نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2266
موضوع بحث: گناه شناسي، رمضان 62
تاريخ پخش: 12/4/62
بسم الله الرّحمن الرّحيم
1- نشستن در مجالس گناه
ده سيگاري را در جايي قرار دهيد تا سال آينده صد سيگاري درست ميكنند. بنابراين در جامعه وقتي فساد ايجاد شد اين فساد را بعضي افراد توسعه ميدهند. تمام آياتي كه در قرآن از اكثريت مزمت كرده است. . . حدود هشتاد مرتبه قرآن از اكثريت مزمت كرده است. ميفرمايد كار به اكثر مردم نداشته باش حق را بنگر. كار به عدد نداشته باش. از افتخارات جمهوري ما اينست كه حق با ماست و هم اكثريت آرا با ما است. درايران حق و اكثريت يكي است و با ماست (لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ) (سبأ /31) اگر شما در جامعه نبوديد ما ايمان آورده بوديم. دليل اينكه ما منحرف شديم و مجرم و گناهكار شديم بخاطر اينست كه شما در جامعه مسيرها را تعيين ميكرديد. شما به مردم خط ميدادي، مردم نيز دنبال شما ميآمدند. يك سري از مشورتهاي خطرناك، مشاور خطرناك، مسئله مشورت يكي از مسائل اجتماعي اسلام است اگر بخواهي دسته بندي كنيم. مسائل اسلام را به مسائل اعتقادي و اخلاقي و مسائل سياسي و مسائل اقتصادي، مسئله مشورت از مسائل اجتماعي- سياسي اسلام است. مشاورين بد ميتوانند انسان رامنحرف كنند گاهي انسان مشورت ميكند كه آيا اين كار را انجام دهم يا خير؟ مشاور اگر مشاور خطرناكي باشد ميتواند انسان را هدايت كند به يك مسير انحرافي و لذا در اسلام خيلي سفارش شده است كه با چه كسي مشورت كنيد با آدم عاقل مشورت كنيد. با آدم عالم، دلسوز با آدم ترسو مشورت نكنيد. با آدم بخيل مشورت نكنيد. مشاوربد مقدمات انحراف و گناه را فراهم ميكند. يكي از مسائلي كه در جامعه وجود دارد و انسان را به اشتباه مياندازد مسئله هجرت، چرا به ما ميگويند هجرت كن؟ چرا انسان بايد گاهي هجرت كند گاهي انسان بايد از اين مدرسه بچه را در بياورد و در مدرسه ديگر بگذارد. گاهي بايد از اين محله به محله ديگر برود. گاهي بايد از شهري به شهر ديگر برود و گاهي از كشوري به كشور ديگر برود.
2- هجرت از جامعه فاسد
دليل اينكه ميگويند هجرت كن اينست. كه در جامعه فاسد انسان نميتواند خود را حفظ كند جامعه فاسد اثر ميگذارد. و گفتهاند از اين جامعه فاسد بايد هجرت كنيد. اين كه در اسلام ميگويند هجرت كن. هجرت دليل آنست كه جامعه در تربيت انسان اثر دارد اگر جامعه اثر نداشته باشد من براي چه هجرت كنم. اين جامعه در من اثر ميگذارد كه ميگويد اگر جامعه فاسد است بايد هجرت كنيد و يكي از واجبات هجرت است و كساني كه در دارالكفر و در جامعه فاسد هستند لحظه مرگ قرآن ميگويد ملائكه ميآيند كه جانش را بگيرند ميگويند (فيما كُنْتُمْ) (آل عمران /55) شما در چه حال بوديد ميگويند ما از مستضعفين بوديم ميگويند ايا زمين خدا وسيع نبود كه د رآن حركت كنيد. اگر مستضعف(توسري خور) ميتواند با هجرت از خود همايت كند مكتب خودش را مستقركند بايد هجرت كند. بنابر اينكه د راسلام ميگويند هجرت كن و واجب است همينكه ميگويند هجرت واجب است از اين وجوب جامعه در انسان اثر ميگذارد. (مجالس گناه) در جامعه جلسات گناهي پيدا ميشود كه زمينه گناه را براي انسان به وجود ميآورد انسان گاهي اوقات در يك مجلسي است كه گناه ميكنند يا پاي او نيز به گناه باز ميكنند و او را نيز به گناه ميكشانند و در اين جا حديثهايي هست كه برايتان ميگويم «دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الْبَصْرِيِّينَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَقْعُدُ مَعَ قَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ وَ لَسْتُ أَلْعَبُ بِهَا وَ لَكِنْ أَنْظُرُ فَقَالَ مَا لَكَ وَ لِمَجْلِسٍ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ»(كافى، ج6، ص437) به امام موسي بن جعفر(ع) گفته شد من مينشينم با گروهي كه آنها شطرنج بازي ميكنند و من تماشا ميكنم يك گروهي شطرنج بازي ميكنند من نيز كنارشان مينشينم بازي نميكنم ولي نگاه ميكنم امام فرمود: چرا در جلسهاي مينشيني كه خدا به اين جلسه نظر نميكند. درست است كه تو شطرنج بازي نميكني ولي وقتي گروهي گناه ميكنند شما نشستنتان درآن مجلس گناه و حرام است. در سفرهاي كه مشروبات هست، نشستن پاي آن سفره حرام است گرچه خودشما شراب نخورديد بايد بگوييم خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتي را يكي از دانشجويان ميگفت به ايشان تلفن زدم و گفتم آن روز كه در آلمان بودند فلان جلسه از ما دعوت كردند چه كنيم برويم يا خير ميخواهيم برويم ببينيم درباره ايران و اسلام چه ميگويند؟ ميگفت مرحوم بهشتي فرمود اگر آنجا مشروبات الكلي صرف ميشود از نظر اسلام ما حق نداريم شركت كنيم. اما اگر مشروبات الكلي نباشد برويد ببينيد چه خبراست؟ و چه ميگويند؟ چقدر ما بايد ياد بهشتي باشيم و حالا حالا نيز او را ياد خواهيم كرد. هروقت اصلي از اصول قانون اساسي ياد شود به ذهن انسان بهشتي ميآيد و بهشتيها امام كاظم(ع) فرمود حق نداري در مجلسي بنشيني كه در آن شطرنج بازي ميكنند.
3- ترك كردن مجالس گناه
قال الصادق(ع): «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ»(كافى، ج2، ص374) تو اگر در يك جلسه معصيت كه نميتواني آن را عوض كني حق نداري بنشيني. اگر ميتواني جلسه را عوض كني بروشايد بتواني عوض كني. اما اگر ضعيف هستي و حرف تو را كسي نميخواند و گوش نميدهد و زور نداري اگر اينكه موقعيت و قدرتي برخوردار نيستي حق نداري بنشيني «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ» سزاوار نيست براي مومن «أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً» كه در مجلسي بنشيند «يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ» مجلسي كه در آن معصيت خدا ميشود «وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ» تو كه قدرت تغيير نداري نرو و ننشين يا برو كه عوض كني و يااينكه نرو. قرآن ميفرمايد «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» مستضعفان مومن ميگويند به مستكبرين در روز قيامت اگر شما در جامعه نبوديد ما ايمان ميآورديم. شما به جامعه خط ميداديد ما نيز دنبال خط شما حركت كرديم. »اذا« زماني كه «رأيت« رويت كردي ديدي »الذين« وقتي ميبيني كساني كه غرق ميشوند »في آياتنا« در آيات ما يعني سرگرم اين هستند كه مكتب ما و آيات ما و رهبر ما را تضعيف كنند اگر در يك جلسهاي مكتب ما، رهبر ما، جمهوري ما، خون شهيدان ما، مردان و چهرههاي درخشان ما را تضعيف ميكنند اگر ديدي (وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ) (انعام /68) وقتي ديدي افرادي سرگرم هستند در آيات ما براي تضعيف «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» بايد اعراض كني از اينها بلند شو و برو اجتماعي كه تضعيف ميكند خط اسلام را در آن جامعه نمان و از آن مجلس و جامعه برو «حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ» تا اينكه رفتن تو اثر بگذارد تا اينها بحث را عوض كنند. جلسه را به عنوان اعتراض ترك كن و آن را بهم بزن. موج ايجاد كن مسلمان بايد موج ايجاد كند. ما افرادي را زمان شاه داشتيم كه وقتي ماشينها موسيقي ميگذاشتند، ميگفتند آقا اين را خاموش كن. گناه است ميگفت من خاموش نميكنم ميگفت نگه دار تا من پياده شوم پياده ميكردند گرچه اين بندهي خدا كنار جاده ميماند اما بالاخره در افكار سرنشينان ماشين اثر ميگذاشت مهم نيست كه من پياده شوم و بدبخت نه شما گاهي پياده ميشوي اما همه ماشين متوجه ميشوند كه شما از مكتب خويش حمايت ميكني زمان شاه اينگونه بوده «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا» وقتي ميبيني افرادي غرق ميشوند درتضعيف آيات ما «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» از آنها اعراض كن و جلسه را ترك كن تا اينكه اينها در حديث ديگري غرق شوند بحث را عوض كنند. مسير بحث را عوض كن اگر حرف بزنيم تو ذوق اينها ميخورد تو ذوقشان بخورد. من گوش نميدهم تا ديدي ميخواهد غيبت كند بگو آقا من گوش نميدهم خيي راحت ماافرادي را داشتيم كه در جلسه نشسته بودند تا ميديدند بحث غيبت شد بلند ميشد و ميرفت.
4- تأثير نامطلوب نشستن با افراد بد و پليد
امام باقر(ع) فرمود با پولدارها ننشين «لَا تُجَالِسِ الْأَغْنِيَاءَ فَإِنَّ الْعَبْدَ يُجَالِسُهُمْ وَ هُوَ يَرَى أَنَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَمَا يَقُومُ حَتَّى يَرَى أَنْ لَيْسَ لِلَّهِ عَلَيْهِ نِعْمَةٌ»(أمالى صدوق، ص253) آدم ابتدا يك كيلو باخدا رفيق است ميبيند الحمدلله يك خانه چند متري و يك پيكان نيز دارد وقتي وارد خانهاي ميشود كه فلان متر است و ماشين آن نيز بنز است. يك سري كج ميكند و از نزد آن تاجر برميخيزد و ميگويد خدا خيلي به او كم داده است يعني با حب خدا وارد و با بغض خدا خارج شد. خاصيت با پولدارنشستن اين است كه انسان عشق و علاقهاش نسبت به خدا كم ميشود و لذا گفتهاند در كارهاي مادي نگاه به زير دست خود كن و در كارهاي معنوي نگاه به بالا دست خود كن او نماز شب ميخواند. تو چرا نميخواني. او به همه سلام ميكند تو چه را سلام نميكني او مطالعهي و خدمت بيشتري به جامعه ميكند تو چرا نميكني؟ او قرض الحسنه بيشتري ميدهد او چه ميكند. . . كارهاي خدماتي عبادي، اخلاقي، علمي در اين كارها نگاه به بالا دست خويش كن. و در اين مورد كه لباس او 40 تومان است لباس من فلان تومان است و به پشم و نخ و. . . دقت لازم نيست «لَا تُجَالِسِ الْأَغْنِيَاءَ» با پولدارها ننشين چرا «فَإِنَّ الْعَبْدَ يُجَالِسُهُمْ وَ هُوَ يَرَى أَنَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ نِعْمَةً» زيرا انسان وقتي با اينها مينشيند، احساس ميكند كه خدا به او نعمت داده است ولي زماني كه بر ميخيزد احساس ميكند خدا به اوكم داده است. امام كاظم(ع) به يكي از يارانش گفت چرا خانه دائيت ميروي؟ گفت دايي من است. گفت باشد مگر نميداني كه افكار كجي دارد. گفت آقا من به افكار او چه كار دارم؟ ميگويند فردي رفته بود به مزرعهاي و هندوانهاي را دزديده و داشت ميخورد. كشاورز آمد و به او گفت: هندوانه دزدي است و حرام. گفت: من كار به حرامي آن ندارم براي خنكي آن را خوردم. البته غلط است. جهنم هست من ميترسم شوخيهايي كه ميكنم بد آموزي داشته باشد. به هرحال اگر كسي براي خنكي هندانه آن را بخورد جهنم هست. يك دزد ديگر رفته بود جايي و ميوهها را ميخورد، باغبان آمد و گفت چه ميكني؟ گفت هيچ زمين خدا درخت خدا و ميوه خداست و من هم بنده خدا. ايشان نيز چوبي برداشت و زد بر سر دزد. دزد گفت چه ميكني؟ گفت چوب خدا، دست خدا، قدرت خدا. . . امام كاظم فرمودند: خانه دايي كه افكاركج دارد چرا ميروي «مَا لِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ فَقَالَ إِنَّهُ خَالِي فَقَالَ إِنَّهُ يَقُولُ فِي اللَّهِ قَوْلًا عَظِيماً يَصِفُ اللَّهَ وَ لَا يُوصَفُ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَكْتَهُ فَقُلْتُ هُوَ يَقُولُ مَا شَاءَاي شَيْءٍ عَلَيَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا يَقُولُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَ مَا تَخَافُ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِيبَكُمْ جَمِيعاً»(كافى، ج2، ص374) چرا به خانه عبد الرحمن بن يعقوب ميروي «فَقَالَ إِنَّهُ خَالِي» گفت او دايي من است. خاله كه ما در فارسي ميگوييم در عربي نيز همين لفظ خاله را ميگويند خال يعني دايي، خاله يعني خاله. خاله يعني خواهر مادرخل يعني دايي. اسم خال بردم چيزي يادم آمد يك كسي روزي چيزي از من پرسيد و گفت ادرار و عرق را كليه ميسازد. چرا ادرار نجس است و عرق پاك. گفتم من نميدانم اينها را به كساني كه در تشريح و پزشكي وارد هستند بگو:گفت نه آقا قطعا اينگونه است. گفتم من بلد نيستم اگر تو عالم هستي نزد آدم جاهل آمدهاي. گفت آقا بخدا ساخت كليه است گفت عرق كه از پيشاني ميآيد نجس نيست. ولي ادرار نجس است. گفتم بر فرض هر دو ساخت كليه باشد. مانعي ندارد چون هرچيز كه از كجايي بيرون ميآيد يكي پاك باشد يكي نجس، گفت چطور؟ من البته مثل علمي نيست براي اينكه او را رد كنم آخرگاهي آدم ميخواهد كسي را از سر خود رد كند. گفتم خال تركيبات شيمايي آن يكي است خال اگر از روي بيني عروس بيرون بيايد 100 هزار تومان نرخ عروس كم ميشود اما اگر خال كنار لب عروس بيرون بيايد كلي نرخ عروس بالا ميرود. و حال آنكه تركيبات شيمايي خال يكي است تا از كجا بيرون آيد. از روي دماغ يا از بغل لب حال بر فرض عرق و بول هر دو ساخت كليه باشد خوب يكي از پيشاني بيرون ميآيد حكم دارد. البته علمي نبود. گاهي بحثهايي را انسان گير آدمهاي چموشي ميافتد و هرچه ميگويد بلد نيستم ميگويد نه بايد بگويي و يك توقعات زيادي دارند. جايي مهماني رفته بوديم. گفتيم آقا صبح ما را صدا كن. گفت عجب تو چه آقايي هستي كه خواب ميماني؟ گفتم اكنون يك بعد از نيمه شب است كه ميخوابم و در ثاني. . . آقا نبايد خواب بماند گفتم من خودم آقا هستم ولي خوابم نيست آخر چه كنم؟ هي ميگويم خواب ميمانم او بحث ميكند كه چرا؟ اوخيال ميكند بنده بخاطر اينكه عربي خواندهام بايد خوابم با خواب ديگران فرق داشته باشد. گاهي توقعات عجيب است. خواهش ميكنم سوالات را از اهلش بپرسيد و هر سوالي را از ما نپرسيد. ما يك جلسهاي كانال دو پاسخ به سوالات داريم. آقا نرخ پياز ميپرسند. 41 اصل دياليكتيك ميپرسند. ميپرسند چرا پيازگران است ديگري اصل دياليكتيك را ميپرسد. اصلاً در و دروازه ندارد. اگر من يك مقدراي يك وقت مثلي زدم و بعد فكركردم كه مثلم غلط است مثل زدم گفتم علم من از اسلام مثل كسي است كه دستش را در اقيانوس كند بگويد آب اين است. اين آب نيست اين مقدار آبي است كه به دست من ميچسبيده است و الا اقيانوس خيلي آب دارد و اين يك ذره به دست من چسبيده است. بعد فكر كردم و ديدم مثل غلطي است. چون همين مقدار كه دستم را در اقيانس كردم به همان اندازه كه آب به دست من چسبيد از اقيانوس كم شد. اما آن مقدار قرآن حديث كه در ذهن من است از قرآن و احاديث كم نميشود. يعني اصلاً مثال من غلط است يعني حتي نميتوانم بگويم اطلاعات ما نسبت به قرآن و حديث حتي به مقدرا رطوبت انگشت من نسبت به اقيانوس است يعني مثل چند روز پيش زدم. فكر كردم و ديدم كه مثال من گويا نيست ولي از درد لاعلاجي است. امام كاظم(ع) فرمود: «مَا لِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ فَقَالَ إِنَّهُ خَالِي» چرا خانهي فلاني رفتي. گفت ايشان دايي من است «فَقَالَ إِنَّهُ يَقُولُ فِي اللَّهِ قَوْلًا عَظِيماً» مگر نيم داني خالي دايي تو درمورد خدا چرت و پرت ميگويد. گفت من چه كار دارم به چرت و پرتهاي او «هُوَ يَقُولُ مَا شَاءَ» هرچه دلش ميخواهد بگويد «أَيُّ شَيْءٍ عَلَيَّ مِنْهُ» به من چه ربطي دارد من و او را در يك قبر نميگذارند عيسي به دين خود موسي به دين خود هنوز هم در جامعهي ما اين طرز تفكر وجود دارد. فرمودند كه اين غلط است «إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا يَقُولُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَ مَا تَخَافُ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِيبَكُمْ جَمِيعاً» نميترسي بخاطر اينكه پاي سخنان كسي كه سخنانش اغراض است خدا تو را عذاب كند از اين حديث ميفهميم كه اگر تو نيز در خط او نيستي با او نشست و برخاست نبايد بكني. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ فَاجِراً كَافِراً»(صفات الشيعة، ص6) كسي كه با يك كافري برادري كند با يك كافري بگويد يكي هستيم. يا مخلوط شود «كَانَ فَاجِراً كَافِراً» كسي كه با كافر آمد و شد كند با فاجر رفت و آمد كند اين فرد هم كافر يا فاجر است. قرآن ميفرمايد: (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ) (مائده /51) الله اكبر از اين آيه، هركس از شماها با يهود و مسيحيت اخت داشته باشد و آنها را سرپرست خويش بگيرد اين فرد نيز يهودي يا مسيحي است. قال الصادق(ع): «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَجْلِسُ مَجْلِساً يُنْتَقَصُ فِيهِ إِمَامٌ أَوْ يُعَابُ فِيهِ مُؤْمِنٌ»(كافى، ج2، ص377) هركس ايمان به خدا و پيامبر دارد. در مجلسي كه از امام و مؤمن انتقاد ميشود، حق نشستن در آن مجلس را ندارد اگر راست ميگوئيد كه ايمان به خدا و پيامبر داريد «فَلَا يَجْلِسُ مَجْلِساً» ننشين در مجلس كه «يُنْتَقَصُ فِيهِ إِمَامٌ» از رهبري انتقاد ميشود «أَوْ يُعَابُ فِيهِ مُؤْمِنٌ» يا از مؤمني در آن انتقاد ميشود. قرآن ميفرمايد (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً) (اسراء /16) وقتي ميخواهيم يك قريهاي را هلاك كنيم راه اين است اول «أَمَرْنا مُتْرَفيها» به مترفين به پولدارهاي عياش(مترف يعني پولدارهاي عياش) امرنا امر ميكنيم كهاي پولدارها كساني كه جامعه نگاهشان به شماست چنين كنيد امر ميكنيم به مترفين كه اين خط را برويد. امرنا اما مترفين بجاي اينكه گوش بدهند «فَفَسَقُوا فيها» فاسق ميشوند «فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ» خداوند نيز قهرش ميگيرد «فَدَمَّرْناها تَدْميراً» اگر يك امتي يك قريهاي را خواست زير و رو كند، اول سرد مدارهاي جامعه كه جامعه روي اينها ميچرخد به اينها ميگوييم خط اسلام اين است اينها گوش نميدهند و فسق ميكنند خداوند نيز همه جامعه را زيرو رو ميكند. قرآن ميفرمايد (إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ) (نساء /140) هر جا آيات خدا را ديدي كه به آن كفر ورزيده ميشود ننشينيد البته ننشينيد معنايش اين نيست كه لابد حق است بنشينيم و ببينيم چه ميگويند ننشين يعني بلند شو و برو دستش را بگير و او را پهلوي يك اسلام شناس ببر بگو بيا حالا با هم بحث كنيم. نزد من نگو كه من جواب تو را نتوانم بدهم. ممكن است يك نفر تفسيري ميكند يك چيزهايي از قرآن و حديث بگويد كه شما خيال كنيد كه از اسلام است ولي از اسلام نيست. برايتان حديثي بخوانم الله اكبر چه حديثي است امام صادق(ع) از كسي پرسيد چه ميكني؟ گفت من تفسير ميگويم فرمود والله از قرآن هيچ بلد نيستي الله اكبر امام صادق قسم و الله خورد (والله ما علمت من كتاب الله شي ء) والله هيچ از قرآن بلد نيستي. تو ادعا ميكني كه تفسير گوي شهر هستي مگر تفسير كار آساني است هرآيهاي را كه انسان بخواهد تفسير كند بايد مواظب باشد حديث ذيل آن آيه داريم يا خير؟ اين آيه چه زماني نازل شده است؟ كجا نازل شده است؟شان نزول آن چيست؟ گاهي يك آيه را اگر قبل و بعدش را نبيني خيلي خطرناك است زماني جايي رفته بودم. ديدم چند جوان آن زماني كه ميخواستند جوانها را از آخوندها جدا كنند. گفتند مانيازي به آخوند نداريم بابا جان مگر ميشود، هر كاري تخصص ميخواهد، مگر ميشود كه نياز نداشته باشيد يكي ميگويد نميخواهم مسلمان باشم. آن يك حرفي است. اما اگر خواستي مسلمان باشي بايد ازاسلام شناس بپرسي آن هم اسلام شناس با تجربه نه اسلام شناسي كه دو كلمه درس خوانده است گفت آقا من خودم مقداري اطلاعات عربي دارم. ديدم نميخواهد زير بار برود. براي اينكه او را ضربه فني كنم گفتم اين آيه را معني كن چون هركس عربي خوانده باشد اين آيه را ميفهمد. شما هم كه نخواندهايد ميفهميدچون از اين آيههاي آسان است گفتم قرآن ميگويد (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ) (اسراء /33) يعني در كشتن اسراف نكن. اين آيه قرآن است «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» يعني در آدم كشي اسراف نكن. پس خدا ميگويد اسراف نكن پس يكي دو نفر را ميشود ترور كرد. چون خدا نگفته است نكش گفته است زياد نكش اسراف نكن. تو طبق اين آيه معنا كن اين جمله را گفت خوب حالا معنايش چيست؟ گفتم يك قصه جلوي اين آيه است و يك قصه بعد از آن اينجا يك هدف است اين هدف به آن چسبيده ميشود، معنايش اين است. زمان جاهليت رسم اين بود كه اگر گروه الف و ب با هم دعوا كردند گروه الف يك نفر از گروه ب را ميكشت گروه ب ميگفت حال كه يك نفر را كشتيد ما ده نفر از شما را ميكشيم. آنوقت آيه نازل شد «فَلا يُسْرِفْ» يكي در برابر يكي «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» جريانش اين است كه چون در مقام انتقام بيش از يك نفري كه كشته ميشد تلافي ميكردند آنوقت خداوند ميفرمايد يكي به يكي اين مال اينجاست و مال هرجا نيست. الله اكبر. قرآن ميگويد اگر در جلسهاي نشستي كه حكم خدا تحقير شد اگر راديو بي بي سي راديو آمريكا و اسرائيل گوش دادي البته الحمدلله رب العالمين راديوهاي خارجي اينقدر مسخره است كه هركس گوش بدهد، جزخنده كاري نميكند. استدلالي ندارد كه آدم احتمال بدهد كه يك نفر بخاطر راديوي خارجي گول خورده است يعني كسي كه ميگويد حرفهاي كيانوري را با قرص درست كردند يا حرفها را روي لبهايش منتاج كردهاند خوب اين خيلي خوب است خوب است دروغ شاخدار باشد چون دروغ وقتي شاخ دارد همه ميفهمند. در راديوهاي خارجي الحمدلله امام زين العابدين ميگويند(الحمدلله الذي جعل اعدائنا حمقا) خدا را شكر كه دشمنانمان خر هستند اين يكي از دعاهاي امام زين العابدين است كه خدا را شكر كه دشمنان ما احمق هستند يعني چنان دروغ ميگويند كه مادر زن عزادار نيز خندهاش ميگيرد يعني زن عزاداري كه همهي وجودش عزا است يكدفعه ميخندد جوك است بر فرض اگر يك وقت اينها خواستند حرف حسابي بزنند ما بايد حرفشان را تحليل كنيم و نزد تحليل گر ببريم. اگر كسي مرض را شنيد و گوش داد. قرآن ميداني چه ميگويد ِ (إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ) (نساء /140) بدرستيكه شماها كه پاي حرفي مينشينيد كه حرف توحرف خدايي نيست شما كه پاي حرف غير خدايي مينشينيد. اذا مثلهم شما مثل او هستيد. كسيكه گوش به حرف راديو آمريكابدهد آمريكايي است. بله يك سري حرفها كه دروغش خيلي روشن است طوري نيست يك سري حرفهايش هم كه الحمدالله جمعه است تا راديو ميگويد و تحليل ميكنند. بعد هم نمازجمعهي تهران خدا ان شاءالله حفظ كند آقاي رفسنجاني را و باقي امام جمعهها را بالاخره هرچه يك هفته اينها گفتهاند پنبه ميكنند. اما گاهي يك چيزهايي ممكن است باشد كه اينها را بايد ببريم و نشان ميدهيم. شما يك قرص ميخواهيد بخوريد نشان ميدهيد كه اين قرص چيست؟ مرگ موش نباشد. شما در يك قرص وارسي ميكنيد كه اين چيست كه ميخواهيد بخوريد. چگونه فكري را كه ميخواهيد در مغزتان ببريد، بررسي نميكنيد. غذاي مسموم يك روز دو روز نهايت چند روز آدم را مريض ميكند. فكر مسموم يك وقت عمري انسان را مسموم ميكند. غذاي مسموم را آدم وقتي حالش بهم ميخورد، متوجه ميشود ولي گاهي فكر آدم كج ميشود و توجه نيز ندارد. غذاي مسموم گاهي بي مزه است ولي فكر مسموم گاهي خوشمزه نيز هست. پس چيزي است مرموز و گاهي خوشمزه چيزي است كه تا ابد درذهن ميماند. غذاي مسموم، مرا مسموم ميكند. ولي بچهام را مسموم نميكند. اما فكر مسموم مرا و پدرمنحرف گاهي بچهها را نيز منحرف ميكند. چطور يك قرص را نشان ميدهي با اينكه خطر آن فقط درخودت است، فقط يا 3روز است. ولي يك فكري را كه ميخواهي بگيري دقت نميكني بايد خيلي دقت كنيم.
5- جايگاه توبه كنندگان نزد خدا
خلاصه اينكه يكي از زمينههاي گناه مسائل اجتماعي است. استفاده از صحنه گناه يكي از مسائلي كه(چون فردا ميخواهيم بحث شب قدر را بكنيم اين دو سه دقيقه مسئلهاي را ميگويم) گاهي افرادي كه گناه ميكنند خود نشان را ميبازند. اي خاك بر سر من ديگر قابل نيستم و. . . نه خيلي گناه بد است و خيلي نيز بد كردي كه گناه كردي اما (قابِلِ التَّوْب) (غافر /3) خدا تو به را قبول ميكند (يَقْبَلُ التَّوْبَة) (توبه /104) خدا تو به را قبول ميكند. حديث داريم انسان وقتي پشيمان ميشود خداوند آنقدر راضي ميشود از شادي اينكه يك نفر غذايش را در جاده و مركبش را گم كرده باشد و بعد ببيند شتر و سفرهاي كه گم كرده بيشتر است گاهي وقتها اذيت و ظلم و بدي ميكنيم و يك كسي ميآيد و ميگويد او را ببخش و آن طرف ما را ميبخشد ولي ديگردوستمان ندارد فقط ما را بخشيده است. اما خدا ميگويد تو كه گناه كردي (يُحِبُّ التَّوَّابينَ) (بقره /222) دوستت نيز دارم نه اينكه تو را ميبخشم، دوستت نيز دارم. اين خيلي مهم است. ميگويد دوستت دارم. آدم شرمنده ميشود. من گناه كردم آنوقت هرچه نيز گناه ميكنيم. خدا ميبخشد يعني نشان نميدهد. چقدر هر يك از ما گناه داريم، دائم گناه كردهايم و خدا پوشانده است. عوض اينكه ما خجالت بكشيم انگار خدا از ما خجالت ميكشد ما گناه ميكنيم و او ميپوشاند. در مناجات شبهاي ماه رمضان امام زينالعابدين در دعاي ابوحمزه ميگويد. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي»(مصباحالمتهجد، ص587) من گناه ميكنم و تو ميپوشاني مثل اينكه تو از من خجالت ميكشي عوض اينكه من خجالت بكشم آن وقت گناهاني را كه ما حاضر نيستيم پدرمان بفهمد خدامي داند. گناهاني كه حاضر نيستيم مادرمان بفهمد قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»(عيونأخبارالرضا، ج2، ص53) جملهاي هست كه اگر عيبهاي همديگر را بدانيد همديگر را خاك نميكنيد. اينقدر از همديگر بدتان ميآيد. خدا ميپذيرد. بايد انسان اگر يك وقت گناه كرد از آن استفاده كند. يك وقت دنبال فلان گروهك رفت يك وقت بيخودي پوستر و عكس يك وقت دنبال فلان گروهك رفت، يك وقت بيخودي عكس فلاني را چسباند يك طاغوتي را نا آگاه تأييد كرد. يك زمان سوال از يك عالم به خطا افتاد حال ديگر از همان استفاده كن. ميگويند هر ضرري كه عقل را زياد كند، خوب است. ميگويند اگر ليموترشي دستت رسيد. دور نينداز كه ترش است از همان ليمونات درست كن. گاهي انسان كه گناه كرده است آمادگي دارد كه نصيحت شود. بسياري از افرادي هستند كه وقتي سالم هستند، جنايت ميكنند، مست هستند، بد مستي ميكنند. . . خيلي لات و چاقو كش است امايك مرتبه ميافتد و شما به عيادتش ميروي، سلام برادر! حالت چطور است؟ او شرمنده ميشود. آدمي كه افتاده به سجده راهش نزديك است. اگر آدم عاقلي باشد. اما آدمي افتاد از همان افتادن سرش را ميبرد به سجده، چون سرش به سجده نزديك است. (سبحان ربي)آدم گناهكار افتاده است. اگر فرد عاقلي باشد عوض اينكه او را تضعيف كند و خاك بر سر بگويد و چشم گور شود بگويد: عجب اين افتاده است. افتاده به سجده نزديك است چرا لگد بر سرش ميزني اينكه افتاده آمادگي دارد حرف حق را كه قبلاً نميپذيرفت بپذيرد. گاهي بعضي از افراد يك شكست ميخورند بجاي تضعيف و سر زنش كه بد است و گناه نيز هست كه او را سرزنش كنيم. شايد اين كار شما گناهش از كار او بيشتر باشد. آدمي كه به سجده افتاده است نزديك است. چرا بر سرش زدي؟ اگر يك سكنجبين دست شما دادند و سركهاش زياد بود، بايد شكر آن را زياد كني نبايد ليوان را پرت كني. نگو خيلي سركه دارد، خوب شكر خيلي در آن بريز. نه اينكه چون خيلي سركه دارد آن را دور بيندازي. سكنجبين رااگر ديدي سركهاش زياد است تو شكرش را زياد كن، اگر ديدي يك فردي خيلي خراب است تو خيلي دلت بسوزد خيلي در سرش نزن. انسان بايد از اين صحنهها استفاده كند. خدا قسمتتان كند برويد سوريه سر قبر حضرت رقيه يك شعر قشنگي بالاي سر اين دختر سه ساله است. زائران قبر من اين شام عبرت خانه است *** مدفنم آباد و كاخ دشمنم ويرانه است خدا ميداند كه آدم وقتي سوريه ميرود، قبر معاويه را ميبيند و قبر حضرت رقيه را نيز ميبيند، معاويه شاهنشاهي بود به قدري قدرت داشت كه روز چهارشنبه نماز جمعه خواند هيچ كس جزئت نكرد چيزي بگويد و همه ترسيدند و نماز جمعه خواندند. يك چنين قدرتي در شام بوده است و آن وقت رقيه يك بچه سه ساله قبرش را ببينيد انسان از تلخيها بايد استفاده كند. برادرها به سوي شبهاي قدر ميرويم. گناه كردي فايدهاش چه بود. روزهايت را اگر سالها خوردي، تمام شد، آنها هم گرفتند تمام شد. بافلاني رفيق شدي، اگر گناه كردي نتيجهاش چه بود چه فايدهاي داشت. لذت آن تمام شد و عذابش مانده است آنوقت ميداني كه خداوند براي انسان خيري مقدر ميكند بخاطر گناه از آن محروم ميشود شايد تو ميتوانستي مطهري باشي شايد ميتوانستي رجائي و باهنر باشي. خداوند براي كسي شر نميخواهد. خداوند همه رادوست دارد خدا خيلي ما را دوست دارد. بقدري خدا ما را دوست دارد كه روايت ديدم كه كسي كه سرنماز حواسش پرت ميشود خداوند به فرشته ميگويد به اين فرد بگو كجا ميروي؟ چقدر آيه در قرآن داريم كه غير از خدا كسي قدرت ندارد. (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (يونس /65) (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (بقره /165) (يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) (بقره /222) (وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ) (بقره /186) اي بشر دوستت دارم بيا نزد خودم «وَ لْيُؤْمِنُوا بي» ايمان بياور به من ديدي عقب تودهاي رفته چه شد؟ ديدي بني صدر چه شد؟ ديدي ليبرالهاچه شدند؟ ديدي شاه چه شد؟ بيا بنده خدا باش. دوستانت ديدي رهايت كردند. سيگار به دهانت گذارد، امروز به او نامه مينويسي، پاسخ تو را نميدهد همان كه تو را گول زد رفتي از او قرض بگيري ولي به تو وام نداد. ديدي مريض شدي عيادت تو نيامد همه دوستانت، همه اينهايي كه دوستت دارند تو را تشييع جنازه ميكنند و يك دسته گل ميآورند و روي قبرت ميگذارند و به احترامت يك دقيقه سكوت ميكنند. يك عمري انسان ميخواهد اين و آنرا راضي كند. خوب كه مردم از تو راضي شدند، اگر خبر مرگ شما را بفهمند يك دسته گل ميآورند و يك دقيقه سكوت ميكنند شما را با قبر و عمل ميگذارند و ميروند بياييم با خدا بيشتر رفيق شويم. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد دل ما را از غير خودت بكن. خدايا تو رابه آبروي محمد و آل محمد حب غير خودت را از مادور كن. ايمان ما را به اينكه عزت وقدرت و فقط دست توست خدايا ايمان ما را به خودت روز به روز زياد كن. همينطور كه در ايران طاغوت سقوط كرد، تمام طاغوتهاي جهان را به دست مستضعفان در سايه ايران به سقوط برسان. خدايا نميدانيم براي ما چه مقدر كرده است خير و بركت براي ما مقدر كن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2266