نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2321
موضوع بحث: مسجد – 3، دستورالعملها
تاريخ: 71/01/01
بسم الله الرّحمن الرّحيم
1- مسجد جاي ذكر است
بحث ما در سال نو است. سال نو بر شما مبارك، عبادات قبول باشد. دستورالعمل هايي رادر موضوع مسجد ميگويم. گفتيم اسلام ميفرمايد: مسجد را راهرو قرار ندهيد. يعني از اين در برويد از آن در بيرون بياييد به خاطر اينكه راهتان نزديكتر شود. مسجد را راه ميان بر و محل عبور قرار ندهيد. در مسجد خريد و فروش نكنيد. (وذروالبيع) تجارت را تعطيل كنيد. (والمجانين) ديوانه نبايد وارد مسجد شود. بچه نبايد وارد شود. مرحوم مجلسي مي فرمايد: مراد از بچه، بچه اي كه ممكن است مسجد را نجس كند. اگر چيزي كم شده در مسجد اعلام نكنيد. در مسجد جاي ذكر خداست. يك مرتبه يك نفر بلند شد در مسجد گفت: توجه توجه فلان چيز گم شده، پيغمبر گفت: اميدوارم پيدا نشود. گفتند: چرا؟ گفت: براي اينكه مسجد جاي اين حرفها نيست. مسجد جايي مقدس است. در مسجد حدّ زده نشود. در مسجد اسلحه نبرند.
2- مسجد جاي كسي كه حق مردم به گردنش است، نميباشد
حقوق مردم: روايت داريم: خداوند متعال وحي كردبه پيغمبرش فرمود: كسي كه به مسجد ميآيد اگر حق مردم به گردنش است تا مادامي كه نماز مي خواند من لعنتش مي كنم. مسجدي نبايد دزد و كلاهبردار باشد. «لَا يَدْخُلُوا بَيْتاً مِنْ بُيُوتِي وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِي عِنْدَ أَحَدِهِمْ مَظْلِمَةٌ فَإِنِّي أَلْعَنُهُ مَا دَامَ قَائِماً يُصَلِّي بَيْنَ يَدَيَّ حَتَّي يَرُدَّ تِلْكَ الْمَظْلِمَةَ» (مستدركالوسائل، ج3، ص 446) شخصي را پيغمبر در مكه ديد. فرمود: آمده اي مكه چكار كني؟ گفت: آمدهام عبادت كنم. فرمود: مگر تو به مردم بدهكار نيستي؟ گفت: چرا. فرمود: نمي خواهد عبادت كني برو پول مردم را بده. پول مردم را برداشتي آنجا عبادت مي كني. من يك وقت رفتم پشت سر يك آقا نماز بخوانم در قم. صف هاي آخر بودم وقتي رفتم سر نماز شك كردم. آقا رفت ركوع و سمع الله باز هم من شك كردم پشت سر اين آقا نماز بخوانم يا نه. چون ديدم همه ي اينهايي كه پشت سر آقا نماز مي خوانند همشهريهايش هستند. اسمش نماز بود ولي شبيه خانه ي تيمي. درِ مسجد بايد روي همه باز باشد. بين شركت كنندگان مسجد نبايد فرق بگذاريم. رئيس بانك است مواظب باشيم. پيش نماز كه وارد مسجد شد بايد براي همه ي مردم يك جور باشد.
3- در مسجد بايد مراقب برخوردها بود
بايد مواظب برخوردهايمان در مسجد باشيم. سراغ دارم كسي را كه گفت: من پايم را در مسجد نمي گذارم. گفتم: چرا؟ گفت: پدرم با كلاه نمدي وارد مسجد شد. شخصي نيم متر نخ را برداشت و سر نخ را با دهنش خيس كرد و انداخت به كلاه پدرم. نخ خيس بود چسبيد به كلاه نمدي ته نخ آويزان بود. همه ي مسجديها به پدرم مي خنديدند و پدرم متوجه نمي شد براي چي به او مي خندند. من از بچگي كه اين صحنه را ديدم تعهد كردم كه ديگر مسجد نروم. كه الآن ريشش سفيد شده و هنوز مسجد نرفته. من تقريباً 7 ساله بودم رفتم مسجد كاشان. يك پيرمردي من را گرفت و مثل گربه انداخت عقب، بچه صف اول نمي ايستد. چهل سال است ولي هنوز ناراحتياش در دلم مانده. براي زنهاي بچه دار مسجدها كاري نكردند. در يكي از شهرها ديدم كه كنار مسجد مهد كودك گذاشته بودند، ابتكار خوبي بود. مسجدها بايد همچنين مراكزي را داشته باشد. مراعات وقت مسجد را بايد بكنيم.
4- بايد قانون خدا عمل شود
يك بار من يادم نمي رود. زيلوهاي مسجد را برده بودند در هيئت سينه مي زدند. آقا گفت: اين زيلوها وقف مسجد است. رئيس هيئت گفت: برو آشيخ! برو پي كارت، ابوالفضل در كربلا دستهايش را بر اي خدا داد. حالا خدا زيلوهايش را نمي دهد براي ابوالفضل! بابا ابوالفضل دستهايش را براي خدا داد تا قانون خدا عمل بشود. نه اينكه دستهايش را داد كه هرج و مرج بشود. مگر خودكار بانك صادرات را مي شود برد بانك ملت! مگر جرثقيل سپاه را ميشود برد توي جهاد! درست همهاش براي بيت المال است اما حساب و كتاب دارد. من يك روز رفتم خدمت امام(رضوان الله) گفتم: آقا ما را حلال كن، من در همه ي نهادها سخنراني مي كنم هيچ كس هم به من پول نمي دهد. ولي مثلاً مي رويم به حمام سپاه، يا بنزين تمام شداز بنزين ارتش مي زنيم، مي رويم هلال احمر تلفن مي زنيم، يا ناهار مي خوريم. خلاصه كارهاي زندگيمان را مي كنيم. امام فرمود: همه را بايد از هم جدا كنيد. گفتيم: اگر اينطور باشد كه من فلج ميشوم. پس اجازه بفرماييد اگر اينطور است فقط براي نهضت سواد آموزي كار بكنم و نيازم را هم فقط از نهضت استفاده كنم. ايشان فرمود: نه، پس شما مجاز هستيد. گفتم: شوراي مركزي نهضت سواد آموزي چند نفر هستند ممكن است شما به آن چند نفر هم اجازه بدهي. فرمود: نه، فقط تو. يك مساله ي ديگر براي ما پيش آمد براي ما خيلي مشكل بود. يك وقت رفتم خانه ي كسي كه همسرش سرطاني بود و از دنيا رفته بود و بچه داشت. به آن شخص دلم سوخت پول هم نداشتم يك مقدار پول سهم امام پيش من بود. سهم امام را دادم به او. آمدم اجازه بگيرم گفتند: نه حق نداري. گفتم: خوب جاي آن پول مي گذارم. گفتند: نه خود پول بايد برگردد. رفتيم به آن آقا گفتيم. گفت: من پول را گذاشتهام بانك كم كم خرج كنم. زنگ زديم دفتر امام. گفتند از بانك بيرون بياورد. به قدري اذيت شدم. حساب و كتاب بسيار سخت است. حساب دقيق است. ماه رمضان از خدا بخواهيم كه به ما كمك كند. دين ما به زندگي ما نمي رسد. هميشه در دين كم مي آوريم مثل درآمدهاي كارمندهاي دولت، حقوقشان به خرجشان نمي رسد. مراعات مسائل وقت را بكنيد. مراسم طول نكشد. از مساجد كار تبليغي و مسئوليت اين كار با جوانهاست. جوانهاي ما جوانهاي خوبي هستند. مسئول امور تربيتي مي فرمود: صدها هزار نفر در مسابقات قرآن شركت مي كنند. سال قبل سازمان تبليغات يك مسابقه اي گذاشت براي مطالعه ي كتابي براي نماز بيش از200 هزار جوان شركت كرده بودند.
5- بايد به كوچكترها و جوانها ميدان داد
حديث داريم: پدر كه مي خواهد به فقير پول بدهد، به بچهاش بدهد بگويد: تو به فقير بده. يعني بچهات را وادار كن كه پول خرج كند. مگر نه اينكه شما مي خواهي افطاري بدهي. به پسرت بگو: من مي خواهم افطاري بدهم تو هم پنج تا از همكلاسيهايت را دعوت كن زحمتش هم با خودت. يك مقداري هم بايد به جوانها رسيد. پيغمبر دو سه تا جوان را حتي در رئوس و فرماندهي قرار داد مثل اُسامه. به بچهها بايد ميدان داد. خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتي را، اول انقلاب كار رابه دست جوانها داد. يكي گفت: آقا اين بچهها تخصص ندارند تجربه ندارند، ناشي هستند. مرحوم بهشتي مظلوم مي فرمود: ما پنج سال كار را مي دهيم دست ناشيها خراب مي كنند اما بعد از آن پنج سال متخصص مي شوند. اگر بدهيم به متخصصيني كه از دينشان شك داريم چهل سال ديگر هم شك خواهيم داشت.
6- نبايد كسي را تحقير كرد
هيچ كس را تحقير نكنيم. خدا بيامرزد اموات را. من اين حديث را جايي نديدم اما پدرم مي گفت: حضرت موسي داشت مي رفت يك كرم كوچك زير خاك تكان مي خورد. يكه خورد. نگاه كرد و گفت: خدايا آخر اين را براي چه آفريدي؟ خيلي تحقير كرد. خطاب آمد موسي: دفعه ي اولت است كه مي پرسي كرم را براي چه خلق كردي. اما اين كرم تا به حال هفتاد مرتبه از من پرسيده اين موسي را براي چه خلق كردي؟ ! يك وقت ممكن است يك كسي را كه تحقير مي كنيم چگونه است. داريم كه: ولي خدا با مردم داشت مي رفت كه نماز باران بخواند. در راه برگشت گفت برگرديد باران ميآيد. گفتند: آقا نماز نخوانده باران ميآيد؟ گفت: داشتم مي رفتم ديدم يك حيواني سرش را كرده به طرف آسمان، از فرط تشنگي عرض حال خودش را براي خدا مي گفت و خداوند براي آن يك حيوان به همه باران داد. برگرديد. داريم: امام باقر(ع) وقتي مي خواست دعا كند كوچولوها را دعوت مي كرد مي گفت: من دعا مي كنم شما آمين بگوييد. شايد به خاطر كوچولوها دعا مستجاب شود.
7- روزي ما به خاطر بچههاست
خدا به خاطر خرجي كوچولوها مي گويد: (نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ) (الاسراء /31) و بعد مي گويد: »وَ إِيَّاكُمْ« آيهي عجيبي است. مي گويد: خيلي فكر خرجي را نكن آن مقداري را هم كه مي خوري من به خاطر بچهات به تو مي دهم تو هم صدقه سر بچهات. من تا حالا فكر مي كردم پدر مادر مربي بچه هستند اخيراًعقيدهام طور ديگر شده است. بچهها مربي پدر و مادر هستند. چرا! ؟ مثلا ً مادر وقتي يك كلمه ياد بچه مي دهد روح معلميش قويتر مي شود. درست است مادر لباس بچه را مي شويد اما اگر اين لباس نبود بازوهايت پرزور نميشد. ما نبايد به بچه منت بگذاريم.
8- هيئت امناي مسجد جوانان باشند
در هيئت امناي مسجد حتماً بايد دو سه تا جوان در آن باشد. در ستادهاي نماز جمعه هم همينطور. ما حدود 400تا امام جمعه داريم حدود 160و170تا از اينها جوانتر هستند و تازه نفس هستند. عده ي زيادي از اين امام جمعه هاي تازه نفس شروع كردهاند در تربيت معلمها، دانشسراها، دبيرستانها نماز مي خوانند. وقتي بچهها فهميدند امام جمعه دوستشان دارد و ميآيد برايشان نماز مي خواند بعد هم بچهها مي آيند نماز جمعه. كار را بايد دست بچهها و جوانها داد. فوايد اين كار از ضررش بيشتر است. تشويق لازم است. هر قدمي كه براي نماز جمعه برداشته شود هفتاد هزار ثواب داده مي شود. حديث داريم: خوشا به حال كسي كه در خانهاش تجديد وضو كند. كسي اگر فرش يا حصيري در مسجد پهن كند تا مادامي كه اين فرش و حصير پهن است »صَلَّي عَلَيْهِ يَوْمَئِذٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ« (كافي،ج3،ص119) خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور كند تا مادامي كه اين فرش در مسجد است براي صاحب اين فرش درود بفرستند. عكس نبايد در مسجد باشد. ولي اگر آيه ي قرآن نوشته باشد عيب ندارد.
9- سوء استفاده از مسجد
سوء استفاده از مسجد: نمونه ي بارز سوء استفاده از مسجد: مسجد ضرار است. كه منافقين يك مسجد ساختند. آمدند پهلوي پيغمبر گفتند: بيا افتتاح كن. حضرت فرمود: با بودن اين مسجد چرا شما در كوچه ي ديگر يك مسجد ديگر ساختهايد؟ گفتند: بعضيها پير هستند كوچهها گل و برف و يخ، هوا داغ است. ما ساختهايم براي آنها. پيغمبر فرمود: من حالا مي خواهم بروم جنگ تبوك، برگردم يك كاري مي كنم. پيغمبر رفت و برگشت: آيه نازل شد كه اين مسجد خانه ي تيمي است. مي خواهند رسميت پيدا كند، وقتي رسميت پيدا كرد توطئه كنند عليه مسجد. آيه نازل شد كه اين مسجد بايد خراب شود. پيغمبر از طريق وحي از اين خبر مطلع شد. بيل و كلنگ را برداشتند و مسجد را خراب كردند و جايش را سوزاندند و محل مسجد را محل زباله هاي شهر قرار دادند. توجه كنيم كه اين ايام حتماً روزهمان را داشته باشيم. آدم نبايد پهلوي شكمش رودربايستي داشته باشد. مطيع شكم نباشيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2321