responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2205

1- اسلام، مخالف رکود مال و احتکار منابع
2- خرید کالای ایرانی، فعالیت کارگر ایرانی
3- کمک به نیازمندان، در کنار نماز، روزه، حج، خمس و زکات
4- پاداش‌های متفاوت برای نیت‌ها و کارهای نیک متفاوت
5- مقدم کردن نیازهای مردم در دعا و عرض نیاز
6- تسریع در انجام کارهای نیک
7- تصمیم جدی و عزم ملی برای رفع مشکلات اقتصادی
8- درجات پاداش بر اساس درجات عمل

 

موضوع: کمک به تقویت اقتصاد جامعه
تاريخ پخش: 31/01/95

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث امروز ما که هم یک بحث اخلاقی و هم اجتماعی است، برای اقتصاد مقاومتی… خلاصه بحث ما کمک مالی است. چون یک سرمایه‌هایی خوابیده است. یک افرادی هم بیکار هستند. اگر این نخ و سوزن به هم وصل شوند، می‌دوزند. ولی یک افرادی سرمایه دارند، معطل هستند. یک افرادی هم می‌خواهند کار کنند هیچی ندارند. اسلام با رکود مخالف است. یعنی هرچیزی باید در حال حرکت باشد. همین زمینی که زیر پای شماست، نباید راکد باشد. اگر یک کسی یک بیابانی را سیم خاردار کشید، تحجیر، دورش دیوار کشید، سنگ گذاشت. تا سه سال اگر کشت نکند سنگ‌هایش را باید دور بریزید. چرا؟ برای اینکه این زمین را راکد گذاشته است. این زمین جماد است.

1- اسلام، مخالف رکود مال و احتکار منابع

حدیث داریم کسی که مشورت نکند هلاک می‌شود. چون به فکر خودش تکیه می‌کند. یعنی فکر هم باید با مشورت از رکود بیرون بیاید و تکان بخورد. پول، قرآن یک آیه دارد کسانی که (يَكْنِزُونَ‌ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ) (توبه /34) یعنی طلا و نقره‌هایش را گنج، به عنوان گنج پنهان می‌کند. خرج نمی‌کند و به کار نمی‌اندازد. نیروی انسانی، پیرمردی مغازه نمی‌رفت. گفتند: چرا کار نمی‌کنی؟ گفت: پیر شدم، دارم بخورم. دیگر لازم نیست بازار بروم. باقی عمری که دارم آنقدر دارم که بفروشم و بخورم. امام فرمود: خل شدی! نیاز هم نداری برو مغازه‌ات را باز کن. رکود بدن، بیکار بنشیند. رکود فکر، رکود طلا و نقره و ثروت، اولی چه بود؟ زمین…
عرض کنم موضوع بحث ما، کمک است. کمک هم مستقیم است که آدم وام بدهد و قرض الحسنه بدهد. یک کمک هم غیر مستقیم است. شما یک پارچه که می‌خواهی بخری، اگر پارچه ایرانی بخری، کمک به یک کارگر ایرانی است. اگر پارچه خارجی بگیری، کمک به یک کارگر خارجی است. همین که جنس ایرانی مصرف کنی بازار ایران راه می‌افتد. این هم کمک است. تابستان، آموزش و پرورش و دانشگاه تعطیل است. من خیلی خوشم آمد. نمی‌دانم این را در تلویزیون گفتم یا نه؟ ولی یکجایی گفتم.
چند دانشجوی رشته پزشکی یک روز پیش من در نهضت سواد آموزی آمدند. گفتند: ما دانشجوها برای یک شهر هستیم. به نظرم در ذهن من برای اردبیل بودند. تصمیم گرفتیم که امسال تابستان در اردبیل بچه‌های راهنمایی و دبیرستانی، که در درس ضعیف هستند، برایشان کلاس بگذاریم. یکی از این دانشجوها مسئول عربی باشد. یکی مسئول دینی باشد. یکی مسئول ورزش باشد. ما هم که دانشجو هستیم، بچه‌های راهنمایی و دبیرستانی کمک کنیم اینها از نظر علمی بالا بیایند. بنا نداریم کمک یعنی هنوز قصه را جدی نگرفتیم.
پریروز من در جایی سخنرانی می‌کردم. جمعی از سرداران سپاه بودند و جمعیت خوبی بود. گفتم: نمی‌شود پادگان ما طوری باشد، گفتند: شروع کردیم. گفتم: الحمدلله… با رئیس دانشگاه تهران هم صحبت کردم. نمی‌شود دانشجوی ما بی‌هنر بیاید، با هنر برود. درسش هم بخواند. سرباز که در پادگان می‌آید یک هنری یاد بگیرد. یا اینطور بگوییم، هر سربازی هنر داشت، ما پنج ماه، شش ماه سربازی‌اش را کم می‌کنیم. این بخاطر اینکه دو سالش یک سال شود می‌رود یک مکانیکی، کامپیوتری، نجاری، بقالی یاد می‌گیرد. برق کشی، سیم کشی… این مسأله هنر را باید احیا کنیم. هر انسان یک هنر، هر سرباز یک هنر، هر دانشجو یک هنر، کمک… ما هم باید سعی کنیم تصمیم بگیریم خودمان،خودمان را تحریم نکنیم.

2- خرید کالای ایرانی، فعالیت کارگر ایرانی

اگر آمریکا ما را تحریم می‌کند و می‌گوید: ایران نه! تحریم یعنی چه؟ یعنی ایران نه. ما خودمان هم که جنس خارجی می‌خریم، می‌گوییم: ایران نه! حالا فوقش ممکن است یک جنس آنها هم مرغوب باشد. هم کارگرهای ما می‌توانند جنس خوب تهیه کنند. چون بیل به کمرشان نخورده است. کارگرهای ما خیلی مخترع داریم. دانشجوهای ما مگر کم چیزی در این سی و چند سال ساختند؟ می‌توانند مشکل را حل کنند. یک تصمیم می‌خواهد. سخنرانی هم دیگر نیست. تذکر هم نیست. تصمیم می‌خواهد. تصمیم بگیریم یک قدم جلو برویم.
لااقل چیزهایی که آسان است. دو دخترخاله هستند، این قرآن بلد نیست و این قرآن بلد است. همین تابستان بگوید:آقاجان بیا، شبی، روزی، عصری، صبحی نیم ساعت کمک هم کنید و با هم قرآن بخوانید. یک نفر که خطش خوب است کمک کند بچه‌هایی که در محله خطشان بد است، جمع شوند، استاد خط شود. قشنگ خط بنویسد. یک تصمیم می‌خواهد.
خدا به آدم می‌گوید: گندم نخور، خورد! بیرونش کردند. وقتی آدم را بیرون کردند، ما هم دیگر همه بیرون آمدیم. یک پیغمبر یک چیزی را خورد، گندم را خورد بیرونش کردند. همه ما را هم بیرون کردند. حالا 124 هزار پیغمبر می‌خواهند ما را داخل کنند دیگر نمی‌شود. (خنده حضار)
به آدم می‌گوییم: حضرت آدم، قربانت بروم. نانت نبود، آبت نبود، چرا خوردی؟ می‌گوید: راستش نتوانستم تصمیم بگیرم. (وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (طه /115) عزم نداشتم. تصمیم نگرفتم. جوان‌های ما باید تصمیم بگیرند. پیرهای ما باید تصمیم بگیرند. نهضتی باید برای ازدواج و نهضتی باید برای وام راه بیافتد. تصمیم بگیریم، اگر به هم کمک کنیم، روایت داریم اگر به هم کمک کنیم خدا هم به شما کمک می‌کند. هیچکس نمی‌تواند شما را بشکند.

3- کمک به نیازمندان، در کنار نماز، روزه، حج، خمس و زکات

کمک به مردم در کنار همه چیز هست. کمک در کنار نماز، در کنار روزه، در کنار حج، در کنار جهاد، در کنار امر به معروف، در کنار خیلی چیزها، کمک در کنار نماز چیست؟ 27 جای قرآن کنار «وَ يُقِيمُونَ‌ الصَّلاة» می‌گوید: (وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة) (مائده /55) زکات کمک شما می‌کند. زکات کمک به فقراست. در کنار روزه چیست؟ می‌گوید: اگر کسی روزه خورد باید شصت گرسنه را سیر کند. این کمک به فقراست. در کنار حج، حاجی‌ها عید قربان که گوسفند می‌کشند باید بخشی از گوسفند را به فقرا بدهند. در کنار جهاد، جهاد کردی غنیمت جنگی گیر آوردی، بخشی از غنیمت جنگی برای فقراست. امر به معروف، خود کمک معروف است. زکات، زکات اصلاً همه‌اش کمک است. این مسأله را باید خیلی جدی بگیریم. تعبیراتی که آمده، نمی‌دانم چند صد تا بگویم. چهارصد تا، پانصد تا نمی‌دانم. ولی می‌گویم: چند صد تا که از دویست تا بشود تا هفتصد تا. کلماتی که آمده، 1- در قالب انفاق، این همه آیه برای انفاق داریم. دیگر چه؟ در قالب صدقه، یعنی با این تعبیرها آمده است. در قالب کفاره، در قالب خمس، در قالب زکات، تعبیرهایی که آمده است. در قالب ایثار، «يُؤْثِرُون‌» یعنی خودش نمی‌خورد، می‌دهد دیگران بخورند. در قالب «ِوَ إِيتاءَ الزَّكاةِ» ایثار، ایتاء… در کلمه احسان، در کلمه اطعام، شاید کلمات دیگر هم باشد. من خیلی استقصاء نکردم. محفوظاتم را نوشتم. یعنی در هر قالبی گفته: کمک کمک کمک!
خدا پدرم را رحمت کند. می‌گفت: یک بازاری در کاشان بود. می‌گفت: چند بازاری شدیم گفتیم که تصمیم بگیریم هر روز هرکس چک دارد، همه پول‌هایمان را به او بدهیم. شنبه من بدهکار بودم، استرس به خودت وارد نکن. روانشناس‌ها خیلی دم از آرامش و استرس می‌زنند. می‌خواهی استرس وارد نشود، همه پول‌هایمان را به فلانی می‌دهیم. امروز آقای الف بدهکار است. فردا آقای «ب» بدهکار است. همه پول‌هایمان را به «ب» می‌دهیم. همه کمک کنیم. قدیم اینطور بود. مثلاً یک خانه بزرگ که بود مردم محله عروسی‌هایشان را در همان خانه بزرگ برگزار می‌کردند. ظرف قرض می‌دادند. صندلی قرض می‌دادند. به هم کمک می‌کردند حل می‌شد. الآن همه ایستادند، همه خانه‌ها فرش و صندلی است. جوان‌ می‌خواهد داماد شود. تالار گران است. همه بی‌پول و معطل هستند. باید کمک کرد. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

4- پاداش‌های متفاوت برای نیت‌ها و کارهای نیک متفاوت

پاداش کمک، پاداش کمک روایت‌ها مختلف است. من انواع روایت‌ها را می‌نویسم و بعد می‌گویم که چرا روایت‌ها کوتاه و بلند است. حدیثی داریم ثواب نه هزار سال عبادت وارد در کتاب من لا یحضر است. حدیثی داریم که بهتر از ده طواف است. در کافی است. معادل هزار حج است. در امالی صدوق است. معادل کمک به مردم است. هم وزن دو ماه روزه و اعتکاف است. حدیث دیگر معادل بیست حج است. حدیث دیگر داریم معادل انفاق به صد هزار نفر است. در امان بودن از عذاب خداست. حدیث دیگر داریم رزق آدم زیاد می‌شود. اگر کمک کنی رزق خودت هم زیاد می‌شود. نعمت‌ها در دست تو می‌ماند و نعمت‌ها نمی‌پرد. حوائج دنیا و آخرت خودت هم حل می‌شود. حدیث دیگر داریم به مردم کمک کنی به ولایت خدا وصل شدی. «فَقَدْ وَصَلَهُ بِوَلايَتِنَا وَ هُوَ مَوْصُولٌ‌ بِوَلايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌» (كافي/ج2/ص367) حالا این حدیث‌ها چرا کوتاه و بلند است. بیست حج، نه هزار سال عبادت، این تفاوت‌ها مربوط به این است که چه کسی چه کار کند. ارزش کارها شرایط و ضریبی دارد. ضریب‌هایش را بنویسم.
1- چه زمانی، زمان به کار ارزش می‌دهد. ظهر عاشورا صحرای کربلا یک لیوان آب یک میلیارد می‌ارزد. غروب عاشورا یک لیوان آب یک قران نمی‌ارزد. در روی شاه مرگ بر شاه بگویی، ثواب هزار رکعت نماز با کم و زیادش دارد. فرض کنید… ولی حالا شما زیر لحاف مرگ بر شاه بگو! یک هل پوچ هم نمی‌دهند. چه زمانی مهم است.
توابین بعد از شهادت امام حسین توبه کردند اما دیگر کار از کار گذشته بود. چه زمانی و در چه شرایطی.
چه مکانی، باز مکان مهم است. زمان مهم است. شب قدر است. روز عرفه است. چه زمانی است؟ روز جمعه است. مثلاً داریم (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‌) (ذاریات /18) دعا در سحر زور دارد. سنی و شیعه این حدیث را نقل کردند که ساعات آخر روز جمعه دعا مستجاب است. وقتی باران می‌آید دعا مستجاب است. در جبهه خون شهید که ریخت، وقتی خون شهید به زمین ریخت دعا مستجاب است. به چهل نفر اگر دعا کنی دعای خودت هم مستجاب است. منتهی به نظر من این چهل نفری که دوستشان داشته باشی. گاهی من طرف را دوست ندارم، منتظر دعای چهل و یکمی هستم. می‌گویم: خدایا به فلانی و فلانی هم بده. تند تند چهل مورد را می‌گویم برای چهل و یکمی. نه آن چهل نفری که روی سوز باشد. نه اینکه این مقدمه برای چهل و یکمی باشد. گرفتید چه می‌گویم؟این مهم است. چون گاهی وقت‌ها آدم چهل مؤمن را می‌بوسد برای خاطر اینکه ایمان دارند. گاهی نه چهل خوشگل را می‌بوسد، چهل زشت را می‌بوسد، برای اینکه چهل و یکمی که خوشگل است را ببوسد. این بوسه فایده ندارد. چون این چهل نفر را هم بوسید، هدفش چهل و یکمی است.

5- مقدم کردن نیازهای مردم در دعا و عرض نیاز

به چهل مؤمن دعا کنی چهل مؤمنی که رشد تو به قدری باشد که مردم را مقدم بر خودت بدانی. یعنی مردم را نیازمندتر بدانی. چون بالاخره من مشکل دارم، بعضی مردم مشکلشان بیش از من است. خدایا اول مشکل او را حل کن.
یادم نمی‌رود بچه‌ من بچه‌دار نمی‌شد. چند سال ازدواج کرده بود. داشتم مشهد می‌رفتم. دوید گفت: آقاجان! در حرم امام رضا به امام رضا بگو: من چند سال است ازدواج کردم بچه‌دار نشدم. گفتم: چشم! اتفاقاً در حرم یادم آمد. خلوت هم بود. کنار ضریح رفتم و گفتم: یا امام رضا داشتم می‌آمدم دخترم به من اینطور گفت، تا گفتم دخترم به من اینطور گفته، دیدم یک نفر پشت سر من می‌گوید: حاج آقا! گفتم: بله! گفت: ده سال است بچه دار نشدم. گفتم: یا امام رضا اول به این بده. (خنده حضار) یعنی اگر به جایی رسیدید که مردم را دوست داشته باشید، ما گاهی وقت‌ها بی‌تفاوتی احساس می‌کنیم. خانم پشت موتور نشسته است، یعنی شوهرش نشسته، خانم هم پشت سر مرد نشسته است. چادرش بین پره‌های موتور می‌رود. می‌گوییم: تو ترمز کنیم، ما بگوییم: چادر خانم بین پره‌های موتور می‌رود. ممکن است سرنگون شود. می‌افتد بیدار می‌شود! ای بی غیرت! اینقدر آدم بی‌غیرت باشد. در اتوبوس نشسته، زن حامله، زن بچه بغل، پیرمرد بلند می‌شود. این همینطور مثل بت نشسته است. بعد هم می‌گوید: مملکت خراب است. نخیر تو خراب هستی. رحم در دلت نیست. آخر این زن بچه بغل است. پیر مرد است. از نظر اخلاقی بعضی‌ها سقوط کردند. ما آدم داریم سرطان اخلاقی دارد ولی خودش هم متوجه نیست.
یک جوان از کنار معلمش رد شد و سلام نکرد. گفتند: این استاد تو نیست؟ گفت: چرا استادم بود. گفتیم: یک سلامی بکن. گفت: الآن که استادم نیست. استادم بوده! ببین چقدر… اینها سرطان اخلاقی است. حضرت امیر فرمود: کسی چیزی به من یاد بدهد، تا آخر عمر برده او هستم. بابا حالا پارسال که استاد تو بوده است. دو سال پیش استاد تو بوده است.
چه زمانی، ظهر عاشورا یا غروب عاشورا لیوان آب… چه مکانی؟ مکه، مسجد، در چه شرایطی؟ یک دختر خانمی است. تمام فامیل‌ها و همسایه‌هایش حجابشان خوب نیست. این دختر خانم اگر حجابش را حفظ کند به اندازه صد تا دویست تا از مادرهای ما است که حجاب دارند. مادرهای ما نسل منقرض هستند. دیگر پیر شدند ولی این جوان تمام هم شاگردی‌هایش طور دیگر هستند. این در بین… همه نشستند یادت می‌آید نماز نخواندی. خودت تنهایی بلند شو نماز بخوان. حدیث داریم وقتی عده‌ای نماز نمی‌خوانند، یک نفر یادش می‌افتد بلند می‌شود نماز می‌خواند، مثل این مثل درخت سبزی در کویر است. بیابان همه کویر هست و یک درخت سبز است. نگو: حالا همه نشستند. اتفاقاً ارزش این است که تا همه نشستند تو بلند شوی. چون همه نشستند تو بلند شوی. در چه شرایطی و با چه نیتی. این نیت هم مهم است. گاهی وقت‌ها آدم نیتش هم خدا نیست. اگر نیت خوب باشد خیلی مهم است. با چه نیتی… نیت‌ها به کارها ارزش می‌دهد.
چاقوکش و جراح هردو شکم پاره می‌کنند. از چاقوکش پول می‌گیرند و به جراح پول می‌دهند. چون نیت چاقوکش این است که بکشد. نیت جراح این است که نجات بدهد. نیت‌ها فرق می‌کند. در نماز جمعه خطیب اسم امام زمان را که می‌برد مردم بلند می‌شوند. بعضی‌ها که پا درد دارند از امام مجتبی بلند می‌شود می‌ایستد. این پیداست پا درد دارد. حالا آن هم طوری نیست. این مهم است با چه نیتی باشد.
چه نوع نیازی را حل کند. نیاز واقعی، نه نیاز خیالی، آخر بعضی‌ها فقیر نیستند، احساس می‌کنند فقیر هستند. ولذا قرآن یکجا می‌گوید: بچه‌تان را از فقر نکشید. (مِنْ إِمْلاق‌) (انعام /151) املاق یعنی فقر. یک جای دیگر می‌گوید: (خَشْيَةَ إِمْلاق‌) (اسراء /31) یعنی از ترس فقر. بعضی‌ها که بخیل هستند، فقیر هم نیستند، می‌گویی: حالا بده. می‌گوید: آخر ببین من پیری دارم. کوری دارم. از ترس پیری و کوری از حالا تنگ می‌گیرد. به بازاری می‌گوییم: پول خورد داری می‌گوید: نه! بعد می‌گوییم: آقا شما که داری به او بده. می‌گوید: ممکن است یک ساعت دیگر خودم خواسته باشم. حالا فعلاً به او بده تا وقتی که خدا خواسته باشد وظیفه‌ات چه باشد.
مسجد کوفه نشسته بودیم. جوانی‌ها طلبه نجف بودیم. مسجد کوفه رفتیم نمازی بخوانیم و بخوابیم. یک پتو هم داشتیم. یک نفر آمد گفت: حاج آقا پتویت را به ما می‌دهی؟ رفیقم گفت: بله بردار. گفتم: یک پتو بیشتر نیست. به این می‌دهی خودمان سرما می‌خوریم. اینجا سحر سرد است. گفت: حالا که سرما نخوردیم به او می‌دهیم. سحر هم سرما خوردیم بلند می‌شویم از روی او برمی‌داریم. حالا فعلاً از ترس اینکه سحر سرما خواهیم خورد، از حالا مثلاً… افرادی هستند ترس دارند. از ترس اینکه پاک نشده هی آب مصرف می‌کند. وسواسی شده است.

6- تسریع در انجام کارهای نیک

با سرعت انجام بدهیم یا با معطلی. قرآن می‌گوید: کار خیر را عجله کن. اینکه می‌گویند: عجله کار شیطان است، اینطور نیست. خیلی از جاها عجله کار خداست. «حی علی الصلاه» یعنی عجله کن. «حی علی الفلاح» یعنی بشتاب. (فَاسْعَوْا) (جمعه /9) یعنی بدو! (استبقوا) (بقره /148) سبقت بگیر و بدو. (سارعوا) (آل‌عمران /133) بدو، سرعت، «سابقوا» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن هست. حضرت امیر می‌گوید: می‌خواهم مسابقه بدهم. «فی میادین السابقین» در دعای کمیل هست.
در کار خیر، برای دختر خواستگار آمده، حالا زود است! به تو چه زود است. آن کسی که این دختر را خلق کرد، گفت: دختر باید عادت ماهیانه‌اش را خانه شوهر ببیند. حالا خواستگار ندارد یک حرفی است. اما وقتی خواستگار دارد چرا تو مانع خیر می‌شوی؟ (يَصُدُّونَ‌ عَنْ سَبِيلِ اللَّه‌) (اعراف /45) قرآن به ازدواج گفته: سبیل الله! چون قوم لوط که به جای ازدواج لواط می‌کردند، قرآن می‌گوید: «یقطعون السبیل» یعنی راه خدا را می‌بندند. ازدواج راه خداست. هر پدر و مادری که مانع است، من دلم می‌سوزد.
دیروز هم در دانشگاه بودم یک جوانی آمد گفت… حالا یاد نگیرید. دیروز بود تمام شد رفت. یک جوان گفت: حاج آقا شما به پدرم زنگ بزن و بگو: مرا داماد کند. گفتم: پدرت می‌تواند دامادت کند؟ گفت: بله می‌تواند. منتهی می‌گوید: حالا زود است. خوب من می‌فهمم حالا زود نیست! پسر می‌گوید: خودم می‌فهمم حالا زود نیست. پدرم می‌گوید: زود است. تلفنش را گرفتم و گفتم: آقا، همینکه پسرت به آخوند مراجعه کرده، پیداست دین دارد و نمی‌خواهد گناه کند. اگر پسرت نااهل بود می‌رفت دوست دختر می‌گرفت و فاسد هم می‌شد و گناه هم می‌کرد و به آخوند هم مراجعه نمی‌کرد. اینکه به من پناه آورده یعنی دین دارد. این دلسوزی خیلی مهم است.
یک روز یک جوانی پیش من آمد. چه کمک‌هایی… کمک‌ها فقط کمک‌های مالی نیست. گفت: من جزء تیزهوشان هستم. دانشجوی دانشگاه شریف هم هستم. دانشگاه شریف از مهم‌ترین دانشگاه‌هاست. خیلی ناراحتم. پدر و مادر من نماز نمی‌خوانند. ولی من نماز می‌خوانم و غصه پدر و مادرم را می‌خورم. یک خورده نگاه به این جوان کردم و گفتم: خدایا، ما از آن طرف را دیده بودیم که پدر و مادر غصه می‌خورند بچه نماز نمی‌خواند. از این طرف ندیده بودیم که بچه غصه بخورد برای پدر و مادرش! گفتم: تلفنشان را بده. تلفن کردم و گفتم: اصلاً شما فرض کنید نماز واجب نیست. اصلاً شما باید روزی دو رکعت نماز بخوانید به شکرانه اینکه خدا یک چنین پسری به شما داده است. پسری که الآن با این شکل و تحصیلاتش، با امکاناتی که پدر و مادرش دارد می‌تواند بهترین لذت‌ها را ببرد و بیشترین گناهان را بکند، آمده غصه بی‌نمازی پدر و مادرش را می‌خورد. اصلاً شما نماز بخوان بخاطر اینکه خدا یک چنین فرزندی به شما داده است. واجب هم نیست باید بخوانی. خوشا به حال چنین پسری! یک خورده هم در تلفن با پدر صحبت کردم. مدتی گذشت پسر آمد گفت: الحمدلله پدرم نماز خوان شد. حالا با مادرم چه کنم؟ گفتم: حالا یک تلفن هم به مادرت می‌کنم. البته حالا تلفن‌هایم هم اثر نمی‌کند. تصادفاً یکی اثر کرد.
اینها کمک است. چرا ما بعد از سی سال هنوز باید در کشورمان بی‌سواد داشته باشیم؟ یعنی واقعاً نمی‌شود باسوادهای خانه به بی‌سوادها کمک کنند؟ می‌شود. هردو هم در خانه بیکار هستند. چند تا دیپلم و فوق دیپلم و لیسانس در خانه بیکار هستند. یک مادربزرگ و یک خاله و عمه هم دارند بی‌سواد است. شما هشت نفری نتوانستید این را باسواد کنید؟ حفظ نشدید، شاید هم حفظ شده باشید. نصفش را من می‌خوانم. اگر نصف دیگر را شما حفظ باشید دعایتان می‌کنم. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» شما آخوند هستید طوری نیست باید بلد باشید… می‌خواستم آنها بگویند…

7- تصمیم جدی و عزم ملی برای رفع مشکلات اقتصادی

«وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» به آدم می‌گوییم: چرا گندم خوردی؟ گفت: نتوانستم تصمیم بگیرم. عزم نداشت. ما اگر عزم بگیریم، مسأله اقتصاد مقاومتی و تحریم و… عزم کردید شاه را بیرون کردید. گریه کنان فرار کرد. عزم کردید یک وجب زمین را به صدام ندادید. هشت سال بمباران شدید. چه کاری ایرانی‌ها عزم کردند و نشده است. چه کاری را خواستید که نشده است؟ حتی یعنی همه… بچه‌ها گاهی وقت‌ها تصمیم می‌گیرند از یک غذایی بخورند. آنقدر گریه می‌کند و چانه می‌زند تا قاشق را بگیرد و خودش بخورد. می‌گوید: می‌خواهم خودم بخورم. نمی‌خواهم تو دهانم بگذاری.
فامیل باشد یا بیگانه؟ کمک به فامیل ثوابش بیشتر است. یتیم و مسکین باشد یا غیر مسکین؟ سید باشد یا نه؟ اولاد پیغمبر باشد، کمک به سید ثواب بیشتری دارد. عالم یا جاهل؟ کمک به عالم ثواب بیشتری دارد. اینها حدیث است. فکر نکنید از خودم می‌گویم.
مقدار ضرورت باشد یا نه؟ اینها همه… زیارت امام حسین در کربلا، یا نه از راه دور بگویی: «السلام علیک یا ابا عبدالله»؟ زیارت هر دو زیارت است منتهی در مسیر یا غیر مسیر. قبول‌های خدا هم فرق می‌کند. من گاهی وقت‌ها یک لیوان آب به شما می‌دهم و شما هم یک دستی می‌گیری. این یک رقم قبول است. گاهی وقت‌ها به شما آب می‌دهم و شما دو دستی می‌گیری و می‌گویی: متشکرم! این یک خورده کلاسش بالاتر است. گاهی می‌گویی: قربان دست‌هایت. قربان دست‌هایت! شرمنده هستم. خیلی ممنون! چند رقم قبول داریم. قرآن می‌گوید: اگر کار برای خدا باشد. کارگری و عملگی هم عبادت است. معمولاً ما به هم که می‌رسیم می‌گوییم: نماز و روزه‌ها قبول باشد. نماز شما قبول باشد. حج شما قبول باشد. زیارت شما قبول باشد. ولی قرآن می‌گوید: عملگی و بنایی شما قبول باشد. مگر بنایی عبادت است؟ بله، بنایی هم عبادت است. حضرت ابراهیم و اسماعیل، (وَ إِذْ يَرْفَعُ‌ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيل‌) (بقره /127) آیه قرآن است. حضرت ابراهیم و اسماعیل کعبه را بنا کردند و گفتند: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا» چه «تقبل منا»؟ نماز خواندی؟ نه. پس چه؟ بنایی کردم. اگر بنایی هم برای خدا باشد، عبادت است. کسی فکر نکند که…
در خانه خانم عدس پاک می‌کند عبادت است. لباس می‌شوید عبادت است. به بچه‌اش درس می‌دهد، عبادت است. به بچه‌اش امر و نهی می‌کند این کار را بکن و این کار را نکن، عبادت است. تمام کارهایی که ما می‌کنیم می‌تواند رنگ الهی داشته باشد. حدیث داریم مؤمن زرنگ است و هیچ کاری را بدون قصد قربت نمی‌کند. عبادت فقط نماز و روزه نیست. نیت خیر عبادت است. اصلاً نیت عبادت، عبادت است. شما می‌روی عمه را ببینی، در خانه را می‌زنی و می‌گویند: عمه نیست. ولی شما ثواب صله رحم را داری. این مسأله تقبل…

8- درجات پاداش بر اساس درجات عمل

بعضی‌ها می‌گویند: «ربنا تقبل منا» این تقبل یک آیه قرآن است. یک آیه دیگر می‌گوید: «تَقَبّلَها رَبّها بِقَبولٍ حَسَن» پس «تقبلها» یک آیه است. خدا قبول کند. « بقبول حسن» یعنی قبول نیکو! آن کلاسش بالاتر است. در دعا داریم «باحسن قبولک» داریم اگر کسی به شما وام داد وقتی می‌خواستی به او بدهی خودت یک چیزی به او بده. نه ربا، ربا حرام است. آقا ده میلیون به شما وام داده وقتی می‌خواهی به او بدهی، یک چیزی رویش بگذار. حالا یا فاستونی یا شکستنی یا پتو، یا پول نقد! یک چیزی رویش بگذار، چون او کمک کرد، «بقبول حسن» تو…
داریم اگر کسی به تو احترام گذاشت، تو احترام بهتر بگذار. گفت: سلام، بگو: سلام علیکم! او می‌گوید: سلام، بگو: سلام علیکم. می‌گوید: سلام علیکم! بگو: سلام علیکم و رحمة الله! او می‌گوید: سلام علیکم و رحمة الله! تو بگو: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته! این آیه قرآن است. (وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَن‌) (نساء /86) معامله نکن. نخیر! او در عروسی‌اش فقط مرا دعوت کرد. بچه‌هایم را دعوت نکرده، من هم در عروسی فقط خودش را دعوت می‌کنم. او بچه‌هایم را دعوت نکرد، من هم بچه‌هایش را دعوت نمی‌کنم. چه خبر است! معامله می‌کنند.
معامله نکنید. من دو نفر را می‌شناسم. مشهور هم هستند. یکی زنده است و یکی مرد. به او رسید دست داد. اینطور است. تا رفت دست بدهد، دستش را کشید. گفت: این بخاطر اینکه یازده سال پیش دیدن تو آمدم، بازدید من نیامدی. چون یازده سال پیش بازدید من نیامدی، من هم دستم را آوردم، ولی دستم را در دست تو نگذاشتم و کشیدم. ما سرکه هفت ساله شنیده بودیم. اما کینه یازده ساله نشنیده بودیم. اینجا هم می‌گویند: سرکه هفت ساله؟ سرکه هفت ساله شنیده بودیم. کینه یازده ساله نشنیده بودیم. من یازده سال پیش خانه شما آمدم و تو خانه من نیامده بودی، بعد از یازده سال تلافی می‌کنم.
ایشان در عروسی‌اش بچه مرا دعوت نکرد، من هم دعوت نمی‌کنم. در عروسی‌اش به ما گفت: برو در مینی‌بوس! نگفت: سواری برو. من هم در عروسی‌ام می‌گویم: این را در مینی‌بوس بگذار! سر کلاس آمدم همه گفتند: برپا! یک بچه کم ادب بود. جلوی استاد بلند نشد. این بچه بد کرد. استاد اینطور می‌کند. یک پرونده در ذهنش می‌گذارد و روز امتحان چنان به بچه سیلی می‌زند، حال بچه را می‌گیرد. چرا؟ برای آنکه آن روز همه برپا شدند و تو بلند نشدی. قرآن می‌گوید: کینه کسی در دلتان نباشد. (وَ لا تَجْعَلْ‌ فِي‌ قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا) (حشر /10) آیه قرآن است. کینه کسی را نداشته باش. ببخش. فحش داده حلال کن. غیبت کرده، حلال کن. کوچکم کرده حلال کن. یک چیزی هم برای قیامت ما ذخیره بگذار. اگر معامله کنیم که ارزش نیست. ارزش این است که تهاجم اخلاقی داشته باشیم. قرآن نمی‌گوید که ببخش. می‌گوید: (ادْفَعْ‌ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن‌) (مؤمنون /96) نه حسن، احسن! یعنی اگر به تو متلک گفت، تو (مَرُّوا كِراماً) (فرقان /72) (قالُوا سَلاماً) (فرقان /63) (وَ الْكاظِمِينَ‌ الْغَيْظ) (آل‌عمران /134) اجرهایی که هست مربوط به این است که چه زمانی و چه مکانی و با سرعت یا با معطلی، فامیل یا بیگانه، یتیم و مسکین یا دیگران، سید یا غیر سید، عالم یا غیر عالم، اینها همه مهم است. در قرآن هم همینطور است. می‌گوید: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‌) (حجرات /13) نمی‌گوید: «تقیکم». اتقا یعنی چه؟ «اکرمکم اتقاکم» یعنی هرچه تقوای تو بیشتر باشد، ارزش کار تو بیشتر معلوم می‌شود.
در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «درجه» کنارش می‌گوید: «درجات». یعنی بعضی یک درجه و بعضی چند درجه. یعنی در قرآن هم این تفاوت‌ها هست. در حدیث هم داریم می‌گوید: «ضربة على‌ يوم الخندق» نمی‌گوید: «ضربة علی یوم الخیبر» یعنی جنگ خندق بود که شمشیرش خیلی ارزش داشت. حضرت علی جاهای دیگر هم شمشیر زده است. ولی «ضربة علی یوم الخندق». اینها مهم است. حالا ما چه کمکی می‌توانیم بکنیم؟ دانشجوهای اردبیل یادتان نرود. شش دانشجوی پزشکی گفتند: برای بچه‌ها کلاس بگذاریم. بی‌سوادهای در منزل یادتان نرود. یک دختر، نوه باسواد بیاید به مادربزرگش روزی یک کلمه یاد بدهد. رکود، اینهایی که پول گذاشتند… ببین پسرهایت زن گرفتند و دخترهایت هم شوهر کردند. می‌خواهی چه کنی؟ این سرمایه را در گور نمی‌بری. یک چیزی وقف کن. بگو: یک جایی وقف کنید. منتهی در وقفت مشورت کن. الآن چه مورد نیاز است. یک چیزی را وقف کنید. شما بالاخره بالای شصت سال سن داری.
من قبرستان رفتم. از دفتر قبرستان پرسیدم اینهایی که می‌میرند بیشتر در چه سنی هستند؟ گفت: بیشتر مرده‌ها بین 56 تا 60 سال هستند. دیگر از شصت سال که می‌گذری به مرگ نزدیک‌تر می‌شوی. اگر یک پولی داری وقف کن. زمینی، مدرسه‌ای، درمانگاهی، خوابگاهی، حوزه علمیه‌ای، یک چیزی وقف کنید.
ما اگر کمک کنیم خیلی از مشکلات حل می‌شود. هنوز تصمیم نگرفتیم کمک کنیم. روز عاشورا می‌خواهیم برای عزاداری کمک کنیم. در و دیوار می‌جوشد می‌گوید: یا حسین! دیگ می‌آورند. گوسفند می‌کشند، برنج می‌آورند. اصلاً یک مراسمی هست… چون همه کمک می‌کنیم. همه رئیس جمهورها جمع شوند و بخواهند یک مراسم عاشورا درست کنند، همه رئیس جمهورهای کره زمین خواسته باشند مثلاً در ایران هفتاد میلیون سیاه پوش هستند و همه یا حسین بگویند و همه را هم اطعام بدهند، همه رئیس جمهورها ازشان نمی‌آید، ولی از کلمه یا حسین می‌آید. ما ظرفیت‌های زیادی داریم. کمک کنیم و مشکلات همدیگر را حل کنیم. بخصوص مشکلات اقتصادی را.
خدایا هرچه می‌توانستیم کمک کنیم که نکردیم، غافل بودیم و خوابمان برد. غفلت‌های گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز. آن عزمی که آدم نداشت و گفت: نتوانستم. خدایا یک عزمی به ما بده که هرکس در هر شعاع وجودی و در هر رتبه‌ای که هست آستین بالا کند و یک کمکی به هم نوعش بکند. جنس ایرانی بخرید کمک به ایرانی کردید. جنس خارجی کمک به کارگر خارجی است. این کمک شماست. حالا این پارچه از لندن آمده است. خوب این هم از کاشان آمده است. این از یزد آمده، این از اصفهان آمده است. چه می‌شود؟ کسی برنمی‌دارد ببیند پارچه شما چیست. ببین خدا چه کرده، پوست شکم را شیشه‌ای قرار نداده است. نان خالی خوردی پیدا نیست. کباب هم خوردی پیدا نیست. این پشت چیست؟ این نوشته انگلیس! خوب ننویسد. به چه قیمتی! این همه بیکار داریم و این همه کارخانه تعطیل می‌شود و این همه بیکار می‌شویم برای اینکه دلش می‌خواهد بگوید: من این ظرف را از پلژیک خریدم. مثلا ً که چه… البته اینها کمبود هم دارند. چون خودش شخصیت ندارد می‌خواهد با لیوان بلژیک خودش را بالا ببرد. تو اگر مثل بوعلی سینا ظرفیت داشتی، در سفال هم چای بخوری بوعلی سینا هستی. چون کسی نیستی می‌خواهی با لیوان بلژیک پز بدهی. اینها یک کمبودهای درونی هم هست.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- خداوند در آیه 115 سوره طه از کدام ویژگی آدمی انتقاد می‌کند؟
1) نداشتن ایمان استوار
2) نداشتن عزم استوار
3) شکستن پیمان الهی
2- آیه 34 سوره توبه، چه کسانی را بشارت به عذاب می‌دهد؟
1) مال اندوزان
2) رباخواران
3) قماربازان
3- معمولاً قرآن، در کنار نماز، به چه امری سفارش می‌کند؟
1) احسان به والدین
2) انفاق به نیازمندان
3) رسیدگی به فرزندان
4-در قرآن، بهترین زمان برای استغفار و آمرزش طلبی، چه زمانی است؟
1) بعد از نماز ظهر
2) بعد از نماز جمعه
3) هنگام سحر و نیمه شب
5- توصیه قرآن در انجام کارهای نیک چیست؟
1) سرعت و سبقت
2) صبر و تأمل
3) بی حساب و بی‌اندازه

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2205
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست