responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2258

موضوع بحث: گناه شناسي، عوامل بازدارنده گناه – 2، رمضان 62

تاريخ پخش: 19/04/62

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

1- عوامل بازدارنده گناه

بحثمان گناه بود. بحث‌هاي زيادي در زمينه گناه داشتيم. بحث اهميت گناه و بحث تظاهر به گناه و كوچك شمردن گناه و گناهان كليدي و گناهان نامرئي و جبران گناه و گناهان كبيره و گناهان افراد باشخصيت و زمينه‌هاي رواني گناه، زمينه‌هاي اقتصادي گناه، زمينه‌هاي سياسي گناه، زمينه‌هاي گناه و همين طور هر روز يك بحثي را دنبال كرديم و الان بحثمان اين است كه عوامل بازدارنده از گناه چيست؟

2- توجه به حضور خداوند

عامل دوم را داريم بحث مي‌كنيم. عامل اول فكر در عواقب گناه، عامل دوم توجه به حضور خدا و ثبت اعمال، كه بحث امروز ما همين جمله است. اين خط سير بحثمان بوده. بحث بيست و پنجم از مباحث گناه شناسي، موضوع عوامل بازدارنده گناه كه يك موضوعش فكر در عواقب گناه كه دو جلسه درباره آن صحبت كرديم. يك جلسه هم الان درباره اين كه توجه داشته باشد انسان، به اين كه خدا حاضر است. اين خيلي مسأله مهمي است و البته اين حرف هم كه مي‌خواهم بزنم از دهان من هم بزرگتر است اين حرفي است كه بايد امام بزند. بايد اولياي خدا اين حرف را بزنند ولي حالا فرض كنيد يك ضبط صوتي هستم که نقل مي‌كنم. چون مسأله خيلي بالاست، عاليترين درجه عرفان است، عالي ترين درجه يقين و ايمان است كه انسان در هر حال خدا را حاضر بداند و دنيا را محضر خدا بداند و اين حرف را كسي بزند كه از خدا غافل است اين شرمندگي است. حالا اميدوارم بحث را كه گوش مي‌دهيد وقتي دعا مي‌كنيد به خودتان به همه دعا كنيد، عمومي دعا كنيد كه شامل ما هم بشود.
مسأله ايمان به حضور خدا! در قرآن زياد آيه داريم كه خدا شما را مي‌بيند. خدا مي‌شنود. علامه طباطبايي وقتي در نجف تحصيل مي‌كرد مي‌خواهد بيايد ايران خدمت استادش مي‌رسد مي‌گويد: يك نصيحت به من بكن، مي‌خواهم بروم ايران، نصيحتي كه يادگاري باشد! ايشان مي‌فرمايد: بهترين نصيحت‌ها كلام خداست و قرآن مي‌فرمايد كه: (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌) (علق /14) بشر نمي‌داند كه خدا «يري» او را مي‌بيند. اين آيه قرآن است كه استاد علامه طباطبايي به عنوان آخرين كادو و سوغاتي و نصيحت و سفارش آخربه علامه مي‌كند. آيا نمي‌داند بشر كه خدا او را مي‌بيند؟ خدا مي‌بيند، (يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ) (غافر /19) خدا مي‌داند خيانت‌هاي چشمها را، و آنچه صدور مخفي مي‌كند. صدر يعني سينه، يعني آنچه در دلها مي‌گذرد. مي‌داند خيانت چشم‌ها را، يعني يك كسي كه به يك كسي نگاه مي‌كند ظاهرش اين است كه نگاه مي‌كند اما در اين نگاه چه مي‌خواهد بگويد؟ نگاه عاشقانه است. نگاه عارفانه است. نگاه طبيعي است. نگاه شهوتي است. نگاه تهديدي است. نگاه مي‌كند بترساندش، نگاه آزمايشي است، نگاه مي‌كند ببيند فلاني چطور آدمي است. يك نگاه است اما پشت اين نگاه‌ها، هدف‌ها چيست؟ گاهي يك كسي كسي را نگاه مي‌كند، بفهمدكيست؟ چه كاره است؟ نگاه آزمايشي داريم. نگاه علمي داريم گاهي آدم به يك چيزي نگاه مي‌كند ياد بگيرد. گاهي نگاه مي‌كند كيف كند، گاهي نگاه مي‌كند امتحان كند، گاهي نگاه مي‌كند بترساند. گاهي بي هدف نگاه مي‌كند، اصلاً هيچ هدفي ندارد، همين طور نگاه مي‌كند.
قرآن مي‌فرمايد: خيانت‌هاي چشمها را هم مي‌دانم، يعني اين كه انگيزه اين دوربين تلويزيون مي‌داني چيست؟ اين دوربين تلويزيون لب من را كه به هم مي‌خورد فيلمبرداري مي‌كند. يعني الان فيلمبرداري مي‌كند كه لب من به هم مي‌خورد يا اين گچ به تخته كشيده مي‌شود اما آيا اين لب من كه به هم مي‌خورد، اين گچي كه به تخته كشيده مي‌شود هدفم اين است كه از تلويزيون پول بگيرم؟ هدفم اين است كه خودم را كانديدا بكنم؟ هدفم اين است كه خودم را مطرح كنم؟ هدفم اين است كه اسلام را مطرح كنم؟ آن وقت اسلام را مطرح كنم اگر كسي ديگر بيايد جاي من اسلام را مطرح كند خوشحالم يا اين كه اسلامي مي‌خواهم كه خودم هم گوينده‌اش باشم؟ هزارها نيت خبيث و ده‌ها نيت پاك ممكن است باشد كه اين را ديگر دوربين علم و صنعت مادي نمي‌تواند فيلمبرداري كند اين دوربين خداست كه از دل من فيلمبرداري مي‌كند. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» خيانت‌هاي چشم و آنچه که مخفي كند، آنچه سينه‌ها مخفي مي‌كند وآنچه زير پرده نگاه شماست خدا مي‌داند. (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً) (نساء /1) قرآن مي‌خوانم. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً» به درستي كه خداوند مراقب شماست. راستي اگر اين ايمان مطرح بشود، ديگر لازم نيست آدم در اداره بگويد: چراكم كاري مي‌كني؟ مأمور اداره وقتي پشت ميز مي‌نشيند مي‌داند خدا رقيب اوست. راستي ديگر لازم نيست كه آدم بگويد كه جاسوس بگذارد، چون يك ناظر قوي هميشه با ماست. رقيب است و عجب رقيبي! (وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً) (نساء /108) خداوند بر شما احاطه دارد. (أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما في‌ أَنْفُسِكُمْ) (بقره /235) آيه‌ها خيلي روشن است. خدا آنچه در روح شماست مي‌داند. (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ) (مائده /99)

3- توجه آگاهي و علم خداوند

«و الله» يعني خداوند «يَعْلَمُ» مي‌داند «ما تبُدُون» آنچه را كه اظهار مي‌كنيد «وَ ما تَكْتُمُونَ» و آنچه را كه كتمان مي‌كنيد. هر چه مي‌خواهي كتمان كن. خدا مي‌داند و جالب اين است كه خدا مي‌گويد (وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ) (بقره /72) بالاخره نمي‌شود كسي خودش را انقلابي جا كند ولي ضد انقلاب باشد. بني صدر باشد يا قطب زاده باشد يا ديگري. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ» يعني خدا اخراج مي‌كند «ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ». اگر انسان ايمان به اين داشته باشد دليلي ندارد كه منافق باشد چون خدا وعده داده دليل ندارد دو سه رقم بازي كند خدا وعده داده هر چه در دل هست بيرون مي‌آورد، دير يا زود مشتت را بازمي كند. من اگر بناست فردا رسوا بشوم از حالا رسوا مي‌شوم. دليل ندارد، صاف بگو، راستش را بگو. (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ) (ق /18) «ما يلفظ» يعني تلفظ نمي‌كند «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» تلفظ نمي‌كند هيچ كلامي، هيچ كلامي تكان نمي‌خورد لب از لب «إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» مگر اين كه نزد او، هر چه بگويي دو فرشته ضبط مي‌كنند. خوب مي‌شود كسي اينها را باورش بيايد؟ دنيا محضر خدا باشد. خودش در حضور خدا باشد، ايمان به علم خدا داشته باشد! چرا در قرآن اين همه گفته «إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ» يعلم عليم اين همه كه مي‌گويند خدا عليم است عالم است يعلم در زيارت ماه رجب برايتان بخوانم «يَا مَنْ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ»(المصباح‌‌كفعمي، ص‌254)‌ اي خدايي كه مي‌داني در دل آنهايي كه ساكتند. خيلي‌ها ساكتند اما در دلشان چيزهايي مي‌گذرد «يَا مَنْ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ» ‌اي خدايي كه مي‌داني صامت، يعني ضمير يعني درون. ‌اي خدايي كه درون افراد ساكت را مي‌داني. «يَا سَامِعَ كُلِّ نَجْوَى»(كافى، ج‌2، ص‌560) ‌اي كسي كه هر نجوا و تنگ گوشي در عالم بشود مي‌شنوي. «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ»(نهج‌‌البلاغه، حكمت 324) تقوا داشته باشيد و از گناه دوري كنيد. شاهد خودش حاكم است. آخر بعضي‌ها مي‌گويند حاكم شرع با شاهد فرق مي‌كند حاكم شرع كسي است و شاهد كس ديگر. اگر جايي حاكم شرع خودش حاكم باشد اين ديگر آدم راه پس و پيش ندارد. اگر شاهد كس ديگر باشد مي‌شود آدم بگويد آقاي حاكم شرع اين شاهدان دروغ مي‌گويند اما اگر حاكم شرع گفت خودم هم ديدم ديگر آدم هيچي، «فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ»، هماني كه شاهد است همان هم حاكم است وقتي كه هماني كه شاهد است همان هم حاكم است ديگر آدم از چه كسي چيزي را مخفي مي‌كند؟ «لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ»(نهج‌‌البلاغه، خطبه 203)، پرده‌ها را پاره نكنيد كسي كه سر شما را مي‌داند پرده‌ها را نزد او پاره نكنيد. خوب 49 مرتبه در قرآن مي‌خوانيم سميع. 51 مرتبه در قرآن مي‌خوانيم بصير. 100 مرتبه سميع و بصير در قرآن هست. خوب، يكي از عوامل بازدارنده گناه ايمان به علم خداست. اين كه در خداشناسي بحث‌هايي مي‌كنند درباره صفات خدا، و يكي از صفات خدا را علم خدا مطرح مي‌كنند به خاطر همين است كه ايمان به علم خدا اين نقش را دارد. رد شويم. در اينجا داستان‌هايي هست كه گاهي صحنه‌هاي گناهي مي‌خواسته پيش بيايد همين مقدار كه خدا حاضر است و حتي اگر يك بچه‌اي گاهي انسان را ببيند، آدم بفهمد كه بچه مي‌فهمد يك گناهاني را مي‌كند كه مي‌خواهد بابا و ننه‌اش هم نفهمد، يك گناهاني مي‌كند كه مي‌خواهد همسرش هم نفهمد، مي‌خواهد بچه‌اش هم نفهمد آن وقت اين ضعف ايمان است كه آدم گناه را انجام بدهد و براي حضور خدا ارزشي قائل نباشد.
خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد ايمان به حضور خودت را در ما زنده كن. هر چه انسان بيشتر ياد خدا بكند از گناه دورتر مي‌ماند، چون انسان كه ازخدا غافل شد غفلت مايه همه بدبختي‌هاست. غفلت از استعداد باعث شد كه ما توسري خور ابر قدرت‌ها بشويم. يعني غافل بوديم كه مي‌توانيم. الان كشورهاي مستضعف، اين كشورهاي عربي مسلمان كه توسري مي‌خورند وخودشان را فروختند به خاطر اين است كه غافل شدند از استعدادشان. غفلت از اين كه ايمان چه نقشي دارد. علت اين كه آمريكا و محاسباتش، شوروي و محاسباتش لق شد به خاطر اين كه غافل بودند از نقش مكتب. هم ما غافليم ازنقش مكتب، ما غافل بوديم از نقش مكتب هم حالا كه ما توجه به مذهب و خط ولايت فقيه آورديم. حالا كه ما از غفلت بيرون آمديم آنها غافل بودند كه مكتب چه مي‌تواند بكند و لذا هي برنامه ريزي كردند، برنامه ريزيشان، محاسبتشان به هم خورد. آنها غافل بودند از نقش مكتب و لذا محاسباتشان به هم خورد ما هم غافل بوديم از مكتب و لذا بله قربان گو بوديم. ما از غفلت آمديم بيرون آنها گرفتار غفلتند. (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً) (طه /124) كسي كه خدا را از فكرش، از روحش، كسي كه از خدا اعراض كرد زندگيش تلخ مي‌شود. (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) آدم گاهي دلهره دارد چه مي‌شود آينده‌ام چه مي‌شود. فردا چه مي‌شود، بميرم چه مي‌شود. بچه هايم چه مي‌شود. همه‌اش انسان مي‌گويد: چه مي‌شود اما كسي كه ايمان به خدا دارد دلش آرام است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»

4- ياد و ذكر خداوند از عوامل بازدارنده گناه است

قرآن مي‌فرمايد: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري) (طه /14) نماز بخوان براي اين كه نماز ياد ما را در تو زنده مي‌كند. آن وقت وقتي نماز ياد خدا را در مازنده كرد (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ) (عنكبوت /45) چه كنيم كه گناه نكنيم؟ نماز بخوانيد. چون بحثمان بحث گناه است. عوامل بازدارنده از گناه چيست؟ قرآن مي‌گويد: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» نماز با توجه انسان را از فساد باز مي‌دارد. براي اين كه انسان روزي چند مرتبه مي‌گويد (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) فقط بايد بندگي خدا باشد نه بنده شرق نه بنده غرب، نه بنده زور، نه بنده تزوير. فقط از خدا بايد كمك بگيريم. نه كمك از شرق نه كمك از غرب. (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) خدا بايد ما را هدايت كند. (مالِكِ يَوْمِ الدِّين) (فاتحه /4) ما در برابر تو جواب بايد پس بدهيم. مالك قيامت تو هستي. حاكم و شاهد ما تو هستي. اگر كسي نماز بخواند الله اكبر او بزرگ است. خدا بزرگ است. بزرگ‌تر از. . . . . ، بزرگ‌تر ازفكرها، بزرگ‌تر از گفتني‌ها، بزرگ‌تر از نوشتني‌ها، بزرگ‌تر از آنچه وصف بشود، اگر اين نماز با توجه خوانده بشود قرآن وعده داده «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» نماز انسان را از فحشاء و منكر باز مي‌دارد. اين كه نمازهاي ما نماز نيست به خاطر اين كه نمازهاي ما مثل تخمه پوك است. تخمه پوك سبز نمي‌شود. مغز ندارد. نمازي كه توجه ندارد تخمه‌اي است كه پوك است سبز نمي‌شود. (عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ) (نهج‌‌البلاغه، خطبه 193) اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: كسي كه خدا پهلويش بزرگ شد، ديگران و چيزهاي ديگر پهلويش كوچك است. كسي كه خدا پهلويش بزرگ شد چيز ديگر كوچك است. آقا صدتومان گيرمان آمد. الله اكبر خدا بزرگ‌تر از اين صد تومان هاست. آقا نمي‌داني چه كيفي بود. خدا بزرگ‌تر ازاين دنياست و كيفهاي دنيا. دنيا و همه كيف‌هايش و همه سرمايه هايش(مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ) (نساء /77) چيزي نيست. الله اكبر او بزرگ‌تر است. يك كتكش زدم جگرم حال آمد. «الله اكبر» رضاي خدا بهتر از اين است كه تو راضي بشوي و جگر تو حال بيايد. اگرانسان اين معناي «الله اكبر» را در خودش زنده كند و خدا بايد اين الله اكبر را در ما زنده كند نه اين كلاس‌ها مي‌تواند نقشي داشته باشد بي نقش نيست، آن كه بيشتر نقش دارد اين است كه لطف خدا باشد. يكي از زنهاي بهايي مسلمان شده بود بردندش خدمت يكي از مراجع. پرسيد چه چيزي باعث شد كه تو مسلمان شدي؟ آيا كتاب خواندي؟ كسي باتو بحث كرد؟ دليل اين كه مسلمان شدي چه بود؟
اين زني كه بهايي بود و مسلمان شده بود گفت يك لحظه لطف خدا. تا گفت يك لحظه لطف خدا آن مرجع پيرمرد بزرگوار آنقدر گريه كرد آنقدر گريه كرد كه نمي‌توانست خودش را نگه دارد دستمال را درآورد و زار زار گريه كرد. يك لحظه خدا باشد، كه انسان دنيا پهلويش هيچي باشد. آن روحيه‌اي كه خداوند به رزمندگان ما داده مي‌گويند: خدا بزرگ‌تر است و آدم هم هست كه اگر درختش خشك بشود پاي درخت مي‌نشيند گريه مي‌كند. كشاورزي كه براي خشك شدن درختش گريه مي‌كند او خدا پهلويش بزرگ نيست درخت پهلويش بزرگ است اگر يك ارتشي يكي از قپه‌هاي سر دوشش پايين و بالا شد، هشتش هفت شد، يا هفتش هشت شد، يك خورده قپه و درجه‌اش بالا و پايين شد، بازاري اگر صد تومان كم و زياد شد، كانديدا شده، رأي كم آورده رفت خواستگاري دختر بهش ندادند، ماشين نو خريده بود تصادف كرد، ماشينش لوله شد، كساني كه پاگرفتن اين و آن از يك درخت و ماشين و صد تومان پول و يك قپه اين طور پايين و بالا مي‌روند، اينها واقعش اين است كه بايد معتقد بشوند. يعني خدا پهلويشان بزرگ نيست. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» اگر نماز خدا را در نظر ما بزرگ كند آن وقت «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ» خدا پهلوي آدم بزرگ بشود چيزهاي ديگر پهلوي آدم كوچك است.
چرا هر چه حادثه تلخ است مي‌روند پهلوي امام و امام مثل كوه ايستاده؟ چرا مرحوم طالقاني (ره) مي‌فرمود هر وقت من اعصابم خورد مي‌شود در بن بست قرار مي‌گيرم مي‌روم خدمت امام آنجا يك خورده حال مي‌آيم برمي‌گردم. چطور72 تن وقتي شهيد مي‌شوند همه مسؤولين مملكتي فكر مي‌كنند كه اگر امام متوجه بشود چه مي‌شود. آن وقت در خانه امام مي‌روند راديو را برمي‌دارند امام سرش را كج مي‌كند مي‌گويد چيست؟ راديو را مي‌خواهيد برداريد؟ من ساعت 6 شنيدم. بعد مي‌بينند نه. يك ذره امام تكان نمي‌خورد. چگونه است كه آخر مسأله هفتاد و دو تن را هر كس شنيد دوست و دشمن سوختند البته دشمنان. . . نه دشمنان گول خورده، بي تفاوتهايي كه بني صدر بودند والا آن مهره‌هاي اصليشان كه خودشان طراح قصه بودند. اين چه مسأله‌اي است كه هر حادثه‌اي يعني اگر تمام دنيا زير و رو شود امام يك ذره تكان نمي‌خورد؟ يعني بيشترين مشكلات كره زمين متوجه امام زمان(ع) است و آرامترين دلهاي كره زمين قلب مبارك حضرت مهدي است. چي توازن را حفظ مي‌كند؟ شما الان اگر بفهمي كجا زلزله شده، كجا سوخته، به كي زدند، چه كسي را خوردند، آبروي چه كسي را ريختند شما اگر از ده تا ظلم با خبر بشوي ديگر خوابت نمي‌برد. امام زمان(ع) از تمام جنايت‌هاي كره زمين با اطلاع است. از امام زمان(ع) كه در سطح عالم هست بگذريم در جمهوري اسلامي خودمان در يك منطقه كوچك بيشترين مشكلات را شخص امام معتقد است و اعصاب كسي كه از همه در اين مملكت قوي‌تر است اعصاب امام است. چه مسأله‌اي است كه هر چه مشكلات بيشتر مي‌شود اعصاب قوي است چي است قصه كه از پا در نمي‌آيد؟ روايتي داريم كه پيغمبر فرمود هيچ پيغمبري به اندازه من اذيت نشد. هيچ رسولي به اندازه رسول اسلام اينقدر زجر نكشيد و چطور اينقدر دلش آرام است؟ چرا ما صد تومان گول مي‌خوريم؟ و چرا او هر چي. . امير المؤمنين کيست؟ اگر به من دو هزار تومان دادند امضاء مي‌كنم، بيست هزار تومان دادند امضاء مي‌كنم صد هزار تومان بدهند يك دروغ مي‌گويم اما اميرالمؤمنين مي‌فرمايد والله اگر هستي را بدهند به علي كه پوست جو از دهان مورچه بگيرم نمي‌گيرم. او چه کسي است؟ آن اهرم چيست؟ كه همه مفاسد هستي را مي‌داند. حضرت مهدي دلش آرام است. همه مشكلات جمهوري اسلامي را تقريباً امام مي‌داند و اعصابش از همه اعصاب‌ها قوي‌تر است. و هستي را مي‌دهند به اميرالمؤمنين علي(ع) كه پوست جو از دهان مورچه بگيرد، مي‌گويد: اين مقدار ظلم هم راضي نيستم. دنبال اين كيميا برويم. كيميايي كه در آزمايشگاه‌هاي مادي قابل تجزيه و تحليل نيست. اين چيست؟ «ياد خدا» به همين خاطراست كه مي‌گويند دعا بخوانيد.
اين دعاي جوشن چه دعايي است. خيلي دعاي مهمي است. هزار كمال براي خدا. هزار وصف براي خدا. «يَا مَنْ لَا مَفَرَّ إِلَّا إِلَيْه يَا مَنْ لَا مَفْزَعَ إِلَّا إِلَيْه»(المصباح كفعمي، ص‌252) ‌اي خدايي كه هر جا فرار كنيم باز هم بايد بياييم سراغ خودت. خوب وقتي انسان اين طور دارد با خدا مناجات مي‌كند خدايا هر جا فرار كنم زمين توست خوب ديگر كجا فرار كنم. «يَا مَنْ لَا مَفْزَعَ إِلَّا إِلَيْه» «يَا مَنْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِه»(المصباح كفعمي، ص‌252) «يَا غَالِبُ غَيْرَ مَغْلُوبٍ»(جمال‌‌الأسبوع، ص‌278) ‌اي كسي كه پيروز مي‌شوي و محال است شكست بخوري.
به هر حال توجه به خدا، ياد خدا، ذكر خدا، همين الله اكبرها اين كه گفتند ذكر خدا را بگوييد براي همين جهت است. هرچه بيشتر ما خدا را در زندگيمان مطرح كنيم، هر چه بيشتر خدا را به خودمان تلقين كنيم، هر چه بيشتر روح خودمان را با ياد خدا خيس بدهيم، در حوادث محكمتريم. و لذا خودكشي در ايران از كشورهاي غربي کمتر است. هر كشوري مذهبي‌تر است هر كشوري ايمان بيشتر درش مطرح است ضعف اعصاب و خودكشي هم در آن كمتر است.

5- جهان و زندگي از ديدگاه آدم مادي

اصولاً يك آدم ماركسيست دنيا را چه مي‌داند. مي‌دانيد دنيا پهلوي ماركسيست چيست؟ برايتان بكشم عكسش را. جهان بيني ماركسيست. خوب آقايان ماركسيست‌ها جهان بينيشان اين است، يعني ديدي كه از هستي دارند تلقي و برداشتشان اين است مي‌گويند اين هستي يك چيزي است اولش افتاده ما خبر نداريم، آخرش هم افتاده ما خبر نداريم. هستي كتابي است صفحات اول و آخرش افتاده. يعني چه؟ يعني مي‌گويند اين عالم هستي قبلاً هدف نداشته، اين هستي طرح نداشته، چون خدايي نيست كه اين هستي را به وجود آورده، چون آنها كه معتقد به خدا نيستند. مي‌گوييم خوب اين هستي از كجاست؟ مي‌گويد هيچ طرح قبلي نبوده، همين طوري درست شده طراح هم نبوده، همين طوري درست شده. هدف هم نبوده نه طرح بوده نه طراح بعد ما همين طور كم كم يك چيزهايي درست شديم. خوب بعد بعد هم كه مي‌ميريم هيچي نه حساب است و نه كتاب است و نه مسؤوليت است و نه هيچي. قبلش هيچي بوديم بعد از مردن هم هيچي مي‌شويم. زندگي ميان دو هيچ. هدف چيست؟
اصول دين سه تاست خوراك پوشاك مسكن.
تلاش دنيا براي چيست؟ تلاش دنيا براي زندگي و رفاه خوب شما دم از كارگر مي‌زني مي‌خواهي چه كني؟ مي‌خواهي خوراك و پوشاك و بيمه و مسكن و كارگر را برساني. خوب كارگر بعد از اين كه زندگيش تأمين شد بعد. بعدش هيچي. خوب اگربناست بعدش هيچي از الان هيچي يعني همه كارگرها را جمع كنيد همه را بسوزانيد. مثل سينما ركس. اگر بناست بعدش هيچي از حالا هيچي. اين مثل اين مي‌ماند كه آدم مي‌خواهد يك سالن را منفجر كند تلفن كند الو آقا لطفاً اين كولرها را نصب كنيد برق بكشيد پرده‌ها را بزنيد فرش كنيد صندلي‌ها را تميز كنيد يا الله بلندگوها را همه را بگذاريد خوب بعدش چي؟ مي‌خواهم منفجر كنم. خوب اگر مي‌خواهي منفجر كني من براي چي اينقدر زحمت بكشم؟ راستي اگر بناست بعد از زندگي بشويم هيچي! يك سؤال مي‌كنم ما چه دليلي دارد الان باشيم از يك ماركسيست بپرسم بگو اصلاً به چه دليل باشم. به خاطر اين كه شما مي‌گويي عمري جان بكنم بعدش بشوم هيچي، همين الآن دستم را مي‌گذارم به سيم برق. من كه بعد از شصت سال جان كندن مي‌خواهم بشوم هيچي از حالا مي‌شوم هيچي. تو اگرمي خواهي با بنزين مرا بسوزاني چرا مي‌بري طبقه هفتم از همين جا آتشم بزن. اين قدر بالا رفتن از پله‌ها براي چيست؟ آنها زندگي برايشان نمي‌دانم چطور معنا دارد. آقا خدمت به خلق. خلق مگر اينها نيستند؟ خوب الان شما خلقيد. بسم الله بنده بيايم فداي خلق بشوم. خوب شما چه كسي هستيد؟ شما موجوداتي هستيد تصادفي يعني خدا نيست. هدف نيست. نقشه نيست. نه طرح است نه طراح نه مسؤوليت نه وظيفه هيچي همين طوري، همين طوري درست شد. پس شما يك چيزي همين طوري. من هم يكي چيزي هستم همين طوري.
وقتي من و شما صاحب نداريم، حساب هم نداريم. الان در اين خانه‌اي هم كه زندگي مي‌كنيم خانه هم خانه صاحب حسابي ندارد پس دو تا آدم بي‌صاحب و بي‌حساب در يك خانه بي‌صاحب و بي‌حساب تصادفاً به هم خورده‌ايم. آقا من مسئولم. نخير من چرا فداي تو شوم تو فداي من شو. دليل ندارد كه من فداي خلق بشوم. خلق بايد فداي. . . . براي اين كه تو هيچي بودي هيچي مي‌شوي بنده هم هيچي بودم هيچي مي‌شوم، هدف و برنامه قبلي هم در كار نبوده. دو تا موجودي كه قبلش هيچي بعدش هيچي، بي نقشه، بي هدف، بي طرح، بي طراح، يك مرتبه به هم خورديم. حالا من فداي تو بشوم چه خبر است؟ تو فداي من شو. اصلاً چرا باشم من مي‌خواهم همين الان سيم را پاره كنم دستم را بگذارم روي سيم. من كه بعد از يك عمر مي‌شوم هيچي از همين الان خودم را هيچي كنم. يك پنجاه سال غصه به نفع من است. تمام اصلاً فكر ماركسيستي من نتوانستم بفهمم كه اگر راستي خدا را از هستي برداريم بهترين راهها اين است كه همان آن، آدم خودش را بكشد. به خاطر اين كه مي‌خواهم بعد پنجاه سال جان كندن بشوم هيچي خوب از حالا مي‌شوم هيچي. من نمي‌فهمم خدا را از هستي برداريم چه مي‌ماند. به چي آدم دلش خوش است. خوراك، خوب گاو كه بيشتر مي‌خورد. پوشاك تازه انسان‌هاي پولدار پوست گرگ را برمي‌دارند يك خورده يقه پشت گردنشان يا پوست پلنگ يا پوست شغال يا پوست چي، يعني ما خيلي متمدن كه شديم از سي وجب از چند متر پوستي كه روي شغال است يك وجبش گير پشت يقه ما مي‌آيد. وقتي خيلي پولدار شديم. آن وقت پوست شغال ديگر اتو و پرو و دوخت نمي‌خواهد. ازدواجش هم مهريه و دفتر ازدواج اصولاً زندگي را ايمان را اگر از آن برداريم چي مي‌ماند. (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً) (طه /124) خدا را از هستي برداري زندگي تلخ مي‌شود. زود آدم زمين مي‌خورد. پشتوانه ندارد. شما اگرنفت را از پشت اسكناس يا طلا يا خزانه را از پشت اسكناس برداري اسكناس مي‌شود چي؟ كاغذ. اسكناس، اسكناس است به خاطر پشتوانه. اصولاً ايمان تنها نيرويي است كه انسان را از درون اصلاح مي‌كند. ياد خدا انسان را از درون اصلاح مي‌كند. اين قوانين حقوقدانان اول كه دروغ مي‌گويند ما يك ريال يك فلز ارزش ندارد يعني اگر حقوقدانان بين الملل بيايند از خيابان‌هاي تهران بروند اين شهر 6 و 7 ميليوني من فكر نمي‌كنم يك بچه 8 ساله ايراني به يكي از اينها يك سلام بكند. بالاتر بگويم تمام ايراني‌ها آنقدر تف مي‌اندازند كه اينها در تف ايراني‌ها غرق شوند. اصلاً ما ارزشي براي اين حقوقدانان قائل نيستيم. كه اصلاً ديدند دزفول را، ديدند فلسطين را، ديدند ايران را، ديدند صدام را، ديدند توحش را هيچ كاري نكردند.
پست ترين موجودات پهلوي ما حقوقدانان بين المللي هستند. حالا بر فرض اينها عوض شدند و يك مشت حقوقدان خوب روي كار آمدند. حقوقدانان بين الملل فقط مي‌توانند يك قوانين. . . . درست كنند. درون ما را مي‌خواهند چه كنند. اگر يك چاه خشك است هي با سطل آب بهش ريختند اين كه آبدار نمي‌شود. چاه بايد از خودش آب داشته باشد. زيبايي بايد از خود انسان باشد وگرنه بزك كردن با يك مشت آب از بين مي‌رود. مردم ايمان به خدا كه اصل كاري است و موتور دروني است و آب درون چاه است، آن ايمان را كنار گذاشتند آن وقت مي‌خواهند با قوانين كه طبق ماده فلان از قانون فلان و تبصره فلان از فلان و فلان مي‌خواهند با بخشنامه آدم درست كنند. آدم با بخشنامه درست نمي‌شود.
قويترين عاملي كه انسان را درست مي‌كند مسأله ايمان است. من بايد ايمان داشته باشم كه آبي كه در جوي مي‌رود مال مسلمانان است نبايد بدزدم، نبايد تف بيندازم، نبايد خاكروبه بريزم، نبايدلباس آلوده و حتي غير آلوده بشويم. من بايد بدانم آب جوي مال مسلمانهاست. يك كسي آمد خدمت امام گفت آقا يك چاه آبي است من هم نياز دارم به آب اجازه مي‌دهي بروم در چاه غسل كنم؟ امام فرمود «لَا تُفْسِدْ عَلَى الْقَوْمِ مَاءَهُمْ»(كافى، ج‌3، ص‌65) آب مردم را خراب نكن. بايد ايمان داشته باشم كه اگر من بروم در اين چاه غسل كنم آب آلوده مي‌شود، خدا راضي نيست اگر ايمان بود درست است والا اگر شما ايمان را برداشتي از طريق سپاه بهداشت. خوب تا او رويش را آن طرف كند گناه مي‌كني. اگر پولي كه خرج جاسوس مي‌كند بيايد خرج ايمان كند، ببينيد خدا رقيب ماست لازم نيست از طرف كسي بازرس بيايد. ما پولي كه مي‌دهيم به بازرسان كه بروند در اداره‌ها ببينند كدام مأمور اداره كم كار مي‌كند، يا خوب كار مي‌كند پولي كه خرج بازجويي اداره‌ها مي‌كنيم پول را خرج ايدئولوژي و ايمان اداره‌ها بكنيم قصه حل مي‌شود. دنيا راه را گم كرده دنيا تحير دارد. دنيا بيمار است دنيا مريض است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»
يكي از راههايي كه انسان را از گناه بازمي دارد مسأله ايمان به حضورخداست. (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌) (علق /14) نمي‌بيني خدا مي‌بيند (يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ) (غافر /19) نگاهت را مي‌داند هدف از نگاهت را هم مي‌داند. (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً) (نساء /1) خداوند رقيب شما هست.
آخرين شب جمعه ماه رمضان بحث را گوش مي‌دهيد، فرصت‌هاي آخر است. فردا روز قدس است. كشورهاي اسلامي نفت دارند آدم هم دارند كمبودشان كمبود رهبر است. كمبود ايمان است. اگر يك رهبري مي‌داشتند مثل رهبر عزيز ما كه فرموده: اگر هر مسلماني يك سطل آب سر اسراييل بريزد اسراييل غرق مي‌شود، اگر رهبرشان مثل رهبر ما فكرش اين بود كه روز قدس كه روز قدس نيست روز اسلام است. و از افتخارات جمهوري اسلامي اين است كه هفته وحدت درست شد. از افتخارات جمهوري اسلامي اين است كه روز قدس داريم.
روز قدس در كنار شب قدر است. شب قدر را پشت سر گذاشتيم. روز در كنار شب، قدس در كنار قدر. شب قدر گذشت و روز قدس در پيش است. شب قدر ما با توبه از شر شيطان رهايي پيدا كرديم و روز قدس بايد با راهپيمايي و فرياد و همبستگي و وحدت از شر ابرقدرت‌ها مسلمان‌ها نجات پيدا كنند. شب قدر از گناه جستيم و روز قدس بايد از شيطان بزرگ برهيم و اين است نظر امام و سخن امام و رهبر انقلاب.

6- امام سجاد و ماه مبارك رمضان

آخرين شب جمعه است. خداحافظيتان را بكنيد با شب جمعه ماه رمضان. آيا از شب جمعه‌هاي ماه رمضان ديگر شما سهمي داريد يا سهميه‌تان تمام شد. آيا خدا بخشيدتان يا نبخشيد و رسول خدا فرمود: اگر ماه رمضان بگذرد و خدا شما را نبخشد معلوم مي‌شود انسان خيلي بدبخت است.
امام زين العابدين(ع) آخرهاي ماه رمضان جيغ مي‌كشد، ضجه مي‌زند. مي‌گويد: خداحافظ‌اي ماه رمضان. هنوز نرفته خداحافظي مي‌كند، مي‌گويد: ‌اي ماه رمضان خداحافظ. دلم مي‌گيرد. هنوز نرفته دلتنگ تو شدم. خداحافظ‌اي شب قدر. خداحافظ‌اي ماهي كه در تو گناهان ما بخشيده شد. خداحافظ‌اي ماهي كه در تو چشم‌هاي ما تر شد. خداحافظ‌اي ماهي كه شيطان در تو گم شد. خداحافظ‌اي ماهي كه عبادت‌هاي ما به خاطر تو قبول شد. خداحافظ‌ اي ماهي كه يك آيه قرآن خواندن در ماه رمضان مثل يك ختم قرآن درغير ماه رمضان است. خداحافظ‌ اي ماهي كه هنوز نيامده امام زين العابدين منتظرت بود. خداحافظ‌اي ماهي كه هنوز نرفته دلتنگت هستم. خداحافظ ‌اي ماهي كه آدم‌هايي كه قدر تو را ندانند مي‌گويند خوب شد تمام شد. خداحافظ‌اي ماهي كه آنهايي كه قدر تو را دانند غصه مي‌خورند كه چطور شد تمام شدي. و آخرين شب جمعه آخرين شب مناجات. بايد حداكثر استفاده را بكنيم. براي خودمان، براي قدس عزيزمان. نماز جمعه را يادتان نرود. اهرم انقلاب درجمهوري ما نماز جمعه است. كسي قدر نماز جمعه ايران را مي‌داند كه برود نماز جمعه سعودي را ببيند. دو تا خطبه نماز جمعه سعودي بيست دقيقه طول نمي‌كشد. دو تا خطبه‌هايش، آخوندش درباري، خطبه هايش ساده. يك مگس از نماز جمعه آنها نمي‌ترسد. و درود بر امام جمعه‌هاي ايران و درود بر نمازگزاران ايران. دهان روزه روي زمين داغ ساعت‌ها مي‌نشينند و به خصوص تهران.
سلام بر جمعه تهران و سلام بر نماز جمعه تهران و سلام بر نمازگزاران روزجمعه. سابق هر كس مي‌آمد تهران بي دين مي‌شد. يك پدري كه در شهرها بود به پسرش مي‌گفت: تهران نرو بي دين مي‌شوي، چون مي‌روي آن جا فيلم مي‌بيني، زن لخت مي‌بيني. حالا هر كس مي‌آيد تهران جماران مي‌بيند. نماز جمعه مي‌بيند. روي كل كره زمين تنها جايي كه دانشگاه صداي الله اكبر بلند مي‌شود تهران است. روي كره زمين تنها جايي كه علم و دين با هم گره خورده دانشگاه است. و مردم تا مي‌گويند دانشگاه تهران زن لختي در ذهنشان نمي‌آيد. سجده گاه مردان خدا در ذهنشان مي‌آيد. وحدت در ذهنشان مي‌آيد. همبستگي در ذهنشان مي‌آيد. كمك به جبهه در ذهنشان مي‌آيد. و اين چه آبرويي براي دانشگاه شد و چه عزتي مسلمانان پيدا كردند. نماز جمعه، راهپيمايي، روز قدس و آخرين سلام اين كه اگر هر مسلماني يك سطل آب سر اسراييل بريزد اسراييل غرق مي‌شود.
خدايا آخرين شب جمعه ماه رمضان است اگر تا حالا ما را نبخشيدي تو را به مقام اوليائت ما راببخش. الهي امين خدا‌يا بحثي كرديم كه اهل عملش خيلي كم است. بحثي كرديم كه ايمان به حضور تو اگر ايمان بود ما از اول وضعمان درست بود. خدايا بحثش را كرديم خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد اين آيه‌ها و اين بحث‌ها را عليه خودمان روز قيامت قرار نده. الهي امين. خدايا ايمان به خودت را در ما روز به روز بيشتر كن. الهي امين. رهبر عزيزانقلاب را به سلامت بدار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2258
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست