responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2413


1- زمین و آسمان در تسخیر بشر
2- نقش خورشید و باران در حیات گیاهان
3- فراگیری علوم، از شرق و غرب عالم
4- محدوده‌ی آزادی‌ها اجتماعی
5- سوء استفاده از مقدسات برای اهداف سیاسی
6- مفید و کاربردی بودن علم و تولید
7- دوری از هوا و هوس در بهره‌گیری از امکانات خدادادی
8- هجرت، برای کار و تلاش و تولید

موضوع: مواد و منابع تولید، نعمت الهی به بشر
تاريخ پخش: 27/04/98

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

دومین جلسه خدمت عزیزان هستیم. بحث اول در مورد تولید بود، حرف‌هایم تمام نشد، حیفم آمد نگویم چون قرآن بود و مطالب خوب، تا اینجا رسیدیم که هرکس تولید می‌کند یادش نرود و سهم خدا را فراموش نکند. درست است بیل و شخم و ماشین برای شما بود، بذر برای شما بود، زحمت برای شما بود. اما یک سؤال: خورشید سهمی در این میوه نداشت؟ باد سهم نداشت؟ باران سهم نداشت؟ شما نگو من تولید کردم پس درآمد برای من است. تو تولید کردی، آقا چرا مالیات بدهیم؟ من جان کندم چرا مالیات بدهم؟ درست است برنج برای شما بود، میوه برای شما بود. دولت سهم نداشت که جاده‌ها را آسفالت کرد و شما میوه‌هایت را در شهر آوردی؟ دولت سهمی نداشت که امنیت برقرار کرد در مرزها و جاده‌ها، پلیس، دولت سهمی نداشت که پزشک‌ها و پرستارها در بیمارستان شب خوابیدند که اگر حادثه‌ای رخ داد، درست است زحمت برای شماست اما دولت هم سهم دارد. زحمت برای شماست خدا هم سهم دارد. چیزی هم نخواستند، گفتند: پانزده کیلو گندم، یک کیلو زکات، حالا با کم و زیادش، آنوقت رسیدیم به اینجا که قرآن می‌گوید: عوامل تولید را من در اختیارت گذاشتم. این آخر بحث جلسه قبل بود، از این جلسه…

1- زمین و آسمان در تسخیر بشر

1- می‌گوید: «سخرلکم» در قرآن «لکم» زیاد است. «لکم» برای تو درست کردم، (سَخَّرَ لَكُمْ‌) (جاثيه، 13) «خَلَقَ لَكُمْ» (بقره، 29) «مَتاعاً لَكُم‌» (مائده /96) این «لکم» همان شعر است که می‌گوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک… «لکم، لکم، لکم» زحمت از شماست، کار از شماست، اما خدا چه؟ (مَكَّنَّاكُم‌) (اعراف /10) خود بنده که اینجا هستم حدیث می‌خوانم و جمعیت انبوهی پای تلویزیون گوش می‌دهند شیخ مفید سهم ندارد. بلال سهم ندارد، بلال کتک‌هایش را خورد، من به پلوهایش رسیدم، نامردی است یاد بلال نکنم. یکوقت رفتم بگویم: خدایا مرا با محمد و آل محمد محشور کن، خجالت کشیدم. گفتم: تو، تو با محمد و آل محمد محشور شوی! تو رویت می‌شود بگویی با بلال محشورم کن؟ او کتک خورد و لا اله الا الله گفت، تو پلو می‌خوری و لا اله الا الله، می‌گویی. می‌خواهی پیش او بروی؟ خجالت هم خوب چیزی است. گفتم: خدایا مرا بیامرز، هرکار می‌خواهی بکن. نمی‌شود گفت: من بروم پیش محمد و آل محمد. کتک‌هایش را آنها خوردند، زحمت‌هایی کشیدند. انقلاب برای چه کسانی است؟ ترکش در بدن چه کسانی است؟ چه بچه‌های یتیم، چه زن‌های بیوه، چه اشک‌هایی، یادمان نرود. یک چیزی دیدیم، دلار یکبار، سکه یکبار، رب گوجه یکبار، پوشک یکبار، خودرو یکبار، هر روز یک چیزی بالا و پایین می‌شود، کارهای غلطی می‌شود و جلوی کارهای غلط را باید گرفت اما نباید دست از اصل قصه برداریم که اصل انقلاب باشد.
2- نقش خورشید و باران در حیات گیاهان

«أَنْبَتْنا» من رویاندم، «جعلنا» من قرار دادم، «انزلنا» من باران فرستادم، «امددنا» من کمک کردم. تولیدگران، توزیع کننده‌ها، بازاری که می‌گوید: من زحمت کشیدم پول درآوردم، آخر اگر پلیس نبود و بازار را امن نمی‌کرد، شما نمی‌توانستی صبح به صبح دکان را باز کنی و یک چیزی بفروشی و سودش را بگیری. این بی انصافی است که انسان بگوید: پولی که برای من است چرا به دولت بدهم برای مالیات. رفتی مغازه را باز کردی و کار کردی، مملکت امن بود که مغازه را باز کردی. صلواتی بفرستید (صلوات حضار)
همین زمین، برای زمین هم الحمدلله در عمرمان گفتیم. زنده ما را حمل می‌کند. مرده ما را در خودش حفظ کند. آب کثیف را می‌کشد و بغلش آب زلال بیرون می‌دهد. یک تصفیه خانه هست، چه تصفیه خانه‌ای، تصفیه دائمی که ساعت کار ندارد. نقص فنی هم پیدا نمی‌کند. الآن این تصفیه خانه‌ها نقص فنی پیدا می‌کنند. زمین شما دائماً زباله می‌گیرد و زلال می‌دهد. نقص فنی هم پیدا نمی‌کند و پول هم از کسی نمی‌خواهد. دائمی و عمومی، اینها مسأله مهمی است. اسم یک سری ابزار تولید برده شده است. اسم‌هایی که برده شده است، زمین ابزار تولید است. هوا، باران، گیاه، آهن، اینها اسمش در قرآن است. مس اسمش در قرآن است. پشم، در قرآن هست. کرک در قرآن هست. مو در قرآن هست. در کار انس و جن هردو باید کار کنند، حضرت سلیمان از جنیان هم کار می‌کشید. (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ‌ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ) (نمل /17) بنایی می‌کردند، غواصی می‌کردند، یعنی از بیگانه‌ها می‌شود کار کشید. ممکن است آدم بگوید: از فلان کشور، در کار از همه کار کشید. حتی پیغمبر از کفار کار می‌کشید.

3- فراگیری علوم، از شرق و غرب عالم

در یکی از جنگ‌ها یک اسیری گرفتند، کافر بود، سواد داشت. حضرت فرمود: تو سواد داری؟ بله. گفت: بیا ده تا بچه مسلمان‌ها را باسواد کن، در عوض تو را آزاد می‌کنم. یعنی برای سوادآموزی از کافر هم استفاده کرد. ما در علم هم شرقی هستیم هم غربی، اینکه می‌گوییم: نه شرقی، نه غربی، یعنی وابستگی به شرق و غرب نداریم اما در آموزش انسان باید هم شرقی باشد و هم غربی، هرکس هرچه بلد است برود یاد بگیرد. کار به شرق و غرب نداشته باشد. در آموزش هم شرقی، هم غربی، در خودباختگی نه شرقی، نه غربی!
تازه نه شرقی نه غربی، یعنی شرق زده و غرب زده نباش، نه یعنی از آنها استفاده نکن. مثل اینکه می‌گوییم: یخ زده نباش. اگر گفتیم: آقا یخ نزنی، معنی‌اش این نیست که از یخ استفاده نکن، از یخ استفاده کن، یخ زده نباش. گرمازدگی یک مرض است اما معنایش این نیست که از گرما استفاده نکن. این کلمات را باید درست معنا کرد. همین کلمه‌ی آزادی، آقا مملکت آزادی هست، نیست، بعضی جاها نباید باشد آزادی. چون تو که آزاد هستی، من هم آزاد هستم. دختر خانم می‌گوید: آقا من می‌خواهم همینطور که هستم به دانشگاه بیایم، چرا مانع آزادی من می‌شوید؟ دخترخانم تو یک انسان هستی و آزاد هستی، اینهایی که در دانشگاه هستند آزاد نیستند؟ این دانشجو هم بنده خدا آمده درس بخواند. کتاب دستش است، تو با هفت قلم آرایش می‌آیی از بغلش رد می‌شوی، نگاه به تو می‌کند دیگر دلی برای این کتاب می‌ماند؟ (خنده حضار) ظلم می کنید. من کاری به اسلام هم ندارم. از نظر حقوقی بدحجاب‌های کذایی به حق مردم ظلم می‌کنند.

4- محدوده‌ی آزادی‌ها اجتماعی

آقا من آزاد هستم، می‌خواهم سیگار بکشم. خوب نخیر آزاد نیستی، دودش در حلق من هم می‌رود. نمی‌شود گفت: من آزاد هستم می‌خواهم سیگار بکشم. تو که آزاد هستی دودش در حلق این می‌رود. پدر حق ندارد در اتاقی که بچه‌اش هست سیگار بکشد چون هوای اتاق برای بچه هم هست، من پدر بزرگ هستم. پدر بزرگ هستی اما حق نداری تجاوز به حریم هوایی نوزاد بکند. این نوزاد که اینجا خوابیده باید از هوای سالم استفاده کند. تو پدربزرگ هستی و هی سیگار و قلیان و پیپ می‌کشی و اتاق پر از دود شده است. تجاوز به حریم هوایی که برای صدام نیست که هواپیما ایران بیاید یا این پهباد آمریکا، تجاوز به حریم هوایی دانه درشت است. بنده هم که سیگار می‌کشم در تاکسی و ماشین و اتوبوس دودش در حلق من می‌‌رود این هم تجاوز به حریم هوایی است. منتهی این ریز و آن درشت است.
معنای آزادی چیست؟ کدام کشور اجازه می‌دهد کسی با لباس شنا بیاید سر کلاس فیزیک؟ کدام کشور اجازه می‌دهد با لباس شنا سر کلاس فیزیک بیاید. اصلاً اگر کسی مردم آزاری می‌کند باید با او برخورد کرد. یک حدیثی است برای شما بخوانم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
شخصی بود خیلی بدجنس بود، اسمش سَمُره بود. با پیغمبر دعوا داشت، با امیرالمؤمنین دعوا داشت. از آن آدم‌های خبیث بود. این جناب سمره یک درخت در باغ یک نفر داشت از اصحاب، این به هوای اینکه سر به درختش بزند، سرش را پایین می‌انداخت و به باغ می‌آمد. صاحب باغ گفت: کل باغ برای من است و تو یک درخت داری. هروقت می‌خواهی یک یا الله بگو و اجازه بگیر. قرآن هم می‌گوید: حق نداری بدون اجازه صاحبخانه به خانه بروی. در باز بود، باز باشد. حتی یک سؤال: اگر در خانه باز است، حق داری نگاه کنی؟ داری در خیابان می‌روی و در خانه باز است، حق داری نگاه کنی؟ در باز است معنایش این نیست که حلال است من نگاه کنم. گفت: درخت خودم است و اجازه نمی‌گیریم. هروقت بخواهم می‌آیم. خیلی گردن کلفتی کرد. صاحب باغ نزد پیغمبر آمد و گفت: این حدیث معروف است. منتهی می‌خواهم این را باز کنم یا فشرده بگویم. اگر شنیده‌اید فشرده در یک دقیقه بگویم و اگر نشنیده‌اید دو سه دقیقه بگویم. کسانی که این حدیث را شنیدند، نمی‌گویم بلند شوید بگویید… کسانی که این حدیث درخت و باغ را شنیدند دست بلند کنند… خوب… نه ده تا هم نشدند.
آمد نزد پیغمبر گفت: آقا این مسلمان یک درخت دارد، سر زده بدون یا الله وارد می‌شود، می‌گویم: اجازه بگیر، می‌گوید: نمی‌خواهم. حضرت او را خواست و گفت: سَمره تو یک درخت داری، این یک درخت را هم به این آقا بفروش، یک جای دیگر درخت بگیر. گفت: نمی‌خواهم. گفت: یک درخت را به جای دو درخت، گفت: نمی‌خواهم هرچه نرخ را بالا بردند گفت: نمی‌خواهم. گفت: من پیغمبر هستم، تو یک درخت را به این بفروش، من ضمانت می‌کنم در بهشت به تو درخت بدهم. گفت: نمی‌خواهم! بعضی‌ها لجباز هستند. مرحوم کافی بود، می‌گفت: روضه می‌خواندم همه مردم سرشان پایین بود و گریه می‌کردند، یکی پای منبر چنین می‌کرد. (خنده حضار) دیدم در بین همه این سرش را چنین کرده است. گفتم: تو هم اظهار ادبی بکن، گفت: نمی‌خواهم (خنده حضار) حالا… یک دنده، پیغمبر فرمود: برو درختش را بکن و در خیابان بیانداز. «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» یک جایی کارخانه هست نباید همسایه‌ها اذیت شوند. یکجایی چاه آب می‌کنی نباید چاه بغلی خشک شود. باید مراعات دیگران را کرد.

5- سوء استفاده از مقدسات برای اهداف سیاسی

این حدیث کوچک باعث صدها مسأله فقهی شده است که بسیاری از مراجع یک مسأله می‌پرسند می‌گویند: طبق قانون «لا ضرر و لا ضرار» حق نداری این کار را کنی. ممکن است موضوعش در حدیث نباشد، ولی این قانون است. یک مسجد هم داریم به نام مسجد ضرار، منافقین آمدند در یکی از محله‌های پیغمبر به نام مدینه، یک مسجدی ساختند و گفتند: یا رسول الله یک مسجد ساختیم. گفتند: مسجد النبی بود. مدینه مسجد داشت، دیگر چرا مسجد دوم ساختید؟ گفت: آخر یک عده پیر هستند، باران می‌آید. هوا داغ است. پیرمرد و پیرزن هستند، ما برای افراد ضعیف ساختیم. قرآن می‌گوید: این دروغ است. اینها مسجد را ساختند و چهار هدف داشتند. (وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً) (توبه /107) اول می‌خواستند کمر مسجد قبلی را بشکنند، «وَ كُفْراً» کفر یعنی سرپوش، کافر یعنی حق را می‌فهمد و سرپوش می‌گذارد. می‌خواهند روی کارهایشان سرپوش بگذارند. «وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ» می‌خواهند بین مؤمنین تفرقه بیاندازند، این صد تا چهل تا این مسجد بروند و بیست تا آن مسجد بروند. «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» ارصاد، رصد خانه، یعنی کمینگاه دشمنان خارجی است. در این مسجد طرح درست می‌کنند، خبر می‌دهند و گزارش، یعنی این برجی است که آنتنی است که حرف‌ها را به دشمنان خارجی منتقل می‌کند. این مسجد چهار هدف دارد: ضرر زدن، تفرقه، کمینگاه دشمنان خارجی، سرپوش روی جنایتکارها. مسجد ضرار هم داریم. حضرت فرمود: من الآن در آستانه جنگ تبوک هستم، بروم و برگردم تکلیف شما روشن شود.
از این معلوم می‌شود مدیرها نباید هرچیزی را ساعت اول به همه بگویند. اگر می‌گفت: من افتتاح نمی‌کنم. مسجد شما کفر … همین که قرآن می‌گوید: مسجد شما کفر و ضربه و تفرقه است، اگر پیغمبر قبل از جنگ تبوک می‌گفت، می‌گفتند: خیلی خوب، نقشه ما لو رفته است. ما سوختیم! تا پیغمبر جنگ تبوک می‌رفت اینها در مدینه کودتا می‌کردند. گفت: بروم برگردم پاسخ شما را می‌دهم. بعضی چیزها را باید طفره رفت. باز این مدیریتی است، فرعون به موسی گفت: پدر ما کجاست؟ آیه قرآن است. (فَما بالُ الْقُرُونِ‌ الْأُولى‌) (طه /51) یعنی نیاکان ما کجا هستند؟ پدر فرعون کجاست؟ جهنم است. حالا اگر حضرت موسی می‌گفت: پدر شما جهنم است. می‌گفت: ببین به من می‌گوید: پدر سوخته، به من می‌گوید: پدرت جهنم است. یعنی… مردم را تحریک می‌کرد. گفت: (قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي) (طه /52) خدا می‌داند پدرت کجاست. «فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى» نگفت پدر تو در جهنم است. یعنی گاهی وقت‌ها آدم می‌داند ولی نباید به روی خود بیاورد. تجاهل و تغافل یک اصل است. گاهی‌ آدئم می‌داند فلانی فلان مال را برداشت و در جیبش گذاشت و سرقت کرد. اما بگویی: هو… هوار بکشی برای اینکه ایشان یک چیزی دزدیده است. خیلی جاها آدم باید نسبت به دختر و پسرش، نگذاریم بچه‌ها رویشان باز شود و بگویند: خوب، پدر فهمید و مادر فهمید، پس دیگر آب از سر ما گذشته است. حالا که اینطور شد پس برویم تا آخرش… این تغافل…
فرعون به موسی گفت: پدرم کجاست؟ نیاکان ما کجا هستند؟ عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. (فَما بالُ الْقُرُونِ‌ الْأُولى… قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي) (طه /52) خدا می‌داند پدرت کجاست. «فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى». پیغمبر نگفت: شما منافقی هستید. مسجد کمینگاه است. تفرقه و ضرر است. گفت: می‌روم تبوک برگردم. رفت و برگشت و گفتند: یا رسول الله، مسجد منتظر است که شما بیایی نماز بخوانی و افتتاح شود. چون این مسجد بی‌خود که مسجد نمی‌شود، باید بیایی نماز بخوانی تا مسجد شود! شما بیا افتتاح کن. آیه نازل شد، حضرت فرمود: بیل و کلنگ دست بگیرید، بیل و کلنگ برداشتند و مسجد را خراب کردند. یکی از کارهای امام زمان خراب کردن مسجدهاست. مسجدهایی که براساس تقوا ساخته نشده است. آیه نازل شد، «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ‌ عَلَى‌ التَّقْوى‌» آن مسجدی که براساس تقوا بنا شده، (مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ) (توبه /108) بروید آنجا نماز بخوانید. این مسجد که رصدخانه و کمینگاه دشمنان خارجی است، در این نماز نخوانید. در هر مسجدی نباید رفت.
تولید، در تولید اصولی را مراعات کنید. صلواتی بفرستید (صلوات حضار)

6- مفید و کاربردی بودن علم و تولید

اول اینکه تولید کاربردی باشد. یک چیزی به درد بخورد. خیلی از مسابقه‌های رادیو و تلویزیون، واقعاً سر کاری است. مادر بوعلی سینا که بود؟ اینکه گفتم مثل زدم، نه که این نکته را تلویزیون گفته باشد. یک سؤالاتی می‌کنند که فایده ندارد. هرچه تولید می‌شود باید مفید باشد. قرآن برای کارهای بی فایده یک چیز دارد، می‌گوید… اصلاً سه رقم علم داریم، علم مفید داریم. خدا به پیغمبرش می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي‌ عِلْماً) (طه /114) علم مفید را پیغمبر هم باید شاگردی کند. به موسی گفت: نزد خضر برو و علومی دارد از او یاد بگیر. موسی نزد خضر آمد و گفت: (هَلْ أَتَّبِعُكَ‌) (کهف /66) اجازه می‌دهی عقب تو راه بیافتم، «عَلى‌ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» رشد، رشد، یک چیزی یاد بگیریم که در ما رشد باشد. حالا رشد سیاسی، رشد اقتصادی، رشد بدنی، رشد فکری، یک رشدی درونش باشد، وگرنه محفوظات فایده ندارد. علم باید مفید باشد، کار باید مفید باشد. بعضی کارها مثل کلمه هیچی است. شما روی تخته بنویسید، هیچی، می‌گوییم: بخوان، هیچی. با هم بخوانید، هیچی! با هم هیچی،… حالا پاک می‌کنیم، چه بود؟ می‌گوید: باز هم هیچی. یعنی بنویسی، هیچی، پاک هم بکنی، هیچی. علم‌های سر کاری، اطلاعات لغو، کار باید مفید باشد.
ما رفتیم جایی برای مسأله‌ای امتحان بدهیم. از من پرسیدند: یک تحقیقی در مورد گوشت خرگوش کن. گفتم: نه ننه‌ام خورده، نه بابام خورده، نه در عمرم خوردم و نه مشکل ایران الآن گوشت خرگوش است. آخر این چه سؤالی است از من می‌کنید؟ بلند شدم رفتم و گفتم: اگر علم این است، این برای خودتان. حتی گاهی وقت‌ها ممکن است کار مقدسی باشد ولی مفید نباشد. اسلامی هم باشد، بعضی مسجدها چند تا پیشنماز دارد. مثل مسجدگوهرشاد و مسجد امام قم، من به یکی از این پیشنمازها گفتم: اگر شما از دنیا بروی چه می‌شود؟ اول جا خورد گفت: خبری دارید؟ گفتم: نه، می‌خواهم ببینم بمیری چه می‌شود؟ یک خرده فکر کرد گفت: به نظر شما چه می‌شود؟ گفتم: هیچ طوری نمی‌شود، مردم شبستان بغلی می‌روند. پس پیداست سر کاری است. آخوندی آخوند است که اگر بمیرد جایش خالی شود. مطهری و بهشتی و امام، حدیث داریم «إِذَا مَاتَ‌ الْعَالِمُ‌ انْثَلَمَ فِي الاسْلامِ ثُلْمَةٌ لا تَنْسَدُّ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَة» شما اگر رفتی، مردم رفتند شبستان بغلی پس پیداست بود و نبودت یکطور است. تولید کنندگان چه تولید اقتصادی، چه بحث‌های علمی، بعضی بحث‌های علمی فایده ندارد. من بارها این را گفتم، منتهی نمی‌دانم در تلویزیون یا جاهای خصوصی، بگذارید در تلویزیون هم بگویم.
استاد ادبیات سر کلاس می‌رود، می‌گوید: خندقی کندند. می‌گوید: این خندقی کندند برای قرن فلان است. قرن قبل خندقی کندند نیست، می‌گوید: خندقی بکندند. دو قرن قبل خندقی بکندندی. این علم است؟ در زمان پیغمبر خندق کندند، مسلمان‌ها پیروز شدند. حالا بعد از هزار و چهارصد سال می‌گوییم: بکندند، بکندندی. خیلی علم‌های دانشگاه سر کاری است. ساختمان‌های ما منار می سازیم نود متر چه کسی بالا می‌رود؟ آن بالا داد بزنی چه کسی این پایین می‌فهمد؟ همینطور سرمان را پایین انداختیم هی تولید، تولید. بسیاری از تولیدها بود و نبودش یکسان است. اگر کسی کار می‌کند باید یک کار مفیدی بکند. درس بخواند، درس مفید بخواند. این یک مورد.
دوم، به مقدار لازم تولید کند. یک حساب و کتابی باشد. یک سال سیب زمینی زیاد می‌آید، یک سال پیاز زیاد می‌آید، هی یک تنظیمی باید بشود، تنظیم بازار کلمه خوبی است. طوری باشد که هر کشاورزی بداند از منطقه‌اش، امروز هم که کامپیوتر آمده است. بداند وضع امسال آینده چه محصولاتی دارد که محصول روی دستش نماند. به مقدار لازم باشد. تولید شما بستر هوس بازی نباشد. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: تولید می‌کنید، اما برای هوس. یک روز اول انقلاب بود رفتیم کاخ شاه را ببینیم. دیدم یک پای فیل را قطع کردند، درونش را خالی کردند به اندازه یک نلبکی و این جا سیگاری اعلی حضرت است. یعنی برای خاکستر سیگار اعلی حضرت پای یک فیل قطع می‌شود. چه جنایت‌هایی شده است.

7- دوری از هوا و هوس در بهره‌گیری از امکانات خدادادی

قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: (أَ تَبْنُونَ‌) (شعرا /128) یعنی بنایی می‌کنید، «بِكُلِّ رِيعٍ» ریع یعنی دامنه، «آيَةً تَعْبَثُونَ» آیه یعنی نشانه، یعنی هرجایی یک برج درست می‌کنید که درونش عیاشی کنید. اینهایی که برج می‌سازند برای هوس نباشد. من را خدا خلق نکرده تا هوسم، اگر می‌خواهید دنبال هوس بروید دنبال هوس خودتان بروید، مگر خودتان آدم نیستید. خودتان، خود ما آدم هستیم. اگر بناست یک کار هوسی بکنیم، هوس خودمان باشد. من بیایم عمرم را صرف کنم که ایشان عیاشی کند. من برای عیاشی مردم، «أَ تَبْنُونَ‌» آیا بنا می‌کنی «بِكُلِّ رِيعٍ» روی هر دامنه‌ای «آيَةً» ساختمان بلند می‌سازید، آیه یعنی برج، یعنی نشانه، روی هر دامنه یک ساختمان نشانه‌دار می‌سازید «تَعْبَثُونَ» برای کارهای لغو. بعضی کارها دیگر، چه عرض کنم…
یک کسی خاکستر برداشت با گرد آجر و سریش، چه شد؟ خاکستر و گرد آجر و سریش، داشت اینها را درست می‌کرد. گفتند: چه می‌کنی؟ گفت: دارم نجاست مصنوعی سگ درست می‌کنم. گفت: طبیعی‌اش چیست که تو داری مصنوعی‌اش را می‌سازی؟ عمر شما و جوانی شما… ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا ما بنشینیم… 1- کار مفید باشد، 2- به مقدار نیاز باشد. 3- عشرتکده عیاشان نباشد. بسترهای تولید هم باید صالح باشد. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ‌ رَبِّهِ‌) (اعراف /58) جنس خوب، حدیث داریم کسی که در بنایی از مصالح بد استفاده کند، این ثواب ندارد. فکر نکند آدم زاهدی است. در بنایی ساختمان خوب، ببین خدا کعبه را ساخته، دهها قرن است مانده است. ما ایران می‌گویند: این خانه چهل ساله است؟ پس دیگر ساختمانش هیچی، زمینش را قیمت کنید. یعنی هر چهل سال ماشین حساب می‌خواهد. بنشینید حساب کنید، یک سوم پول مملکت خرج بنایی می‌شود. با یک خرده کم و زیاد، یک سوم پول مملکت هر چهل سال پودر می‌شود. یعنی اگر امروز ما یک سوم پول مملکت، پول همه مملکت، تمام پول‌های مملکت یک سومش خرج بنایی می‌شود و چهل سال دیگر این پودر می‌شود. ببینید هر دقیقه‌ای چند هزار… چه بگویم… میلیارد بیلیارد، حدیث داریم اگر کسی در بنایی مصالح ضعیف استفاده کند، آدم خوبی نیست و اجر هم ندارد. گاهی وقت‌ها چیز خراب درست کردن…
یک خانه خریدیم بیست سال پیش، نزدیک چهارراه حسن آباد، خانه قدیمی بود، 46 سال قبل، ولی چون حیاط داشت من دوست داشتم. رفتیم پشت بام دیدیم موزاییک‌هایش سوراخ سوراخ است. مثل این پنیرهایی هست که سوراخ سوراخ است. گفتم: این موزاییک‌ها را بکنید و قیرگونی کنید، ایزوگام کنید و موزاییک کنید. موزاییک‌ها را کندیم، دلمان نیامد دور بیاندازیم. کارگر گرفتیم از پشت بام طبقه پایین آوردیم که کف زیر زمین را فرش کنیم. وقتی این موزاییک‌ها را کندیم پشتش سیمان چسبیده بود. کارگر گرفتیم یکی یکی این سیمان‌ها را با چکس تراشیدند. سه تا سه تا بغل کردند و پایین آوردند. حالا که کار گذاشتیم دیدیم باز هم سوراخ است، همان سوراخی که پشت بام بود، باز هم هست. گفتیم: دوغ آب بریزیم. دوغ آب ریختیم، دوغ آب سیمان باد کرد. بعد ساب آوردند و این را سابیدند. ما دیدیم پول یک سنگ خرج این شد. یکبار پول دادیم موزاییک را کندند، یکبار پول دادیم تراشیدند، یکبار پول دادیم دو طبقه پایین آوردند. یکجا کار گذاشتیم، یکجا دوغ آب ریختیم، یکجا باد کرده سابیدیم. گاهی وقت‌ها زهد نیست، احمقی است. می‌گفت: نان پنیر با درد دلش قیمت چلوکباب تمام می‌شود.
یکجایی صرفه‌جویی غلط است. امام چهارده سالی که نجف بود، بعضی وقت‌ها شب جمعه کربلا می‌رفت. فرمود: یک ماشین خوب پیدا کنید، امشب کربلا برویم. چند بار امام این را تکرار کرد، دفتر امام حساس شد. امام نمی‌گوید لباس خوب، کفش خوب و فرش خوب، به ماشین که می‌رسد می‌گوید: ماشین خوب تهیه کنید. گفتند: بپرسیم. به امام گفتند: شما، هروقت می‌فرمایید کربلا برویم، مسأله ماشین پیش می‌آید می‌گویید: ماشین خوب. اصرار دارید که هی می‌گویید: خوب، گفت: بله اصرار دارم. نان خالی آدم را نمی‌کشد. نمد و موکت هم آدم را نمی‌کشد، ولی ماشین قراضه آدم را می‌کشد. چرا خودم را بکشم؟ بعضی جاها صرفه‌جویی نباید کرد. مثلاً بودجه، دولت می‌گوید: یکجا بودجه چانه نزنید. مجلس چانه نزنید. سر هر وزارتخانه‌ای می‌خواهید چانه بزنید، اما در مورد قوای مسلح اصلاً چانه نزنید. چون قرآن می‌گوید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ‌» یعنی هرچه توان دارید. قوای مسلح باید بداند مشکل مالی ندارد. دشمنان ما باید بدانند که اگر هر جنگی شد و حمله شد، ما مشکل بودجه نداریم. مردم لحاف خانه‌شان را می‌فروشند که جنگ را اداره کنند کما اینکه در هشت سال دفاع مقدس این کار شد. یکجاهایی نباید… بودجه قوای نظامی… البته این معنایش این نیست که قوای نظامی هرکاری می‌خواهد بکند، پول زیاد است. گاهی می‌گفتند: خانه قاضی … گردو زیاد است ولی شماره دارد. دولت باید، قوای مسلح خیالش جمع باشد.

8- هجرت، برای کار و تلاش و تولید

در توزیع، باز یک دستوراتی هست. اگر وضع ما خوب نشد چه کنیم. می‌گوید: چه کسی گفته اینجا باش؟ هجرت کن. بعضی در هر منطقه هر دری را می‌زنند باز نمی‌شود. قرآن می‌گوید: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي‌ سَبِيلِ اللَّهِ» اگر بلند شوی از این منطقه به منطقه دیگر بروی، (يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً) (نساء /100) هجرت کن، گشایش پیدا می‌کنی. پیغمبر ما در مکه کارش نگرفت، هجرت کرد به مدینه آمد و گرفت و بعد رفت مکه را هم گرفت و بت‌ها را شکست. هجرت، اصلاً یک چیزی داریم این خیلی برای دکترها و آخوندها مهم است. می‌گوید: اگر کسی تخصصی دارد، هجرت نکند، قبل از اینکه به قیامت برسد، دم مرگ یقه او را می‌گیریم. مثلاً بنده می‌توانم هجرت کنم و جای دیگر بروم، هجرت نمی‌کنم. قرآن بخوانم، می‌گوید: «و الذین آمنوا» کسانی که ایمان دارند، من ایمان که دارم انشاءالله، (وَ لَمْ يُهاجِرُوا) (انفال /72) ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند. «ما لَكُمْ» حق ندارید. «مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ» ذره‌ای دوستش نداشته باشید، یعنی محبوب نیست. ذره‌ای از او کمک نگیرید. ذره‌ای به او کمک نکنید. تا ولایت را چطور معنی کنیم. حمایت گرفتن و حمایت دادن، ولایت به هر معنایی باشد. یکبار دیگر، کسی که ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند، لحظه مرگ فرشته می‌گوید، این عربی‌هایی که می‌گویم از قرآن است. لحظه مرگ فرشته می‌گوید: «فیم کنتم» چه کاره بودی؟ می‌گوید: من مستضعف بودم. یک کارگر و کشاورزی و یک شغل ساده داشتم. می‌گوید: (أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً ) (نساء /97) زمین خدا بزرگ نبود؟ چرا هجرت نکردی؟ کار ولو به قیمت هجرت…
خدایا کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن. ایمان کامل بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، نیت خالص، ذریه طیبه، عزت دائم و حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 13 سوره جاثیه به چه امری اشاره دارد؟
1) تسخیر زمین و آسمان برای بشر
2) خلقت آسمان و زمین برای بشر
3) مالکیت انسان بر زمین و آسمان
2- بر اساس قرآن، چه کسانی برای حضرت سلیمان، بنایی و غواصی می‌کردند؟
1) جنّیان
2) انسان‌ها
3) هر دو مورد
3- برخورد رسول خدا، با مسجد منافقان مدینه چگونه بود؟
1) ترک و طرد
2) حضور و ارشاد
3) تخریب و تبدل
4- بر اساس آیه 66 سوره کهف، هدف از فراگیری علم، باید چه امری باشد؟
1) کسب ثروت
2) کسب قدرت
3) رشد انسانی
5- آیه 100 سوره نساء، بستر گشایش در زندگی را چه می‌داند؟
1) جهاد در راه خدا
2) هجرت به مناطق دیگر
3) مشارکت در کارها

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2413
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست