responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2328

موضوع بحث: مسخره کردن

تاريخ پخش: 28/02/68

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

يكي از بحث‌هايي كه دختر و پسر و كوچك و بزرگ به آن احتياج داريم و همواره به آن مبتلا هستيم، مسخره كردن و توهين و نيش زدن و يك دستي و امثال آن است، كه در بين همه‌ي قشرها وجود دارد.
ما مسخره كردن را ساده مي‌گيريم در حالي كه مثلاً چاقو كشيدن برايمان مسئله‌ي بسيار بزرگي است. در حالي كه اگر چاقو به جسم مي‌خورد، مسخره كردن همچون چاقويي است كه به روح انسان مي‌خورد. اگر كسي را مار بگزد، همه تعجب مي‌كنند و ابرو بالا مي‌اندازند در حالي كه نيش زدن خود انسان از مار بدتر است. يا كشتن امر بسيار مهمي است در حالي كه ما با زبان خود، ممكن است افراد را بكشيم. بنا بر اين مسخره كردن خيلي مهم است.
موضوع بحثمان: خطر مسخره، گناه مسخره، موارد مسخره، همين طور انگيزه‌ي مسخره كردن و در آخر خاطرات.

1- خطرات مسخره كردن

خطرات مسخره؛ مسخره يك گناه كليدي است و مادر چندين گناه ديگر همچون اختلاف افكني هم هست. چون دو رفيق وقتي همديگر را مسخره كنند، رفاقتشان از بين خواهد رفت و وحدتشان تبديل به كينه مي‌شود. فرد با مسخره كردن عيب ديگري را به مردم نشان مي‌دهد. مسخره كردن فرد پشت سر ديگري در حقيقت غيبت او هم هست. قرآن در مورد افراد مسخره کننده مي‌فرمايد: (لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ) (آل عمران /178) چون چند رقم عذاب در قرآن است: «مهين، شديد، اليم». گاهي عذاب دردناك است، مثل اين كه كسي سوزن به بدن ديگري فرو مي‌كند. گاهي عذاب شديد است، مثل سيلي زدن محكم كه اگر چه درد كمي داشته باشد ولي صداي زيادي دارد و شديد است، ولي عذاب مهين مثل ريختن لجن و كثافت روي سر كسي كه موجب توهين و جسارت مي‌شود. پس فرق است بين اين سه عذاب و عذاب فردي كه ديگري را مسخره مي‌كند مهين است و شايد دليلش همين باشد كه او در دنيا به ديگران توهين مي‌كرده است.
در ميان زن‌ها مسخره كردن گاهي بيش‌تر است. و لذا قرآن بعد از اين كه به مردم مي‌گويد كه همديگر را مسخره نكنند، مي‌گويد: خانم‌ها شما هم همديگر را مسخره نكنيد. (لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‌‌ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ) (حجرات /11) گفتن «نِساءٌ» لزومي نداشت، چون قوم شامل زنان هم مي‌شود. اما چون نيش زدن و مسخره كردن در بين زنان بيش‌تر است، نساء را به صورت خصوصي هم آورده است. مثل اين كه انسان همه‌ي بدنش را يك بار صابون بزند و دوباره فقط سرش را صابون بزند به اين معناست كه سر به صابون بيش‌تري احتياج دارد.

2- نحوه برخورد با شخص مسخره كننده

با كسي كه مسخره مي‌كند چه كنيم؟
قرآن مي‌فرمايد: اگر كسي شما را مسخره مي‌كند، رابطه‌تان را قطع كنيد. ‌اي كاش كشورهاي اسلامي به دنبال فتواي امام در مورد سلمان رشدي، يك حركت اقتصادي انجام مي‌دادند و تمام كشورهاي اسلامي خريد و فروش اجناس انگليسي را حرام مي‌كردند و آن چنان كشور انگليس سيلي مي‌خورد كه سلمان رشدي را تقديم مي‌كرد. ولي غيرت در همه يكسان نيست و در برخي بيش‌تر و در برخي كمتر است. قرآن مي‌فرمايد: (لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً) (مائده /57) يعني با كسي كه دين شما را به بازي و مسخره گرفته است بايد برخورد انقلابي بكنيد.
قرآن مي‌فرمايد: براي چه مسخره مي‌كنيد؟ (لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ) (حجرات /11) «تَلْمِزُوا» از «لمز» است كه در آيه‌ي (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (همزه /1) «لُمَزَةٍ» هم آمده است. يعني قرآن وقتي مي‌خواهد بگويد ديگري را مسخره نكنيد مي‌گويد: خودتان را مسخره نكنيد.
چون آدم، خودش را مسخره نمي‌كند، مي‌خواهد بگويد: شما در واقع يكي هستيد و اگر ديگري رامسخره كنيد، گويي خودتان را مسخره كرده‌ايد. و دليل آن اين است كه اگر شما 16 درجه من را دوست داشته باشي و من شما را مسخره كنم، من را 10 درجه دوست خواهي داشت. من به خيال خودم شما را سبك كرده‌ام ولي در واقع محبوبيت خودم را نزد شما كم كرده‌ام. مثل اين كه اگر پدر به پسرش بگويد: محمد جان! خودش را نزد فرزندش بالا برده است ولي اگر به او توهين كند، ارزش و احترام خودش را نزد فرزندش پايين آورده است و براي همين است که قرآن مي‌فرمايد: خودتان را مسخره نكنيد. اين در مورد خطرات مسخره!

3- مسخره كردن خدا

موارد مسخره؛ موارد مسخره متفاوت است. يكي از موارد مسخره، مسخره‌ي خدا، مسخره‌ي دين و مكتب رهبر و انبيا، مؤمنين رزمندگان معاد، نماز و. . . كه موارد مسخره بسيار است.
قرآن مي‌فرمايد: (يُخادِعُونَ اللَّهَ) (بقره /9) يعني با خدا خدعه مي‌كنند و به خدا كلك مي‌زنند (قُلَْ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ) (توبه /65) آيا به خدا مسخره مي‌كنيد؟ حال مسخره كردن خدا چگونه است؟ داريم كسي كه به زبان مي‌گويد: خدايا مرا بيامرز، ولي هنوز نگفته همان گناه را انجام مي‌دهد، خدا را مسخره مي‌كند. مثل كسي هم كه جارو مي‌كند و هم آشغال مي‌ريزد و يا بنايي كه هم سفيدمي كند و هم زغال مي‌كشد. يا موقع وضو گرفتن و عبادت اسراف هم مي‌كند. ماشين خود را با آب تهران مي‌شويد وگمان مي‌كند (النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ) (طب‌‌النبي، ص‌‌21) ولي نمي‌داند (لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ) (انعام /141) يعني قرآن را كه مي‌گويد: خدا اسراف كاران را دوست ندارد رها كرده است و حديث نظافت از نشانه‌هاي ايمان است را گرفته است.
يا در حمام سدر مي‌زند و گمان مي‌كند كار مستحب انجام مي‌دهد، ولي جاي سدر را نمي‌شويد و كسي روي آن راه مي‌رود و زمين مي‌خورد و او مي‌خندد. و ما مستحب هايمان گناه است. در مسجد نشسته است و سيگار مي‌كشد و «العفو» مي‌گويد.
خود بنده خيلي از اين غلط‌ها را انجام داده‌ام. براي رسيدن به سخنراني چنان ماشين مي‌رانيم كه 20 نفر از رانندگي ما مي‌ترسند در حالي كه سخنراني مستحب است و ترساندن مسلمان حرام است و در آخر شب هم حساب مي‌كنيم كه سخنراني كرده‌ايم، در حالي كه 20 نفر را ترسانده‌ايم و 150 گناه انجام داده‌ايم. در حالي كه گمان مي‌كنيم حزب اللهي هستيم. مثلاً براي نماز جماعت پتوي نو دولت را روي خاك مي‌اندازد، روي خاك بايد گوني پهن كرد و روي گوني پتو انداخت و يا مثلاً با كفش روي فرش يا موكت مي‌رويم و گمان مي‌كنيم شخصيت مي‌آورد. من چندين جا كفش هايم را در آورده‌ام و به من خنديده‌اند كه دهاتي هستم. البته دهاتي نيستم ولي افتخار مي‌كنم دهاتي باشم. گويي با كفش آمدن تمدن و روشنفكري است.
آقا با دود آب گرم كن خود يك محله را خفه كرده كه مي‌خواهد غسل جمعه بكند يا جارو مي‌كند ولي گرد و خاك وآشغال آن را جاي ديگر يا در جوي مي‌ريزد در حالي كه جارو كردن مغازه مستحب است و ريختن آشغال در جوي حرام است و خدا مي‌داند كه شب كه مي‌خوابيم، چقدر گناه كرده‌ايم. امام رضا(ع) براي همين مي‌فرمايد: كسي كه بازبان مي‌گويد: خدايا مرا بيامرز ولي حركتش فرقي نمي‌كند، خدا را مسخره كرده است.
البته مسخره‌ي خدا، مسخره‌ي آيات خدا و قوانين خدا است. مثل كسي كه نزد پزشك مي‌رود و نسخه مي‌گيرد ولي عمل نمي‌كند. پس بايد دقت داشته باشيم و معناي تقوا همين است.

4- مسخره كردن مكتب و دين

اما مسخره‌ي مكتب و دين: قرآن مي‌فرمايد: (اتَّخَذْتُمْ آياتِ اللَّهِ هُزُواً) (جاثيه /35) يعني شما آيات خدا را به مسخره گرفته‌ايد. قرآن در باره‌ي مرداني كه طلاق مي‌دهند و دوباره به زنان خود رجوع مي‌كنند، از آن جايي كه زن از آيات خداوند است مي‌فرمايد: (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً) (روم /21) پس اين كار مسخره كردن آيات خداوند است.
دانشمندي مي‌گفت: گيريم كه انسان بر اثر تصادف به وجود آمده باشد و خدايي هم نباشد، ولي چگونه مي‌شود كه تصادف و اتفاق براي انسان همسر هم بوجود بياورد؟
زمان شاه چادر و حجاب را مسخره مي‌كردند و مي‌گفتند چادر باعث مي‌شود كه از بچگي همچين سرش را پايين بگيرد و در نتيجه زنان از مردان هميشه مقداري كوتاه‌تر باشند، ولي پس چرا مرغ كه چادر سرش نمي‌كند از خروس كوتاه‌تر است؟
تحليل مادي گذاشتن روي برخي آيات خداوند؛ مثلاً نماز ورزش صبحگاهي است. اين مسخره كردن نماز است. البته ممكن است ركوع و سجود نوعي ورزش باشد ولي خدا كه نماز را براي ورزش قرار نداده است. كسي هم كه پياده مكه مي‌رود در راه غذايش هضم مي‌شود، اما خدا براي هضم غذا نگفته است مكه برويد.
كسي به ديگري گفت: انگشترت را به من بده تا وقتي آن را ديدم به يادت بيفتم. او گفت: به تو نمي‌دهم تا وقتي نيست ياد من بيفتي. دستورات اسلامي را لازم نيست كه ما روي آن تحليل مادي بگذاريم.
فلسفه بافي هم همين طور است! لازم نيست بگوييم خدا براي چه گفته است؟ بلكه همين كه دستوري داده است، بايد گوش بدهيم. مثل اين كه به ما گفتند بپر درون استخر، شيرجه مي‌زنيم، هر چند پريدن در استخر هم لذت داشته باشد.
مثل اين كه الآن اگر رهبر كبير انقلاب اين جا باشد همه‌ي شما دوست داريد كنار ايشان بنشينيد. اگر چه چاي و شيريني بدهند، يا اصلاً هم چيزي ندهند و هيچ خبري نباشد يا رفتن به حسينيه‌ي ارشاد هم همين طور است، اگر چه تزئينات مادي و فرش نداشته باشد چون خود امام و حسينيه رفتن براي ديدن ايشان لذت دارد. حرف زدن با خدا هم همين طور است.

5- مسخره كردن رهبر و انبياء

مسخره‌ي رهبر:
(أَهذَا الَّذي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً) (فرقان /41) با تعجب و تمسخر مي‌پرسيدند. يعني آيا اين همان پيامبر و رسول خدا است؟ ! در صدراسلام كساني كه مسئول مي‌شدند اين قدر زندگي ساده‌اي داشتند كه كسي باور نمي‌كرد. حتماً قصه سلمان را شنيده‌ايد كه وقتي استاندار شد با الاغ به منطقه‌اي رفت كه استاندار شده بود. ديد مردم مدائن راهپيمايي كرده‌اند و منتظر هستند براي استقبال از استاندارشان. سلمان هم با الاغ وقتي وارد شد از او پرسيدند از استاندار خبر نداري؟ او گفت: خودم هستم. آن‌ها با تعجب گفتند: سوار خر شدي؟
بگذريم از اين كه الآن در برخي نهادها و وزارت خانه‌هاي ما اگرسوار بنز قشنگ نباشي در را باز نمي‌كنند و مهم نيست چه كسي باشي، همين كه سوار بنز باشي اجازه‌ي ورود مي‌دهند و ما بايد مواظب باشيم فرهنگ خوبي كه بر ما حاكم شده است، عوض نشود.

6- مسخره كردن مؤمنين

مسخره‌ي مؤمنين:
قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ) (مطففين /29) يعني كساني كه مجرم هستند، برنامه‌شان اين است كه به مؤمنين مي‌خندند. «اجرموها به آمنواها» مي‌خندند و مسخره مي‌كنند و آيه در اين خصوص بسيار است. كسي براي جبهه پول جمع مي‌كرد و شخصي هم خرما براي كمك آورد و كساني كه ثروتمند بودند و پول آورده بودند، خنديدند وفوري يك آيه نازل شد كه چرا خنديديد؟ خرمايي كه او داده، قبول است ولي پول‌هاي شما قبول نيست.
مبلغ هنگفتي پول خدمت امام رضا آوردند. پيرزني هم، 3 فلس پول داده بود. امام فرمود: آن مبلغ هنگفت را نمي‌خواهم و آن 3 فلس را بدهيد. و ما نمي‌دانيم چه كاري مورد قبول است و خداوند هم گاهي عملي را كه به چشم نمي‌آيد مي‌پذيرد و عملي را كه به چشم مي‌آيد نمي‌پذيرد.
مثلاً مي‌بينيم خدا بچه‌اي را كه پدر يا مادر ندارد، خيلي دوست دارد و ما نمي‌دانيم چه كسي نزد خدا آبرو دارد؟ پس بايد مراقب باشيم و مسخره نكنيم.
ابوذر به كسي گفت: مادر سياه «يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ»(الزهد، ص‌‌60)‌اي كسي كه مادرت سياه است. پيامبر فوري فرمود: چرا اين حرف را زدي؟ و ابوذر گفت: اشتباه كردم و بعد ابوذر براي اين كه خودش را بشكند و ديگر از اين اشتباهات نكند صورتش را بر خاك گذاشت و گفت: بر نمي‌دارم تا خدا من را ببخشد. و پيامبر او را بخشيد و گفت: مواظب زبانت باش.
ما اگر در جلسه‌اي دعوت شويم و ما را كنار كوچكترها بنشانند ناراحت مي‌شويم. گويي اگر 80 كيلو هستيم بايد كنار 80 كيلويي‌ها بنشينيم در صورتي كه نمي‌دانيم چه كسي بهتر و بزرگ‌تر است. بارها گفته‌ام كه از سلمان پرسيدند ريش تو بهتر است يا دم سگ؟ گفت: نمي‌دانم. هر كدام كه از پل صراط عبور كند. شايد دم سگ گذشت و من نه. مواظب باشيد اگر در كنار ما افرادي نابينا يا ناشنوا يا معلول و خميده يا بي حافظه هست، كسي را دست نيندازيم.
گاهي افرادي را در جلسه دعوت مي‌كند و مي‌گويند مثل فلاني حرف بزن. يا مثل فلاني و. . . تا بخنديم.

7- مسخره كردن رزمندگان و بسيجي‌ها

گاهي رزمندگان را مسخره مي‌كنند. به كسي مي‌گويند حالا خوب شد بچه هايت رفتند جبهه، مادر شهيد شدي! ما كه بچه هايم جبهه نرفتند و الآن هم خوش و چاق و چله هستند. قرآن در باره‌ي اين‌ها مي‌فرمايد: (فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ) (توبه /81) برخي لذت مي‌برند كه به جبهه نرفته‌اند، سپس مي‌فرمايد: (فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيراً) (توبه /82) يعني كم بخنديد و زياد گريه كنيد كه دستتان از جبهه كوتاه ماند.
من چقدر از شوهر حضرت زينب لذت بردم. حضرت زينب شوهر خوبي داشت چون حضرت زينب به همراه خود، دو پسرش را هم به كربلا آورد و شهيد شدند و پدرشان در مدينه برايشان جلسه‌ي فاتحه‌اي گرفت. درجلسه‌ي فاتحه كسي در گوش اين پدر گفت: نبايد به كربلا مي‌فرستاديشان و در مدينه آن‌ها را زن مي‌دادي و كار و كاسبي برايشان راه مي‌انداختي. حالا خواهر امام حسين مي‌خواست برود، مي‌رفت. او هم گيوه را برداشت و دنبال او كرد واو را زد و فراري داد و گفت: من افتخار مي‌كنم كه فرزندم به ياري امام حسين رفته است.
مثلاً بسيجي‌ها را هم خيلي مسخره مي‌كردند و مي‌گفتند: (غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ) (انفال /49) من خودم در جايي نشستم گفتند: اين بسيج كه گروهي عوام هستند، از سادگي آن‌ها استفاده مي‌كنيد و آنها را به جبهه مي‌فرستيد و اين‌ها افراد تحصيل كرده‌اي بودند. من هم گفتم خيلي به تحصيلات خود مي‌باليد؟ اين حرف‌ها را زمان پيامبر هم به كساني كه به جبهه مي‌رفتند مي‌گفتند كه «غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ» يعني با دين و اسم اسلام اين‌ها را مغرور و شارژ مي‌كنند و به جبهه مي‌فرستند و اين حرف ضد انقلاب‌هاي صدر اسلام بود و چيز تازه‌اي نيست.
بايد اين‌ها را تحقير كرد. كسي به من گفت: من اگر قدرت داشته باشم تو را از تلويزيون بيرون مي‌كنم. و من گفتم خوب كار مهمي نكرده‌اي، چون كار تو مثل يك مگس است كه اگر دماغ من را بگزد و دماغ من باد كند ديگر به تلويزيون نخواهم آمد. اين فرد خيلي حالش گرفته شد و رفت چون با آخوند نمي‌شود در افتاد. يعني كل حركت تو و زوري كه بزني كار يك جانور موذي است، مثل خرمگس، چون مگس عادي باد نمي‌كند. براي همين گاهي افراد را بايد تحقيركرد. گاهي هم سخنراني كسي را كه چرت و پرت مي‌گويد بايد بر هم زد.

8- مسخره كردن معاد

گاهي معاد را مسخره مي‌كردند؛
(مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ) (يس /78) كسي استخوان پوسيده‌اي را خرد كرد و فوت كرد و اين آيه را خواند: چه كسي اين استخوان‌هاي پوسيده را زنده مي‌كند؟ خداوند فرمود: به او بگو (قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ) (يس /79) همان كسي كه اول مرتبه تو را به وجود آورد باز هم ين كار را خواهد كرد.
ما از غذا هستيم و غذا از يك تك سلول است به اسم اسپرم و نطفه و. . . و سرانجام مي‌شود انسان و اين تك سلول از سيب زميني و سبزي و كاهو و عدس و. . . است. يعني مواد غذايي خاك فلان جا مي‌شود عدس و خاك جاي ديگر مي‌شود سيب زميني و. . . و ذرات خاك پخش شده مي‌شوند غذا و سپس انسان. پس ما در اصل هم از ذرات خاك پخش شده هستيم. پس همان قدرتي كه ما در اين جا از ذرات خاك پخش شده جمع كرد آن جا هم اين كار را خواهد كرد.

9- دلايل مسخره كردن از ديدگاه قرآن

چرا كسي را مسخره مي‌كنيم؟
قرآن در باره‌ي دليل مسخره كردن چند آيه دارد؛
1 – اولين دليل پول است، برخي چون پول دارند بي پول‌ها را مسخره مي‌كنند (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ) (همزه /2-1)، چون مال جمع كرده است و پول دارد نيش مي‌زند.
2 – گاهي علم، قرآن مي‌فرمايد: (فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ) (غافر /83) سواد دارد و بي سواد را مسخره مي‌كند كه تو كه سواد نداري حرف نزن و فقط خودش دو كلمه درس خوانده است. پس آقازاده‌ها و دخترخانم‌ها، پيرزن‌هاي بي سواد را مسخره نكنند، چون اگر چه بي سوادهستند ولي فرهنگ بالايي دارند و يا فكر بلندي دارند.
مثلاً كسي چندين سال پيش در كوير در حالي كه سواد نداشته است وقف كرده كه فلان قنات كه من كنده‌ام آبش برود در فلان آب انبار و قرن‌ها مردم از آبي نوشيدند و تغذيه كردند و گوشت و پوستشان ساخته شد كه صاحب آن سواد هم نداشته است. براي همين ممكن است يك بي سواد به خاطر فكر بلند در تمام خيرات و بركات نسل‌ها و عصرهاشريك باشد و يك انسان با سواد جز باد دماغ چيزي نداشته باشد، پس مسخره نكنيم.
3 – گاهي به خاطر قدرت است.
4 – شكل يعني خوشگل، زشت را مسخره مي‌كند، چون خودش زيباست.
5 – گاهي كينه و بغض است؛ مثلاً كسي خطش خوب است واو مي‌گويد: چرا كفش هايت پاره است، چون نمي‌تواند خط خوب او را تحمل كند.
6 – گاهي به خاطر تفريح و گاهي هم به خاطر حسادت است. (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ) (يوسف /58) به رسول الله مي‌گفتند: پول‌ها را ولخرجي مي‌كني ولي خدا در قرآن مي‌فرمايد: اگر پولي در دستان او بگذاري ديگر حرفي نمي‌زند. مثلاً مي‌گويد: تبعيض است ولي اگر چيزي به او بدهي مي‌گويد: خدا سايه‌ي جمهوري اسلامي را از سر ما كم نكند. براي همين قرآن مي‌فرمايد: خيلي از اين‌هايي كه نيش مي‌زنند كمبود دارند «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» يعني اگر چيزي به آن‌ها بدهي راضي مي‌شوند.
خدا همه‌ي ما را حفظ كند و مواظب باشيم كسي را مسخره نكنيم. گناه مسخره به قدري است كه خدا به پيامبر مي‌فرمايد: ‌اي رسول خدا اگر هفتاد بار بگويي خدايا او را بيامرز(يعني كسي كه كسي را مسخره كرده است پيامبر برايش هفتاد بار طلب استغفار كند) باز هم خدا مي‌گويد: او را نخواهم بخشيد. هر جنايت كاري را خواهم بخشيد اگر تو دعا كني ولي كسي را كه ديگري را مسخره كرده است او را نخواهم بخشيد و دعاي پيامبر را هم مستجاب نخواهم كرد.
پس خدايا، خودت ما را حفظ كن تا مرتكب اين گناه نشويم. نماز جمعه را فراموش نكنيم.
خدايا، خديا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2328
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست