نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2274
1- حج، نماد وحدت امت اسلامی 2- تأکید قرآن بر وحدت جامعه اسلامی 3- انصاف در برخورد با خطاکاران 4- تفرقه در دین، از نشانههای شرک 5- وحدت در سایه ایمان به خدا 6- تلاش برای اصلاح میان مسلمانان 7- تألیف قلوب، کار خدا و پیامبران
موضوع: لزوم وحدت امت اسلامی تاريخ پخش: 25/09/95
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در این جلسه بحث ما در مورد وحدت و اتحاد است. حالا وحدت شیعه و سنی، وحدت دو شیعه و وحدت دو سنی، وحدت زن و شوهر، این وحدت یک چیزی است که به شدت ما به آن نیاز داریم. اگر وحدت نباشد زور نداریم و اگر زور نداشته باشیم شکست می خوریم. خدا در سه آیه میگوید: من چون یکی هستم زور دارم. (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار) (ابراهیم /48) این سه بار در قرآن تکرار شده است. واحد، قهار، واحد یعنی یکی، چون یکی هستم زور دارم. شما اگر انگشتهایت را به هم بچسبانی متحد شوند، زور پیدا میکنی. اما اگر همینطور خواسته باشی در سینه طرف بزنی انگشتهای خودت میشکند. اگر زور و عزت میخواهیم، باید یکی شویم.
1- حج، نماد وحدت امت اسلامی
دو سه آیه در بورس است اینها را بگوییم. که همه شما تقریباً حفظ هستید. اما آیات زیادی در مورد وحدت داریم شاید آنها را نشنیده باشید. آن آیاتی که در بورس است، این است. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) (آلعمران /103) این در بورس است. اما خیلی آیه داریم که قرآن هست و برای وحدت هم هست ولی آشنایی ما کم است. در قرآن میگوید: حاجیها که مکه میروند آنجا حق جرّ و بحث ندارند. (فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَج) (بقره /197) جدال یعنی جرّ و بحث، فسوق، فسق است. یعنی در مکه فسق و چانه زدن نباشد شود. خدا خواسته یک نمونه بگوید که میشود وحدت داشت. یعنی من از همه دنیا مردم را جمع میکنم یک جمعیت چند میلیونی که بین آنها هیچ جرّ و بحثی نباشد. این یک نمونه است میخواهد بگوید: میشود. گاهی میگویند: میشود ما خودکفا باشیم. میشود بانکهای ما بدون ربا باشد؟ میشود جامعه ما بدون جرّ و بحث و نزاع باشد؟ میشود همه با هم خوب باشند؟ بله. در مکه از همه کره زمین خدا مستطیعها را دعوت کرد، آنجا گفت: جرّ و بحث نکنید و فسق هم نکنید. اگر میشود پس باقیاش هم میشود. شما ماه رمضان چون روزه هستی سیگار نمیکشی. پس میشود سیگار نکشید. ماه رمضان روز با خانمت همبستر نمیشوی. پس کسی که با خانم خودش همبستر نشد، میتواند با خانم مردم هم همبستر نشود و تقوا داشته باشد. یک روز میتوانیم دروغ نگوییم، پس روزهای دیگر هم میشود. بچه بودم با پدرم کاشان چراغانی رفتیم. گفتم: برویم چراغانی را ببینیم. گفت: این لامپ را ببین. آنجا هم هزار تا لامپ مثل این است. یعنی اگر شما ماه رمضان سیگار نکشیدی، روزهای دیگر هم میتوانی نکشی. اگر در حج میشود جر و بحث نکرد، پس میشود… حضرت موسی به کوه طور رفت، تورات بیاورد. قرار اولی سی روز بود. ده روز اضافه شد، چهل روز شد. در این ده روز یک مجسمه ساز هنرمند از مردم طلا جمع کرد. یک مجسمه ساخت به طوری که باد میخورد صدا میکرد. این مجسمه ساز گفت: (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُم) (طه /88) این مجسمه ساز گفت: خدا همین است. خدای حضرت موسی هم همین گوساله است. «هذا إِلهُكُم وَ إِلهُ مُوسى» موسی وقتی برگشت عصبانی شد که همه زحمتهایش برای خدا پرستی به گوساله پرستی تبدیل شده، ریش برادر را با زلفش گرفت کشید. بالاخره در کارهای اجرایی هم گاهی پیغمبرها با هم درگیر میشوند. (وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيه يَجُرُّهُ) (اعراف /150) یعنی سر برادر را کشید. گفت: چرا گذاشتی، من سی روزم، چهل روز شد، چرا در این ده روز مجسمه ساختند و مردم چطور منحرف شدند؟ گفت: من میخواستم برخورد انقلابی کنم. ترسیدم تو بیایی. بگویی: بین بنی اسرائیل تفرقه شد. من گفتم گوساله پرست باشند و رفیق باشند بهتر از خدا پرستی است که به هم نق بزنند. این آیه خیلی برای وحدت زور دارد. «إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ» من میترسم که بگویی: (فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ) (طه /94) من ترسیدم بگویی: بین بنی اسرائیل تفرقه شد. این جمله حضرت هارون است. حضرت هارون هم پیغمبر معصوم و برادر موسی بود. در جواب موسی که چرا گوساله پرست شدند؟ گفت: ترسیدم دست به اصلاحات بزنم تفرقه شود. گفتم: گوساله پرست رفیق بهتر از خدا پرستی است که با هم شاخ به شاخ شوند. خیلی آیه برای وحدت زور دارد.
2- تأکید قرآن بر وحدت جامعه اسلامی
قرآن نه بار میگوید: (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَة) (انبیا /92) شما یک امت هستید. ما مشترکات زیاد داریم. حالا یکجا هم با هم اختلاف نظر داریم. باید همدیگر را تحمل کنیم. اصلاً اگر بنا باشد تحمل نکنیم آیات قرآن لغو است. چون قرآن میگوید: (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ) (آلعمران /134) یعنی غیظت گرفت خودت را نگه دار. اگر بگویی: نه، همه طبق من عمل میکنند. خوب اگر همه طبق خواست من هستند، هیچوقت آدم غیظ نمیکند. یعنی هرچه میخواهد هست. این «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ» معنایش این است که بالاخره انسان یک جا درگیر میشود. قورتش بده. حالا در یک عروسی شما را دعوت نکرد، میخواست فلان مسافرت برود با شما خداحافظی نکرد. یک وامی میخواستی به شما نداد. باید قهر کنی؟ بنا نیست اگر یک جایی طبق میل ما نبود، قهر کنیم. حدیث داریم دو مسلمان اگر با هم قهر کنند، اگر تا روز چهارم آشتی نکنند پیغمبر فرمود: من هیچ کدام از اینها را به عنوان مسلمان کامل قبول ندارم. بالاترین درجه قهر سه روز است. چرا دو برادر و دو تا خواهر… در یک بازار هستند، حالا غلط کرد، حق با من است. حق با شما باشد. اگر او غلط کرد و حق هم با شماست، در عین حال نباید به فتنه آلوده شویم. به خصوص در رهبری، قرآن در سوره فرقان میگوید: مؤمنین، بندگان خوب خدا، چند کار میکنند. (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً) (فرقان /74) «وَ اجْعَلْنا» یعنی همه ما، جمع است. «لِلْمُتَّقِينَ» هم جمع است. «إِماماً» نمیگوید: ائمه، میگوید: «اماماً». یک کسی اول انقلاب با انقلاب خوب نبود. دانه درشت بود، ملا بود. ایشان از استان خودش به قم آمد و خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی رسید. گفت: آقا این انقلابی که شده فلان مال را بیخود مصادره کردند. فلانی را بیخود گرفتند و زدند. یک مشت از این کارهایی که به نظر او بیخود بود به آیت الله العظمی گلپایگانی گفت. میخواست آقا را تحریک کند. او خودش یک ملا است. این هم دو تا ملا شوند و در مقابل نظام بایستند. خدا آیت الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند. حرفهایش را که شنید فرمود: مملکت رئیس میخواهد یا نمیخواهد؟ کاری به خوب و بدش نداریم. حضرت امیر میفرماید: «لابدّ للناس من امير برّ كان او فاجرٍ» مردم امیر میخواهند، چه آدم خوب چه آدم بد! چون اگر نباشد هرج و مرج میشود. مملکت مسئول و رئیس میخواهد یا نه؟ گفت: بله. گفت: خوب تازه امام خمینی روی کار آمده و دارد کار میکند. حالا شما میگویی: چهار تا کار غلط در تشکیلات شد، نباید به خاطر کار غلط در مقابل ایشان بایستیم. بگذاریم کارش را بکند. بعد گفت: تو میتوانی اداره کنی؟ گفت: نه. گفت: خوب تو که میگویی: من نمیتوانم. کسی را غیر از امام سراغ داری بتواند این کار را بکند؟ گفت: نه! گفت: پس بر فرض اشکال تو وارد باشد، اشکال وارد معنیاش این نیست که من دیگر نماز جمعه نمیروم. آقا دو نانوایی بهداشتی بستند. خوب پس شما دیگر نباید نان بخوری؟ دو داروخانه بستند، تا آخر عمر نمیخواهی از دارو فروشی دارو بخری؟ یک آخوندی بد درآمد، یک شهرداری، وکیلی، وزیری، سفیری، بد درآمدن افراد، اگر دو سه بار سوار ماشین شدی تصادف شد، تا آخر عمر سوار هیچ ماشینی نمیشوی؟ اگر اینطور باشد که سنگ روی سنگ بند نمیشود.
3- انصاف در برخورد با خطاکاران
به هر حال ما در مقابل مشکلات دو آیه در قرآن داریم. یک آیه داریم میگوید: (حَبِطَتْ أَعْمالُهُم) (بقره /217) به خاطر یک خلاف همه کارهای خوبش نادیده گرفته شود. حبط عمل یعنی خوبیهایش از بین رفت. چرا؟ برای اینکه یک غلطی کرد. یک آیه هم داریم. (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات) (هود /114) بخاطر کارهای خوبش چهار غلط او را ببخش. ما معمولاً طرفدار «حبطت» هستیم. یکجا را نباید امضا کند، امضا کرد. یک جلسه نباید برود، رفت. یک کار را نباید بکند، خوب نباید بکند، بگوییم: «حبطت» همه کارهایش محو شود. یا بگوییم: نه چهار تا کار خوب هم کرده است. «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» انصاف خیلی مهم است. در قرآن کلمه انصاف زیاد است. (وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ) (مائده /66) نمیگوید: همه، میگوید: خیلیهایشان، آدم خوب هم درونشان هست. «بعضهم»، «منهم» یعنی اگر خواستید یک وقت هم کسی را زیر سؤال ببرید، همه را زیر سؤال نبرید. شما این خانهای را هم که حتماً باید خراب شود، لوسترهایش را بردار. قالیهایش را بردار. خشتهای پوسیدهاش را خراب کن. ما به دلیل اینکه یک خرده ریز نگر و باریکبین، ذرهبین هستیم، همیشه… بنده سی و چند سال است در تلویزیون هستم. یکبار هم دو شاخه تلفن را در برق زدم. من خودم روی منبر این کار را کردم. گفتم: شمر علیه السلام! به جای امام حسین (ع) گفتم: شمر(ع). اعدام باید گردد. نخیر، سر جایم باید گردم. یک غلطی کردم که کردم. معصوم که نیستیم. خدا دکتر بهشتی را رحمت کند. میگفت: روی زمین دنبال فرشته نگردید. بعضی از خانوادهها میگوییم: چرا اینقدر آمار طلاق زیاد شده است؟ با بعضی که صحبت میکنیم، معلوم میشود این زن یک عیب و نقصی داشته یا پسر… میگوییم: شما مطمئن هستید اگر طلاق بگیرید، یک ازدواج دیگر راه بیاندازید، آن عیب را نخواهید داشت؟ از کجا میگویی که ازدواج دوم این مشکل را نخواهید داشت؟ از کجا فهمیدید. بالاخره هر ازدواجی که همه خوبیها یکجا جمع نمیشود. ما الآن بخاطر تحمل نکردن، پروندههای دادگستری، آمارهای طلاق، به هم خوردن ازدواجها، بین شیعه و سنی، بین شیعه و شیعه و بین سنی و سنی، در یکی از استانها یک آخوندی طرفدار قمه بود. قمه زن ها هم دورش جمع شده بودند. امام و مقام معظم رهبری فرمودند: صلاح نیست. ولی اینها قمه میزدند. من خانه آن آقا رفتم. گفتم: قمه واجب است. گفت: نه، تا به حال کسی نگفته قمه زدن واجب است. گفتم: پس فوقش مستحب است. این مستحب هر روز است؟ نه سالی یک روز عاشورا است. این در روز عاشورا چند دقیقه طول میکشد؟ قمه را دیدید، یک خرده اینطور میکنند دو سه قطره خون بیرون میریزد. پس مستحب است سالی یک روز آن هم در یک روز، یک دقیقه اینقدر میارزد که شما مردم شهر را دو تیم کنی؟ قمه زنها و مخالف قمه زنها. این مردم را قرآن میگوید: اگر شما تفرقه بیاندازید مشرک هستید. مشرک، بله! مشرک! بله…
4- تفرقه در دین، از نشانههای شرک
قرآن میگوید: (وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ) (روم /31) مشرک نباشید. بعد میگوید: (مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُم) (روم /32) کسی که در دین دست آویز تفرقه میشود، مشرک است. مشرک فقط بت پرست و خورشید پرست نیست. مؤمن است و ممکن است نماز شب هم بخواند. اما وقتی حرف میزند در حرفهایش فتنه است. جناح بندی میکند. آیه تندی است. غیر از (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه) (آلعمران /103) این آیهها گفته نمیشود. «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُم» مشرک نباشید، مشرک چه کسی است؟ نمیگوید: خورشید پرست. میگوید: همان که مسلمان است، «فَرَّقُوا دِينَهُم» سر اینکه این آیت الله از دنیا رفته، اینجا خاکش کنیم یا آنجا؟ سر یک جنازه تفرقه میشود. روز عزاداری ما از این خیابان برویم یا از آن خیابان برویم؟ چانه میزنیم که حتماً از این خیابان برویم. امام حسین در این خیابان است؟ نه، پس چه اصراری داری که هیأت تو حتماً از اینجا برود؟ آخر پدران ما از اینجا میرفتند. پدران شما از این طرف میرفتند شما از این طرف برو. این چه مبنایی است که حزب اللهیها و عزادارها ما سر چه چیزی مثلاً «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُم» خیلی آیه تندی است.
5- وحدت در سایه ایمان به خدا
وحدت هم در سایه دین است. بعضی وحدتی که میگویند، وحدت لهجه، ترکها وحدت شوند، فارسها، بلوچها، عربها و عجمها، وحدت نژادی و لهجهای و اینها پایش به جایی بند نیست. اگر وحدتی باشد، قرآن میفرماید: «أَقِيمُوا الدِّينَ» بعد میفرماید: (وَ لا تَتَفَرَّقُوا) (شوری /13) دین را نگه دارید، بعد میگوید: «وَ لا تَتَفَرَّقُوا» تفرقه میگوید: اگر دین داشتید میتوانید همدیگر را تحمل کنید. لازم نیست سلیقهها یکی باشد. ما در قم مراجعی داریم. مراجع متعدد از قدیم هم داشتیم. اختلاف فتوا هم دارند ولی یک کلمه بین اینها مسأله نیست. نمیشود آدم اختلاف نظر داشته باشد ولی دعوا نکند. خدا به بت پرستها میگوید: تو راه خودت را برو و من هم راه خودم را میروم. ولی دعوا نمیکنیم. (لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ) (کافرون /6) یعنی چه؟ یعنی تو راه خودت را برو و من هم راه خودم را میروم. ولی لازم نیست دعوا کنیم. گروگان میگیریم، حالا که تو خانه عمه من نیامدی، من هم خانه داداش تو نمیآیم. حالا که زن داداش تو در عروسی من نیامد، من هم عروسی داداش تو نمیآیم. گروگان کشی میکنیم و مچ گیری میکنیم. رودهها تنگ است و هسته انار درونش گیر میکند. باید روح بزرگ باشد. بعد هم میگوید: اگر ببخشی میدانی خدا چه به تو میدهد؟ میگوید: خدا هم تو را میبخشد. «وَ لْيَعْفُوا» عفوش کن. (وَ لْيَصْفَحُوا) (نور /22) او را ببخش. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» مگر دوست نداری خدا تو را ببخشد؟ خوب تو هم او را ببخش. چطور برای بخشش جمکران میروی. مشهد میروی. کربلا میروی. پیاده روی میآیی. روضهخوانی میکنی. این همه کار میکنی که خدا تو را ببخشد. هیچ کاری نکن، بگو: خدایا فلانی به من فحش داد، او را بخشیدم. جسارت کرد، شتر دیدی ندیدی! میگوید: اگر از کسی ناراحتی دیدی، عصبانی شدی، او را ببخشی، من هم تو را میبخشم. بدون جمکران، بدون دعای کمیل، بدون دعای ندبه، ما راه بخشش در دستمان است، این راه آسان را کنار میگذاریم. کینه در قلبمان است. این کینهها تا بهشت هم هست. قرآن میگوید: بهشتیها را که میخواهیم هل بدهیم در بهشت، آنجا کینه را برمیداریم. یعنی تا پشت در بهشت هم خرده حساب هست. (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ) (اعراف /43) «غِلَّ» آن کینه که در دلش بود، بعد میگوید: «اخواناً متقابلین» این کینه… باید آدم اولیای خدا باشد که کینه کسی در دلش نباشد. قرآن میگوید: سعی کن در دلت کینه نداشته باشی. میگوید: من از فلانی بدم میآید. چرا؟ چون در انتخابات او به این رأی داد و من به او رأی دادم. من پشت سر او نماز نمیخوانم. بابا انتخابات چهار سال یکبار است. این فاسق که نشده است. سلیقهاش این بوده که او بهتر است. اگر کسی سلیقهاش این بود که آقای الف بهتر است، شما سلیقهات این بود آقای ب بهتر است، دیگر نباید مسجدش بروی و نماز بخوانی؟ ما خیلی کم میآوریم. برادران یوسف به یوسف گفتند: ببخش! گفت: همین الآن شما را بخشیدم. (لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْم) (یوسف /92)، «الیوم» یعنی همین الآن. همین الآن همه شما را بخشیدم. روز فتح مکه مردم مکه به پیغمبر گفتند: میخواهی راجع ما چه برخوردی کنی؟ گفت: یوسف چه کرد؟ گفت: یوسف برادرانش را بخشید. یوسف ده تا برادر را بخشید، من کل مردم مکه را بخشیدم. آخر مگر ما امت پیغمبر نیستیم؟ چرا نمیبخشیم؟ بعضی جاها این حوزه، این طلبه، آن مدرسه نمیرود. انگار اگر آن مدرسه برود، بیدین میشود. دین فقط در این حوزه است. اینها تنگ نظری است. گاهی وقتها میگوییم: ایشان به ما نمیخورد. چرا؟ آخر ایشان حزب اللهی نیست. حزب اللهی نباشد ولی ممکن است نزد خدا کاری کرده باشد آبرو داشته باشد. امام فرمود: هرچه میتوانید مردم را جذب ما کنید. مچ گیری و گرو کشی نکنید. این وحدت مهمی است. ببخشید من بلند نمیشوم. چون رمق ندارم. گاهی توان ایستادن هم ندارم. ما ارتفاع کم میکنیم. میخواهیم به فرودگاه مرگ برسیم و بنشینیم.
6- تلاش برای اصلاح میان مسلمانان
همدیگر را ببخشیم. وظیفه شما آشتی دادن است. اگر دو مسلمان با هم قهر هستند. قیام کردی دو نفر را آشتی بدهی همین که آشتی دادی از همه نمازها و روزههای مستحبی ثوابش بیشتر است. از تمام روزهها و نمازهای مستحبی ثوابش بیشتر است. آشتی دادن، دولت هم نمیتواند آشتی بدهد. چون دولت چه میداند. قاضی از مراغه آمد، زن و بچه از جهرم هستند. اصلاً همدیگر را نمیشناسند. فرهنگ ندارند. قرآن میگوید: اگر بین زن و شوهر اختلافی است، خود شما (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا) (نساء /35) خودتان بلند شوید جلسه آشتی درست کنید. آخر اینها میروند به دادگاههای حل اختلاف، یک موفقیتهایی داشتند بد نیست، اما حل اختلاف، ما خودمان حل اختلاف کنیم. عروس و داماد با هم اختلاف دارند، قرآن میگوید: نگذارید به بیرون درز کند. نگفته: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» نگفته: «بین قومهما»، «بین قبیلتهما» تا بین خودتان هست دو نفری حل کنید. چون او به فامیلش میگوید. او هم به فامیلش میگوید، به جای «بینهما» میشود بین دو قوم، بین دو قبیله، بین محله پایین و محله بالا. به هر حال وحدت مسأله مهمی است. این وحدت برای مشرکین سنگین است. قرآن میگوید: (لا تَتَفَرَّقُوا) (شوری /13) متحد شوید و تفرقه نداشته باشید. بعد میگوید: «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْه» این وحدتی که من دعوت میکنم برای مشرکین سخت است. اگر یکوقتی مسلمانها با هم متحد شدند، آمریکا میسوزد. ما راهپیمایی در ایران خیلی کردیم. اما آن چیزی که عراق و ایران بیمه کرد، راهپیمایی اربعین است. یعنی نشستند تحلیل کنند چه شد، چند میلیون آدم به راحتی رفتند خدمات ارائه دادند و زیارت کردند و برگشتند. ما نمیتوانیم حریف شویم. اینها فاصله چند ساعت چند میلیون نیرو دارند. از این مرز آن طرف مرز میفرستند. ولی اگر حزبی باشد، حزب چه میتواند بکند؟ چهار تا جلسه سیاسی میگذارد. قوای مسلح باشد، قوای مسلح حالا یک گردان، یک ارتش، یک تیپ میفرستد. با یک تیپ و یک لشگر آمریکا نمیترسد. آمریکا وقتی دید حرکت چند میلیونی است، حریم قائل میشود. چند میلیون، اتحاد به ما عزت میدهد. قدرت میدهد. دشمن را به وحشت میاندازد. قرآن میگوید: (كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِين) (شوری /13) یعنی نسبت به مشرکین کبیر، یعنی برای مشرکین خیلی بزرگ است. برای مشرکین تلخ است. «ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْه» آن وحدتی را که دعوت میکنی برای مشرکین سخت است. در زمان جنگ، وحدت باید سفتتر باشد. این «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه» که خواندم، اینها برای غیر جنگ بود. در جنگ میگوید: وحدت شما باید بتن آرمه باشد. (كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ) (صف /4) رصاص یعنی سرب، ساختمان وقتی میخواهند خیلی به هم جوش بخورد، در ساختمان سرب میریزند این سربها به هم جوش بخورد. میگوید: در مقابل دشمن بالاتر از وحدت میخواهیم. «بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» باید این رقمی باشد. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) مسألهی وحدت را چه کسی میتواند درست کند؟ عوامل وحدت، اول خود خداست. گاهی خدا دلها را به هم جوش میدهد.
7- تألیف قلوب، کار خدا و پیامبران
(أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِم) (انفال /63) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» یعنی بین قلوب اینها الفت، باید خدا دلها را جوش بدهد. اینطور نیست که اگر جهازیه دختر خیلی شیک بود حتماً داماد دوستش دارد. ممکن است بهترین جهازیه را خانه شوهر ببرد ولی شوهر دوستش نداشته باشد. اینطور نیست که اگر داماد به جای یک سکه یک ماشین به عروس خانم داد، این علاقه زیاد شود. ممکن است ماشین را بگیرد و باز هم بعد از چند روز… چسب واقعی برای خداست. «أَلَّفَ» خدا باید اینها را به هم جوش بدهد. با پول و با جایزه و تبریک و تسلیت نمیشود. خدایا عروس و داماد اختلاف دارند، کار دست من نیست. تو خودت دل اینها را به هم جوش بده. اگر خدا جوش بدهد، دیگر قفلش باز نمیشود. ولی وقتی علاقهشان در پارک و سینما و سر یک بستنی و با اس ام اس است، یعنی انتخاب عروس با بستنی و پارک و اس ام اس، این یک علاقهی پلاستیکی است که با یک توهین و جسارت و خلاف توقع از بین میرود. باید «أًلَّف» باشد. میگویند: کدخدا را ببین ده را بچاپ. قرآن میگوید: خدا را ببین دل را بچاپ. کدخدا را ببین ده را بچاپ، خدا را ببین دل را بچاپ. اینطور نیست که… دل دست خداست. گاهی افراد فکر میکنند اگر دیر به دیر بروند عزیز تر هستند. شیطان… ما زمان جنگ جبهه میرفتیم. عرضه رزمندگی نداشتیم. میرفتیم با رزمندهها تاب بخوریم. میگویم: شما تند تند به مادرت تلفن کن و نامه بنویس. یکی میگوید: نه یک مدتی نامه نمینویسم که خوب مادرم دلتنگ شود، که وقتی میروم بگوید: وای.. این برای اینکه مادرش قربانش برود، دل مادرش را میسوزاند. اینها شیطان است. شیطان تا جبهه هم میرود. اینکه به محراب، گفتند: محراب. یعنی شیطان حتی در محراب آقا هم میرود. وظیفه خداست و دوم وظیفه انبیاست. (لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا) (بقره /213) قرآن میگوید: انبیاء هستند… «لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا» در اختلافات چون بالاخره پیغمبر معصوم هست و هوس هم ندارد. یک آدم معصوم بیهوس و بیغرض، بیطرف میتواند جوش بدهد. اما دیگران یا هوس دارند یا طرفداری میکنند، اینها خودشان هم گیر هستند. آن نمیتواند آرامش بدهد. دیگر چه؟ در دعوت به وحدت پیش قدم باشیم. قرآن میفرماید: (يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَة) (آلعمران /64) به مسلمانها میگوید، به اهلکتاب، شما به یهود و نصاری بگویید که «تَعالَوا» بیایید در مشترکات با هم یکی باشیم. این «تَعالَوا» باید از مسلمانها باشد. سعی کنید… نه، من خانم بزرگ هستم. او باید بیاید دست مرا ببوسد. بگوید: غلط کردم تا من ببینم نگاهش کنم یا نه! خیلی خوب خانم بزرگ هستی باش. تو اقدام کن. برای آشتی دادن پیش قدم باشید. نگذارید آنها بگویند. پیش قدم باشید. «تَعالَوْا إِلى كَلِمَة» شما بگویید. همه هم مسئول هستند. کار دادگاه و امام جمعه و وکیل و وزیر و سفیر نیست. قرآن میفرماید: (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً) (بقره /208) «كَافَّةً» یعنی جمیعاً! یعنی بسیج، در آشتی دادن وظیفه یک شخص خاصی نیست. همه باید با هم باشند. حتی مشرکین، قرآن میگوید: مشرکینی که (لَمْ يُقاتِلُوكُم) (ممتحنه /8) شمشیر روی شما بلند نکردند. «وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُم» اگر یک مشرکی با شما برخورد نکرده، «تَبَرُّوهُم» یعنی با او نیکی کنید. نه تنها یهود و مسیحیت، بت پرست اگر مزاحمت ایجاد نکرده کاری با او نداشته باشید. در زمان جنگ بعضی از دادستانها خدمت امام رسیدند که فلان خلبان دستش در توطئه بوده است. الآن هم پشیمان شده است و من یقین دارم این پشیمانیاش جدی است. ایشان فرمود: اگر یقین دارید که واقعاً پشیمان است، او را ببخشید. آن خلبان هم وقتی بخشیده شد تا آخر عمرش در جبهه بود. ما برای وحدت از ابزار خوبی میتوانیم استفاده کنیم. من خوشحال شدم شنیدم در غبار روبی حرم امام رضا(ع) غیر از علما دیگران را هم راه دادند. بابا این خلبانی است که بیشترین پرواز را در ایام جنگ داشته است. خوب این برود غبار روبی کند. کسانی که برای اسلام و انقلاب کاری کردند، آنها هم جلو بیایند و باید آنها را هم به حساب بیاوریم. به هر حال وحدت بین شیعه و سنی، من تعجب میکنم آدمهایی که برای یک مسأله جزیی مثل قمه زدن، مثل فتوای این آقا یا آن آقا، مثلاً سر عزاداری که از این خیابان برویم یا از آن خیابان برویم. سر یک مختصر چیزی پایشان را در مدار شرک میگذارند. «لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُم» کسانی که در دین عامل تفرقه میشوند. اینها در فضای شرک پا گذاشتند. حاضر هستیم در فضای شرک باشیم برای اینکه سلیقه من سلیقه رئیس هیأت من و قبیله و شهر من، در انتخابات گفتند: آقا تلاش کنید، اگر نماینده از این شهر نباشد، آن شهریها رأی خواهند داد. عین بچهها، سر سفره به بچهها میگویند: بخور، میگوید: نمیخواهم. میگوید: ببین نخوری میدهم به او! یعنی با زور دهان این بچه را باز میکنیم. اگر در انتخاب تو همشهری خودت را قبول نکنی، آنها به یک کسی رأی خواهند داد آنوقت نماینده از آن شهر خواهد بود. حالا از این شهر باشد یا از آن شهر باشد. دنبال چه چیزی هستید؟ روح بزرگ، خدا به موسی گفت: موسی، تو باید پیغمبر شوی. گفت: اگر پیغمبر هستم. اولین دعای من این است که روح من بزرگ باشد. (رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي) (طه /25) یعنی خدایا روح مرا بزرگ کن. روح من بزرگ شود. (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي) (طه /27) بیان روان شود. روح بزرگ شود. ما باید یکی شویم. دشمنهای مشترکی داریم. الآن اسرائیل و یهود و مسیحیت شریک شدند، همه رقم کار میکنند برای شکستن اسلام. یهود و مسیحیت شریک شدند و برای کوبیدن ما همه رقم برنامهریزی میکنند. آنوقت ما مسلمانها با هم سر یک چیز جزئی شریک نمیشویم. من گفتم: این منار ده متر بس است. نخیر این متوجه نیست. من کارشناس هستم. منار باید چهل متر باشد. اصلاً در خاورمیانه منار به این بلندی نباید باشد. بابا منار آجر هست و رویش هم کاشی است. سر آجر و کاشی دو معمار با هم دعوا میکنند. حالا مناری هم که کسی رویش اذان نمیگوید. حالا کسی اذان میگفت آدم دلش خوش بود. سر چیزهایی که پوک و پوچ است. آنوقت سر یک، ما در قراردادهایمان، در ورزشهایمان، چرا باید فوتبالیستهای ایران هرکس برنده شد شیشه بشکند؟ مثلاً حالا یا قرمز برد یا آبی. نتیجه بردن این است که شیشه بشکنیم؟ کجای این به دین و اخلاق و تمدن میخورد؟ حالا بردی، بردی و باختی که باختی. چه میشود؟ سر این شیشه میشکنیم. نماز جماعت نمیآید بخاطر اینکه امام جماعت از نظر خط سیاسی با او مسأله دارد. همه مردم را جمع میکند که نکند آنها از آن شهر نیایند و نماینده از شهر ما باشد. کوچک هستیم باید بزرگ شویم. راه بزرگ شدن این است که دستمان را در دست قرآن بگذاریم. خدایا روح بزرگ به همه ما مرحمت بفرما. سعه صدر به همه ما مرحمت بفرما. بین امت اسلامی، زن و مرد، کوچک و بزرگ، ترک و فارس و لر و عرب و عجم، بین مسلمانها وحدت را روز به روز تقویت کن. این وحدت اسلامی پتکی باشد بر سر کسانی که برای ما توطئه میکنند. انقلاب ما و وحدت ما را پتکی برای سرکوبی مخالفین قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 197 سوره بقره، از چه کاری نهی میکند؟ 1) جدال در مراسم حج 2) روزه گرفتن در ایام حج 3) آرایش در حال احرام 2- در زمان حضرت موسی علیه السلام چه کسی عامل انحراف و تفرقه میان مردم شد؟ 1) عالم بی عمل 2) هنرمند مجسمه ساز 3) عالم دنیاپرست 3- آیه 92 سوره انبیا بر چه امری تأکید میکند؟ 1) همدلی همسران در زندگی 2) وحدت امت اسلامی 3) وحدت مردم جهان 4- آیه 114 سوره هود چه شیوهای را درباره خطاکاران مطرح میکند؟ 1) پوشاندن بدیها با خوبیها 2) حبط خوبیها به خاطر بدیها 3) گذشت از بدیها 5- قرآن، کسانی را که عامل تفرقه در دین میشوند، به چه عنوانی خطاب کرده است؟ 1) منافق 2) مشرک 3) کافر
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2274