نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2225
1- اخلاص، شرط قبولي اعمال 2- اخلاص در تحصيل علم و تبليغ دين 3- خاطرهاي از تبليغ در مشهد 4- خطر شرك در كارهاي ديني و مذهبي 5- نيت خالص شكست ندارد 6- اخلاص در همه كارهاي علمي و عملي 7- آثار و بركات اخلاص
موضوع: كيمياي اخلاص(1)
تاريخ پخش: 19/08/90
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در اين جلسه ميخواهيم راجع به يك مسألهاي صحبت كنيم كه هم وجودش لازم و ضروري است و هم خيلي مهم است. ما در اصطلاح خودمان داريم ميگويند: چيزي داريم،جوهري داريم به نام كيميا كه اگر به مس بزنند طلا ميشود. آن كيميا چيست؟ كيميا چيست كه به كارهاي ما ارزش ميدهد. نيت است و اخلاص.
موضوع: كيمياي اخلاص، به هر كاري بزنيم ارزش پيدا ميكند و از هر كاري هم جدا شود ارزشش از دست ميرود. ما مأمور هستيم كارهايمان براي خدا باشد. البته اخلاص خيلي مشكل است. زود آدم از مدار خدا بيرون ميرود به دايره شرك وارد ميشود. روايت داريم شرك مثل اين است كه شب تاريك مورچهي سياه، شب سياه روي سنگ سياه راه برود، اصلاً آدم ميفهمد؟ گاهي وقتها انسان كارهايش خدايي نيست، خودش هم توجه ندارد. فكر ميكند براي خداست.
1- اخلاص، شرط قبولي اعمال
قرآن ميگويد: («وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصين») (بينه/5) مردم مأمور هستند كه اخلاص داشته باشند. («إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصا») (زمر/11) پيغمبر گفت: من مأمور هستم، يعني يك چيز مستحبي نيست. به ما گفتند: بايد كارهايتان خالص باشد. يك درصد هم براي غير خدا باشد، خدا ميگويد: من شريك خوبي هستم، همه را به او ميدهم. اگر يك سوزن به يك گوشهي توپ بزنيد ديگر كل بازي لغو است. نميشود گفت: حالا ما يك سوزن به يك گوشه زديم. يك سوزن به يك گوشه زدي، اما كل بازي لغو شد.
مثلاً در نماز يك لحظه آدم براي غير خدا باشد، كل نمازش به هم ميخورد. مثلاً يك جايي بايستد براي غير خدا، كه مثلاً دوربين نشانش بدهد. يك زماني اين كار را انجام بدهد كه براي غير خداست، نمازش را براي خدا ميخواند اما زمانش را اول وقت ميخواند كه بگويند: فلاني آدم خوبي است. زمانش براي غير خداست. نمازش براي خداست، زمانش براي غير خداست، نمازش باطل است. نماز را براي خدا ميخواند منتهي حالا ميگويد يك قيافهاي بگيريم كه حالا دوربين هست، انگشتري، عبايي، يك قيافهاي نمازش باطل است. يك مستحبي را براي غير خدا انجام بدهد. يك واجبي را براي غير خدا انجام بدهد، ببينيد زمان براي غير خدا باطل، مكان براي غير خدا باطل، واجب براي غير خدا باطل، مستحب براي غير خدا باطل، خيلي اخلاص ظريف است. خيلي ظريف است. خود شما هم همينطور هستيد. يك پشه در استكان بيافتد، چاي نميخوري، در نعلبكي بيافتد چاي نميخوري، روي قند بنشيند، آن قند را مصرف نميكني. ما خودمان هم همينطور هستيم.
اخلاص بالاترين درجهي ايمان و نهايت ايمان است و ملاك عبادت است، بالاترين مقام است، سر الهي است، اگر دنيا را يك لقمه كنند در دهان مخلص بگذارند، حديث داريم خدا ميگويد: حديث قدسي است، من حق اين را انجام ندادم. چون اخلاص خيلي مشكل است. انسان ممكن است در هزار تا كار يك كار خالص داشته باشد. بنده ميآيم سخنراني ميكنم، خوب اگر پولت نميدادند سخنراني ميكردي؟ ممكن است بگويم بله، به من پول هم ندهند سخنراني ميكنم. اگر دوربين نبود سخنراني ميكردي؟ ميگويم: بله دوربين هم نباشد، من سخنراني ميكنم. اگر پول نبود، پز هم نبود، جمعيت كم بود ميآمدي؟ براي دو نفر حاضر هستي سخنراني كني؟ براي دو نفر، ميايستم. حالا اگر عوض اين دو تا بزرگها دو تا بچه بودند حاضر بودي براي بچهها قصه بگويي؟ نه، اگر دانه درشتها بودند حرفي نبود، اما بچهها بگويند: آقاي قرائتي براي ما يك قصه بگو، من… اگر اين مكان نباشد مثلاً بگويند آقا برو آفريقا اين كار را بكن. حاضر هستي؟
اگر وقتي آمدي برپا نگفتند، اصلاً نشستند و تكان نخوردند. اذيت نميشوي؟ نميگويي مثلاً اينها قدر معلم را نميدانند من ديگر براي اينها حرف نميزنم؟ اگر آنجايي كه ميخواستي بنشيني آفتاب بود، باز هم مينشستي؟ اگر ماشين نبود بايد مثلاً با شركت واحد با اتوبوس بيايي، ميآمدي؟ يك خرده هي اگر اگرها را اضافه كنيم، بعد ببينيم اصلاً كجايش چند تا كار بوده كه هيچ شرطي در آن نبوده است. داشتيم در ايام جنگ مخلص خيلي داشتيم. طرف جبهه ميرفت ميگفتيم: جبهه ميروي چه كني؟ دشمن به ما حمله كرده، امام خميني فرموده: دفاع كنيد، دفاع واجب است. ميروم دفاع كنم. كدام تيپ؟ نميدانم، هر جا بردن. كدام تير؟ هوايي يا زميني؟ فرق نميكند. سپاه يا بسيج يا ارتش؟ چه فرقي ميكند. نيروي هوايي يا زميني؟ چه فرقي ميكند. ميخواهي غرب بروي يا جنوب؟ چه فرقي ميكند. در آشپزخانه ميخواهي عدس پاك كني يا آرپيچي بزني؟ هر كاري داشتند. اين را مخلص ميگويند. يعني هيچ قيدي ندارد جز اينكه امام فرموده: دفاع واجب است. فقط ميرود واجب انجام دهد. كار به هيچكس ندارد.
من يكجايي بودم، نماز بود، صف اول فرشها را همينطور لوله كرده بودند، اينطور. اين چيز را نشان بدهيد. اين آقا اينجا نشسته بود، اين انگشت من يك نفر اينجا نشسته بود. اين فرش را هم لوله كرده بود، تنهاش را هم روي اين ميانداخت. اينهايي كه نماز ميآمدند هركدام را دوست داشت، جزء خط سياسي خودش بودند، يك خرده اين را پس ميزد. ميآمد اينجا ميگفت: اينجا بنشين. هركس جز همفكرش نبود، همينطور سرش را ميانداخت روي لوله كه اين فرش پيدا… گفتم: تو چقدر خالصي! سر تا پايت شرك است.
گاهي وقتها كارهايي كه ميكنند آدم ميفهمد براي خدا نيست. سر تا پا پيداست. گاهي هم آدم ميفهمد براي خداست، بعد ميفهمد كه نه آن هم براي خدا نبوده. يك خرده حقوقش كم شود از كار كم ميگذارد. بابا اين دارد ميميرد. يك هفته اضافه كار ما را ندادند، مرد كه مرد! اي بابا… اين خنده شلوغ شد، پيداست اين كار را ميكنيد… (خنده حضار) آره خودتان را لو داديد. خيلي خوب، بابا حالا مريض است، آنوقت چيزي براي قيامت نميماند. اخلاص!
2- اخلاص در تحصيل علم و تبليغ دين
اخلاص در همه چيزي هست، حديث داريم خوشا به حال كسي كه «أخلص لله علمه» (غررالحكم/ص197) درس ميخواند براي خدا درس بخواند. به نظر شما اگر فردا در دانشگاه بگويند: درس هست، استاد هست، ولي مدرك نيست. به نظر شما از اين سه ميليون و هفتصد هزار دانشجو چند نفر سر كلاس ميروند؟ من نميگويم هيچي… ولذا داريم كه اخلاص آن صافي آخر است. «العلماء كلهم هلكى» (مجموعه ورام/ج2/ص118) دانشمندان هلاك ميشوند مگر آنهايي كه به علمشان عمل كنند. آنهايي هم كه به علمشان عمل ميكنند «كلهم هلكى إلا المخلصون» مگر آنكه خالص باشند. خيلي مشكل است.
يكسال ميخواستم مكه بروم. خوب ما را هر سال به خاطر تبليغ ميبردند. گفتيم امسال به قصد امام زمان برويم. خوب آماده شديم، و در پلههاي هواپيما تا رفتم داخل هواپيما شوم كه حجاز بروم، گفتم: آقاي قرائتي اگر امام زمان بگويد: مگر تو به نيابت من نميروي؟ چرا من به قصد شما دارم ميروم. بگويد: نميخواهم به قصد من بروي. برو يكي از اين روستاها در يك مسجد پيشنماز شو با بچههايش هم قصه بگو. حاضر هستي؟ هرچه فكر كردم گفتم: نه ميخواهم مكه بروم. گفتم: آقا براي تو هم نيست براي خدا هم نيست. براي خودم است. ديدم نه براي امام زمان است نه براي خداي امام زمان، من دوست دارم مكه بروم.
قرآن ميگويد: هستي براي اخلاص است. («الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» )(ملك/2) مرگ و حيات براي اين است كه كدام يك از شما كارتان درست است. كار درست هم يعني كار خالص.
اگر آدم مخلص باشد تكيهگاه مطمئني دارد. («وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» )(لقمان/22)(«عروه») يعني ريسمان، («وثقي») يعني محكم. به ريسمان محكم دست زده. مخلص طناب محكم دستش است. غير مخلص تمام ميشود. به رئيس جمهور بچسبيد بعد از چهار سال تمام ميشود. نماينده مجلس، شوراي شهر، شاه، به هركس تكيه كنيد تمام ميشود. («ما عِنْدَكُمْ يَنْفَد») (نحل/96) همه چيزهايي كه نزد شماست ميپرد. («وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق») خدا ميماند. چند تا كار خالص كرديد؟ آنوقت ميدانيد ارزش اخلاص چيست؟ يك مثل از شغل شما بزنم.
شما در بهداري هستيد. بيمارستان هستيد. بنده مريض ميشوم، من را نزد شما ميآورند، شما با تخصصي كه داري، با تلاشي كه داري من را از مرگ نجات ميدهي، من كه خوب شدم رفتم بيرون، تا آخر عمر هرچه آيه و حديث بخوانم شما هم در كار من شريك هستي. نميگويم براي خدا يعني پول نگيريد. شما نيت پول نكن. ولي پول هم بگير. الآن كه شما اينجا نشستيد، كدام يك از شما به قصد اكسيژن آمدهايد اينجا نشستيد. همهي شما نشستيد بحث مرا گوش بدهيد. البته از اكسيژن هم استفاده ميكنيد. اما نيت اكسيژن نداريد. شما نيت پول نكن. درس ميخواني به خاطر درس بخواني، نه به قصد مدرك. البته وقتي درست را خواندي، مدرك هم به شما ميدهند، شما نيت مدرك نكن.
شما قصدي كه ميكني برو صله رحم. بگو: بروم به عمه يك سلامي بكنم. منتهي خوب وقتي در خانهي عمه ميرويد، سلام كني غذايت هم هضم ميشود، راه هم ميروي، خستگيات هم برطرف ميشود. اما شما نگو كه من غذا خوردم، يك خرده راه بروم. براي هضم غذا رفتيم عمه را هم ديديم، خوب سلام چطوري! اين ديگر صله رحم نيست. اين آمدي غذايت هضم شود. شما نيت كن صله رحم، در راه كه ميروي غذايت هم هضم ميشود. مثل يك كسي كه لباس ميشويد نيتش لباس شستن است. البته خوب دستش هم پاك ميشود. غذايش هم هضم ميشود. عرق بدنش هم درميآيد. ايام فراغتش هم پر ميشود. اينها ديگر درونش است. اما نيتش شستن است.
يك دعا ميكنم همه آمين بگوييد. خدايا تو را به جلال و جبروت و عظمتت، تو را به مقامي كه خودت داري و اوليائت دارد، دست ما را بگير لااقل از الآن تا آخر عمر اين بُن عمرمان،اين تتمهي عمرمان صد در صد خالص باشيم. چون نگاه ميكنيم به كارهايمان خالص نيست.
3- خاطرهاي از تبليغ در مشهد
يك خاطره تلخ دارم. برايتان بگويم چشمهايتان باز شود. عالمي در مشهد بود كه اگر ميايستاد تمام علما و مراجع پشت سرش نماز ميخواندند. مرحوم شد به نام آيتالله ميرزا جواد تهراني. از اولياي خدا بود. ايشان زمان شاه به من فرمود كه شما يك چند ماهي مشهد بيا و كلاسداري را براي طلبههاي جوان بگو. اطاعت كرديم، خانهي قم را اجاره داديم، مشهد اجاره كرديم، اسبابكشي، رفتيم با امام رضا يك قرارداد ببنديم. طوري نيست. گفتيم: يا امام رضا ما چند ماه اينجا ميمانيم سخنراني ميكنيم از هيچكس هم پول نميگيريم. تو هم امام رضا هستي از خدا بخواه من صد در صد مخلص باشم. حرفهايمان را با امام رضا(ع) زديم و كلاسها شروع شد. انواع كلاسها چند ماه، يكي از اين كلاسها شلوغ بود، در مسجد هم تنگ بود، بعد از جلسه وقتي داشتيم ميرفتيم، مثل ته قيف در تنگ بود. ما هم قاطي جمعيت ميرفتيم. يك نفر رويش را عقب كرد و من را ديد ولي محل نگذاشت. ببين چنين كرد. بعد چنين كرد. من يك چيزيام شد گفتم: يا نگاه نكن، يا اگر ديدي من پشت سر تو هستم بگو: حاج آقا ببخشيد، بفرما جلو! يك چيزي بگو. يعني قشنگ چنين كرد و بعد هم اينطور كرد. تا يك چيزيام شد فهميدم اخلاص نيست.
چون قرآن ميگويد: علامت اخلاص اين است كه نه پول بخواهد نه تشكر. من از اينها پول نميگرفتم، اما توقع بفرما جلو، حاج آقا ببخشيد، چيزي، ميخواستم بگويد. ما ديديم اِ… خودمان را از جمعيت كنار كشيديم و كنار مسجد نشستيم و يك خرده فكر كرديم و گفتم: بله، با خدا كه نميشود شوخي كرد. حضرت عباسي در دلم اين بود كه اينها از من تشكر كنند و نكردند در ذوقم خورد.
خانهي آيت الله ميرزا جواد آقا رفتم. گفتم: آقا شما يادتان هست به من فرموديد بيايم مشهد كلاس بگذارم؟ آمدم و كلاس گذاشتم و چند ماه گذشت با امام رضا هم يك چنين حرفهايي رفتيم زديم، چند ماه گذشته هم عمر ما رفت، هم پول نگرفتيم و هم اخلاص نداريم. («خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة») (حج/11) تا اين را به ايشان گفتيم، قصه را هم گفتم كه كنار در به من تعارف نكردند يك چيزيام شد. ايشان به گريه زد. يك گريهاي كرد. به حدي صدايش بلند شد، با ناله گريه ميكرد. پيرمرد هشتاد ساله كمر خميده، اشكها روي ريشش ميآمد و از ريشش به لباسش ميچكيد. ديديم عجب حال اين پيرمرد به هم خورد. گفتم: آقا گريه نكنيد من گناهم دو تا شد! (خنده حضار) خيلي ناراحت هستم، شما را ناراحت كردم. ببخشيد! باز ديديم نه ول نميكند، گريه، گريه… چرا امروز چنين شد؟ خلاصه گفتم: آقا ببخشيد من بيخود به شما گفتم. گفت: برو حرم، به امام رضا بگو متشكرم كه وسط عمر فهميدم خراب هستم. چون قصه تقريباً براي سي سال پيش بود. سي و سه، چند سال پيش. جوان بودم. گفت: برو به امام رضا بگو متشكرم كه وسط عمر فهميدم اخلاص ندارم. من براي خودم گريه ميكنم كه نكند در هشتاد سالگي لب در كسي به من محل نگذارد، من هم در ذوقم بخورد؟
ما الآن به او چاي بدهند به ما ندهند در ذوقمان ميخورد. اتاق او ده متر باشد اتاق ما نه متر اعصاب ما به هم ميريزد. اتاق او ده متر باشد، اتاق اين نه متر اعصاب ما به هم ميريزد. اصلاً كفش ما تا به تا ميشود. اصلاً به برنج ما خورشت نرسد. به مختصر چيزي ما به هم ميريزيم. برو حرم تشكر كن كه وسط عمر فهميدي مشرك هستي.
4- خطر شرك در كارهاي ديني و مذهبي
اين كه ميگويم شرك، حديث داريم از راه رفتن مورچه روي سنگ سياه، پنهانتر است. اين خيلي مهم است. اين آقا در هيأت خودش خوب سينه ميزند، اما هيأت ديگران كه ميرود چطور سينه ميزند؟ اين آقا براي محلهي خودش، نزد من آمده ميگويد: آقا يك مسجد ميخواهم بسازم در روستايي كه پدرم زندگي ميكرده است. كنار جاده! گفتم: آقاجان اين جاده در روز چند تا مسافر دارد؟ ما الآن جادههايي داريم ساعتي هزار تا ماشين رد ميشود. آنجا مسجد ميخواهيم. ميگويد: نه مسجد من بايد روستاي پدرم باشد كه مردم بگويند: پسر فلاني مسجد را ساخت. گفتم: اگر ميخواهي بسازي برو بساز. با من مشورت نكن. چون من الآن در اخلاص تو شك دارم. شما اگر ميخواهي مسجد بسازي، بگو كدام جاده نيازش بيشتر است؟ نياز را ببين.
من خوشم نميآيد به اين خمس بدهم. مگر خمس خوش آمدني است. وظيفهات است خمس بدهي. من خوشم ميآيد، من خوشم نميآيد. همهجا سليقهي خودمان را به كار ميبريم. («خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمأَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» )(ملك/2)
حديث داريم «إِنْ كُنْتَ عَاقِلًا فَقَدِّمِ الْعَزِيمَةَ الصَّحِيحَةَ وَ النِّيَّةَ الصَّادِقَة» (بحارالانوار/ج73/ص301) اگر عاقلي نيت خالص كن. واقعاً هم همينطور است. آدم وقتي مينشيند فكر ميكند چرا براي دنيا كار كنيم. بگذاريد سيماي دنيا را بگويم. شما اگر براي پول كار بكني سي سال خدمت ميكني، بيست سال هم بازنشسته ميشود 50 سال، 50 تا 12 ماه ميشود، 600 ماه، 600 تا صد هزار تومان ميشود، صد هزار تومان را پنج تا نقطه بگذار. چقدر ميشود؟ 60 ميليون! اگر براي پول كار بكني اگر ماهي صد هزار تومان پسانداز كني، 60 ميليون ميشود. پول يك آپارتماني، يك خانهاي چيزي است. چه دادي؟ 50 سال. سي سال سر كار بودم و بيست سال هم بازنشسته. 50 سال عمر دادم و يك آپارتمان گرفتم. اگر نيت، آدم عاقل ميآيد 50 سالش را به يك آپارتمان بفروشد؟ اين براي پولش! اما شهرتش، من ميخواهم فوتباليست درجه يك شوم. من ميخواهم همه ايران مرا بشناسند، همه دنيا بشناسند، هيماليا ميشوي! كوه هيماليا را همه دنيا ميشناسند. يعني واقعاً ميخواستي 50 سال جوانيات را خرج كني، هيماليا شوي؟ اين عقل است؟ نه من ميخواهم يك كاري كنم كه در خيابان كه راه ميروم همه مرا نگاه كنند. خوب يك فيل راه برود نگاهش نميكنند؟ يك فيل هم راه برود نگاهش ميكنند. امام ميگويد: اگر عاقل هستي از اينها دل بكن. اگر عاقل هستي.
من ميخواهم زن و بچهام خوش باشند. خوب است خوش باشند. منتهي از راه حرام؟ از راه حرام! از راه حلال هرچه بتواني زن و بچه خوش باشند خوب است. زندگيشان را در رفاه تأمين كن. اما از راه حرام مثلاً كمفروشي كنيم كه مثلاً خانهمان را گشاد كنيم. حديث داريم اگر عاقل هستيد، نيتهايتان را درست كنيد. ما نميتوانيم نيت هم درست كنيم. كار ما نيست. امام سجاد سحرهاي ماه رمضان از خواب بلند ميشود ميگويد: «ربنا طهر قلبي من الشرك» خدايا قلب من را از شرك پاك كن. يعني مويرگهاي شرك، شرك فقط خورشيد پرستي و ماه پرستي نيست. هواپرستي، نفس پرستي، وطن پرستي، وطن دوستي داريم. آدم بايد وطنش را دوست داشته باشد. اما وطن پرست…
ما حتي يك جاهايي داريم كه ميگويد: نيت، اگر هم كافر است، يك صلواتي بفرستيد ببينم هست. من اين حديث را ديروز ديدم. (صلوات حضار) اين حديث را ديروز ديدم. پيغمبر فرمود: «يا علي أكرم الجار و لو كان كافرا» (جامعالاخبار/ص84) احترام همسايه را بگير، ولو همسايهات كافر است. «أكرم الضيف و لو كان كافرا» از مهمان پذيرايي كن ولو كافر است. خوشم نميآيد، يك غذا به او بدهيم ديگر پايش را اينجا نگذارد. «أكرم الضيف و لو كان كافرا»! «و أطع الوالدين و لو كانا كافرين» به پدر و مادرت احترام بگذار گرچه پدر و مادرت كافر باشند. «و لا ترد السائل و إن كان كافرا» يك سائلي كه آمد سؤال كرد، كمكش كن. اين سائل حالا بالاخره دستش را آورده، فقير است يك چيزي به او بدهيد. ما گاهي وقتها يك چيزي كه مي خواهيم به يك كسي بدهيم پير طرف را درميآوريم.
يك قصهاي هست نميدانم گفتم يا نه. گفتم منتهي نميدانم در تلويزيون گفتم يا در سخنرانيهاي ديگر. يك بندهي خدايي بود به هركس ميخواست كمك كند، كلي اذيتش ميكرد. خوب حمدت را بخوان ببينم. نمازت چطور است. چيه؟ يك دور اين را ايدئولوژي و جهانبيني و معارف ديني، كلي از اين سؤال و جواب ميكرد، تا بالاخره يك كمكش كند. يك مرده شور آمد گفت: آقا مدتي است كسي نمرده ما كارمان كساد شده، اگر ميشود يك كمكي بكن. گفت: بنشين ببينم. مرده چطور غسل ميدهي؟ چند تا غسل دارد؟ چند تا پارچه كفني است؟ چه و چه و چه… تلقين هم ميخواني؟ چطور تلقين ميخواني؟ تلقين را بخوان ببينم. يك دو سه ساعت با كم و زيادش اين مرده شور را الاف كرد. بعد آقا يك چيزي به او داد. مرده شور گفت: آقا يك چيزي يادم رفت بگويم. گفت: چه؟ گفت: ما وقتي كلمهي آخر را در قبر ميگوييم تلقين كه خاك رويش بريزند، در گوش مرده يك چيزي هم ميگوييم غير از تلقين. گفت: ديگر چه ميگويي؟ پول را بده، پول را بده، چه ميگويي؟ گفت: ميگويم اي مرده خوشا به حالت مردي، نيازت به اين آقا نشد! (خنده حضار) حديث داريم سائل را كمك كن اگر كافر است. مهمان را پذيرايي كن اگر كافر است. پدر و مادر را احترام بگذار ولو منحرف هستند. همسايه را احترام كن ولو كافر است. اينها اخلاق اسلامي است. نشانهي عقل اين است.
5- نيت خالص شكست ندارد
اگر كسي نيتش خوب باشد به نتيجه برسد يا نرسد به هدف رسيده است. يعني هيچ وقت دماغش نسوخته است. براي آدم مخلص شكست نيست. شما براي رضاي خدا خودت را كانديدا ميكني. رأي آوردي الحمدلله، رأي هم نياوردي الحمدلله! اما اگر رأي آوردم، اين مردم ايران فهيم هستند. اما اگر رأي نياوردم، اين تودهي ناآگاه! عوام هستند. اگر به تو رأي دادند فهيم هستند. اگر به تو رأي ندادند، ناآگاه هستند. ببين اين ديگر صد در صد پيداست اخلاص ندارد. آدم مخلص يك كاري را ميكند، شد شد، نشد نشد. البته من اينهايي را كه ميگويم معنايش اين نيست كه خودم اخلاص دارم. دعا ميكنيم خدايا تو را به حق محمد و آلمحمد اخلاص به همهي ما بده. اگر از بنده فيلم گرفتند و پخش نكردند طوريام نميشود. من حرف زدم براي اينكه همه مردم ايران گوش بدهند. حالا پخش نكردند، من ثوابش را دارم. مسجد رفتيم آقا نبود. نماز فرادي بخوان ثواب جماعت داري. اگر آدم نيتش خدا باشد، چه به هدف برسد چه نرسد… قرآن ميگويد: («وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّه») (نساء/100) كسي كه براي رضاي خدا از خانهاش بيرون بيايد، ميگويد: («فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ») اجرش با خداست. چه به مقصد برسد، چه نرسد. اين آيهي قرآن است. («وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّه»)، («يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ») از خانهاش خارج شود، («مُهاجِراً إِلَى اللَّه») براي رضاي خدا از خانهاش بيرون ميآيد. برسد يا نرسد.
آقا يك چيز ديگر بگويم. يك آدم پستي را، خلافكار، جنايتكاري را شما خبر از جنايتهايش نداري. فكر ميكني اين آدم خوبي است. ميگويي: سلام عليكم، خدا حفظت كند (انشاءالله)! من خيلي به شما ارادت دارم. شما به خاطر خوبياش احترامش را ميگيري. ولو او جهنمي باشد. شما به اجر خودت ميرسي. به اجر خودت ميرسي. اين خوبياش است. برعكس، اگر يك آدمي را به قصد ظلم كشتي. ناراحت شدي، يك آدمي را كشتي. بعد گفتند: چه خوب شد او را كشتي، قاضي دارد دنبالش ميگردد. اين اصلاً حكم اعدامش آمده است و فراري بود. هيچكس به تو نميگويد: آفرين. با اينكه كسي را كشتي كه بايد كشته شود. اما چون نيت تو اجراي حكم خدا نبوده، كينهي خودت بوده. هيچكس نميگويد تو آدم خوبي هستي. ببين نيتها چقدر به كارها ارزش ميدهد.
كارهاي ديگر شرايط ميخواهد. مثلاً هركاري ميخواهي بكني، يا پول ميخواهد، يا زمان ميخواهد، يا مكان ميخواهد، ماشين ميخواهد، امكانات ميخواهد. هر كاري انجامش يك سري شرايط دارد. تنها چيزي كه هيچ شرطي ندارد، نيت است. نيت هيچ شرطي ندارد. آدم با نيت ميتواند در كل هستي كمك كند. مثلاً من يك پولي ميخواهم براي سلامتي خودم بدهم. ميگويم: براي سلامتي همه مردم. هم خودم هم همهي مردم. نيت من است، همينطور كه نشستم. نه پول من اضافه شد، نه تكان خوردم. هيچي، نيت! شما بعد از نماز صبحت دعا كن خدايا همهي منحرفين كرهي زمين را وسيله هدايتشان را فراهم كن. دعا كن بگو. نيت ساده ترين كار است در عين اينكه مشكلترين كار است.
اگر كسي خالص نباشد كارهايش هدر رفته است. «ضاع من كان له مقصد غير الله» (غررالحكم/ص95) حضرت امير فرمود: هركس براي غير خدا كار كند، هدر رفته است. «العمل كله هباء إلا ما أخلص فيه» (غررالحكم/ص155) تمام كارها پودر ميشود، جز آن كاري كه اخلاص دارد. اخلاص مثل نخ اسكناس است. اگر اين نخ در اسكناس بود، اسكناس ارزش دارد. اگر اين نخ نباشد، اسكناس هرچه هم سبز باشد، قرمز باشد ارزش ندارد.
6- اخلاص در همه كارهاي علمي و عملي
اخلاص در همه چيز است. «اخلص العمل»، «اخلص الفكر»، «اخلص التوبه»، «اخلص العبادة»، «اخلص النصيحه»، «اخلص الولاء» يعني اخلاص فقط در نماز نيست. فكر هم كه ميكني فكر خالص باشد. يعني طراحي نكن كه چنين كنيم، چنين كنيم، چنين كنيم، چنين كنيم. بعضيها در نمازشان دارند جاي ديگر فكر ميكنند. «اخلص العمل»، «اخلص الفكر»، فكرت هم خالص باشد. يعني قاطي فكرت چيز ديگري نباشد. «اخلص التوبة» توبه ميكني واقعاً خالص توبه كن. «اخلص النصيحه» اگر نصيحت ميكني، خير خواهي ميكني براي خدا باشد، نخواسته باشي بگويي من نصيحتت ميكنم. بعضيها هم اخلاص خيالي دارند. يك عمري خالص نيستند، ولي خيال ميكنند خالص هستند. ميگويد: اِ… مثل همين كاري كه من مشهد كردم. فكر ميكردم حالا كه پول نميگيرم براي خداست. هم پول نگرفتي، هم براي خدا نبود. البته گفتم معناي اخلاص اين نيست كه آدم پول نگيرد. بگذاريد من اين را بگويم. چيز قشنگي است. زيادي گوش بدهيد.
علامت اخلاص: در قرآن ميگويد: («لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» )(انسان/9) يعني در دلم اراده نكردم. يكي («لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» )(انعام/90) به زبانم از شما سؤال نميكنم. («لا نُريدُ»)، («لا أَسْئَلُكُمْ») يعني نه به زبان حرف پول ميزنم، نه در قلبم نيت پول است. نميگويد: («لا أُخِذَ مِنْكُم») نميگويد: از شما نميگيرم. داديد ميگيرم. به كسي گفتند: شما خيلي آدم مخلصي هستيد. پول نميگيريد! گفت: به هيچكس هم نميدهم. يك كسي را هل دادند برايش كف زدند. گفتند: (ماشاءالله) چه جگري! از چهل متري پريدي؟! گفت: نميدانم چه كسي مرا هل داد! (خنده حضار) اخلاص چيست؟
7- آثار و بركات اخلاص
بركات اخلاص، حديث داريم اگر تو براي خدا كار كني، خدا مشكلاتت را حل ميكند. «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه» (بحارالانوار/ج68/ص184) يعني اگر تو براي خدا كار بكني، خدا هرچه مصلحت تو باشد برايت درست ميكند. ما ديديم آدمهايي را كه براي خدا كار كردند همهي زندگيشان هم تأمين شد. حالا من يك فرمول ديگر هم براي شما بگويم. ببينيد آقا اگر كسي براي خدا كار كند قيامتش صد در صد هست، دنيايش هم يكوقت ديدي خوب شد. اينطور نيست آدمهايي كه براي خدا كار ميكنند بدبخت باشند. خيليها براي خدا كار ميكنند زندگيشان هم خوب است. بعضيها هم ممكن است نه، براي خدا كار كنند، زندگيشان خوب نيست. حالا ما زندگي دنيا را قول نميدهيم. ما ميگوييم زندگي 50 درصد. پس كسي براي خدا كار كند، 50 درصد دنيا را دارد. آخرتش هم چه؟ اما اگر كسي براي دنيا كار كند. براي دنيا كار كند آخرتش چقدر است؟ صفر است. آنوقت دنيايش هم معلوم نيست به دنيا برسد. خيليها به قصد دنيا كار ميكنند به دنيا هم نميرسند. پس دنيايش هم 50 درصد است.
امام فرمود: اگر عاقل هستي، براي خدا كار كن، روي فرمول رياضي آدم بايد مخلص باشد. اگر براي خدا كار كنيم، قيامت صد در صد است، دنيا هم يكوقت ميبيني خوب شد. اگر براي دنيا كار بكنيم، قيامت صد در صد از بين رفته دنيا هم معلوم نيست به آن برسيم. گاهي وقتها آدم مي رود دزدي كند، پليس او را ميگيرد. يعني آخرت ندارد و در دنيا هم زندان رفت. اينطور نيست كه دنيايش قطعي باشد. اين معناي حديث شايد اين باشد. كه امام فرمود: اگر عاقل هستيد قصد قربت كنيد. دنيا چيزي نيست. رئيس جمهورياش چيزي نيست.
خدا آيت الله العظمي بروجردي را رحمت كند. آيتالله صافي به مناسبت پنجاهمين سال آقاي بروجردي يك متني نوشته، آقاي بروجردي را نميدانم شما يادتان ميآيد يا نه، من 16 سال، 17 سال داشتم ايشان را ديدم. آقاي بروجردي كسي بود كه تمام مراجع فعلي شاگردش بودند. خلاص! تمام مراجع شاگرد آقاي بروجردي بودند. آيتالله صافي ميفرمود كه آقاي بروجردي فرمود: در عمرم يك ذره براي رياست و مرجعيت قدم بر نداشتم. ولي خوب بالاترين درجهي مرجعيت هم داشت. آقاي بروجردي كسي بود كه وقتي نامه به مفتي مصر نوشت، بالاترين مقام علمي مصر وقتي نامهي آقاي بروجردي دستش رسيد، بلند شد ايستاد. آقاي بروجردي قم است، او به احترام نامه بلند شد ايستاد. نامه را خواند بوسيد و روي چشمش گذاشت. يك تشر به شاه ميزد رنگ شاه ميپريد. قدرت، عزت، هيبت، علم، ايشان فرمود: يك ذره براي دنيا كار نكردم. آدمهايي هستند كار نميكنند به دنيا هم ميرسند. آدمهايي هستند صبح تا شب كار ميكنند، دائم فكر ميكند چه كند، دائم مثل اين شطرنجبازها فكر ميكند چطور مهرهها را جابهجا كند كه يك تومان بيشتر گيرش بيايد.
به يكي از اين دكترهاي ارتوپد گفتم: ميخواهي كجا مطب بزني؟ گفت: والله اگر بشود زير پل صراط، چون آنجا تند تند ميافتند، (خنده حضار) يك چيزي گير ما ميآيد. يك حاجي از مكه آمده بود گفتند: مكه چه خبر؟ گفت: والله نميدانم ولي هفت متر موز خوردم. پيداست هروقت موز آوردند متر كرده، و در دفتر خاطراتش… هفت متر موز خوردم. كجا مهماني رفتي؟ چه مهماني! چه تالاري گرفتند، چه عروسياي، به چه قيمتي! ميداني اين تالار چقدر، ميتوانستي يك خانواده را به زندگي برساني يك خرده تالارت را سبكتر بگيري. يك خرده تالار را سبكتر بگير، يك دختر و پسر ديگر… من ديدم يك دختر و پسر با هم صحبت كردند گفتند: اين پولهايي كه ميخواهيم الك دولك خرج كنيم، بياييم يك خانوادهي ديگر را راه بياندازيم. چقدر تو ميدهي؟ اين مقدار من، اين مقدار هم تو، بدهيم فلان دختر و پسر هم ازدواج كنند. آنوقت كارت فرستادند، براي من هم فرستادند. يعني يك كارتش دست من رسيد. كه جناب آقاي فلان، دوشيزه فلان و آقاي فلاني ازدواج كردند، از تشريفات حذف كرديم و بودجهاش را براي يك خانوادهي ديگر گذاشتيم. بعد آنوقت اينكه ايثار ميكند خدا هم جبران ميكند. تا آخر عمرش ممكن است اين عروس و داماد خوش بمانند. براي اينكه يك زندگي را شيرين كردند، خدا زندگيشان را شيرين ميكند. ما فكر ميكنيم اگر در اين تالار باشد عزيز هستم. در آن تالار باشد عزيز نيستم. اگر گل اين رقمي ببرم، آخر فاتحه مرده است، فكر شب اول قبرش باشيد. كلي گل ميخرد. بابا يك گوسفند بكش پول گل را بده يك چهار نفر كه گوشت گيرشان نميآيد، بگويند: خدا رحمت كند فلاني را، آن شبي كه فلاني مرد ما يك آبگوشتي خورديم. گل ميريزي پر پر ميشود. اگر اخلاص داري…
حرف زياد است من فكر ميكنم چند جلسه ديگر راجع به اخلاص بايد صحبت كنم. حديث داريم كسي كه مكه ميرود. بگويد: خدايا من (انشاءالله) سال ديگر هم ميآيم. اگر برود و نيايد، خدا سال ديگر يك ثواب حجاش ميدهد. چون نيت كرد بيايد. با نيت انسان ميتواند ميليارد ميليارد درآمد بردارد.
خدايا به آبروي آنهايي كه فهميدند و همه كارهايشان را خالصانه انجام دادند، عاليترين درجه اخلاص را در همه كارها به همه ما مرحمت بفرما. آخرت ما را صد در صد، دنياي ما را صد در صد تأمين بفرما. ولي در اين وسط ما را دنيا گرا قرار نده. چون اينجا بيمارستان است يك دعايي هم بكنيم. خدايا همهي بيماران را شفا بده. ذهن دكترهاي ما را به سمت تشخيص درست هدايت بفرما. كسي كه ميتواند افرادي را با تلاش و تخصص خودش نجات بدهد، در اجرشان شريك باشد، حيف است براي دو فلس پول كار كنيد، نيت شما نجات يك مسلمان باشد، نه اين حقوق. پول بگيريد اما براي پول كار نكنيد. دنيا مثل سايه است. سايه عقب شما بيايد خوب است اما شما نبايد عقب سايه برويد. شما سرت را پايين بيانداز و برو. منتهي سايه هم عقب شما ميآيد. شما خواسته باشي سايه را بگيري در ميرود. دنيا مثل آب دريا است. آب دريا بيرون كشتي خوب است. كشتي را روي آن مياندازيم. اما اين آب دريا در كشتي برود غرق ميشود. دنيا خوب است اگر در روح ما نرود. از دنيا استفاده كنيم اما براي دنيا كار نكنيم. مشكل را بايد خدا دست ما را بگيرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 11 سوره زمر بر چه امری تأكید دارد؟ 1) عبادت در همه حال 2) اخلاص در عبادت 3) عبادت مخفیانه 2- فرد خیّری كه در كارهایش اخلاص ندارد، چه زیانی میبیند؟ 1) خسارت در دنیا 2) خسارت در آخرت 3) خسارت در دنیا و آخرت 3- كسی كه نیتّش خالص است، چه زمانی به پاداش الهی میرسد؟ 1) با اولین قدم و اقدام 2) پس از رسیدن به مقصود و نتیجه 3) در صورت مفید واقع شدن 4- بر اساس قرآن، نشانه اخلاص در عمل چیست؟ 1) طلب نكردن اجر و مزد 2) عدم انتظار سپاس و تشكر 3) هر دو مورد 5- در روایات خطر شرك در كارها، به چه چیزی تشبیه شده است؟ 1) حركت امواج در دل دریا 2) حركت ابرها در دل آسمان 3) حركت مورچه روی سنگ سیاه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2225