نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2396
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان راجع به این آیه بود «اهدنا الصراط المستقیم.» خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن.
دنیا بازار است
دنیا بازار است به چه دلیل؟ «الدّنیا سوق» اصلاً میدانید چرا به سوق، میگویند سوق، سوق یعنی بازار چون «سوق» از «سَوق» است «سَوق» یعنی کشش، بازار جاذبه دارد حتی برای حاجیهایی که میروند مکه گاهی 5 ساعت توی بازار پرسه میزند یک ساعت بیشتر در نماز نیست، یعنی زیرپیراهنش از پیراهنش درازتر است. سوق، چون انسان به آن سَوق داده میشود جاذبه دارد «الدنیا سوق» دنیا بازار است ما هم فروشنده هستیم. آنچه هم که میخواهیم بدهیم عمرمان است یعنی لحظه به لحظه داریم عمرمان را تحویل میدهیم، حالا وقتی تحویل میدهیم به کی تحویل میدهیم؟ چند میفروشیم؟ در دعای ماه رجب داریم «خاب الوافدون علی غیرک» باختند آنهایی که خودشان را به غیر تو فروختند. چه خبره قیامت! عدهای میگویند ما خودمان را به شاه فروختیم. عدهای میگویند خودمان را به…. چه شکنجههایی کردند برای حفظ شاه و رضا شاه. اینجا تهران زندانی است، همان زندانی که علمای ما، مراجع ما، رجاییها، دکتر بهشتیها و اینها بودند، بروید ببینید، بازدید از آن زندان چیز خوبی است. زندانهای انفرادی عکس آقایان هم هست یعنی همچنین انگار خود شهید رجایی توی زندان است تنگ، بعد چه شکنجههایی شده، بعد عکس شکنجهگرش هم هست. شکنجه رجایی تمام شد، بعد آن شکنجهگر هم تمام شد، شاه هم تمام شد، کارتر هم تمام شد، هویدا هم تمام شد، عَلم هم تمام شد. روسیاهی روی ذغال مانده برای چی زدی به این؟ برای کی اینقدر خودت را حلوا حلوا کردی که این برود مجلس، مگر این کی بود که برود مجلس؟ باتقوا بود خوشا به حالت، لایق بود، کاردان بود، مشکل مملکت را حل میکرد درود بر تو، فامیلمان بود، همسایهمان بود، به ما پلو داد، به ما وعده داد، به امیدش بودیم. اگر خدایی ناکرده خون شهدا را بخاطر این پارتیبازیها و فامیلبازی، قبیلهبازیها و حزب بازیها و خط سیاسیها، اگر خودمان فدایی بشویم سرنوشت ما همان سرنوشت شکنجه شد و همان شکنجهگر است. هر دو میگذرد. این آقا با زور، تو با دروغ تو تبلیغات و حقهبازی من و تو خدای ناکرده، ممکن است برود مجلس، ولی مجلس تمام میشود. دوره ایشان هم تمام میشود. من و شما هم تمام میشویم، روسیاهی روی ذغال میماند. مواظب باشیم، دعا مال ماه رجب است «خاب الوافدون علی غیرک» باختند آنهایی که خودشان را به غیر خدا فروختند. گوسفندی بود خانه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ذبح شد، گوشتش تقسیم شد. حضرت فرمود از این گوسفند چیزی مانده. گفتند آقا همهاش رفت، یک مقداریش مانده. فرمود نگوئید همهاش رفت یک مقداریش مانده، آنچه برای خدا دادهاید مانده، همهاش مانده. اینکه خودمان میخوریم از بین میرود آنکه آدم در راه خدا هست.
رنگ خدایی ثابت است و رنگ دنیایی فانی
قرآن بخوانم از خودم حرف نزنم. «ما عندکم ینفد» چیزهایی که رنگ شما دارد میپرد.«و ما عندالله باق» آنکه رنگ خدایی دارد میماند. ببینید تخم مرغی که شما رنگش میکنی، آب روی آن میریزی، رنگش میرود اما بال طاووسی را که خدا رنگ کرده، همه شیلنگها را هم به بال طاووس بگیری، رنگش نمیرود، خدا رنگ کرده «صبغة الله» خدا طاووس را رنگ کرد.«و من احسن من الله صبغة» رنگ طاووس نمیرود، رنگهای خانه شما میرود، دو سال به دو سال، پنج سال به پنج سال هی باید عوض کنیم. جدولها را چون شهرداری رنگ میزند یک اگزوز میآید دو مرتبه سیاه میشود، دو مرتبه باید فردا رنگ کند، رنگ شهرداری میپرد، اما دم طاووس همیشه میماند. رنگ وزیر، وکیل، سفیر، آیة الله…. همه رنگها میپرد. حتی رنگ اولاد میپرد. بسم الله، آقایان انشاءالله خداوند پدرتان را سلامت بدارد، اگر هست. آقایان که پدرشان از دنیا رفته خدا همهشان را رحمت کند، پدر شما قبرش کجاست؟ میگویی خوب میدانم قبرش کجاست، ببخشید پدر پدرتان کجاست؟ میگویی پدر پدر من میدانم کجاست. ببخشید سه نسل برو جلوتر؟ چه کسی هست توی جمهوری اسلامی که قبر جد پنجماش را بلد باشد؟ ما کسی را پیدا نکردیم که دو پشت، سه پشت برود دیگر حتی اسمش را و قبرش را، آدرسش را… یعنی محسن قرائتی بچههایم خواهند دانست قبرم کجاست، نوههایم هم ممکن است از بچههایم بپرسند یک قرن بگدرد، قبر من را نسل من هم بلد نیست. یعنی حتی خودمان را به بچههایمان هم بفروشیم باختیم. که چی، حق فقرا را نمیدهی برای اینکه بچهات پولدار بشود. خانم گریه کرده گفته خانه را عوض کن. بابا جان خمس باید بدهیم، زکات باید بدهیم. هی مبل عوض میکنی، ماشین عوض میکنی، خانهات را عوض میکنی. فقرا هم توی فقر میسوزند. مرگ هم هست.
مؤمن هیچگاه زیان نمی کند
اهل ایمان را با اهل کفر مقایسه کنید…«لا نضیع اجر من احسن عملا» راه مستقیم معامله با خالق، با خالق چه معامله کردهایم «لا نضیع» یعنی ضایع نمیکنیم. این آیه قرآن است میگوید «اجر» یعنی مزد. مزدِ کسی که عملش احسن بود «لا نضیع» ضایع نمیکنیم. اما کسانی که، یک عده دیگر قرآن میفرماید: «حبطت اعمالهم» اعمالشان محو میشود، یک عده عملشان باقیست، یک عده عملشان فانی میشود. کسی سؤال کرد گفت شما میگوئید فلان گناه را ما میکنیم، اعمالمان حبط میشود، بخاطر یک گناه تمام عبادتها هیچ؟ بله، چه جوری چطور با عدل خدا میسازد؟ حالا کسی یک غلطی کرد بخاطر یک غلط تمام کارهایش پوچ؟ خوب بله گاهی آدم یک سوزن میزند به توپ فوتبال، اما کلِ بازی سوراخ میشود بابا حالا ما یک سوزن یک گوشهاش زدیم! بله یک سوزن یک گوشهاش زدی، ولی گاهی وقتها یک سیم که قطع شد همه محاسبات به هم میریزد. یکبار همه ما را از هواپیما خارج کردند با بار و بنه در یک سفری، گفتیم خبریه؟ دزدی توی هواپیماست. مواد منفجره توی بار است. گفتند نه یک موش رفته تو. گفتیم این همه مسافر و بار بخاطر یک موش. گفتند بله ممکن است این موش برود یک سیمی را بجود، رابطه خلبان با فرودگاه قطع بشود. هزار رقم خطر پیش بیاید چقدر از این موشها توی بدنمان است که میآید این سیم اخلاص را میجود. رابطه ما با خدا قطع میشود. آیه دیگری داریم میگوید «أن یضلّ اعمالهم» اعمالشان محو نمیشود. آیه دیگری داریم «أضل اعمالهم» اعمالشان محو میشود. خیلی مهم است اینها را شوخی نگیرید. ببینید یک خانم لباسهایش را شسته گذاشته روی بند. یک مرتبه باد میآید همه لباسها را میریزد توی باغچه و حیاط. چقدر این خانم حالش گرفته میشود. خود بنده توی تلویزیون بحث میکنم بعد زنگ میزند الو!… ببخشید آقای قرائتی این فیلمات قابل پخش نیست. اَه!!! با اینکه حالا نیم ساعت ما بحث میکنیم. همین نیم ساعت را بگویند از سر بگیر… شما خودت نماز میخوانی، میگویند ببخشید این نمازت غلط بود.اِه! ولش کن بابا خدا قبول میکند. به یک کسی گفتیم بابا نمازت غلط است. گفت بابا اینقدر خدا تارک الصلوة دارد که الان فرشتهها سر همین نماز من دعوایشان است. او میگوید بده به من، او میگوید بده به من. یعنی گاهی وقتها یک لباس، یعنی نیم ساعت لباس شستن ما، فیلم ما خراب میشود… یک مرتبه روز قیامت میگویند آقا هیچی، آقا من کلی جبهه بودم. رفتی که گفتند فلانی شجاع است برای خدا نبوده.اِه!! آقا من پول خرج کردم، پول خرج کردی که بگویند فلانی… اخلاص توی آن نیست. آقا قرائت قرآن خواندم. خواندی که بگویند صدایش خوب است. اِه!! هر چه میگویی میگویند اینجا نیامده. آدم 80 سال بار صادر کند بعد طرف بگوید آقا اینها هیچکدام به مقصد نرسید خیلی… قرآن بخوانم از خودم نگویم «قل» به مردم بگو «ان الخاسرین» خاسر آن نیست که سکه ارزان بشود، دلار پائین و بالا برود «قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم» خاسر آن است که نماز خواندی و قبول نشد، چون حضور قلب نداشتی. از نماز آن قسمتهایی قبول میشود که حواست جمع است. یک نفر گفت وای! من همه حواسم پرت است چه خاکی به سرم کنم. گفتم خوب لااقل یک نافلهای بخوان، نماز مستحبی بخوان. گفت آقا من حال نماز مستحبی هم ندارم. خوب لااقل با مهر کربلا نماز بخوان. سه چیز باعث میشود که نماز قبول بشود. حضور قلب، نافله، خاک کربلا. عبادتمان با شهادت گره خورده. عبادتمان با ولایت و باامامت گره خورده. رابطه با خدا، با رابطه با رهبر معصوم گره خورده. «لن یضلَّ، أضل» عملش محو میشود، عملش ثابت میماند.
مؤمن، از غیر خدا هراسی ندارد
مؤمن «لا یخشون احداً» از هیچکس نمیترسد. اما کافر «یخشون الناس» از مردم میترسد ما اگر حضرت امام (رحمة الله علیه) را نمیدیدیم میگفتیم این معنا ندارد، یعنی مصداق ندارد. خوب شد امام خمینی (رحمة الله علیه) را دیدیم. امام خمینی (رحمة الله علیه) فرمود والله تا حالا از کسی نترسیدهام آخر این قرآن است میگوید «لا یخشون احداً» از احدی نترسید ما میگوئیم مگر میشود آدم از احدی نترسد؟ بالاخره آدم میترسد یک چاقوکش بود توی تهران، از آن چاقوکشهای قدیمی. میگفت همه لاتهای تهران از من میترسند بعد میگفت من از زنم میترسم، بعد میگفت زنم از سوسک میترسد، بالاخره مگر میشود آدم از کسی نترسد ولی «لا یخشون احداً» از احدی نمیترسد، مؤمن از احدی نمیترسد. آقا رادیو بی بی سی، توی روزنامه برایت نوشتند، بنویسند، من به وظیفهام عمل کردهام. یک کسی آمد خدمت امام (رحمة الله علیه) گفت، نقل شد دکتر بهشتی گفته یکی از بستگانش گفت، گفت دکتر بهشتی خدمت امام (رحمة الله علیه) رسید و گفت طرفدارهای بنیصدر میگویند مرگ بر بهشتی، من چه کنم؟ امام (رحمة الله علیه) فرمود چه صدایی میآید؟ دکتر بهشتی گفت دیدم که مردم پشت دیوار میگویند که (روح منی خمینی بت شکنی خمینی) امام (رحمة الله علیه) فرمود مردم کره زمین پشت این دیوار به من دعا کنند، یا مردم کره زمین پشت این دیوار به من نفرین کنند در من اثری ندارد من به وظیفهام عمل میکنم. «لا یخشون احداً» هواپیما سقوط کند یا بروم جمهوری اسلامی تشکیل بدهم چه احساسی داری؟ هیچی! زیر سم اسب امام حسین (علیه السلام) میگوید «رِضاً برضاک» راضیام. روی دوش پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم میگوید «رِضاً برضاک» دوش پیغمبر (صلی الله علیه و آله) راضی است زیر سم اسب هم راضی است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم سوار الاغ میشود، هم سوار براق میشود. با براق میرود معراج، با الاغ توی کوچههای مکه، الاغ و براق برای او یکی است. ما اگر به مدیر کل بگویند از این اتاق برو آن اتاق اُه!! گاهی یک ساختمان را اُه!! حتی نهادهای انقلابی ما بعضی از نهادهای انقلابی بمناسبت جنگ یک جایی را گرفتهاند، یک مدرسهای را گرفتهاند….. دیگر پس نمیدهد، بابا جنگ تمام شد، پس بده، صاحبش میخواهد، پس نمیدهد. یعنی غصب قطعی. ما گاهی وقتها خوبهایمان گناه میکنند من دیدهام توی مجالس افرادی میآیند، آدمهای خیلی محترم همینطور نگاه میکند به مجلس تا یک کسی بلند شود، تو چرا اینجا زل میزنی، تو نگاه میکنی، یعنی پاشو من بنشینم. وقتی این دید نگاهش میکنی بلند شد، نشستی جایش دزدی است. اگر یک بچه دو سالهای را بلند کردند، رئیس جمهور جایش نماز بخواند، نماز رئیس جمهور هم باطل است. مگر میشود کسی را از سر جایش بلند کرد، حالا یا با زور یا با رودربایستی (ما گاهی وقتها به یک جایی که نشستهایم، میچسبیم. به یک میز میچسبیم، به یک پست میچسبیم. من اگر پیش نماز یک مسجدی هستم احساس کنم بروم، میروند یک آقای دیگری را میآورند. یک صف به نماز جماعت اضافه میشود باید استعفا بدهم. ممکن است بالاخره خسته شدهام یا خسته شدهام، یا پیر شدهام، یا مریض شدهام، یا اعصابم نمیکشد، یا این آقا تازهنفستر است. از قرآن یاد بگیریم. قرآن میگوید به موسی(علیه السلام) گفتیم برو پهلوی فرعون. گفت….. هارون بیاید با من، او خوش بیانتر است. موسی (علیه السلام) پیغمبر اولوالعزم است. اما در عین حال که میخواهد گفتگو کند با فرعون هارون را با خودش بُرد «هو افصح منی» او فصیحتر است، یعنی او بیانش فصیحتر است، یعنی او خوشکلامتر است، یعنی پیغمبر اولولعزم هم گاهی از یک پیغمبر عادی کمک میگیرد. ممکن است که مثلاً فرض کنید که نماز را این آقا بخواند ولو مُلاتر اما سخنرانی را من بکنم ولو سوادم کم است، ولی اگر من 8 تا جمع میکنم او 6 تا به من بدهد جمع کنم. مقام معظم رهبری فرمود هر کس لایق است خودش را کاندیدا کند بعد اگر دیدی یک اصلحی پیش آمد چی؟
خاطره ای از مرحوم شیخ انصاری
شیخ انصاری یک خانهای داشت ما زمانی که امام (رحمةالله علیه) ترکیه بود من طلبه نجف بودم. خانه شیخ انصاری رسائل میخواندم. پهلوی آیة الله رضوانی که شواری نگهبان است. یک روز به او گفتم شیخی (یعنی من) پهلوی شیخی (یعنی شما) در خانه شیخ کتاب شیخ را میخواند. یعنی مکاسب را. ایشان یک اتاق داشت، شیخ انصاری اتاق مهمانخانهاش که من وقتی میخواستم نماز بخوانم سرم به سقف میخورد. یک اتاق سایه داشت، یک اتاق هم آن طرف خانه آفتاب. یک کسی آمد خانه شیخ مهمانی. گفت من برای خدا آمدهام دیدنت. هیچ قصدی ندارم، فقط قصدم خداست. گفت اگر برای خدا آمدهای دیدن من، برای خدا پاشو برو!! گفت چرا آقا؟ گفت برای اینکه وقتی شما برای مهمان وارد شدید این اتاق سایه است، آن اتاق آفتاب، زنم مریض است، فوری گفتم مهمان دارم یا الله پا شو برو آن اتاق. الان خانواده من آن زمان پنکه و کولر که نبود، الان هم خانواده من توی اتاق آفتاب رو است، دارد آفتاب میخورد آن هم هوای داغ نجف. شما اگر برای خدا آمدهای برای خدا هم پاشو برو. گفت چشم آقا میروم. گاهی وقتها باید گفت پا شو. خوب پا شو. قرآن یک آیه دارد میگوید اگر در خانه را زدی. گفتند ایشان خواب است نیستش اَه اَه!! نگو راحت برگرد. شما میآیی در خانه فلانی، در را به رویت باز نمیکنند، فحش نده. قرآن بخوانم «و اذا قیل لکم» اگر گفته شد به شما «ارجعوا» برگردید. گوشی را برنداشتند، گوشی را برنداشتند شماره تلفن را به تو ندادند حق دارد میگوید آقا شماره تلفنات چند است. توقع دارد من تلفن را به او بدهم، بله اگر 2 تا 10 تا آدم رفیق داشته باشد، طوری نیست. مگر میشود آدم شمارهاش را به 2 میلیون، 5 میلیون آدم بدهد؟ آقا این چقدر بداخلاق بود، شمارهاش را به ما نداد، قرآن به من اجازه داده که در را به روی شما باز نکنم، به شما هم اجازه داده که در به روی من باز نکنید. به شما اجازه داده متن وحی است. «و اذا قیل لکم» اگر گفته شد برای شما «ارجعوا» مراجعت کنید، برگردید، ایشان آمادگی پذیرایی ندارد «فارجعوا» برگردید و نِق نزنید، بله اگر دعوت کرد حسابش جداست. اگر میهمانی را دعوت کرد، بعد پذیرایی نکرد شما آنجا حق غیبت هم دارید، از جاهایی که گفتهاند غیبت جایز است، یکی این است که کسی را میهمان دعوت کنی و درست پذیرایی نکنی. البته درست طبیعی نه، آن درستی که آن توقع دارد.
مؤمن، تنها با خدا معامله می کند
مؤمن از هیچ کس نمیترسد. رادیوها بگویند خوب است. بگویند بد است. پشت دیوار دعا کنند. نفرین کنند او با خدا معامله کرده. قرآن بخوانم «قل هو الله» بگو خدا «ثم ذرهم» باقی را بریز دور. آقا تحلیلهای… بابا من کار به تحلیلها ندارم. وظیفه شرعی من این است هر کس، هر چه میخواهد بگوید، بگوید. قرآن بخوانم، قرآن میگوید تو راه من را برو، من از تو دفاع میکنم، بگذار هر چه میخواهند بگویند، بگویند. یک وقت زمان جنگ 43 تا رادیو از صدام تجلیل میکرد، چقدر آنهایی که تعریف صدام را کردند، شرمنده شدند «احثوا التراب فی وجوه المداحین» حدیث داریم خاک بریزید توی صورت کسانی که تملق میگویند، تملق نگوئید، بگوئید آقا ایشان آدم خوبی است، ایشان لایق است. ایشان اگر برود مجلس دو تا را چهار تا میکند، چهار تا را شش تا میکند، شش تا را دوازده تا. نه آقا هیچ کس کاری نمیتواند بکند، ممکن است بتواند کاری بکند و ممکن است نتواند کاری بکند، هیچ قولی هم ندهید (قول ندهید که من این کار را میکنم. یکی از مشکلات اول انقلاب این بود. اول انقلاب دهه فجر هیئتها را میفرستادند خارج. یکی از هیئتها هم بنده بودم، چند تا کشور رفتیم، هر جا رفتیم، میگفتیم انشاء الله جمهوری اسلامی برای شما چه میکند، چه میکند، چه میکند، آمدیم و هیچ کاری هم نکردیم. آنها گفتند آقا یا کار بکنید، یا دیگر نیائید. حدیث داریم اگر به بچه قول دادی، عمل کن، اگر به بچه گفتی برایت بیسکویت میخرم، اگر گفتی باید… اگر شک داری که میتوانی بخری یا نمیتوانی بخری، حتی به بچه هم قول نده، چی چی قول میدهی؟ جوری کارها مشکل است که هیچ کس به کسی قول ندهد و مردم هم… به شما بگویم مردم عزیز هر وکیلی در انتخاباتش گفت من قول میدهم چنین کنم، شما بخاطر خوبی خودش به او رأی بده. اما روی حرفش حساب نکن. چون شاید میخواهد انجام بدهد. ولی همه کارها در اختیار ایشان نیست. قرآن میگوید که: «لا تقولن لشیءٍ انی فاعل ذلک غدا» هیچ کس نگوید من فردا چه میکنم، ممکن است نتواند امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «و الله لا قتلن معاویه» به خدا معاویه را میکشم، بعد یواش گفت انشاء الله. آمد گفت یا علی! انشاء الله را یواش گفتی. گفت شاید نتوانستم. گفت خوب بلند بگو انشاءالله. گفت خوب حالا اگر بلند بگویم انشاءالله، مردم میگویند ای بابا! خود رهبر هم شک دارد من بعنوان رهبر باید سفت حرف بزنم، اما از آن طرف چه میدانم خدا چه میخواهد. شاید که خدا نخواست من معاوبه را بکشم نه قول بدهیم، نه آقایان روی قولها حساب کنند. بله ممکن است آدمی است که حسن نیت دارد واقعاً هم میخواهد کاری بکند ولی نمیتواند انجام بدهد.
نزول فرشتگان الهی بر بندگان مؤمن
حرفهایمان را جمع کنیم، به خوبها شیطان نازل میشود… فرشته نازل میشود. «قالو ربنا الله ثم استقاموا» اگر گفتی خدا و پای کار ایستادی «تتنزل علیهم الملائکة» فرشته میآید به شما الهام میکند «و اوحی الیام موسی» گاهی به شما الهام میشود یک چیزی افرادی هستند به آنها الهام میشود. آیة الله اشتهاردی از علمای بزرگ قم است. الان هم مدرسه فیضیه که نماز میخواند همه علما به او اقتدا میکنند و طلاب. ایشان پارسال مکه بود، میگفت من هر شب میخوابیدم، یک شب میرفتم بخوابم، گفتم تو چرا هر شب اینجا میخوابی، پاشو برو یک جای دیگر بخواب. میگفت هر چه خواستم بخوابم دیدم که.. به من الهام شد که چرا اینجا میخوابی، پا شدم رفتم دو سه متر عقبتر خوابیدم تا رختخوابم را گذاشتم بخوابم، یک مرتبه لوستر افتاد پائین، یک لوستر بود که کله قندی هم داشت که من وقتی قصه را شنیدم، رفتم لوستر را بلند کنم دیدم نمیشود بلند کرد که اگر این… بنده خدا 80 سالش است. این اگر توی کله این میافتاد، اصلاً آرد میشد نه اینکه شکافته میشد، اصلاً چیز میشد… پودر میشد. میگفت قشنگ همینطور زیر کله قند! خوابیده بود گاهی وقتها وقتی بناست خدا حفظ کند الهام میشود. اگر مؤمن باشی دم خطر الهام میشود، این را بگو… وقتی امام (رحمة الله علیه) میخواست، آن سالی که 400 تا شهید دادیم توی مکه پیام بدهد برای حاجیها نوشت «و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله ثم یدرکه الموت» هر کس برای خدا بیرون برود و آنجا از دنیا برود، گفتند آقا این چه ربطی به مکه دارد از وزارت خارجه گفتند آقا این آیه تناسب ندارد. آیه مرگ و مسیر توی آن هست. گفت شما همینطور که هست که بنویسید، وقتی شاه گفتند حکومت نظامی، امام (رحمة الله علیه) فرمود همه بریزید توی خیابان. گفتند آقا ممکن است… حتی نقل شد که آیة الله طالقانی تلفن کرد به امام (رحمة الله علیه) که آقا… فرمود هر چه من میگویم گوش بدهید. گاهی وقتها یک چیزی به یک کسی الهام میشود. آدم مؤمن فرشته به او الهام میکند.
نزول شیطان بر افراد گناهکار
از آن طرف، آدم گناهکار داریم که «تتنزل الشیاطین» یعنی شیطان به او الهام میکند دو تا وحی توی قرآن دارین «اوحی الیام موسی» یک بار وحی به مادر موسی (علیه السلام) میشود. یکی «و ان الشیاطین لیوحون الی أولیائهم» شیطانها وحی میکنند به طرفدارهایشان، یعنی الهامهای شما گاهی الهام الهی است، گاهی الهام شیطانی است. حالا از کجا بفهمیم یک بار نشستهایم چیزی به ذهنمان رسید. اگر یک چیزی به ذهن ما زد، نمیدانم اینکه خدا توی ذهن ما آورده، اینکه به دلم برات شده. این خدایی است یا شیطانی. علامه طباطبایی در تفسیرش میگوید که اگر آنکه به دل تو الهام شد بعد از الهام باز شدی، معلوم میشود الهی است، اگر قفل شدی… مثلاً یک کسی میآید میگوید حاج آقا این پولها را به ما بده. شما میگویی به او بدهیم، ممکن است فردا نداشته باشیم، آخر الان بدهیم فردا خودمان چه کنیم، پیری داری، کوری داری. آدمی که یک هشت دختر و پسر بزرگ دارد نمیخواهد در راه خدا کمک کند، بچههای خودت را داماد کن، نمیخواهد بروی…. جهازیه دختر خودت را بخر. اگر وقتی میخواستی کاری بکنی هی القاء شد که این کار را نکن نیست، نخواهی داشت، پیری، کوری، بدبختی، اگر هی قفلات کرد، یأس و فشار روی تو آورد معلوم میشود الهام، الهام.اما اگر گفتی بابا خدا بزرگ است تو چه میدانی فردا چه میشود، تو فعلاً برای رضای خدا مشکل این را حل کن، فردا هم بگو خدایا تو هم مشکل من را حل کن با خدا معامله کن. خدا بزرگ است، اگر نتیجهاش این بود که خدا بزرگ است، برو جلو، خدایی است. اگر نتیجهاش این شد که پیری است، کوری است نده قفلات کرد… نتیجه الهامها، الهامی که باز میکند، الهامی که قفل میکند.
ارتداد یعنی توطئه علیه دین
یک عده ریزش داریم، یک عده رویش داریم «من ترید منکم عن دینه» یک عده از دین مرتد میشوند. البته این مسئله ارتدادها را یک وقت گفتهام، نمیدانم چند سال پیش گفتهام، گاهی میگویند اگر اسلام دین آزادی است چرا میگویند کسی که مرتد شد او را بکشید؟ آقا معنای آزادی… ما معنای آزادی را نمیدانیم یعنی چه. معنای آزادی میدانیه چیه؟ آزادی یعنی آزادی که اسلام بیاوری یا نیاوری. اما وقتی مسلمان شدی… الان مجلس ما آزاد است میتوانید بیائید میتوانید نیائید. من هم قبل از سخنرانی گفتم هر کس میخواهد برود هر کس میخواهد بماند. اما وقتی نشستی و من گفتم «بسم الله الرحمن الرحیم» وسط سخنرانی من بلند میشوی و میروی این توهین به من است، شما میتوانی نیایی سربازی، اما وقتی آمدی و لباس ارتشی را پوشیدی بعد از پادگان فرار کنی… شما میتوانی جبهه نیایی، اما اگر آمدی فرار از جبهه از گناهان کبیره است. شما میتوانی عمامه نگذاری، اما اگر عمامه گذاشتی، بعد عمامهات را برداشتی توهین به لباس است، اینها شکستن است. ببینید یک قصه بگویم عدهای از دانشمندان یهودی گفتند یک تهاجم فرهنگی کنیم به اسلام، گفتند چه کنیم، این آیه مال تهاجم فرهنگی است. گفتند یک عده از دانه درشتهای یهود، دانشمندهایشان، صبح مثلاً ساعت 8 میرویم پهلوی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میگوئیم ما مسلمان شدیم، دم غروب برمیگردیم این دو تا خاصیت دارد. یکی اینکه دیگر هیچ یهودی هوس مسلمان شدن ندارد، چون میگوید دانشمندان ما هم که صبح رفتند، غروب برگشتند، پیداست اسلام چیز حسابی ندارد. یکی هم مسلمانهایی که دور پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هستند توی دلشان خالی میشود، میگونید معلوم میشود دین ما، دین ضعیفی است. علمای یهود را نتوانست جمع کند، پس یکی مسلمانها دلشان خالی میشد که چرا دانشمندان جذب نشدند، یکی یهودیها هوس مسلمان شدن نمیکنند…. تا این تصمیم را گرفتند و گفتند تهاجم خوبی است، خیلی تهاجم خوبی است. فوری آیه نازل شد پیغمبر! به مسلمانها بگو حواستان جمع باشد، امروز یک عده خواهند آمد به آمدنشان شاد نشوید، غروب هم خواهند رفت، از رفتنشان ناراحت نشوید. کلک است اسلامشان اسلام تصنعی است، توطئه است، آیه این است «آمنوا به وجه النهار» ایمان بیاورید طرف صبح «و کفروا آخره» آخر روز کافر میشوید. صبح ایمان بیاورید، غروب کافر بشوید. گاهی وقتها اینکه میآید مسلمان میشود بعد مرتد میشود، توطئه است. به توطئه نمیتوانی بگویی آزادی. خوب اگر این آزادی است ممکن است یک کسی مسلمان بشود، بعد کافر بشود این آزاد است، اما به عقاید مردم ضربه میزند، تضعیف عقائد. این روزنامه آزاد است، این مقالهاش تضعیف عقائد است ما حق نداریم به اسم اینکه این روزنامه آزاد است یک مقالهای بنویسد که عقائد تضعیف بشود. بنده که سخنرانی میکنم قبلاً میتوانی تشریف نیاوری. اما وسط سخنرانی بلند میشوی، میروی تو آزادی بلند شوی و بروی. خوب من هم مسلمانم، تو با بلند شدنت من را تضعیف میکنی. «من یرتد فسوف یأتی» میگویند وقت تمام شد. ما باید دقت کنیم معنای تعریف معنای واژهها را اگر درست نفهمیم خیلی خطرناک است. واقعاً انقلابی یعنی چه. واقعاً تقوا یعنی چه؟ علم یعنی چه؟ حتی در حوزه و دانشگاه ما ممکن است… یک حدیث داریم یکی از مراجع به من گفت برو این حدیث را پیدا کن. رفتم پیدا کردم که امام میفرماید که «من اراد العلم» هر که علم واقعی میخواهد «فلیثوّر القرآن» ثورة با ث سه نقطه، علم واقعی میخواهید در قرآن تدبر کنید که هر حرف و نقطهاش یک نکته توی آن هست. ما گاهی وقتها مثلاً میبینیم قرآن را کنار گذاشتهایم، توی حوزه ما کمرنگ است، توی دانشگاه ما نیست یا بسیار کمرنگ است، بعد همه علمی میخوانیم، علم چیه؟ تقوا چیه؟ زهد چیه؟ شجاعت چیه؟ قهرمان چیه؟ قهرمان این است که وزنه بلند کند یا قهرمان… امام فرمود قهرمان واقعی این است که وقتی عصبانی شد خودش را نگه دارد. سَخی این است که بریز و بپاش کند برای همه کادو ببرد، سوغاتی ببرد، چشم روشنی خانه نویی، ولی خمس نمیدهد. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: سخی این است که خمس و زکاتش را میدهد، ولو اینکه برای هیچ کس چشمروشنی نبرد، اما اگر برای همه فامیل چشمروشنی برد. اما خمس نمیدهی، سخی نیستی معنای سخاوت، معنای شجاعت این معناها را باید درست… خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد (صلی الله علیه و آله) به ما توفیق فهم حق، فهم راه حق، رفتن در راه حق، دعوت به راه حق قربة الی الله مرحمت بفرما «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2396