نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2428
بسم الله الرحمن الرحیم
بنا شد در ماه رمضان در بارهی عبادات صحبت كنیم. از نماز مقداری صحبت كردیم و رسیدیم به روزه و بعد از روزه هم مقداری در بارهی افطاری صحبت كردیم. حالا قبل از افطار كمی با هم صحبت میكنیم. چیزی هم در سفره نیست كه حواستان را پرت كند. نان و خرماست و بعد هم غذایش میآید ولی همین نان و خرما هم ممكن است، حواس آدم گرسنه را پرت كند كه شكم گرسنه نمیتواند چیزی بفهمد. مثلی است میگویند: شیطان به یك آدم گرسنه گفت: به تو نان میدهم به شرط این كه نصف دینت را به من بدهی گفت: نمیدهم. گفت: پس گرسنه بمان. دید خیلی گرسنه است. گفت: باشد، نصف دینم مال تو. داد و كمی نان گرفت و خورد و بعد تشنه شد. گفت: آن نیم دیگر را به من بده تا به تو آب بدهم. گفت: آن نیم دیگر را میخواهم. شیطان گفت: پس تشنگی بكش. كمی تشنگی كشید و بعد دید چه كند یا نكند، گفت: آن نیم دیگرش هم مال تو. كمی آب گرفت و خورد و گفت الهی شكر، صد هزار مرتبه شكر، ای خدا الحمدلله. شیطان گفت: تو دیگر دینت را به من دادی، یا الله و الهی شكر برای چه میگویی؟ گفت: برو بابا آدم گرسنه و تشنه كه دین و ایمان سرش نمیشود. آن وقتی كه نیم اول و دوم دینم را به تو دادم، به خاطر این كه گرسنه بودم و چیزی نبود. دم افطار و با گرسنگی ولی بد نیست كه در بارهی افطاری و مهمانی و پذیرایی و غذا خوردن با هم صحبت كنیم. چون مسأله این است كه در كدام خانه نیست. اول از مهمانی برایتان بگویم. ما كه اینجا خودمانی هستیم، اما اخلاق مهمان این است. قرآن میگوید: «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَكُمْ»(نور/28) وارد خانه كسی نشوید، مگر این كه به شما اجازه دهند. در بعضی از روستاها یا بعضی از شهرهای ما كه در خانهها باز است، همینطور داخل میشود. خیال میكند حالا كه زن است نباید بگوید: «یا الله » این اخلاق بسیار بدی است. زن و بچه و بزرگ، هر جا كه در باز است كه نباید همینطور وارد شد. حتی بگویم: اگر در كوچه راه میروید و در خانهای باز است حق ندارید به داخل خانه نگاه كنید. نگویید اگر میخواستند میبستند. باز است، اما شما حق نگاه كردن نداری. در را بزنید. دم در هم اگر گفتند آقاوقت نداریم، برگرد، ناراحت نشو، و وقتی وارد شدی كجا بنشینی؟ معمولاً در جلسههای سفره، كسی كه میآید، اول این كه سلام كردن خوب است ولی به شرط این كه حواسها را پرت نكند. اخلاقی در مساجد ما هست، گاهی آقا بالای منبر دارد سخنرانی میكند، یك نفر وارد میشود و بلند میگوید: سلام علیكم. حواس سیصد نفر را پرت میكند. خواهش میكنم اینطور سلام نكنید. معمولاً كسی كه وارد اتاق میشود در این فكر است كه كجا بنشیند. مثلاً اگر الان كسی بیاید و خواسته باشد كنار سفره بنشیند، تا وارد شد، قرآن میگوید: او را زفتش كنید «إِذا قیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا»(مجادله/11) اگر كسی وارد شد و خواست بنشیند، فوراً به او جا بدهید. بعضیها هستند مثل بنده چهار زانومی نشینند و هر چه هم جا تنگ شود تكان نمیخورند و حدیث داریم، چه بد آدمی است، كسی كه با این كه جا تنگ است چهار زانو مینشیند. حالا یك وقت جا زیاد است، آدم چهارزانو مینشیند، اما تا دیدی تنگ است، غلط است، فوراً دو زانو بنشین. دو زانو بنشینیم، برای یك نفر جا باز میشود. حالا تا افطار من مقداری از مهمانی و افطاری بگویم، تا بعد افطار كنیم. حالا نشستید، افرادی مینشینند ولی درست نمینشینند. قرآن آیهای در سورهی احزاب در بارهی مهمانی دارد، میفرماید كه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ»(احزاب/53) مسلمانها به خانهی پیغمبر كه برای مهمانی میرویدتا اجازه نگرفتید، وارد نشوید. «إِلى طَعامٍ» اگر دعوت شدید كه غذا بخورید، «غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ» یعنی دائم نگویید كه پس غذا چه شد؟ یا با زبان بگویی و یا با حركات و رفتار خود این كار را بكنید. سر سفره نشستهاید، دائم منتظر غذا نباشید، شما كه دائم منتظر بودید. صاحب خانه حرص میخورد و میرود و در آشپزخانه سر خانمش داد میزند و هر دو با هم حرص میخورند. بعد میگوید «وَ لكِنْ إِذا دُعیتُمْ» وقتی هم دعوت شدید، بی دعوت هم جایی نروید. فیض كاشانی میفرماید: اگر پدر یا مادری را دعوت كردند و آنها بچه هایشان را همراه ببرند، چیزهایی كه بچه هامی خورند حرام است. اگر شما را تنها دعوت كردند بچهها را همراه نبرید و باید به بچهها احترام گذاشته شود كه وقتی كسی دعوت میكند، بچهها را هم دعوت كند. بنابراین نفر اضافه با خود نبرید. نگو حالا چند نفر اضافه شوند طوری نیست. از اول بگو چند نفر هستید یا اگر دعوت نشدید نروید. یك حدیث جالب برایتان بخوانم، حدیث داریم هشت جا محكم بر سرت بزن. در هشت مورد بر سرت بزن، یكی از جاهایی كه اگر خیط شدی در سرت بزن، آن جاست كه بی دعوت رفتی و راهت ندادند به تو اعتنا نكردند، یا كم اعتنایی كردند «لا یلومن الا نفسك» یعنی سرزنش نكن كسی جزخودت را، بی دعوت جایی نروید و سعی كنیم بچه هایمان را هم طفیلی با خود نبری. انسان نباید مثل گربه باشد. گربه هر جا میرود، بچه هایش را هم همراهش میبرد. بله باید از بچه به عنوان یك شخصیت كامل دعوت شود و بچه هاهم با دعوت تشریف بیاورند. بعد میگوید: «إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا» دعوت كه شدید داخل شوید. بعدمی گوید: «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» برخیزید و بروید. بعضی وقتی افطاری یا مهمانی میآیند، تا 3، 4 ساعت بعد هم مینشینند و مجلس میگیرند. قرآن میگوید: وقتی غذایتان و افطارتان را به سلامت خوردید «فَانْتَشِرُوا» برخیزید وبروید. چون میآمدند به خانهی پیغمبر برای مهمانی شام یا ناهار كه میخوردند، 2، 3 ساعت مینشستند، پیغمبر هم كار داشت و حرص میخورد ولی رویش نمیشد به اینها بگوید: برخیزند و بروند. آیه نازل شد «طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا»غذا كه خوردید برخیزید و بروید «وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ» ننشینید با حدیث و گفت و گو با هم انس بگیرید، حالا ما اینجا نشستهایم و حرف میزنیم چون هنوز افطار نشده است. بعد میگوید: «إِنَّ ذلِكُمْ كانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقَّ»(احزاب/53) این كه شما غذامی خورید و بعد هم برنمی خیزید و بروید، پیغمبر(ص) را حرص میدهید «وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقَّ» ولی خداخجالت نمیكشد و میگوید برخیزید و بروید. این آیه سورهی احزاب است كه وظیفهی مهمان رامی گوید. مهمان چند وظیفه دارد: یكی این كه وقتی میآید، هر جا كه صاحب خانه میگوید بنشیند، باید بنشیند. گاهی وقت هاصاحب خانه میگوید آنجا بنشین. میگوید: خیر اینجا خوب است، این را نگو. هر جا صاحب خانه گفت، بنشین. حدیثهای مختلف و متعدد داریم كه شاید صاحب خانه روی مصلحتی میگوید، كه شما نمیدانید. هر جا میگوید، همان جا بنشینید. یكی ادب مهمان است. وقتی مهمان میآید حدیث داریم صاحب خانه وسیلهاش را بگیرد و بیاورد و چقدر بر اصل مهمانداری سفارش شده است و بر اصل افطاری. حدیث داریم كه پیغمبر فرمود: اگر یك نفر در ماه رمضان یك روزه دار را مهمان كند از رزق حلال، تمام ملائكه در تمام ساعات ماه رمضان و جبرئیل در شب قدر بر تو درود میفرستند. این حدیث برای كسانی كه در ماه رمضان افطار میدهند. این حدیث از اهل سنت است در كنزالعمال. امام كاظم(ع) میگوید: افطاری كه به یك مؤمن میدهی ثوابش از یك روزه كه گرفتهای كمتر نیست. البته معنایش خوردن روزه نیست و در عوض دادن افطاری روزه را واجب است بگیری. ثواب افطاری هم دسته كمی از روزه ندارد. حدیث در فروع كافی است. حدیث داریم اگر كسی به یك مسلمان مؤمن افطاری دهد، آن چه كه خدا به روزهاش ثواب میدهد، همان مقدار ثواب را به او خواهد داد و این خیلی مهم است. امام باقر(ع)، به یكی از اصحابش به نام صدیر فرمود: میخواهی هر شب ماه رمضان یك برده آزاد كنی؟ گفت: من كه پول ندارم. فرمود: یك مؤمن را افطاری بده، برابر است با آزاد كردن یك برده از نسل حضرت ابراهیم. این روایات مختلفی در بارهی افطاری دادن بود. بعضی از مردم میگویند: آقا میدانی من جایی نمیروم و طعام كسی رانمی خورم، تا كسی هم به خانهام نیاید. عجب آدم خسیسی است. حدیث داریم، افرادی بخیل و بسیار پست هستند كه جایی نمیروند و لقمهای نمیخورند و كسی را هم دعوت نمیكنند. در بارهی اهمیت مهمانی داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ الضَّیْفَ إِذَا جَاءَ فَنَزَلَ بِالْقَوْمِ جَاءَ بِرِزْقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا أَكَلَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ بِنُزُولِهِ عَلَیْهِمْ»(كافى، ج6، ص284) مهمان كه میآید روزی خویش را هم با خود میآورد. وقتی مهمان میآید، برای صاحب خانه خیر و بركت میآورد، وقتی هم میرود، گناهان صاحب خانه بخشیده میشود. این اثر مهمانی است. منتهی به هر خانهای نباید رفت، و هر دعوتی را هم آدم نباید قبول كند، چون در اسلام سفارش شده است كه «لَا یَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِیٌّ»(أمالى طوسى، ص535) یعنی اگر هم مهمانت كردند به خانهی افراد با تقوا برو. دعوت افراد با تقوا را قبول كن. «لَا یَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِیٌّ» اگر میخواهی مهمانی بدهی، افراد با تقوی را دعوت كن، سور میدهی، به افراد با تقوی سور بده و سور هم میخوری خانهی افراد با تقوا بخور. سفره هم باید سفرهای باشد معمولی. الان این سفرهی ماسفرهی خوبی است، كارگر و كاسب و ارتشی و سپاهی و طلبه و اداری هستند. باید سفرهای باشد كه ظاهراً هم شكل باشند. آخر كسی نزد پیغمبر(ص) آمد و گفت: یا رسول الله میخواهم به فقرا سور بدهم، پیغمبر(ص) فرمود: غلط است. گفت: آقا به پول دارها سور میدهم میگویی غلط است، حالا میخواهم به فقرا سور بدهم، باز میگویی غلط است. فرمود: سور باید به نحوی باشد كه فقیر و پول دار با هم باشند. اینطور نباشد كه هر چه بزرگ سال است یكی باشند و هر چه بچه هستند یك جا باشد. به بچه توهین میشود. گاهی سر سفره برای همه بشقاب چینی میگذارند و برای آن كه سنش كمتر است یا پسر جوانی یا دختر جوانی است ظرف مسی میگذارند. به او توهین میشود یعنی تحقیر میشود و بعد كه سر سفره تحقیر شد، به همه بشقاب چینی دادی و به او ظرف مسی یا روحی یا ملامین دادی، دیگر وقتی به اوگفتی برخیز و اذان بگو، خجالت میكشد. چون او را در جامعه تحقیر شده بار آوردی. بگذار راحت كنار هم بنشینند، باید كنار هم بنشینند. این طور نباشد كه یك سمت سفره پول دارها بنشینند و یك طرف فقرا بنشینند. گاهی وقتها آدمهای خوبی كه افطاری میدهند، تاجرها را در یك اتاق مهمان میكنند و بعد هم به چند نفر میگویند بیائید، به خادم محله و برف پاك كن و چایی ریز و اینها. . . منتهی به او میگوید كفشها را جفتكن، به آن یكی هم میگوید، پای سماوربنشین. یعنی آن وقتی هم كه سور میدهد، نمیآورد اینها را نزد هم بنشاند. باز آنجا نظام طبقاتی درست میكند و درجه بندی میكند. اهل یك سفره باید دور هم باشند. اصلاً نشستن پیغمبر(ص) به نحوی بود كه كسی كه میآمد و نگاه میكرد، نمیفهمید كجا بالاست و كجا پایین است و همه جای سفره باید یك شكل باشد. بعضی وقتها صاحب خانه میخواهد احترام بگذارد، یك مرغ را بالای سفره میفرستد، از پایین سفره همه نگاه میكنند او به خیال خود احترام گذاشته است ولی این چه احترامی است. تقسیم باید عادلانه باشد. كسی تحقیر نشود. اگر كسی یك مسلمان را به خانهاش دعوت كند و درست از او پذیرایی نكند، آن مهمان حق دارد از او غیبت كند. بگوید آدم بسیار بدی است، مارا برای افطاری دعوت كرد، بعد گفت: لطفاً فتیلهی چراغم را درست كن. گاهی افرادی هستند مثلاً آدم مهمان دارد، خوب مهمان كشاورز است، به او میگوید: قربان، غذایت را خوردی، این باغچه را هم درست كن. این گل را پیوند بزن. او بخاری ساز است، میگوید: خدا اجرت دهد، این بخاری خانهی ما مدتی است خراب است، خلاصه 50 تومان غذا داده است، 85 تومان از او كار میكشد، این نامردی است. مرد نمونه ولی خداست. امام رضا(ع) مهمان داشت، چراغی وسط بود و دور چراغ نشسته بودند، فتیله چراغ خراب شد، مهمان رفت تا فتیله را درست كند، امام رضا فوراً دست مهمان را گرفت و گفت: این نامردی است كه صاحب خانه از مهمان كار بكشد. گفت: آقا این كار نیست، من نشسته بودم و فتیله را درست میكردم. فرمود: همین مقدار كار كردن مهمان هم نامردی است. حالا بعضی ازمهمانیهای زنانه اصلاً زن به زنهای همسایه میگوید: بیایند كه بعد ظرفها را در آشپزخانه به كمك هم بشویند. اصلاً به قصد حمالی او را دعوت میكند. البته كه نباید از مهمان كار كشید. ولی معنایش این نیست كه مهمان هم كار نكند. مهمان هم باید كار كند، مهم این است كه من نباید كار بكشم. «اخْدُمْ أَخَاكَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا وَ لَا كَرَامَةَ»(إختصاص مفید، ص243) حدیث داریم، به برادرت خدمت كن، اما اگر او گفت: كفش هایم را جف كن بگو نمیخواهم، این دستور اسلامی است. به برادرت خدمت كن اما اگر او میخواهد تو را به كار بكشد زیر بار نرو. خوب است كه مهمانها خودشان به هم كمك كنند. مثلاً حالا كه مهمان زیاد است، یك نفر سبزی پاك كند، یك نفر خیار خرد كند، یك نفر غذا درست كند، یك نفر ظرفها را بشوید، خودمهمانها دوستانه كمك كنند. خیلی بهتر است اما من به یك نفر بگویم: بیا برای این كه برود پشت سماور، برود پای دیگ، برود و كفشها را جفت كند، دعوت من تحقیر است «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْكِینٍ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ»(كافى، ج2، ص351) حدیث داریم، اگر كسی مؤمنی را تحقیركند، خیلی مهم است و غیبتی كه اینقدر حرام است، گفتند اگر كسی تو را به خانهاش دعوت كرد و به تو توهین كرد، حق داری غیبت او را بكنی. البته با این كه حق داریم خوب است كه ما غیبت نكنیم. حالا گیرم به ما چای كم رنگ دادند، بیایی بیرون و خیز برداری كه نه! آقای قرائتی اینطور نمیگوید. اسلام حقی قائل شده كه اگر به تو توهین شد، میتوانی غیبت كنی! اما نگفته از این حق استفاده كن. چه بهتر است كه انسان از این حق استفاده نكند. یك سفره بود كه اشراف و پول داران سر آن بودند، فرمان دار بصره شركت كرد، امیرالمؤمنین(ع) از كوفه یك نامه نوشت برای عثمان بن حنیف، فرمان دار امیرالمؤمنین(ع) در بصره كه؛ شنیدم سر سفرهای رفتی كه همهی پول دارها بودهاند و در چنین سفرهای شركت نكن. اما در سفره چه چیزی باشد؟ هر چه میتوانی پذیرایی كنی در سفره بگذار، تند هم پذیرایی كن. گاهی وقتها مهمان را بعد از نماز مغرب دعوت میكنند و ساعت یازده و نیم شام میكشند، قرآن برای پذیرایی سریع آیه دارد كه: «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ»(هود/69) یعنی حضرت ابراهیم تا مهمان آمد، فوراً برایش غذا آورد. یك حدیث هم داریم كه مهمان آمد، نپرس غذا خورده است یا نه، ممكن است خورده باشد و باز هم بخواهد بخورد. این غذایی كه الان درباشگاهها و مهمان خانهها و اینها میدهند، اصلاً اسلامی نیست. پرسی میدهند. هر كس مقدار غذایش در یك بشقاب معین است. حالا كسی میخواهد زیاد بخورد، غذا در دیس باید برنج باشد كه اگر كسی میخواهد بیشتر بخورد، بتواند بخورد. امام میگوید: مهمان كه به خانهات آمد نپرس غذا خورده است یا نه، خوب ممكن است رویش نشود و بگوید خوردم و این دروغ است. خوب ممكن است اصلاً خورده باشد و بخواهد باز هم بخورد. غذا در سفره در حدی باید باشد كه اسراف نباشد. پیغمبر ما غذا زیاد درست میكرد، مهمان میآورد و غذاها را میخوردند و بعد هم اضافهی غذاها را در قابلمه جمع میكرد و میبرد با زن و بچهاش میخورد. یعنی باقی مانده غذای مهمانها را خود پیغمبر میخورد. حضرت ابراهیم را قرآن میگوید«فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ» اصلاً یك گوسالهی بزرگ سرخ كرد و آورد«فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ» منتهی ذرهای از این گوشت گوساله حرام نشد. حساب غذا پختن این است كه كم نیاید و زیادهم نیاید. الان در اكثر خانههای ایران وقتی مهمان دارند، صاحب خانه تا یك هفته از یخچال غذای كهنه میخورد، خوردن غذای كهنه و شب مانده مكروه است. به نحوی باشد كه كمی زیاد بیاید و اسراف نشود. خدا كند در همین جمهوری اسلامی جلوی اسراف گرفته شود، در همه جا. امیرالمؤمنین(ع) به فرماندار بصره نامه مینویسد كه شنیدهام رفتهای سر سفرهای كه همه پول دار بودهاند؟ سرچنین سفرهای چرا رفتهای؟ باید فقرا هم باشند. فقط فقرا درست نیست و فقط پول دارها هم درست نیست و فقرا یك سمت و پول دارها یك سمت باشند، درست نیست. بزرگ ترها یك سمت و بچهها یك سمت باشند درست نیست. در یك جلسه كه نشستهای در گوشی صحبت نكن. قرآن میگوید: «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطان»(مجادله/10) نجوی غلط است. گاهی وقت اكسی سر سفرهای بلند بلند حرف میزند حتی بلند عطسه میكند، قرآن در بارهی عطسهی بلند میگوید: «إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ»(لقمان/19) صدای الاغ است. آرام عطسه كنید، داد هم نزنید و در گوشی هم حرف نزنید و نگویید غذا چطور شد. صاحب خانه باید زود غذا بیاورد ولی شما نق نزنید. این ادب سفره است. اسلام خیلی دستوردارد. مثلاً این سفره، حدیث داریم، نان كه سر سفره آمد، منتظر غذای دیگر نباشید. بعضی نان كه میگذارند سر سفره صبر میكنند تا برنج بیاورند، این توهین به نان است، همین كه نان آمده شروع كنید. زنهای خانه دار همیشه باید آب را قبل از نان بیاورند. برای این كه وقتی سر سفره آب نیست، ممكن است من نان را بخورم و همان لقمهی اول در گلویم گیر كند و آب هم نیست. بنابر این زنها باید مواظب باشند قبل از آوردن نان، آب بیاورند. ماست خوردن ما بد شكلی دارد. به خاطر این كه مثلاً پنج قاشق است من این من این قاشق را در دهانم میگذارم و دومرتبه در ظرف ماست میكنم، او و دیگری هم همینطور. ماست را به دو شكل میتوان خورد: آن شكلی كه گفتم درست نیست، یا ماست را با نان بخورید، چون نانی كه داخل ماست شد دیگربرنمی گردد، مثل قرضی كه به بعضی میدهیم! یا اگر بناست با قاشق بخوریم، یك قاشق ثابت در ماست باشد و همه از آن در قاشق خود بریزند. خدا شهید مفتح را رحمت كند، یك روز در خانهی ما مهمان بود من دیدم كه چطور ماست میخورد و من ماست خوردن را از ایشان یاد گرفتم. از ماست با قاشقی برمی داشت و در قاشق خودش میریخت و میخورد یعنی آن قاشقی را كه در دهان مباركش میرفت را دیگر در ظرف نمیكرد. و لذا حدیث داریم، ما همه چیز را باید از اسلام یاد بگیریم، قبل از خوردن غذا مقداری نمك بخورید، دست هایتان را بشویید. من چند ماه پیش این راگفتم، سید جمال الدین اسدآبادی به اروپا رفت، دید همه قاشق چنگال است، ایشان هم آستینش را بالا زد و رفت لب حوض، لب شیر آب و دست هایش را شست و آمد، وقتی میخواست غذا بخورد اروپائیها به او خندیدند كه اوچقدر مرتجع است آخوند قدیمی امل، اینجا اروپاست، دید همه دارند به او میخندند كه دست هایش را زیر شیرشسته و آمده است، گفت: آقا نخندید، من میدانم دست خودم را چطور شستم، اما نمیدانم شما این قاشق را چطور شستهاید. من به شستن خودم ایمان دارم ولی به شستن شما شك دارم. بنابراین چون به شما ایمان ندارم به قاشق شماهم ایمان ندارم، با این جمله اینها را ضربه فنی كرد. آداب غذا، بخصوص افطاری را گفتهاند، اول با خرما افطار كنید. حالا من احادیث آداب پذیرایی را برایتان بخوانم كسی كه شما را دعوت میكند، بروید. بعضی هستند كه اگر مثلاً رئیس فرهنگ دعوتشان كند، شهردار و بخش دار و كدخدا، اگر خانهی یك شخصیت دعوت شوند، میروند. اما اگر فقیری آمد و گفت بیا خانهی من، میگوید والله خدا میداند من گرفتارم. نمیدانی من چقدر گرفتارم. اما پیغمبر(ص) اینطورنیست. پیغمبر(ص) فرمود: اگر یك بردهی سیاه از چند كیلومتری مرا دعوت كند، من دعوتش را میپذیرم. دعوت همه رابه یك شكل قبول كنیم. دوم این كه مثلاً امام حسن مجتبی(ع) داشت میرفت، دید یك مشت از این فقرا كنار كوچه نشستهاند و غذا میخورند، گفتند بفرما، فوراً امام حسن(ع) از اسب پیاده شد و كنار كوچه نشست و با هم غذا خوردند و بعد گفت: پس شما هم به خانهی ما بیایید. به نحوی باشد كه هر كس دعوتت كرد، قبول كن. هدف دعوت كنندهها هم از دعوت پز دادن نباشد. گاهی وقتها میبینم بعضی را وقتی از شب سوم ماه رمضان دعوت میكنند میگویند من تا شب هجدهم ماه رمضان قول دادهام. یعنی به خاطر یك نفر دعواست، به خاطر این كه مشهور است. وكیل است، وزیراست، حجة الاسلام است، امام جمعه است، مدیر كل است، فرماندار یا استاندار است. یك سری آدمها كه مشهورهستند، آن قدر سرشان شلوغ است و یك عده هم هستند كه هیچ كس به آنها افطاری نمیدهد. اگر نیت تو خدایی است سور به مشهور بدهی یا به این عده هیچ فرقی نمیكند. اتفاقاً دادن سور به گم نام ثواب بیشتری دارد. چون گاهی به آدم مشهور سور میدهند و با او عكس هم میاندازند. اگر كسی به خاطر ریاست، شهرت و پز سور دهد وصیقهی جهنم او خواهد شد و حدیثش را الان از جلد 72 بحار برایتان خواهم خواند. برای خدا سور بدهید. بعضی وقتها غذایی را كه میآورند، میگویند: آقا قابل نیست. این یا ریاست است یا دروغ. اگر دروغ است، چرا دروغ میگویی، و اگر راست میگویی كه خوب راست نمیگویی. حدیث داریم، غذا كه آوردند نگو قابل نیست، چرا قابل نیست نعمت خداست. هیچ كس حق ندارد بگوید: غذا قابل نیست و مهمان هم حق ندارد بگوید ما این همه راه آمدهایم، این چه غذایی است كه برای ما آوردهاند. الان كه پاچهی گوسفند گران است، شاید 2 یا 3 تومان باشد، درست هم نمیدانم ولی سالها پیش پیغمبر(ص) فرمود: اگر كسی مرا به یك پاچهی بزغاله دعوت كند، میروم. مهمان حق ندارد بگوید این چیست؟ مرده شور عروسی آنها را ببرد. نق بزند و غرغر كند. بگوید مثل مجلس ختم، رفتیم و نشستیم و یك شیرینی خوردیم و آمدیم، فایدهای نداشت، نه مهمان حق دارد مهمانی را تحقیر كند و نه صاحب خانه حق دارد به مهمان بگوید قابل نیست. البته بعضی هم كه میگویند قابل نیست، میگویند كه بگویند صاحبش قابل است. ما خیلی جاها رفتیم، غذا هم خیلی خوب بوده است ولی وقتی داشتیم میخوردیم، دیده است كه مامی خوریم و تعریف نمیكنیم، گفته است آقای قرائتی قابل نیست. گفتم خواهش میكنم، خیلی خوب است. كمی از غذا تعریف كردم. مثل جایی كه خارش میگیرد، وقتی میخوارانی، حال میآید، تعریفش را میكنی، كمی حال میكند. دو مرتبه دو قاشق میخوریم، باز میبیند میخوریم و چیزی نمیگوییم، دوباره میگوید: آقای قرائتی، ببخشید، قابل نیست؟ میگویم: آقا خواهش میكنم خیلی زحمت كشیدید، قابل است. باز كمی حال میكند. تا این بشقاب غذا تمام شود، او 4 بار به من سیخ میزند كه از او تعریف كنم. بعضی كه میگویند قابل نیست، در دل قابل میدانند منتهی ما را تحریك میكنند كه از او تعریف كنیم. آدم نباید بگوید قابل نیست. نعمت خداست و قابل است. البته بعضی خیلی حزب اللهی هستند و خیلی ساده میگیرند. حدیث برایتان خواهم خواند كه اگر مهمان سرزده و بی دعوت آمد، هرچه در خانه داری برایش بیاور. اما اگر مهمان را دعوت كردی، برایش زحمت بكش. كسی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد، گفت: یا علی! قدم روی چشم ما بگذارید و یك شب به خانهی ما بیایید. فرمود: میآیم به شرط این كه زحمت نكشی. از بیرون چیزی تهیه نكنی. گفت: چشم، امیرالمؤمنین(ع) آمد و صاحب خانه ناراحت بود، چون قول داده بود از بیرون چیزی تهیه نكند. آمد و گفت: آقا پول دارم، اجازه بده بروم و چیزی تهیه كنم. فرمود: من كه گفتم چیزی از بیرون تهیه نكنی، پول تو كه بیرون از خانه نیست. پس برو و از همین پولهای خانه از بیرون خرید كن. من كه گفتم از بیرون چیزی تهیه نكنی یعنی نروی و از بیرون قرض كنی ولی اگر در خانه پول داری، خوب خرج كن. مهمانی را كه دعوت كردی، ازاو پذیرایی كن، مهمانی كه خودش آمد، هر چه داری به او هم بده. حساب كار این است. مهمانها كه به مهمانی میروند، برای زیارت مؤمن بروند. چون از امامان حدیث داریم كه كسانی كه میخواهند امام را زیارت كنند و موفق نمیشوند، یاران امام را زیارت كنند. كسی كه شیعیان و یاران امام را زیارت كند، ثواب زیارت امام دارد. حدیث داریم، كسی كه مؤمنی را زیارت كند، مثل این است كه خدا را زیارت كرده است. تو كه میتوانی به قصد زیارت مؤمن به مهمانی بروی، چرا میگویی فردا شب برویم یك سوری بخوریم؟ اینطور نباشد، هم رونده برای خدا برود، نه به قصد سورچرانی، اگر هم كسی، كسی را دعوت نكرد، ناراحت نباشد. گاهی ما میبینیم افرادی هستند درخانهها كه چند ماه با هم قهر هستند، بر سر این كه فلانی جلسه داشته است و به من نگفته است. خوب نگفته كه نگفته. تو نباید اینقدر ضعیف باشی. حالا من چند حدیث بخوانم و حرف هایم را جمع كنم. قَالَ الرِّضَا(ع): «السَّخِیُّ یَأْكُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِیَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ»(كافى، ج4، ص41) امام رضا(ع) میفرماید: آدم سخاوتمند میرود و میخورد تا به خانهاش بیایند و بخورند. «وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ» بخیل میگوید: من به جایی نمیروم كه كسی هم به خانهاش نرود. آدمهایی هستند كه میگویند: من برای هیچ كس سوغاتی نمیآورم. دلم میخواهد هیچ كس هم برای من سوغاتی نیاورد. من برای هیچ كس چشم روشنی نمیبرم، كه هیچ كس هم برای من نیاورد. امام رضا(ع) به تو گفته است، بخیل. لقب خوبی به تو داده است. حدیث دیگر داریم؛ مهمان كه به خانهات آمد، تا لب در با او برو. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ مِنْ حَقِّ الضَّیْفِ أَنْ تَمْشِیَ مَعَهُ فَتُخْرِجَهُ مِنْ حَرِیمِكَ إِلَى الْبَابِ»(عیونأخبارالرضا، ج2، ص69) تا دم در بدرقهاش كن. كسی را هم كه با ماشین او را میبری تا به خانهاش برسانی، بایستید برود در خانه و بعد برگردید. گاهی وقتها او را پیاده میكنی ومی روی، میرود در خانه را میزند، میبیند كسی نیست. این ادبهای كوچك را مراعات كنید. نگویید آقای قرائتی مسئلهی اصلی جنگ است. قبول داریم. خدا به حق محمد و آل محمد و به حق شرافت این ماه رزمندگان را پیروزكند، اما دین ما هم مسائل كلی دارد و هم مسائل جزئی دارد. این مسائل جزیی را كه نباید امام در حسینیهی جماران بگوید، آقای هاشمی هم كه در نماز جمعه نباید بگوید. اینها هم حرفهای امامان است و بالاخره اینها باید جایی گفته شود، خوب همین جا گفته میشود. دین ما هم كلی دارد و هم جزئی، نباید بگوییم: آقا برو سراغ صنایع سنگین، قوطی كبریت چرا میفروشی؟ آخر همه كه نمیتوانند سراغ صنایع سنگین بروند. در جامعه قوطی كبریت فروش هم لازم است. علاوه بر این كه من معتقد نیستم اینها جزئی است. اینها جزئیاتی است كه اخلاقیات ما را میسازد. حالا من یك حدیث بخوانم كه چطور مسائل اخلاقی، مسلمان درست میكند. افرادی كه لازم بود كشته شوند، آنها را آوردند نزد پیغمبر(ص) كه یا رسول الله، وضع اینها چنین است، رسول خدا اینها را یك به یك كشت، به یكی كه رسید، جبرئیل نازل شد و گفت كه او را نكش، او خیلی به مردم سور میدهد. چون آدم خوش سفره و دست و دل بازی است، این را نكش آدم و مرد سخاوتمندی است. پیغمبر فرمود: جبرئیل بر من نازل شد كه به خاطر این كه تو سور میدهی و سخاوتمندی، تورا نكشم. ایشان گفت: آفرین بر دینی كه اینقدر برای سخاوت ارزش قائل است، كه من كافر را كه آمدم تو را بكشم، چون او از افرادی مسلح و كافر بود كه آمده بودند مسلمانان را بكشند ولی اسیر شده بودند و پیغمبر(ص) او را به خاطر سخاوتش نكشت و او مسلمان شد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مسائل اخلاقی مهم است. مثلاً همین بدرقه نگو آقای قرائتی مسائل مهم را رها كردهای و در بارهی بدرقه میگویی؟ همین بدرقه مسلمان درست كرد. امیرالمؤمنین(ع) با یك مسیحی هم سفر بودند، لب دو راهی امیرالمؤمنین(ع) به جای این كه به مسیر خود برود، با آن مسیحی رفت. مسیحی گفت: راهت آن سمت است یا علی. گفت: آری اما اسلام گفته است: با كسی كه هم سفر شدی، چند دقیقه به بدرقهاش برو. این مسیحی مسلمان شد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گاهی مسائل جزئی مؤمن درست میكند، تا دم در خانه برو. حدیث دیگر اینكه یك عده آمدند و مهمان امام صادق(ع) شدند. امام صادق(ع) هم مهمانی خوبی برگزار كرد. وقتی میخواستند بروند، مهمانها توقع داشتند كه امام صادق(ع) كه این همه پذیرایی كرده است بگوید: این ساكها را برای كمك به اینها ببرید. هر چه مهمانها نگاه كردند، امام صادق(ع) فرمود: هیچ كس به مهمانها كمك نكند. مهمانها به زبان آوردند، گفتند یابن رسول الله ما مهمان تو بودیم و خیلی هم زحمت كشیدی ولی حالا خوب بود ما كه داشتیم میرفتیم، دربردن ساك هم میفرمودی به ما كمك میكردند. فرمود: ما به مهمانی كه میخواهد برود كمك نمیكنیم. معنایش این است كه خوش آمدید! وقتی داخل میشوی، ساكت را میگیریم و میآوریم. وقتی میخواهی بیرون بروی، كمك نمیكنیم. دستورات بسیار ظریفی است. مثلاً حدیث داریم كه صاحب خانه در مهمانی، مثلاً همیشه چایی دادن را از آقایان شروع نكند. از فرماندار، یك بار از آن سمت شروع كند كه اول باشد و دفعه دوم از این سمت كه او آخر شود. مثلاً حدیث داریم وقتی آب برای شستن دست میآورید، صاحب خانه اول دست خودش را بشوید، برای این كه اگر مثلاً فرض كنید بنده آب میآورم و میگویم: آقا لطفاً دست هایت را بشوی، ایشان میگوید: مگر دستهای من چه عیبی دارد. در ذوق او میخورد كه نكند دست اوكثیف است. من اول دست خودم را بشویم وبعد دیگران. حدیث داریم كه در مهمانی صاحب خانه اول خودش بیاید وشروع به خوردن كند و حدیث داریم اگر صاحب خانه بامهمان غذا بخورد، عظمت او تمام میشود. آخر بعضی وقتها افرادی خانهی دیگری میروند به مهمانی، عظمت آن آقا او را گرفته است، میگوید: آقا بیا نزد ما تا با هم غذا بخوریم. و رسول خدا این كار را میكرد. دستورات مهمانی رادنبال كنیم. كسی كه آب در سفره میآورد، اول خودش آب بخورد. البته كه خوردنیها را حدیث داریم، صاحب خانه اول خودش بخورد. مثلاً اول صاحب خانه این دوغ یا آب را بخورد. ممكن است آب گرم یا شور یا تند یا تلخ باشد یا غذا شور یا داغ باشد. همیشه صاحب خانه خودش اول هر غذایی را بخورد كه اگر عیبی دارد بفهمد. گاهی صاحب خانه دائم میگوید: آقا خواهش میكنم بخورید، آنها هم میبینند غذا شور یا تند است و میگویند: نه آقا من خدمت شما هستم. خلاصه خودش نمیخورد و اینها تحت شكنجه هستند. هر غذایی را صاحب خانه اول خودش بخورد. در این باره هم حدیث داریم. صاحب خانه هم زود بلند نشود و برود تا این مهمانها خوب بخورند. مهمان هم در مهمانی راحت بخورد. در سورهی نور یازده جا داریم كه چند جا راحت غذا بخور، یكی خانهی رفیق است. مثلاً من كلید خانهام را به شما میدهم و میگویم: من به مسافرت میروم، بعد میگویی: خواستیم از این انارهای درخت شما بخوریم، ترسیدیم راضی نباشی. قرآن میگوید: با هر كس اینقدر رفیق هستی كه كلید خانهات را به او میدهی، میگویی نزد تو باشد تا برگردم، او راحت میتواند داخل خانه شود و به مقدار لازم هر چه هست بخورد. نه میخواستم كمی ترشی بردارم ترسیدم راضی نباشی. بابا من كلید خانه را به تو دادهام، خشكی مقدسی نكنید. در خانه وقتی مهمانی هست زن و مردها به هم كمك كنند. نگویید مهمان من هستند یا تو؟ افطاری دادن ثواب دارد و همه در این كار ثواب، شریك شوند. البته این مهمانیها، مخصوص خانه است ولی وقتی به پیك نیك میرویم، یك گروه میشویم و میرویم بیرون، كارها باید تقسیم شود. یك نفر آقا نشود و یكنفر حمال شود. همه بایدحمالی كنند. یك گروه به مكه رفتند و برگشتند، گفتند: ای امام صادق(ع) امسال یك آقا با ما در كاروان بود و عجب آدم خوبی بود. امام فرمود: چه میكرد؟ گفتند او دائماً نماز و قرآن میخواند و عبادت میكرد، فرمود: پس كارهایش را چه كسی میكرد؟ گفتند ما. فرمود: اتفاقاً سیب زمینی پوست كندن شما از قرآن خواندن او بهتر بوده است. او از زیر كار فرارمی كرد و قرآن میخواند، البته سیب زمینی بیان من است. در مسافرت اینطور نباشد كه یكی بخورد و یكی كار كند. حدیث داریم: خدا لعنت كند، خدا لعنت كند كسی را كه سفره پهن میشود و میآید و میخورد و موقع كار فرار میكند. اینطور نباشد كه دو بار من ظرفها را شستهام و او فرار كرده است، فرار كردن كه زرنگی نیست، كه یك بار تو بشوئی و یك بار او بشوید. قانونی و نظمی باشد و البته قانون و نظم مخصوص مردم معمولی است. آدمهای خوب كه ایثار میكنند، یعنی التماس میكنند كه اجازه بده من بشویم. اینها دستورات اسلامی است. باز پیغمبر(ص) فرمود: «لا احب المتكلفین» آنهایی را كه زیاد تكلف به خرج میدهند را دوست ندارم. میدود كه از همسایهها نمكدان بگیرد وجمع كند. آقاجان نعلبكیها را نمك كن و سر سفره بگذار و بعد هم نمكها را در نمكدان بریز و نعلبكیها را بشوی وزیر استكانها بگذار. سراغ ده تا خانه همسایه میرود تا نمك دان پیدا كند. خوب شما كه از خانه همسایه نمك دان میگیری، باید گردنت را كج كنی، به این میگویند، عاریه. عاریه یعنی در گرفتن، عارت میآید. شما گردنت را نزدهمسایه كج میكنی كه نزد مهمان گردنت و سرت را بالا بگیری؟ نه آن جا چنین كن و نه این جا چنین. در مهمانی هاتكلف به خرج ندهید. طبیعی باشد. حدیث داریم كه اگر كسی برای ریا سور بدهد، كه این طرف و آن طرف بگویند: دیشب فلانی خانهی ما بود، ما هشتاد مهمان داشتیم، صد مهمان داشتیم. اگر كسی برای این كه این جا و آن جا نقل كند، سور بدهد، برای این كه عكس بردارد و فیلم برداری كند و پز دهد. البته حالا این سور ما به خاطر مسائل آموزشی است و الا چون برای بحث ورزش زورخانه رفتیم و برای بهداشت بیمارستان، برای اعتیاد نزد معتادین رفتیم، این بحث را هم این جا گفتیم. اگر كسی برای ریا سور دهد «مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیَاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِكَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ»(ثوابالأعمال، ص286) كسی كه برای مطرح كردن خودش در جامعه سور بدهد تا خود را طاغوت كند، همین غذای دنیا، غذای آخرتش در جهنم میشود. غذایی جهنمی میشود. ضمناً كسی كه وارد شهری شد، مهمان تمام مردم آن شهر است. این هم برای غریب نوازی گفتم. كم كم وقت اذان است. این چهل، پنجاه حدیثی كه در این نیم ساعت خواندم و شما گوش دادید، این كار بنده نیست، چون بنده قدیم هم بودم. علما و مدرسین ما قدیم هم بودند. مرحوم مجلسی هم كه روایاتی در چند جلد از بحار در بارهی مهمانی نقل كرده است، هم این كتابها بوده و هم این آخوندها بودهاند. نشراین احادیث به خاطر خون رزمنده هاست. قبل از افطار برای اسیران زندان بغداد كه آن جا افطار میكنند، دعاكنید. برای شهدایی كه سال پیش زمان افطار كنار سفره بودند و امسال كنار سفرهی ابراهیم هستند. برای امام ورزمندهها دعا كنید. مسائل اصلی را فراموش نكنید، اما همیشه در كنار مسائل مهم نباید مسائل جزئی را فراموش كنیم. امیرالمؤمنین(ع) به استاندار میگوید: نگو من در سطح بالا هستم و همیشه باید در مسائل بالا فكر كنم. از جزئیات غافل نشو كه كلی و جزئی اسلام با هم است. ضمناً حالا اگر ما بعد از اذان نماز نخوانده افطار كردیم، اسلام میگوید: نمازبخوان و افطار كن منتهی اگر كسی سر سفره هست، مثل نوجوانان عزیزی كه ممكن است در روزه ضعف كرده باشند كه اگر بروی نماز بخوانی، اینها باید چند دقیقه به خاطر تو بیشتر اذیت شوند، اول افطار كن و بعد نماز بخوان یا اگر میدانی اگر الان نماز بخوانی فرادا است و بعد از افطار به جماعت است، بهتر این است كه نماز را عقب بیندازی كه به جماعت بخوانی. اذان را بگویید و بعد افطار كنیم، البته غذای ما نان و ماست و خرما نیست، پلوی آن هم بعداً میآید. نگویید قرائتی زاهد است. نه! ما نان و ماست نمیخوریم. اگر من نان و ماست بخورم، نه میتوانم مطالعه كنم و نه میتوانم سخنرانی كنم. ماست نمیتوانم بخرم. آبگوشت و برنج میخوریم، ماست هم میخوریم، گاهی هم ماست و خیار میخوریم وگاهی هم پلو خورشت میخوریم. دین ما دین ماست و خیار و پلو و خورشت نیست. دین همه چیز است. «والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2428