نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2290
1- دعوت به نيكيها، از طريق دوستيها و علاقهها 2- خداوند، بهترين رفيق انسان 3- خداوند، سرچشمه عزّت و قدرت 4- جاودانگي، در گرو خدايي شدن 5- مغفرت همراه با رحمت، ويژگي عفو الهي 6- برخوردهاي خداوند، عكس العمل رفتار و گفتار ما 7- دل كندن از جان و مال، راه دريافت مدالهاي الهي
موضوع: محبّت، بهترين شيوهي تربيت (1)
تاريخ پخش: 13/06/89
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك!
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سر سفرهي قرآن هستيم. سر سفرهي رمضان هستيم. سر سفرهي وحي هستيم. موضوع بحث ما تربيت است كه در اين جلسه وارد شيوههاي تربيت ميشويم. اولين شيوهي تربيت محبت است. اگر پدر و مادري، استاد دانشگاهي، طلبهاي، معلمي، مربي، هركس ميخواهد در كسي اثري بگذارد، صد و سي رقم شيوه من كشف كردهام. شايد هم بيشتر باشد. اين خودش يك دو جلد كتاب ميتواند باشد. ولي يك چند تا شيوهاش را ميتوانم بگويم كه خيلي برجسته است و مورد نياز است و خيلي جدي است.
اولين شيوه، شيوهي محبت است. قرآن بخوانم. قرآن ميفرمايد: («هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور») (احزاب/43) وقتي خداوند ميخواهد مردم را از ظلمات به نور دعوت كند اول ميگويد: («يُصَلِّي عَلَيْكُمْ» )خداوند بر شما صلوات و درود ميفرستد، تا شما را در سايهي درود و صلوات از ظلمات به نور دعوت كند. نميشود گفت به يك نفر كه احمق آدم خوبي باش! بايد گفت: برادر، عزيزم، خواهرم، با حرف زشت نميشود. حديث داريم اگر ميخواهيد مردم گوش به حرف شما بدهند، اسم مردم را با ادب ببريد.
مسألهي محبت در قرآن و روايات زياد است. عرض كنم به حضور شما كه علاقهي به خوبيها در انسان است. مثلاً به چه چيزي علاقه داريم. خدا مثلاً ميخواهد ما را از ظلمات به نور دعوت كند، علاقههاي ما را تنظيم كرده است. موضوع بحث ما تربيت است. در اين جلسه شيوهها. اولين شيوه، شيوهي محبت است.
1- دعوت به نيكيها، از طريق دوستيها و علاقهها
گاهي از من ميپرسند پسرم، دخترم، شوهرم، همسرم، برادر خانم من، داماد من، راجع به نماز سنگين است. چه كنم؟ من چند تا راه دارم يكي اين است. ميگويم: اين آقايي كه، اين خواهري كه نمازش برايش سنگين است، سخت نماز ميخواند، اين به چه كسي علاقه دارد؟ ببين به چه كسي علاقه دارد. به آن كسي كه علاقه دارد بگو با او كار كند. ممكن است حرف شما در او اثر نكند. اما حرف استادش، حرف مربياش، حرف فلان قهرمان، فلان دكتر، فلان تاجر، فلان ورزشكار، ببين اين به چه كسي علاقه دارد؟ چون اگر علاقه داشته باشد، به حرفش گوش ميدهد.
محبت، ما به چيزهايي علاقه داريم. مثلاً هركسي علاقه دارد كه خدا ياد او باشد. علاقه داريم. علاقههاي انسان، علاقههاي انسان به چه چيز؟ به اينكه خدا مرا ياد كند. خدا ما را فراموش نكند. («وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا») (مريم/64) قرآن ميگويد: خدا هيچكس را فراموش نميكند. منتهي ميگويد: چون تو خدا را فراموش ميكني. خدا هم برخوردش با تو برخورد كسي است كه فراموش شده باشي.
قرآن ميگويد: راهش چيست؟ ما دوست داريم محبوب باشيم. ما دوست داريم عزيز باشيم. ما دوست داريم تكيهگاه قوي داشته باشيم. ما دوست داريم سياست و تدبير كامل داشته باشيم. برنامههاي ما هدر نرود. ما دوست داريم آيندهي تضمين شده داشته باشيم. آيندهي ما تضمين شده باشد. ما دوست داريم ابدي باشيم. محو نشويم. ما دوست داريم به آخرين درجهي كاميابي برسيم. اينها علاقههاي ما است. خداوند كه ميخواهد ما را هدايت كند، از همين راه علاقهها ما را هدايت كرده است.
بسم الله! هميشه («فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ») (بقره/152) تو ياد من باش، من هم ياد تو هستم. تو ياد من باش، من هم ياد تو هستم. تو حرفهاي مرا گوش بده، من هم دعاهاي تو را مستجاب ميكنم. اين بحثها در آستانهي شب قدر پخش ميشود. گاهي ميپرسند چرا خدا دعاهاي ما را مستجاب نميكند؟ جوابش اين است. تو چقدر گوش به حرف خدا دادي، كه حالا خدا گوش به حرف تو بدهد؟ ميگويد: مگر خدا نگفته: («ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ») (غافر/60) خدا قول داده است («اَستَجِب» )يعني دعا كن من مستجاب ميكنم. («أَسْتَجِبْ لَكُمْ» )ميگويم: اين يك آيهي قرآن است. يك آيهي ديگر هم داريم. ميگويد: («اسْتَجيبُوا لِلَّه» )(انفال/24) يعني خدا گفت: تو هم استجابت كن. اين آقا («أَسْتَجِبْ لَكُمْ» )را بلد است. آيه («اسْتَجيبُوا لِلَّه» )را فراموش كرده است… اين آيه ميگويد: اگر خدا يك چيزي گفت تو گوش بده، خدا هم ميگويد: تو هم دعا كردي، من گوش ميدهم. اين ميگويد: نه، از يك طرف! من گوش نميدهم. اما خدايا بده بيايد. نميشود! («أَسْتَجِبْ» )داريم. («اسْتَجيبُوا» )هم داريم. («اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم») (انفال/24)
2- خداوند، بهترين رفيق انسان
دعاي جوشن كبير هست شب قدر ميخوانند. «يا نعم الرفيق» خدا خوب رفيقي است. چرا ما با خدا رفيق نميشويم؟ چه كسي به ما چه چيزي داده است؟دولت يك لامپ به ما ميدهد پول به او ندهيم، برق را قطع ميكند. خدا صبح تا شب («وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً») (نباء/13) هر روز صبح به صبح خورشيد ميآيد، نور خانه و نور مزرعه و نور شما را تأمين ميكند، يك ريال هم نميدهيم. يك لامپ برق، يك رشته برق پولش را از شما ميگيرند. ندهي، برق را قطع ميكند. دو ساعت كمكاري كني از اداره بيرونت ميكنند. تخلّف، توبيخ كتبي، شفاهي، صبح تا شب تخلّف ميكنيم خدا هيچ كاري به ما ندارد. خدا خوب رفيقي است. غلطهايي كرديم كه هركس بفهمد فتوكپياش را تكثير ميكند، در شهر پخش ميكند. خدا همهي غلطهاي ما را ميداند و آن را پخش نميكند. خوبيهايمان را ظاهر ميكند. «أَظْهَرَ الْجَمِيلَ» (بحارالانوار/ ج6/ ص7) عيبهاي ما را ميپوشاند «وَ سَتَرَ الْقَبِيح» (بحارالانوار/ ج6/ ص7)
در دعا داريم امام سجاد (ع) ميگويد: هرچه خلاف ميكنم، ميپوشاني. خلاف دهم را ميپوشاني. خلاف چهلم را ميپوشاني. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي» (بحارالانوار/ ج95/ص87) خدايا انگار تو از من خجالت ميكشي. من هرچه خلاف ميكنم ميپوشاني. انگار تو از من خجالت ميكشي. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي» خدايا تو خدايي هستي كه من هروقت هرچه خواستم، به من دادي. من خودم همينطور هستم. يعني واقعاً يك آن، يك آن جواب يكي از سؤالات خدا را نميتوانم بدهم. شوخي نميكنم. جدي ميگويم.
الآن اگر خدا از من بپرسد: آقاي قرائتي چند سال است در تلويزيون هستي؟ سي سال است. تقريباً سيو يك سال است. ميليونها مغز و مخ و قلب را در اختيار تو گذاشتم. بله، تو دو ركعت نماز خواندي. يك قلب در اختيار من گذاشتي؟ تو يك دل داشتي. تو يك دل به من ندادي. ولي من ميليونها دل را به تو دادم. ما چه ميگوييم؟ من چه ميگويم؟ داريم كه بعضي سؤالهايي كه خدا ميكند. انسان ميگويد: خدايا سؤال نكن. من را جهنم بفرست، شرمندهام نكن. هيچكدام از سؤالها را نميتوانيم جواب بدهيم. هرچه ميخواهي بخور، خوب اين شراب را نخور. اين همه ديدنيهاي طبيعي، اين نگاه را نكن. اين همه شنيدنيهاي خوب، اين حرف گناه را نشنو. اگر ميخواهيد خدا ياد شما باشد، شما ياد خدا باشيد.
3- خداوند، سرچشمه عزّت و قدرت
انسان به اين علاقه دارد كه عزيز باشد. ميخواهيد چه كسي عزيز باشد؟ بعضي كشورهايي كه چه بگويم؟ چه لقب زشتي به آنها بدهم؟ هيچي! معلم قرآن هستم حيا كنم. بعضي كشورهاي بگويم: كذايي! فكر ميكند اگر پرچم آمريكا را روي كشتياش بزند، در سايهي پرچم آمريكا اين عزيز ميشود. قرآن ميگويد: («فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً») (نسا/139) عزت براي خداست. («أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ») (نسا/139) تو پرچم آمريكا روي كشتيات ميزني تا از آبها با افتخار عبور كني؟ تو عزتت را از آمريكا ميخواهي؟ رؤساي جمهور آمريكا چقدر در دنيا عزيز هستند؟ («فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»)، («جَميعا») ميداني يعني چه؟ معنايش را بلد هستيد ديگر؟ («جميعا») يعني تمام عزت براي خداست. اگر يك درصدش براي آمريكا بود، خدا دروغ گفته بود نعوذ بالله!كه ميگوييم: خدا 99 درصد عزت براي تو است. البته يك درصدش هم براي آمريكا است! اين فكر ميكند كه اگر برود كانادا زندگي كند، عزيز ميشود. آنجا راحت ميشود. اينطور نيست. اينطور نيست كه اگر كسي آنجا برود، («فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً») مگر تكيهگاه نميخواهي؟ («أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعا») (بقره/165) اينها كه ميگويم قرآن هست. ببينيد چند تا («جميعا)» در قرآن داريم. يعني يك درصدش هم از مردم نيست. («فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»)، («أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعا» )
اگر ميخواهي سياست تو خوب باشد، بايد با توكل باشي. وگرنه بسياري از سياستمدارهاي دنيا با اينكه دكترهاي سياست دارند، برنامهريزي ميكنند، تدبيرشان هوا ميرود. («أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ في تَضْليلٍ») (فيل/2) تدبير كردند. اوه…! ماجراي هليكوپترهاي آمريكا ميداني چقدر مخ كار كرد؟ مخهاي نظامي، مخهاي حقوقي، مخهاي سياسي، مخهاي امنيتي، مخهاي تبليغاتي، همهي مخهاي آمريكا براي حمله به ايران تدبير كردند. يك مرتبه شن طبس همه را به هم ريخت. تدبير براي خداست.
ابرهه يك لشكر فيلسوار آمد كه مكه را داغون كند. («أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ») (فيل/1) «اَلَم…» «اَلَم…» يَجعَل يا نَجعَل؟ خوب حالا اين طوري نيست. ما يكبار ميخواستيم پاي تخته بنويسيم باتوم! با را نوشتم، تو را هم نوشتم. آخرش را شك كردم، باتوم است، ميم است يا باتون، نون است؟ مثل الآن كه ماندم. گفتم: ببخشيد راستش را بخواهي بلد نيستم. اين باتوم است يا باتون! يك نفر گفت: حاج آقاي قرائتي بايد چند تا بخوري بفهمي!(خنده حضار) گفتم: باشد. گاهي وقتها انسان اسم بچهاش را هم فراموش ميكند. من عالمي را سراغ دارم كه اسم خودش را هم فراموش كرد. ميگفت: يك ربع فكر كردم، اسم من چيست؟
حالا…مكر همه براي خداست. تدبير براي خداست. ولذا در دعا داريم خدايا تو تدبير كن، به جاي اينكه خودم تدبير كنم، ممكن است يك ملاحظاتي را نكنم و از همان راههايي كه ملاحظه نكردم، سيلي بخورم. ما ديگر به اين فكر نكرده بوديم.
هركسي دلش ميخواهد آيندهاش تضمين شده باشد. در قرآن آياتي داريم ميگويد: («وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»)(نسا/59)(«وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً») يعني اگر اين كار را بكني، آيندهات تضمين شده است. آيندهات تضمين شده است.
4- جاودانگي، در گرو خدايي شدن
خيليها ميخواهند ابدي باشند. قرآن چقدر آيه داريم ميگويد: («خالِدينَ فيها») (بقره/162) اگر ميخواهي ابدي باشي، بايد خدايي باشي. دنيا ميپرد. دنيا («زَهْرَة») (طه/131) («زَهْرَة») يعني غنچه. براي هيچكس گل نميشود.(«عَرَضَ») (نسا/94) خدا در قرآن به دنيا («عَرَضَ») گفته است. («عَرَضَ») يعني عارضي است. يعني مثل عطر ميپرد. اگر ميخواهي ابدي باشي بايد خدايي باشي. شاه عباس كاخ و تخت و حرمسرا و همه چيزش پريد. فقط كاروانسراي شاه عباسي ماند. اين هم به خاطر اينكه در جادهي كربلا و امام رضا بوده است. چيزي كه خدايي باشد، («وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة») (بقره/138) شما پدرت ميميرد، پدربزرگت ميميرد، فوقش تا چهلم و يك سالگرد هم ممكن است بگيري، ممكن است نگيري. امام حسين هزار و دويست سال است، سال به سال عاشورا پررنگتر ميشود. كار خدايي ميماند. موسي ماند. عيسي ماند. مخالفين پريدند. بنياميه پريد. امام حسين ماند. اگر ميخواهيد ابدي باشيم، خدايي باشيم. اگر ميخواهيم همهي كاميابيها را داشته باشيم.
«وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ» (زخرف/71) قرآن ميگويد: بهشتيها هرچه دلشان بخواهد، هست. شما وقتي اصفهان ميروي، سيو سه پل را كه يك خرده نگاه ميكني، دفعهي اول برايت لذيذ است. دفعهي دوم ديگر حالش را نداري. الآن شوفرهاي تاكسي اصفهان از ديدن سيو سه پل كيف نميكنند. ديگر برايشان عادي شده است. ولي قرآن ميگويد: بهشتيها هرچه نعمت را ميبينند كيف ميكنند. مثل لذتهاي دنيا نيست كه چهار بار سيو سه پل را ببيني ديگر مزه نداشته باشد. («وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن») (زخرف/71) يعني هرچه نگاه كني لذت ميبري. چه كنيم مردم را به خير دعوت كنيم؟ ببين مردم چه چيزي دوست دارند. بگو: هرچه دوست داري به تو ميدهم، بيا سمت من! از راه محبت. اولين راه تربيت محبت است.
آدم دوست دارد، محبوب باشد. خوب محبوب خدا باشيم. محبوب مردم باشيم كه چه؟ ممكن است مشهور باشي، ولي محبوب نيستي. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
روز عيد قربان مكه بوديم. كنار مكه سرزمين منا است كه حاجيها بايد گوسفند بكشند. سر بتراشند. مراسمي دارد. يك مسافت طولاني هم بين خيمهي ايرانيها و آنجايي كه بايد آن عمل را انجام بدهند هست. يك چند كيلومتري بايد رفت و برگشت. بند كفش ما پاره شد. هوا بالاي 50 درجه داغ بود. همينطور روي آسفالتها بالا ميپريدم، اوه… پايم ميسوخت. ايرانيها هم حاج آقا سلام!حاج آقا سلام! سلام! اين همه ايراني ما را شناختند، همه هم سلام كردند، يكي نفر يك دمپايي به من نداد. (خنده حضار) البته بنده هم ميبودم دمپايي نميدادم. چون پاي خودم ميسوزد. ايرانيها عيبي ندارند. بيوفا نيستند. من خودم هم باشم اينكار را نميكنم.
هفت تا سنگ است به يك پايه ميزنند، به يادبود كار ابراهيم كه سنگ را برداشت به شيطان پرت كرد. محلّ اين هفت تا سنگ خيلي شلوغ بود، حالا وسيع شده است. آن زمان خيلي تنگ بود. ما اين هفت تا سنگ يك سنگ كم آورديم. به قدري شلوغ است كه هر سال آنجا يك عده در زير دست و پا ميميرند. هرسال يك جمعي آنجا ميميرند. خفه ميشوند. من داشتم خفه ميشدم. گفتم: ايرانيها من قرائتي تلويزيون هستم. يك شن به من بدهيد. كم آوردم! البته من هم باشم نميدهم. دعاي ماه رجب اين است كه «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهايي كه با خدا… مواظب باشيم چه چيزي را با چه چيزي عوض ميكنيم. خداي نكرده يك وقت نشود كه مثلاً مسجد را با فيلم عوض كنيم.به جاي مثلاً مسجد، البته برنامههاي مسجد بايد برنامههاي خوبي باشد. ولي اگر برنامههايش هم درجه يك نيست و متوسط است، در عين حال اين فيلم جلوي چشمهاي ما را ميگيرد.
ستاد نماز زائرسرايي در مشهد دارد. يك مهمانسرايي ما داريم. براي ستاد اقامه نماز است. منتهي فعاليّن نماز كه معرّفي ميشوند اينها دو شب، سه شب آنجا پذيرايي ميشوند. در اتاقهايش گفتند: تلويزيون بگذاريم. گفتم: نه! گفتم: آن كسي كه مشهد ميآيد چند ساعت پاي تلويزيون مينشيند، اين ديگر وقتي حرم ميرود، آن حالي كه بايد داشته باشد، ندارد. خودش را پاي تلويزيون خسته ميكند. مثل اين زنهايي كه مكه ميروند يا مردها، اينقدر در بازار مكه و مدينه ميايستند سوغاتي بخرند كه ديگر وقتي در مسجدالحرام رسيد، آه… ديگر از پا ميافتد. يعني هفت ساعت براي سوغاتي روي پا ايستاده است. براي نيم ساعت نماز ديگر زانو طاقت ندارد.
ماه رمضان از دست نرود. حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود كسي بخشيده نشود، معلوم ميشود خيلي آدم بدبختي است. مثل حمامي است كه جُنُب است. صبح تا شب در حمام بود، اين آخرش هم غسل نكرد. حمامي جُنُب را همه توبيخ ميكنند. كه اين همه آدم در حمام تو آمد، پاك شد. تو خود حمامي پاك نشدي.
ماه رمضان اگر تمام شود. شب قدر يك سرمايه است. قرآن سرمايه است. يك كاري كنيم خدا دوستمان داشته باشد. خدا هم زود آدم را دوست دارد. خدا زود راضي ميشود. دعاي كميل را كه خوانديد. ميگويد: «يا سريع الرضا» «سريع الرضا» يعني خدا زود راضي ميشود. يك كلمه ميگويي: خدايا بد هستم مرا ببخش. ميبخشد. راست بگويي. خدا زود راضي ميشود. خدا يكي است. («قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ») (اخلاص/1) زود هم راضي ميشود. مردم هم خيلي هستند، هم زود راضي نميشوند. حالا يك نفر را كه زود راضي ميشود سراغش برويم، يا مردمي كه هم خيلي هستند، هم دير راضي ميشوند. «يا سريع الرضا»
5- مغفرت همراه با رحمت، ويژگي عفو الهي
افرادي از زندانيها ميبخشند. عفو به آنها ميخورد. زندانيها را ميبخشند.اما خدا زندانيها را كه ميبخشد، نميگويد: تو را ميبخشم. ميگويد: («غفورٌ رَحيم») (بقره/173) حدود بيش از 50 مرتبه در قرآن («غفور» )و («رحيم» )با هم آمده است. ديشب شمردم. ولي الآن عددش از ذهنم رفت. ولي بالاي 50 تا بود. غفور است يعني ميبخشد. بعد ميگويد: دوستت هم دارم. زندانيهايي كه عفوشان ميكنند، او را ميبخشند. ديگر دوستش ندارند. بخشيدمت. خلافكار بودي تو را بخشيدم. اما ديگر دوستت ندارم. ولي خدا هم غفور است، هم رحيم. («يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»)(آل عمران/76)، («يُحِبُّ التَّوَّابين»)(بقره/222)، («يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ») (بقره/222) («إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ») (صف/4) خدا دوست داردآن رزمندههايي را كه مثل چدن متحّد در مقابل دشمن صف آرايي ميكنند.
هركسي دوست دارد كنار بچهاش باشد. ميگويد: در يك خيابان خانه بخريم، به بچههايمان نزديك باشيم. بچهها بيايند كنار خودمان. قرآن ميگويد: نميخواهي كنار بچههايت باشي. («أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ») (طور/21) در بهشت فاميلها را به هم متصّل ميكنم. شما مكه كه ميروي، مشهد كه ميروي، ميخواهي مثلاً يك جايي بروي كه به فاميلهايت نزديك باشي.
تنوّع دوست داري. در بهشت جنّات است، يك جنّت نيست. باغها، نهرها، حالا…
هركسي دوست دارد خدا او را ببخشد. خدا ميگويد: («إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعا») (زمر/53) من همه گناهان را ميبخشم. اسلام بن بست ندارد. كه بگويد: من اين گناه را كردم ديگر من قابل بخشش نيستم. اينطور نيست. يك كسي پردهي كعبه را گرفته بود، ميگفت: اي خدا! من را ببخش. بعد ميگفت: ميدانم نميبخشي! گفتند: چرا چنين ميگويي؟ گفت: آخر نميدانيد من چه جنايتي كردم. گفتند: چه كردي؟ گفت: من از آنهايي بودم كه از يزيد پول گرفتم، بروم كربلا امام حسين (ع) را بكشم. امام سجاد (ع) فرمود: اينكه ميگويي خدايا ميدانم نميبخشي، مأيوس شدي، فكر ميكني به بنبست رسيدي، اين يأس تو از گناه شركت در كربلا براي تو بيشتر است. هيچكس مأيوس نباشد. منتهي راست بگوييم.
پولدار شدي به چه قيمت؟ به قيمت اينكه ترياك تقسيم كني؟ تصميم بگيريم نكنيم. اين همه كلاهبرداري كردي چه شد؟ فكر كردي مثلاً كلاهبرداري كني، از مردم بچاپي پول تو زياد ميشود؟ اگر رزقت نباشد خدا يك حادثه پيش ميآورد، آنچه گير آوردي، جمع كردي يكجا در چاله ميافتد. از گلويت پايين نميرود. («نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم») (زخرف/32)(«نَحْنُ قَسَمْنا») يعني قسمت تو، رزق تو دست من است. دست تيزبازي نيست. حديث داريم خداوند گاهي آدمهايي كه هزار و يك فرمول مارمولكي بلد هستند، با همهي راههاي وسوسه و شيطنت همهي زرنگيها را ميكنند، هشتشان گرو نه و نهشان گرو هشت است. و آدمهايي هستند هيچ شيطنت و سياستبازي ندارند، زندگيشان در رفاه و آسايش است. حديث داريم خداوند افرادي را در جامعه اينطور ميكند تا به زرنگها بگويد رزق به زرنگي نيست.
6- برخوردهاي خداوند، عكس العمل رفتار و گفتار ما
مشتري ميآيد. «حي علي الصلاة» حيف است از صبح تا حالا بيكار بوديم، حالا مشتري آمده است. نمازمان را عصري ميخوانيم. خوب خانم بله اين جنسش خوب است. رنگش هم ثابت است. خيلي خوب، مؤذن مرتب گفت: «حي علي الصلاة» اين گفت: نه مشتري! «حي علي الفلاح» مشتري! اين بازاري از اين مشتري دل نميكند. به خيال خودش يك سودي برد. شد؟ عصر چه ميشود؟ عصر هم يك مشتري ميآيد در مغازهي ايشان، جنس را ميبيند. بعد ميگويد: حالا برويم آن طرف بازار ببينيم چه خبر است؟ در آن خيابان را هم بگرديم. ميآيد و برميگردد. كه اگر اول وقت نماز ميخواند خدا به دل مشتري ميانداخت از اين خريد كند. چون اين نرفت نمازش را بخواند، خدا به دل اين مياندازد از دكان اين برو. او را معطّل بكن، يك ربع وقت او را بگير. آخر هم بگو: برويم آنطرف ببينيم چه خبر است؟ تو را سر كار ميگذارد. تو خدا را سر كار گذاشتي، خدا تو را سركار ميگذارد. («زاغُوا أَزاغَ») (صف/5) («تَنصُر … يَنصُر»)(محمد/7). وقتي ميگويند: «حي علي الصلاة» دل بكن. مشتري! خوب مشتري باشد. بگو: خدايا به خاطر الله اكبر! يعني تو بزرگتر از مشتري هستي. بروم نماز بخوانم. اگر رزق من باشد عصري خواهد آمد يك مشتري ديگر ميآيد از من ميخرد. اينطور نيست كه ما فكر ميكنيم. اينطور نيست كه ما فكر ميكنيم. محاسبات غلط، محاسبات غلط، دائم محاسبات غلط!
يك كسي به من نصيحت ميكرد ميگفت: آقاي قرائتي يك مدتي در تلويزيون نيا! گفتم: چرا؟ گفت: آخر بگويند: قرائتي نيست. كجاست؟ بعد بيا بگويند: آمد! گفتم: اي بابا! (خنده حضار) چه كسي ميگويد: او كجاست؟ چه كسي ميگويد: آمد! الكي دلت خوش است. گفت: نه اگر زياد بيايي در تلويزيون ديگر مردم به حرفت گوش نميدهند. واقعاً اينطور است؟ ممكن است كسي سي سال در تلويزيون باشد مردم به حرفش گوش بدهند، ممكن است كسي سالي يكبار در تلويزيون بيايد مردم گوش به حرفش ندهند. دلها دست ما نيست. دست خداست. عزت و ذلت هم دست خداست. يكوقت يكجايي نشستند گفتند، اينطور نيست كه ما ميگوييم. اينطور كه ما ميگوييم نيست. ما بيخود براي عزت خودمان دست و پا ميزنيم. حالا…
چه ميخواهي؟ هرچه ميخواهي به تو ميدهم. ابديّت، («خالِدينَ فيها») يعني تا ابد هستيم. انواع لذتها («ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُس») زيباترين خانمها («وَ حُورٌ عينٌ») (واقعه/22) شوهر دوست («وَ كَواعِبَ أَتْراباً») (نباء/33) ظرفهاي آكبند آكبند! («مَخْتُومٍ»)(مطففين/25) مُهر خورده، يعني كسي لب به اين ليوانها نزده است. لازم نيست بروي بچيني. («قُطُوفُها دانِيَةٌ») (الحافة/23) شاخهاش جلو ميآيد. شاخه جلو ميآيد. («سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ») (يس/58) خدا به تو سلام ميكند. از يك چيزي دل بكن. اين حرف لغو را نشنو. اين فيلم را نبين. سراغ اين درآمد حرام نرو. اين رشوه را نگير. اين كلاهبرداري را نكن. خدا قول داده است.
7- دل كندن از جان و مال، راه دريافت مدالهاي الهي
تمام پستهايي كه در قرآن است، ميگويد: به آنهايي دادم كه دل كندند. يوسف از شهوت دل كند، خدا عزيزش كرد. ابراهيم از جانش دل كند، خدا ابراهيمش كرد. از زن و بچهاش در مكه دل كند، خدا مكه را مركز قيام قرار داد. از اسماعيلش دل كند، چاقو روي گردنش گذاشت. گفت: نميخواستم. ميخواستم تو را امتحان كنم. خدا ابراهيمش كرد. از خواب دل كند، از شكم دل كند، بايد از يك چيزي دل بكنيم. ماه رمضان براي همين است كه دل بكنيم.
خانم خودت است دستش نگذار، ماه رمضان است. روزهات باطل ميشود. از خانم ماه رمضان دل بكن. روز تماس نگير. از شكم دل بكن. تا يك چيزي… نميشود بگوييم: آقا من همه چيزها را ميخواهم بخورم. همهي درآمدها را هم دوست دارم، البته حالا نماز هم ميخوانيم. نماز هم ميخوانيم. مثل آدمي كه هر رقم غذايي را ميخواهد ميخورد، رويش هم يك قرص مي خورد. اين قرص شفابخش نيست.
خدا اجر ميدهد. در قرآن اجرهاي خدا، اجر خالي داريم. بعضي آيات ميگويد: اجر عظيم، بعضي ميگويد: اجر كبير. بعضي ميگويد: اجر كريم. كبير، كريم، («أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ») (فصلت/8) اجر دائمي، غير قطعي، منتهي هرچه دوست داري خدا به تو ميدهد. هرچه دوست داري خدا به تو ميدهد. همهي عيبها را ميداند. آبرويت را نميريزد. يك نوكر مفت خدا به ما داد، پدر! يك كُلفَت مفت، مادر! اين بچهي كوچولو وقتي به دنيا ميآمد هيچي نميتواند، نميتواند راه برود. نميتواند حرف بزند. خوب سر تا پاي بچه ضعف است. يك نوكر مفت، يك كلفت مفت، شبانهروز، سه شيفت، مجاني با عشق! خوب اين مهر را خدا در دل مادر گذاشت. اين مهر را نگذارد، مادر تو را دور مياندازد. خدا اينقدر مهربان است، خدا ارحمالراحمين است. «فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيم» (بحارالانوار/ج91/ص132) در دعا ميگويد: خدايا، نديدم مولاي كريمي اينقدر روي بنده گناهكارش حوصله كند. «تَخَلَّفَ سُكَّانُ أَرْضِك» (بحارالانوار/ج88/ص200) مردم گناه ميكنند. اما اصلاً به روي خود نميآوريم.
خدايا معرفت ما را آن به آن به خودت بيشتر بفرما. محبت خودت را به ما بچشان. ايماني به ما بده كه به خاطر محبت تو دنبال خلاف نرويم. ولو اين فيلم و اين ماهواره، اين نوار، اين كتاب، اين آدم را ولو دوستش دارم، ولي چون تو اين را دوست نداري، به خاطر رضاي تو دل بكنيم. هرچه شب قدر براي خوبها مقدّر ميكني، براي همهي ما مقدّر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2290