نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2402
موضوع: مکتب امام حسین علیهالسلام (1)
تاريخ پخش: 06/05/1401
عناوين:
1- عاشورا، مکتب مبارزه با ظالم
2- عاشورا، دانشگاه بزرگ امام حسین علیهالسلام
3- انقلاب اسلامی، پرتوی از مکتب عاشورا
4- عاشورا، مکتب مبارزه با آمریکا و اسراییل
5- توجه به نماز در مکتب کربلا و عاشورا
6- جایگاه حق الناس در مکتب امام حسین علیهالسلام
7- کرامت انسانی در مکتب عاشورا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان بحث را در آستانهی محرّم 1401 میبینند، یک دو روزی تقریباً به اوّل محرّم هست. محرّم یک مکتب است، یک دانشگاه است، اگر خواسته باشیم مقایسه کنیم با باقی دانشگاهها، باید بگوییم دانشگاهی است که همه جا، در هر کوچه و خیابان شعبه دارد، حتّی بچّهها جمع میشوند، نوجوانها جلسه درست میکنند، پرچمی دوش میگیرند، این دانشگاه مجّانی است، کنکور ورودی ندارد، آزمون ندارد، مصاحبه ندارد، تحقیقات محلّی ندارد، بگو یا حسین، وارد شو. تعداد دانشجوهایش بینهایت است، عاشورا یک کد است، یک یا حسین بگو، بریز تو خیابان و این یک نهضت است، یک حرکت است، یک بسیج است. انواع کمالات در همین عاشورا هست. ببینید گاهی یک چیزی پیداست، یک خانمی که لباس میشوید یا آقایی که لباس میشوید، اگر با او مصاحبه کنند که چه میکنی؟ میگوید: لباس میشویم، آن چیزی که پیداست دارد لباس میشوید، اما لابهلای این یک چیزهایی هم هست که ممکن است در مصاحبه نگوید، مثلاً بله، بنده دارم لباس میشویم، اینکه پیداست دارم لباس میشویم، اما غذایم هم هضم میشود، چون این یک ورزش است برای من، دیگر؟ عرق بدنم هم درمیآید، این ورزش است، ایّام فراغتم هم پر میشود، لباس که تمیز شد، نگاهش میکنم، نشاط پیدا میکنم، هر کسی هم که به لباس تمیز نگاه کند، نشاط پیدا میکند، اگر برای همسر لباس بشوید، علاقهی همسر را به خودش جذب میکند، اینها هم داخلش هست.
1- عاشورا، مکتب مبارزه با ظالم
یا حسین عاشورا یعنی چه؟ یعنی مردم، توجّه، توجّه، مظلوم پیدا شد، برویم حمایت از مظلوم. عاشورا یعنی چه؟ یعنی مردم، ستمگرها بدانید، ظالم پیدا شد، هزار و سیصد سال پیش به امام حسین ظلم شد، ما فراموش نکردیم، اگر شما هم خواسته باشید به مردم خدا ظلم کنید، ما شما را فراموش نمیکنیم، همان لعنتی که نثار بنیامیّه کردیم، نثار شما هم میکنیم. عاشورا یعنی من فردگرا نیستم، «اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ»، من کاری به قبیله و منطقه و لهجه و اینها ندارم، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَ آخِرَ تَابِعٍ»، من با ظلم مخالفم، چه اوّل، چه آخر، چه پیدا، چه ناپیدا، ظلم به بچّه، به مرد، به زن، به انسان، به حیوان، به جماد، به گیاه، من ضدّ ظلم هستم، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَ آخِرَ تَابِعٍ». عاشورا یعنی اطرافیان هم بیتقصیر نیستند، «وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ». در زیارت عاشورا وقتی لعنت میکنیم به قاتلین امام حسین میگوییم «وَ شايَعَتْ»: آنهایی که مشایعه کردند، یعنی بدرقه کردند، «وَ تابَعَتْ»: تبعیت، پیروی کردند، «وَ بايَعَتْ»: بیعت کردند، دست دادند، قول دادند، بیعت کردند، «شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ»: یعنی مردم توجّه داشته باشید، نه خودتان ظلم کنید، نه از ظالم بدرقه کنید، نه تو صورت ظالم بخندید، نه به کار ظالم راضی باشید، به هیچ نه. حدیث داریم روز قیامت قطره خونی به انسان میچکد، یک قطره، انسان نگاه میکند میگوید این یک قطره چی بود؟ میگویند یک کسی را به ناحق کشتند، تو در یک قطره شریک بودی. «شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ». یک خورده عاشورا را باز کنیم، ببنیم از عاشورا چه چیزی درمیآید، همینطور صاف نگوییم پیراهن سیاه میپوشیم، روضه هم میرویم، میگوییم یا حسین، تمام شد رفت. دانشگاه چی هست؟ موضوع بحثمان این است، دانشگاه، عاشورا چی هست؟ عاشورا یک دانشگاه است، اگر خواسته باشیم تیتر بدهیم، عنوان بدهیم، باید بنویسیم: «عاشورا یک مکتب است». سردار سلیمانی را مکتب سلیمانی میگفتند، اصلاً عاشورا یک مکتب است، هزارها سلیمانی در این مکتب تربیت شدند و فارغالتحصیل شدند. پس عنوانمان این باشد: عاشورا یک مکتب است: 2- عاشورا، دانشگاه بزرگ امام حسین علیهالسلام 1- همه جا شعبه دارد. آخر جای دیگر دانشگاه خواسته باشند یک دانشکدهای شعبه باشد، میگویند جمعیت آنجا چهقدر است، دانشجوهایش چهقدر است، فاصلهاش چهقدر است، برآورد بودجهاش چهقدر است، در همهی کوچهها و خیابانها هست، شعبه دارد، رایگان است، آزمون و مصاحبه و تحقیقات محلّی ندارد، سلیقه و سابقه ندارد، نمیگویند سابقهات کجاست، هر کسی هستم، به تو چه؟! من آمدم روضهی امام حسین، سابقهام چی هست، سابقهام هر چه میخواهد باشد، شما حق نداری از سابقهی من بپرسی. در جلسات امام حسین کسانی میآیند که حتّی بعضیهایشان مسجد نمیروند، یا دیر میروند، یا کم میروند، ولی عاشورا را میآیند. کمرنگ بندهی خدا هستند، نسبت به خدا کمش میگذارند، اما نسبت به امام حسین کمش نمیگذارند. خودش در صف میایستد گوشت یخی میخرد، ولی برای امام حسین گوسفند تازه میکشد، خودش روغن ذرّت میخورد، ولی اگر روغن خوب دارد، برای امام حسین میگذارد، خانهی خودش خشتی است، حسینیهها و مسجدها را با آجر میسازند، شما نگاه کن مساجد قدیمی را، حالا که دیگر همهی خانهها آجری است، یا سیمان است یا آجر، آن زمانی که خشت بود، خانهی مردم خشتی بود، ولی مسجدها با خشت نبود، مسجدها با آجر بود. محکمترین ساختمانهای کرهی زمین ساختمانهایی که رنگ دین دارد، حالا یا کلیسا، یا کنیسه، یا دیر، یا مسجد، یعنی چیزی که مذهبی دارد، رنگ قشنگی یعنی با بهترین مصالح درست میشود. استاد این دانشگاه هم ابالفضل سی و چهار ساله هست، هم علی اصغر شش ماهه هست، هم زن هست، زینب کبری، استاد دانشگاه هست. بگذارید توضیح بدهم. یکی از رشتههای دانشگاه، مدیریت است، مدیریت، در شاخهی مدیریت در دانشگاه یک شاخهای هست به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی چه؟ یعنی از خواب بلند میشویم، مثلاً میبینیم که بم زلزله شده، دهها هزار نفر از بین رفتند، آنجا اصلاً استاندار کرمان نمیتواند تصمیم بگیرد، معاون اوّل و رئیس جمهور و اصلاً مملکت به هم میریزد، سی هزار نفر با کم و زیادش، میگویند مدیریت بحران و لذا ستاد بحران تشکیل میدهد، مدیریت بحران شروع میشود. اگر خواسته باشند بگویند روی کرهی زمین فوق پروفسورها، پروفسورها کم است، فوقپروفسورهای مدیریت بحران چه کسی است؟ ما میگوییم زینب کبری. شما نگاه کنید، یک زن دو تا از برادرهایش روبهروی چشمش در نصف روز، امام حسین، ابالفضل، دو تا پسرهای زینب کربلا در بودند، هجده نفر از فامیل زینب یکجا، یک نصف روز، هجده تا آدم شهید شود، حالا این خانوادهی شهدا بنیاد شهیدی هست که اینها را زَفت کند؟ نه، بنیاد شهیدی نیست، آوارگی، خیمهسوزی، تشنگی، بچّهداری، همهی کاروان اسراء را باید زینب کبری بارش را به دوش بکشد، مدیریت بحران است. کربلا یعنی مدیریت بحران.
3- انقلاب اسلامی، پرتوی از مکتب عاشورا
این همه بمب ریخت دزفول، مردم دزفول روانی نشدند، یکی از این بمبهایی که افتاد دزفول، انداختند دزفول، یکی از این بمبها را بیندازند دانشکدهی روانشناسی هر کشوری، اساتید دانشگاه روانشناسی، روانی میشوند. به عاشورا یک نگاه دیگری بکنیم، عجب مکتبی است. یک کسانی در مکتب عاشورا شرکت کردند که، مرحوم طیّب زمان شاه گرفتار شد، یعنی شاه، ساواک او را گرفت. او رابطهاش با امام حسین گرم بود، از مخلصین امام حسین بود، از او تقاضا کردند که بگوید خمینی، یعنی امام، حالا آنها هم به زبان طاغوتیها من میگوییم: «بگو خمینی مثلاً بیست میلیون داده که من آشوب به پا کنم.» گفت: «خمینی اولاد امام حسین است، اولاد پیامبر است، عالم است، من به عالم سیّد پیرمرد، به عالم خدا، به عالم دین تهمت بزنم؟!» گفتند: «تو را میکشیم.» گفت: «بکشیدم، من را بکشید.» او را کشتند، حاج رضایی را کشتند. چه آدمهایی را به خاطر کشتند. فارغالتحصیل لحظهای دارد، مردم ورامین یا همسایههای ورامین اینها کفن پوشیدند، آمدند در خیابان. چهطور میگویند مکتب، شعرشان این بود، این شعر را من خودم شنیدم، از مردم قم شنیدم این شعر را، شما نگاه کنید این شعر دانشگاه هست یا نه؟:
قم گشته کربلا، فیضیه قتلگاه شد موسم یاری مولانا الخمینی
یعنی بسم الله، شما که میخواستید بروید کربلا، کربلا حاضر است، قم کربلاست، فیضیه قتلگاه است. یک دسته دیگر را دیدم اینطور میخوانند:
برنامهی من جنگ با فساد است *** آزادی گفتار و عدل و داد است أقیموا الصّلاة است *** و آتوا الزّکوة است *** این است مرام …
4- عاشورا، مکتب مبارزه با آمریکا و اسراییل این مکتب نیست؟! این شعرهایی بود که من با گوش خود شنیدم. اصلاً در عزاداری اگر مبارزه نباشد که این تقلید است، مثل انگور پلاستیکی است. شوفرهای تاکسی، بعضیهایشان، انگور را بغل آینه آویزان میکنند، ولی انگور پلاستیکی است، آب ندارد، میگوید شما اینجا روضهات را بخوان، اما کار به سیاست نداشته باش، کار به، میگوید نه، به یزید آن زمان لعنت کنید، ولی به زمان ما، رئیس جمهور آمریکا نه، کاری به آمریکا نداشته باشید. بعضی از روحانیون را زمان شاه به ساواک میبردند، میگفتند: «شما سه تا کلمه را نگویید، آمریکا را حرفش را نزنید، اسرائیل را هم حرفش را نزنید، به شاه هم کار نداشته باشید، میخواهید حمله کنید، حمله کنید به این افراد دور و بر شاه، نمیدانم وزیرها، وکیلها، ولی شاه و اسرائیل و آمریکا، این سه تا کلمه را نگویید.»،خب چی از این روضهخوانی درمیآید؟! از این مسلمانهای پلاستیکی درمیآید. هیچ عقیدهای بعضیهایشان ممکن است نداشته باشند. عاشورا مکتب است. درسهایش جهشی است. دانشگاه، آدمهای تیزهوش، یک سال به اندازهی دو سال درس میخوانند، در دبیرستان و آموزش و پرورش میگویند جهشی درس خواندند، یعنی در یک سال به اندازهی دو سال درس خواندند. عاشورا جهشی است. روز عاشورا فرض کنید ساعت ده، حر جزء لشکر یزید بود، ده و ربع جزء لشکر امام حسین شد، یک کسی صد و هشتاد درجه بچرخد؟! صد و هشتاد درجه بچرخد؟! تحّول، جهشی بود. ما این ایّام رسالهی حقوق میگفتیم، یک ده، بیست جلسه را گفتیم، یک چند جلسهای دیگر هم هست. رسالهی حقوق مال امام زینالعابدین علیه السلام است، که میفرماید. ما الآن در کتابهای دانشگاهمان رسالهی حقوق بینالملل هست، حقوق فردی هست، حقوق جنبی هست، حقوق اقلّیّتها هست، از این حقوق هست، اما امام سجّاد میگوید غیر از اینها میگوید، نه حقّ چشم چی هست، حقّ گوش، حقّ همسر، حقّ فرزند، حقّ همسایه، حقّ پدر، حقّ مادر، حقّ شریک. حالا رسیدیم به اینکه این بحث در آستانهی محرّم هست، من هم یک نگاه حقّی کردم.
5- توجه به نماز در مکتب کربلا و عاشورا
حقّ نماز در عاشورا ادا شد. در تاریخ نمازی که دو رکعتش سی تا تیر رویش رها شد. نماز چند رکعت است؟ آخر نماز عاشورا دو رکعتی بود، میدانید که امام حسین دوّم وارد شد، دهم شهید شد، مسافر هشت روزه. اگر ده روز باشد، نمازش را باید چهار رکعتی میخواند، هشت روز است، دو رکعت نماز را من حساب کردم، سی و پنج تا کلمه هست، دو تا سورهی حمد دارد، هر سورهی حمدی هم هفت تا آیه دارد، دو هفت تا چهارده تا، دو تا رکوع، شانزده تا، چهار تا سجده، دو رکعتش، بیست تا، تشهّد چند تا، سلام هم چند تا. برای بیست، سی تا کلمه که در دو رکعت نماز میخوانند، سی تا تیر را به امام حسین رها کردند، سی تا تیر!! من باید اینجا هم تشکّر کنم، هم تقاضا کنم، به عنوان یک ایرانی مسلمان. یک وقت مقام معظّم رهبری میفرمود من ظهر عاشورا که میدیدم عزاداران عزاداری میکنند ولی نماز اوّل وقت نمیخوانند، غصّه میخوردم که خود امام حسین ظهر عاشورا سر نماز است، امام زمان ظهر عاشورا سر نماز است، با اینکه امام حسین و امام زمان علیهما السلام سر نمازند، این علاقهمند به او هست، مرید او هست، برای عشق به او اشک میریزد، عزاداری میکند، اما نمازش را میگذارد دیر وقت میخواند. مواظب باشید این مسئلهی نماز ظهر عاشورا چیز خوبی بود، راه افتاد و منتها معنای نماز هم این نیست که از مسجد بیاییم بیرون نماز بخوانیم، نماز جایش در مسجد هست، منتها اگر رسیدید به یک خیابانی، به اینها دیدید ظهر شد، بدون اینکه راهبندان بشود، حقّ مردم، چون ظهر عاشورا هم نمیتوان گفت چون ظهر عاشورا هست، راهبندان کنیم، یک نماز مختصر به نحوی که مردم در آزار قرار نگیرند، اذیّت نشوند، به یاد نماز امام حسین. حقّ نماز، ظهر عاشورا داده شد. حقّ جهاد. از بچّه شیرخواره داریم علی اصغر تا حبیب بن مظاهر، جهادی که بسیجیاش از شش ماهه تا هفتاد، هشتاد ساله.
6- جایگاه حق الناس در مکتب امام حسین علیهالسلام
حقّ النّاس. حقّ النّاس در کربلا بود. امام حسین زمینهای کربلا را خرید، فرمود نمیخواهم زوّارهای من و خون من در زمین مردم ریخته بشود. حقّ الناس. حتّی شب عاشورا نقل شد امام حسین به یارانش گفت هر کدام به مردم بدهکار هستید، بروید طلب مردم را بدهید، نکند شما به مردم بدهکارید، بیایید اینجا مثلاً این کار را بکنید، بدهکار. باید مواظب باشیم عزاداریمان دور از خلاف باشد. گوسفند نذر کرده، شتر نذر کرده، گاو، گوساله، هر چیزی نذر کرده، به نذرش وفا کند، اما چرا این را در خیابان میکشید؟! غیر از این که در خیابان خون راه میافتد، بعد این ماشینهایی که حرکت میکنند، آدمهایی که راه میروند، پایشان خونی میشود، کفششان خونی میشود، خب این را کنار یک جایی باشید که خونش به خیابان و کوچه و بازار نرسد. حقّ النّاس. عدالت. سفیدپوست، سیاهپوست. اوّل امام حسین فرزند خودش را فرستاد جلو، علی اکبر قبل از جوانهای بنیهاشم رفتند، امام حسین اوّل بچّهی خودش را فرستاد، بعد دستور حمله داد. اینکه انسان در جبهه آدم اوّل بچّهی خودش را بفرستد، این درس است، مکتب نیست اینها؟! عفو و گذشت. خیلی مهم است عفو و گذشت. حر آمد پهلوی امام حسین، گفت: «آقا من راه را بر شما بستم، من با لشکر هزار نفری آمدم برای قتل شما، ولی حالا پشیمان شدم.» یکجا بخشیدش. ولی ما داریم آدم روضهی امام حسین میرود، گریه هم میکند، نذر هم میکند، اما با برادرش، خواهرش، عمویش، داییاش، پسرداییاش قهر است، میگوییم: «چرا قهری؟!» میگوید: «نه، من از سرش نمیگذرم، من تو روز قیامت این را نمیبخشم.» مگر نیامدی کربلا؟! مگر نیامدی روضهی امام حسین؟! امام حسین حر را بخشید، امام حسین حر را بخشید، با اینکه حر آمده بود برای کشتن امام حسین، قاتلش را بخشید، چرا ما نمیبخشیم دیگران را؟! از چیزهایی که هر سال گفتم و اگر زنده باشم، باز هم باید بگویم، این است که عزاداریها را از مردمآزاری جدا کنید. هر کس میخواهد بیاید مسجد، حسینیه، تشریف بیاورد، هر کس نمیخواهد بیاورد، نباید مثلاً بیوقت عزاداری کردن، آخر این وقت شب شما؟! یک بعد از نصف شب هست، دوازده شب است، دو هست، سه هست، این وقت عزاداری میکنی؟! این عزاداریهایی که توش مردمآزاری هست، قبول نیست، قرآن یک آیه دارد، میگوید: (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ) (مائده /27)، من کار افراد باتقوا را قبول میکنم، خب این بیتقوایی است که من مردمآزاری کنم، با ترافیکم، با خون شتری که در خیابان ریخته میشود، با طبلهای بزرگ و پرصدا، با زدن طبلها در وقت بیمورد، اینها همه حقّ النّاس است. حقّ آزادی. امام حسین شب عاشورا اصحابش را دعوت کرد، فرمود: «هر کس میخواهد برود، برود، آزاد، من بیعتم را برداشتم.» تا لحظهی آخر آزادی داد، هر کس میخواهد برود، برود.
7- کرامت انسانی در مکتب عاشورا
حقّ کرامت. امام حسین قبل از حر به کربلا رسید. رسید به منطقهای نزدیک کربلا، به اصحابش فرمود: «یک مقدار آب ذخیره کنید، هر چی ظرف دارید، آبش کنید.» گفتند: «برای چی؟!» فرمود: «حر دارد میآید.» حر دشمن شماست؟! بله، حر جزء لشکر یزید است، دارد میآید من را بکشد، اما با هزار نفر میآیند، الآن میرسند تا چند لحظهی دیگر و اینها تشنهشان است! آخر چه کسی برای دشمنش آب ذخیره میکند؟! این مکتب نیست؟! میگویند کربلا یک کلاس است، کلاس نیست؟! آب برای دشمنت ذخیره کردی؟! حقّ کرامت. حتّی از یکی از افراد پرسیدند: «تو چهطور منقلب شدی؟!» گفت: «از امام حسین یک حرکتی دیدم، یکمرتبه یاد آن حرکت افتادم، منقلب شدم، توبه کردم.» گفتند: «چه حرکتی؟!» گفت: «ما جزء لشکر حر بودیم، آمده بودیم برای کشتن امام حسین، وقتی رسیدیم همه تشنه بودند، لشکر هم که رسید گفتند آب ذخیره هست بروید بخورید. در جنگ صفّین هم وقتی امیرالمؤمنین پیروز میشد، فرمود آب را به معاویه بدهید، اما وقتی لشکر معاویه پیروز میشد میگفت آب را بر علی ببندید.» ما امام حسین را معرّفی کنیم. امام رضا فرمود: «اگر مردم ما را بشناسند، مرید ما میشوند، آنهایی که مرید ما نیستند، ما را نمیشناسند. «فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا» (وسایل الشیعه، ج27، ص92) سؤال کنید. برخورد دشمن چه بود؟ میگویند دوازده هزار نامهی دعوت برای امام حسین فرستادند، که بیا، ما کمکت میکنیم. آخر مهمانی که دوازده هزار نامهی دعوت دارد، را میکشند! بین دو تا نهر آب با لب تشنه میکشند! برای دشمنش آب ذخیره میکند! دشمنش را در یک لحظه میبخشد! اوّل جوان خودش را به جبهه میفرستد، بعد جوانهای مردم را دعوت میکند! صدها نکتهی اینطوری هست. اینها مکتب نیست؟! ما امام حسین را نشناختیم. یک مراسمی هست، این مراسم باید باشد، چون اگر این مراسم نباشد، باز به فراموشی سپرده میشود. تلاوت قرآن. عصر تاسوعا بنا بود حملهای بشود. امام حسین علیه السلام به ابالفضل فرمود: «به مردم بگو، جنگ باشد برای فردا، الآن عصر عاشوراست، من میخواهم امشب نماز را دوست دارم.» بینی و بین الله ما نماز را دوست داریم، یا نماز میخوانیم؟ نماز میخوانیم چون واجب است و لذا خیلی از مسافرها خوشحال میشوند، میگویند خوبی سفر این است که نمازش نصفه است، چهار رکعتیهایش دو رکعت است. ما نماز میخوانیم، امام حسین نگفت نماز میخوانم، فرمود: «اُحِبُّ»، «اُحِبُّ» یعنی نماز را دوست دارم. من تلاوت قرآن را دوست دارم. حقّ توحید. توحید چی هست؟ «لا إله إلّا الله»، امام حسین روز عاشورا فرمود: «لَا مَعْبُودَ سِوَاك»، «لَا مَعْبُودَ سِوَاك»، هیچ کس لیاقت بندگی، پرستش ندارد، جز تو. حقّ رضایت. «رِضاً بِرِضاک»، من راضیام. گاهی وقتها ما به یک چیزی رأی میدهیم، یک کسی را دوستش داریم، ولی یک خورده خلاف سلیقهمان باشد، دیگر دوستش نداریم، میگوییم نه، ما از این هم عقیدهمان برگشت. امام حسین همه چیزش را داد و گفت: «من راضیام.» اینطور نیست که آن وقتی که همهی زندگی من در رفاه بود، طرفدار اسلام باشم، حالا که زن و بچّهی من اسیر شدند، شهید شدند، مظلوم شدند، تشنه شدند، حالا دیگر من عقیدهام اینطور بشود. این خیلی مهم است مهم نیست، انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. ما خیلی وقتها داریم یک افرادی انقلابیاند، بعد بیتفاوت میشوند. ما زود قهر میکنیم با نظام، با انقلاب، سر یک چیزی که، یا یک چیز جزئی، یا یک چیز کلّی. علامت مسلمان این است که اگر به او گفتند این سیب را، این طرف سیب حلال است، امام صادق فرمود این طرف سیب حلال است، آن طرف سیب حرام است، بگوید چشم. هر چی گفتید ما همان را اطاعت میکنیم. ما گاهی وقتها، میگوییم که اصلاً چرا خمس بدهم؟ خودم فقراء را میشناسم، هر کسی را که دلم سوخت و تشخیص دادم، خمسش میدهم. خمس را باید به امام زمان داد و وقتی امام زمان نیست، باید به نایب امام زمان، به یک کسی که رفتار و اعمال و کردارش، اطّلاعاتش، شعاعی از اطّلاعات امام زمان باشد. شما خودت تشخیص بدهی، پس برای خداست یا برای … و لذا نفس در آن هست، میگویی چون دوستش دارم، کمکش میکنم، از او خوشم نمیآید، کمکش نمیکنم. وقت ما تمام شد. کربلا یک حادثه نیست، یک مکتب است، بند، بندش قابل تدریس و تفحّص است. خدایا تو را به حقّ آبروی امام حسین و عزاداران امام حسین و شیعیان و شهدایی که در راه امام حسین شهید شدند، هر چه به عمر ما اضافه میکنی، به معرفت و مودّت و اطاعت و ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا و کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین عزاداری کردند، همه را با امام حسین محشور بفرما و نسل ما را تا آخر تاریخ حسینی و ابالفضلی قرار بده.
«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در زیارت عاشورا، چه کسانی مورد لعن و نفرین هستند؟
1) کسانی که در حق اهل بیت پیامبر ظلم کردند 2) کسانی که به هر شکل ظالمان را یاری کردند 3) هر دو مورد
2- در ماجرای کربلا، چه کسی مدیریت بحران را به عهده گرفت؟
1) امام حسین علیهالسلام 2) حضرت ابالفضل علیهالسلام 3) حضرت زینب سلاماللهعلیها
3- بر اساس آیه 27 سوره مائده، شرط قبولی اعمال چیست؟
1) رعایت تقوا 2) رضایت مردم 3) عدالت در رفتار
4- در جنگ صفین چه کسی آب را بر روی دشمن بست؟
1) حضرت علی علیهالسلام 2) معاویة بن ابی سفیان 3) هر دو مورد
5- مهلتگرفتن امام حسین علیهالسلام برای تأخیر جنگ از تاسوعا به عاشورا برای چه بود؟
1) نماز و شبزندهداری 2) آماده شدن یاران 3) رسیدن نیروهای کمکی از کوفه
پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2402