نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2329
موضوع: مسلمانان مردود
تاریخ پخش: 74/09/16
بسم الله الرحمن الرحيم
1- خوبها كم هستند
هميشه چيز خوب يك انتخاب از صدها چيز بد است. يعني جاي چشم در صورت يك انتخاب الهي است يعني اگر چشم هر جاي بدن بود بد بود همين جا كه هست خوب است، در آفرنيش وقتي نگاه ميكني خود آفرينش انسان، سلامتي، يك انساني كه سردرد ندارد ميان صدها نوع سردرد اين آقا سرش درد نميكند، يك شكل زيبا در مقابل صدها شكل نازيبا، يك جاده صاف در مقابل صدها جاده انحرافي و خراب، يعني هميشه چيز خوب وجودش كم است، شما يك حرف منطقي و حسابي كه ميخواهي بزني در ميان هزارها كلمه بايد يك كلمه را انتخاب كني كه اين كلمه به جا و خوب باشد. در انتخاب دوست ميان صدها دوست يكي از آنها خوب است، انتخاب دوست، انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب كلمه، يك خانه كه ميخواهي بخري در ميان هزاران خانه، صدها خانه يكي را انتخاب ميكني، به هر حال انتخاب هميشه وجودش نادر است. حالا مسلمانان انتخاب شدهاند، در قرآن گاهي ميگويد (قَليلٌ مِنْهُمْ) (نساء /66)، گاهي ميگويد (أَكْثَرُهُمْ) (بقره /100)، آنجا كه ميگويد «أَكْثَرُهُمْ»، ميگويد اكثرشان وضعشان جور نيست، حدود هشتاد بار در قرآن گفته اكثر مردم چنين و چنان، اما افراد خوب، در مدرسه، شاگرد اول كم است، در ميان مردم وزنه بردارها، فوتباليستها، نوابغ، مخترعين، آدمهايي كه در عمرشان دروغ نگفتهاند، آدمهايي كه خيانت نكردند خلاصه مثل قلههاي برجسته وجودش كم است، تپه زياد است اما يك قلهاي مثل هيماليا، دماوند، اينها كم است. امام دوازده تا است، معصوم چهارده تا، آدمهاي عادي زياد هستند، فاطمه فاطمه است، يعني وجودش تك است يك است، بنابراين هميشه خوبها كم هستند، ولي اين خوبهاي كم براي ما الگو هستند. يعني گفتهاند مثل اينها باشيد نقاط ضعف زياد است منتها افراد مختلف به خاطر نقاط ضعف گفتهاند اين جا را بايد اصلاح كنيد. بحث امروز ما مسلمانان انتخاب شده و مسلمانان رد شده است، موضوع مسلمانان مردود و مسلمانان انتخاب شده، در قرآن جاهايي داريم كه ميگويد اين قبول نيست اين وضعش درست نيست، حضرت يعقوب دوازده تا بچه داشت و يكي از آنها حضرت يوسف بود، و يكي دو تاي آنها هم ميانه بودند و باقي آنها حسود بودند. در كربلا آنهايي كه در حزب حق بودند هفتاد و دو نفر بودند. آنهايي كه در حزب طاغوت بودند زياد بودند، شما ميروي مغازه در ميان يك جعبه چند تا ميوه را سوا ميكني. در قرآن داريم: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ) (هود /46)، حضرت نوح گفت بچهام را نجات بده، خدايا تو قول دادي كه اهل من غرق نشوند بچه من هم اهل من است، (إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي) (هود /45)، بچه من اهل من است، تو قول دادي كه اهل من گرفتار غضب نشوند، آيه آمد «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» يعني بچه تو از تو نيست، نه اينكه حرام زاده است، حلال زاده است. منتها حلال زادهاي كه در فكر تو نيست. ما كلمه «لَيْسَ مِنِّي» (كافي/ ج3/ ص269)، «لَيْسَ مِنَّا» (كافي/ ج2/ ص453)، «لَيْسَ بِوَلِيٍّ لَنَا» (بحارالأنوار/ ج101/ ص296)، آنجاهايي كه امامها گفتهاند، اين توي خط ما نيست، ميگوييم بعد شنوندهها ببينيد كه ممكن است شما همه چيزت خوب باشد مثلاً بيست و پنج تا خوبي داشته باشي اما سه تا هم عيب داري، ممكن است هفتاد تا خوبي داري اما دو تا هم عيب داري، بعد بياييم عيب ايمان را بررسي كنيم چون اگر خوبيهايمان را بررسي كنيم ما را غرور ميگيرد. شما اگر نگاه كردي گفتي من، دويست كتاب مطالعه كردم، خوب خيال ميكني دانشمند هستي، نگاه كنيم چقدر مطالعه نكرديم، چقدر بي سواد هستيم، هميشه راههاي نرفته را نگاه كنيد، تا خيز بگيريم برويم، به پشت سر نگاه نكنيم و به راههاي رفته، خوب مثلاً ما الان نگاه كنيم رهبر مملكت ما نمرهاش بيست، بر همه دنيا طاغوت حكومت ميكند. در ايران يك مجتهد عادل حكومت ميكند. مردم ايران، امت ايران، عالي، امتهاي ديگر وضعشان خيلي خراب است، امت ايران خوب امتي هستند شجاع، هشت سال بمباراني كه بر سر نه در غرب كشوري است كه تحمل كند و نه در شرق، تنها يران بود كه هشت سال جنگيد و يك سانتي متر از خاكش و زمينش را به دشمن نداد، امت ايران خيلي خوب هستند، چه كسي است مثلاً روي كره زمين معتقد باشد كه رهبر بايد يا معصوم باشد يا عادل، يك جانورهايي در بعضي از كشورهاي ديگر بر سر مردم مسلط هستند، كتاب ما قرآن يك و او كم و زياد ندارد، يك كلمه كم و زياد ندارد، افرادي هستند كه حافظ كل قرآن هستند، ما داريم در تهران. خادم مسجد است سواد هم ندارد، صبح از خواب بيدار شده و كل قرآن را حفظ شده، و وقتي ميخواند تطبيق ميكنند ميبينند يك حرف كم و زياد ندارد آخه كسي كه از يك كانال ديگر قرآن را حفظ كرده بالاخره مو نميزند مثلاً ميگويند (لَكَفُورٌ مُبينٌ) (زخرف /15) اين «لَكَفُورٌ»، «لَكفوراً» نيست اگر ميگويد «مُبينٌ»، «مُبِيناً» نيست، يعني قرآن دست نخورده. رهبر آگاه، امت شجاع، خوب اينها امتياز ما است، اما عيبهايي هم داريم. بد نيست امشب بنشينيم يك خوردهاي بررسي كنيم مثلاً اشكال ما چي است هركسي ممكن است يك اشكالي داشته باشد، بيننده هم بحث را در ماه رجب گوش ميدهد ماه رجب هم در آستانه ماه مقدسي است، تمرين كنيم، از خدا خير بخواهيم. پس در قرآن «ليس مني» داريم، رهبري مردم را به جبهه ميبرد، فرمود خدا امتحانتان ميكند، امتحان شكمي، شما را در محاصره اقتصادي قرار ميدهد. در راه كه ميرويد تا با دشمن كافر بجنگيد، يك نهر آب است و من تقاضا دارم كه از اين آب نخوريد، دلم ميخواهد نخوريد، «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي» هر كسي بخورد از ما نيست، (وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي) (بقره /249)، هر كس بخورد از ما نيست، رسيدن به آب نتوانست خودشان را نگه دارند آب خوردند، (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ) (بقره /249)، آقا يك صحنه را نگاه نكنيد، با ايشان قطع رابطه كنيد، از اين آقا جنس نخريد، ما اگر در بازارمان يك بازاري و در خيابانمان يك عابر، اگر كسي يك غلطي كرد، همه اعتصاب كرديم و گفتيم حالا كه اين طور شد، ايشان از ما نيست و هيچ كسي با شخص معامله نكند، ما راحت ميتوانيم با بايكت كردن يك كسي را سرنگون كنيم و پيغمبر از اين كارها ميكرد، دستور جنگ داد. سه نفر فرار كردند، يعني تخلف كردند، جبهه نيامدند، پيغمبر دستور داد هيچ كس با اين سه نفر حرف نزند وقتي برگشتند اين سه نفر به هر كسي سلام كردند هيچ كس جواب نداد، حتي به خانمش ميگفت غذا چي داريم، هيچ كس با اينها حرف نزد، چنان ايشان در فشار قرار گرفتند. كه قرآن ميگويد: (وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ) (توبه /25)، زمين به اين بزرگي براي اينها كوچك شد، گاهي انسان در يك خانه بزرگ، اذيت ميشود، گاهي يك خانه كوچك براي بعضي بزرگ است چون روحش بزرگ است، خانه بزرگ براي بعضي كوچك است چون روح كوچك است، خلاصه آنها با خودشان گفتند حالا كه پيغمبر فرموده كسي با ما حرف نزند ما سه تا خودمان هم با هم حرف نزنيم، هر كدام از آنها رفت خودش را به يك پايهاي بست و شروع كرد به گريه كردن، و بعد از مدتي كه توبه كردند آيه نازل شد كه من اينها را بخشيدم ديگر اعتصاب را بشكنيد و با اينها حرف بزنيد. در مدرسه يك دختري هست كه هر چه به او تذكر ميدهند بي اعتنايي ميكند ميشود او را در محاصره قرار داد همه دخترها عليه او اعتصاب كنند. اگر يك روحاني بد درآمد وقتي مردم پشت سرش نماز نخواندند خودش اسقاطي ميشود، راحت ميتوانيم در بازار، در اداره، و… فرد را ادب كنيم. اينها اهرمهاي خوبي است. (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي) (بقره /249). در اين جا فهرست مسلمانان مردود را برايتان بگويم،
2- خصوصيات مسلمان مردود و مذموم
كساني كه غلو ميكنند. امام فرمود: هركس كه غلو كند از ما نيست، ، مثلاً كسي در مورد حضرت علي(ع) غلو كند، رسول اكرم(ص) به اميرالمومنين فرمود: يا علي مثل تو مثل عيسي است، عيسي را بعضيها نعوذبالله حلال زاده نميدانستند به مريم ميگفتند تو شوهر نكردهاي اين بچه از كجا پيدا شده. حتي بعضي عيسي را حلال زاده ندانستند و بعضي عيسي را از خدا دانستند ببين از كجا تا به كجا، يكي ميگفت مگر علي نماز ميخواند كه ميگويند علي شب نوزدهم ماه رمضان در مسجد ضربت خورد علي در مسجد چه ميكرده؟ يكي هم علي را تا آن طرف خدايي ميبرد. كسي كه غلو كند از ما نيست بايد مواظب باشيم در مورد خودمان هم، همينطور است، افرادي را بزرگشان ميكنند، مثلاً وقت انتخابات ميشود مثلاً ميخواهند بگويند فلاني در شهر ما، در روستاي ماست به اين راي دهيد مثلاً اسوه تقوي است خود نماينده نبايد اجازه بدهد اين رقمي را، اسوه تقوا ميدانيد يعني چه؟ يكي حجة الاسلام است را به او ميگويند آيت الله، دانشجو را ميگويند جناب دكتر، حالا سال اول دانشگاه است و كنكور قبول شده و مادر و خواهرش هي ميگويند: بله آقاي مهندس، حالا چهار سال ديگر شايد مهندس بشود، به هر حال، مبالغه كردن به خصوص روبرو است، حديث داريم: «احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ» (منلايحضرهالفقيه/ ج4/ ص381) كسي كه ستايش بي جا ميكند خاك بريزيد توي دهانش، به خصوص اگر از يك جنايتكاري تعريف شد، كه داريم: «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ» (تحفالعقول/ ص46)، اگر يك آدم فاجر بدي تعريف كنند عرش خدا به لرزه در ميآيد در مشهد يك خيابان به نام عدل پهلوي بود. يعني مثلاً عدالت شاه، همان زمان در نوزده دي طلبههاي قم را كشتند وليعهد رفته بود خارج و يك ميمون بغل كرده بود بيسكويت در دهان اين ميمون ميگذاشت، نوشته بودند كه اسوه حيوان دوستي، حزب اللهيهاي قم را ميكشند بيسكويت در دهان ميمون ميگذارد اسوه محبت ميشود، يك خورده حيا كنند. بايد مواظب باشيم از چه كسي تجليل ميكنيم و چقدر تجليل ميكنيم، يك خانم پيري از دنيا رفته بود مادر يك شخصيت بود، دفتر يك عالمي نوشته بود حضرت آيت العظمي خبر فوت مادرتان را شنيد وبه شدت متأسف شد و تسليت ميگويد، آوردند آقا امضاء كند، آقا به رئيس دفترش گفت من به شدت ناراحت نشدم اين دروغ است، يعني مبالغه، نامه را عوض كردند نوشتند كه خبر رحلت مادر محترم شما را به عرض آقا رسانديم آقا ناراحت شدند، به شدتش را حذف كردند باز بردند آقا امضا كند گفت ناراحت هم نشدم. حالا يك پيرزني مرده، پيرمرد ميميرد، جوان ميميرد. گفت آقا چه خاكي به سر كنم؟ آقا گفت بنويس مادر شما از دنيا رفته ايشان را بيامرزد و خداوند به شما صبر دهد. بي روغن سرخ نكنيم، سر كچل را اينقدر شانه نزنيد، گاهي بي روغن سرخ كنيد، مشتاق ديدار هستيم. تو كي مشتاق ديدار ما بودي، آمدند پهلوي حضرت گفتند يا رسول الله يك عرض خصوصي داشتم.، همه ميخواستند خصوصي با پيغمبر صحبت كنند. آيه نازل شد هر كسي ميخواهد با پيغمبر خصوصي صحبت كند بايد يك درهم بدهد و بيايد. ديدند پولي شد غرض عرض سلامي بود خيلي مشتاق ديدار نبودند. قرآن يك قوانين سرعت گير دارد و يكي از قوانين سرعت گير اين است، ميخواستند تنگ گوش پيغمبر خصوي صحبت كنند، در خيابانها سرعت گير درست ميكنند، يك قانون سرعت گير يك تومان بدهيد بيائيد. يك كسي آمده بود خانه ما گفت: با اجازه يك تلفن بزنم، گفتم دو ركعت نماز بخوان، بعد تلفن بكن، گفت نخواستم، غرضي نداشتم، گفتم نه حالا يكي دو تا صلوات بفرست، نميخواستم نماز بخواني، ميخواستم تلفن نكني، تلفن مفت گيرت آمده، بعضيها تا ميبينند تلفن است. لذا بعضي خانمها كه زنگ ميزنند اگر بغل تلفن صندلي باشد خدا به شوهرشان رحم كند، تلفني كه كنار تختخواب است، كه ديگر ميخوابند حرف ميزنند، به همين خانم بگويي، خانم اگر ميخواهي حرف بزني لااقل صورتت را بشوي و حرف بزن، ميگويد بعداً ميز و تختخواب هست و تلفن هم مفت. دل كسي نسوخته، اگر شوهر راضي نباشداين همه پول تلفن بدهد تلفن زدن ما گناه است. ولو داريم احوال عمه و خاله را ميپرسيم. اين صله رحم نيست. حديث داريم اگر كسي به كسي سيلي زد يا جايش سرخ ميشود و يا كبود ميشود. و يا سياه، دوبله ميرود بالا، اگر سرخ بشود يك و نيم مثقال طلا، جريمهاش است، اگر كبود بشود دو برابر، اگر سياه بشود دو برابر ميشود اين براي صورت است، البته ضربه زدن به بدن ارزانتر است، صورت گران است. اگركسي مثلاً مشت زد، نيش گون گرفت اينها همه نصفه ميشود اين از گردن به بالا، اما از گردن به پايين، نصف يك و نيم ميشود هفتاد و پنج صدم اگر سرخ شود، كبود بشود، يك و نيم، سياه بشود سه. حديث بخوانم، حديث داريم اگر حيواني، پايش در گل فرو رفت يا حيواني سقوط كرد حتي توي صورت الاغ آدم حق ندارد بزند. وقتي اسلام ميگويد توي صورت اسب نزن، آقا چنان زد توي گوشش كه برق از چشمش پريد. بسمه تعالي بسيار غلط كردي، همچين زدم توي گوشش يعني چي توي صورت حيوان نميشود زد «مَنْ لَطَمَ خَدَّ مُسْلِمٍ لَطْمَةً بَدَّدَ اللَّهُ عِظَامَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ وَ حُشِرَ مَغْلُولًا حَتَّى يَدْخُلَ النَّار» (ثوابالأعمال/ ص284)، بعد ميفرمايد تا آنجايي كه ميگويد، «مَنْ بَاتَ وَ فِي قَلْبِهِ غِشٌّ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ بَاتَ فِي سَخَطِ اللَّهِ» (منلايحضرهالفقيه/ ج4/ ص15) اصلاً كسي ميخوابد براي كسي نقشه ميكشد، هر كسي بخوابد و در مغزش براي كلاهبرداري نقشه بكشد. ايشان ميفرمايد كه اگر بميرد در اين حالت مسلمان نمرده، و اگر كسي كلك بزند مسلمان نيست، چرا كلك ميزنيد به چه كسي كلك ميزنيد. حديث داريم: «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» (تحفالعقول/ ص88) اگر چاه بكني براي كسي خودت ميافتي داخل آن، شما كلك زدي ديگران هم كلك ميزنند. حديث داريم اگر كسي به ناموس مردم نگاه بد كند به خواهر و مادرش نگاه بد ميكنند، به دختر مردم نگاه بد نكنيد، به دخترتان نگاه بد ميكنند، اگر ميخواهيد دخترتان سالم باشد دختر مردم را سالم نگاه كنيد، چيزي در اين هستي هدر نميرود هر چيز حساب و كتاب دارد، سيلي زدن و كلك زدن، حديث داريم كه: «نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ حِزْبُنَا حِزْبُ اللَّهِ وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مَنْ سَاوَى بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فَلَيْسَ مِنَّا» (بشارةالمصطفى/ ص127)، مقابل غلو يك عده هم هستند كه ميگفتند امام هم مثل ما، او يكي و ما هم يكي، هر كس ما و غير ما را يك جور بداند «فَلَيْسَ مِنَّا» آن هم معلوم ميشود خودي نيست، امام نور دارد، امام علم غيب دارد، دعايش مستجاب ميشود، امام هر چي اراده كند بداند خدا به او ياد ميدهد، امام معصوم است كسي كه معصوم است، علم غيب دارد و هر علمي را با اراده در اختيار قرار ميدهد، آن وقت او يكي و ما هم يكي. حديث داريم: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «لَيْسَ مِنَّا مَنْ أَذَاعَ حَدِيثَنَا» (إختصاص مفيد/ ص33)، بعضي حرفهاي محرمانه را كسي پخش كند از ما نيست، امام باقر(ع) امام پنجم، يكي از يارانش، شاگردانش، جابر جعفي، بود جابر دهها هزار حديث بلد بود كه امام فرموده بود كه به كسي نگويي، يكروز يكي از اصحاب امام صادق گفت: هر چي دارم ميگويي نگو، جه خاكي به سرم بكنم؟ حرفهاي نگفته، حرفهاي محرمانه مگر ميشود، بله بعضي حرفها را بايد سانسور كرد در قرآن هم براي سانسور آيه داريم، يك كسي از من پرسيد آقاي قرائتي در تلويزيون بحثهاي شما را هم سانسور ميكنند؟ گفتم بله، گفت راضي هستي، گفتم بله قرآن ميگويد، (لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ) (مائده /101) براي چيزها كه اگر لو برود ضرر دارد نبايد لو برود. خدا رحمت كند شهيد رجايي را، الحمدالله حالا وضع گندم خيلي خوب است، زمان شهيد رجايي به شهيد رجايي گفتند، تا سه روزديگه ايران بيشتر گندم ندارد، گفت به مردم نگوييد، اگر به مردم بگوئيد تا سه روز ديگه بيشتر گندم نداريم، قبل از سه روز فتنه ميشود هيچي نگوييد رفت توي يك اتاق شروع كرد به گريه كردن و توسل، خيلي كارها از گريه و ناله ميآيد، ماه رمضان، ماه شعبان، نصف شب كسي بيدار شود و يك قطره گريه كند، خيلي گريه ارزش دارد، در جاهايي كه آدم به بن بست ميرسد بايد آدم با خدا خلوت كند، خدايا تو بگو چه كنم، آدم وقتي مضطر شد. خدا كمكش ميكند، اين حسابش است، بعضي حديثها را نگوئيد، اگر گفتند نگوئيد و شما گفتيد از ما نيستيد، خودي نيستيد، اگر كسي توي خريد كلاه سر كسي بگذارد گاهي هم كلاه كه سر ميگذارد براي خودي است يك كسي ميگفت اگر روز قيامت خدا به من بگويد چرا دزدي كردي ميگويم خدايا براي خرجي زن و بچهها بود، يك كسي يك معماري را ميبرد تا خانه قيمت كند، وقتي كه ميبردش به معمار گفت آقاي معمار خانه را درست قيمت كن، گفت چرا؟ گفت براي اينكه مال خانواده شهدا است، گفت به به تو ميگويي خانه خانواده شهدا را گران قيمت كنم. اين ميداني يعني چه؟ يعني لقمه حرام بدهم به بچههاي شهيد بخورند، اگر مال خانواده شهدا است من بايد حقش را بگويم، بگويم حالا كه مال خانواده شهدا است يك خورده گران قيمت كنم يعني كلاه سر مردم بگذارم، آن وقت با گران فروشي نان حرام بدهم به بچه شهيد، گاهي وقتها اين كار را ميكنيم. مثلاً كارمند اداره، قانون هم ميگويد كه سي ساعت، چهل ساعت، پنجاه ساعت، اضافه كاريش بدهيد ميگويد ميداني آدم بدبختي است بگذاريد دويست ساعت اضافه كاري برايش بنويسم، خوب آدم بدبختي است يعني چه؟ يعني لقمه حرام به او بدهيم بخورد تو كه بدبخت ترش كردي، بدبخت دنيا بود داري بدبخت آخرتش هم ميكني، يك شغل دوم برايش درست كن. از امام حسن مجتبي(ع)يك سئوال حضرت پرسيدند يك خاطره از كوچكيات داري؟ از بچگي، چون امام حسن نوه پيغمبر بود نوه هم از نعمتهاي الهي است. خدا در قرآن يك نعمتهايي گفته كه من تا ديشب اين را بلد نبودم، البته ما ميدانستيم كه فرزند نعمت است نوه هم نعمت است، اما نميدانستيم كه قرآن ميگويد نعمت است، در مورد حضرت ابراهيم قرآن ميگويد: (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوب) (انعام /84) اسحاق بچه ابراهيم است و يعقوب بچه اسحاق است كه نوه ميشود ولي ميگويد ابراهيم قدر خودت را داشته باش هم به تو اولاد دادم و هم به تو نوه دادم و پيدا است كه نوه از نعمتهاي خدا است، گاهي نعمتهايي را خدا داده و آدم توجهاي به آن ندارد مثل نعمت غلتيدن ما هيچ وقت صبح از خواب بلند نميشويم بگوييم الحمدالله كه ديشب غلتيديم، اصلاً نميدانستيم كه غلتيدن از نعمتهاي خدا است، و قرآن روي اين تكيه كرده، ميگويد يكي از نعمتهايي كه به اصحاب كهف داديم اين بود كه آنها را ميغلتانديم، (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ ذاتَ الشِّمال) (كهف /18) اينها را ميغلتانديم يعني خدا در قرآن به نعمت غلتيدن در خواب مانور داده، گاهي آدم توجه ندارد. يكي فنر چشمش پاره شد فنر پلك، همه بدنش سالم، چشمش هم سالم ولي فنر پلكش پاره شد، هر كسي را ميخواهد ببيند بايد با دستش پلك را بالا ببرد احوال پرسي ميكند و دوباره ميافتد پائين، پس بايد بگويم كه الحمدالله كه چشممان فنر دارد، يعني تا خدا نگيرد آدم نميفهمد. من تعجب ميكنم اينها كه نماز نميخوانند چه احساسي دارند، آخه آدمي كه اينقدر عاجز است كه از ترس پشه برود توي پشه بند، آدمي كه اينقدر عاجز است كه از سوسك ميترسد، آدمي كه اينقدر عاجز است كه از خواب پريشان، پريشان ميِشود، آدمي كه اينقدر عاجز است كه فنر چشمش اگر پاره شود، اينقدر عاجز است، آن وقت اين در مقابل خدا گردن كلفتي ميكند، پنج ساعت مينشيند فيلم ميبيند ميگوئيم پنج دقيقه بلند شو نماز بخوان حال ندارد، قرآن ميگويد: (وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ) (بقره /45)، چطور شد تا وقتي ميگويند نماز سنگين هستي اما براي هر كاري سبك هستي، قرآن بخوان، خيلي خوب حالا درس دارم باشد براي بعد، آقا ميرود فلان مجله را ميخواند در قرآن يك آيه داريم: ميگويد: (وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ) (زمر /45)، غير خدا را كه ميگويند، «إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ»، تا ميگويند غير خدا ميخندد، تا َ (إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ) (زمر /45)، وقتي ميگويند خدا عبوس است تا ميگويند غير خدا ميخندد. ميگويند خدا گرفته ميشود و وقتي ميگويند غير خدا باز ميِشود. اينها خطرناك است، غير خدا چه ميتوانند براي ما بكنند، حتي نزديك ترين افراد، اينكه قرآن گفته: (يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ) (شعراء /88) درست است كه مال قيامت است امام توي دنيا هم «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ». خدا اموات را رحمت كند پدرم دقيقههاي آخر عمرش بود يازده تا بچه داشت دورش ميچرخيديم، هي ميگفتيم چه كنيم، گفتيم نميدانيم، آنجا من اين آيه را فهميدم، كه ميگويد روز قيامت بچه به درد نميخورد، نه در دنيا هم ميرسد به جايي كه بچه به درد نميخورد، آدم دروغ بگويد به خاطر اينكه بچهاش خوش بگذراند، خوش نگذرد، روي موكت بنشين ولي من دروغ نميگويم، لذا يكي از بازاريهاي متدين، يك تاجري به شاگردانش گفت اگر ديدي من در مغازه به متري دروغ گفتم، فوري آب دهانت را بريز توي صورت من، و اگر نيندازي بيرونت ميكنم، من براي يك لقمه نان دروغ نميگويم، خدا به سگهاي ولگرد روزي ميدهد، خدا به سوسكهاي سوراخها روزي ميدهد، آن وقت من براي روي اينقدر كلاهبرداري، يعني خدا عاجز است كه من صاف راه بروم روزيام را بدهد. اينها گير توحيدي دارد اگر كسي دروغ بگويد يا كلاهبرداري كند براي يك لقمه نان، كسي كه ازدواج نميكد و ميگويد خرجي چه كنم، اين مشكل ازدواج ندارد مشكل ايماني دارد، ميداني ميگويد چه؟ ميگويد خدايا اگر يكي باشم زورت ميرسد ولي اگر دوتا باشم زورت ته ميكشد، اينها گير دارند ميگويد من اگر ازدواج كنم خرجي چه كنم؟ معنايش اين است كه خدايا تو زورت يك مقدار است و تو به اندازه من زور داري و دوتا بشويم كه زور نداري، اين فكر نميكند كه عروس جايش عوض ميشود و روزياش كه قطع نميشود، خانه بابايش هم روزياش قطع نميشود، مكان عروس عوض ميشود، و اين را هم حساب نميكند كه آدم يك چيزي را يك بار تجربه ميكند، دو بار تجربه ميكند، سه بار تجربه ميكند، ما در ايران اگر بيست ميليون زن و شوهر داريم، بيست ميليون خدا امتحان پس داده، به عدد هر زن و شوهري، كه تمام افراد بعد از ازدواج وضعشان از قبل ازدواج بهتر شده، من نديدم كسي را بگويد قبل از ازدواج وضعم خوب بود و بعد از ازدواج بد شده و گاهي بعد از بچه وضع آدم بهتر ميشود. اكر كسي كلك بزند از ما نيست، «لَيْسَ مِنَّا مَنْ يُحَقِّرُ الْأَمَانَةَ» (إختصاص مفيد/ ص248)، غلو كنندگان، غش و حيله زنندگان از ما نيست كسي كه اسرار ما را افشا كند، از ما نيست. كسي كه به ديگران سيلي بزند از ما نيست. كسي كه در امانت خيانت كند. خيانت به امانت يعني چي؟ ، شما خانه را اجاره كردي، چقدر حق داري از اين خانه استفاده كني، حالا گاهي وقتها چون مستاجر ضد صاحب خانه است اگر يك ميخ قد چوب كبريت ميخواهد بكوبد ميگويد ميخ را درشتتر كن تا مقداري بيشتر خراب شود، بيشتر آب بريزيم، اصلاً شير را باز ميكند آبش برود، ما داشتهايم اين را كه وقتي مستاجر خواسته برود از بغض صاحبخانه شير را باز كرده و رفته، نيست از ما كسي كه در امانت خيانت بكند، هر چيز ما امانت است، بچههاي ما امانت هستند، اعضاي ما امانت است. يك كسي وسواسي بود، توي زمستان دستش را توي حوض ميكرد، از بس كه دستش را توي آب يخ زده بود دستش سرخ شده بود، خوشم آمد از يك پيرمردي كه سواد هم نداشت اما حرفش حكيمانه بود اين آدمهايي كه سواد ندارند بعضيهايشان حكيم هستند، سواد خواندن و نوشتن ندارد اما عقلش خيلي بالا است فرهنگش بالا است، آمد گفت كه چرا دستت را اينقدر توي آب يخ فرو ميكني؟ ، بعد جملهاي را گفت، گفت دست شما امانت است ظلم، به امانت خيانت است، ما هر چي داريم از امانت است. قرآن ميگويد: (جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيه) (حديد /7)، يعني شما خليفه خدا هستي، خدا به تو داده، شما قائم مقام هستي، مگر ميشود آدم هر جوري كه خواست استفاده كند بچههاي ما امانت هستند فكر بچه را با چي پر ميكني، اعضاي ما امانت است، كتاب به تو دادهاند، حاج شيخ عباسي قمي صاحب كتاب مفاتيح، بابا مال پنجاه سال پيش است، متاسفانه بعضيها اطلاعات مذهبيشان خيلي كم است، در يكي از اين گزينشها از يكي از تحصيلكردههاي مد بالا پرسيدند كه حاج شيخ عباس قمي چه كسي است گفته بود يكي از ياران پيغمبر اسلام، بابا حاج شيخ عباس قمي چهل سال پيش است.
3- حكايتي از حقالناس
حاج شيخ عباس قمي به خواب آقازادهاش آمد گفت من يك كتابي امانت از يك نفر گرفتهام و يادم رفته به او بدهم و اين امنيت بر دوش من سنگيني ميكند اين كتاب در فلان كتابخانه و فلان طاقچه و رنگ كتاب و جلد كتاب اين طور است و زود برو به صاحبش بده، ايشان از خواب ميپرد و ميرود كه كتاب را به صاحبش بدهد كه در امانت خيانت و كوتاهي نشود. پاي پسر به در گير ميكند و كتاب از دستشمي افتد، كتاب كه خورد به زمين زخمي ميشود، ايشان بر ميدارد فوتش ميكند وصاف و صوفش ميكند و ميرود و كتاب را ميدهد. دو مرتبه حاج شيخ عباس قمي به خوابش ميآيد و ميگويد كتاب سالم گرفتيم و زخمي تحويل دادي چرا به صاحبش نگفتي من كتاب تو را زخمي كردم، توي اين عالم كه هستي امانت است، من دخترم را پهلوي شما فرستادم تا به او خياطي ياد بدهي، او را به كلفتي ميگيري، جارو كن ببينم، برو سيب زمينيها را پاك كن، بابا اين آمده خياطي ياد بگيرد. شاگرد من آمده پيش شما مكانيكي ياد بگيرد بيگاري ميگيريد، البته دختر و پسر اگر براي استادش كار بكند يك افتخار است، او خودش كار بكند اما كسي حق ندارد او را به كار بگيرد، . يك حديث داريم ميگويد: «اخْدُمْ أَخَاكَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا وَ لَا كَرَامَةَ» (إختصاص مفيد/ ص243) يعني توكمك كن به برادرت، اما اگر او ميخواهد تو را به كارت بگيرد زير بار نرو، خودت لخت ميشوي ميروي زير دوش، اما كسي ميخواهد آب توي يقهات بريزد، نگو ما حالا يك استكان آب ريختيم توي يقهات مگر زير دوش نميروي اين هم يك استكان ميگويد زير دوش را انتخاب ميكنم خودم لخت ميشوم ولي اين آب را تو در يقه من ميريزي، «اخْدُمْ أَخَاكَ» كمك كن، اما اگر او ميخواهد تو را به كار بگيرد قبول نكن، «لَيْسَ مِنَّا» امانت، امروز يك جايي بوديم يك كسي توي خانه يك كسي نشسته بود ميگفت آقا من ميتوانم فايل و كمد كه ميآورم ميخ بكوبم مثلاً براي ميخ كوبيدن اجازه ميگرفت، اينها دقت است، يك نفراز همكاران ما در نهضت سوادآموزي تا خوابش برد، خوابيد وقتي از خواب بيدار شد گفت پنكه روشن بود و من زير پنكه دولت خوابيدم و پنكه براي وقت كار است اما من خوابيده بودم يك مقدار پول براي برق پنكه داد. ما گاهي وقتها مثلاً تلفن اداره را ميزنيم به برق تا ميزنيم ميسوزد. بگذريم از اينكه گاهي يك راننده ميزند به طرف و فرار ميكند، قيامت چه خواهد كرد؟
4- آدمها چند نوع هستند
يكي از دوستان ما، ما آدمهاي مخلصي داريم، ما سه رقم آدم داريم، يك آدم كار نكرده كه ميخواهند پوز بدهد، قرآن ميگويد: (وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ) (آلعمران /188) دوست دارند كسي تعريفشان كند براي يك كار نكرده مثلاً به من يك چيزي ميگويد ميگويد آقاي قرائتي من يك چيزي براي تو بگويم و توي تلويزيون آن را بگو، و بگو كه من گفتم، يك جمله به من گفتي حالا ميخواهي توي تلويزيون اسم تو را ببرم، اينها را قرآن ميگويد خيلي بدبخت هستند، چون خوششان ميآيد يك كسي به كاري كه نكردند، تعريفشان كند بعضيها يك كاري را ميكنند و ميخواهند ديگران تعريفشان كنند كه هدف آنها ديگران است كه قرآن ميگويد (يُراؤُنَ النَّاسَ) (نساء /142)، اينها اهل ريا هستند، بعضيها مخلص هستند و يك كاري كه ميكنند ميخواهند كسي نفهمد. كتابها و جزوههاي خوبي را براي ما فرستادند، عجب جزوه خوبي است، مثلاً براي نماز حرفهاي خوبي زده، گفته است من هم اسمم را نمينويسم تا معلوم نشود چه كسي هستم اگر اين خوب است چاپ كنيد و در اختيار مردم بگذاريد، مطالعه كرديم ديديم عجب كتاب خوبي است چاپ هم كرديم و در اختيار مردم گذاشتيم، روي آن هم نوشتيم عبدالله بنده خدا نميدانيم كه چه كسي است، آدمهايي هستند پانصد ساعت تحقيق ميكنند و ميگويند هيچ كسي نفهمد، آدمهايي هستند كه يك ساعت و پنج دقيقه تحقيق ميكنند ميخواهند ساعتي پول بگيرند ميگويند ببخشيد پنج دقيقه اضافه بود. يعني تا ريال آخرش هم پولش را ميگيرند. سه دسته آدم داريم، كار نكرده ميخواهد ستايش بشود، قرآن ميگويد: «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» قطعاً اينها رو سياه هستند، كار ميكند، و رياكار است و باطل است، افرادي هم كار ميكنند ميخواهند آنها را نشناسند. دوستي دارم كه به من كمك ميكند و اسمش را يك بار توي تلويزيون بردم، بعد از دو سه روز آمد گفت دو سه شب است كه از غصه خوابم نميبرد از غصه، كه چرا اسم من را توي تلويزيون بردي، من ميخواستم كمك تو بكنم و هيچ كس من را نشناسد، آدمهايي هم هستند كه يك سطل زباله ميدهند به شهرداري و اسمش را پشت آن مينويسد باني اين سطل زباله محسن قرائتي، بعضيها مينويسند لعنت بر پدر و مادر كسي كه پوست خيار بيندازد، يك سطل زباله ميدهد ميخواهد اسمش پشت سطل زباله باشد از مو نميگذرد كساني كه ازدواج نميكنند هر كس از ازدواج بدش بيايد، دختر هر چه خواستگار برايش ميآيد ميگويد نه، پسر است آقا جان بزرگ شدي ديگه وقت ازدواج است قبول كن ميگويد نه، حضرت فرمود كسي كه وقت ازدواجش باشد و خواستگار دارد و رد كند مثل ميوهاي است كه ميرسد و فاسد ميشود. حديث داريم كه: دختر اگر اولين خواستگار برايش ميآيد مشكلي ندارد جواب رد ندهيد، اولين خواستگار كه ميآيد بله بگوييد مگر اينكه مشكلي داشته باشد، حالا بگذر چهار تا بيايد سوا كنيم، سوا كنيم ندارد، اولين موردي كه هست اگر مشكلي ندارد باقياش را هم به خدا توكل كن، اگر مشروبات الكلي ميخورد، داريم اگر كسي دخترش را بدهد به يك جواني كه مشروبات الكلي ميخورد نسل خودش را قطع كرده است، دختر ميدهيم به جواني كه اهل نماز نيست، كسي كه ترس از خدا نميكند چطور تكريم از عرو س خانم يا پدرزن ميكند، نعمتهاي خدا را ناديده ميگيرد، نعمتهاي شما و خدمات شما را هم ناديده ميگيرد، كسي كه لطف خدا را ناديده بگيرد خدمت ما را هم ناديده ميگيرد. حديث داريم اگر كسي شرايطش جور است و هي كتف هايش را بالا مياندازد «مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي»(كافي/ ج5/ ص496)، اگر كسي بي اعتنايي كند نسبت به ازدواج از ما نيست، كسي كه مردم احترامش ميگيرند از شر زبانش اين هم از ما نيست، بعضي ازش ميترسند يا الله جارو كن الان بابات ميآيد داد ميزند. معلوم ميشود كه باباي بدي است كه از ترس خانه را جارو ميكند، يا مثلاً پسر بزرگ است ميآيد توي خانه شيشهها را ميشكند داد ميزند همه خواهرها از آن ميترسند، داريم كسي كه از او ترسيدند و احترامش كردند او هم از ما نيست، چرا از ما بترسند، از كار خلاف خودشان بايد بترسند، مثل اينكه آدم نزد قاضي ميرود و از قاضي ميترسد قاضي كه ما را نميخورد خود مجرم هم از جرم خودش ميترسد، از جرم خودتان بترسيد، اما كسي كه جرم نكرده بگويد كه من جرمي نكردم همين است كه هستم. كسي را نبايد بترسانيم. بحث ما اين بود كه مسلماناني داريم انتخاب شده مثل اينكه ميگوئيم (سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ) (إختصاص مفيد، ص341) روايت هم داريم كه اينها از ما هستند و در خط ما «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات /15)، قرآن ميگويد اينها راست ميگويند اينها خودي هستند، اينها «اهل الله» هستند. حديث داريم كه: كساني هستند كه بهشت را هم نميخواهند خدا را ميخواهند. يك كسي چند تا نوكر داشت سوار شتر شد يك مقداري هم درهم و دينار گذاشت توي خورجين، سوار شتر شد، رسيد به يك درهاي، اين پولها را ريخت توي دره بعد گفت هر كس بردارد مال خودش، يك مرتبه همه نوكرها آقا را رها كردند و رفتند، يكي از نوكرها چسبيده بود به آقا و دنبال شتر ميرفت، آقا گفت چرا تو نرفتي؟ گفت من تو را ميخواهم پولت را نميخواهم، بعضيها هستند كه خود خدا را ميخواهند. خدايا بهشتم بدهي يا ندهي تو را دوست دارم، بعضيها هستند خود شيرجه را دوست دارند بلا تشبيه، بعضيها نه اگر يك لنگه كفش كف حوض باشد ميگويد شيرجه برويم درش بياوريم، خود شيرجه را دوست ندارند مخلص لنگه كفش هستند، آني كه با خدا حرف ميزند خود حرف زدن با خدارا دوست دارد، آنجايي كه ميگويد (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) (فاتحه /5) بي نهايت كوچك با بينهايت بزرگ، اصلاً حرف ميزند. خود نماز برايش لذت دارد. مثل اينكه بغل بوعلي سينا آدم مينشيند كيف ميكند، بعضيها ميگويند برويم بغل بوعلي سينا پرتقالهايش بزرگتر است، نه بوعلي سينا را براي پرتقالهايش ميخواهدبعضيها اصلاً ميخندند ميگويند اصلاً پرتقال و چايي چي است، بغل بوعلي سينا نشستن خودش ارزش است. اينها كه خدا را ميخواهند خدا را ميخواهند «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» اينها راست ميگويند. مسلماناني داريم انتخاب شده و مسلماناني داريم رد شده. ردشدهها كساني هستند كه غلو كنند، بيش از آن كه بايد باشند، مبالغه كنند. كساني كه كلك بزنند. كساني كه اسراري را فاش كنند. كساني كه به ديگران كتك بزنند. كساني كه به امانت خيانت كنند. اينها مسلمانان مردود هستند. خدايا به آبروي اميرالمومنين ما را از مسلمانان مردود قرار مده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2329