نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2224
موضوع: كيمياي اخلاص
تاريخ پخش: 11/05/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث امروز راجع به کيمياي معنويت است. که اين کيميا خيلي ارزش دارد. شنيدهايد ميگويند که کيميا چيزي است اگر به مس بزنيد طلا ميشود. حالا يک کيميايي هم ما در قرآن داريم که اين کيميا را به هر چيزي بزنيد گران ميشود.
چيست که فاني را باقي ميکند؟ يک چيز زود گذر را ابدي ميکند، چيست؟ چيست که کم را زياد ميکند؟ حالا امتحان هوش هم هست. چيست که راهها را باز ميکند؟ چيست که عيبها را برطرف ميکند؟ چيست که انسانها را محبوب ميکند؟ چيست که انسانها را نجات ميدهد؟ چيست که هميشه براي همه قابل دسترس است؟ چيست که جلوي عقده و پشيماني را ميگيرد؟
خوب چيست که سبب حفظ از تلف است؟ تا الان توانستهايد پيدا کنيد، چيست؟ کسي هست بگويد؟ البته بيست مورد است حالا نُه مورد را نوشتم فکر ميکنيد چه باشد؟ سلامتي؟ کسي به ذهنش رسيد بگويد. تواضع؟ عيبها را برطرف ميکند؟ کم را زياد ميکند؟ صله رحم؟ خوب ديگر؟
1- اخلاص، فاني را باقي ميکند.
اگر آدم کارش براي خدا باشد. حالا اين ده مورد را بررسي کنيم، بعد برويم سراغ ده مورد ديگر. فاني را باقي ميکند. اين پولي که شما در دستت است فاني است. بالاخره سبزي ميگيري ميخوري، کاهو ميگيري ميخوري، غذا ميگيري ميخوري تمام ميشود. اما اگر اين پول را براي خدا خرج کردي اين پول ديگر از بين نميرود. حيواني در خانه حضرت بود، کشتند، گوشتش را تقسيم کردند، حضرت پرسيد که وضع گوشت چه شد؟ گفتند که يا رسول الله همه گوشت رفت. فقط مثلاً چند سيري را براي خودمان نگه داشتيم. حضرت فرمود: اين طوري نگوييد. هر چيزي را که براي خدا داده ايد، ميماند، تا ابد ميماند. آن چيزي را که خودمان ميخوريم از بين ميرود. تجار فکر نکنند که اگر وصيتي کردهاند ثلث مالشان را، يک چيزي وقف کردند آن کم شد. آن چيزي را که براي خدا دادي ميماند. پول جيبت ممکن است گم بشود، چيزي را که در بانک گذاشتي ديگر گم نميشود. چيزي که براي خدا دادهايد ديگر براي هميشه است. در عمرتان چند تا سلام کرده ايد؟ همه پريد. سلام عليکم چه کسي است؟ دبير رياضي. سلام عليکم چه کسي است؟ استاد دانشگاه. سلام عليکم چه کسي است؟ آيت الله است. سلام عليکم چه کسي است؟ کد خدا است. انجمن اسلامي است. وکيل است. وزير است. سفير است. چه است؟
همه اينها براي پز بود. اما يک وقت يک کارگر را ميبيني نميداني کيست؟ هر کسي گفت چه کسي است چه ميدانم چه کسي است؟ خيلي خوب بنده خدا که هست. به او رسيدي بگو سلام عليکم. اين سلامي که فقط براي خدا بوده تا قيامت ميماند. باقي سلامها براي پستها بود. پستها ميپرد. اين ميماند. يک سلام براي خدا بکن. چقدر شما تا حالا خنديده ايد؟ همه اش اصلاً، الان به شما بگويند آقا چند دفعه خنديده اي؟ ميگويي والله يادم نيست. خندههاي لحظهاي که آدم يک خاطره خوشي ميشنود، خنده اش ميگيرد آن خندهها ميپرد. اما يک وقت يک بچه کوچک نماز ميخواند، گفتي آفرين با يک آفرين و لبخند او را تشويقش کردي که اين کار حق را انجام بدهد. آن تشويق ماند همه خندهها پريد. فاني را باقي ميکند. کم را زياد ميکند.
2- اخلاص، عامل رشد در پاداش الهي
قرآن ميفرمايد که («يُرْبِي الصَّدَقَاتِ») (بقره/276) يعني که چيزي که براي خدا ميدهي رشد ميکند. قرآن بخوانم. قرآن ميفرمايد: هر کاري براي خدا بکني حداقل رشدش دو برابر است. («ضَعف») مثل ضعف مينويسند دو برابر است. آيهاي داريم («أَضْعَافًا») (بقره/245) چند برابر است. آيهاي داريم («فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا») (انعام/160) ده برابر است. آيهاي داريم چيزي که در راه خدا بدهي مثل دانهاي است که ميکاري، هفت تا خوشه ميدهد، در هر خوشهاي هم صد تا دانه است. يعني هفت ضرب در صد، هفتصد. بعد آيهاي داريم («وَاللَّهُ يُضَاعِفُ») (بقره/261) از هفتصد هم بيشتر. چند تا هفتصد تا. آيه ي ديگري داريم که («فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ») (سجده/17) اصلاً هيچ کس نميداند که چه چيزي را برايش ذخيره کرده ايم. يعني ندان و نپرس. کم را زياد ميکند. اخلاص کار کم را زياد ميکند. يک ريال خالصانه رشد ميکند، يک ميليون که قصد خدا در آن نباشد رشد نميکند. راهها را باز ميکند. قرآن ميفرمايد: («وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا») (عنكبوت/69) فينا يعني اخلاص، الذين را که ترجمه اش را بلد هستيد؟ والذين يعني کساني که جاهدوا را هم ترجمه اش را بلد هستيد، کساني که جهاد ميکنند منتها فينا، يعني در راه ما يعني اخلاص دارند. نميرود جبهه تا بگويند شجاع است. فينا، فقط براي خدا کساني که جهاد ميکنند براي خدا («لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» «سبل») جمع («سبيل») است («سبيل») يعني راه، («سبل») يعني راهها را باز ميکند. يعني آدم مخلص هيچ وقت در بن بست نميماند. قرآن بخوانم. («وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ») (طلاق/2) اگر تقوا داشته باشيد هيچ وقت در بن بست نميمانيد. («يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا») (طلاق/2) («مخرج») يعني راه خروج، يعني به درد چه کنم گرفتار نميشود. ميداند که چه کند. («إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ») (انفال/29) آيهاي داريم که («يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا») (انفال/29) يعني هيچ وقت گيج نميشوي. آدمهايي که مخلص هستند هيچ وقت تلويزيون روحشان برفک ندارد. شفاف است ميدانند چه است.
اخلاص چيست؟ اخلاص اگر کسي داشته باشد در بن بست نميماند. آدم مخلص را خدا به او الهام ميکند. اين کار را بکن. اين کار را نکن. اخلاص که نيست. هر چه مغز متفکر کار ميکند بيشتر بن بست ميشود. اين آمريکا را نگاه کنيد. آمريکا اخلاص ندارد. دلش ميخواهد قلدري کند. هر چه مغز سياسي و اقتصادي و حقوقي و نظامي هست هر کاري تا حالا کردهاند در اين هشت ساله شکست خوردند. افغانستان را گرفتند. نه عزيز شدند، نه محبوب. و حتي پشيمان هم هستند. وارد عراق شدند بسيار پشيمان هستند. منتهي به روي خودشان نميآورند. خوب ما چه چيزي گيرمان آمد؟ به کجا رسيديم؟ اين همه از شاه حمايت کردند به کجا رسيدند؟ تمام بلندگوهاي در اختيار را وادار کردند جسارت کند به جمهوري اسلامي و تحقير کند. چه گيرشان آمد؟ چون براي خدا نيست.
3- انفاق کافران در جهت مقابله با راه خدا
قرآن بخوانم. قرآن ميفرمايد: («يُنْفِقُونَ») (انفال/36) آيههاي قرآن را شما دقت کنيد ميفهميد. («يُنْفِقُونَ») (انفال/36) انفاق ميکنند، («أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ») (انفال/36) پول خرج ميکنند که جلوي راه خدا را بگيرند. («فَسَيُنفِقُونَهَا») در آينده هم پول خرج خواهند کرد. اما («ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً») (انفال/36) آخرش خواهند ديد اين همه پول خرج کردهاند هيچي عايدشان نشد. اين همه پول خرج ميکنند بعد ميبينند نه، جمهوري اسلامي دارد پيش ميرود. ميگويند: پس اين پولها چه شد؟ فکر ميکنند چهار تا فيلم و چهار تا ماهواره و چهار تا مقاله و چهار تا، يک جسارت به پيغمبر ميکنند پيغمبر را بشکنند، سال نبوي درست ميشود. چند صد کتاب راجع به پيغمبر. تا حالا آمريکا به هيچ يک از اهدافي که ميخواسته، نرسيده است و امام به همه اهدافش رسيد. امام فرمود ما ميخواهيم مردم بيدار شوند، مردم بيدار شدند. ميخواهيم اسلام عزيز بشود، اسلام عزيز شده است. محاصره اقتصادي ميکنند که ما شکسته بشويم، بچههاي ما دست به انرژي هستهاي دسترسي پيدا ميکنند. هر چه فشار بيشتر، رشد بيشتر. مثل توپ هر چه بيشتر به زمين ميزنند، بلندتر ميشود. الآن جمهوري اسلامي در کشورها، از چهرههاي درخشنده دنيا است. مسئولين ما که ميروند در کشورها، استقبالي که از آنها ميشود با مسئولين کشورهاي ديگر قابل قياس نيست. اگر براي خدا باشد راهها باز ميشود. عيبها برطرف ميشود. آدم مخلص اگر يک کاري هم بکند که نبايد بکند در قرآن يک آيه داريم ميفرمايد: («أَصْلَحَ بَالَهُمْ») (محمد/2) يعني دسته گلي را هم که آب داد ما درستش ميکنيم. ببينيد خود شما هم همين طوري شما ميآيي بروي مثلاً ميبيني که بچّه ات را عقرب گزيد. چرا عقرب گزيد؟ براي اينکه بچه ات کنار ديوار نشسته از سوراخ ديوار يک عقربي او را گزيده است. ميگويي آقاي قرائتي تو چه حقّي داشتهاي که اين بچه من را کنار ديوار نشانده اي؟ ميگويم: آقا ببين من مخلص بودم. بچه شما وسط خيابان بود، ترسيدم موتور و دوچرخه به او بخورد من براي اينکه وسط خيابان به موتور و ماشين نخورد، بچه ات را بردم کنار ديوار نشاندم. من که کف دستم را بو نکرده بودم. حالا تصادفاً از ديوار يک عقرب آمده و او را گزيده است. شما ميگويي خوب پس هيچي. يعني خودش من را بخشيد چون ميداند من نيتم خير است. ميرويد دکتر، نسخهاي که ميدهد ممکن است شما خوب نشويد اما فحش به دکتر نميدهيد. ميگوييد والله دکتر هم معاينه کرد، هم دقت کرد. هم خون را آزمايش کرد. نميدانم هر کاري بايد بکند، کرد ديگر حالا نشد. يک وقت ميرويد پيش شخصي که دکتر نيست. خوب آن بگير و ببند دارد. اما اگر طرف مخلصانه هر چه در توان داشت به کار گرفت منتها خوب نشد. عيبها برطرف ميشود.
4- اخلاص، عامل محبوبيت در نزد خدا و خلق
اخلاص آدمها را محبوب ميکند. مردم آدمهاي رياکار را دوست ندارند، ميگويند اين رياکار است. اين براي خودنمايي کار ميکند. ميفهمند. من يک بچه داشتم، بچه من 3 سالش بود. تقريباً دو، سه سالش بود. مهمان دار شدم. مهماني که آمد خانه ما بچه داشت. من بچه مهمان را بوسيدم. تا بچه مهمان را بوسيدم ديدم بچه خودم هم دارد نگاه ميکند. بچه خودم را هم بوسيدم. گفت بابا. گفتم بفرما، جانم. گفت تو من را الکي بوسيدي. راست هم ميگفت. فهميد من الکي بوسيدم. چون اول بچه مهمان را بوسيدم. منتها بعد ديدم او دارد نگاه ميکند. تعجب کردم که عجب واقعاً اين که ميگويند فهميد. مقداري گيج شدم، بهت زده فکر کردم. اين بچه کوچولو رفت در اتاق و برگشت گفت بابا. گفتم بله. گفت ديدي چي بهت گفتم. چنين کاري را کردي. دو بار حال ما را گرفت. اين آدمهاي رياکار، ريا پيداست. مصنوعي نميشود. يعني مثل ريش مصنوعي، تا عطسه کني ميافتد. کلاه گيس بالاخره تا ميآيي سرفه کني ميافتد. نميشود. آدم يک مقداري ميتواند حقّه بازي کند. نميدانم اين قصه را گفتم را نگفتم. حالا يا نگفتم دفعه اول است يا گفتم دفعه دوم است. ناصرالدين شاه به علماي تهران در ماه رمضان افطاري ميداد. يک سال به خاطر خلاف کاري هايش علما تصميم گرفتند افطاري شاه را نروند. اعتصاب کردند. شاه پرسيد که علما را هم دعوت کنيد. فلان شب، شب علما است که مثلاً حالا. دربار نميخواست بگويد که آخوندها با شما قهر هستند. گفت چه کنيم؟ گفت بابا حالا دو سه تا طلبه مصنوعي درست ميکنيم. رفتند چند تا طلبه را عمامه دور سرش پيچيدند و دنبال يک آيت الله مصنوعي ميگشتند. سرچشمه تهران يک کسي بود خربزه فروش بود، يک ريشهاي سفيد و خوبي داشت. گفتند اين را آيت الله کنيم. رفتند گفتند آقا شما امشب بيا يک پولي هم از ما بگير هر کاري کرديم هيچي نگو. گفت چيه. گفتند ما يک عمّامه ميگذاريم روي سرت بيا افطار کن برو. گفت خوب من که صبح تا شب بايد داد بزنم براي خربزه معلوم است اينها يک جا کلّي پول به من ميدهند. دهانش پر آب شد و پول را گرفت و اين آقاي خربزه فروش را برداشتند يک لباس آيت اللهي و افطاري مصنوعي به آخوندهاي مصنوعي، آيت الله مصنوعي. بعد به ناصرالدين شاه گفتند: الحمدلله امشب هم افطاري طي شد گفت نه علما باشند ميخواهم بيايم ايشان را ببينم. گفتند نه آقايان همه بعد از منبر، بعد از افطار همه مسجد دارند، منبر دارند. ماه رمضان است کار دارند. گفت نه حالا پنج دقيقه. گفت آقا اجازه بده بروند اينها گرفتار هستند. گفت آقا بياييد. ناصرالدين شاه آمد نشست و گفت آقايان خيلي خوش آمدهايد و يک چند دقيقهاي نشست. تا رفت خربزهها را بخورد، خربزه بي مزه بود. گفت ببخشيد آقايان مثل اينکه خربزه شيرين نتوانستهاند براي شما تهيه کنند. يک مرتبه آيت الله گفت بيا سرچشمه دکّان خودم. يعني شما اگر کاهو کاشتهايد هر چقدر هم سينه زدي اسفناج، اسفناج دو سه روز ديگر در ميآيد ميفهمند که اسفناج نيست. بالاي سر زمين کاهو نميشود شعار اسفناج داد. دير يا زود لو ميرود. چه قدر اين دختر و پسرها که در پارک يا در دانشگاه همديگر را ميبينند. به هم دروغ ميگويند. بعد معلوم ميشود که خيلي هايش دروغ است. بعضي از آنها هم البته راست ميگويند حالا من نميخواهم همه را بگويم ولي خيلي طلاقهايي که گرفته ميشود به خاطر انتخابات پارکي است. انتخاب در پارک و سينما و دانشگاه چون انتخاب پلاستيکي است. با يک وزش باد ميآيد و با يک وزش باد ميرود. آدم مخلص را مردم دوستش دارند.
اخلاص عامل نجات است. قرآن بخوانم. («وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» )(عصر/1تا3) همه مردم خسارت ميکنند جز کساني که («آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») ايمان و عمل صالح باعث ميشود که شما ضرر نکني وگرنه باخته اي. حتي کشتي گيرهاي ما، وزنه بردارهاي ما. اين آقا که تمرين وزنه برداري ميکند. بگويد براي عزّت مسلمانها تمرين ميکنم. بالاخره من چون خدا به من قدرت داده ميآيم اين قدرتم را در اين مسير کار بکنم که هميشه پرچم جمهوري اسلامي، سرود جمهوري اسلامي بالاخره وقتي من وزنه را بلند ميکنم يک يا ابوالفضلي، يا حسيني، يا فاطمه، يا رسول الله، بالاخره من پيغمبر را مطرح کنم. اين تمرينش هم عبادت است. اما اگر اين نيت نبود، بگويد وزنه بلند ميکنم که کف بزنند، خوب مردم کف ميزنند تمام ميشود و ميرود. بعد از چند سال خودش هم ديگر زورش تمام ميشود و نه او وزنه بردار است و نه کف زني. هم وزنه برداري اش پريد هم کف زدن مردم پريد. چيزهاي غيرخدا ميپرد. ممکن است عطر بوي خوشي داشته باشد اما يک دوش که گرفتي بوي عطر ميپرد.
5- اخلاص، در دسترس همگان
اخلاص هميشه براي همه قابل دسترس است. اخلاص چيزي نيست که بگويي آخر از کجا پيدا کنم؟ هر کسي ميتواند خالص باشد. ممکن است شما بگويي براي نمره درس ميخوانم. خوب اين کار را هم که بنده ميکنم در تلويزيون چون مثلاً مشتري ميليوني دارم. اگر به من بگويند آقاي قرائتي در اين خانه پنج نفر هستند بيا برايشان حديث بخوان. ميگويم والله گرفتارم. حال ندارم کار دارم، گرفتارم. ولي آنجا که ميليوني و دوربين است قبول کنم. ممکن است تلويزيون هم از ريا باشد. آن کار براي مدرک باشد. آن کار براي سود باشد. آن کار براي کف باشد. آن کار براي صلوات باشد. آن کار براي مقام باشد. نان باشد هر چيزي. ولي بالاخره اخلاص در دسترس است.
شما وقتي ميخواهي بخوابي نميتواني مثلاً يک ذکر خدا را بخواني و بخوابي؟ مثلاً زير لحاف که کسي نيست. خدايا من ميخواهم بخوابم نميدانم صبح تا حالا چه کردم؟ خدايا اگر خوبي از من سر زده الحمدلله رب العالمين، اگر لغزشي از من سر زده خدايا من را ببخش. يک عذرخواهي از خدا بکن و بخواب. اين عذرخواهي در رختخواب ديگر نه دوربين است. پيرزني را سراغ دارم هر شب که ميخوابد دو رکعت نماز ميخواند و ميخوابد به او گفتم اين چه نمازي است؟ نماز شب اگر ميخواهي بخواني نماز شب يازده رکعت است. اين دو رکعت چيست؟ گفت نميدانم بالاخره هر وقت ميروم بخوابم، ميفهمم امشب يک عده مرده اند، شب اول قبر هم شب سختي است. نميدانم چه کسي و کجا مرده است؟ دو رکعت نماز ميخوانم ميگويم خدايا من دلم براي اينها ميسوزد به آنها رحم کن. اين اخلاص است. من از اين پيرزن ياد گرفتم شبها که ميخواهم بخوابم حال نماز ندارم، سه تا («قُلْ هُوَ اللَّهُ») (اخلاص/1) ميخوانم ميگويم خدايا مال اينهايي که امشب شب اول قبرشان است. مال فراموش شدههاي تاريخ. چون ما فراموش ميشويم. صدقه ميدهي بده براي دفع بلا، بگو دفع بلا از همه مسلمان ها. ولو نميشناسيم. چه کسي. هر که ميخواهند باشند. ميشود اخلاص باشد. ما در موقوفات، وقفي داريم که درآمد اين وقف را برويد ميوه بخريد، دو نفر بالاي سر بيمارهاي سخت بروند، اين دو نفر به اسم عيادت بروند بگويند: الحمدلله حالش بهتر شده است. مثلاً اين هفته بروند، هفته ديگر هم بروند. بگوينداي حالش بهتر شده است. يعني با هم حرف بزنند تلقين کنند به اين که تو داري رو به بهبودي ميروي. در يزد کسي آب انباري ميسازد. يک روز ميآيد ميبيند بر سر اين آب انبار دعوا است. ميگويد: چه شده است؟ ميگويند: اين يهودي آمده است اينجا آب ببرد. چون در يزد يهودي خيلي بود. و اين يهوديها ميآيند از آب انبار مسلمانها آب ميبرند. نميخواهيم بگذاريم. فرمود: که بابا آب دادن که يهودي و مسلمان ندارد. اصلاً آب انبار براي يهودي ها. من براي مسلمانها يک آب انبار ديگر ميسازم. مسلمان آب انبار ميسازد که مخصوص يهوديها باشد. ميگويد يهوديها هم آدم هستند. خداپرست که هستند. معاد و خدا را که قبول دارند. کتاب آسماني را که قبول دارند. حالا مسلمان نيستند اما تشنه که نبايد باشند. ميگويد اين آب انبار براي يهودي ها، يکي ديگر براي مسلمانان ميسازم. يعني براي تشنگي يهودي ها. اخلاص از آن سرمايه دار يزدي تا آن کسي که براي سگهاي مشهد تا آن کسي که براي آدمهايي که مردهاند و نميداند چه کسي هستند. يعني اخلاص در دسترس است. اين طور نيست که بگويي من نميتوانم نيت خالص بکنم. حالا اين کارت براي ريا بود. شما يک کار خالص که ميتواني بکني. بابا داري ميروي نميداني چه کسي است. اما يک سلام به او بکن براي خدا به او سلام کن. حالا حتماً بايد رئيس و وکيل و وزير باشد.
6- اخلاص، عامل دوري از عقدهها و پشيماني ها
اخلاص جلوي عقده را ميگيرد. آدم مخلص هيچ وقت پشيمان نميشود. شما براي خدا سلام ميکني، بنده نميشنوم جوابت را نميدهم. اه چه قدر اين آخوند متکبر است. ميگوييم آقا مگر براي خدا سلام نکردي؟ گيرم من نشنيدم جواب شما را بدهم شما ثوابت را برده اي. چه من بشنوم، چه نشنوم. چه جواب شما را بدهم، چه ندهم. ميرود نماز جماعت ميگويند آقا نيست. شما ثواب جماعت را داري. کسي که براي خدا کار ميکند، خدا اجرش را ميدهد چه به هدف برسد، چه نرسد. آدم مخلص هيچ وقت عقدهاي نميشود. آدم مخلص کارهايش حفظ ميماند. چون ميگويند کاري که براي خدا کردي حفظ ميشود. «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي». توحيد حصن است. حصن يعني قلعه يعني آدم وقتي جنسش را گذاشت در قلعه ديگر خاطرش جمع است که اين حفاظت شده است مثل يک پولي که در صندوق ميگذارند. آدم وقتي براي خدا کار کرد ميداند ديگر تلف نميشود، خدا حفظ ميکند. اخلاص ميشود براي خدا درس خواند. ميشود براي خدا کار کرد. و خدا چه قدر رشدش ميدهد.
7- نقش اخلاص امام و رزمندگان در حفظ انقلاب اسلامي
يک امام پيدا شد، مخلص بود. يک مشت رزمنده پيدا شدند مخلص بودند. اخلاص امام و اخلاص رزمندهها اين نظام را نگه داشته است. اين همه هم خلاف در نظام ميشود. چه قدر پارتي بازي ميشود، رشوه ميگيرند، حق و ناحق ميشود، عزل بيجا، نصب بيجا، خط بازيهاي سياسي. خيلي عيب در مملکت ما، کم نيست حالا نميگويم خيلي اما کم هم نيست. اگر نگوييم خيلي اما کم هم نيست. اما در عين حال آن اخلاص امام و اخلاص خون شهدا روز به روز چهره ي اين انقلاب را روشن تر ميکند با اين که خودمان هم ميدانيم. بنده خودم در نهضت سوادآموزي که مسئولش هستم ميدانم چه قدر ضعف دارم. از هر رئيسي مصاحبه کني و بگويي تو را به قرآن راستش را بگو و ضعف هايت را بشمار. يک صفحه اين قدري برايت مينويسد. اگر شما در مملکت سي تا ضعف داري خود مسئولين هر کسي عيبهاي خودش را بهتر ميداند ولي يک اخلاصي در کار است. مثل اسکناس هر چه قدر هم کهنه بشود، يک نخ در اسکناس است که آن نخ به اسکناس ارزش ميدهد ولو رنگ اسکناس بپرد گوشه اش هم پاره بشود. ولي تا مادامي که آن نخ در آن هست اسکناس ارزش دارد.
اخلاص کيميايي است که فاني را باقي، کم را زياد، راه را باز، عيب را برطرف، انسانها را محبوب، سبب نجات از خسارت، براي هميشه قابل دسترس، جلوي عقده را ميگيرد.
خدايا تو را به آبروي آنهايي که اخلاص داشتهاند اگر تا حالا هر کار ناخالصي از ما سر زده ببخش و بيامرز از الآن تا ابد تمام افکار و اقوال و کردار و رفتار و گفتار و تصميمات ما را صد در صد خالص و ذخيره قبر و قيامت قرار بده . هر چه هم تا حالا براي خوشايند اين و آن اگر کاري کرده ايم خدايا گذشته ما را ببخش و بيامرز .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2224