نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2262
موضوع بحث: گناه شناسي، عوامل بازدارنده گناه-6، رمضان 62
تاريخ پخش: 24/04/62
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و علي اهل بيته و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
1- توجه به قيامت يكي از عوامل بازدارنده گناه است
بحث در آخرين روز ماه رمضان كه آخرين بحث ما دنباله مباحث قبلي درباره گناه شناسي است. موضوع بحث عواملي است كه ما را از گناه باز ميدارند. ذكر عاقبت گناه را ميگفتيم. انسان فكر كند كه اين گناه به كجا ميرسد، توجه به اين كه در حضور خداست. مسأله توجه به شخصيت و مقام انساني انسان كه خليفه خداست و حيف است كه اين كار را ميكند و اين كه لذت اين گناه تو، به قيمت سختي ديگران تمام ميشود. نگو من پولدار شدم! چند جوان را معتاد به هرويين كردي؟ تا به اين ثروت رسيدي؟ ممكن است يك دختر به خاطر شهوتراني كوتاه يك مرد جوان، تمام طول عمرش بدبخت شود. توجه به وضع قيامت و يكي از عوامل بازدارنده گناه ياد مسأله قيامت است. چون يكي ازگلههاي خدا در قرآن اين است كه ميگويد: (بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص /26) يعني؛ مردم روز قيامت را فراموش كردند. و قرآن كه حدود هزار آيه درباره معاد دارد. خوب، اين بد است. در حالي كه 6/1 آيات قرآن درباره معاد است، 6/1 سخنرانيهاي ما در اين باره نيست. روز قيامت را فراموش ميكنند. در جلسه قبل مقداري درباره قيامت صحبت كرديم، امروز هم باز ميخواهيم چند آيه بخوانيم و ترجمه كنيم. به تفسير آنها نميرسيم. سيري و نظري به آيهها مياندازيم و عبور ميكنيم. اگر به اين آيهها ايمان داريد خوشا به حالتان و اگر نداريد، تا دقايقي از ماه رمضان مانده است، از خدا بخواهيد براي همگي ما كه خدايا به شهيد ماه رمضان تو را قسم ميدهيم، تا ايمان ما را دقيقه به دقيقه به خودت و قيامت و احكام و آياتت زيادتر و بيشتر كن.
2- قيامت در قرآن
دنباله آيات را پي بگيريم تا ببينيم در قيامت چه خبر است. اگر گنهكار بداند چه خبر است، توجه به اين آيهها او را عوض ميكند. آيهاي داريم در سوره قمر كه ميفرمايد: (خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ) (قمر /7) روزقيامت چشمهاي افراد گناهكار خشوع دارد. هر چقدر چشمهايشان اينجا خيره بود، آنجا پايين ميافتد. خيليها كه اينجا گردن كلفتي ميكردند، آنجا كلههايشان پايين ميافتد. اينها از قبرهايشان بيرون ميآيند و مثل ملخ پخش شده. بعدقرآن در سوره عبس ميفرمايد: روز قيامت از يكديگر فرار ميكنند. انسان از برادرش فرار ميكند. از مادرش فرار ميكند. زن و شوهر از هم فرار ميكنند. از همه فاميلهايش فرار ميكند. روز قيامت وحشتي دارد كه همه از هم فرار ميكنند. هر چه اينها به هم پناه ميبرند، آنجا از هم فرار ميكنند. (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ) (ابراهيم /48) روزي كه انسان از پدر و مادر و برادر و دوستانش فرار ميكند. (يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ) (عبس /34) از برادرش فرار ميكند. (وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ) (عبس /35) از پدر و مادرش فرار ميكند. (وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ) (عبس /36) از همسر و برادرش فرار ميكند. (لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍشان يُغْنيهِ) (عبس /37) و خلاصه روز قيامت روزعجيبي است. هر كه ميخواهد بداند قيامت چه روزي است، آيه اول سوره حج را بخواند. ميگويد: روز قيامت روزي است كه (وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى) (حج /2) مردم مست هستند، يعني به مردم كه نگاه ميكني مثل اين است كه مست هستند، آدم مست چگونه گيج است. (وَ ما هُمْ بِسُكارى) (حج /2) اينها مست نيستند ولكن عذاب خدا شديد است. عذاب خدا را كه ديدهاند، عقل از سر اينها پريده است. (يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَه عَمَّا أَرْضَعَتْ) (حج /2) مادري كه بچهاش را شير ميدهد، بايد چقدر خطرپيش بيايد كه بچهاش را رها كند و فرار كند. بايد خطر عظيم باشد كه او بچه شيرخوارهاش را پرت كند و فرار كند. روز قيامت چنين روزي است. (وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها) (حج /2) اگر زن حامله باشد، سقط ميكند. (وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ) (حج /2) مردم را مست ميبيني ولي مست نيستند. عذاب خدا شديد است. عذاب خدا اينها را گيج ميكند. حالا چرا از بهشت برايتان نميگويم. چون ميرويد بهشت را ميبينيد. اگر از جهنم ترسيديدم، به بهشت ميرويم. (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ) (الرحمن /46) براي كساني كه از مقام خدا بترسند، بهشت است. بهشت گفتني نيست، جهنم گفتني است. بايد جهنم را بگوييم و از جهنم و از قهر خدا بترسيم و آن وقت، «خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» و اما قرآن در سوره فرقان آيه 27 ميفرمايد: افرادي كه دوست بد انتخاب ميكنند، و دوست بد اينها را منحرف ميكند دو دستانشان را در دهانشان ميگذارند و «يَعَضُّ» يعني گاز ميگيرند (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً) (فرقان /27) ظالم دستانش را گاز ميگيرد و ميگويد كاش با فلاني رفيق نميشدم. كاش با رسول خدا رفيق ميشدم. كاش در خط امام بودم. او مرا منحرف كرد و. . . «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» كاش راهي با رسول داشتم. كاش از پشت ميز اداره با خدا راهي داشتم. كاش در ميان پولهايي كه به من ميدادند با محرومان راهي داشتم. كاش خط رسول را دنبال كرده بودم. «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» واي بر من كاش با فلاني رفيق نميشدم. درباره روز قيامت قرآن ميفرمايد: عدهاي در روز قيامت صورتشان سفيد است. روسفيد هستند و صورت عدهاي سياه است. يكي از دستورات ما اين است كه هنگام گرفتن وضو آب كه به صورت خود ميريزيد، اين دعا را بخوانيد. خدايا روزي كه صورتها سياه ميشود، روي من را سفيد كن و خدايا روزي كه صورتها سفيد ميشود، مرا رو سياه نكن. (اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ) (كافى، ج3، ص70) روز قيامت صورتهايي سفيد است، ميخندند و شاد هستند، و افرادي زجرها ميكشند. صورتهايي سياه است. (وَ يَوْمَ الْقِيامَه تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّه أَ لَيْسَ في جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرينَ) (زمر /60) صورتهايشان سياه است. آيا جهنم جايگاه متكبرين نيست؟ متكبر كيست؟ كسي است كه حق را ميفهمد و لجبازي ميكند و در سوره ابراهيم آيه 49 ميخوانيم (وَ تَرَى الْمُجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنينَ فِي الْأَصْفادِ) (ابراهيم /49) يعني مجرمين سخت در زنجير بسته ميشوند. يعني پاي مجرم را در غل و زنجير ميكنند و در سوره معارج دستورجلب صادر ميشود و ميگويد: مجرم را بگيريد و در غل و زنجير بكشيد. زنجيري كه (ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً) (حاقه /32) زنجير دراز. ميگويند گاهي كلمه هفتاد براي مبالغه ميآيد. او را به جهنم ببريد و بايد هم اينچنين باشد. مگر آسان است انسان آيت الله مدني را تكه تكه كند. مگر آسان است انسان پيرمردي چون آيت الله دستغيب را تكه تكه كند. آيت الله اشرفي راتكه تكه كند. مگر آسان است حزب جمهوري را منفجر كند و بهشتي و ياران امام را بسوزاند. مگر درست است انسان رجايي، مفتح و هاشمي نژاد را شهيد كند. زنان و مردان دزفول چه گناهي كردند. چه ميتواند جواب اين ظالمين باشد جز اين زنجيرها؟ فلذا فرياد و خطاب هست. بگيريد اينها را. (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ) (حاقه /31-30) بگيريد و او را در غل و زنجير كنيد. او را به جهنم بيندازيد. (يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً ً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ) (معارج /43) با سرعت از قبر بيرون ميآيند مثل اين كه به سوي علامتي ميدوند. مثل اين كه جايي كار دارند. (خاشِعَه أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّه ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذي كانُوا يُوعَدُونَ) (معارج /44) چشمها پايين است و ذلت، تمام چهره اينها را گرفته است. اين همان روزي است كه خداوند وعده داده بود. قرآن ميفرمايد: كتاب افراد خوب را به دست راستشان ميدهيم. به كتابشان نگاه ميكنند و داد ميزنند كه بياييد بخوانيد. كتاب مرا ببينيد. من قبول شدم. اما كارنامه عمل افرادي را به دست چپشان ميدهيم. وقتي نگاه ميكنند، به زمين ميزنند يا عصباني ميشوند و ميگويند اي كاش كتاب را به من نميدادند. روز قيامت روز دادن كارنامههاست. نامه عمل عدهاي را به دست راستشان ميدهند و نامه عمل عدهاي را به دست چپشان ميدهند. (وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَني لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ) (حاقه /25) آن كس كه نامه عملش را به دست چپش ميدهند، ميگويد: اي كاش كتابم را به من نداده بودند. تا نداده بودند، من احتمال رستگاري ميدادم. ديگر تمام شد. (وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ) (حاقه /26) كاش نميدانستم، حسابم چيست. اگر آدم يك روزنه اميدي داشت، ولي ميگويد: حالا ديگرفهميدم وضعم چيست. (يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَه ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ) (حاقه /28-27) مال من به دردم نخورد. واي بر من. (هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ) (حاقه /29) من سلطان بودم سلطنت و قدرت داشتم. امر و نهي ميكردم. قدرت و سلطنت من نابود شد. نامهاش را به دست چپش دادهاند. فرياد ميزند و اينها را ميگويد. (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ) (حاقه /30) خطاب ميرسد اين كسي را كه سلطنتش را به هدر داد، بگيريد و در غل و زنجيرش كنيد. (ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ) (حاقه /31) او را به جهنم ببريد. (ثُمَّ في سِلْسِلَه ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ) (حاقه /32) در سلسله، يعني زنجيري كه هفتاد ذراع است او را به زنجير بكشيد. (فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَميمٌ) (حاقه /35) در اين جا ديگر دوستي نيست، هيچكس نيست. (وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ) (حاقه /36) طعامي براي اين جنايتكاران جز چرك و خون جهنميان نيست و اما قيامت. ساعت آخر ماه رمضان هنوز روزنه اميد هست. اگر امشب شب عيد بود، به شما خبر بدهم آنچه كه خداوند از اول ماه رمضان تا اين شب مردم را ميبخشد، در شب عيد به همان اندازه مردم گناهكار را ميبخشد. فقط ما بايد حسابي باز كنيم.
3- سيره و روش امام سجاد در ماه مبارك
اما امام زين العابدين(ع) شب عيد چه ميكرد؟ امام زين العابدين بردههايي را ميگرفت در خانه با ايشان كار ميكردند و ايشان را تربيت ميكرد و اينها را ميساخت. چون او در زماني بود كه نميتوانست برنامه داشته باشد. حوزه علميه و كلاس و سخنراني نداشت. بردهها را ميخريد و در خانه با آنها كار ميكرد. شب عيد فطر همه را آزاد ميكرد منتها براي هر كدام يك ورقه داشت. نقاط ضعفش را امام زين العابدين مينوشت. شب عيد فطر بردهها را جمع ميكرد و ميگفت: بياييد. بعد ميگفت: مثلاً شما هفتاد نقطه ضعف داشتي و هفتاد جا خلاف كردي و از ايشان تأييد ميگرفت. بعد ميگفت: اين پرونده شما تحويل شما، با بقيه هم همين برخورد را ميكرد. نقاط ضعفشان را مينوشت و شب عيدفطر از ايشان اقرار ميگرفت، حالا چرا اين كار را ميكرد؟ ميخواست وقت رفتن و خداحافظي اينها را به ياد قيامت بيندازد. كما اينكه ما هم در روز آخر ماه رمضان بهتر اين است كه قرآن ما را به ياد روز قيامت بيندازد، كه بيشتر با قرآن آشنا شويم. بعضي از روزها، صبحها دو آيه بخوانيم. بعد امام زين العابدين ميفرمود: اي بردهها هر چه ميگويم، شما هم تكرار كنيد. ميگفت: اي امام سجاد، اي علي بن الحسين، همه بردهها كه قرار بود آزاد شوند تكرار ميكردند. ميايستاد و بردهها هم دور او جمع ميشدند. ميگفت: اي علي بن الحسين همانگونه كه تو نقاط ضعف ما را نوشتي خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته است، و همه تكرار ميكردند. بعد ميگفت: امشب شب عيد فطر است و همه شما را آزاد ميكنم. بردهها هم از آزادي خويش در آن شب خوشحال ميشدند. بعد كه بردهها ميرفتند امام زين العابدين به آسمان رو ميكرد و ميگفت: من در اين شب عيد بندههايم را آزاد كردم تو هم سجاد را از آتش جهنم آزاد كن. آنقدر كه خداوند در شب عيد فطر بندگان را مورد لطف قرار ميدهد بيشتر از آن ميزاني است كه از اول ماه رمضان خداوند مرحمت ميكند و عوامل اين جهنم چيست؟ اميرالمؤمنين (ع) مناجات عجيبي در مسجد
4- ترس حضرت علي از جهنم
كوفه دارد. امير المؤمنين آيات جهنم را به صورت مناجات بيان كرده است و بعد دائم ميگويد: خدايا من از تو تقاضا ميكنم كه در اين روز مرا نجات دهي. و خلاصه در اين «عَذابَ النَّارِ» چقدر عنايت وجود دارد. (رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَه وَ فِي الْآخِرَه حَسَنَه وَ قِنا عَذابَ النَّارِ) (بقره /201) در دعاي مجير چقدر ميگويد: «أجرنا من النار يا مجير»(البلدالأمين، ص362) چندين مرتبه امام اين را ميگويد. خدايا مرا از آتش جهنم نجات بده. در ماه رجب دعايي وارد شده است كه در آخر دعا جملاتي وارد شده است كه در آن هنگام آقايان ريششان را ميگيرند و دست ديگر خود را به چپ و راست حركت ميدهند، امام وقتي اين دعا را ميخواند ريش خود را ميگرفت و ميگفت: «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ»(بحارالأنوار، ج95، ص390) خدايا ريش مرا در آتش جهنم نسوزان. مسأله جهنم خيلي مهم است. عقيل وقتي ميآيد و ميگويد: آقا كمي از بيت المال گندم و جوي اضافه به ما بده، ما عيالواريم اميرالمؤمنين آهن را داغ ميكند و در دست او ميگذارد و وقتي او دستش را ميكشد، ميگويد: همين طور كه تو از اين آتش ميترسي، علي از آتش جهنم ميترسد. روزي رسول اكرم يك درهم به سلمان و يك درهم به ابوذر ميدهد و ميگويد: برويد خرج كنيد. ميروند خرج ميكنند و فردا ميآيند. رسول خدا يك اجاق درست ميكند. يك تخته سنگ را روي اجاق ميگذارد و داغ ميكند. به سلمان ميگويد برو بالا بگو اين يك درهم را چه كردي؟ ميرود و پايش ميسوزد و پايين ميپرد. به ابوذر ميگويد برو و بگو چه كردي؟ ميرود و پايش ميسوزد و پايين ميآيد. رسول خدا با اين نمايش و با اين كه پاي دو صحابي بزرگ ميسوزد ميگويد: اي سلمان، اي ابوذر! شما نتوانستيد يك درهم مرا روي اين سنگ جواب بدهيد، چطور ميخواهيد درآمدها و مصرفهايتان را در روز قيامت جواب بدهيد. مسأله جهنم و معاد مهم است. يك بار ديگر بگويم. بيش ازهزار آيه درباره معاد داريم. ميگويد؛ اگر ميخواهي جلوي كم فروشان را بگيري اينها را ياد معاد بينداز. اي كم فروش (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم) (اعراف /85) چراكم ميفروشي؟ (أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظيمٍ) (مطففين /5-4) مگر جهنم را نشنيدهاي. اگر ايمان به معاد باشد اينقدر جنايت نميشود. اينقدر كلاهبرداري نميشود، اينقدر در اداره كم كاري نميشود، خيانت و توطئه نميشود. (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص /26) و اما پاي صحبتها و مناجات امير المؤمنين بنشينيم. كه چگونه در برابر آتش جهنم التماس ميكند. خدايا «أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ» خدايا مرا نجات بده. چند جمله ميخوانيم و از همه التماس دعا داريم. خدايا تو را به آبروي گوينده اين جملات، امير المؤمنين كه اكنون مناجاتش را ميشنويم تو را به مقامش، به حق شهيد اين ماه، حضرت علي(ع)، جمهوري اسلامي ما را هر چه زودتر متصل به حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) بگردان و عمر رهبرانقلاب را هر چه زودتر متصل به ظهور او گردان و ما را قربة الي الله بازوي حكومت اسلامي و عامل نشر اسلام درسراسر دنيا قرار بده. خدايا عبادات همه ما را قبول و اگر نقص و عيبي دارند عفو بفرما. آنچه در اين مملكت براي بندگان خوبت مقرر كردي براي همه ما مقرر بفرما و اينك فرياد حضرت علي را بشنويم و ان شاء الله اگر عمري بود تاپنج شنبه بعد بحث را پي ميگيريم. «أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ»(البلدالأمين، ص319) امير المؤمنين ميگويد: مجرم روز قيامت ميگويد: من را نجات بده و پدرم را بگير و به جهنم ببر، بچهام را بگير و به جهنم ببر، همسرم را بگير و به جهنم ببر. اصلاً همه مردم كره زمين را بگير و به جهنم ببر، پسرم را بگير و به جهنم ببر. اين خيلي مهم است. مجرم صحنهاي ميبيند كه ميگويد: همه هستي، همه بستگانم را بگير و بسوزان و مرا نجات بده. چقدر بايد وحشت آور باشد. «وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ» همه مردم زمين را بگير و مرا نجات بده. «كَلاَّ، كَلاَّ» هرگز نميشود، هرگز. خودت بايد بسوزي. (كَلاَّ إِنَّها لَظى نَزَّاعَه لِلشَّوى) (معارج /16-15) پوست را ميكند. پوست را سرخ ميكند. (مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَى) (البلدالأمين، ص319) (يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَه وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ) (غافر /52) و اما بهشت؛
5- بهشت در آيات قرآن
وقتي آدم در بهشت ميآيد، قرآن ميفرمايد: (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ) (حجر /46) به سلامتي بفرماييد. در امان هستيد. (عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ) (يس /56) بفرماييد، روي تختها بنشينيد. (يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ) (واقعه /17) زيبا صورتان دور شما ميچرخند. (كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ) (واقعه /23) مثل دري است صورتهايشان. (إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً) (دهر /19) وقتي به قيافههاي بهشتي نگاه ميكني مثل در ميمانند. (وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ) (واقعه /21) هرچه اشتها داري از گوشت پرنده ميخوري. (وَ فاكِهَه مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ) (واقعه /20) هر نوع از ميوه كه اختيار كني. (وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى) (محمد /15) نهرهايي از عسل تصفيه شده. (وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ) (محمد /15) نهرهايي از شير. (أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ) (محمد /15) نهرها از آبي كه فاسد نميشود. (وَ حُورٌ عينٌ) (واقعه /22) همسران زيبا. (وَ كَواعِبَ أَتْراباً وَ كَأْساً دِهاقاً) (نبأ /34-33) اينها نعمتهاي مادي است و اما نعمتهاي معنوي. (سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ) (يس /58) خدا به شما سلام رسانده است. جوار ابراهيم، جوار حسين بن علي، جوار رسول خدا، آن وقت يك درگيري و تضادي هم هست. بهشتيها با آن نعمتها. (وَ دانِيَه عَلَيْهِمْ ظِلالُها) (دهر /14) شاخهها چنان خم شدهاند در نزديك دست اينها. يعني چنان درختان بهشت نزديك هم هستند كه جلوي نور خورشيد را ميگيرند. سايه بان هستند. (وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ) (شعراء /134) (وَ دانِيَه عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً) (دهر /14) (إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً) (دهر /5) (خالِدينَ فيها) (حديد /12) هميشه اينجا هستيد. (وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن) (زخرف /71) هر چه دلت بخواهد به تو ميدهيم. هر چه چشمت لذت ببرد، به تو ميدهيم. در دنياچشم آدم يكبار كيف ميكند. اگر از يك فيلم خوشش بيايد حاضر است دو يا سه شب ببيند. وقتي تكراري شد، ديگرحالش را ندارد. ممكن است كسي كه سي و سه پل اصفهان را نديده باشد، دفعه اول كه ميبيند كيف كند اما اگر بيست بار سي و سه پل را ببيند. راننده تاكسيهاي اصفهان از ديدن آن كيف نميكنند. براي آنها عادي است. اما قرآن ميگويد: بهشت اين طور نيست كه اگر زياد در آن بماني خسته شوي و ديگر كيف نكني. «وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن» هر لحظه نگاه كني لذت ميبري. انسان نه ميتواند جهنم را بگويد و نه ميتواند بهشت را بگويد، چون آن عالم، عالم ديگري است. انسان نميداند كه درباره عالم ملكوت چه بگويد. ما نميتوانيم وصف كنيم. در دنيا از هرچه تعريف ميكني وقتي به آن ميرسي ميبيني آنطور هم نيست اما در آخرت هرچه هم تعريف كني بعد از ديدن ميبيني بيش از اينهاست. بهشتيان از جهنميان سؤال ميكنند كه: (ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ) (مدثر /42) چطور شد كه شما به جهنم رفتيد؟ (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ) (مدثر /43) ما به نماز پايبند نبوديم و اين آخرين دقايق بحث ما در اين ماه رمضان است. ميگويند رابطه ما با خدا خوب نبود. بله گاهي نماز ميخوانديم اما درماه رمضان. حديث داريم كه از كساني كه فقط ماه رمضان عبادت ميكنند انتقاد ميشود. در ادامه جواب به بهشتيان ميگويند: (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ) (مدثر /44) محرومان جامعه سوختند، ما به فكرشان نبوديم. هيچ ميدانيد دادن يك درهم در ماه رمضان برابر با چند درهم در غير اين ماه است. اي كساني كه امكان مالي داريد و وضع مالي شما خوب است تا دقايقي از ماه رمضان باقي است و شما پولي ندادهايد در همين ماه يك چك بكش و خرج كن. در پول خرج كردن اخلاص داشته باشيد. كسي ميآيد و پولي ميدهد و ميگويد: دلم ميخواهد از اين پول ساختمان سه گوش بسازي به اسم من و در شهر من. خب اگر براي خدا ميدهي، اينقدر به آن قيد و بند نزن. به يك نفر مورد اطمينان خود بده و بگو ببين خودت و خدا براي يك مصرفي خرج كن. اينقدر قيد نزن كه چنين و چنان باشد. كمي در وقفها و انفاقها باز و خالص نيت كنيد. قيد و بند زياد نزنيد. ميبيني مثلاً مدرسهاي را وقف كرده، آدم ميخواهد وضو بگيرد و نماز بخواند، گفته است اين مدرسه وقف همين آدمهاي اينجاست. حالا عبور كنندهاي آمده وضو بگيرد، معذور است. نميتواند از اينجا استفاده كند. چيزي هم كه ميدهيد با وسعت نظر بدهيد. تا ماه رمضان باقي است، بدهيد. نميدانيد امام زين العابدين در اين ساعات آخر چه ميكرد؟ خداحافظ ماه رمضان. قربان شب قدر. شب قدر خداحافظ. چه ماه خوبي بودي. چقدر گناهان ما در تو بخشيده شد. مثل كسي كه با بچه جوانش ميخواهد خداحافظي كند. امام زين العابدين اين چنان خداحافظي ميكند. اين پنجمين ماه رمضاني است كه پاي حرفهاي ما نشستيد. انشاءالله خدا روز قيامت ما را شرمنده خود و شرمنده شما هم نكند. چون آيه و حديث خيلي خواندم و اگر روز قيامت وضع خودم خراب باشد شما خواهيد گفت: اين همان است كه خودش چند سال درسهايي از قرآن ميگفت و حالا دارند او را به جهنم ميبرند. گناه ما خيلي بيش از شماست، چون آيهها و تفسير و حديثش را بلديم. خدا به مقام محمد و آل محمد ما را نزد خود و شما و اوليااش، نزد وجدانمان و شهدايمان شرمنده نكند. اگر دو سه سال پيش ميمرديم، راحت بوديم. الآن دويست سيصد هزار شهيد، يقه ما را ميگيرند و ميگويند با خون ما چه كرديد. دوربين و تلويزيون از آن ما بود. ما جمهوري اسلامي را براي شما آورديم. چه كرديد؟ شهدا خواهند گفت: چرا به بچههاي ما سرنزديد؟ چرا ما را فراموش كرديد؟ چرا هر دو سه روزدست به تلويزيونت كشيدي تا خاكش را بگيري ولي دست به سر بچههاي من نكشيدي؟ اي اداري چرا كم كاري كردي؟ محتكر، چرا احتكار كردي؟ آنها كه روزه گرفتند گذشت و آنها هم كه خوردند گذشت و دنيا اينچنين ميگذرد. خوشا به حال آنها كه روزه گرفتند و روزه و دعايشان قبول شد. سلام به رسول خدا، سلام به اميرالمؤمنين، شهيد ماه. سلام به فاطمه زهرا. سلام به امام حسن مجتبي و سلام به حسين بن علي. سلام به امام سجاد و سلام به امام باقر و امام صادق كه بيشتر احاديثي كه خوانديم از اين دو امام بود و سلام به امام زنداني موسي بن جعفر و سلام به علي بن موسي الرضا و سلام به حضرت جواد و سلام به امام هادي و امام عسگري و سلام به حضرت مهدي و سلام بر كليني و سلام بر علامه حلي و سلام بر طبرسي و سلام بر مؤسسين حوزههاي علميه قم و سلام بر شهدا و سلام بر جانبازان و سلام بر اسيران و سلام بر مفقود الاثرها و سلام بر شهداي گمنام و سلام بر دلهاي سوخته و سلام بر شنوندهها و شهداي محراب و سلام بر بسيج و سلام بر ارتش و سپاه و سلام بر شهرباني و عشائر و ژاندارمري و مردم. سلام بر نماز جمعه خوآنها. سلام بر قدس و كعبه. سلام بر همه كساني كه درطول تاريخ فرمان اسلام و خدا را شنيدند و سلام بر هر كس كه مورد نظر خداست و سلام بر شما بينندهها و شنوندهها. خدايا رهبر عزيز انقلاب را تا حكومت حضرت مهدي پايدار بفرما. خدايا همه توطئهها را خنثي و همه توطئه گران رانابود و همه مستضعفان را نجات بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2262