نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2291
1- محبّت خداوند، عامل اطاعت از فرامين الهي 2- توجه به نعمتهاي الهي، عامل عشق به خداوند 3- انفاق و اطعام، زمينهي جلب محبّت ديگران 4- تعليم قرآن و دين، به شيوهي محبّت و رحمت 5- دينداري، تواضع و بخشش، زمينهي جلب محبّت ديگران 6- بسم الله الرحمن الرحيم، بيشترين آيه در قرآن 7- خطر محبّتهاي دنيوي و زودگذر 8- تبذير، تملق و رياكاري، راههاي انحرافي براي جلب محبّت
موضوع: محبّت، بهترين شيوهي تربيت (2)
تاريخ پخش: 14/06/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك! الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
رمضان 89 در اراك، استان مركزي بحث تربيت را داشتيم. از زاويههاي مختلف معناي تربيت، اهميت تربيت، ابزار تربيت، تربيت سياسي، تربيت اخلاقي، تربيت اجتماعي، و شيوههاي تربيت، از شيوههاي تربيت بحث محبّت است كه انسان اگر بخواهد كسي را تربيت كند با كتك نميشود. با بداخلاقي نميشود. بايد با محبّت باشد.
قويترين يا از قويترين ابزار تربيت محبّت است. يك شعر هم هست كه:
درس معلم ار بود زمزمهي محبّتي *** جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را
اين ميخواهد همان را بگويد. حالا خداوند در قرآن از همين راه تربيت دعوت كرده است. مثلاً ميفرمايد كه: خدا چون ميخواهد مردم را از ظلمات به نور دعوت كند، ظلمات تفرقه و شرك وكفر و جهل و تعصّب و خرافات، ميخواهد در دنياي توحيد و اخلاص و اينها ببرد، («هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور») (احزاب/43) براي اينكه مردم را از ظلمات به نور ميبرد، («يُصَلِّي عَلَيْكُمْ») يعني خدا به شما صلوات ميفرستد. يعني از راه صلوات و درود شما را دعوت ميكند. («يُصَلِّي عَلَيْكُمْ… لِيُخْرِجَكُمْ») روي اين زمينه حرفهاي زيادي داشتيم. مثلاً خدا ميگويد: اجر زياد به تو ميدهم. در قرآن اجر خالي كم پيدا ميكني. يا مثلاً ميگويد: («أَجْرٌ عَظيمٌ»)، يا ميگويد: («أَجْرٌ كَبيرٌ»)، («أَجْرٌ كَريم»)، («أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون») (فصلت/8) اجر دائمي، پيوسته. حالا اينها مطالبي بود كه قبلاً گفته بوديم. و اما ادامهي بحث.
يكي از چيزهايي كه نشاط ميآورد اين است كه وقتي يكجايي شلوغ است آدم نشاط پيدا ميكند. مثلاً ماه رمضان همه روزه ميگيرند، اين هم براي روزه گرفتن نشاط پيدا ميكند. اما بعد از ماه رمضان چون همه ميخورند، اين هم خواسته باشد تنهايي روزه بگيرد برايش سخت است. قرآن ميگويد: تو قنوت داري؟ («كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ») (بقره/116) آيهي قرآن است. يعني همهي هستي در حال قنوت است، قنوت يعني تواضع است. تو سبحان الله گفتي. («يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»)(جمعه/1) كل هستي سبحان الله ميگويد. يعني حالا نگاه نكن دور و اطرافت ممكن است چهار نفر آدم باشد، سبحان الله يا كم بگويند، يا نگويند. يا روي كرهي زمين حالا مثلاً يك افرادي رابطه با خدا ندارند. نداشته باشند. هستي سبحان الله ميگويد. («كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»)، («ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ») اينكه انسان بفهمد تنها نيست. اين نشاط ميآورد.
1- محبّت خداوند، عامل اطاعت از فرامين الهي
خوب آدم كسي را دوست داشته باشد، خلافش را انجام نميدهد. عروس و داماد، زن و شوهر، اصلاً كسي كه كسي را دوست دارد، اين سعي ميكند كه رفيقش را، دوستش را، از دست ندهد. رنجيده نكند. در مناجات شعبانيه داريم. خدايا من نميتوانم از گناه دست بردارم. مگر اينكه «إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمحبّتك» (بحارالانوار/ ج91/ ص98) اگر ميخواهي گناه نكنم محبّت خودت را در من زياد كن، آنوقتي كه عشق من به تو زياد شد، به خاطر رضاي تو ديگر گناه نميكنم. وقتي يك غذاي حرام است، ميخواهيم بخوريم، پيداست خدا را دوست نداريم. اصلاً وقتي هم نماز نميخوانيم، اينطور است. ميشود آدم بگويد: خدايا من دوستت دارم، ولي با تو حرف نميزنم. شما به چه كسي ميگويي؟ بگو: بچه جان! دوستت دارم ولي با من حرف نزن. ميگويد: خوب دروغ ميگويي. به همسرت بگو: من دوستت دارم ولي با من حرف نزن. من هم با تو حرف نميزنم. دروغ است. آدم اگر كسي را دوست دارد ميخواهد با او حرف بزند. چطور افرادي ميگويند: ما خدا را دوست داريم اما با او حرف نميزنيم. مگر ميشود آدم نماز نخواند و بگويد: خدا را دوست دارم؟ خدايا دوستت دارم ولي با تو حرف نميزنم. دوستت دارم گوش به حرفهايت نميدهم. اين حرف منطقي است؟
2- توجه به نعمتهاي الهي، عامل عشق به خداوند
ما چه كنيم كه عشق به خدا در ما زياد شود؟ خدا به موسي گفت: مردم را عاشق من كن. گفت: چطوري؟ گفت: نعمتهاي مرا برايشان بشمار. بخشي از دعاها اين است كه خدايا تو چنين كردي. چنين كردي. چنين كردي. يك خرده از نعمت وجود، نعمتهايي كه خدا به ما داده است. نبوديم، بود شديم. در بودها ممكن است يك چيز ديگر باشيم. انسان شديم. در انسانها سالم متولد شديم. در سالمها اسلام را شناختيم. پيغمبر را شناختيم. اهل بيت را شناختيم. با علم آشنا شديم. عاقل شديم. فهيم شديم. توانمند شديم. عزيز شديم. مستقل شديم. در بدن ما ميليونها سلول است. اصلاً گاهي يكي از اينها جابهجا شود، خيلي از بساطها به هم ميريزد. در تلويزيون يك شب يك كسي را آوردند كه ايشان در عمرش نخوابيده است. مگر ميشود؟ اين آن سلولي كه مربوط به خواب است، جابهجا شده است. جابهجا شده است. يك وقت ممكن است انسان يك ضربه به يك گوشه از بدنش بخورد، تمام محفوظاتش پاك شود. ويروس ميگويند در كامپيوتر پيدا ميشود. يك ويروسي پيدا ميشود. حالا… به ما گفتند: در هر جلسه كه نشستيد از فضايل اهل بيت بگوييد. چون وقتي آدم فضايل اهل بيت را شنيد، عشقش زياد ميشود. عشقش كه زياد شد به حرفهاي اهل بيت گوش ميدهد. به حرف پيغمبر گوش ميدهد.
اگر خواستيد نعمتهاي خدا را بفهميد، نعمتها را چپه كنيد. مثلاً نعمت چشم چيست؟ يك لحظه چشم را ببند. رابطهي تو با همهي جهان قطع ميشود. با همين پلك، بله! باز باشد، رابطه با هستي. بسته باشد، رابطه قطع است. كل رابطهي ما با جهان با اين چشم است. اگر آب را تلخ كنيم، به چه كسي تلگراف ميكني؟ اگر كرهي زمين را آنطور كه ميگردد حركتش را كند كنيم. مثل چراغ گازهايي كه روي شمعك ميرود. اگر حركت كرهي زمين را نگهداريم. زمين دور خودش نگردد. چه كسي به شما شب ميدهد؟ چه كسي به شما روز مي دهد؟ اينها آيهي قرآن است. اينها كه ميگويم آيهي قرآن است. ميگويد: («إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدا») (قصص/71) اگر شب را همينطور طولاني كرديم. يا روز را طولاني كرديم. اگر شب را طولاني كرديم، چه كسي براي شما روز ميآورد؟ روز را طولاني كرديم، چه كسي براي شما شب ميآورد؟ ما يك نعمتهايي داريم كه تا آخر عمرمان اصلاً متوجه نيستيم. شما تا حالا گفتيد الحمدلله من شبها ميغلطم؟ نه! خدايا شكرت كه غلطيدم. نعمت غلطيدن را خدا از ما بگيرد. همه فردا صبح فلج هستند. فشل و فلج هستيم. چون از يك سمت خوابيديم، نصف بدن ما كِسل شده است. هيچكس نيست بيايد مالش بدهد. چون او هم كه خوابيده است، او هم فلج است. يعني چند ميليارد آدم يك نعمت غلطيدن را بگيرد، زندگي فلج ميشود.
اشك ما از ده ماده است. يكي از اين مادهها تغيير پيدا كند، نابينا ميشويم. يا در چشم ما اثر ميگذارد. در بينايياش! اين چين و چروكهاي گوش، اگر نبود گوش ما مثل پيشاني صاف بود، به هر جاصدا ميزدند آدم بايد به شش طرف نگاه كند. يعني اين چين و چروكها فايدهاش اين است كه آدم جهت صدا را تغيير ميدهد. آب دهان ما اگر زياد توليد ميشد، هركس وارد سالن ميشد، يك سطل هم زير چانهاش بود. و اگر كم بود چه؟ دندانهاي ما اگر مستقيم بود. يعني يك تكه بود. يك گوشهاش درد ميكرد، بايد كل فك را بكنيم. حالا يك دندان درد ميكند، همان دندان را ميكنيم. باقياش سالم است. اگر اينها متصل بود چه ميشد؟ اگر چانهي ما وقت غذا تكان نميخورد. كله تكان ميخورد. غذا را گذاشتيم كله بايد دائم بچرخد. الآن كلهي ما مثل چانه تكان ميخورد. اگر خدا انگشت شصت به شما ندهد. بسم الله با اين چهار تا! اگر توانستيد دو ساعت دكمهي يقهتان را ببنديد؟ ما يك خرده از نعمتهاي جزئي تا نعمتهاي كلي. فاصلهي خورشيد با ما بيشتر بود، چه ميشد، ميسوختيم. دور بود، يخ ميكرديم. حافظه را از ما بگيرد. («إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً») (ملك/30) اگر هرچه كنديد به آب نرسيديد، به چه كسي تلگراف ميكني آب! چقدر لغزشها «و كم من عثار وقيته» (بلدالامين/ ص188) اينها راههاي محبّت خداست. بنشينيد نعمتهاي خدا را فكر كنيد. خدا ما را از چه لغزشهايي حفظ كرده است. «و كم من مكروه دفعته» (بلدالامين/ ص188) چه تلخيهايي را از ما دور كرده است.
امام سجاد(ع) ميگويد: خدايا چه كسي است محبّت تو را بچشد ولي جايگزين قرار بدهد؟ هركس تو را شناخت ديگر سراغ غير تو نميرود. آنهايي كه سراغ غير تو رفتند، به جاي خدا به جاي اينكه بگويند: خدا بزرگ است، گفتند: پول بزرگ است. مقام، مدرك، پست، سياست، آنهايي كه خدا را پشت سر گذاشتند، از خدا غافل شدند، سراغ چيز ديگر رفتند، نفهميدند. وگرنه نيست كسي كه بفهمد تو چه كسي هستي و محبّت تو به دلش بنشيند، آنوقت براي تو بدل قرار بدهد. امام سجاد(ع) در مناجاتش ميگويد.
3- انفاق و اطعام، زمينهي جلب محبّت ديگران
خوب ما اگر خواستيم كسي را تربيت كنيم، بايد اول به او محبّت كنيم. قرآن ميخواهد به مردم بگويد:عبادت كنيد. چه بكند؟ اول ميگويد: («كُلُوا مِنْ الطَيِّباتِ» )بعد ميگويد: («وَ اعْمَلُوا صالِحا») (مؤمنون/51) از غذاهاي خوب بخور. («وَاعْمَلُوا صالِحا» )بعد از («كُلُوا» )است. اول ميگويد: («كُلُوا» )يعني چه؟ بعد ميگويد: («وَ اعْمَلُوا» )اول محبّت، پيغمبر ما اول يك آبگوشتي داد، اولين دفعه كه دعوت كرد. بعد از سوري كه داد فرمود: مردم من پيغمبر شدم. جبرئيل به من نازل شده است. ابولهب بلند شد جلسه را به هم ريخت. دوباره يك غذاي ديگر، سور ديگر پيغمبر داد. قرآن مي گويد: («فَلْيَعْبُدُوا») (قريش/3) چرا («فَلْيَعْبُدُوا» )براي اينكه («أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ») (قريش/4) گرسنه بودي تو را سير كردم.
خوب، («الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ») (الرحمن/1 و2) يعني آنكسي كه تعليم ميدهد، رحمان است. خلاصه اگر كسي را ميخواهيم تربيت كنيم، بايد از راه محبّت باشد. ميخواهيد بچه را مسجد ببريد. چرا بچهها ميگويند: ماماني برويم عروسي! نميگويد: ماماني برويم مسجد!؟ چون ميبيند وقتي مادرش عروسي ميرود، آرايش ميكند. و بچه از آرايش خوشش ميآيد، ميگويد: بيا عروسي برويم. قرآن ميگويد: هركس مسجد ميرود آرايش كند مسجد برود. («خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد») (اعراف/31) با بهترين لباس و عطر وارد شويد. زن سر نماز هرچه طلا دارد، به خودش آويزان كند. كه دختر كوچولو وقتي نگاه ميكند، بگويد: اوه… ماماني چطور شد؟ (خنده حضار) كجا ميخواهد برود؟ بعد ميبيند ماماني اينطور شد. بعد گفت: الله اكبر! بسم الله الرحمن الرحيم. ميگويد: ماماني به من هم لباس قشنگ بپوش ميخواهم بروم نماز بخوانم. لباس قشنگ، اگر مادر لباس قشنگ بپوشد نماز بخواند، بچه در خانه جذب ميشود.
اگر مردم در مسجد… حتي پيشنماز، گفتند: اگر ديديد دو تا پيشنماز هر دو از تقوا و سن و سواد و سيدي همه يكسان هستند، بعد ببينيم كدام خوشگلتر هستند. هركدام خوشگلتر بود او پيشنماز شود. مسألهي زيبايي مسألهي مهمي است. البته خوشگلي اول نيست. اول ببينيد هركدام از پيشنمازها باتقوا تر است. اگر تقواي هر دو يكسان بود، هركدام باسوادتر است. هركدام سنش بيشتر است. منتهي اگر آخر ديدي به هيچ چيز نرسيديد حرف آخر را زيبايي ميزند.
خوب محبّت، محبّت يعني كينهي كسي را در دل نداشته باشيم.حالا يك كسي يك غلطي كرد، كرد. اگر ميخواهيد ببينيد محبّت چيست…
4- تعليم قرآن و دين، به شيوهي محبّت و رحمت
موضوع بحث تربيت، بهترين شيوه، محبّت. قرآن ميگويد: («الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» )يعني چه؟ يعني اگر ميخواهي تعليم قرآن بدهي، آموزش قرآن همراه با محبّت. روزي شصت بار بايد كلمه رحمت بر زبانمان جاري شود. هفده ركعت نماز ميخوانيم. هفت ركعتش «سبحان الله والحمدلله» است. ده ركعتش حمد و («قل هو الله» )است. در هر حمد و («قل هو الله») شش تا كلمهي رحمت است. («بسم الله الرحمن الرحيم») دوباره ميگوييم: («الرحمن الرحيم») باز براي («قل هوالله») ميگوييم. («بسم الله الرحمن الرحيم» )ده شش تا شصت تا. قرآن ميفرمايد: («كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة») (انعام/12) خداوند بر خودش رحمت را واجب كرده است. كلمهي («رَؤُفٌ رَحيمٌ» )هم راجع به خدا آمده است، هم راجع به پيغمبر. رئوف و رحيم است.
مزد پيغمبر، ميفرمايد: («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى») (شوري/23) زحماتي كه من كشيدم، مزد من اين است كه («الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» )اهل بيت مرا دوست داشته باشيد. چون اگر مزد زحمات پيغمبر، محبّت و مودت قربي شد، آدمي كه اهل بيت را دوست دارد، روايت اهل بيت را ميگيرد. فقهاش را هم از اهل بيت ميگيرد. نميشود آدم بگويد: من اهل بيت پيغمبر را دوست دارم. اما احكام دينم را از كس ديگر ميگيرم. از يك فقيه ديگر ميگيرم. اگر كسي امام صادق(ع) را دوست دارد، امام حسن(ع) را دوست دارد، بايد فقهاش هم از امام حسن باشد. از امام حسين باشد. از اميرالمؤمنين باشد. آقا من شما را دوست دارم. ولي جاي ديگر ميروم غذا ميخورم. به خياط بگو: من شما را دوست دارم. اما لباسهايم را نميدهم شما بدوزي. خياط قبول ميكند؟ پيغمبرفرمود: مزد زحماتم اين است كه اهل بيت مرا دوست داشته باشيد. خوب دوستي چيست؟ اگر دوست داشته باشيم، اطاعت ميكنيم.
راههاي ايجاد محبّت، چه كنيم كه محبّت ايجاد شود؟ 1- كار به مال مردم نداشته باشي، تو را دوست دارند. «ازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحِبَّكَ النَّاسُ» (بحارالانوار/ ج67/ ص15) چشم به مال مردم نداشته باش، مردم دوستت دارند. در علما اينطور است. عالمي كه زاهد باشد، محبوبتر است. شما اگر خانهي ما بيايي، اگر زندگي من ساده باشد، علاقهي شما به من بيشتر ميشود. هرچه كار به مال مردم نداشته باشيم محبوبتر هستيم. افرادي در بازار اعتبار دارند، كه درعمرشان نسيه نكرده باشند. اگر از مردم نسيه نكنيم، اگر به مال مردم چشم نداشته باشيم محبوب هستيم. اما اگر چشم داشته باشيم، فلاني ديدن ما نيامد. براي ما چشم روشني نياورد. زاييديم براي ما رونما نياورد. خانهي نو خريديم براي ما چيزي نياورد. دائم به مردم چشم داري. اگر ميخواهيد محبوب باشيد، چشمتان را از طمع ببنديد. «ازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحِبَّكَ النَّاسُ» كار به مال مردم نداشته باش.
«بحسن العشرة تدوم المودة» (غررالحكم/ ص435) حسن معاشرت مودّت به وجود ميآورد. دين و تواضع «تُورِثُ الْمَحَبَّة» (بحارالانوار/ ج75/ ص229)
5- دينداري، تواضع و بخشش، زمينهي جلب محبّت ديگران
مردم آدمهاي متدّين را دوست دارند. حتي بيدينها متدينين را دوست دارند. گاهي يك آدمهاي مؤمن كه در يك منطقه از دنيا ميروند، ميبيني آدمهايي هم كه خيلي با تقوا نيستند، تشييع جنازه ميآيند. ميگويند: آدم خوبي بود! خيلي آدم خوبي بود. خودش آدم ناجوري هست. ولي آدم خوب را دوست دارد. جوانهايي كه هرزه هستند با دخترها رابطه برقرار ميكنند، خودشان كه ميخواهند داماد شوند، به مادرشان ميگويند: مادر ببين. برو يك دختر سالم بگير! اين خودش ناسالم نيست. ولي باز در وقتي كه ميخواهد به مادرش بگويد: سراغ دختر برو، ميگويد: سراغ يك دختر پاك برو. خودش ناپاك است. ولي ناپاكها هم پاك را دوست دارند. دين باعث محبت است.
تواضع، تواضع، قبول كن. بگو: آقا من اشتباه كردم. بد كردم. حق با شماست. معذرت ميخواهم. بذل، يك چيزي داري به ديگران هم ببخش. يك چيزي داري ببخش. پول داري، وام بده. خانهات بزرگ است، به همسايه بگو: ديگر پول تالار ندهيد، خانهي ما بزرگ است. عروسيتان را خانهي ما بياوريد. يك خرده بذل داشته باشيم.
اگر ميخواهيد محبوب باشيد يك چيزي بگوييد كه مردم فرار نكنند. «فَحَدَّثَهُمْ بِمَا يَعْرِفُون» (بحارالانوار/ ج2/ ص65) حديث داريم «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِه» (بحارالانوار/ ج47/ ص371) درود بر كسي كه دل مردم را به خودش جذب كند. چطور دل مردم را به خودش جذب كند؟ يك چيزي نگويد مردم را برق بگيرد. گاهي وقتها ما طلبهها اينطور هستيم. مثلاً يك چيزي ميگوييم طرف را برق ميگيرد. مثلاً يك ثوابي را نقل ميكنيم طرف اوه… يك عقوبتي را نقل ميكنيم، اوه… يك چيزي بگوييد كه افراد آزاد را برق نگيرد. «فَحَدَّثَهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ تَرَكَ مَا يُنْكِرُون» (بحارالانوار/ ج2/ ص65) چيزهايي كه مردم قبول نميكنند نگو. يعني حرفهاي شما طبيعي باشد. قابل قبول باشد. حرفهاي وحشتآور نزنيد. مثلاً اگر در خود ايران مردم عشق و محبت به امام خميني نداشتند انقلاب ميشد؟ نه!
در مسائل اقتصادي اگر كارگر و كارفرما همديگر را دوست نداشته باشند، توليد بهتر ميشود؟ ميگويند: به ما چه! ما جان بكنيم سودش را رييس كارخانه ببرد. اگر كارگر و رييس كارخانه همديگر را دوست نداشته باشند، توليد نه كميتّش بهتر ميشود، نه كيفيتش. شما مسجدهاي قديمي را نگاه كن. مسجدهاي قديمي گاهي وقتها براي چند قرن قبل است، در آن براي چند قرن پيش است. گلوله در آن نميرود. براي آنكه آن نجّار در خانهي خدا را ساخته است. ميگويد: در مسجد است. اگر يك كسي، كسي را دوست داشته باشد، بنا اگر صاحب كار را دوست داشته باشد. الآن ميگويند آقا اين خانه را براي خودش ساخته است. اما اينها بنّا ساز است. بنّاساز است يعني چه؟ يعني اين ساخته كه بفروشد. ولي ميگويد: اين را براي خودش ساخته است. يعني محكم ساخته است. اگر محبت باشد، ساختمان محكم ميشود. محبت باشد، در را نجّار محكم ميسازد.
محبّت باشد، استاد وقتي چيزي بلد نيست ميگويد: بلد نيستم. سر شاگرد را كلاه نميگذارد. ما سراغ داريم آيتالله فلسفي روي منبر رفت. يعني گفت: من امروز مطالعه نكردم، منبر نميروم. گفتند: صلوات ختم كن. گفت: آقا مطالعه نكردم. صلوات دوم را بلندتر ختم كن. گفت: آقا مطالعه نكردم. گفتند: سومي را بلندتر ختم كن! آقا بالاي منبر رفت گفت: بدون مطالعه حرف زدن خيانت به عمر مردم است. بدون مطالعه سخنراني خيانت به مردم است. عمر مردم تلف ميشود. گوشت اين قيمت، نان اين قيمت، در اين تورّم و خرجي و گراني، مردم آمدند نشستند بايد يك چيزي ياد بگيرند. اگر محبت باشد من مطالعه ميكنم. اگر محبت باشد نجّار خوب كار ميكند. در اقتصاد اثر دارد. در تعليم و تربيت اثر دارد.
در محبت چند تا اصل است. يكي بايد محبت را شكوفا كنيم. يعني مثل آتش كه روشن است، بادش بزنيم سرخ شود. در قرآن صدها آيه داريم كه ميگويد: («أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ») (بلد/8) يك جفت چشم به تو ندادم(؟«وَ لِسَانًا») زبانت دادم. («وَ شَفَتَينِْ»)(بلد/9) يك جفت لب به تو دادم. شما تا حالا گفتي: خدا را شكر لب دارم؟ خدا را شكر كه لب دارم. اگر لب نبود چه ميكرديم؟ ميتوانستيم سينهي مادر را بمكيم؟ ميتوانستيم حرف بزنيم؟ چطور اكسيژن را بگيريم؟ چطور كربن پس بدهيم؟ چطور… اصلاً بخش مهمي از كارهاي ما به خاطر لب است. يك عمري از اين لب استفاده ميكنيم، و يكبار هم الحمدلله برايش نميگوييم. شكوفا شدن نعمتها! توجه به الطاف!
6- بسم الله الرحمن الرحيم، بيشترين آيه در قرآن
كدام آيه بيشتر از همه در قرآن آورده شده است؟(«بسم الله») 114 سوره و 114 («بسم الله») داريم. يك سوره («بسم الله») ندارد. در عوض يك سوره دو («بسم الله») دارد. 114 تا («بسم الله») يعني بيشترين آيهاي كه تكرار شده است («بسم الله») است و در اين آيه كلمهي («رحم») است. («بسم الله الرحمن الرحيم» )
يك تصحيح محبت. خيليها محبت دارند به چه؟ مثلاً عكسي را روي پيراهنش زده است. ميگوييم: اين چه كسي است؟ مثلاً ميگويد: اين مثلاً فلان هنرپيشه است. چند سال است هنرپيشه است؟ 5 سال است. 5 سال ديگر چه ميشود؟ از گردونه خارج ميشود. چرا عكس كسي را بزنيم كه مثل ظرف يكبار مصرف، يكسال مصرف، دو سال مصرف باشد. با كسي رفيق باشيم كه هميشه باشد. با آدمهايي رفيق ميشويم كه گاهي هستند، گاهي نيستند. محبتهاي عميق، محبتهاي ابدي، بايد محبتها تصحيح شود.
7- خطر محبّتهاي دنيوي و زودگذر
گاهي وقتها انسان دوست دارد، قرآن ميگويد كه: بعضي محبتهاي شما كج ميرود. به شما بگويم كجا كج ميرويد؟ («تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ») (قيامة/20) دنيا را دوست داريد. («وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَةَ») (قيامة/21) آخرت را فراموش ميكنيد. با اينكه آن ابدي است، دنيا چند سال بيشتر نيست. اصلاً دنيا رييس جمهورياش هشت سال است. رييس جمهورياش هشت سال است. چيزي نيست. تا تكان بخوري هشت سال تمام ميشود. («وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا») (فجر/20) مال دوست داريد. مال چيزي نيست. مال جماد است، تو انسان هستي. تو انسان حيف هستي كه اسير جماد شوي. («يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا») (آل عمران/188) دوست دارد تعريف او را بكنند. حالا تعريفش را كردند چه ميشود؟ يك دقيقه تعريف ميكنند. بعد هم ميپرد. مثلاً به من بگويند: حجتالاسلام، يا به من يك لقب ديگر بدهند. ميپرد و تمام ميشود، ميرود. دوست دارد ستايش شود.
«يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَة» (نور/19) دوست دارد عيب مردم را اين طرف و آنطرف بگويد. فتوكپياش را چاپ كند. اس ام اس بفرستد. بلوتوث بفرستد. دوست دارد مثلاً كسي را هو كند. يك شهري را، يك كشوري را، يك قبيلهاي را، يك لهجهاي را، يك استاني را، بگويد: لرها اينطور هستند. تركها اينطور هستند. عربها اينطور هستند. كاشانيها، اصفهانيها، شيرازيها، قميها، مثلاً دوست دارد كه يك تقليد صدا كند. دوست دارد مثلاً كه چه؟ افتخار ميكند من شكل فلاني حرف ميزنم. خوب كه چه؟ خوب ميگويم مردم ميخندند. خوب كه چه؟ هه هه هه هه… تمام شد و رفت. حاضري مثلاً يك قبيله، يك طايفه، يك لهجهاي را مسخره كني براي اينكه مردم يك دقيقه بخندند. اين ارزش دارد؟ گناه نيست؟
آدم گاهي دلش خوش است. دلش خوش است. قهرمان دنيا شود. در دنيا مشهور شود. خيلي كار بكند، مشهور شود. خوب حالا مشهور شدي، كوه هيماليا ميشوي. كوه هيماليا را همهي دنيا ميشناسند. خوب كه چه؟ كه چه شود؟ نه من زلفهايم را چنين ميكنم كه مردم نگاه كنند. خوب يك فيل هم در خيابان راه برود، مردم او را نگاه ميكنند. ميخواستي فيل شوي؟ تو كه مثلاً لباست را اين دكمه را ميگذاري، مثلاً زنگ موبايلت را صداي الاغ رويش ميگذاري. صداي گاو رويش ميگذاري. مثلاً دلش ميخواهد موبايلش كه زنگ ميزند صدايش با همهي صداها فرق كند. حالا مثلاً گيرم مشهور شدي، گيرم تو را نگاه كردند، يك فيل هم راه برود، نگاهش ميكنند. ميخواستيم فيل شويم؟ ميخواستيم هيماليا شويم؟
«اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمان» (توبه/23) يك رفيق داريم ميگويد: برويم مسجد، برويم كتابخانه. يك رفيق داريم ميگويد: برويم فلان فيلم، فلان ماهواره، بالاخره كدام را ترجيح ميدهي؟ او براي ابديت تو خوش است. اين يك لحظه براي تو خوش است. محبتهاي لحظهاي، لذتهاي لحظهاي.
در محبت بايد مواظب باشيم محبتهاي ما كج نرود. هركسي دوست دارد منتهي چه چيزي دوست داريد. چه دوست داري؟ دوست داري مشهور شوي؟ دوست داري مدرك بگيري؟ گيرم مدرك گرفتي، گيرم هم استخدام شدي. گيرم هم سي سال كار كردي، گيرم هم بيست سال بازنشستگي، سي سال سر كار بودي، بيست سال هم بازنشستگي، ميشود 50 سال. 50 تا 12 ماه 600 ماه ميشود. 600 تا 50 هزار تومان اگر پسانداز كني، حالا اگر، همه با اگر. اگر سي سال استخدام شدي. اگر، اگر، اگر… 600 تا 50 هزار تومان چقدر ميشود؟ سي ميليون؟ مثلاً سي ميليون پول چه چيزي است؟ پول يك آپارتمان كوچك كوچك كوچك! يعني شما 50 سال كار كردي براي اينكه يك آپارتمان شوي؟ قرآن دائم به ما ميگويد: مواظب باش اين علاقهها كج نرود. به خاطر پول بستني، آقا سلام مخلصم. قربانت بروم. ميگوييم: چه كسي بود؟ ميگويد: ديروز پول بستني ما را داد. اي بابا! پول سينماي ما را داد. نميدانم پول پارك ما را داد. پول استخر ما را داد. يك خودنويس به ما هديه داد. اگر قرار است واقعاً به خاطر يك خودنويس و بستني الحمدلله بگوييم،خوب الحمدلله ربالعالمين تو همه چيز به من دادي. شما يك دوربين به تو بدهند، اينقدر مثل فنر خم ميشوي، خدا دو تا دوربين داده است. دوربين هشتاد ساله، ميلياردها عكس ميگيرد. خسته هم نميشود. فيلمش را هم عوض نميكنيم. هم عكس ساده برميدارد. هم عكس رنگي، هم از دور، هم از نزديك. عكس برميدارد، خودش هم بايگاني ميكند. خودش هم تطبيق ميكند. چقدر هم سبك و ظريف، دو سه مثقال بيشتر نيست. اين يك دوربين نيم كيلويي به تو داده است، مثل فنر خم ميشوي. هرچند تا فيلم هم بايد فيلمش را عوض كرد. هر چند تا عكس… اگر قرار است تشكر كنيم، نعمتهاي خدا را يادمان بيافتد كه از خدا تشكر كنيم. نگاه كنيم چه كسي…
8- تبذير، تملق و رياكاري، راههاي انحرافي براي جلب محبّت
بعضيها كه ميخواهند محبوب شوند بريز و بپاش ميكنند. سور ميدهند. اوه… بريز و بپاش ميكنند. به اين عيدي ميدهند. به او كادو ميدهد. اتفاقاً اينهايي كه با بريز و بپاش ميخواهند سخاوت كند، مردم نانهاي آنها را ميخورند. آنوقت ميگويند: از كجا آورد؟ معلوم نيست از كجا ميآورد. بريز و بپاش ميكند كه سوارمان شود. ميخواهد ما را استثمار كند. ميخواهد ما را استحمار كند. اين ميخواهد انتخابات از ما رأي جمع كند. اين از كجا پول ميآورد؟ بعضيها با ولخرجي ميخواهند دلها را جذب كنند. با تبذير! قرآن ميگويد: اينهايي كه با بريز و بپاش ميخواهند مردم را جمع كنند، اينها برادر شيطان هستند. («إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين)» (اسرا/27) برادر شيطان هستند. يعني تو كه از شيطان فرار ميكني از آدمهاي ولخرج فرار كن. اين ولخرجيها گير خواهد داشت.
بعضيها تملّق ميگويند. آقا قربانت بروم. مشتاق ديدار! خدا، دائم دعا ميكند. تملّق ميگويد. بعضيها با تملّق، حديث داريم«احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ» (بحارالانوار/ ج70/ ص294) خاك بريز در دهان آدمهاي متملّق! آدمهاي متملّق پست هستند. تملّق نكنيد. تشكر بكنيد اما تشكر به اندازه. اگر تشكر بالاتر از مقدار شد، تملّق ميشود. تشكر درست است. تملّق درست نيست.
با رياكاري! بعضي با رياكاري ميخواهند محبوب شوند. پس راههاي انحرافي براي محبت:
1- ولخرجي 2- تملّق و غلو 3- رياكاري 4- تفاخر و تظاهر به علم
من زماني كه فوق ليسانس گرفتم. من زماني كه دكترا گرفتم. من زماني كه فلان تجارت، من با فلاني عكس گرفتم. تفاخر، با يك كسي عكس گرفته است. خانهي كسي مهمان بوده است. ديشب خانهي فلاني بوديم. من با فلاني عكس گرفتم. من خودم به فلاني گفتم. فلاني… يعني همينطور با همين ارتباطات ميخواهيم محبت پيدا كنيم. محبت دست خداست. افرادي هستند صبح تا شام به همهي درها ميزنند. آخرش هم محبوب نميشوند.
آيت الله العظمي اراكي در عمرش نميدانم يكبار سور به كسي داد يا نداد. ما كه بيست سال قم بوديم نديديم. البته نميگويم: نداده است. لابد داده است. اما آدمي نبود كه شهريه بدهد. عكسش را چاپ كند. پول بدهد. هيچي هيچي! اما در تشييع جنازهاش سه نفر، شك كردم سه نفر يا يازده نفر در تشييع جنازهي آقاي اراكي خفه شدند. و آدمهايي هستند كه هركس رييس ميشود، سلام، تبريك، تملّق، فلان، دسته گل، چه و چه و چه… عرض كنم به حضور جنابعالي كه مردم ميفهمند. اگر ميخواهيم محبوب شويم («مَحَبَّةً مِنِّي») (طه/39) قرآن ميگويد: محبت دست من است. من مهر تو را در دلها مينشانم.
چه كنيم خدا مهر ما را در دلها بنشاند؟ ميگويد: دست من است. («إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»)(مريم/96) اگر ميخواهي مردم تو را دوست داشته باشند، ايمان و عمل صالح باعث ميشود مردم دوستت دارند. وگرنه به همه سكه بده. سكهها را ميخورند و تو را فحش ميدهند. خانهي قشنگ بساز كه مردم بگويند:هووووو…. عزيز ميشويم. نخير! هركسي ميآيد ساختمان تو را ميبيند، دو تا فحش حوالهات ميكند. از كجا آورد؟ مفت خوردند. بردند، كلاهبرداري كردند. كسي با ساختمان عزيز نميشود.
كسي با انگشتر قيمتي عزيز نميشود. مثلاً بنده بگويم: يك انگشتر مردم به اسلام جذب شوند. اسلامي كه از راه انگشتر جذب ميشود، از راه النگو هم دفع ميشود. آخر من سراغ دارم. يك كسي انگشتر قيمتي دستش بود، به من گفتند: يك ميليون و نيم است. گفتم: نميشود مگر انگشتر يك ميليون و نيمي هم داريم؟ گفت: قرائتي تو كجايي!گفتم: حالا زنگ ميزنم. زنگ زدم گفتم: سلام عليكم! شما انگشترتان اين قيمت است؟ گفت: بله! گفتم: آخر شما چطوري با بچهها حرف ميزني با اين انگشتر؟ گفت: اتفاقاً چون بچهها ميدانند انگشتر من گران است دور من جمع ميشوند. گفتم: پس خدا خط را گم كرده است. تو درست ميگويي. خدا ميگويد: اگر ميخواهي مردم را جذب كني، با حكمت، با موعظهي حسنه، با استدلال! تو ميگويي: من مردم را جذب ميكنم با انگشتر گران قيمت! خدا ميگويد: («ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة») (نحل/125) شما اگر منطق داشته باشي، بيانگشتر هم باشي گوش ميدهد. انگشتر قيمتي فايده ندارد. با برج و كاخ و عكس و فيلم و تملّق و ستايش و شعر و نميدانم اينها نميشود. با اينها حل نميشود. شيخ مفيد بالاي هزار سال پيش از دنيا رفت. بعد از هزار سال جمهوري اسلامي كنگره گرفت، تمام كتابهايش را يكجا چاپ كرد. ما فكر اگر كتاب ما چاپ شود، پاياننامهي دكتراي ما درست شود. شيخ مفيد پايان نامهي دكترا نداشت. هزار سال پيش از دنيا رفت، ولي علمش ماند، ماند بعد از هزار و چند سال يك مرتبه حوزهي علميهي قم جمع شدند، صدها كتاب شيخ مفيد را چاپ كردند. حاج شيخ عباس قمي، دفتر و دستك نداشت. يك كتاب مفاتيح نوشت، حق التأليف هم براي خودش نگذاشت. عكسش را هم روي آن چاپ نكرد. اينقدر اين مفاتيح زور پيدا كرد كه در همهي خانهها رفت. هر خانهاي قرآن است، كنارش هم يك مفاتيح است. محبت دست خداست. دست عكس و تملّق و تشكر و تبريك و تسليت و دسته گل و قشنگسازي نيست.
خوب يكي از راههاي تربيت محبت است. منتهي بايد مواظب باشيم محبت به خدا شكوفا شود، محبت به خلق كنترل شود. محبتهاي منفي از بين برود. يك چيزهايي را دوست داريم، دوست نداشته باشيم. يك چيزهايي را كم دوست داريم، بيشتر دوست داشته باشيم. محبت به عبادت، محبت به علم، محبت به خدمت، لذت ببريم كه به مردم خدمت كنيم. بگوييم: به ما چه؟ مگر من نوكرش هستم؟ اگر پوست خيار ديدي پايش بزن با پا پوست خيار را كنار بزن يك مسلمان نيافتد. اين لذت دارد. جلوي افتادن يك مسلمان را گرفتيم. لذت دارد. مگر من شهردار هستم؟ مگر من سوپور هستم؟ به من چه! آن كسي كه انداخته بردارد. راه محبتاين است كه…
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد محبت خودت همراه با معرفت، محبت اوليائت را، محبت تحصيل، محبت والدين، محبت استاد، محبت خدمت به مردم، محبت به خوبيها را روز به روز در ما شكوفاتر بفرما. محبت به چيزهايي كه باعث گناه ميشود. باعث غفلت ميشود. باعث تخدير ميشود. محبتهاي منفي كه ما را سقوط ميدهد، آن محبتها را از قلب ما دور بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2291