نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2394
موضوع: مقایسه شرایط خود و نمونههای مشابه تاریخی
تاريخ پخش: 19/01/1402
عناوين:
1- روزه گرفتن، حکم الهی در همه ادیان آسمانی
2- درس گرفتن از صبر و پایداری مردان خدا
3- یاد خدا، عامل دریافت لطف الهی
4- کیفر قیامت، تجسم اعمال دنیوی
5- بخل در راه خدا، موجب عسر و سختی در زندگی
6- خطر منّتگذاشتن بر خدا و رسول خدا
7- خاطرهای از مرحوم کوثری در کمک به رزمندگان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثی که امشب میخواهم بگویم، تحت عنوان اینکه برای آموزش، استاد دانشگاه، طلبه، روحانی، پدر، مادر، هر کس میخواهد چیزی را یاد کسی بدهد، یک چیزی را به کسی القا کند، نمونههایش را بگوید، طرف قبول میکند، مشابهسازی. مثلاً میخواهی غسل به بچّهات بگویی، قبل از آنکه به تکلیف برسد، بابا این پسرش را با خودش به حمّام ببرد، یا مادر دخترش را با خودش به حمّام ببرد، بگوید امروز مثلاً جمعه است، غسل جمعه میکنم، سر و گردن و طرف راست و طرف چپ و غسل جمعه بکند، بچّه میگوید خب این میشود غسل جمعه، روز جمعه ثواب دارد، خیلی هم ثواب دارد. خداوند در قرآن خیلی از این آیهها را به کار برده، وقتی میخواهد یک چیزی را بگوید، میگوید مثلش را انجام دادی. استخوان پوسیده را پهلوی پیغمبر آورد، فشار داد، آرد کرد، فوتش کرد، گفت: (مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ) (یس /78)، چه کسی استخوان پوسیدهها را که با فشار مچ من آرد شد، فوت شد، پخش شد، چه کسی این استخوان پوسیدهها را زنده خواهد کرد؟ یعنی دربارهی معاد. خدا میگوید مشابهش را داریم، «قُلْ»: به او بگو، (يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ) (یس /79): آن کسی که روز اوّل تو را خلق کرد، روز دوّم هم خلق میکند.
1- روزه گرفتن، حکم الهی در همه ادیان آسمانی
همین ماه رمضانی که هست، وقتی میخواهد بگوید روزه بگیرید، میگوید سختت است؟ (كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم) (بقره /183)، ادیان آسمانی، همهی ادیان، روزه داشتند. در جبهه، رزمندگان ما ترکش میخوردند، تیر میخوردند، ویلچری میشدند، بعضیهایشان، قرآن برای اینکه به اینها آرامش بدهد، میگوید آقا شما تیر خوردید، در لشکر صدّام هم یک عدّه تیر خوردند، منتها صدّام به خاطر هوسش که میخواست سردار قادسیه بشود، به ایران حمله کرد که قهرمان عرب بشود، ما به خاطر دفاع از کشورمان رفتیم. (فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُون) (نساء /104)، اگر شما غصّه خوردید، آنها هم غصّه خوردند، منتها او در راه دفاع از کشور به فتوای امام، او در راه قهرمان شدن صدّام در راه هوس، مشابهسازی. (إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُه) (آل عمران /140)، یک آیه دیگر دارد، میگوید: زخمی شدی؟ طرف مقابل هم زخمی شد، مشابهسازی. یک وقت یک جایی رفتم، همه جوان بودند، گفتم: یکی بلند شود، اذان بگوید.» دیدم همه به هم نگاه میکنند، خجالت میکشیدند. گفتم که: «پس یک کار کنید، من «اللّهُ أَکْبَر» میگویم، همه با هم بگویید «اللّهُ أَکْبَر»». همه گفتند، خب تمام شد. حالا «اللّهُ أَکْبَر» دوّمم را فقط صف اوّل بگویید «اللّهُ أَکْبَر». صف اوّلیها گفتند. گفتم: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللّهُ» را شما چهار تا بگویید. یک ذرّه یک ذرّه. بعد گفتم تو بگو: «حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ». بلند شد گفت «حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ». یعنی اوّل اذان بزرگ بود، نخ نخش کردم، هر نخی را به یک کسی گفتم.
2- درس گرفتن از صبر و پایداری مردان خدا
به پیغمبر میگوید: «اصْبِرْ»، مقاومت کن، بعد میگوید دیگران هم مقاومت کردند، (كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ) (احقاف /35)، همهی انبیاء مقاومت کردند، تو هم باید مقاومت کنی. (إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا) (نساء /163)، من از کلمهی «کَما» اینها را درآوردم هان، در قرآن، کامپیوتر، دگمهاش را بزنی، کلمهی «کَما»، خدا کجا گفته مثل آن، مثل آن، مشابهسازی میکند. در معاد میگوید شک داری که مردهها زنده میشوند، نگاه کن به زمین، باران میآید، از زمین خشک، از درخت خشک سبزی بیرون میزند، همان خدایی که از درخت خشک سبزی بیرون میزند، میوه و برگ سبز بیرون میزند، قیامت هم ما را زنده میکند. امیرالمؤمنین میفرماید: (در قرآن اخبار قبلی هست، اخبار بعدی هم هست.) (نهج البلاغه، خطبهی 158) یعنی چه؟ یعنی شما هم یک تکّه از تاریخ هستید، مثل باقیها، دیگران چه کردند، ما هم چه میکنیم. قرآن به بعضیها میگوید امروز شما فراموش شده هستید، چرا؟ برای اینکه شما هم در دنیا خدا را فراموش کردید، «الْيَوْمَ نَنْساكُمْ» (جاثیه /34)، امروز شما همه فراموش میشوید، کسی به شما توجّه نمیکند، چرا؟ برای اینکه شما هم در دنیا توجّه نکردید. گاهی وقتها یک کسی میخواهد نماز بخواند، سر به سرش میگذارند، حجابش را مسخره میکنند. یکی از سورههای قرآن سورهی (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين) (مطفّفین /1) است، وای به کم فروشها، دو صفحه بیشتر نیست، آن صفحهی دوّمش، در آیات آخرش، میگوید چهار تا متلک باید بشنوی، چهار تا متلک مذهبیها میشنوند، از چه کسانی؟ از خلافکارها، خلافکارها چهار تا متلک نثار مذهبیها میکنند، حالا آیه را که میخوانم، بعضیهایش را هم شما بلدید: 1- «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا»، مجرم، گنهکار، (كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ) (مطفّفین /29)، مجرمین به مؤمنین میخندند، شیخ شده! امّل شده! طلبه شده! «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ»، «أَجْرَمُوا» ها به «آمَنُوا» ها میخندند؛ 2- (وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ) (مطفّفین /30)، از کنارش که رد میشوند، هی «يَتَغامَز»، غمزه میآیند، چشمک میزنند؛ 3- (وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهينَ) (مطفّفین /31)، وقتی پهلوی حزب و باند و تیپ خودشان میروند، فکاهی میگویند، «فَكِهينَ»، فکاهی، جوک میسازند، کلیپ درست میکنند؛ 4- «وَ إِذا رَأَوْهُمْ»، از دور هم که نگاه کردند، با اشاره میگویند: ( إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ) (مطفّفین /32)، آن را میبینی، منحرف است. «يَضْحَكُونَ»، میخندند؛ «يَتَغامَزُونَ»، غمزه میآیند؛ «فَكِهينَ»، جوک میسازند، «لَضالُّونَ»، نسبت امّل و ارتجاع به شما میدهند. خب این متلکها را چه کنیم؟ میگوید مشابه دارد، «فَالْيَوْمَ» روز قیامت میآید، (الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ) (مطفّفین /34)، آنها به اینها میخندند.
3- یاد خدا، عامل دریافت لطف الهی
شما خدا را فراموش کردید، خدا هم شما را فراموش میکند. خوبیها هم همینطور میگوید (اذْكُرُوني أَذْكُرْكُم) (بقره /152)، یاد من باشید، من هم یاد شما هستم. یک وقت یک دختر خانمی تو صحن من را دید، گفت: «آقای قرائتی، من هر چه میگویم، امام رضا گوش نمیدهد، چرا؟!» گفتم: «هر چه امام رضا گفته، تو گوش دادی؟!» گفت: «نه» (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم) (محمّد /7)، کمک کنید، کمک میشوید. آبروی افراد را حفظ کن، آبرویت حفظ میشود، تو که یک عیبی از فلانی پیدا کردی، اس ام اس دادی فلانی چه کرده، عکسی گرفتی، از زندگی مردم، صحنههای بد و آبرویزی را فیلمبرداری کردی، برای همدیگر میفرستید، یک کسی هم فردا آبروی تو را خواهد ریخت. قرآن یک آیه دارد، میگوید روز قیامت فلز را داغ میکنند، میگذارند به پیشانی فرد و پهلو، «تُكْوى بِها جِباهُهُمْ»، «جَبْهَة» یعنی پیشانی، «وَ جُنُوبُهُمْ»، «جُنُوب»، «جَنْب»، «جَنْب» یعنی پهلو، فلز را داغ میکنند، به پهلو و پیشانی میزنند، بعد میگویند: (هذا ما كَنَزْتُمْ) (توبه /35)، این پولهایی است که در گاوصندوق داشتی، پولت را در گاوصندوق، در بانکها خواباندی و مردم له له میزدند. قرآن میگوید: اینهایی که مال یتیم میخورند، آتش میخورند، (نساء/ 10)، حالیشان نیست. «بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» (نحل/ 28، سجده/ 14 …) همین عمل خودت است، آنجا مجسّم شد.
4- کیفر قیامت، تجسم اعمال دنیوی
داریم زبان بعضی انسانها روز قیامت به قدری دراز میشود، مثل طناب و نخ میافتد زمین، مردم لگد میکنند. این عین کار خودمان است. شما از شرق، از مشهد غیبت یک نفر را در تبریز میکنی، او از تبریز غیبت یک نفر را در بوشهر میکند، زبانی که اینقدر دراز بشود، از یک استان، یک استان دیگر را میگزد، این زبان دراز که نیش زدی، در قیامت هم همان زبان دراز میشود، میخورد زمین، مردم پایمال میکنند. هر جوری باشیم، با ما رفتار میکنند، گندم از گندم بروید، جو ز جو. به مردم میگوید: «إِنْ تَتَوَلَّوْا»، اگر شما به دین پشت کردید، (يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم) (محمّد /38)، آیهی قرآن است، میگوید، اگر شما پشت کنید، شما بروید، یک عدّهی دیگر میآیند. شما اسم صادق و کاظم، اسم رضا و احمد و محمود و اسم فاطمه و زهرا، شما اسم خوب، اسم ائمه را نمیگذارید، آن وقت خدا به سرت میاندازد، اسم یک تیغی در بلغارستان بگذاری. اسم دخترت چی هست؟ «فیلیا». میگوییم فیلیا چی چیه؟ میگویند «یک تیغی در بلغارستان هست!» این سیلی را خدا زد، کسی که زهرا را فراموش میکند، گرفتار تیغ بلغارستان میشود.
5- بخل در راه خدا، موجب عسر و سختی در زندگی
حدیث داریم، حدیث داریم، امام کاظم، پدر امام رضا، فرمود: «هر کس یک پولی را در راه حق خرج نکند، خدا زندگیاش را چنان تاب میدهد که دو برابرش را در راه باطل خرج کند.» (تحف العقول، ص 408) شما مثلاً صد تومان داری، باید دو تومانش را خمس بدهی، میگویی من نمیدهم، خدا یک خرج چهار تومانی در سفرهات میگذارد، قول هست، یک بار دیگر حدیث را بخوانم، کسانی که پول حقّی را باید خرج کنند، نمیکنند، خداوند زندگیشان را چنان میپیچاند که دو برابر آن را در راه باطل خرج کنند. مادری به پسرش گفت: «مادر جان، من امروز مریض هستم، من را دکتر ببر.» گفت: «گرفتارم، صد رقم گرفتاری دارم، نمیتوانم تو را به دکتر ببرم، بیا این پول را بگیر، تلفن کن، تاکسی تلفنی ببردت.» مادر هم گفت: «باشه» گفت: «به هوایی که به کارش برسد، سوار ماشین شد، رفت به کارش برسد، به یک نفر زد، طرف در خیابان افتاد و مجبور شد او را سوار ماشینش کرد، برد بیمارستان و …» میگفت: «مادر خودش تاکسی گرفت، آمد، عملش را در بیمارستان، برنامهی پزشکیاش را انجام داد، داشت برمیگشت، هنوز پسر که میخواست به کارش برسد، در پلّهها ول بود!» خدا تابش میدهد. در قرآن داریم کسانی که بخل میکنند، زندگیشان را تاب میدهم. (وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ) (لیل /8)، کسی که بخل میکند، کمک به کسی نمیکند، (وَ اسْتَغْنى) (لیل /8)، میگوید من دارم، به او نمیدهم، بعد میگوید: (فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى) (لیل /10)، به کارش تاب میدهم. گاهی انسان یک اولاد دارد، خیر میبیند، گاهی ده تا اولاد دارد، خیر نمیبیند. قرآن میگوید: (وَ بَنينَ شُهُوداً) (مدّثّر /13)، ده تا پسر داشت، اما خیر ندید، ولی به زهرا میگوید پیغمبر یک دختر داشت، از دخترش خیر دید. مواظب باشید با خدا کشتی نگیرید، اگر شما نبودید، یکی دیگر. ما یک سجده که میکنیم، فکر میکنیم کاری کردیم، قرآن میگوید گنجشک سجده میکند، منتها میفهمد، تو سجده میکنی، حواست پرت است، عربیهایی که میخوانم، قرآن است، (كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ) (نور /41)، پرندهها «سُبْحانَ الله» میگویند و میفهمند «سُبْحانَ الله» یعنی چه، ما «سُبْحانَ الله» یا نمیگوییم، یا اگر هم میگوییم، نمیفهمیم «سُبْحانَ الله» یعنی چه، گنجشک از ما بهتر است، خیلی خودمان را بالا نبریم. آقای قرائتی یک آدم مشهوری در ایران هست، سرنوشت من بند به یک پشه هست، یک پشه بیاید، دماغ من را بگزد، دماغم باد کند، خودم با دماغ کلفت پشت دوربین نمیروم! یعنی چهل و دو سال سابقه با یک پشه تمام شد! ما چیزی نیستیم. کسی نمیرفت در ادارهی ثبت شناسنامه بگیرد، او را با زور بردند. گفت: «هر چه من میگویم، بنویس.» گفت: «بنویس، هر چه خودت میگویی، هر اسمی میخواهی.» گفت: «بنویس هیچ بن هیچ بن هیچ.» امیرالمؤمنین میگوید: «قبلش که خاک بودی، بعدش هم نطفه شدی، بعد از مرگ هم جیفه و لاشه شدی که بدبو است، این وسطه هم میدانی چه چیزهایی در شکمت هست؟!»
6- خطر منّتگذاشتن بر خدا و رسول خدا
پهلوی پیغمبر میآمدند، میگفتند: «قدر ما را داشته باش، ما مسلمان هستیم.» فرمود: «شما قدر اسلام را داشته باشید، خدا توفیقتان داد که مسلمان شدید»، (يَمُنُّونَ عَلَيْكَ) (حجرات /17)، اینها منّت میگذارند که مسلمان هستند؟! (بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ) (حجرات /17)، خدا منّت میگذارد که شما را هدایت کرد. تلخیها هم، وقتی که ما میگوییم فلان چیز تلخ است، تلخیها هم شیرین است. الآن لیمو ترش، اگر عقل داشته باشد، از دست ما ناراحت است، میگوید: «آقا، بیبین، من هم کوچک بودم، هم ترش بودم، هم زیر فشار آب من را گرفتند، آب لیمو، ولی آن لیمو شیرین هم بزرگتر است، پرآبدارتر است! شیرینتر است!» میگوییم: «عزیز من، لیمو جان، لیمو ترشی، تو کوچولو هستی، با فشار آبت را میگیرند، اما عوضش آب لیمو مدّتها میماند، آن لیمو شیرین یک دقیقه بعدش تلخ میشود، اگر آن لیمو شیرین است، عوضش تلخیاش هم هست. اگر آن کوه بلند است درّهی پایینش را هم ببین.» یا امام رضا ما از راه دور آمدیم، خیلی ممنون که من را از راه دور آوردی، من را طلبیدی، منّت نگذاریم که ما زیارت امام رضا آمدیم، امام رضا منّت میگذارد که ما را پذیرفت. امام رضا فرمود به مردم بگویید، این پیام مال امام رضاست، «ما نیاز به خمس شما نداریم، اما کسانی که خمس نمیدهند، ما به آنها دعا نمیکنیم.» اِه! امام جواد فرمود: من امام جواد هستم، به شیعیان بگویید من امام جواد ضامن هستم، خمس بدهید، مالتان کم نشود. فلز را داغ میکنند به پیشانی و میگویند: (هذا ما كَنَزْتُمْ) (توبه /35)، این آن چیزی بود که قایم کرده بودی.
7- خاطرهای از مرحوم کوثری در کمک به رزمندگان
هر کس، هر چیزی دارد، حساب کند، با تلفنش، با فکرش، با قلمش چه خدمتی میتواند بکند؟ این قصّه را هم در این دقیقههای آخر بگویم. مرحوم کوثری بود که برای امام روز عاشورا روضه میخواند، ایشان در قم ما را به خانهاش دعوت کرد، ضمناً گفت: «من پدرم هم در خانه هست هان» خود کوثری هفتاد، هشتاد سالش بود، پدرش یک آدم نود سالهای باید باشد، گفت: «تو اتاق بغل هست، میخواهی او را ببینی؟» گفتیم: «میبینیم دیگر، در خانهی شما آمدیم، پدر شما را هم برویم.» رفتم دیدم این پیرمرد، شاید بگویم سی کیلو بود، حدود صد سالش بود، نمیتوانست از زمین بلند شود، گفت: «آقای قرائتی من هم به درد انقلاب میخورم؟» گفتم: «شما؟» نمیتوانست از سر جایش بلند شود، گفتم: «دعا بفرمایید.» گفت: «غیر از دعا به درد نمیخورم؟» هر چه فکر کردم، گفتم: «نه، به چه درد میخورد؟ یک چایی هم میخواهی باید دهانت بگذارند، تو نمیتوانی یک استکان چایی بخوری.» گفت: «چرا، من هم به درد میخورم» حالا ببنید، گفت: «من شبها خوابم نمیبرد، رادیو بغداد را گوش میدهم، ایرانیهایی که در عراق اسیر شدند، میآیند دو بعد از نصف شب مثلاً که میگویند من فلانی هستم، در عملیات فلان، جبهه،ی فلان، اسیر شدم، تنم سالم است، کسانی که صدای من را میشنوند، خبر سلامتی من را به پدر و مادرم بگویند، شهرمان این است، تلفنمان هم این است.» میگفت: «تند تند مینویسم. صبح زنگ میزنم به همان شهر و به همان خانه، آقا پسر شما جبهه هست؟ بله، بله. من کوثری هستم، پدر کوثری که واعظ است، منبری آقا بود، دیشب پسر شما دو و بیست دقیقه بعد از نصف شب این پیام را داد.» تو را به خدا؟! خودت شنیدی؟! پسر من زنده هست؟! گفت سالمم؟!» میگف شبهایی که نمیخوابم، از بیخوابی نصف شب برای شاد کردن پدر و مادر اسراء استفاده میکنم. اگر بخواهیم، این حرف آخر من است، خواهش میکنم این کلمه را حفظ کنید، هر کاری را بخواهیم بکنیم، راهش را پیدا میکنیم، هر کاری را نخواهیم بکنیم، بهانهاش را پیدا میکنیم، باید بخواهیم. من الآن با عصا راه میروم، زانویم، کمرم درد میکند، اما یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر میدوم. ما هنوز تصمیم نگرفتیم همهی استعدادهای خودمان را نشان بدهیم، یک کمی کار میکنیم، بعد هم میگوییم بسمان است، ما به وظیفهمان عمل کردیم. خدایا در آستانهی دههی دوّم و در آستانهی شب قدر قرار گرفتیم، به آبروی همهی آبرومندان درگاهت هر نعمتی به ما دادی، توفیق شناخت و شکرش را مرحمت بفرما. هر کجا سهلانگاری کردیم، غفلت کردیم، کوتاهی کردیم، کارهایی که باید بکنیم نکردیم، کارهایی که نباید بکنیم انجام دادیم، تقصیرها و قصورهای گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. هر چه شب قدر برای خوبان تاریخ امسال و هر سال مقدّر میکنی، همهی آنها را، به آبروی همان آدمهای خوب، همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما. یکی هم اگر میخواهید امام رضا و خدا به شما لطف کند، هر کس فحشتان داده، حلالش کنید، غیبت، حلال، تهمت، حلال، کتکت زده، مالت را خورده، تا ظرفت را نشویی، شیرش نمیکنند، قلبت را از کینه پاک کن، حالا یک غلطی کرده، یک سیلی زده، یک فحشی داده، قورتش بده، (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ) (آل عمران /134)، قرآن میگوید اگر میخواهی تو را ببخشم، تو هم مردم را ببخش، «وَ لْيَعْفُوا»: باید عفو کنند، «وَ لْيَصْفَحُوا»: از سر همدیگر بگذرید، (أَ لا تُحِبُّونَ) (نور /22): خوشت نمیآید خدا تو را ببخشد؟ تو که میخواهی خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. خدایا در قلب ما کینهی کسی را قرار نده.
«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2394