نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2210
موضوع بحث: كارگشائي و خدمت به مردم
تاريخ: 18/08/68
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث امروز پيرامون خدمت به مردم و كارگشايى از مردم است. زن و شوهر به يكديگر و همسايه و دانشجو و قبيله به قبيله بسيار مهم است. عناوين مباحث امروز عبارتند از: 1- اهميت خدمت 2- به چه كسى خدمت كنيم 3- انواع خدمت 4- در هر حال خدمت كنيم. 5- چگونگى خدمت. 6- فرار از خدمت. 7- توجيه فرار.
1- اهميت خدمت به يكديگر در آيات و روايات
واما اهميت خدمت. قرآن مى فرمايد (تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ) (مائده /2) واجب است كه در كارهاى خير به يكديگر كمك كنيد همين كمكى كه شما در جهاد سازندگى نمونه آن را مىبينيد. حمايتهاى مردمى به جبههها، حمايت نيروهاى ارتشى از سپاه وبسيج. قرآن مى فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) (بقره /195) خدا احسان شدگان را دوست مىدارد و چقدر خوب است كه انسان محبوب خدا باشد. مادر به دخترش كلى جهازيه مىدهد تا داماد وخانوادهاش خشنود و راضى باشند يا زن كلى زحمت مىكشد تا مهمان از غذا و پذيرايي راضى باشد واگر مىخواهيم خدا راضى باشد، خدا مىفرمايد: به همديگر خدمت كنيد تاخدا دوستتان داشته باشد. امام حسن مجتبى(ع) در حال اعتكاف بود، اعتكاف عملى است كه چندين روز به مسجد مىروند و بيرون نمى آيند. و اعتكاف از عبادات اولياى خداست(بنزينگيرى اولياء خداست)كسى سراغ ايشان آمد وبا ايشان كار داشت و امام هم اعتكاف خود را بريد. از ايشان پرسيدند كه شما معتكف هستى ونبايد از مسجد بيرون بيايى، وايشان فرمود: من اعتكاف خود را بر هم مى زنم تا مشكل ايشان را حل كنم. اگر روزه مستحبى بوديد وكسى شما را به خانهاش دعوت كرد، نگوييد روزه هستيد، برويد و بخوريد، خدا ثواب روزه را به شما خواهد داد چون دل مسلمانى را شاد كرديد. پيامبرفرمود: اگر مىخواهيد خدا به شما كمك كند شما هم كمك مردم باشيد. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَوْنِ الْمُؤْمِنِ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ»(ثوابالأعمال، ص135) اگر ديديد وضع مالى خودتان خراب است صدقه بدهيد هر چند نداريد چون اگر مىخواهيد كارتان راه بيفتد كار ديگران را راه بيندازيد. روايت داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ قَضَى لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً»(بحارالأنوار، ج71، ص302) كسى به ديگرى خدمت كند «كَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً» يعنى مثل كسى است كه عمرى خدا را بندگى نمايد. حديث داريم(فقد شرافته) يعنى خدا را مسرور كرده است وحديث ديگرى «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِي حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(كافى، ج2، ص197) يعنى اگر كسى به مسلمانان خدمت كند در روز قيامت در امان است. اكثر حديثها مفصل است ولى من قسمتى از آن را براى شما مىگويم تا اگر كسى هم مىخواهد از تلويزيون بنويسد بتواند. حديث ديگر داريم كه (كالمجاهد فى سبيل الله) يعنى كسى كه به مردم خدمت كند مثل مجاهد فى سبيل الله است. حديث ديگر داريم «مَنْ مَشَى فِي حَاجَةٍ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى يُتِمَّهَا أَثْبَتَ اللَّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ تَزِلُّ الْأَقْدَامُ»(المؤمن، ص54) خداوند در پل صراط قدمهاى اورا بر روى پل صراط ثابت مىكند. حديث ديگر داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ قَضَى لِمُؤْمِنٍ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ كَثِيرَةً»(قربالإسناد، ص56) يعنى توكه مشكلات ديگران راحل كردى خداوند مشكل تو را حل خواهد كرد و خوشابه حال اين افراد. امام حسين(ع) مىفرمايد: وقتى كسى مىآيد و از تو كمك مى خواهد اين نعمت خداست كه در خانه تو را زده است پس خلق خود را تنگ نكن. قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع): «إِنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَم»(كشفالغمة، ج2، ص29) يعنى حاجتهاى مردم نزد شما از نعمتهاى خداست و اين است پيام امامى كه براى او گريه مىكنيم. پس خواهرها و برادرها هر كس هر كارى مىتواند براى ديگران بكنيد و منتظر شرح وظايف وآئين نامه نباشيد. پس بدون چشم داشت و خارج از ساعت ادارى، عاشقانه كار كنيد و اينهايى كه گفتيم ارزشهاى خدمت به مردم است.
2- افرادي كه بايد به آنها خدمت و كمك كرد
واما به چه كسانى خدمت كنيم. قرآن مىفرمايد به كسانى خدمت كنيد كه (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ) (بقره /273) يعنى به كسانى خدمت بكنيد كه وقتى انسان جاهل آنها رامى بيند بگويد از اغنيا هستند. يعنى كسانى كه از وضع او خبر ندارند، بگويند وضعش خوب است. يعنى انسانهاى آبرو دار كه با سيلى صورت خود را سرخ نگه مىدارند. «مِنَ التَّعَفُّفِ» يعنى اينقدر عفت دارد كه كسى كه از حال او باخبر نيست گمان مىكند وضع او خوب است و اين افراد بسيارند. به خصوص افراد عيالمند و دختر دار. حديث داريم در مورد كسانى كه 4 دختر دارند و امام بسيار در اين فرمايد (اَلا) يعنى توجه توجه كه به او وام بدهيد و احوال او بپرسيد. معلوم مىشود كه فقير، غريب، پير مرد، يتيم و. . . در همه كوچهها هستند و لازم هم نيست بگوييد پول نداريم ممكن است انسان پول نداشته باشد ولى مىتواند قصه بگويد. قرآن گاهى مىفرمايد: (ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً) (نساء /5) مساله تنها خوراك و پوشاك دررزق نيست و اينها يك شاخه هستند و كاهى اينها از توان انسان خارج است ولى مىتواند براى او حرف بزند. استاد دانشگاه مىتواند براى دانشجويان يك جلسه به جاى درس دادن تلخىهاى دوره دانشجويى خودش را بگويد و دانشجو وقتى ديد استاد او چه مشكلاتى داشته در برابر مشكلات خودش آرامتر خواهد شد. پيامبر وقتى ناراحت بود خداوند براى او قصه پيامبران قبلى را مىگويد تا دل پيامبر آرام شود. و اگر آيت الله هم براى ما طلبهها مشكلات خودش را بگويد آرام بخش است چون ما گمان مىكنيم استاد دانشگاه وآيت الله يك مرتبه به اينجا رسيدهاند. در هر حال ونسبت به همه مردم. برخى مىگويند فلانى انسان بدى است پس به او كمك نمىكنم. گاهى اگر انسان حتى به آدم يك كمك كند ممكن است خوب شود. كسى آمده بود دفتر نماز و به ما مىگفت برادر يا خواهر خانم ما تارك الصلوة است، آيا منزل ايشان برويم ياخير؟ و روابط خانوادگىمان راچه كنيم؟ من گفتم اين مربوط به اثر است وگاهى ممكن است ايشان با محبت خوب بشود و ما افرادى را داشتيم كه خدمت امامان ما مىآمدند و حتى جملات زشتى مىگفتند و حسادت مىكردند اما در مقابل كلمات محبتآميز امام عذر خواهى مىكردند. قرآن مىفرمايد: (وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ) (رعد /22) يعنى مومنين كسانى هستند كه بدى راباخوبى دفع مىكنند.
3- موارد برخورد متقابل با افراد متفاوت است
البته داريم (وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها) (شورى /40) جزاى بدى، بدى است و جزاى كلوخ انداز سنگ است، ولى گاهى هم مىگويند جزاى سنگ، سكوت است پس بالاخره كدام درست است؟ مواردشان فرق مىكند. برخى خوب هستند و بدى از دستشان در مىرود و تصادفى است و بايد در اينجا باز كار و عمل بد ايشان چشم پوشيد. (فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ) (يوسف /77) يعنى شتر ديدى، نديدى و زير سيبلى رد كن. اما افرادى هستند كه جزاى بدىشان بدى است و اگر دماغ بريده، دماغش را بايد بريد. و برخى موارد هم انسان بايد سكوت كند (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ) (مائده /28) حضرت آدم دو پسر داشت، هابيل و قابيل. يكى چاقو كشيد تا ديگرى را بكشد ولي ديگرى گفت: اگر تو چاقو هم بكشى من براى تو چاقو نخواهم كشيد. «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ» يعنى انسان با برادر خود به گونهاى ديگر برخورد مىكند. مثل دو برادر و يا خواهرى كه در خانه دعوى مىكنند و ميگويند او زد، من هم زدم در صورتى كه اين قانون براى غريبههاست. قرآن مىفرمايد: برادر گفت كه اگر تو هم چاقو بكشى من اين كار را نمىكنم. پس در هر جايى بايد بنابه مورد رفتار كرد اما، ما در مقابل يك كيلو بدى، دو كيلو بدى مىكنيم. اگر يك سيلى زده از مشرق و مغرب و شمال و جنوب به او چهار سيلى مىزنيم. پس آيات قران براى هر مطلبى آيه و دستور دارد اگر با قران آشنا باشيم. پس اگر برادر يا فاميل شما بدى كرد كوتاه بيايد و از آيه هابيل و قابيل استفاده كنيم. جواب كلوخ انداز، سنگ است چون عادلانه نيست مورد قبول نيست. «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها» براى افراد بيگانه است. و جواب خوبيهايى را كه تصادفاً بدى مىكنند را هم با خوبى جواب مىدهيم.
4- خدمت از طريق آبرساني و بنايي
و اما چگونگى خدمت(انواع خدمت)، خدمت از طريق آبرسانى، بنايى، وام دادن، از طريق قلم، زبان، با وسايل خانواده، با شمشير، با دارو و درمان، مسكن، با آزاد كردن، كه براى همه اين انواع خدمت كردن آيه داريم. حال يك به يك به هر يك ازاين موارد مىپردازيم. با آبرسانى، حضرت موسى(ع) تحت تعقيب فرعون بود. موسى در حال فرار بود البته كارهاى حضرت موسى تشكيلاتى بود و جاسوس هم داشت چون كاخ فرعون بيرون از شهربود و فرعون تصميم گرفت موسى را تعقيب كند و جاسوس موسى در دربار آمد و گفت (قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوك) (قصص /20) حكومت دنبال تو مىگردد تا تو را بكشد پس فرار كن و موسى هم فرار كرد تا اينكه به چاه آبى رسيد و ديد چوپان و گله و. . . هستند و در حال آب دادن به حيوانات هستند. سر چاه شلوغ بود و دو دختر كنار ايستاده بودند. موسي با آنكه تحت تعقيب بود آمد و به اين دخترها گفت چرااينجا ايستادهايد. گفتند: (وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ) (قصص /23) پدرمان پير است و ما مجبوريم به جاى او چوپانى كنيم و الآن هم مىخواستيم به گوسفندان آب بدهيم شلوغ بود كنار ايستادهايم تا مردان رد شوند سپس ما بياييم. موسى گفت گوسفندان را به من بدهيد تا به آنها آب بدهم. خلاصه گوسفندان را آب داد و به دختران داد و آنها به خانه خود رفتند و پدر آنها شعيب پيامبر بود و از آنها پرسيد چرا امروز زود آمديد و آنها ماجرا را تعريف كردند و حضرت شعيت فرمود به او بگوييد نزد من بايد چون فهميده بود جوان كيست. و آنها گفتند پدرمان گفته بيا تا پول سقايىات را بدهد. در اينجا اگرچه براى خدا كار كرد ولى به او پول مى دهد. يعنى نبايد بخاطر پول كار كرد ولى شما به او پول بدهيد و نگوييد او براى خدا و هيأتى كاركرده است و مثل حضرت شعيب رفتار كنيد. مىگويند طلبهاى هر جا منبر مىرفت كسى به او پول نمىداد بالاخره يك بار به صاحب مجلس گفت استاد مابه ماگفته است وقتى جايى مىرويد پول نخواهيد ولى آيابه شما هم گفته است كه پول ندهيد؟ خلاصه حضرت شعيب گفت او را صدا كنيد. او هم آمد و گفت: (قالَتْ إِنَّ أَبي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا) (قصص /25) پدرمان گفته بيا تا اجر آب دادن به گوسفندان را به تو بدهد. و او هم آمد و هر چند تحت تعقيب بود ولى لطف خدا شامل او شد و يكى از دختران حضرت شعيب را به همسرى گرفت. پس اگر به كسى براى خدا كار كند خدا جبران مىكند. و اين است كمك آبرسانى و گمان نكنيد آب دادن به حيوان ثواب كمى دارد. حديث داريم زنى گربهاى را نگه داشت تا گربه از تشنگى مرد و خدا او را غضب كرد و زن به همين خاطر مشمول قهر خداوند شد. و حتى حديث داريم اگر كسى به درخت تشنه آب بدهد مثل اين است كه به مومن آب داده است. «مَنْ سَقَى طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَكَأَنَّمَا سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ»(وسائلالشيعة، ج17، ص42) واين آبرسانى اعم است از آب دادن به حيوان تا لوله كشى يك شهر و ساختن سد، تعمير و بنايى. قرآن مىفرمايد: حضرت موسى و خضر دو پيامبر بودند و به قريهاى رفتند و از مردم آن شهر خواستند تا به آنها چيزى براى خوردن بدهند و آنها گفتند نمىدهيم. قرآن مىفرمايد (فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ) (كهف /77) ضيافت نكردند و چيزى ندادند. حضرت موسى در حال رفتن است و مىبينيد ديوارى خراب است حضرت خضر مىگويد بيا اين ديوار را بنايي كنيم. موسى مىگويد اينها به ما غذا ندادند حال ما برايشان كار گرى مجانى بكنيم. لااقل از آنها پولى بگيريم ولى حضرت خضر فرمود بايد انجام بدهيم. قرآن مىفرمايد: «فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ» ديوارى در حال كج شدن است «فَأَقامَهُ» البته اين ديوار براى دو بچه يتيم بود و پدرش انسان خوبى بود و زير ديوار گنجى بود كه اگر ديوار خراب مىشد گنج پيدا مىشد و مردم آن را مىبردند و خدا به خضر گفت براى اينكه اين پول به پسران اين پدر خوب برسد شما ديوار را بنايى كنيد تا پسرها بزرك شوند. قصه مفصل است كه به آن كارى نداريم. پس جهادسازندگى گاهى براى سازندگى به روستايى مىرود نگويد مردم اين شهر به ما محبت نكردند پس ما هم به آنها محبت نمىكنيم. اگر انسان را تحويل بگيرند و محبت كنند و انسان كار كند بايد در اخلاص خود شك كند چون اخلاص جايى است كه انسان را تحويل نگيرند و كار كند.
5- خدمت از طريق قرض دادن
در مورد وام آيات زيادى داريم (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً) (بقره /245) كسى به مردم وام بدهد گويى به خدا قرض داده است و ثواب وام دادن 18 برابر است در حالى كه ثواب بخشيدن 10 برابر است و ثواب وام دادن از بخشيدن بيشتر است. «قَرْضاً حَسَناً» يعنى كسى نفهمد و سريع باشد و مخفى باشد ولى منت باشد و مجمع انسان براى «قَرْضاً حَسَناً» 10 كمال بيان نموده است كه قرض نيكو چه صفاتى بايد داشته باشد و همچنين بايد به انسان مومن بدهى و موردنيار واقعى فرد باشد.
6- خدمت با قلم
خدمت با قلم. كار تعليم و تربيت و آموزش و پرورش و همچنين نهضت سوادآموزى. اگرچه زندگى معلم كم رنگ است ولى مقام معلم جداست و به خصوص معلم كلاس اول. مىگويند كسى كتابخانه مهمى داشت و يك كتاب را در جعبه قرار داده بود و همه از آن كتاب مىپرسيدند و هر كس گمان مىكرد كتاب بسيار مهم و با ارزشى در آن باشد و در جعبه كتاب آب، بابا بود و وقتى از علت اين امر پرسيدند. او گفت اگر اين كتاب را نمىخواندم هيچ كتاب ديگرى را نمىتوانستم بخوانم. و معلم كلاس اول در همه كارها شريك است در حالى كه حتى استاد دانشگاه در همه كارها شريك نيست. خدمت با قلم (وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ) (بقره /282) يعنى اگر از شما خواستند نامهاى بنويسيد بخل نكنيد و ادارات اگر بخواهند كار مردم را راه بيندازند كار يك ماهه را يك روزه انجام خواهند داد و شاهد آن هم اين است كه اگر بخواهند كار شخص خاصى راانجام بدهند در نصف روز انجام مىدهند. حال اگر رسول الله به اداره بيايد مگر كارش را راه نمىاندازند. حديث از رسول خداست كه(هركس مىخواهد به من محبت كند به مردم محبت كند) و اگر اينطور فكر كنيد به كسى نخواهيد گفت برو فردابيا. امام كاظم(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَصِلَنَا فَلْيَصِلْ فُقَرَاءَ شِيعَتِنَا»(كافى، ج4، ص59) هركس نمىتواند ما را خوشحال كند هر گاه مستضعفى از شيعيان ماآمد به او برسد.
7- خدمت با زبان
با زبان. حديثى كه من مىخوانم كه درسى كه شما مىدهند خدمت است و همينطور آشتى دادن دو نفر كه باهم قهر هستند و حتى حديث داريم كه آشتى دادن دو نفر كه با هم قهر هستند از تمام نمازهاى مستحبى ثوابش بيشتر است و همينطور ثوابى بيشتر از همه كارهاى مستحبى دارد. و اگر از شما بخواستند براى امرى شهادت بدهيد نگوييد حوصله ندارم (وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا) (بقره /282) واين زبان چقدر كمكها مىتواند بكند. يا كتمان كردن. علماى يهود و مسيح مىدانستند كه پيامبر همان كسى است كه در تورات و انجيل اشاره شده است ولى كتمان كردند يا پزشك وقتى مرض را نمىفهمد بگويد نفهميدم و كتمان نكند و بى جهت دارو بدهد. يا اين پيرزن هان قديمى كه همه پزشك مىشوند و طبابت مىكنند.
8- خدمت كردن از طريق وسايل خانه
كمك از طريق وسايل خانه (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) ماعون يكى از سورههاى قرآن است (أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ) (ماعون /1) (فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ) (ماعون /2) و «وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ» حال ماعون چيست؟ ماعون جمع معن است به معناى چيزهاى كوچكى كه همسايهها به ما مىدهند مثل ظرف و ديگ و. . . و قرآن انتقاد مىكند از كسانى كه حتى چيزهاى خانه را به همديگر نمىدهند.
9- كمك و خدمت بوسيله اسلحه توسط حكومتها
با شمشير. اين براى حكومت است. ما چند سال با حزب بعث عراق جنگ داشتيم ولى كشورهاى اسلامى حتى بسيارىشان تكان هم نخوردند. در حالى كه قرآن مىفرمايد اگر شما مسلمان هستيد و بين دو گروه مسلمان اختلاف پيش آمد (فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ) (حجرات /9) شمشير دست گيريد و ببينيد متجاوز كيست؟ البته ابتدا «فَأَصْلِحُوا» ولى اگر يكى از آنها گردن كلفتى كرد بايد شمشير به دست بگيريد و اين از آياتى است كه هيچكدام از كشورهاى اسلامى به آن عمل نكردند.
10- راههاي ديگر كمك به مردم
كمك به مردم. در قرآن آمده است نزد ذالقرنين آمدند و گفتند قوم يأجوج و مأجوج ما را اذيت مىكنند و شما ديوارى بساز كه شر اين قوم از ما رفع شود و حضرت ذى القرنين هم براى اينها سدسازى كرد. خداوند به موسى و هارون مىفرمايد (أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً) (يونس /87) موسى براى مردم خانه بساز. حضرت موسى بزغالههاى شعيب را آب مىداد، ديوار مردم را درست مىكرد و مامور مىشد براى مردم خانه بسازد. و انبيا فقط براى مردم حديث نمىگفتند و به مشكلات مردم هم مىرسيدند (اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ) (بقره /60) آب براى مردم در بياور. و گاهى هم مردم را آزاد كنيد (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُمْ) (نور /33) در سابق بردهدارى بوده و وقتى در جنگ پيروز مىشدند اسراى جنگى را برده خود مىكردند و يكى از راههاى آزاد كردن اين بود كه خود برده كار مىكرده است تا قيمت خودش را بپردازد و آزاد شود. بعد قرآن همين آيه را مىفرمايد، يعنى مقدارى از اين قيمت خودش را به خودش ببخش. الآن برده نداريم ولى سربازى هست كه از سربازى آمده است و جوانى است كه براى داماد شدن چيزى ندارد. در اسلام داريم كه برده را آزاد كن حالا اينكه هم آزاد است و هم قبل از سربازى شاگرد تو بوده است چرا مقدارى از زندگى خودت قيچى نمىكنى و به اين نمىدهى مثل يك قطعه زمين و يا ماشين و وانت. پس او را رها كن. چون ديگر اين جوان مسلمان از كافر، اسير و برده كه بدتر نيست. برخى مىگويند وضع خودمان خوب نيست ولى قرآن مىفرمايد (الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاء) (آل عمران /134) (سرّاء) يعنى وقتى كه وضعت خوب است و(ضرّاء) يعنى وقتى وضعت خراب است و در هر حال انفاق كن.
11- در كمك كردن فرد را خفيف نبايد كرد
كيفيت كمك اين است كه «من غير استخفاف منه»(مشكاةالأنوار، ص323) يعنى اگر كمك كنيد آن را خفيف نكنيد مثلاً به فقير مىخواهند پول بدهند مىگويند آواز بخوان و او را دلقك مىكنند. حديث داريم پول به فقير مىدهى دستت را ببوس چون احترام دارد و قبل از اينكه ققير بگيرد خدا گرفته است. حديث ديگر داريم كمك خود را بزرگ نشمار و آن را هر چند برزگ است نزد خود كوچك بدان. يعنى آن را كتمان كن و سريع هم كمك كن. و آخرين حديث هم كه مشكل است و براى من هم تازگي داشت اين است كه، اگر كسى عمرى نماز شب بخواند و گريه كند و تمام عبادات را در زمين انجام بدهد ولى به مردم كمك نكند بى دين خواهد مرد. امام كاظم(ع) فرمود: «إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ يُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا»(بحارالأنوار، ج72، ص379) خاتمه كارهايتان اين است كه چقدر مشكلات مردم را حل كردهايد و اگر مشكل مردم را حل نكنى هيچ عملى از تو قبول نخواهد شد. سپس مىفرمايد: اگر روز قيامت مىخواهيد به ما برسيد «حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ» به برادران دينى خود كمك كنيد، روز قيامت جايتان پيش ماست. اما اينهايى كه به مردم كمك نمىكنند. يعنى به خدا و پيامبر و على(ع) ايمان ندارند و اين كسى است كه وقتى به او مىگويند گرهاى را از مشكلى را باز كن در حالى كه مىتواند انجام نمىدهد. حرفهايمان تمام شد ولى اگر مىتوانيد مشكلى را حل كنيد كوتاهى نكنيد. اگر مىتوانيد به دختري جهاز بدهيد يا پسرى را داماد كنيد يا چرخ خياطى بدهيد. خدايا به حق محمد و آل محمد ما را به وظايفمان آشنابنما. براى شادى روح حضرت امام و شهدا صلواتى بفرستيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى(عج) از نهضت خمينى محافظت بفرما خامنهاى رهبر به لطف خود نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2210