سلام عليكم، نخير، او بايد به من سلام كند، بابا، وقتي ميخواهد سلام كند انگار بايد قلاب انداخت توي حلقش سلام را با قلاب كشيد بيرون جان بكن، بگو سلام، نه، من فوق ليسانسم، او ليسانس است، او بايد به من سلام كند، خانم بزرگم او عروس من است. بابا يك سلام كن. بعضي خيال ميكنند سلام ميكنند. و اين اشكال به بنده هم هست. تا حالا چند بار بهم گفتهاند تو چرا وقتي ميآيي توي تلويزيون سلام نميكني، و حضرت عباسي يادم ميرود. يك فيلم داشت كه ميگفت بازم مدرسهام دير شد، من خيلي وقتها، هي، بازم مدسهام دير شد. باز هم سلام يادم رفت، و باور نميكنيد كه آدم اين قدر ميشود يادش برود هشتاد درصد كتابها را چند درصد ميبينند؟ يعني سي درصد مردم كرهي زمين هشتاد درصد كتابهايي كه چاپ ميشود مطالعه ميكنند اروپا و آمريكا و شوروي سه چهارم، تمام كتابهاي كرهي زمين سه چهارمش مال اين اروپا و آمريكا و شوروي است. خوب در اروپا بيست و هشت زبان مهم ادبي وجود دارد.
8- اگر كتاب نباشد جهل حاكم است
راجع به كتاب مطالبي را بايد بگويم خدمتتان. كتاب رابطهي افراد عادي با شريف ترين افراد است. اصولاً آدمي كه اهل كتاب نباشد بايد در دنياي جهل زندگي كند. و اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الجهل أصل كل شر»(غررالحكم،/ص72)، همهي بدبختيها زير سر جهل است. اصلاً يك سري گناهاني كه ما ميكنيم در اثر جهل است. در مناجاتها داريم «أَنَا الْجَاهِلُ عَصَيْتُكَ بِجَهْلِي»(العددالقوية/ ص363) گناهاني كه ميكنم به خاطر آن كه نميدانستم، سواد، هر قدمي كه براي سواد برداري، سواد در همه چيز اثر دارد. ژاپن توي سطل آب، اين را معاون يكي از وزرا ميگفت كه رفته بود ديده بود، ميگفت در ژاپن ما رفته بوديم بازديد در سطل آب گوجه كاشتهاند، توي آب چون ژاپن خاك كم دارد، خانههاي ژاپن هم خيلي تنگ است. شايد پول دارترين خانههاي ژاپن پنجاه متر باشد. كه وقتي ميخواهيم در ايران بگوييم فلاني خيلي بدبخت است ميگوييم توي خانهي پنجاه متري زندگي ميكند. آن جا يك از اشرافش توي خانه های اين طوري است، من رفتم خانهي وزير آموزش و پرورش يك از كشورهايي كه از صد ميليون به بالا جمعيت دارد. خانهي وزير آموزش و پرورش رفتم اطاق پذيرايياش يك متر و نيم بود و بعضي از كشورها روي خاك مينشينند، جوانهاي محصل، اول مهر است ميگويم. نوشته بود هفتاد هزار محصل ما روي خاك مينشينند. يعني نيمكت نيست، موكت هم نيست. حصير هم نيست روي خاك مينشينند ولي الآن دكترش را به دنيا صادر ميكند و بسياري از كشورها، دكترهاي آن كشورند، يعني روي خاك مينشينند و دكتر ميشود و شما روي نيمكت مينشيني و شانزده تا تجديد ميآوري. ما پهلويمان كتاب مقدس است؟ نيست! كتاب را بايد بوسيد، سه چيز بوسيدني است، 1- كتاب 2- دست استاد 3- در كلاس، در كلاس را انگار وقتي ميروي حرم امام رضا در حرم را ميبوسي، در كلاس و دست معلم و كتاب بوسيدني است. علماي قديم لباس هايشان كرباس بود ولي كتاب هايشان جلدش چرمي بود. الآن چرمها همه رفته كفش شده، كتابها مقوا شده، يكي كتاب كه مال مخ است شد مقوا، چرمي كه مال كتاب بود شد، يعني چرم رفت پايين مقوا رفت بالا. بعد سينه، قلب را گذاشت تويش. زير قلب شكم را گذاشت و زير شكم شهوت را گذاشت يعني مغز و قلب و شكم و شهوت و ميگفت خدا از اين ور خلق كرد و مردم از اين ور جواب ميدهند، اول دنياي سكس و شهوت شلوغ است بعد ساندويچ و آبگوشت كله و كبابي و شكم بعد از شكم هم آن جا كه مال احساسات است، كف و هورا و صلوات، بعد هم كتابخانه اگر امتحاني بود، اگر ميخواهيد ببينيد يك كشوري، امت، امت بدبخت است يا خوشبخت، نگاه كنيد كتابفروشياش بيشتر است يا ساندويچ فروشياش. اگر ساندويچ فروشياش بيشتر بود معلوم ميشود امت الشكميه، اگر كتابفروشيش بيشتر بود ميشود گفت امت العلميه.
9- بايد بيشتر براي رشد فكري و استعداد فرزندان خرج كرد
پدرها براي زيبايي خانهشان بيشتر پول خرج ميكنند يا براي مخ بچهشان. ديوار خانهاش را سنگ ميكند، سنگ متري چند صد تومان يا چند هزار تومان، يعني براي پشت ديوار خانهاش پول ميدهد اما حاضر نيست براي دو تا بچهي خوش استعدادي كه اين بچهي خوش استعداد، منتهي پول ندارد و من بايد اين جا تشكر كنم از يكي از كارهاي بسيار خوب كميته امداد. يك كار بسيار شيريني كرده، يك شب ما را دعوت كرد كميتهي امداد گفت آقا اينها همه دانشجو يند، گفتم كميتهي امداد دانشجو دارد؟ گفت پسرهاي خوش استعدادي كه نمرهاش خوب است، مخشان خيلي تيز است اما جيب هايشان خالي است، ما اينها را ميآوريم اين جا درس ميخوانند. گفتم ها، اين دكترها بدرد ميخورند. اين دكتر و مهندسهايي كه مستضعف بودند و بعد جمهوري اسلامي اينها را رشد ميدهد، اينها فردا از مملكت فرار نميكنند. باز هم اگر فرار كنند آن خانها هستند كه اگر يك خطري پيش بيايد فرار ميكنند. اين بچههاي فقير هم بودهاند و هم هستند و هم خواهند بود. توي حوزهي علميه هم اكثر طلبههاي نابغه بچههاي روستايياند. آدمهاي فقير، مگر شكم آدم را ملا ميكند؟ از دانشگاه چندسال پيش آمده بودند پهلوي دولت كه آقا، دانشجوهاي ما چند روز است كه مرغ نخوردهاند، چه طور ميتوانند درس بخوانند؟ يكي گفت آقا ببخشيد بوعلي سينا چند تا مرغ خورد؟ اگر با مرغ آدم دانشمند بشود كه آن وقت بعضي ديگر دانشمندند. اين طور كه نيست كه، با مرغ كه آدم دانشمند نميشود. يكي به من ميگفت آقايك كاري كنيد برق دانشگاه قطع نشود، ما يك بار رفتيم دانشگاه سخنراني كنيم، حالا هفتهي مقدس است هي خاطرات جنگ به ذهنمان ميآيد، زمان جنگ بود رفتيم سخنراني كنيم ديديم برق رفت، يك مرتبه تكبير و صلوات و جلسه تعطيل شد. من خيلي بهم برخورد. من هم آن جا يك شعار دادم، گفتم درود بر لبو فروش زنده باد شلغم فروشها، گفتند چرا، گفتم شلغم فروشها تا ديدند برق ميرود يك چراغ توري روشن ميكنند شلغمش را ميفروشد، شما تا برق ميرود دانشگاه را, پيداست دانشگاه را به اندازه شلغم، بابا برق رفت برود، يك چراغ روشن كن درست را بخوان، آدم وقتي عاشق شد كه نبايد به خاطر برق، مرغ… ابوايوب انصاري ميشناسيدش، همان كسي كه در مدينه شتر در خانهاش خوابيد، ميزبان پيغمبر براي شنيدن يك حديث از مدينه رفت مصر. از ديدنيهاي جمهوري اسلامي كتابخانهي آيت الله مرعشي نجفي است در قم، كه مقام معظم رهبري و خيلي، اصلاً از ديدني هاست يك كتابخانه دارد. بسيار كتابخانهي مهمي است. و خدا رحمت كند ايشان را من از ايشان شنيدم گفت من براي خريد كتاب پول نداشتم يك كسي مرده بود روزه و نماز به گردنش بود، وارثانش آمدند گفتند ما پولت ميدهيم روزه بگير، نماز بخوان، ميگفت من نماز و روزه قضا را براي آن مرده خواندم و پولش را گرفتم كتاب خريدم. هيچ اشكالي ندارد دانشجو ساعت مچي نداشته باشد. هيچ اشكالي ندارد دانشجو كفش نداشته باشد با دمپايي برويد دانشگاه چه اشكالي دارد، اصلاً كي گفت كيف دست بگيريد؟ كيسهاي ساده، ولي نمره بالا بياوريد، نمره بالا بياور غصه كيف نخور، ميشود آدم كتابش را توي يك دستمال هم ببندد، توي يك كيسه ساده بگذار، ميشود آدم كتابش را توي يك بقچهي ساده ببندد، آني كه زشت است اين است كه آدم بگويد در درس شكست خوردم. پارچه و چرم زشت نيست. ضعف علمي زشت است. اين زشت است كه ما خلبان كم داشته باشيم، دكتر كم داشته باشيم. كتاب ميزباني است كه هميشه در حال پذيرايي است، كتاب ميزبان دائمي است، آخر بعضي ميزبانها، گاهي ميگويند وقت ندارد، ايشان خواب است، الآن آمادگي ندارد كتاب ميزباني است دائمي، كتاب مربي بي توقع است. كتاب نردبان ترقي است. اينهايي كه كتاب ميخرند براي زينت اتاق، كتابخانه درست ميكنند ولي مطالعه نميكنند. اينها جزء محتكرينند، احتكار فقط آن نيست كه گندم انبار ميكند. افرادي كه كتاب دارند انبار كردن كتاب، كتابي كه آدم بهش نياز ندارد. عشق به تحصيل مهم است نه كتاب. وقتي الغدير چاپ شد، حضرت امام ميخواست الغدير مطالعه كند نداشت و پول هم نداشت بخرد، از يكي از علما قرض كرد و مطالعه كرد و پس داد. حاج احمد آقا ميگفت امام هيچ وقت كتاب هايش از دويست تا بيشتر نشد. باز جمع كردن كتاب هم يك مرض است، مثل بعضيها هستند قوطي كبريت جمع ميكنند، تمبر جمع ميكنند، ني سيگار جمع ميكنند. طلا جمع ميكنند. جمع كردن كتاب هم اگر مورد نياز خودش و جامعه نباشد يك نوع احتكار است. تفاخر به كتاب، تو چند تاكتاب داري، من چند تا كتاب دارم. بهرحال، اهميت كتاب خيلي مهم است و كتاب فاسد را نبايد مطالعه كرد. همين طور كه ميگويد (فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ) (عبس /24)، قرآن ميگويد، غذا ميخوري دقت كن، امام ميگويد مراد به علمي كه مطالعه ميكني و استادي كه ازش درس ميگيري دقت كن. اگر استاد خطرناك باشد.
10- وظيفه و نقش معلمان
در گزينشها خيلي نبايد دقت كرد، بعضي جاها هم بايد دقت كرد. بيشترين دقت گزينش بايد در گزينش استاد و دانشگاه و مربي و معلم باشد. چون نسل نو در اختيار او قرار دارند. اگر يك كلمه منحرف، همين طور كه غذاي فاسد خطرناك است نويسنده فاسد، يعني كسي كه حرف فاسد بزند مفسد في الارض است. گاهي وقتها يك كلمه مسير بچه را عوض ميكند نقش معلم خيلي مهم است. معلمين عزيز ما خيال نكنند سواد مال شاگردهاست. اول مهر است چه اشكالي دارد در هر شهري انجمن معلميني باشد. معلمين جمع شوند پهلوي يك استادي با هم درس بخوانند. شما كه باسوادتر از پيغمبر نيستي، خدا به پيغمبر ميگويد (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً) (طه /114) بياييد معلمين، بخصوص شهرهاي كوچك، حالا شهرهاي بزرگ جمع شدنشان بيست و سي تومان پول تاكسي ميشود، وقت ميبرد، ترافيك است اما در شهرهاي كوچك، توي اين شهر دويست تا معلم است، صد تا خيابان است. صد و پنجاه تا معلم دارند، هشت تا خيابانند چهارصدتا معلم دارند معلمين ميتوانند جمع بشوند و حالا هم كه شبها طولاني ميشود، اول غروب كه ميشود نماز بخوانند و شبي بيست دقيقه درس بخوانند. چرا ما نبايد معلمينمان مثل شهيد رجائي باشند؟ چه چيز شما كمتر از شهيد رجائي است؟ هم ليسانس داشت هم خيلي آشنا بود با اسلام، در شهرهاي كوچك يك آخوندي كه سه تا شرط داشته باشد 1- تازه نفس باشد 2- باسواد باشد 3- خوش سليقه، طلبهي تازه نفس باسواد خوش سليقه پيدا كنيد، اول مغرب پهلويش نماز بخوانيد، شبي بيست دقيقه هم پهلويش درس بخوانيد. مرحوم مطهري پنجاه و دو تا كتاب دارد. سال هم پنجاه و دو هفته. هفتهاي يكي از كتابهاي مرحوم مطهري را مطالعه كنيد، تا سال ديگر يك دور كتاب مطهري را ديدهايد. بعضيها رندند و علم دزدي ميكنند. خدا ميداند بعضي از مخالفين اسلام آمدهاند، آن زماني كه مملكت ما دست شاهان خائن بود آمدند توي كتابخانههاي ما و كتابهاي خطي ما را با قيمتهاي سنگين خريدند و دزديدند و بردند ما را تخليهي علمي كردند. چند شب پيش يكي ميرود در خانهي مرحوم شهيد علامهي مطهري، يك نامهاي ميدهد ميگويد اين نامه از آقاي استاد مصباح يزدي است. از علماي قم، ايشان نامه نوشتهاند كه شما فلان كتاب و فلان كتاب مطهري را به من براي مطالعه بدهيد، خانم مرحوم مطهري هم كتابهاي خطي ايشان را ميدهد، كتابهايي كه هنوز چاپ نشده. بعد وقتي تماس ميگيرند آقاي مصباح ميگويد من اصلاً همچين نامهاي، يعني كتابهاي خطي مطهري را ميدزدند، ما كتاب چاپ شدهي تاقچهي خانهمان را هم مطالعه نميكنيم، او روي خاك مينشيند و دكتر ميشود و ما روي نيمكت تجديد ميشويم. فقط فكر ميكنيم فوق ديپلم سواد است. ليسانس و فوق ليسانس سواد است. دائماً بايد ما در حال رشد باشيم. اميدوارم حالا كه در دفاع مقدس يادي از اين شهيد كرديم، اين شهدا با خون خودشان مملكت را نگهداشتهاند و اين دورهها را اسم ميگذارند زمان بازسازي بهترين بازسازي رشد علمي است، منتهي علم خالي فايده ندارد، ديپلم تارك الصلوه نه، بحمدلله در جمهوري اسلامي حدود چهل و پنج شش هزار، تكرار ميكنم، حدود چهل و پنج شش هزار نماز جماعت توي آموزش و پرورش برگزار ميشود و اين نتيجههاي خون شهداست. زمان شاه توي مدارس نماز جماعت نبود. الآن بحمدلله اجباري هم نيست ولي خود بچهها مسلمان هستند و پدر و مادرها مسلمانند چهل و پنج شش هزار نماز جماعت در مدارس آموزش و پرورش، اين از بركات جمهوري اسلامي است دستتان درد نكند فقط خواهش من اين است معلمين توي دفتر ننشينند، اگر شما رفتيد و بچهها هم به عشق شما آمدند نماز شما چند برابر ميشود ثوابش. آمار داريم, دبيرستانها و راهنمايي، مدارسي كه اساتيد شركت ميكنند در نماز آمار نماز خوانها بيشتر است، نگويد ريا ميشود، اين ريا خودش عبادت است. همهتان در كنار درس زندگي درس بندگي حق را هم بخوانيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2193